بخشی از مقاله

چکیده

یوسف صدّیق از پیامبران بزرگ و پاکدامنی است که خداوند یک سوره کاملِ صد و یازده آیهای قرآن را در بیان سرگذشت او، نازل کردهتورات، نیز به طور مفصّل دربارهزندگی یوسف و پدرش، صحبت کرده است. پیروان و متفکّرین قرآن، از تورات و دانشمندان آن به صورت مبسوط، تأثیر پذیرفتهاند. داستانهای زندگی پیامبران و افسانههای مربوط به امور خارقالعاده، از طریق ادیان یهود و نصارا، وارد احادیث و در نتیجه تفاسیر قرآن شده است، که به آنها اسرائیلیات اطلاق میشود. میبدی از جمله کسانی است که درتفسیر خود از اسرائیلیات متأثّر شده است. هرچند در تقسیمبندی تفاسیر، کتاب وی در زمره تفاسیر عرفانی قرار میگیرد، نه مأثور، اما تأثّر وی از راویان احادیث جعلی مشهود است. این تحقیق برآن است کهفوذن اسرائیلیات را در داستان یوسفِ (ع) این تفسیر نقد و بررسی کند .

واژگان کلیدی: اسرائیلیات، تفسیر کشفالاسرار، یوسف، یعقوب، زلیخا

پیشگفتار

اسرائیلیّات، جمع اسرائیلیّه، قصّه یا اسطورهای است که مأخذی اسرائیلی داشته باشد(معرفت، 1377، 2، (79 بطور اجمال، داستانهایی اسرائیلیات هستند که از منابع یهودی سرچشمه گرفته، به احادیث و اقاویل اسلامی، جریان یافته، در تفاسیر قرآن رسوب کرده است. درکل، داستانی که از دیگر ادیان، یا از فولکلور پیشینیان، به فرهنگ اسلام راه یافته، کمکم رنگ و بوی اسلامی و قرآنی به خود گرفته است، اسرائیلیّات هست. ما معنای واژه را بسط داده، به همه داستانهای پیوستی، که از ذهن فعّال داستانپرداز جوشیده، به تفسیر کلام الهی سربار گردیده، اطلاق کردهایم.
بدهبستان فرهنگی بین ملّتها هیچگاه مذموم نیست امّا، تلقی و أخذ دانستههایی که با اصول اعتقادی، رابطه مستقیم دارد، بایستی با دقّت صورت پذیرد. یعنی دیدگاه مسلمانان در مورد آفرینش، تاریخ انبیاء و نحوه برخورد با اصول دین، با جهانبینی و نگرش یهودیان در موارد شمرده شده، تفاوت چشمگیری دارد، یعنی آنان از انتسابِ رفتارهای پست و سخنان سخیف به پیامبرانوحتّی به خداوند متعال ابایی ندارند، امّا این لغزش در فرهنگ و دین اسلام، گناهی نابخشودنی است. سرمشق رفتار عاقلانه و مؤدبانه مسلمانان اصیل در قبال موضوعات مطرح شده، قرآن
کریم است و این تورات تحریفی است که باعث انحراف در کلام و رفتار یهودیان در مورد مسایل مذکور، گشته است . به دلیل اینکه میبدی، صاحب کشفالاسرار در ذکر مصادر حدیث، اهمال کرده، یعنی اسامی راویان را، طبق کتب

رایج حدیث نیاورده، از ضمایر نکره استفاده نموده است، یافتن نام راوی حدیث بسیار مشکل مینماید، بنابراین، ما نیز درصدد شناخت راوی نیستیم. بلکهر هسخنی که با نصّ صریح قرآن و احادیث موثّق تأیید شده توسط ائمه اطهار، منافات داشته، عقل با پذیرفتن آن دچار مشکل میشود، مورد نقد و بررسی قرار می گیرد که گاه ریشه توراتی، انجیلی

1 دانشآموخته کارشناسی ارشد، زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بناب، farhang128@yahoo.com

2 استادیار، زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بناب.


æ ... آن یافته شودمی و گاه نه. در هر حالت، اسرائیلیات، از طریق محدّثین و مفسّرینی که اکثر آنان یا خود تورات و انجیل را میدانستند ـ بلکه دانشمندان این ادیان بودند ـ یا ارتباط مستقیم با احبار ادیان صاحب کتاب داشتند، وارد حدیث و تفسیر قرآن کریم شده است. از جمله ایشان میتوان به چند نفر اشاره کرد »عبدااللهبن سلام، کعبالأحبار، محمدبنکعب القرظی، وهببن منبّه، تمیمبن أوس الداری و عبدالملکعبدالعزیزبن بن جُرَیح، عبداالله بن عمرو بن العاص و أبوهریره« (همان، (94 به قول آیتاالله معرفت، دو نفر اوّلی از دانشمندان اهلکتاب بودند و سه نفر بعدی نیز از پدران اهلکتاب متولّد شده، چند نفر اخیر نیز از شرک، به اسلام گرویدهاند.

امّا آنچه سبب شد که اسرائیلیات به افواه مسلمین راه یابد، یکی این است که مردم خواهان آن بودند که نکات تاریک و مسکوت سرگذشت اعلام قرآن را بدانند . به همین خاطر هنگام حیات پیامبر اکرم، ازیشان، سئوال مینمودند

æ پس از اتمام عمرکوتاه نبیّ اعظم، دست به دامان نزدیکان پیامبر گشته، در مورد مسایل حیرتزا کنکاش کرده، خواهان آن بودند که غلیان چونوچراهای متولّد شده در ذهنشان را، آرام کنند. به همین خاطر، کسانی که همه چیز را به طور صحیح نمیدانستند در نتیجه یا ساکت ماندند و یا جوابهای انحرافی دادند » در روزگار پیامبر(ص) کار آسان بود ، زیرا یاران آن بزرگوار ، آگاهترین مردم به دین و امور دینی بودند، اما در روزگار تابعان کار از گونه دیگری بود. در این روزگار بود که نقل گزارش از یهودیان رو به گسترش نهاد و راه ورود مفاهیمی از تورات و انجیل به کتابهای تفسیر باز شد)«بیّومی ، 1389، 1، (92 پس از صحابه راستکار پیامبر، افرادی آمدند که دیگر محذورات تأکید شده از جانب پیامبر را نداشتند و برای کهاینمقبولیّت از دست رفته خویش را در بین مردم بازیابند، سرگرم قصّهپردازی و قصّهگویی

شدند. گفتیم مقبولیّتز ادست رفته ! درست است زیرا، کسانی بودند که در ملّت و آیین خویش، صاحب منبر و مدرسه بودند، حال که رونق در دیگر سو است به خاطر خودنمایی، شروع به یاوهسرایی نمودند »در همین روزگار تابعان بود که اسرائیلیات و نصرانیات در گزارشهای تفسیری، در سطحی گسترده راه یافت« (همان، (87 مردمی هم که حسّ رؤیاپردازیشان، اعتیادگونه با شنیدن داستانهای خارج از درک و قدرت بشر، سیری نمیپذیرفت، باعث تولید قصّههای جدید گشتند و این حجم شنونده باعث تحریک قصّاصان و رونق مجالس قصّه گویی گردید »مجلس بعضی قصاصان زنانه ـ مردانه است و زنان از روی به اصطلاح »وجد« صیحههای شوقمندانه برمیکشند و قصصگوی، محض آنکه دلها را از خود نرماند بلکه قلوب را به خود متمایل سازد نهی از منکر نمینماید« (ابنجوزی، 1389، (103 قصّهگویانی که به گفته ابنجوزی در زمان رسولخدا و همچنین در عهد ابوبکر اجازه تشکیل جلسه نداشتند ـ این امر مرسوم نبود ـ وارد میدان شده ، قارچ گونه زیاد شدند اولین» کسی که قصّه گفت »تمیمالداری« بود که از عمربن خطاب اجازه خواست تا ایستاده برای مردم قصه بگوید« (ابنجوزی، 1386، (81 ظاهراًدر اوایل، قصّهگویی، تعریف دینی داشت و به نوعی وعظ بشمار میآمد قصّه»گویان کسانی هستند که بهشت و دوزخ و بیم از خدا را به یاد مردمان میآورند و نیّت
نیک و راستگویی در ذاتشان هست « (همان، (78 مفسّران متأخّر نیز جا پای کسانی گذاشتند که نزدیک به صدر اسلام و تحت تأثیر دانشمندان یهودی و مسیحی

بودند. ایشانلاوهع بر تحمّل بار اسرائیلیات، سنگینی تعصّب مذهبی را بر گردهشان احساس میکردند. این تعصّب از یک سو و از سوی دیگر ترس از نفی سخن رسول خدا ـ که بیدینی در پی دارد ـ ایشان را ناخواسته وادار به قبول کورکورانه موهومات، می کرد تا کار به جایی کشید که علاوه بر قبول چشم و گوش بسته، دست به توجیهات ناموجّه و دلیلتراشی زدند. یعنی از تفسیر واقعی کلام خدا، که هدایت آیندگان روشنبین را به دنبال خواهد داشت، اعراض و به نقل دروغ پرداختند و چون دروغ، دروغی دیگر بدنبال دارد، برای راست نشان دادن دروغ اول مجبور به ساخت دروغ ثانی گشتند. » اینان آنچنان نسبت به حدیث رکون و خضوع دارند که حتی اگر برخلاف صریح عقل و صریح قرآن هم باشد قبولش نموده احترامش می گذارند و یهودیان هم وقتی اینها را دیدند مشتی کفریات مخالف عقل و دین را به صورت روایات در دست و دهان آنان انداخته و به کلی حق و حقیقت را از یادشان بردند اذهانشان را از معارف حقیقی


منصرف نمودند« (طباطبایی، 11 ، (180گذشت زمان و تلقین عقاید خرافیِ آبا و اجدادی به فرزندان، سدّ محکمی در اذهان پیروان ادیان ایجاد خواهد کرد. نفی اعمالی که به ظاهر قداست دارند، حذف سخنان نابجایی که به ظاهر دینی هستند و ترک اعمال ناروایی که صورت الهی دارند، رعبآور است. کوری پیروان ادیان ـ حاصل از عدم شناخت ـ ترسی در دلشان ایجاد کرده که از روشنایی، خفّاش وار ترساناند و حاضر به تغییر شرایط موجود و حرکت به سوی نور نیستند. یعنی ایشان در مواجهه با مترسکهای پوشالی آبا و اجدادی، بجای اقدام به شناخت، سعی در تقلید از اعمال پدرانشان، یعنی فرار، دارند. امروزه نیز افسانههای دینی که از گذشتگان رسیده، تبدیل به همان ترساننده های مذهبی

شده است. قرآن کتاب وحیی که آیاتش خالی از افسانهسرایی است، همه انسانها را دعوت به شکستن بتهای اعتقادی جاهلیِ بهارث رسیده از اجداد میکند. قرآن در برابر سؤال کنندهها، عصبانی نمیشود، بحث کنندهها را تکفیر نمیکند

æ با صبری که ناشی از صفات پاک الهی است، به تکتک آنها جواب میدهد و در برابر هر نوع عقیدهای انعطاف عاقلانه
æ الهی دارد. مقابله ناعاقلانه بشر امروزی در قبال احادیث ساختگی و روایتهای خارقالعاده جعلی را به سخن و استدلال کسانی تشبیه مینماییم که در مقابل نزول وحی گفتند: چگونه ممکن است از دین آبا و اجدادی دست

برداریم و از دین جدید تبعیّت کنیم. ترس از مواجهه و مداقّه در احادیث واصله،ناخودآگاهِ حتّی پژوهشگران را تسخیر کرده است که خلاصی از آن به گذر زمان و به همّت عظیم فرهنگی ، وابسته است .

کشفالاسرار »بدست ابوالفضل رشیدالدین المیبدی که در نیمه اول قرن ششم هجری میزیسته است، تألیف شد و تاریخ تألیف آن سال 520 هجریست ... وی در تألیف کتاب خود در حقیقت بشرح کتاب خواجه عبداالله انصاری در تفسیر قرآن نظر داشته یعنی همان کتاب که سیوطی بدان اشاره کرده )«صفا، 1371، 2، (930 با توجه به سال تحریر این تفسیر میتوان نتیجه گرفت که میبدی برای تدوین کتاب خویش آثار گرانمایه بسیاری را که قبل از وی تدوین و تحریر شدهبود، در اختیار داشت . او خود اذعان دارد که پس از مطالعه تفسیر خواجه عبداالله، آن را تفسیری بر سبیل ایجاز دیده، خواسته است که تفسیری مبسوط ارائه دهد، علاوه بر آن، تفاسیر اشخاصی چون محمد جریرالطبری((310، جاراالله زمخشری (538) حسین بن مسعود البغوی (516) ، علی بن ابراهیم بن هاشم القمی((307، شیخ طوسی((460 و ابوالفتوح رازی((535 و... قبل از وی بوده، احتمال دارد ،نظری بر اینان داشته است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید