بخشی از مقاله

- مقدمه:
در اين گزارش در مورد موضوعاتي مثل طبقه بندي حوادث ناشي از كار وتهيه دستورالعملهاي جديد بين المللي آن بحث مي شود. در اين مقاله به ضرورت وجود استانداردهاي اصلاح شده در مورد حوادث ناشي از كار توجه شده و همچنين بر اهميت آمار در همه زمينه هاي بهداشت و ايمني شغلي از قبيل بيماريهاي شغلي، عوامل زيان آور و تأثير استرس- اعمال تكراري و ناايمن و ديگر موارد نامطلوب بر سلامت كارگران تأكيد گرديده است.

2- چارچوب حوادث ناشي از كار:
كاربران آمار حوادث ناشي از كار مي خواهند بدانند كه چه كسي حادثه ديده است؟ حادثه چگونه اتفاق افتاده است؟ شخص چگونه آسيب ديده است و مراحل رخداد حادثه و ايجاد مصدوميت به چه شكلي بوده است؟ براي تنظيم اين مقاله، حوادث ناشي از كار در چارچوبي ديده شده اند كه در آن ابتدا شرحي از وضعيت مصدوم در محيط كاري اش عنوان شده و سپس مراحل و عوامل مختلف ايجاد و بروز حوادث و تصادفات را بيان
مي نمايد.


اين چارچوب ابتدا به معرفي كارگر پرداخته و محيطي كه وي در آن كار مي كند و نوع كار انجام يافته توسط وي را شرح مي دهد، اين امر زمينه را براي فهم عوامل وقوع حوادث آماده مي سازد. كارگر داراي يك سري خصوصيات شخصي مثل جنس، سن، تحصيلات، آموزش و تجربه است. اين كارگر در يك شغل يا حرفه و با يك موقعيت خاص استخدامي در يك سازمان با اندازه و نوع فعاليت اقتصادي و محل معلوم، استخدام مي شود.
قبل از وقوع حادثه شخص مشغول انجام مراحل كار خود است و هنگام وقوع حادثه در حال انجام يك عمليات خاص در محلي مشخص و معمولاً با استفاده از وسايل و مواردي كه نياز دارد، مي باشد. تا اين جا اين اطلاعات مي تواند در مورد هر كارگري باشد اعم از اينكه دچار حادثه شده يا خير.


دريك زمان ممكن است چيزي اشتباه يا نادرست يا غيرمعمول و حادثه اي پيش بيني نشده ونامطلوب و يا يك سري اعمال ناايمن باعث رخداد حادثه اي گردند. در نتيجه شخصي كه در اين حالت دچار حادثه شده است در بخشي از بدنش جراحت ايجاد مي شود و يا حتي مي ميرد يا اينكه كار خود را به خاطر انجام كمك هاي اوليه در محل كار يا انجام كارهاي پزشكي در بيمارستان متوقف مي نمايد. در اين حالت اگر نتواند فوراً به كار خود برگردد در فاصله زماني كه براي بهبود تدريجي يا دوران نقاهت و در صورت نياز توانبخشي لازم است، مجبور به ترك محل كار خود خواهد شد. اگر آسيب وارده طوري باشد كه باعث معلوليت دائمي كارگر شود (مثل نقص عضو يا نابينايي) او نمي تواند به سركار خود برگردد و يا ممكن است قادر به انجام كاري كه قبلاً انجام مي داد نباشد. همچنين ممكن است فرد در معرض تشعشع يا ويروس باشد كه در اين حالت خطر بروز يا گسترش بيماري در زمانهاي بعد نيز وجود دارد.


مثال زير چارچوب را مشخص مي كند: يك مرد جوان 22 ساله به عنوان باغبان با قرارداد موقت در يك بيمارستان كار مي كند. اين بيمارستان بطور متوسط 500 كارمند دارد و در پايتخت واقع است. در روز حادثه مرد جوان و همكارانش مشغول باغباني بودند و كارهايي از قبيل جمع آوري و كندن علف هاي هرز و برگهاي خشك و تبديل آنها به كود انجام مي دادند. مرد باغبان مشغول كندن گلها با يك قيچي باغباني بود. ناگهان او براي ديدن كاري كه انجام داده بود يك قدم به عقب برداشت. متأسفانه او توجه نداشت كه كارگري يك شن كش را درست پشت سر او روي علف ها جا گذاشته و نوك تيغه هاي آن به بالا مي باشد. او درست روي شن كش قدم گذاشت و دو تا از شاخكهاي آن پاي او را مجروح نمود و در يك بيمارستان تحت عمل جراحي قرار گرفت و بمدت 2 هفته قادر به انجام كار نبود.

 

3- اهداف و موارد كاربرد آمار حوادث شغلي:
در سمينار كارشناسان (ILO 1998) عنوان شد كه هدف اصلي برنامه آماري حوادث شغلي، تهيه اطلاعات قابل ارزيابي و بررسي آن به منظور جلوگيري از بروز حوادث است. اين اطلاعات بايد فعاليت هاي شغلي و اقتصادي در محل حادثه و وسعت و شدت و چگونگي وقوع حادثه را تعريف كند. نقش آمار بيان و تعيين مناطق مهمي است كه بايد به آنها توجه نمود. اين مناطق بايد به طور دقيقتري مورد بررسي قرار گيرند تا اطلاعات بيشتري باتوجه به سلسله حوادث منجر به يك حادثه جمع آوري گردد.


برنامه آماري حوادث شغلي بايستي تمام كارگران، در تمام مشاغل و فعاليت هاي اقتصادي را دربرگيرد و اطلاعات مورد نياز از منابع مختلف جمع آوري گردد تا بتوان اطلاعات حاصله از منابع سنتي را تكميل نمود. از جمله اين منابع سنتي مي توان به موارد ثبت شده در برنامه هاي پرداخت غرامت يا حق بيمه ها و گزارشات هيأت هاي بازرسي اشاره نمود. استانداردهاي بين المللي بايد حداقل دستورالعمل ها با حداكثر تجربيات را ارائه دهند. كشورها مي توانند اين استانداردها را مطابق با نيازها و شرايط ملي خود اصلاح نمايند. بر اين موضوع تأكيد شده كه اين استانداردهاي بين المللي براي محدود كردن و يا تضعيف سيستم هاي ملي موجود و يا مانع پيشرفت آنها نخواهند بود.

1-3- موارد استفاده:
پراكندگي و تنوع انواع جراحت هاي رخ داده در مشاغل مختلف فعاليتهاي اقتصادي و ضريب تكرار آنها را مي توان براي تعيين شدت حوادث و تعيين محل هايي كه بيشترين احتمال وقوع حوادث را دارند، بكار برد. اين امر مي تواند اساس برنامه ريزي براي پيشگيري از وقوع حوادث باشد. اقدامات ايمني، بازرسيها و تدوين و توسعه قوانين و دستورالعملها را مي توان درباره مواردي كه داراي بالاترين احتمال وقوع خطر هستند بكار برد. اطلاعات را مي توان براساس جنس، سن، گروههاي جمعيتي داراي ريسك بالا


(زنان – جوانان) دسته بندي نمود.
اطلاعات مي توانند براي تعيين موارد مهم و اولويت بندي آنها بكار روند. اين موارد مهم ممكن است به صورت فعاليت هاي اقتصادي و مشاغلي كه احتمال وقوع حوادث شغلي شديدتري دارند، تعيين شوند مثل مواردي كه ممكن است در اثر يك حادثه عده زيادي از مردم دچار آسيب و يا لطمات سنگيني شوند.
سازمان بهداشت و ايمني شغلي آمريكا (OSHA) اخيراً يك برنامه استراتژيك 9 گانه اعلام كرده است كه هدف آن تعيين فعاليت هاي اقتصادي با آمار حوادث بالا (مثل بيمارستانها- ساختمان سازي- قطع درختان- كشتي سازي و توليد مواد غذايي) و نيز افزايش آگاهي كارگران و كارمندان در مورد ايمني و بهداشت مي باشد.


تغيير الگوي آمار حوادث شغلي، افزايش يا كاهش ايمني شغلي را نشان مي دهد و همچنين در مورد مناطق داراي ريسك بالا اعلام خطر مي نمايد. اين اطلاعات به ارتقاء سطح ايمني و بهداشت شغلي و نيز تعيين فعاليت هاي مفيد جهت جلوگيري از وقوع حوادث كمك مي نمايند.
اگرچه به نظر مي رسد كه عمده ترين كاربران آمار حوادث شغلي، سازمانهاي مسئول ايمني و بهداشت شغلي باشند اما كاركنان سازمانها نيز مي توانند بهتر و بيشتر از اين اطلاعات بهره مند شوند. كاهش تعداد و شدت جراحات حوادث شغلي باعث ايجاد احساس خوشايندي در افراد مي شود. سازمان ايمني و بهداشت انگلستان تخمين زده كه تا سال 1994 كارگران بين 9-4 ميليارد پوند در هر سال در اثر حوادث ناشي از كار و بيماريهاي شغلي خسارت ديده اند و هزينه كلي اين حوادث در اين كشور بين 16-11 ميليارد پوند بوده است.


بيمه حوادث شغلي نيز نقش بسيار مهمي در پيشگيري از حوادث بازي مي كند. اگرچه اين امر وظيفه اصلي آنها نيست. آمار حوادث شغلي در اين زمينه مي تواند مبناي سياستگذاري براي افزايش تشويق هاي مالي كارمندان و كارگران و اتحاديه هاي كارگري براي شركت در فعاليت هاي پيشگيرانه باشد.


هر كشور بايد براي دستيابي به اهداف پيشگيرانه، يك برنامه آماري در مورد حوادث ناشي از كار داشته باشد كه حتي الامكان همه جانبه و مفصل باشد.

2-3- اجزاء و تعاريف:
سيزدهمين كنفرانس بين المللي آمار شغلي موارد و تعاريف زير را در رابطه با آمار حوادث شغلي بيان مي كند:
1- آسيب هاي شغلي شامل آسيب ها و جراحاتي است كه در اثر حوادث ناشي از كار و نيز بيماريهاي شغلي ايجاد مي شوند.
2- حوادث ناشي از كار، تصادفاتي هستند كه در ارتباط با كار ايجاد مي شوند و ممكن است باعث مرگ، بيماري و يا جراحت پرسنل گردند.


3- حوادث رفت و آمد حوادثي هستند كه در مسير رفت و آمد از منزل به محل كار و برعكس رخ مي دهند و ممكن است باعث مرگ و يا زخمي شدن پرسنل شوند.
4- آسيب ها و جراحات شغلي در اثر تصادفات ناشي از كار بوجود مي آيند و منجر به مرگ، بيماري يا جراحت پرسنل مي گردند.


آيين نامه سازمان ILO (سال 1996 پاراگراف 3/1) نيز تعاريف زير ارائه داده است:
- حوادث شغلي كه در ارتباط با شغل ايجاد و به دو گروه تقسيم مي شوند:
A) حوادث شغلي كشنده يا منجر به فوت.
B) حوادث شغلي غير كشنده.
- جراحات يا آسيب هاي شغلي: مرگ و هرگونه جراحت و يا بيماريهاي ناشي از حوادث شغلي.
- بيماريهاي ناشي از كار: بيماريهايي كه در اثر قرارگرفتن در معرض عوامل خطرناك، هنگام فعاليت هاي كاري بوجود مي آيد.


- جراحات و آسيب هاي شغلي كشنده: جراحات شغلي كه منجر به فوت مي شوند.
- حوادث رفت و آمد: حوادثي كه در مسير رفت و آمد بين منزل و محل كار رخ مي دهد.
I .محل اقامت اوليه يا ثانويه كارگر.
I I. محلي كه كارگر معمولاً غذاي خود را صرف مي كند.
I I I. محلي كه كارگر معمولاً مزد خود را دريافت مي دارد.
اين حوادث باعث مرگ يا آسيب پرسنل و از دست رفتن زمان كار مي شوند. حوادث رفت و آمد كه در ساعات كاري روي مي دهند و نيز حوادث اتفاق افتاده براي كارگران روز مزد به عنوان حوادث شغلي محسوب مي شوند.


از كارافتادگي: ناتواني در انجام وظايف عادي كار، از كارافتادگي شغلي است.
هدر رفتن زمان كار: روزهاي از دست رفته كه شامل روز حادثه نيز مي باشد و براساس روزهاي تقويتي- روزهاي هفته و شيفت هاي كاري محاسبه مي شود.
در سپتامبر 1997 كميته اروپايي آمار و حوادث شغلي (ESAW) تعريف زير را در مورد حوادث شغلي ارائه داد:


اتفاق ناخواسته روي داده در محل كار يا در ساعات كاري كه باعث صدمات جسمي يا روحي مي شود و شامل مسموميت هاي شديد و اعمال عمدي افراد ديگر نيز مي شود، ولي خودزني و حوادث ترافيكي كه در مسير رفت و آمد روي مي دهند از اين تعريف مستثني هستند.

3-3- حوادث شغلي:
بسياري از تعاريف در اين زمينه به معني يك حادثه ناگهاني يا ناخواسته همچنين اعمال خشونت آميز آمده است. اين اعمال به طور فزاينده اي موجب بروز جراحات و
خسارت هايي در محيط كار شده اند بطوري كه در آمار آسيب هاي شغلي منجر به فوت آمريكا بيان شده در سال 1995 اعمال خشن مرتبط با شغل به يك مورد در هر شش حادثه بالغ شد و دومين عامل مرگ و مير شغلي بود. همچنين اين اعمال خشونت آميز مهمترين عامل مرگ و مير زنان و عامل نيمي از حوادث شغلي، گزارش شده است. به منظور جمع آوري آمار و اطلاعات بايستي تعريف ساده و روشني در مورد حوادث شغلي بيان شود تا بتواند به طور واضحتر تجربيات ملي را منعكس ساخته و براي جمع آوري اطلاعات از منابع مختلف بكار رود.

4-3- حوادث رفت و آمد:


وقتي كه حوادث رفت و آمد در آمار حوادث شغلي آورده مي شوند اغلب به صورتي مي باشند كه در تعريف ILO آمده اند. همايش كارشناسان اين تعريف را ارائه داده و مسير بين محل كار و محل هاي فهرست بندي شده را مشخص نموده است. همچنين پيشنهاد داده كه ليست محل ها بايد اماكن آموزشي را نيز دربرگيرد. به علت امكان اشتباه بين حوادث ترافيكي و حوادث رفت و آمد هنگام انجام كار بايستي بين اين دو مقوله تفكيك قائل شويم.


5-3- آسيب هاي شغلي:
تعريف آسيب هاي شغلي در آئين نامه هاي عملي اغلب كشورها آمده و توسط همايش كارشناسان نيز پذيرفته شده است.

6- 3- واحد يا مورد آسيب شغلي:
وقتي كه نفر در يك حادثه شغلي آسيب مي بيند عناوين حادثه شغلي، آسيب شغلي و يا فرد مجروح را مي توان در مورد او بكار برد. در يك دوره زماني، ممكن است يك شخص در چند حادثه آسيب ببيند كه به منظور روشنتر شدن موضوع بهتر است واحد مشاهده حوادث شغلي را به نام مورد آسيب شغلي در نظر بگيريم كه به يك فرد آسيب ديده در يك حادثه شغلي اطلاق مي شود .

7-3- از كار افتادگي :
در آئين نامه ها ، از كار افتادگي را « ناتواني انجام وظايف عادي شغلي » تعريف نموده اند . اين تعريف مشابه آن چيزي است كه در تعدادي از كشورها بكار رفته است ، هرچند در برخي موارد يك عبارت توصيفي در ارتباط با وظايف عادي شخص شاغل در زمان حادثه به تعريف فوق اضافه شده است . اين عبارت وظايف كاري روزانه را بهتر تعريف مي كند و مي تواند محدوده گسترده تري از مشاغل را در بر گيرد .


موضوع از كار افتادگي در همايش كارشناسان نيز بحث شد هرچند كه به نتيجه مشخصي نرسيد. كشورها راههاي مختلفي براي تعيين از كار افتادگي دارند مخصوصاً درصد از كار افتادگي فيزيكي يا از كار افتادگي كلي يا جزئي كه معمولاً براساس قوانين دولتي يا بيمه
مي باشد .از آنجايي كه اين موضوع بسيار مهم است و مشكل است كه در سطوح بين المللي ارزيابي شود بهتر است كه هر كشوري براي خود تعريف مخصوصي داشته باشد .


دامنه شمول :
1-4- آسيب هاي شغلي :
در آئين نامه ها آمده است كه گزارشي كه به كارشناسان داده مي شود بايستي همه حوادث شغلي منجر به فوت ، حوادث شغلي منجر به از دست رفتن زمان كار و همه بيماريهاي شغلي را در برگيرد . در نتيجه آمار حاصله از اين سيستم اطلاع رساني بايد همه آسيب ها و صدمات شغلي منجر به فوت و از دست رفتن زمان كار را شامل شود .
سازمان اروپايي آمار حوادث شغلي ( ESAW ) پيشنهاد مي كند كه حوادثي كه به مدت يكسال از تاريخ وقوع حادثه باعث مرگ فرد مصدوم شود و يا همه حوادثي كه باعث غيبت كارگر به مدت بيشتر از سه روز تقويمي از محل كار باشد بررسي شوند . حوادثي كه در مسير رفت و آمد از حومه شهر و بالعكس رخ مي دهند جزء اين موارد نيستند اما حوادث جاده اي كه در هنگام كار يا در اثر كار رخ مي دهند جزء آنها مي باشند .


از آنجايي كه هدف اصلي انتشار آمار حوادث شغلي بدست آوردن اطلاعاتي جهت جلوگيري از وقوع حوادث است ، پس بايد اين آمارها بتوانند همه مصدوميت هاي شغلي را تحت پوشش قرار دهند ، مخصوصاً آنهايي كه به اندازه اي جدي مي باشند كه منجر به غيبت فرد از محل كارش مي گردند يا آنهايي كه باعث مي شوند كارگران حداقل به مدت يك روز نتوانند كار خود را انجام دهند . تقريباً نيمي از كشورهايي كه چنين اطلاعاتي را در دسترس دارند مرز حداقل يك روز غيبت از محل كار را در ارتباط با جراحات غير كشنده در نظر مي گيرند

و يا اينكه اصلاً حد و مرزي براي آن قائل نيستند . بقيه كشورها اطلاعات خود را به جراحاتي كه منجر به غيبت بين 2 تا 8 روز (اغلب بين 3 تا 4 روز) مي شوند محدود كرده اند . اين محدوده ها معمولاً براي جبران خسارتهاي غيبت فرد از محل كار به علت جراحات يا بيماري و متناسب با قوانين ملي هستند و مي توانند با گذشت زمان اصلاح شوند .
ديده شده كه در برخي از كشورها تعداد موارد آسيب هاي شغلي كه باعث غيبت از محل كار مي شوند كاهش يافته در صورتي كه تعداد روزهايي كه در آنها كارگر ، كاري سبك تر از وظايف عادي خود انجام داده افزايش يافته است . اگر آمارها تنها در مورد
مصدوميت هايي باشد كه منجر به غيبت از محل كار شوند ، موضوع به طور كامل بررسي نشده است.
حوادثي كه در مسير رفت و آمد به محل كار و منزل روي مي دهند در تعريف حوادث شغلي قرار نمي گيرند ولي بهر حال در ارتباط نزديك با محيط كار هستند و اغلب در زمره مصدوميت هاي شغلي براي بيمه در نظر گرفته مي شوند . در برخي از كشورها كارفرمايان وسايل اياب و ذهاب كارمندان را به محل كار و منزل فراهم كرده اند و موضوع نقل و انتقال اغلب موضوع مذاكرات بين كارفرمايان و كارگران است . تعدادي از كشورها همزمان با مصدوميت هاي شغلي ، اطلاعاتي نيز در مورد حوادث مسير رفت و آمد به محل كار و منزل جمع آوري كرده اند .

در حدود نيمي از كشورها كه آمار حوادث شغلي آنها در سالنامه آمار ILO آمده است حوادث مسير رفت و آمد را نيز در نظر گرفته اند و اين آمار بايد بطور جداگانه منتشر شوند . در همايش كارشناسان عنوان شده كه حوادث حين مسافرت – حمل و نقل و ترافيك جاده اي كه هنگام كار رخ مي دهد به عنوان حادثه شغلي در نظر گرفته شود .

2-4- اشخاص ، فعاليت هاي اقتصادي و مناطق جغرافيايي :
در سيزدهمين كنفرانس بين المللي آمار شغلي ( ICLS )* پيشنهاد شده كه هرجا ممكن باشد مصدوميت هاي شغلي كارگران مشاغل آزاد ( خويش فرما ) و كارگاههاي خانوادگي نيز بايد در آمار منظور شوند .


آمار جمع آوري شده توسط بيش از نيمي از كشورها كه در بخش مصدوميت هاي شغلي در سالنامه آمار سال 1997 آمده است، تنها در مورد گروههاي معيني از كاركنان بوده است . در درصدهاي ارائه شده توسط كشورها آمار نيروي كار به طور قابل توجهي متغير است و در برخي موارد تنها تا حدود 20% مقدار واقعي مي باشد .


تغيير نوع و حالت استخدام نيز در دهه گذشته به طور وسيعي مورد توجه قرار گرفته است. استخدام كارگران روز مزد از حالت سنتي به شكل معمولي و قراردادي تغيير يافته اند . در بسياري از كشورها نيز فعاليت هاي نيمه وقت بسيار شايع است ولي معمولاً اين
فعاليت ها خارج از محدوده آمار ملي آسيب هاي شغلي قرار دارند ، بنابراين به منظور دستيابي به اطلاعات مناسب جهت جلوگيري از وقوع حوادث و حتي تحت پوشش قرار دادن كارگران موقت ، برنامه آماري بايد در مورد همه كارگران ، بدون توجه به وضعيت استخدامي آنها باشد .


در مورد حوادثي كه براي كودكان كارگر رخ مي دهد يعني كساني كه زير سن معمولي كار مي باشند ، چون اغلب تحت پوشش قانون كار نمي باشند ، چيزهاي زيادي نمي دانيم و در موارد مشابه ، حوادثي كه كودكان در آنها آسيب مي بينند مورد اقامه دعوي و بيمه حوادث قرار نمي گيرند . بنابراين منابع سنتي فوق براي دستيابي به اطلاعات در اين مورد مناسب نيستند . بررسيهاي اخير انجام شده توسط ILO ، به عنوان بخشي از برنامه هاي بين المللي محدود كردن كار كودكان ،

نشان داده است كه كودكان زيادي هنگام كار از نظر فيزيكي و جسمي آسيب ديده اند و يا مريض شده اند بنابراين جهت كاهش آسيب ها و بيماريهاي دوران كودكي ، ناشي از قرار گرفتن كودكان در محيط هاي خطرناك و ارتقاء و افزايش دانش و مهارت در زمينه ايمني و بهداشت شغلي كه جوانان را قادر به مشاركت موثر در فعاليت هاي شغلي محيط كار مي سازد نياز به وجود اطلاعات زيادي مي باشد . در همايش كارشناسان اين موضوع مطرح شد كه كار كودكان و ديگر گروه هاي سني خاص ، همچنين كارگران موقت يا زنان خانه دار بايد مورد مطالعه جدي قرار گيرد زيرا دسترسي به اطلاعات دقيق و واقعي از منابع سنتي بسيار مشكل است

.
گاهي اوقات ممكن است در مورد اشخاصي كه در خارج از محل اقامت خود دچار حادثه ناشي از كار مي شوند اشتباهاتي پيش آيد. اين افراد معمولاً كساني هستند كه براي تجارت و يا به طور موقت با كشتي به خارج از كشور مسافرت مي نمايند . اين افراد ممكن است تحت پوشش سيستم بيمه كشور خودشان قرار گيرند و بنابراين در آمار كشور محل اقامت خود در نظر گرفته مي شوند، ولي در مورد حوادث ممكن است

در آمار كشوري كه حادثه در آن به وقوع پيوسته ديده شوند نه در آمار كشور خودشان . با افزايش مسافرت هاي شغلي و اشتغال در كشتي ها و سكوهاي ساحلي ، بررسي آمار نياز به تعريف روشن و واضحي در مورد وقوع حوادث در خارج از كشور محل اقامت دارد . در همايش كارشناسان عنوان شد كه بايستي اين ارقام در آمار كشور محل اقامت فرد در نظر گرفته شود . در هر حال براي پيشگيري از وقوع حوادث بهتر است كه همه حوادث اتفاق افتاده را در آمار در نظر بگيريم و در مواردي نظير كشتي هاي خارجي ثبت شده در يك كشور يا سكوهاي ساحلي در آبهاي داخلي كشور قوانين خاصي در نظر گرفته شود .

3-4- انواع داده ها :
اولين مرحله به اطلاعات بنياني و اساسي كه همه كشورها بايد آن را جمع آوري كنند مربوط مي شود و حداقل شامل تعريف و تبيين مشاغل – فعاليت هاي اقتصادي و مشخصات فردي افراد آسيب ديده در حوادث است . اين اطلاعات براي رسيدن به هدف اصلي يعني تعيين موارد ارجحي كه برنامه هاي پيشگيري از حوادث بايد بر آنها تمركز كند لازم است و شامل موارد زير مي باشد :
a- اطلاعاتي درباره كارمندان و سال تاسيس و محل فعاليت اقتصادي و اندازه سازمان
b- اطلاعات در مورد فرد حادثه ديده ، جنس ، سن ، شغل و وضعيت استخدامي


c- اطلاعات در مورد حادثه كه آيا منجر به مرگ شده است يا نه . اگر منجر به مرگ نشده باشد مقدار زمان كاري از دست رفته – نوع آسيب وارده و محل آسيب ديده بدن
d- اطلاعات در مورد حادثه و نتايج آن – محل – تاريخ و زمان و عملي كه باعث وقوع حادثه گرديده است .
مرحله دوم در مورد جمع آوري اطلاعات دقيق تر و با جزئيات بيشتر و عملي تر در مورد حادثه و تبعات آن است . اطلاعات بيشتري در مورد اينكه چگونه حادثه اتفاق افتاده و چگونه فرد آسيب ديده نيز براي مقاصد پيشگيرانه لازم است . اين اطلاعات شامل موارد زير است :
e- اطلاعات در مورد فرد حادثه ديده – سابقه كار
f- اطلاعات در مورد آسيب و جراحات – روزهاي تقويمي غيبت فرد از محل كار
g) اطلاعات در مورد حادثه و تبعات آن – شيفت كاري – شروع زمان كارفرد حادثه ديده و ساعتهاي كاري انجام شده قبل از وقوع حادثه – محيط كار – فرآيند كار – فعاليت فرد مصدوم در زمان حادثه – موارد مربوط به فعاليت فرد حادثه ديده.


در همايش كارشناسان همچنين يك سري اطلاعات خاص كه مي تواند براي پيشگيري از وقوع حادثه مفيد باشد نيز پيشنهاد شده است. اين اطلاعات حداقل شامل موارد زير است:
آيا شخص تمام وقت كار مي كند يا پاره وقت، آيا يك كارگر دائم است يا موقت – آيا توسط پزشك ، پرستار يا بهداشتيار يا بهيار معاينه شده است؟ وضعيت كاري او هنگام وقوع حادثه چگونه بوده است؟ مدت زماني كه از هنگام آغاز شيفت تا زمان وقوع حادثه كار كرده است چقدر بوده است؟ همچنين مواردي از قبيل سابقه كار – نوع فعاليت كارگر در زمان حادثه و موارد مربوط به فعاليت وي بايستي مد نظر قرار گيرد.


متغيرهاي اضافي زير نيز مي توانند مفيد شوند: گروههاي نژادي – آيا فرد حادثه ديده آموزش شغلي ديده است؟ بالاترين سطح تحصيلات فرد چقدر است؟ اهميت اطلاعات در مورد اندازه سازمان نيز زياد است زيرا اين اندازه اغلب بيانگر اين است كه آيا در آن كميته حفاظت فني وجود دارد يا نه؟ شركتهاي بزرگ تمايل زيادي دارند كه خدمات خود را به شركتهاي پيمانكاري بدهند و اغلب اين پيمانكاران از مهارت كمي برخوردارند و كارهايي كه انجام مي دهند خطرناكتر است.


هنگام وقوع حوادثي كه هنگام رفت و آمد از منزل به محل كار و بر عكس روي مي دهد اطلاعات مشابهي در مورد فرد آسيب ديده و مصدوميت وي لازم است. با توجه به حادثه و نتايج آن، در هر حال علاوه بر اطلاعات اصلي در مورد محل جغرافيايي و تاريخ و زمان وقوع حادثه، بهتر است اطلاعاتي نيز در مورد نوع وسيله نقليه، نقش فرد در حركت آن و موارد مشابه ديگر جمع آوري گردد كه مي تواند شامل موارد زير باشد:

محل وقوع حادثه:
a) محل وقوع حادثه: پياده رو – محل عبور دوچرخه – خيابان و محل عبور وسايل نقليه موتوري.
b) نوع حركت و رفت و آمد فرد مصدوم: راه رفتن – حركت با وسيله نقليه مثل دوچرخه – اتومبيل – اتوبوس


c)نقش فرد در حركت : پياده – راننده

5- اندازه گيري و برآورد مصدوميت هاي شغلي:
در سيزدهمين كنفرانس بين المللي آمار شغلي ICLS‌ عنوان شده كه واحد شمارش بايد بر اساس فرد كشته شده يا آسيب ديده در اثر حوادث ناشي از كار باشد.
گاهي مي توان واحد مشاهده را مورد (Case) آسيب شغلي در نظر گرفت كه يك فرد در يك حادثه ناشي از كار آسيب ديده باشد. در اين روش اگر در دوره مورد مشاهده (مبنا) يك شخص در چند حادثه ناشي از كار آسيب ببيند هر مورد به طور جداگانه شمارش


مي شود و يا ممكن است از يك حادثه ناشي از كار چند مورد مصدوميت ايجاد شود و چند نفر آسيب ببينند. با استفاده از مورد (case) آسيب شغلي به عنوان واحد شمارش مي توان يك اندازه گيري دقيق از تعداد دفعات مجزاي مصدوميت بدست آورد و ثبت اطلاعات مربوط به هر حادثه را بهتر انجام داد كه اين امر شمارش انواع مختلف آسيب هاي شغلي را به علت يك حادثه ممكن مي سازد. همچنين پيشنهاد شده كه در آمار حوادث تكرار يك مصدوميت به علت يك حادثه بايد به عنوان ادامه آن در نظر گرفته شود و نه يك مصدوميت جديد.

1-5- مصدوميت هاي شغلي منجر به فوت:
براي مقاصد آماري بايستي يك حد بالاي زماني براي اندازه گيري و تغيين
مصدوميت هاي منجر به فوت در نظر گرفت. در اين صورت يك مصدوميت در صورتي كشنده ناميده مي شود كه فاصله بين زمان وقوع حادثه و مرگ مصدوم از مقدار معيني تجاوز نكند. اغلب كشورها از اين روش پيروي مي كنند و معمولاً اين محدوده زماني را بين 6 ماه تا يكسال از روز حادثه در نظر مي گيرند. اگر چه اغلب تلفات و مرگ و ميرها فوراً و يا گاهي پس از چند هفته از حادثه رخ مي‌دهند ولي برخي اينطور نيستند.


بنابراين براي بررسي آماري نياز به استاندارد مي باشد. محدوده زماني يكسال كه اكثر كشورها از آن استفاده مي نمايند مناسب به نظر مي رسد.

2- 5 - زمان از دسته رفته:
آيين نامه زمان كاري از دست رفته را به عنوان «روزهاي از دست رفته شامل تعداد روزهاي بعد از روز حادثه» تعريف كرده است كه به صورت روزهاي تقويمي، روزهاي هفته، شيفت كاري و يا روزهاي كاري شمارش مي شود. روزهاي تقويمي براي
اندازه گيري شدت حادثه و روزهاي هفته براي اندازه گيري اثرات اقتصادي آن بكار
مي روند. هنگامي كه از روزهاي كاري و يا روزهاي هفته استفاده مي شود هر گاه ممكن باشد بايد آن را به روزهاي تقويمي تبديل نمود. سازمان اروپايي آمار حوادث براي


اندازه گيري زمان از دسته رفته، تعداد روزهاي تقويمي از دست رفته در اثر وقوع حوادث را در نظر مي گيرد.
عملاً اين موارد در هر كشوري با كشور ديگر تفاوت دارد. هنگامي كه براي بيمه اين مسائل بررسي مي شود واحد اندازه گيري، اغلب روزهاي كاري است زيرا جبران خسارت بيشتر بر مبناي روزهاي از دست رفته به علت غيبت فرد از محل كارش مي باشد. در اكثر كشورها خود روز حادثه و نيز غيبت كمتر از يك روز جهت معالجات پزشكي را براي تعيين زمان از دست رفته در نظر نمي گيرند.
مناسبترين واحد اندازه گيري شدت حادثه روز تقويمي است كه بيانگر شدت اثر آسيب و صدمات است. روزهاي هفته براي بررسي اثرات اقتصادي وارده بر كارگر و كارفرما در اثر غيبت فرد از محل كار مناسب است . در مورد كارهاي، آماري روز تقويمي استفاده


مي شود ولي اگر تنها روز كاري ثبت شده باشد بهتر است كل روزهاي تقويمي محاسبه شود. حدود هفتاد درصد كشورها صدمات و آسيب هاي شغلي خود را در سالنامه آمار شغلي بر مبناي روزهاي از دست رفته منتشر كرده اند. اين اطلاعات براي محاسبات شدت حادثه مفيد است. اگر بروز مجدد حادثه در اثر همان علت قبلي باشد مقدار زمان از دست رفته براي هر بار بايستي جداگانه محاسبه شود.


هنگامي كه از كار افتادگي موقت روي مي دهد بايستي زمان از دست رفته براي هر مورد آسيب شغلي به طور مجزا اندازه گرفته شود. برخي از كشورها زمان از دست رفته را براي از كارافتادگي دائم يا حوادث منجر به فوت نيز اندازه گيري كرده اند. اين امر براي تعيين خسارت بيمه و يا برنامه هاي استاندارد براي محاسبه زمان از دست رفته جهت جبران خسارت مفيد است. در برخي از كشورها 6000 روز براي همه موارد از كارافتادگي دائمي و يا فوت در نظر مي گيرند. در حاليكه در بر خي ديگر از كشورها سن كارگر را نيز در زمان حادثه مد نظر قرار مي دهند.


اين فرضيات گاهي اوقات مي تواند باعث بروز اشتباه شود. به علت عدم هماهنگي و ثبات در كارهاي ملي هر كشور، در اين مرحله تعيين يك روش اندازه گيري براي روزهاي از دست رفته در اثر از كار افتادگي دائمي يا حوادث منجر به فوت مشكل است. بنابراين براي تعيين زمان از دست رفته جهت استفاده در آمار بهتر است تنها از كارافتادگي موقت را در نظر گرفت.

3-5- مقادير مقايسه اي (نسبي):
دستورالعمل هاي زير در مورد تعيين مقادير مقايسه اي (نسبي) ارائه شده است:
-مقايسه منطقي بين دوره هاي زماني، صنايع و كشورها هنگامي كه آمار مربوط به كارگاهها – ساعتهاي كار و غيره موجود باشد انجام مي پذيرد.


- مقادير بايد بر اساس تقسيم بندي اصلي فعاليت هاي اقتصادي و صنعتي و در صورت امكان تعيين دستي يا اتوماتيك بودن مشاغل كارگران صورت پذيرد.
- هنگام تعيين شدت وقوع حوادث بايد در مخرج كسر، متوسط تعداد افراد در معرض خطر (افرادي كه در آمار حوادث قرار دارند.) را گذاشت. در صورت امكان تعداد ساعات كاري،‌تعداد ساعات از دست رفته يا تعداد روزهاي كاري به عنوان دومين مخرج كسر براي محاسبه ضريب تكرار حوادث غير كشنده بكار مي رود. براي سهولت ، ضريب تكرار را


مي توان بر مبناي هزار نفر يا يك ميليون ساعت كاري محاسبه نمود.
اگر اطلاعات بر مبناي روزها يا شيفت هاي كاري از دست رفته باشد مي توان از آنها براي محاسبه متوسط روزهاي از دست رفته توسط فردي كه در معرض خطر است استفاده نمود.
كشورهاي زيادي ضريب تكرار و شدت وقوع حادثه را براي حوادث منجر به فوت و يا حوادث غير كشنده بكار برده اند.
در اين راه ممكن است كشورها مقايسه هاي متفاوتي بين فعاليت هاي مختلف اقتصادي با تعداد متغير كاركنان داشته باشند.


اين مقادير براي زنان و مردان نيز با هم فرق دارد بنابراين بايد مشخصه هاي قابل ارزيابي براي تعيين گروه هاي داراي احتمال وقوع خطر بالا در آسيب هاي شغلي تعيين گردد.
در همايش كارشناسان با استفاده از عبارت «اشخاص در معرض خطر» مخالفت شد زيرا كه عملاً غير ممكن است كه تعداد كساني را كه واقعاً در معرض يك يا چند خطر مشخص هستند تعيين نمود. عبارت «كارگران در يك گروه مرجع» بهتر است.

4-5- ضريب تكرار:
ضريب تكرار براي بيان تعداد حالات جديد آسيب ها و جراحات ايجاد شده در رابطه با مدت زماني كه كارگر در يك گروه مرجع و در معرض خطر يك حادثه شغلي مي باشد بكار مي رود. براي محاسبه ضريب تكرار بهتر است كه در مخرج كسر تعداد ساعات واقعي كار را بنويسيم.

5-5- شدت وقوع حادثه:
شدت وقوع حادثه، تعداد حالات جديد آسيب هاي شغلي را به تعداد كارگران در معرض خطر ربط مي دهد. مشكل تعيين اين مقدار، فقدان عدد مناسبي براي مخرج است.
در عمل در مخرج كسر تعداد كل افراد در حال كار و يا تعداد كل افراد بيمه شده را در يك دوره زماني مبنا قرار داده اند . متاسفانه هنگامي كه مخرج كسر، تعداد افراد بيمه شده است، اشخاصي را كه بيمه هستند ولي شاغل نمي باشند، نيز ممكن است شامل شود . پس مخرج كسر بايد متوسط تعداد كاركنان در گروه مرجع باشد كه درآمار حوادث شغلي قرار ميگيرند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید