بخشی از مقاله

مقدمه:
سرپرستی امور دین و دنیای جامعه اسلامی را امامت می نامیم. پیش کسی که محققانه در معارف اسلامی به بحث و کنجکاوی پردازد و منصفانه قضاوت کند، امامت یکی از اصول مسلمه آیین مقدس اسلام می باشد و در آیاتی که خدای متعال، سازمان دین خود را معرفی می نماید به این مطلب تصریح کرده است. تردید (ی) نیست از روزی که تاریخ بشریت شروع شده است و اجتماع در خانواده انسانیت ریشه دوانیده و در گوشه و کنار جهان، جامعه های کوچک یا بزرگ،

مترقی یا غیرمترقی، تشکیل یافته، هرگز جامعه ای بدون زمامدار و سرپرست نتوانسته است کم ترین زمانی به زندگی خود ادامه دهد، هر جا جامعه متشکلی بوده، زمامدار و سرپرستی - از راه قهر و غلبه یا انتخاب - داشته است، حتی در اجتماعات خانوادگی کوچک که بیش از چند عضو ندارد، همین روش عملی است. اینجا است که انسان با فطرت خدادادی خود، بدون تردید، ادراک می کند که هر جامعه نیازمند به سرپرست و زمامدار می باشد. خدای متعال در آیه

فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار. (سوره روم آیه 30)، دین خود را دین فطری معرفی می نماید و بیان می کند که دستورات این آیین پاک، با چیزهایی که انسان با نهاد بی آلایش خود درک می کند، توافق کامل دارد. خدای متعال در این آیه شریفه، همه ادراکات فطری انسان و قضاوت های نهاد بی آلایش وی را (که یکی از روشن ترین آن ها مسأله لزوم زمامدار و سرپرست در جامعه می باشد) اعتبار می دهد و امضا می فرماید.


بیان پیغمبر اکرم درباره ولایت
خدای متعال در صفت پیغمبر گرامی خود می فرماید: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم؛ پیامبری به سوی شما آمده که از خودتان می باشد، گرفتاری و به سختی افتادن شما برای وی ناگوار است، او به همه شما علاقه مند است و به ایمان آورندگان دل سوز و مهربان می باشد. (سوره توبه آیه 128)


هرگز نمی توان باور کرد پیغمبر گرامی به نص کتاب خدا نسبت به امت خود از همه دل سوز تر و مهربان تر بود، در حکمی از احکام الهی که برای جامعه اسلامی بی تردید در درجه اول اهمیت می باشد و عقل و فطرت سلیم بر وجوب آن حکم می کند، در همه مدت عمر خاموش نشیند و از بیانش صرف نظر کند. پیغمبر اکرم (ص) از همه بهتر می دانست که این سازمان متشکل و پهناور اسلام (که پهناورترین سازمان جهانی است) تنها سازمان ده، بیست ساله نیست که خودش سرپرستی آن را به عهده گیرد، بلکه سازمانی است همگانی و همیشگی که باید تا ابد، جهان بشریت را اداره کند. از این روی بود که اوضاع هزارها سال پس از خود را پیش بینی کرده، دستورهای لازم راجع به آن ها صادر می کرد. پیغمبر اکرم می دانست که دین، سازمانی است اجتماعی و هیچ سازمان اجتماعی نمی تواند بی سرپرست و بدون زمامدار حتی یک ساعت سرپای بایستد و به زندگی خود ادامه دهد، بنابراین سرپرستی لازم است که از معارف و قوانین دین نگه داری نماید و چرخ جامعه را به گردش در آورد و مردم را به سوی سعادت دنیا و آخرت رهنمایی و رهبری کند. بنابراین، چگونه متصور است که فردای روز رحلت خود را فراموش کند یا نسبت به آن علاقه نشان ندهد؟! پیغمبر اکرم (ص) همین که چند روز برای جنگ یا حج از مدینه غیبت می فرمود، برای اداره امور مردم کسی را به جای خود می گماشت و همچنین برای شهرهایی که به دست مسلمانان می افتاد، فرماندار نصب می کرد و برای هر لشکر و دسته ای که به جنگی اعزام می داشت، امیر و فرمانروایی تعیین می نمود و حتی گاهی می فرمود: امیر شما فلان است و اگر کشته شد، فلان و اگر وی نیز کشته شد، فلان می باشد، با این روش که آن حضرت داشت چگونه می توان باور کرد که هنگام سفر آخرت، کسی را به جای خود معرفی نکرده باشد؟! خلاصه، کسی که با نظر عمیق به مقاصد عالیه اسلام و هدف پاک آورنده عظیم الشأن آن نگاه کند، بدون تردید، تصدیق خواهد کرد که امر امامت و ولایت بر امور مسلمین، حل شده و روشن گردیده است.
تعیین جانشین از طرف پیغمبر
پیغمبر اکرم در خصوص مسأله ولایت و سرپرستی امور مسلمانان پس از خود، تنها به بیانات سربسته اکتفا نفرمود، بلکه از اولین روز دعوت، مساله ولایت را همراه توحید و نبوت صریحا بیان فرمود و سرپرستی و ولایت علی (ع) را بر امور دین و دنیا و جانشینی وی را در همه امور مسلمین اعلام فرمود. به موجب روایتی که عامه و خاصه نقل کرده اند، در نخستین روزی که آن حضرت مأمور به دعوت علنی شد، خویشاوندان خود را دعوت نموده، آنان را در مجلسی جمع ساخت و در آن مجلس، وزارت و وصایت و خلافت امیرالمومنین علی (ع) را آشکارا اثبات و مستقر ساخت و نیز در آخرین روزهای زندگی در غدیر خم میان صد و بیست هزار جمعیت، دست علی (ع) را گرفته، بلند کرد و فرمود: من کنت مولاه، فهذا علی مولاه؛ به هر کس من ولایت و سمت سرپرستی دارم، علی نیز ولایت و سمت سرپرستی دارد
تعیین امامان
امامت علی (ع) چنان که معلوم شد - از جانب خدای متعال و به نص پیغمبر اکرم (ص) بود و همچنین در خصوص امامان دیگر که پس از آن حضرت بودند هر امامی، امام بعد از خود را به امر خدا به مردم معرفی نمود، چنان که امیرالمومنین که امام اول و پیشوای نخستین مسلمانان بود، هنگام درگذشت، امامت فرزندش امام حسن (ع) را تصریح فرمود و امام حسن(ع) نیز هنگام وفات، امامت برادرش امام حسین را و به همین قرار تا امام دوازدهم.
گذشته از نص هر امام بر امام دیگر، پیغمبر اکرم (ص) نیز به موجب روایات زیادی که از عامه و خاصه رسیده است، به دوازده نفر بودن امامان و حتی در برخی از این روایات، به نام های امامان تصریح فرموده است.

امام اول
امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع)
تولد: 23 سال قبل از هجرت
خلافت: سال 35 هجری
وفات: سال 40 هجری
مدت خلافت: پنج سال تقریباً
مدت عمر: 63 سال. امام هفتم


حضرت امام کاظم (ع)
اسم: موسی
لقب: کاظم
کنیه: ابوالحسن
پدر بزرگوارش: حضرت امام جعفر صادق (ع)


تولد: 128 هجری
وفات: 182 هجری
مدت عمر: 54 سال
مدت امامت: 35 هجری
امام دوم
حضرت امام مجتبی (ع)
اسم: حسن


لقب مشهور: مجتبی
کنیه: ابا محمد
پدر بزرگوارش: حضرت امیرالمومنین علی (ع)
تولد: سال سوم هجری


شهادت: سال 50 هجری، به تحریک معاویه به دست همسر خود مسموم شد. مدت امامت: 10 سال
مدت عمر: 48 سال. امام هشتم
حضرت اما رضا (ع)
اسم: علی
لقب: رضا
کنیه: ابوالحسن
پدر بزرگوارش: حضرت امام موسی کاظم (ع)


تولد: سال 148 هجری
وفات: سال 203 هجری، به دست مأمون عباسی مسموم شد
عمر شریفش: 55 سال
مدت امامت: 21 سال.
امام سوم


حضرت سیدالشهداء (ع)
اسم: حسین


لقب: سید الشهداء
کنیه: ابو عبدالله
پدر بزرگوارش: حضرت امیرالمومنین علی(ع)
تولد: سال چهارم هجری
شهادت: سال 61 هجری به دستور یزیدبن معاویه شهید شد
مدت امامت: 10 سال
مدت عمر: 57 سال. امام نهم


حضرت امام محمد تقی (ع)
اسم: محمد
لقب، تقی و جواد
کنیه: اباجعفر
پدر بزرگوارش: حضرت امام رضا (ع)
تولد: سال 195 هجری


وفات: سال 220 به تحریک معتصم عباسی به دست همسر خود مسموم شد
عمر شریفش: 25 سال
مدت امامت: 17 سال.
امام چهارم
حضرت سجاد (ع)
اسم: علی


لقب: سجاد و زین العابدین
کنیه: ابا محمد
پدر بزرگوارش: حضرت امام حسین (ع)
تولد: سال 38 هجری
وفات: سال 94 هجری، به دستور هشام بن عبدالملک مسموم شد
مدت امامت: 35 سال


مدت عمر: 66 سال. امام دهم
حضرت امام علی النقی (ع)
اسم: علی
لقب: هادی و نقی
کنیه: ابوالحسن
پدر بزرگوارش: حضرت امام محمد تقی (ع)
تولد: 214 هجری


وفات: سال 254 هجری
مدت عمر: 40 سال
مدت امامت: 34 سال.
امام پنجم
حضرت امام باقر (ع)
لقب: باقر
کنیه: اباجعفر
پدر بزرگوارش: حضرت امام سجاد (ع)


تولد: سال 58 هجری
وفات: سال 117 هجری به دستور ابراهیم بن ولید مسموم شد
مدت عمر: 59 سال
مدت امامت: 23 سال. امام یازدهم
حضرت امام عسکری (ع)
اسم: حسن


لقب: عسکری
کنیه: ابا محمد
پدر بزرگوارش: حضرت امام علی النقی (ع)
تولد: سال 232 هجری
وفات: سال 240 هجری


عمر شریفش: 28 سال
مدت امامت: 7 سال.
امام ششم
حضرت امام صادق (ع)
اسم: جعفر
لقب: صادق
کنیه: ابوعبدالله
پدر بزرگوارش: حضرت امام محمد باقر (ع)
تولد: سال 80 هجری
وفات: 148 هجری، به دستور منصور عباسی مسموم شد


مدت عمر: 68 سال
مدت امامت: 31 سال. امام دوازدهم
حضرت امام عصر (مهدی موعود) (ع)
اسم: محمد
لقب: هادی و مهدی (ع)
کنیه: اباالقاسم
پدر بزرگوارش: حضرت امام حسن عسکری (ع)
تولد: سال 256 هجری، آن حضرت به امر خدا از انظار مستور است و روزی که خدا بخواهد ظهور فرموده، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود
سخن قرآن در مورد امامت چیست؟


امامت، استمرار خط نبوت است. خداوند متعال كه نوع بشر را برای پیمودن راه كمال و سعادت آفریده همان گونه كه باید برای ارائه طریق و رسیدن به مطلوب، پیامبرانی را كه متكی به نیروی وحی، و دارای مقام عصمت هستند مبعوث كند، لازم است برای تداوم این راه، بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی را برای آنان قرار دهد كه جامعه انسانی را در مسأله ارائه طریق و هدایت به سوی مقصد كمك كندعقل انسان ها به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیشرفت و كمال كافی نیست.


آیین انبیا ممكن است بعد از رحلت آنها دستخوش انواع تحریفات شود، به همین جهت، پاسدارانی معصوم و الهی لازم است تا از آن پاسداری كنند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «در میان ما اهل بیت در هرنسلی، افراد عادلی هستند كه تحریف غلو كنندگان را از آن نفی می كنند، و دست بدعت گذاران و دین سازان و اهل باطل را كوتاه، و تأویل و تفسیر نادرست جاهلان را كنار می زنند.»


تشكیل حكومت الهی كه انسان را به اهداف مورد نظر برساند، فقط از طریق پیشوایان معصوم امكان پذیر است; زیرا حكومت های انسانی بنا به شهادت تاریخ، همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروه های خاص سیر كرده اند. امام رضا(علیه السلام) درباره فلسفه امامت می فرماید: «امامت، مقام انبیاء، وارث اوصیاء و جانشینی خدا و پیامبر است ... امام، ماه درخشان و چراغ پرفروغ و نور تابان و ستاره هدایت در تاریكی است...» از ممارست و مطالعه دقیق قرآن مجید به دست می آید، این كتاب پر ارج آسمانی در بیان دستورهای خود، شیوه مخصوص دارد كه بیان به شكل كلّی و بسیط است و سپس خدای تعالی تبیین و

تفسیر آن را به عهده رسول خدا(صلی الله علیه وآله)قرار داده; «و أنزلنآ إلیك الذّكر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم» نظیر دستور كلّی نماز «اقیموالصلوة» و زكات «آتوالزكاة» و حج «و للّه علی الناس حجّ البیت من إستطاع الیه سبیلا» و... كه بیان تعداد ركعات نماز و یا بیان حدّ و نصاب زكات و توضیح هفت دور طواف و كیفیت حج، همه اینها را پیامبر اكرم برای مسلمانان تفسیر و تشریح فرمود كه هیچكدام از توضیحات آن حضرت در قرآن به نحو ریز و جزئی ذكر نشده، بلكه به نحو اجمال و كلّی و سربسته ذكر شده است. مسأله امامت امامان اثنی عشر كه اوصیای گرامی پیغمبر اسلام هستند نیز با همین شیوه در قرآن ذكر و اثبات شده

كه حدود 84 آیه به امامت امامان معصوم(علیهم السلام) دلالت دارند از جمله آیات، 59 از سوره نساء «اطیعو الله... و اولی الأمر منكم» «فسـلوا أهل الذّكر إن كنتم لاتعلمون» (نحل، 43; انبیا، 7) «اتّقوا اللّه و كونوا مع الصّـدقین» (توبه، 119) «إنّما ولیّكم اللّه و رسوله و الّذین ءامنوا...» (مائده، 55) «یرید اللّه لیذهب عنكم الرّجس أهل البیت» (احزاب، 33) و همچنین آیه مباهله و غیره كه این آیات را پیامبر اكرم به ائمه اثنی عشر معصومین(علیهم السلام) تفسیر و تك تك آنها را با نام و نشان و خصوصیات برای مسلمانان معرفی كردند كه از جمله آن این حدیث مشهور، به نقل از جابربن عبدالله انصاری است: جابر می گوید: خدمت پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) رسیدم; در حالی كه تازه آیه 59 از سوره نساء نازل شده بود. عرض كردم: یا رسول الله، خدا و رسول خدا را شناختیم و اطاعت می كنیم. امّا ولی الامری كه در این آیه آمده كیانند كه اطاعتشان همچون اطاعت شما و خداوند بر ما واجب شده است؟


پیامبر گرامی فرمودند: «ای جابر! اولی الأمر، جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از منند كه اوّل آنها علی، فرزند فرزند ابوطالب، سپس حسن، بعد حسین، بعد علی فرزند حسین، سپس محمّد فرزند علی ـ كه در كتاب آسمانی تورات به باقر مشهور است و تو ایشان را خواهی دید و وقتی دیدی، سلامم را به او برسان ـ سپس صادق جعفر فرزند محمّد سپس از آن موسی فرزند جعفر بعد علی فرزند موسی، سپس محمّد فرزند علی، بعد علی فرزند محمّد پس از آن حسن فرزند علی، سپس هم نام من و هم كنیه ام حجت خدا در زمین و باقیمانده خدا در میان بندگانش فرزند حسن بن علی، همان شخصی كه خداوند به

وسیله او مشارق و مغارب زمین را فتح می كند و او از پیروانش غایب می شود. در زمان غیبت آن حضرت كسانی در اعتقاد به امامت او ثابت قدم می مانند كه خداوند دلهایشان را با ایمان امتحان كرده است. در روایتی دیگر از ابوبصیر نقل شده كه به امام باقر(علیه السلام) عرض كردم! مردم(اهل سنت) به ما اعتراض می كنند كه اگر امامان حقّند، چرا خدا نامی از آنها در قرآن نبرده است؟ امام باقر فرمود: در پاسخ آنها بگویید: خدا نماز را بر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) نازل كرد و اسمی از سه یا چهار ركعت آن نبرد تا اینكه رسول خدا آن را توضیح داد و نیز فریضه حج را نازل فرمود، ولی تعداد طواف های هفتگانه آن را نازل نكرده تا

پیغمبر(صلی الله علیه وآله) آن را تفسیر كرد; همین طور است امامت ما; خداوند آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم» را نازل و پیامبر اولولأمر را به ائمه اثنی عشر تفسیر فرمود و اگر ساكت می شد و بیان نكرده بود، آل عباس و آل عقیل و یا دیگران مدعی می شدند كه مراد از اولی الأمر ماییم...» بدین مطلب در برخی روایات اشاره شده است; شخصی از امام باقر(علیه السلام) تفسیر آیه «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الاَْمَـنَـتِ إِلَی أَهْلِهَا; (نساء، 58) خداوند به شما فرمان می دهد كه امانت ها را به صاحبانش بدهید!» پرسید؟ امام فرمود: مقصود ما هستیم كه باید امام سابق، كُتب و علم و سلاح را (كه نشانه های امامت است) به امام بعد از خود تحویل دهد.


در روایتی دیگر نیز آمده است كه امام رضا(علیه السلام) در تفسیر «اهلها» در آیه شریفه مذكور (نساء، 58) فرمود: آن ها (مقصود از اهلها) ائمه از آل محمدند كه هر امامی باید امانت را به امام بعد از خود تحویل دهد و... .


ذكر نكته قابل توجه است: بر اساس تفكر توحیدی، كه حاكمیت و ولایت مطلق را بر این جهان، از آن خداوند می داند، حكومت، امامت و ولایت و رهبری از سوی بالا تعیین می شود و به عبارتی، این گونه امور «انتصابی» است نه به انتخاب مردم، حتّی حقّی كه برای مردم قائل می شویم، آن حق نیز باید از سوی خداوند معیّن گردد. به همین دلیل ما پیامبران الهی را حاكمان اصلی از سوی او می دانیم و بعد از پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز كسانی حق حكومت دارند كه بلاواسطه یا با واسطه از سوی او برای این مقام تعیین شده باشند. بر اساس همین تفكر، در زمان غیبت حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - نیز كسانی حق حكومت و امامت بر امت را دارند كه از سوی او به طور خاص یا به طور عام، برای احراز این مسؤولیت منصوب شده باشند.


مقام امامان ما بیشتر است یا پیامبران ما قبل؟
هر چند امامان معصوم(ع) حضور جسمانی انسان پس از انبیاء بوده است ولی در خصوص مقام وحقیقت آنان بر اساس روایات متعدده برتر از انبیاء گذشته است که نمونه هایی از آن تقدیم می شود: به سند معتبر از امام صادق(ع) به روایت رسول اکرم(ص) نقل شده است که: «... یا علی من و تو و امامان از فرزندان تو سرور خلقند در دنیا و پادشاهند در آخرت». (ترجمه حیاه القلوب، علامه مجلسی، اول، دارالاعتصام، 1417 ق، ص 118) که تعبیر سرور خلق و اطلاق و شمول آن انبیاء را نیز در بر می گیرد. در عیون اخبار الرضا به سند معتبر از حضرت رضا(ع) روایت شده که حضرت رسول(ص) فرمودند: تو یا علی و فرزندان تو برگزیده های خدایند از خلقش (همان، ص 122) که در این مورد نیز اطلاق و شمول خلق، انبیاء گذشته را نیز در بر می گیرد. از امام محمد باقر(ع) نقل شده است که:

«خداوند متعال چهار ده هزار سال قبل از خلقت آدم، چهارده نور از نور عظمتش را خلق فرمود، پس آن چهارده نور ارواح ما بود [جابر می گوید] از امام دربارهء اسمای آن چهارده نور سؤال کردم ایشان فرمود: محمد، علی، فاطمه ، حسن و حسین(ع) و نور فرزند حسین(ع) که نهمی آنان قائم ایشان است. از امام صادق(ع) در ذیل این روایت نکاتی نقل شده است از جمله اینکه محبت علی(ع) محبت شخص موجود در دنیا در مدت زمان خاصی نمی باشد که محسوس به حواس جزئی است بلکه مراد محبت حقیقت الهی و مقام عقل کلی حضرت است قبل از اینکه هر خلقی خلق شود. (علم الیقین فی اصول الدین، محمد

حسین فیض کاشانی، تحقیق محسن بیدارفر، اول، قم، بیدار، 1377 ش، ص 803)صرف نظر از این روایات با دو منظر دیگر می توان برتری مقام ائمه را بر سایر انبیاء اثبات کرد: اول آنکه، بر اساس دلایل متقن عقلی و روایی «انسان کامل» مثل اعلی و روح خدایی است که مخلوق اول و صادر اول می باشد و از این جهت بر تمامی انسانهای دیگر از حیث مقام و منزلت برتری دارد. (راهنما شناسی، دفتر ششم مجموعه پرسش های دانشجویی، محمد رضا کاشفی، قم، اول، نشر معارف، صص 13_31) با توجه به روایات متعدد رسول خدا(ص) و عترت طاهره او اولین مخلوق بوده اند و از این رو مصداق اعلی و حقیقی انسان کامل اند. امام باقر(ع) به جابر فرمود: اولین مخلوق، حقیقت محمدی(ص) و معصومین است امام رضا(ع) به نقل از پدران خود می فرماید: اولین چیزی که خدای متعال خلق فرمود، ارواح ما است. _ امیرمؤمنان فرمود: اولین مخلوق نور رسول خدا(ص) بود به هر حال با توجه به روایات رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) هر چند به لحاظ بدن مادی و از لحاظ زمانی متأخر از مخلوق اولی اند ولی از نظر رتبه وجودی و حقیقت روحی اولین مخلوق اند و از این رو بر تمامی مخلوقات و از جمله انبیاء پیشین برتری دارند.


لاجرم گفت آن رسول ذوفنون رمز نحن الآخرون السابقون دوم آنکه بنا بر شواهدی نبی مکرم اسلام از انبیاء دیگر برتر است که تنها به دو مورد از آنها اشاره می کنیم.
الف) خدای سبحان به پیامبر(ص) دستور میدهد که: «بگو من اولین مسلمانم» ( انعام (6)، آیه 163.) و حال آن که به هیچ پیامبری چنین دستوری داده نشده است. مقصود از «اول المسلمین»، اوّلیت ذاتی یا رتبی است، نه زمانی و تاریخی؛ زیرا اگر اولیت زمانی بود، هر پیغمبری نسبت به قوم خویش «اول المسلمین» بود. پیامبران پیشین نیز به طریق اولی میتوانستند مصداق این اولیت باشند. حال آن که خداوند میفرماید: «بگو من اولین مسلمانم». این اول المسلمین، نشانگر این حقیقت است که حضرت رسول(ص)، اولین صادر یا اولین ظاهر و یا اولین مخلوق است، یعنی، در رتبه وجودی آن حضرت، هیچ کس قرار ندارد. (تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، ص 30)


ب) این مطلب در جای خود به اثبات‏رسیده که هر فیضی که از جانب خدای سبحان نازل‏میشود، با حفظ ترتیب درجات است؛ چنان که هر فیضی هم که به سوی خدای سبحان رجوع‏میکند، به ترتیب درجات است. از این رو، اولین فیض در «قوس نزول»، آخرین فیض نیز در «قوس صعود» خواهد بود. بر این اساس از آن جا که قرآن کریم، رسول خدا را خاتم پیامبران دانسته است ( احزاب (33)، آیه 40.) و روایات، وجود مقدس نبی اکرم(ص) را نخستین کسی میداند که در قوس صعود به لقای خداوند بار مییابد. (انا اول وافد علی ربّی) ؛ ( بحارالانوار، ج 25، ص 1 و ج 36، ص 280.) میتوان چنین نتیجه گرفت که مخلوق اول، رسول خدا(ص) است و او واجد همه مزایای مشترک و مزایای فرد فرد پیامبران و بعضی از خصایص ویژه است که آنان فاقد آن بوده‏اند. این نوع آیات و روایات، همچنین بیانگر این حقیقت

است که تا روز قیامت، احدی بهتر از پیغمبر اسلام نخواهد آمد؛ زیرا آن حضرت انسان کاملی است که اگر میلیون‏ها سال نیز بگذرد، کامل‏تر از او نخواهد آمد و اگر کامل‏تر از ایشان یافت میشد، حتماً او به مقام خاتمیّت میرسید؛ نه رسول اکرم(ص). چون تالی باطل است، مقدّم هم باطل خواهد بود؛ یعنی، چون کسی جز رسول خدا(ص) به خاتمیت نرسیده است، مشخص میشود که کامل‏تر از آن حضرت نیز وجود ندارد. به همین جهت از معصومان(ع)، نقل شده است: «ما حالاتی داریم که نبی مرسل و ملک مقرب هم به آن راه ندارند» ( همان، 79، ص 343.) و این کلامی متین است؛ زیرا کسی که در «قوس نزول»، اولین فیض و در «قوس صعود» آخرین و کامل‏ترین آن است؛ نه نبی مرسل به مرحله او بار مییابد و نه ملک مقرب راه پیدا میکند. ( تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، ص 53 و 24؛ ج 9، ص 233. )


منتهی در عشق چون او بود فرد پس مر او را زانبیا تخصیص کردگر نبودی بهر عشق پاک را کی وجودی دادمی افلاک را ( مثنوی، دفتر 5، ابیات 2738 - 2739.)از سوی دیگر با توجه به این حقیقت که اماماند بمنزله پیامبر اسلامند. (اصول کافی، ح 702) و نفس آنان نفس نبی اکرم(ص) می باشد. (موسوعه الامام علی ابن ابی طالب، ج 8، صص 9_12) می توان اذعان کرد که مقام ائمه(ع) به دلیل قرابت و منزلت و مکنت وجودی با رسول اکرم(ص) از انبیاء دیگر برتر است.
امامت و ختم نبوت


همانا از جانب خداوند نور و كتابى آشكار به سوى شما آمد كه خداوند به واسطه آنها، هر كس را كه در پى خشنودى او باشد، به راه هاى ایمنى هدایت مى كند و ایشان را به خواست خود از تاریكى ها به روشنایى بیرون مى برد و به سوى راه راست هدایتشان مى فرماید پیامبر اكرم (ص) با آیینى كه نور و هدایت است برانگیخته شد تا بشر را به راه هاى امن و سلامت در دنیا و آخرت رهنمون گردد. این سفیر هدایت و امنیت لاجرم به علم و عصمت الهى پشتیبانى شده بود تا متكى بر این دو، بتواند پیام عظیم پروردگار را براى خیل گسترده بشر تا قیام قیامت به ارمغان آورد.


اندكى تأمل در ابعاد این رسالت بزرگ، عظمت زایدالوصف آن را آشكار مى سازد: «هدایت براى همه بشریت» در این میان، قرآن كریم به عنوان سند رسالت نبوى، به تعبیرى كه در : «روشنگر همه چیز» (نحل ۸۹) مى باشد و از سوى دیگر در آیات متعددى، رسول اكرم(ص) را مفسر و تبیین كننده آیات معرفى مى كند، از جمله مى فرماید: «و قرآن را بر تو فروفرستادیم تا براى مردم، آنچه را بر آنها نازل شده توضیح دهى» اكنون این سؤال به ذهن مى آید كه اگر پیامبر(ص) همه هدایت را براى همه بشر آورده و دستمایه این هدایت قرآنى است كه مفسر آن نیز شخص رسول گرامى(ص) است،


جایگاه امامت چیست؟
به تعبیر دیگر این كه شیعه معتقد است: «امامت، ادامه شأن هدایتگرى رسول خدا(ص) است» با مبانى فوق چگونه جمع مى شود؟ به عبارت دیگر آیا آن چه شیعه درباره امامت عقیده دارد، با مسأله «ختم نبوت» چگونه جمع مى شود و نیاز به امام، پس از پیامبر(ص) و با وجود بقاى قرآن كریم در چیست؟
پاسخ را ابتدا از بیان «شكافنده علوم» امام باقر(ع) مى شنویم: راوى در ضمن گفت وگویى در باب نیاز امت به امام پس از پیامبر(ص) مى پرسند: «آیا قرآن براى امت كافى نیست؟» امام مى فرمایند: «بله كافى است». چنان چه تفسیركننده اى (كه حقایق قرآن را وز حدس و گمان خویش را بیان نماید) بیایند»
راوى مجدداً مى پرسد: «آیا رسول خدا (ص) قرآن را تفسیر ننمودند؟» امام پاسخ مى دهند: «بله قرآن را (به طور كامل) براى یك نفر تفسیر فرمود و مقام آن شخص را به امت معرفى نمود كه او على ابن ابى طالب(ع) است.»


بنابراین امامت به معنى آن است كه شخصى در حد و اندازه پیامبر(ص) علومى را كه از جانب خداوند بر سینه دریایى رسول(ص) فرود آمده، از اینان دریافت كند و به مرور، در حد ظرفیت مخاطبان و اقتضاى شرایط به آنان منتقل فرماید.


به پشتوانه این علم عظیم است كه امیر المؤمنین(ع) كراراً فریاد مى زد: «قبل از آن كه مرا از دست دهید، از من بپرسید» و هرگز دامنه سؤال را محدود نساخت، اما این مردمان «على ناشناس» آن دوران بودند كه به فتنه ها دچار شده و على(ع) را خانه نشین ساختند و در كنار دریا، لب تشنه جان دادند.
با این وصف امامت «ادامه هدایتگرى رسول خدا(ص) با پشتوانه علم دریافتى از آن حضرت و متكى به حفظ و عصمت الهى» است و تعارضى با ختم نبوت ندارد.
به دیگر سخن، تمام محتواى عظیم رسالت الهى بر سینه رسول خدا(ص) نازل گردید و به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) خطاب به پیامبر(ص) پس از رحلت آن بزرگوار: «پدر و مادرم به فدایت، همانا با مرگ شما امرى قطع شد كه با مرگ هیچ كس قطع نشده بود، یعنى نبوت» (نهج‎/خطبه۲۳۵) اما آن چه از آسمان بر قلب

پیامبر(ص) فرود آمد، پس از حضرت توسط «در شهر علم او» یعنى على(ع) به مردم مى رسید، با همان صیانت الهى كه تضمین كننده سلامت پیام و ابلاغ صحیح و كامل آن بود و این یعنى علم و عصمت امام. این است رمز آن كه غدیر در قرآن مایه كمال دین و تمام نعمت الهى شمرده شده و هموزن تمام رسالت رسول خدا(ص) محسوب گردیده، زیرا غدیر ضامن ادامه ابلاغ رسالت است. ما در ادامه فرازهایى از خطابه سرنوشت ساز و خطیر رسول خدا(ص) در غدیر خم را كه روشنگر مطالب پیش گفته است، ذكر مى كنیم: رسول خدا (ص) در فرازى از خطابه فرمود:
خداوند چنین وحى ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهر مهرورز. اى فرستاده ما! آنچه از سوى پروردگارت درباره على و خلافت او بر تو فرود آمده، بر مردم ابلاغ كن وگرنه رسالت خداوندى را به انجام نرسانده اى و او تو را از آسیب مردمان نگاه مى دارد»


هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده در تبلیغ آن كوتاهى نكرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان مى كنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوى سلام، پروردگارم - كه تنها او سلام است - فرمانى آورد كه در این مكان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهى اعلام كنم كه على بن ابى طالب، برادر، وصى و جانشین من در میان امت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسى است، لیكن پیامبرى پس از من نخواهد بود. او (على) صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است و پروردگارم آیه اى بر من نازل فرموده كه: «همانا ولى، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و

ایمانیانى هستند كه نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند» و هر آینه على بن ابى طالب نماز به پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پیوسته خداخواه است.در فرازى دیگر فرمود:
هان مردمان! او را برتر بدانید، چرا كه هیچ دانشى نیست مگر این كه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشواى پرهیزكاران، على، ضبط كرده ام. او (على) پیشواى روشنگر است كه خداوند او را در سوره یاسین یاد كرده كه: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم.» و در فرازى دیگر:
هان مردمان! در قرآن اندیشه كنید و ژرفاى آیات آن را دریابید و بر محكماتش نظر كنید و از متشابهاتش پیروى ننمایید. پس به خدا سوگند كه باطنها و تفسیر آن را آشكار نمى كند، مگر همین شخص كه دست و بازوى او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام مى دارم كه: هر آن كه من سرپرست اویم، این على سرپرست اوست و او على بن ابى طالب است، برادر و وصى من كه سرپرستى و ولایت او حكمى است از سوى خدا كه بر من فرستاده شده است.


هان مردمان! همانا على و پاكان از فرزندانم از نسل او، یادگار گرانسنگ كوچك ترند و قرآن یادگار گرانسنگ بزرگتر. هر یك از این دو از دیگر همراه خود خبر مى دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض كوثر بر من وارد شوند. هان! بدانید كه آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاكمان او در زمین اویند.


و نیز فرمود:
هان مردمان! این على است، برادر و وصى و نگاهبان دانش من و هموست جانشین من در میان امت و بر گروندگان به من و جانشین من در تفسیر كتاب خدا، كه مردمان را به سوى خدا بخواند و به آنچه موجب خشنودى اوست، عمل كند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبردارى خداوند و بازدارنده از نافرمانى او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانرواى ایمانیان و پیشواى هدایتگر از سوى خدا.در فرازى دیگر فرمود:
هان مردمان! اینك جانشینى خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جاى مى گذارم، در نسل خود تا برپایى روز رستاخیز و حال، مأموریت تبلیغى خود را انجام مى دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب و بر آنان كه زاده شده یا نشده اند و بر تمامى مردمان باشد. پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایى رستاخیز برسانند.


هان مردمان! همانا خداوند امر و نهى خود را به من فرموده و من نیز به دستور او دانش آن را نزد على نهادم. پس فرمان او را بشنوید و گردن نهید و پیرویش نمایید و از آنچه بازتان دارد، خوددارى كنید تا راه یابید. به سوى هدف او حركت كنید. راههاى گوناگون شما را از راه او بازندارد!هان! كه من بیم دهنده ام و على راهنما.هان مردمان! بدانید كه من پیامبرم و على وصى من است.هان مردمان! بدانید كه همانا من فرستاده و على امام و وصى پس از من است و امامان پس از او فرزندان اویند.آگاه باشید! من پدر آنانم، ولى ایشان از نسل على خواهند بود.آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدى از ماست. هان! او بر تمامى ادیان چیره خواهد شد.


چرا امامت جزئي از اصول مذهب شيعه گرديد؟
در گذشته وقتي يك شخصي همچون ابراهيم و موسي و عيسي (ع) دين و شريعتي براي بشريت به ارمغان مي آورد ، پس از رحلت ‌موسس دين ، شريعت او بواسطه پيامبران تبليغي كه وظيفه ‌آن ها تنها تبليغ پيامبر مرسل بود ، ترويج مي گرديد وامت ‌آن رسول بواسطه پيامبران تبليغي رهبري مي گرديد تا دين به انحراف نرود . و جامعه در پرتو هدايت هاي ‌آن ها به سوي فلاح و سعادت و ايمان وتقوا گام بردارند .


اما در اسلام چون رشته نبوت منقطع گرديد و پس از حضرت محمد(ص) پيامبري از جانب خدا مبعوث نخواهد شد و از طرفي جامعه در هر صورت نياز به رهبران آگاه به تمامي زواياي دين دارد ؛ رهبراني كه تابع هوا و هوس نباشند و از گناه و انحراف معصوم و مصون باشند , رشته نبوت و رسالت به واسطه سلسله امامت تداوم پيدا كرد و پس از حضرت محمد(ص) 12 نفر از نسل آن حضرت وظيفه رهبري امت را يكي پس از ديگري برعهده گرفتند تا اينكه به حضرت حجه بن الحسن مهدي(عجل الله تعالي فرجه) ختم گرديد و آن حضرت روزي ظهور خواهد نمود و جهان را همانگونه كه رسول خدا(ص) خبر داده است , از عدل و داد پرخواهد كرد .
رسول خدا(ص) به علي(عليه السلام) خطاب كرد و فرمود: اي علي نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسي است با اين فرق كه بعد از من پيامبري

نيست .يعني همانگونه كه در نبود موسي(ع) هارون وظيفه رهبري امت او را به عهده مي گرفت پس از حضرت محمدنيز علي(ع) اين وظيفه را عهده دار خواهد شد .در غديرخم نيز حضرت پيامبر اصحابش را جمع و از ‌آنان پرسيد : آيا من نسبت به شما از خودتان مقدم تر نيستم ؟ يعني اينكه اگر من فرماني بدهم يا خواسته اي داشته باشم شما موظفيد كه فرمان و خواسته مرا برخواسته خود مقدم كنيد . من ولي شما هستم و اختيار جان و مال شما را دارم .اصحاب همه در جواب حضرت عرض كردند : بلي يا رسول الله يعني شما مقدم تر از خود ما هستي .حضرت بعد از گرفتن اعتراف از اصحاب , خطاب به ‌آنان فرمود : هركه من پيش از اين مولاي او بودم ، پس از من علي مولاي او خواهد بود .يعني همانگونه كه تاكنون من صاحب اختيار و مولاي شما بودم , بعد از من علي(ع) صاحب اختيار و مولاي او خواهد بود .

 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید