بخشی از مقاله

مقدمه
آن شب مكه حال و هواي ديگري داشت ، زمينش ، آسمانش و مردمانش گويي همه بي قرار بودند ، حتي پرندگان مهاجر و پرستوهاي مهاجر كه شب هنگام از آسمان مكه مي گذشتند گويي نوعي جذابيت و كشش در آن سرزمين حس مي كردند و آنجا را امن يافتند . آن شب هر پرنده مهاجر كه از آسمان مكه گذر مي كرد تا ، ناخودآگاه قصد فرود آمدن داشت تمام موجودات آن ديار را احساس امنيت و آرامش شگفتي داشتند گويا نخل ها تكبير مي گفتند وحلقه ذكر بسته بودند و صداي تكبير و تحليلشان به آسمان بلند بود مردگان گويا آهنگ خروج از قبور داشتند و پهلوانان نامي عرب و عجم اضطراب خاصي وجودشان را احاطه كرده بود ، بارالها اين چه سري است مردم آن ديار قلبهايشان تند تر مي تپيد و گرماي

عجيبي سر تاسر وجودشان را فرا گرفته بود ، همگي از پس روزنه هاي خانه شان آسمان را مي نگريستند ، ستارگان مي درخشيدند و لبخند مي زدند ، نور عجيبي خانه ابوطالب را در برگرفته بود ابوطالب بي قرار بود ، فاطمه بنت اسد مضطرب و بي قرار بود ، محمد مصطفي نيز شادمان وبي قرار بود همسايگان در انتظار تولد فرزند ابوطالب بودند . آن شب جبرئيل و ميكائيل به همراه جمعي از آسمانيان در زمين فرود آمده بودند آنها نيز بي قرار بودند و منتظر عطر خوشي نقصان مكه را معطر كرده بود ، گويا عالم بي قرار بود ، همسايگان در انتظار

فرزند ابوطالب بودند ، مدتي گذشت تا اينكه با حادثه شگفتي كه رخ داد مردم در ترس و اضطراب فرو رفتند ، خانه كعبه شكافته شد و فاطمه بنت اسد وارد خانه خدا شد ، سرانجام پس از روزها نگراني براي دومين بار كعبه شكافته شد و فاطمه بنت اسد با طفلي نوراني كه بر روي دست داشت خارج گرديد و طفل را بدست پدر داد اما كودك زيبا و نوراني چشم گشود تا هنگامي كه در آغوش گرم محمد رسول خدا قرار گرفت چشم باز كرد و زبان به حقانيت خدا و رسولش گشود . علي ابن ابيطالب با لبخندش جاني تازه به
محمد مصطفي بخشيد .


آري علي آمد آيينه تمام نماي حق آمد ، خوبان آمد و خطب العارفين آمد ، آمد كه معناي حقيقي نيكي و عدالت و مروت و شجاعت و معرفت را به جهانيان بفهماند ودر وصفش همين جمله بس كه :
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

پيشگفتار
بهترين فرصت براي عرض ادب بر صاحت مقدس ابوالائمه و صاحب لواي غدير. آنچه كه امروز حضرت علي (ع)پيروش مي خواهد شادي مقطعي نيست.آنچه كه مربوط شود به همين زمان ومكان وبعد از گذشت ساعتي اثري نماند از بزرگداشت مقام عالي حضرت مرتضي علي (ع) بلكه بايد در اين فرصت تبعيت كنيم در فكر و عمل به آن بزرگوار كه شيعه در لغت به معناي پيرو آمده است كه دنبال مي كند آن شخصيت مهم آسماني را در همه فراز و نشيب زندگي .


ماهر چه داريم از علي ( ع ) است اگر خدا را مي شناسيم به توسط نسخه هاي توحيدي است كه او آنچه خدا را مي خواهد و مي خواند به ما مي آموزد و انسانيت در وجود ما حركت دارد به خاطر تعليم و تربيتي است كه در كوي محبت وعشق آن حضرت يافته ايم. حيات مقدسي كه خداوند اوليائش را در آن قرار مي دهد در عدالت خلاصه مي شود كه يكي از اسامي حق تعالي عادل است و معناي عدل در وجود نازنين علي ( ع ) است . علي براي ما در 13 رجب نيست بلكه در تمام ساعات زندگي است ، اكثرا" در 13 رجب و 21 رمضان به دنبال مولي هستند .


خيلي افراد به ظاهر او را پذيرفته اند ، نامش را با القاب وعناوين بسياري مي برند اما در عمل صفرند . نام علي ( ع ) اگر بدون حضرت ( ع ) باشد يك اقيانوس معني دارد اگر ما طرفدار علي هستيم و راست مي گوييم ، بياييم پاي سفره فرهنگ علي بنشينيم و دنيا را از دريچه اي كه علي بر ايمان مي گشايد بنگريم و الا تعارفات خشك بدرد نمي خورد و چه فايده نه علي به تعارفات جامعه نياز دارد و نه تعارفات خالي درد جامعه را دوا مي كند .


ما وظيفه داريم كه خودمان را از هر وابستگي به غير از علي جدا كنيم ، هر كسي كه ادعاي تشيع دارد شيعه نيست ، همه ادعا دارند عادلند وهمه ادعا دارند مومن و نمازگزارند ولي فرمود ( شيعه من شايَ عليُ ) آن كسي كه آب نمي نوشد مگر به نسخه علي ، به بستر نمي رود مگر به حكم علي ، قلمبه دست نمي گيرد مگر به فتواي علي سخن نمي گويد ، مگر با مجوز علي ، او شيعه است .


اي علي كه جمله عقل و ديده اي شمه اي واگو از آنچه ديده اي
بازگو اي باز عرش خوش شكار تا چه ديدي اين زمان از كردگار


درود خدا بر تو ، روز ي كه چشم به جهان گشودي ، دوران پربركتي كه زيستي و روزي كه ديده از جهان فرو بستي اي علي ، اي عصاره خلقت و اي نمونه بودن .
اي كه سراسر زندگانيت فرياد حق بود و تمام كلامت پيام عدالت .


بلند باد دستي كه سبزي ايمان تو را به انسانها هديه مي آورد و هميشه گويا با زباني كه حقيقت تو را مي سرايد . كيست كه فضائل تو را بشنود و در برابر آن سر تعظيم فرود نياورد و كدام صاحبدلي است كه اوصاف بي بديل تو را گوش فرا دهد و از جان ودل به آن عشق نورزد .
حقانيت تو نيروئيست كه هر حق جوئي را به سوي خود جذب مي كند و شراره عشقت آتشي است كه هر قلبي را مي گذارد ، هر جا دلي است به ياد تو مي تپد و هر جا چشم حق بيني است ، به حقانيت تو خيره مي گردد .


نام بلند تو را در چهارسوي خاك ، نه تنها پيروان عاشقت آتشي است كه هر جا قلبي را مي گدازد ، هر جا دلي است به ياد تو مي تپد و هر جا چشم توحيد بيني است به حقانيت تو خيره مي گردد . نام بلند تو را در چهار سوي خاك نه تنها پيروان عاشقت ، كه هر آزاده و زنده دلي ، با مجد و عظمت ياد مي كند تو آن نخل بلندي هستي ، كه ريشه در آسمانها دارد و آن رود خروشاني كه تا ابديت جاريست ، بي ترديد حضور تو بر خاك و آئينه هاي ادراك سرمديست . أي معنويت نامكشوف و اي سپيد تر از سپيده .
سينه هاي موحدان حق پرست با شراري از آتش حقيقت تو سوزان است و عارفان خداجو ، در خلوت راز و نياز خويش نام تو را زمزمه مي كنند و ساكنان طريق هدايت به راهنمايي تو مي پويند .


انديشه از عظمت تو حيران است و منطق از تنوع اوصاف تو سرگردان ، اي نيها وري كه در اقيانوس وجود خويش ، عشق و شمشير ، زهد و سياست ، علم و عمل ، جهاد و رياضت و بالاخره ماده و معنا را يكجا فراهم آوردي .
اي كه زبانت در گفتن حق همان اندازه بي پروا و قاطع بود كه شمشيرت در برانداختن باطل . قرنها از سخنان روح بخشت مي گذرد ولي هنوز كلامت به رواني باران در جويبار انديشه ها و در سرزمين روحها ، گلهاي زندگي و حيات را مي روياند .


هنوز پيروان عاشقت ، زنگارهاي دل را در زلال كلامت مي شويند و اين راه پر پيچ و خم را به مدد صحيفه نورت مي پويند . اي معلم انسان و اي راهنماي بزرگ تاريخ .
تو به انسانها زندگي و به تاريخ عدالت و به مجريان و مظلومان قيام و حركت آموختي به ما آموختي كه بنده كسي نباشيم چرا كه آزاد آفريده شده ايم . 1
به ما آموختي كه هر ستمگر را دشمن باشيم و هر ستمديده را ياور . 2


به ما آموختي كه خدا را نه از ترس ونه براي پاداش كه به جهت شايستگي عبادت كنيم.3 به ما آموختي كه همه در برابر حق مساويند و با يد با همگان به عدالت رفتار كنيم چرا كه يا با ما در دين برادرند و يا در آفرينش برابر ، به ما آموختي كه به شمشيرها صبور باشيم ولي بر زنجيرها هرگز .
اينها و هزاران گلواژه ديگر از باغهاي حكمت توست كه حيات و زندگي پيروان راستينت را زيبايي و طراوت تازه بخشيد و روح و روانشان را با شبنم گلهاي بي خزان ما معطر ساخته است و از خدا مي خواهيم تا در شناخت بيشتر اين فرامين توفيقمان دهد و شايستگي عمل به آنها را عطايمان فرمايد .


1- نامه 31 نهج البلاغه فيض الاسلام
2- نامه 47 نهج البلاغه فيض الاسلام
3- نامه 53 نهج البلاغه فيض الاسلام
بررسي علي در اديان مختلف :


در كتب مقدس پيشين از آمدن خاتم پيامبران ،حضرت محمد بن عبدالله و جانشين وي حضرت علي بن ابيطالب بشارت داده شده اما مخالفان نخواسته و نمي خواهند اين حقيقت را آشكار كنند بلكه در از بين بردن آن بسي كوشيده اند ومي كوشند .
مثلا" در انجيل صحيفه غزل الغزالات چاپ لندن سال 1800 ميلادي باب 5 آيه 1 تا 10 سخناني از حضرت سليمان 4 راجع به پيامبر خاتم ( ص ) و اميرالمومنينن ( ع ) به طور غير صريح دارد تا آخر صريحا" مي فرمايند :


(( خلو محمديم او دوست و محبوب من است ))
ولي در انجيل هايي كه بعد از سال 1800 ميلادي چاپ شده جمله (( خلو محمديم )) حذف گرديده است و همچنين لفظ (( ايليا)) يا (( ايلي )) يا (( آليا )) كه در كتب مقدس پيشين ذكر شده مخالفان حق مي كوشند ثابت كنند كه مراد از آن خدايا الياس يا مسيح يا يوحنا است نه حضرت علي ( ع ) .
ناگفته نماند كه بعضي از روحانيون با انصاف مسيحي كه درباره (( ايليا)) يا (( ايلي )) تحقيق كرده اند و از زندان غصب رهايي يافته اند ،حقيقت امر را بيان نموده اند . يكي آنان Mr. J – B – GALLDON است كه چنين مي نويسد :


In the language of oldest and persent habrew the word ((ALLIA)) or((AILEE))
Is not the meanings of god or alla but this word is showing that in next and last time of this word any one will become nominates allia or ailee

ترجمه متن انگليسي :
در زبان عبراني باستاني كلمه (( ايليا )) يا (( ايلي )) به معناي خدا يا الله استعمال نشده و نمي شود ، بلكه كلمه مذكور نشان مي دهد كه در زمان آينده يا آخر الزمان شخصي خواهد آمد كه نامش ايليا يا ايلي باشد .
علي ( ع ) و پيشگويي حضرت داوود :


مطعني شل قثو تينمرقت پاهينوا في وز (( ايلي )) متازه امطع ملغ شلو شمائت پزانان همنيقته خلذ قث قل (( حدار )) كمر تو شيهوپلت اني قاه بوتاه خزيماه رث جين (( كعاباد )) بته اشود كليامه كاذو قثوتي قتمر ندو بريماه برينم قل خلذ ملخ خايوشني پم مغلينم عت جنحاريون . 1
طاعت آن بزرگواري كه ((ايلي )) نام دارد واجب است و فرمانبرداري از او همه كارهاي دين و دنيا را اصلاح مي كند . آن شخصيت والامقام را (( حرار )) ( حيدر ) نيز مي گويند .
او دستگير و مددكار بي كسان وشير شيران باشد . نيرو و قدرتش بسيار وتولدش در كعابا ( كعبه ) خواهد بود بر همه واجب است كه دامن آن بزرگوار را بگيرند و همانند غلام حلقه به گوش اطاعتش كنند . بشنود هر كه گوش شنوا دارد و بفهمد هر كه عقل وهوش دارد ، بينديشد هر كه دل و مغز دارد كه چون وقت بگذرد دوباره باز نمي گردد .
اين نوشته از نسخه خطي بسيار قديمي زبور كه نزد (( اهزان الله مشقي )) پيشواي ديني مسيحيان بود ، نقل شد و به قول مفتي مصر اگر مسيحيان اين نسخه را در ديدگاه عموم مردم بگذارند ، مسيحيت از جهان رخت بر مي بندد .


براي اطلاع بيشتر در اين باره مراجعه شود به مجله (( الحرم)) قاهره - ذيقعده 1374 هجري .
علي و استمداد حضرت سليمان ( ع ) :


در جنگ جهاني اول ( 1916 ميلادي ) هنگامي كه عده اي از سربازان انگليسي در چند كيلومتري بيت المقدس مشغول سنگرگيري و حمله بودند ، در دهكده كوچكي به نام (( اونتره )) يك لوح نقره اي پيدا كردند كه حاشيه أي به جواهرات گرانبها مرصع و در وسطش خطوطي به حروف طلائي نگارش يافته بود وچون آن را نزد فرمانده خود ميجراي – اين – گريندل بردند هر چه كوشيد نتوانست از آن چيزي بفهمد ولي دريافت كه اين نوشته به زبان اجنبي بسيار قديمي است و بالاخره اين لوح بوسيله وي دست گرديد تا رسيد به دست سرپرست ارتش بريطانيا (( ليفترنانت )) و (( گلدستون )) و ايشان هم آن را به دست باستان شناسان بريطانيا سپردند .
پس از پايان جنگ ( 1918 م ) درباره لوح مذكور به تحقيق و بررسي پرداختند و كميته اي تشكيل دادند كه اساتيد شناخت زبانهاي باستاني بريطانيا ، آمريكا ، فرانسه آلمان و ساير كشورهاي اروپايي جزء آن كميته بودند .


پس از چند ماه بررسي و تحقيق در سوم ژانويه 1920 م معلوم شد كه اين لوح مقدسي است به نام (( لوح سليماني )) و سخناني از حضرت سليمان را در بر دارد كه به الفاظ عبراني قديم نگارش يافته است و ما اكنون خود الفاظ لوح را با ترجمه اش در اينجا مي آوريم .


اعضاي كميته چون بر مضمون نوشته لوح مقدس اطلاع يافتند هر كدام با ديده تعجب بر ديگري نگريستند و انگشت حيرت به دندان گزيدند و پس از تبادل نظر قرار بر اين شد كه لوح در حوزه سلطنتي بريطانيا گذاشته شود اما چون اين خبر به اسقف اعظم انگلستان ( LORD BISHOP ) رسيد يك نامه محرمانه اي به كميته نوشت كه خلاصه اش اين است :
( اگر اين لوح در موزه گذاشته شود و در ديدگاه مردم قرار گيرد ، اساس مسيحيت متزلزل خواهد شد و سرانجام خود مسيحيان جنازه مسيحيت را بر دوش بلند نمود در قبر فراموش دفن خواهد كرد . لذا بهتر آن است كه لوح مذكور در خانه كليساي انگلستان گذارده شود و جز اسقف كسي آن را نبيند .


براي كسب اطلاعات بيشتر مراجعه شود به كتاب ( Wonder ful stories of Islam ) چاپ لندن صفحه 249 .
كساني كه اين لوح را ديدند و بينش داشتند گرايشي عجيب به اسلام پيدا كردند و همان وقت بين دو نفر از دانشمندان به نام (( وليم )) و (( تامس )) پيرامون لوح گفتگوهايي شد كه به اسلام آوردن هر دو انجاميد سپس وليم ، كرم حسين و تامس حمل حسين ناميده شد .
ترجمه لوح سليماني :
الله
محمد ايلي
بامتول
حاسن حاسين
ياه احمد ! مقذا = اي احمد به فريادم برس ياه ايلي ! انصطاه = يا علي مرا مدد فرماي
بامتول ‍ اكاشيٌ = اي بتول نظر مرحمت فرماي
ياه حاسن ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍! اضومظع = اي حسن كرم فرماي
ياه حاسين ! بارفو = يا حسين خوشي بخش .
و سليمان صوه عتخب زالهلاد اقتا = اين سليمان اكنون به اين پنج بزرگوار استغاثه مي كند . بزت الله كم ايلي = و علي قدره الله است ( شكل لوح سليماني ( 1 ) )
(( علي و كشتي نوح عليه السلام ))

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید