بخشی از مقاله

انگور
توليد ساليانه انگور بالغ بر 65 ميليون تن مي باشد . انگورها در حدود 9 ميليون هكتار از سطوح زير كشت را به خود اختصاص مي دهند. كه بيشترين مصرف آن براي توليد نوشابه هاي الكلي است . همچنين براي تازه خوري و توليد كشمش نيز از آن استفاده مي شود.
اين متن بيشتر دربارة انگورهايي بحث مي كند كه vinifera Vitis خالص نيستند . Vitis قسمت كوچكي از توليد كل جهان را به خود اختصاص مي دهد. اغلب برنامه اي اصلاحي كولتيوارهايي را تعقيب مي كنند كه توسط قلمه و پايه وژرم پلاسم ازدياد مي شوند.
منابع رژم پلاسمي كه vinifera نيستند داراي مقاومت به حشرات ، بيماريها و تغييرات شديد محيطي هستند كه در vinifera يافت نمي شود . گونه هاي nonvinifera همچنين بهترين منبع ژني براي كلون هاي مولكولي و انتقال به كوليتوارهاي vinifera هستند. بكارگيري هيبريدهاي بين گونه اي نتايج خوبي در گسترش رشد انگور در مناطقي كه كشت vinifera نا موفق بوده (بعلت آفات و يا تغييرات شديد دما) داشته است . در كل توسعة پايه خيلي فعال است و تماماً بستگي به رژم پلاسم nonvinifera دارد.
مبداء پيدايش و محل توسعه
كشت انگور يك هنر باستاني است . مدارك و اسناد نشان مي دهد كه كشت انگور و درست كردن شراب در مصر به 5000 تا 6000 سال پيش باز مي گردد. قبل از شروع قرن اول ، انگور و شراب در نظر مردم خاورميانه و مديترانه مهم جلوه مي كرد. انگور نه تنها از نقطه نظر توليد شراب اهميت داشت ، بلكه از لحاظ تازه خوري نيز مدنظر بود. انگور داراي كالري زياد و در حدود 20تا25 % قند است . انگور خشك شده در حدود 80% قند دارد و يكي از منابع متعدد قندي است كه مي توانند ذخيره و براحتي مصرف شوند.
مناطقي كه تمدن انسان نخستين از آنجا صورت گرفته ، جايي بين درياي سياه و درياي كاسپين است كه انگورها هنوز بصورت وحشي يافت مي شوند vinifera را نيز مي توان از قديمي ترين انگورهايي دانست كه در آنجا رشد كرده است . محل پيدايش اوليه، منطقة مديترانه بوده كه بطرف نواحي ساحلي گسترش يافته است. در قرن 15 كشت انگور در جزاير قناري و Maderia پايه گذاري شد. سپس به آفريقا جنوبي ، استراليا و آمريكاي جنوبي كشده شد. اولين انگورهاي شرابي در قرن 18 از مكزيكو به كاليفرنيا آورده شدند و در نيمه اول قرن 18، پرورش انگور و ساختن شراب ابتدا در كاليفرنيا انجام شد و بسرعت از سال 1860 تا1900 به ساير نقاط پراكنده شد.
خانوادة ويتاسه كه خانوادة انگور بشمار مي رود. شامل 14 جنس و بالغ بر 1000 گونه است و گستردگي زيادي از نواحي گرمسيري و نيمه گرمسيري گرفته تا مناطق معتدله را دارد. جنسي كه اهميت اقتصادي زيادي را دارد، Vitis است . ديگر گونه ها كه شامل Cissus antartica , Ampelopsis, partheno cissus است بيشتر جنبه تزئيني دارند. Vitis داراي دو زير جنسي است كه Muscadinae و EuVitis ناميده مي شوند كه فقط از لحاظ تعداد كروموزوم با هم تفاوت دارند. در Muscadinae 40=n2 ودر EuVitis 38=n2 است و امكان هيبريداسيون بين آنها وجود ندارد. زير جنس EuVitis برحسب منطقة پراكندگي به سه دسته تقسيم مي شود . گونه هاي وحشي و بومي امريكا ، داراي ارزش زيادي براي اصلاح كنندگان هستند. ولي در مقابل آفت فيلوكرا، حساس بوده و نابود مي شوند. از مهمترين آنها مي توان به مواد زير اشاره كرد.
.V.rapestris در مناطق شني و سنگلاخي جنوب آمريكا و مكزيك پراكنده است و نيز جنوب ميسوري ، ايلينويس ، آركانزاس ، كنتاكي ، تنسي، اوكلاهما و تگزاس شرقي و مركزي مقاوم به فيلوكسرا و بيماريهاي قارچي ريشه است .
ريشه ها داراي فعاليت بسياري بوده و تا اعماق زمين فرو مي روند. مقاوم به سفيدك پودري و خشكي و آهك بيش از حد خاك است .
V.ripria مناطق وسيعي از كانادا تا تگزاس و از غرب تا يوتا. داراي مقاومت بسيار به فيلوكسرا و اغلب بيماريهاي قارچي است و متحمل سرماي زمستان و داراي قدرت سازگاري بسيار بالايي است . داراي ريشه هاي قوي است و به آساني تكثير مي شود. حساس به آهك زياد خاك است . زود گل بوده و داراي ميوة زود رس است . ميوه داراي قند واسيد زياد است.
V.monticola در كوههاي تگزاس بسيار است . داراي مقاومت بسيار به آهك است . مقاوم بهفيلوکسراو اغلب بيماريهاست . رشد كمي داشته و ازدياد آن مشكل است . بندرت در هيبريداسيون ها بكار مي رود.
V.vulpina انگور زمستاني است . داراي محدوده اي از پراكندگي از درياچه هاي بزرگ تا فلوريد است . داراي قدرت زياد، مقاوم به فيلوكسرا و حساس به آهك زياد خاك است . از آن در فرانسه بندرت بعنوان پايه استفاده مي شود. مقاوم به سفيدك داخلي و بيماريهاي ريشه است .
V.aestivalis انگور تابستاني است . از نيوانگلند تا جرجيا واز آركانزاس بطرف رودخانه مي سي سي پي است . مقاوم به فيلوكسرا ولي نسبت به چند بيماري قارچي مقاومت چنداني ندارد. داراي ميوه هاي مطلوبي است.
V.biocolor در قسمتهاي شمالي و شرقي آمريكا يافت مي شود . V.aestivalis argentifolia نيز ناميده مي شود. خصوصياتي شبيه V.aestivalis دارد.
V.candicans انگور وحشي برگرفته از تگزاس ، آركانزاس ، اوكلاهماست . داراي مقاومت به فيلوکسرا و قدرت سازگاري بسيار با گرما و خشكي است . كمتر از آن بعنون پايه استفاده مي شود. زيرا پيوند آنها كمتر مي گيرد. و ريشة ضعيفي دارند. حساس به آهك زياد خاك هستند. مقاومت به سفيدك دروني و پوسيدگي ريشه بسيار بالاست.
V.cinerea انگوري است از مركز و جنوب شرقي ايالات متحده . مقاوم بهفيلوکسرا. سفيدك داخلي ، سفيدك سطحي، پوسيدگي ريشه، اما با آهك بالاي خاك سازگار نيست. ريشه دهي ضعيف و پيوند آن مشكل است .
V.berlandieri انگور اسپانيايي ، از تگزاس و مكزيكو . مقاوم به فيلوکسرا. مقاوم به آهك
زياد خاك و خشكي و نماتدهاي خاك. سيستم ريشه اي ضعيف ، پيوند كمتر مي گيرد. شاخساره ها داراي مقاومت خوبي به انواع سفيدكها هستند.
V.Labrusca انگور روباه ، از نيوانگلند تاجرجاي شمالي و اينديانا و در امتداد رودخانة‌اوهايو، مقاوم به سرما و داراي ميوه هاي بزرگي است . مقاومت آن به فيلوکسرا كم است ولي مقاومت بسيار عالي در برابر سفيدك داخلي دارد. نسبت به پوسيدگي سياه ريشه ضعيف است.
V.acerifolia انگور شني يا انگور ساحلي. داراي طعم متوسط ، مقاومت عالي به سرماي زمستاني و مقاوم به سفيدك دروني و سطحي. مقاومت كم به فيلوکسرا و نيز حساس به مقدار كم آهن است . مقاوم به شوري است .
V.champinii مقاوم به بيماريها ، خشكي وفيلوکسرا و پوسيدگي سياه ريشه و نماتدهاي ريشه است . بعلت حساس بودن به كمبود آهن و پيوند مشكل ،از آن بطور گسترده استفاده نمي شود. در محدوده هاي طبيعي خود در خاكهاي آهكي رشد مي كند.

تاريخ توسعه
V.vinifera داراي بالغ بر 14000 كوليتوار است كه در سرتاسر جهان پرورش داده مي شود. تعدادي از گياهشناسان Vinifera هاي وحشي را به دو زير گونه تقسيم مي كنند. اوليGmel Sylvestris در اروپاي مركزي و جنوبي ، آفريقاي شمال غربي ، غرب تركيه و اسرائيل موجود است كه البته انگورهاي وحشي در اسرائيل زياد شناخته شده نيستند. و دومي caucasia كه در جنوب روسيه، آمريكا ، قفقاز، آناتولي ، ايران ، تركستان و كشمير يافت مي شود. در گونه دوم تنوع ميوه را مشاهده مي كنيم . انگورهاي كشت شده اي كهD.C sativia ناميده مي شوند گاهاً بعنوان زير گونه سوم مورد مطاله قرار مي گيرند كه هنوز مورد بحث گياهشناسان است .
Galet در سال 1988 اظهار كرد كه دو گونة vinifera بنام V.vinifera و V.sylvestris موجودند . محلي پيدايش اغلب Vinifera هاي كشت شده در گذشته از بين رفته است . Galet در سال 1990 بالغ بر 229 گونه انگور را معرفي كرد كه در ميان 1500 گونه، شباهت زيادي بهم داشتند. وي مداركي از 259 گونه از انگورها را نشان داد كه V.vinifera بودند كه اين مدارك دال بر اين بود كه اكثر اين گونه ها در فرانسه بوده اند . 59 كوليتوار از اين كوليتوارهاي كشت شده بالغ بر 20000 هكتار از اراضي زير كشت را اشغال كرده اند كه در سرتاسر جهان بالغ بر 55% كل انگورهاي كشت شده مي شود.
انگورهاي محلي آمريكا
اغلب گياهشناسان معتقدند كه انگورهاي Vinifera مختص امريكا بوده اند كه در امريكاي شمالي شرقي رشد مي كرده اند . تلاش براي اصلاح از اوايل قرن 17 شروع شده وتاكنون نيز ادامه دارد. امروز ما مي دانيم كه اين ارقام نسبت به بيماريهاي محلي, وآفات خاك و دماي پايين در زمستان مقاوم شده اند.
امروزه درامريكا تلاشهاي گسترده اي براي يافتن اطلاعات جديد در مورد انگور انجام مي گيرد، بخصوص در Davis كاليفرنيا.
Isabella,catawba و concord ارقامي هستند كه در سالهاي 1800 تا 1850 شناخته شده اند و توسط اصلاحگران نيز اصلاح شده اند، هيبريدهاي بين گونه اي Vinifera هستند . يكي از اين اصلاحگران بنام E.S.rogers كه در سالهاي 1899-1826 در ماسا چوست زندگي مي كرد،labrusca رابا Black Hamburg و white chasselas تلاقي داد. چندين مورد از اين تلاقي ها ، نامگذاري نشدند, ولي ارقام ديگري نيز بودند كه از آنها در سطح تجارتي استفاده مي شد كه يكي از آنها بنام Agarram تا سال 1960 در سطح تجارتي پرورش داده مي شد.

توسعة انگورهاي آمريكا در اروپا
در اواخر قرن نوزدهم ، وقتي كه در فرانسه انگورهايي كه روي پايه هاي مقاوم پيوند زده شده بوند, توسط فيلوکسرا نابود شدند، دورگ گيري از انگورهاي بومي امريكا به فرضي مهم بدل شد.فيلوکسراحشره اي است بومي شمال ، مركز و شمال امريكا جنوبي، از ريشه هاي مؤ تغذيه مي كند و در برخي از گونه ها، در روي برگ گال درست مي كند، بومي مناطق گرمسيري است، اين حشره ، احتمالاً وقتي كه قبل از سال 1860 به فرانسه برده شد، روي ريشه هاي مو اسكان گزيد. زيرا آنها به سفيدك مقاوم بودند. براي تركيب اغلب صفات مطلوب از گونه هاي مختلف ،‌تلاقي هاي بين گونه اي زيادي در ميان گونه هاي متنوعي از انگورهاي امريكا و Vinifera و نيز بين خود انگورهاي امريكايي انجام شد . اصلاحگران زيادي از خود امريكا، يا فرانسه و يا با مشاركت يكديگر در اين طرح انجام وظيفه كردند.
اهداف اصلاح مدرن
اهداف معمول در اغلب برنامه هاي اصلاحي در انگور بشرح زير است . a. سازگار كردن با توليد در محلهاي مختلف .b . توليد ارقامي باعملكرد بالا و كيفيت مطلوب. اهداف ديگر اين برنامه توليد تركيبي از گونه هاي سازگار باعوامل محيطي و كيفيت بالاي ميوه است. انگورها معمولاً در نيمكرة شمالي بين 20تا 51 عرض جغرافيايي پرورش داده مي شوند . اغلب، كوليتوارهاي V.vinifera در درة راين در آلمان ، بريتيش كلمبيا و كانادا كشت مي شوند. از طرف جنوب نيز به داخل هندوستان وارد مي شوند. در نيمكره جنوبي انگورها بين 20تا40 عرض جغرافيايي پرورش داده مي شوند . مهمترين عواملي كه باعث مي شوند اين انگورها در اين نواحي رشد كنند. طول فصل رشد (كه بايد براي بلوغ ميوه وخود مو مناسب باشد) و ديگري سرماي زمستان است . Vinifera در دماي 0C 20- آسيب مي بيند. مهمترين بيماري در اكثر زمينهاي زراعي ، سفيدك مي باشد كه توسط قارچ uncinela necator حادث مي شود. اين بيماري در سالهاي بين 1800 تا 1850 از امريكاي شمالي به اروپا آورده شد. سپس پوسيدگي سياه ريشه ، مناطق گسترده اي از اروپا و امريكاي شمالي و شرقي را تحت پوشش قرار داد. منبع مقاومت به همة اين بيماريها ممكن است در ارقام بومي آمريكايي موجود باشد . بيماري ديگري كه در مناطق گرم و مرطوب شايع شد، بيماري آنتراكنوز بود. Elsinoe ampelina . بيماري باكتريايي xylella fastidosa نيز در فلوريدا و مناطق گرم شايع شد.
نماتدها نيز ممكن است به ريشه هاي انگور حمله كنند. در كاليفرنيا همة كوليتوارها و اغلب پايه هايي كه بصورت تجارتي كشت مي شدند آسيب ديدند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید