بخشی از مقاله

بررسی بیماری ms

بیماری ms
مولتيپل اسكلروز (M.S) از بيماريهاي شايع سيستم عصبي مركزي در انسان است. M.S اغلب، بالغين جوان را مبتلا مي‌سازد و در جنس مؤنث دو تا سه برابر بيشتر رخ مي‌دهد. در M.S ميلين راههاي عصبي دچار تخريب مي‌شود. مشخصه اين بيماري، متعدد بودن ضايعات از نظر زماني و مكاني و رخداد علايم به صورت رفت و برگشتي است، يعني يك علامت عصبي پس از مدتي بهبود يافته و در زمان ديگر همان علامت يا علائم ديگري مجدداً رخ مي‌دهند. علائم هر حمله بهبودي نسبي يافته ولي ممكن است عودهاي مكرر بيماري سبب ناتواني تدريجي بيمار گردد. در M.S علائم باليني بستگي به محل و وسعت ضايعه دارد و تخريب ميلين معمولاً در نواحي خاصي نظير عصب بينايي، ساقة مغز، مخچه و ماده سفيد نيمكره‌هاي مغز منجر

به بروز مجموعه‌اي از علائم باليني به صورت تاري ديد ناگهاني، ناتواني در حركت اندامها، عدم تعادل، دوبيني و اختلالات حسي به صورت احساس خواب رفتگي در اندامها و علائم متنوع ديگر مي‌گردد. سير علايم باليني بيماري M.S در هر بيماري متفاوت بوده و مي‌تواند به صورت يك بيماري كاملاً خوش‌خيم رخ دهد و بيمار سالها عاري از علائم عصبي باشد و يا اينكه يك حالت پيشرونده سريع در علائم باليني همراه با ناتواني اتفاق مي‌افتد.


سبب شناسي و همه گير شناسي:
با وجود مطالعات و پژوهشهاي مدرن، در ارتباط با جنبه‌هاي همه گيرشناسي، علت، روش‌هاي تشخيصي و درماني جديد در بيماري M.S در سالهاي اخير انجام شده است. ليكن هنوز علت واقعي بيماري مشخص نشده و در نتيجه هنوز يك درمان قطعي براي اين بيماري وجود ندارد. قابل قبول‌ترين تئوري در مورد علت بيماري M.S را يك مكانيسم خود ايمني مي‌دانند، به اين نحو كه يك فاكتور محيطي نظير عفونت‌هاي ويروسي سبب تحريك سيستم ايمني بدن و تشكيل آنتي بادي بر عليه ميلين بافت عصبي شده و منجر به بروز علائم عصبي مي‌شود.

فاكتورهاي ژنتيكي در مستعد نمودن فرد جهت ابتلا به اين بيماري مي‌توانند مؤثر باشند. بالاترين شيوع M.S در نژاد سفيد پوست مي‌باشد و اين بيماري در نژاد زرد و سياه شيوع كمتري دارد، اين بيماري در ساكنين مناطق اطراف ناحيه استوا بندرت ديده مي‌شود، در حالي كه با افزايش فاصله از خط استوا و در مناطق معتدله شمالي و جنوبي، نظير آمريكا، كانادا، اروپاي شمالي و استراليا، شيوع اين بيماري بيشتر مي‌شود.


مهاجرت، سن و جنس:
مهاجرت به مناطق با شيوع كم قبل از 15 سالگي خطر ابتلا به بيماريM.S را كاهش مي‌دهد. وقوع M.S در دوران كودكي نادر است، اما بعداً به سرعت شيوع آن افزايش مي‌يابد تا در حوالي 30 سالگي به حداكثر مي‌رسد و همچنان شيوع آن تا دهة چهارم عمر بالا مي‌ماند و سپس سريعاً كاهش مي‌يابد به طوري كه M.S پس از 60 سال، به ندرت رخ مي‌دهد. به دليل فاكتورهاي هورموني و سيستم ايمني بروز بيماري M.S در زنان 2 تا3 برابر مردان است. معمولاً M.S در طبقات اجتماعي- اقتصادي بالا بيشتر ديده مي‌شود.


يافته‌هاي باليني:
علائم عصبي در بيماري M.S به دليل درگيري قسمت‌هاي مختلف دستگاه عصبي مركزي(CNS) متنوع مي‌باشد. به خاطر ماهيت بيماري و درگيري قسمت‌هاي مختلف سيستم عصبي و نيز دخالت عوامل جغرافيايي در چگونگي تظاهر بيماري، علائم و به ويژه اولين علامت شروع بيماري متنوع و شدت آن نيز متغير خواهد بود، بنابراين در بيماريM.S هيچگاه يك فرم كلاسيك و ثابت و مشخص نمي‌توان يافت. چون در M.S عصب بينايي، ساقةمغز، مخچه و نخاع بيشتر درگير مي‌شوند، تظاهرات باليني ناشي از ضايعات در اين قسمت‌ها مي‌باشد.


شايع‌ترين علائم در شروع بيماري عبارتند از: ضعف و بي قوتي اندامها، احساس گرفتگي، گزگز يا عدم تعادل يك اندام، كاهش يا تاري ديد ناگهاني در يك چشم، دو بيني، اختلال عملکرد مثانه به صورت فوريت يا تأخير در شروع ادرار. اين علايم غالبا گذرا بوده و طي چند روز تا چند هفته از بين مي‌روند، ولي با گذشت زمان اين علائم ممكن است مستقر و ثابت شده و بيمار گاهي دچار مشكلات گفتاري، شناختي و خلقي و حافظه‌اي مي‌گردد.


سير بيماري:
بين سير نخستين حمله و بروز علائم عصبي بعدي ممكن است ماهها تا سالها فاصله وجود داشته باشد، پس از گذشتن اين دوره علائم جديدي بروز مي‌نمايد و يا علائم قبلي عود كرده، پيشرفت مي‌نمايد. حاملگي برسير بيماري M.S معمولاً تأثيري نداشته ولي ميزان عود در سه ماه نخست پس از زايمان شايع‌تر است. افزايش درجه حرارت بدن، خستگي و استرس سبب تشديد گذراي علائم مي‌شوند. در بعضي بيماران با گذشت زمان و پس از چندين حمله عود و بهبودي ناقص، بيمار تدريجاً دچار ضعف حركتي اندامها، سفتي عضلاني، اختلال حسي، عدم تعادل در راه رفتن و مشكلات ادراري و ممكن است به درجات مختلفي ناتوان گردد. بيماري M.S داراي سه نوع سير است كه عبارتند از: 1- عود كننده- بهبود يابنده كه در اين حالت در بين حملات پيشرفتي در بيماري رخ نمي‌دهد، 2- پيشرونده ثانويه: كه با پيشرفت تدريجي پس از يك دوره عود و بهبود اوليه مشخص مي‌گردد و 3- پيشرونده اوليه كه در آن ناتواني از آغاز به صورت تدريجي پيشرفت مي‌نمايد.


روش‌هاي تشخيص:
بيماري M.S براساس علائم باليني و سير بيماري و وجود سابقه تشديد و تخفيف علائم، يافته‌هاي معاينه عصبي و بررسي‌هاي پاراكلينيكي (آزمايشگاهي) نظير بررسي مايع مغزي نخاعي، پتانسيل‌هاي فراخوانده بينايي (VEP) و تصويرنگاري سيستم عصبي مركزي با MRI انجام مي‌شود. در مبتلايان به M.S بررسي الكتروفورز پروتئين‌هاي مايع مغزي نخاعي (CSF) نشان دهندة وجود نوارهاي مشخص در منطقه ايمونوگلوبوليني IgG تحت نام نوارهاي اوليكوكلونال باند است پتانسيل فراخوانده، بينايي (VEP) طولاني مي‌شود و ام.آر.آي (MRI) ضايعات مربوط به آسيب ميلين را در مغز، ساقه مغز، مخچه و يا نخاع كه به صورت ضايعات گرد با حدود مشخص با اندازة از چند ميليمتر تا چند سانتي متر مي‌باشند را نشان مي‌دهد.
تشخيصهاي افتراقي و يا بيماريهاي تقليدكنندة M.S


بيماري M.S به دليل داشتن علائم متعدد و سير متنوع با چندين بيماري ديگري ممكن است اشتباه شود، در نظر گرفتن شرح حال بيمار، چگونگي وقوع و سير بيماري، يافته‌هاي باليني و معاينه، يافته‌هاي پاراكلينيك در بررسي مايع مغزي نخاعي و MRI موجب تشخيص صحيح مي‌شوند. بايد حتي الامكان از تشخيص اشتباه M.S جلوگيري كرد، چون اولاً تشخيص اشتباه، M.S براي بيمار صدمات جبران ناپذير روحي را به همراه دارد و همچنين ممكن است ساير بيماريهاي قابل درمان با اين تشخيص اشتباه ناديده گرفته شوند.


در تشخيص افتراقي M.S بايستي بيماريهايي كه ضايعات متعدد در سيستم عصبي مركزي دارند و يا بيماريهاي سيستم عصبي مركزي با سير تشديد يابنده بهبود پذير، مدنظر باشد. از جمله بيماريهايي كه با M.S اشتباه مي‌شوند عبارتند از بيماري لوپوس سيستميك، سندرم آنتي فسفوليپيد آنتي بادي، بيماري بهجت، بيماري لايم (در اثر نيش كنه رخ مي‌دهد)، سندرم نقص ايمني اكتسابي (AIDS)، بيماريهاي نخاعي– مخچه‌اي استحاله‌اي ارثي، كمبود ويتامين B12، آرتروز و مهره‌هاي گردن، و تومورهاي گودال خلفي جمجمه.


درمان M.S:
هنوز درمان قطعي براي M.S پيدا نشده است. درمان بيماري M.Sبه دو دسته تقسيم مي‌شود:
1- درمان جهت متوقف ساختن سير بيماري
2- درمان‌هاي علامتي در جهت كاهش علائم ناتوان كنندة بيماري. درمان در مرحلة وقوع علائم حاد و شديد شامل كورتيكواستروئيد تزريقي بمدت 5 روز مي‌باشد. درمان پيشگيري كننده از بروز حملات M.Sشامل تجويز اينترفرون بتا كه به دو شكل تزريق عضلاني هفتگي و يا تزريق زير جلدي يك روز در ميان است. از ديگر درمان‌هاي پيشگيري كننده در M.S تعويض پلاسما و تجويز ايمونوگلوبولين وريدي يا IVIg است.


در درمان موارد M.S با فرم مزمن پيشرونده داروهاي سركوب كنندة سيستم ايمني، نظير آزايتوپرين استفاده مي‌گردد.
هدف از درمانهاي علامتي كاهش علائم و عوارض بيماري به منظور زندگي بهتر بيماران است. سفتي عضلاني را با بکلوفن، خستگي بيمار با آمانتادين و درد و گزگز شدن اندامها را با كاربامازپين، لرزش بيمار را با کلونازپام و اختلال عملكرد مثانه را با اكسي بوتينين و افسردگي بيماران با فلوكسيتين درمان مي‌نمايند.


رژيم غذايي- بيمار مبتلا به M.S بايستي از رژيم با چربي حيواني كم و داراي چربيهاي غيراشباع و روغن‌هاي گياهي و رژيم حاوي اسيد لينولئيك استفاده كنند.
ورزش و فيزيوتراپي- مبتلايان به M.S بايستي بر اساس تواناييهاي خويش يك برنامه ورزشي مناسب انتخاب كنند. از آنجا كه خستگي سبب تشديد حملات و علائم بيماري مي‌شود، بنابراين بايستي ورزشهاي سبك‌تر انتخاب شود و از محيط گرم اجتناب شود.
فعاليت‌هاي شغلي و ادامه تحصيلات در M.S


بستگي به تواناييهاي جسمي و ذهني بيمار دارد. از آنجا كه فعاليت فيزيكي شديد و خستگي مفرط و نيز استرسهاي روحي مي‌تواند در تشديد علائم مؤثر باشند، بيمار بايد يك برنامه كاري منظم داشته باشد.
ازدواج و بيماري M.S
مبتلايان به M.S خصوصاً انواع خوش خيم آن و مواردي كه ناتوانايي‌هاي حركتي-تعادلي بارزي نداشته باشد مي‌توانند جهت تشكيل خانواده و ازدواج اقدام نمايند.
حاملگي، شيردهي و M.S


از آنجا كه M.S به طور شايع در سنين 20 تا 40 سالگي و بيشتر در زنان رخ مي‌دهند. اين سوال كه آيا حاملگي بر روي سير بيماري M.S اثر دارد اهميت مي‌يابد. در اين مورد بايد گفت كه خطر وقوع حملهM.S در طي 9 ماه حاملگي كمتر است. شيردهي، در صورتي كه بيمار از اينترفرون يا داروهاي سركوب كننده ايمني استفاده نكند بلامانع مي‌باشد.
نقش حمايت‌هاي روحي در بيماران M.S


از آنجايي كه بيماري M.S يك بيماري مزمن با سير غير قابل پيش بيني است، بيمار نياز به حمايت‌هاي روحي- رواني از طرف همسر، خانواده، دوستان و اجتماع مي‌باشد. فرد مبتلا به M.S بايد بداند كه با انطباق با بيماري و سازگاري با شرايط جسمي مي‌تواند همچنان فرد مؤثر و كارآمدي باشد. از آنجا كه استرسهاي روحي در شروع و تشديد علائم نقش بسيار قوي دارند، خود بيمار و خانوادة او بايستي از اين نظر پيشگيريهاي لازم را تا آنجا كه ممكن است به عمل آورند
جزوه انجمن ام اس ايران در باره ام اس۰ موضوع:توضيح كلي
بسمه تعالي


بيماري MS بيماري است كه مجموعه اي از عوامل در ابتلا و بروز آن ، دخيل مي باشند.اين بيماري نياز به استعداد ژنتيكي و زمينه ژنتيكي خاص دارد . ژن هاي ايمني و ساير ژن ها در بيماري ، نقش دارند . سيستم ايمني بدن و پيدايش و پيشرفت بيماري ، نقش مهمي دارد.سلول هاي T
پادتن ها ، آنتي بادي و ماكروفاژها در بروز بيماري نقش دارند.عوامل محيطي مثل ويروس ها ، باكتري ها ، آلودگي ها و سموم محيطي و يكسري عوامل ناشناخته نظير استرس ، فشار و هيجانات روحي ، زندگي ماشيني ، داروها ، غذاها و … نيز مطرح مي باشند.


در حال حاضر در دنياي پزشكي ،مسايلي نظير ژنتيك ، سرطان ريال ايدز و …مورد توجه خاص قرار گرفته كه بيماري MS نيز در اين رديف مي باشد. بويژه در طول 5-6 سال اخير ، ديدگاه هاي درماني MS تغيير يافته است و قطعاً در آينده نيز مطالب جديدتري افزوده خواهد شد.
محورهاي درمان :


پيشگيري اوليه : يعني جلوگيري از ابتلا به بيماري و مربوط به مراحلي است كه فرد هنوز دچار بيماري نشده و بيماري در او بروز نكرده است كه در هر بيماري ، مهم است . در مورد M S هنوز پيشگيري اوليه مشخص نيست . در اين زمينه ، برروي عوامل ژنتيكي و دستكاري هاي ژنتيكي ، بررسي فراواني شده ولي هنوز موفقيت آميز نبوده است . در حال حاضر ، در مورد واكسن M S هم اقداماتي در دست انجام است ولي هنوز واكسني پيدا نشده است .
سيرباليني و انتخاب درمان :


بيماري MS ، سير خاصي دارد . مي تواند بصورت عود كننده ، دوره اي و حمله اي باشد. الگوي غالب بيماري فرمي است كه در آن ، علائم يك دوره بهتر و يك دوره بدتر مي شود. در فرمي ديگر ممكن است اول پيشرفت كند و بعد بهتر شود. در عودها و دوره هاي حمله بيماري ، دو دارو استفاده مي شود:
• كورتيكو استروئيدها.
• پلاسمافرز كه جايگزين پلاسما مي شود.
محور سوم در درمان ، توجه به جلوگيري از پيشرفت بيماري است . در M S ، قسمت هايي از مغز و نخاع بنام ميلين كه مسئول انتقال صحيح پيام هاي عصبي از سراسر بدن هستند تخريب مي شوند.


مسئله مهم اين است كه جلوي اين تخريب گرفته شود ، جهت جلوگيري از پيشرفت بيماري و يا كند كردن پيشرفت و يا جلوگيري از حملات ، داروهاي زير تجويز مي شوند:
• اينتر فرون ها
• ايمونو گلوبولين داخل ورديدي (IVIg )
• كوپاكسون


و ساير داروها كه روي سيستم ايمني اثر دارند.
محور چهارم اين است كه چگونه اين تخريب را جبران و بازيابي كنيم ؟ زيرا مهم ترين بخشي كه در MS از بين ميرود ، ميلين مغز و نخاع است .
محورپنجم درمان علامتي(Symptomatic Therapy)مي باشد.علائم شايع بيماري خستگي ، افسردگي ، اضطراب ، اختلال حافظه ، مشكلات اداري و جنسي ، لرزش ، عدم تعادل ، سفتي پاها.


محور ششم ، سازگاري در رابطه با بيماري مزمن M S است . در تمام بيماري هاي مزمن بايد روش هايي رابه بيمار ياد دادكه بتواند با بيماري سازگار شود. غير از اين درمان دارويي ، درمان هاي ورزش ، توان بخشي ، تغذيه مناسب ، توكل به خدا و اميد در اين زمينه مفيد است .
وقتي تشخيص MS مسجل شد ، پزشك متخصص بيماري مغز و اعصاب (نورولوژيست ) آن را تائيد مي كند . بدين ترتيب موارد زير توصيه مي شود:
1. درمان را هر چه سريعتر شروع مي كنيم ، e ariy treatment ، حتي اگر تشخيص محتمل باشد.


2. برحسب شرايط ، بايد درباره بيماري به بيمار توضيح دهيم ، لازم است بيمار از بيماريش مطلع باشد و بداند بيماريش مزمن است . ممكن است مداوم باشد و چندين سال طول بكشد . بايد بداند چگونه با بيماري كنار بيايد ، چه كارهايي بكند تا بهتر شود ، چه درمان ها و داروهايي برايش انجام شود .
3. به نوعي از پيشرفت بيماري جلوگيري كنيم .


4. حملات حاد و عودها را كنترل كنيم .
5. سير و روند بيماري را تغيير دهيم . جلوي پيشرفت بيماري را بگيريم .
6. آنچه از دست رفته را بازيابي كنيم .
7. علائم و عوارض باقيمانده را كنترل كنيم .
محورهاي درمان :


پيشگيري اوليه : هنوزموفق نشده اند كه ژن ها را طوري تغيير دهند كه مانع از بروز M S شوند.
يا اينكه بتواند فرد مستعد به MS را از بدو تولد شناسايي كنند و با دستكاري ژن ها ، مانع از بروز بيماري شوند.


سير باليني : بيماري اكثراً حمله اي و دوره اي است . در دوره هايي عود مي كند با ضعف پاها ، عدم تعادل ، سرگيجه ، استفراغ ، دوبيني، گزگز دست ها و صورت . همه علائم بيماري مربوط به عود نيست . حمله يا عود ، بروز يكسري مشكلات در بيمار است كه براي پزشك قابل شناسايي باشد و حداقل 24 h يا 48 h ادامه پيدا كند . اگر علائم تنها چند دقيقه باشد و بعد رفع شود ، عود نيست و ممكن است بطور طبيعي در هر بيماري رخ دهد. در مورد عود ، دو روش درماني مرسوم است :
يك دوره درماني با كورتن (متيل پردنيزولون)، تزريقي ، 5-3 روز . كورتن فقط در مرحله حاد مصرف مي شود. روي پيشرفت و جلوگيري از عود تأثير ندارد ولي باعث مي شود حمله حاد بيمار زودتر بهبود يابد و التهاب را رفع مي كند.


در عودهاي خيلي شديد و علائم زياد و عدم پاسخ به كورتن ، درمان تعويض و جايگزيني پلاسماي خون است . نكته مهم اين است كه هنوز به هيچ وجه مصرف كورتن در درازمدت توصيه نمي شود.
جلوگيري از پيشرفت : اينترفرون ها از پيشرفت MS جلوگيري مي كنند . اينترفرون ها بطور طبيعي در بدن وجود دارند و مي توانند مفيد يا مضر باشند . در دوران MS ، در سراسر دنيا ، سه نوع اينترفرون (INF ) موجود است :
اينترفرون B


يا بتا اينترفرون كه شامل داروهاي ۱-آونكس ۲-ربيف ۳- بتافرون يا بتاسرون مي شوند.
در MS ، اينترفرون INF اهميت دارد و كنترل تخريب و فعاليت سلول هاي تخريبي را بعهده دارد. آونكس بصورت زير جلدي يا زيرپوستي ، يك روز در ميان ، 15 بار در ماه و آونكس عضلاني ، هفته اي يك عدد. Rebif زير جلدي ، 12 تا در ماه ، يك روز در ميان. بتاسرون نيز زير جلدي و تزريق آن هفته اي سه روز مي باشد. (گفتني است اين داروها بعد از تزريق حالت كسالت و سرما خوردگي مانند ايجاد ميكنند كه براي رفع آن دو ساعت قبل از تزريق و بفاصله چهار ساعت به چهار ساعت يك قرص استامينوفن يا آسپرين كدئين براي مدت يك روز بايد خورد ضمن اينكه سعي كنيد بعد از ظهر تزريق را انجام دهيد و پس از آن به استراحت بپردازيد)


كاربردهاي باليني اينترفرون :
آنچه مورد اتفاق همه است شامل : افرادي كه بيماري MS در آنها مسجل شده است ، بيماران با عود كننده كه بدون كمك راه مي روند.
بيماران هر يك از فرم هاي اينترفرون كه در بالا ذكر شد را مي توانند مصرف كنند. در حال حاضر ، در مورد اينكه كداميك موثر تر است ، اقدامات زيادي در حال انجام است . آخرين مطلب در سمينار اخير آمريكا اين بود كه بنظر مي رسد اگر اينترفرون با دوز بالاتر و دفعات بيشتر استفاده شود ، بهتر است ولي هنوز ثابت نشده است . در مورد عوارض دارو ، در طي اين 12 سالي كه INF در دنيا مصرف شده ، هنوز عارضه اي كه منجر به قطع دارو شود ، گزارش نشده است . در بروشور دارو ذكر شده كه دارو بايد حداقل دو سال مصرف شود . طبق سمينار بين المللي MS ، عقيده بر اين است كه تا وقتي بيمار مي تواند INF را استفاده كند و عارضه اي ندارد و برايش مفيد بوده و مادامي كه درمان موثرتر و بهتري مطرح نشده ، مي تواند از آن استفاده كند . اولين دارو اينترفرون و بعد از آن ، داروهاي شيمي درماني مطرح مي باشند.


(انديكاسيون) كاربردهاي باليني داروهاي شيميايي : افرادي كه بيماريشان در حال پيشرفت سريع است و عودهاي شديد عدم پاسخ به اينترفرون .
از جمله اين داروها ، متوكسانترون ( Mitoxantrone ) كه حداكثر 2-3 سال مي توان مصرف نمود . روش مصرف : هر سه ماه يكبار و همراه سرم مي باشد.
كوپكسان (1 : ( Co polymer حد اثر بخشي و موارد مصرف آن مانند اينترفرون ها است . مزيت آن بر اينترفرون ، اين است كه عوارض موضعي و مقطعي را ندارد ، نظير تب ، لرز ، درد استخوان ، سفتي پا ، راه مصرف آن زير پوستي ، روزانه بصورت تزريقي مي باشد. در بازار دارويي ايران موجود نيست .


ايمونوگلوبولين داخل وريدي Ivig : مطالبات كه مصرف ماهانه جلوي پيشرفت بيماري را مي گيرد ولي مولفين ، هنوز معتقدند كه به اندازهINF موثر نيست . ساير داروها , ايموران (IMURAN ) ، متوتوكسات ، سيكلوفسفاميد و كلادويريدين (ciadiribine ) و … مي باشند كه تاحدي موثرند اما كمتر از Ivig و ساير داروهايي كه ذكر شد . بيشتر بصورت درمان تركيبي بكار مي رود مثلاً :


INF + اندوكسان therapy) (combination
در حال حاضر ، در زمينه جبران از دست رفته ها هم كار كرده اند ، تلاش در جهت سنتز ميلين و تحريك سلول هاي مغز استخوان و مغز براي ساخت ميلين ، در حال انجام است . البته اين اقدامات هنوز در حد مراحل تحقيقاتي است و به بازار نيامده است .
درمان هاي علامتي :
خستگي مشكل شايعي در اين بيماران است ، تقريباً همه بيماران آن را تجربه مي كنند . آماندتادين جهت درمان آن توصيه شده است .امولين ، مدافيلين و (درايران نيست ) باعث كاهش خستگي مي شوند.


آنچه مهم است اينست كه بيمار بداند چه چيزي او را خسته مي كند يا بيشتر خسته مي كند . نكته مهم اين است كه 10 دقيقه كار كند و 5 دقيقه استراحت كند . به هيچ وجه خودش را خسته نكند چه از لحاظ جسمي و چه از لحاظ روحي . راه سوم روش هاي توانبخشي و ورزش ها براي جلوگيري از خستگي است . راه چهارم اينكه بنحوي برنامه ريزي كند كه انرژي زيادي براي انجام كار صرف نكند .


افسردگي ، در اين بيماران بسيار شايع است . استرس و هيجانات روحي در پيدايش علائم نقش دارد. هر چند كه علت بروزشان نيست . بيمار هميشه بايد آرام باشد ، گروه درماني بسيار مفيد است . تا جائي كه ممكن است دلشوره ها را كاهش دهد .


اختلال حافظه : با مرور زمان و پيشرفت بيماري ، آتروفي قحر رخ مي دهد . INF و كوپكسان علاوه بر جلوگيري از پيشرفت ، مانع آتروفي قحر شده و آن را به تأخير مي اندازد . بيماران ، تمركز و توجه كافي ندارند. بخشي از اين مسئله مربوط به آتروفي قحر است . براي تقويت حافظه روش هاي زيادي وجود دارد،اولين كار،كاهش اضطراب است واينكه توجه وتمركز خود را به آنچه مي خواهيم معطوف كنيم .


مشكلات ادراري و جنسي : در بيماري MS شايع است . تكرر ادرار شايع ترين مشكل ادراري است . روش هاي زيادي در درمان وجود دارد. اكسي بوتينين در موارد خاص بكار مي رود و موثر است.جهت رفع مشكلات جنسي،روش هاي دارويي،روانشناسي و وسايل(device)استفاده مي شود.
لرزش : همه بيماران MS ، لرزش را تجربه كرده اند. اكثراً لرزش ها خوب به دارو پاسخ مي دهند. در لرزش مخچه اي كه عمدتاً همراه عدم تعادل است ، هنوز درمان قطعي ودرستي براي آن يافت نشده است .


مشكلات چشمي : دوبيني ،تاري ديد، كه درمان خاص خودش را دارد.
اسپاستيسيتي يا سفتي پا : مهمترين روش درمان ريال استفاده از روش هاي كششي و ورزش هاي توانبخشي است . داروها نيز در درمان بكار مي روند . اسپاستيسيتي و سفتي پاها مي تواند باعث خستگي بيش از حد شود . ورزش ، توانبخشي و تغذيه نيز از روش هاي درمان است .
تغذيه :


آيا تغذيه در درمان MS ، جايي دارد ؟ هيچ رژيم غذايي مشخص و ثابت شده اي وجود ندارد .
توصيه اكيد اينست كه قطع هيچ ماده غذايي منطقي نيست ، اما ببمار بايد تعادل رژيم غذايي
(balance diet ) داشته باشد تا بتواند انرژي خود را تأمين كند و افزايش وزن نامعمول پيدا نكند (چاق نشود) و كالري بميزان كافي دريافت كند. مصرف روغن هاي مايع غيراشباع مانند روغن آفتابگردان ، مايع و زيتون براي بيمار مفيد است ولي قطعي نيست . رژيم غذايي حاوي ميوه جات ، سبزيجات تازه ، ويتامين ها ، مايعات مناسب 3-4 ليتر در روز ، بعلت داشتن مواد آنتي اكسيدان توصيه مي شود. استفاده از درمان هاي جايگزين توصيه نمي شود.
مسائلي كه بيمار MS بايد بداند :


1. فعاليت شديد كه باعث افزايش درجه حرارت بدن شود ، نبايد انجام دهيد . گرما ، هدايت عصب را مختل مي كند . لازم است بيمار همواره خودش را خنك نگه دارد .
2. حمام آب داغ نگيريد.
3. استرس و فشار روحي و جسمي نداشته باشيد.
4. وزن متعادل داشته باشيد .


5. پياده روي و نرمش و ورزش و شنا در آب ملايم داشته باشيد. اما ورزشي كه دما را زياد بالا ببرد و يا سونا ممنوع است . ورزش هاي هوازي انجام دهيد.
6. خواب خوبي داشته باشيد .
7. منتظر عود حمله و عوارض بيماري نباشيد.
8. MS يك بيماري تنها نيست . مكانيسم بيماري و اثرات آن در هر فرد متفاوت است . هر كس بيماريش مختص خودش است . يكسري معيارها براي پيشگويي است ولي قطعي نيست .
9. آرامش داشته باشيد.
10. به پزشك خود اعتماد كنيد.
11. سوالاتي كه داريد از پزشك خود بپرسيد.
12. هميشه اميدوار باشيد ، شايد روزي به تنهايي بتوانيد MS را از پاي در آوريد
علايم باليني و سير و پيش آگهي بيماري MS
دكتر سيد مسعود نبوي


همانطوريكه مي دانيم پلاكهاي متعددي در اين بيماري در مغز و نخاع ديده مي شود و از مشخصات مهم MS وجود ضايعات متعدد منتشر در طول زمان و در نقاط مختلف سيستم عصبي مركزي است . بنابراين با توجه به درگيري هر نقطه از سيستم عصبي مركزي علائم و نشانه هاي هر قسمت را نيز ممكن است مشاهده كنيم . اصولاً مشخصه عمده علائم و نشانه هاي اين بيماري متعدد بودن و تمايل به تغيير ماهيت و شدت آنها در طول زمان است . به زبان ساده تري (( علائم در MS متعددند و مي آيند و مي روند )) يعني Exacerebation & Remission .


در MS علايم ناشي از اختلال برخي قسمتها شايعترند : كياسماي اپتيك ، ساقه مغز ، مخچه و نخاع خصوصاً ستونهاي خلفي و جانبي . اما عموماً MS نخاعي ، ساقه مغز و مغزي ، مخچه اي در فازهاي تثبيت شده بيماري بصورت مختلط ديده مي شود .( 80% موارد MS بفرم مختلط و نخاعي خالص ديده مي شود . ) در واقع مجموعه اي از علايم و نشانه ها كه از نظر اناتوميك بهم مرتبط نيستند ، مبناي تشخيص باليني MS است .علايم و نشانه ها


يكسري علايم غير اختصاصي مانند : خستگي ، افسردگي ، درد بدن ؛ از چند هفته تا چند ماه قبل از بروز علايم نورولوژيك معمول است . شايعترين فرم شروع بيماري فرم مونوسمپتوماتيك ( Monosymptomatic ) است ؛ يعني شروع با يك شكايت در 50% بيماران ، اين شكايت از ضعف يا كرختي يك يا چند روز بوده و بندرت ناگهاني است . ( در 15% موارد بيماري بسيار آهسته پيشرفت مي كند خصوصاً در افراد بالاي 40 سال ). تيپيك ترين فرمهاي شروع بيماري عبارتند از :1- نوريت اپتيك 2- ميليت تراتسورس ( Transvers Myeliti ) . نوريت اپتيك ( Optic Neuritis )


علائم 25% مبتلايان با نوريت اپتيك تظاهر پيدا مي كند . معمولاً افت ديد كه با درد چشمها ، خصوصاً در حركت كره چشم وجود دارد ظرف چند ساعت تا چند روز شروع مي شود و بتدريج پيشرفت مي كند . افت ديد حتي تا سر حد كوري كامل مي تواند پيش برود و نهايتاً ثبات يافته و معمولاً بعد از 2 هفته بهبودي تدريجي آغاز مي گردد .

نهايتاً يك سوم بيماران بطور كامل و اكثريت باقيمانده به درجاتي بهبودي مي يابند . از هر 8 بيمار مبتلا به نوريت اپتيك ، يك نفر ، حمله اش عود مي كند . نوريت اپتيك در 50% موارد بصورت پاپيليت ( Papilit ) و در 50% بصورت نوريت رتروبولبار ( Retrobubar ) است . طبق آمارهاي مختلف 85-15% مبتلايان به نوريت اپتيك ، نهايتاً دچار MS مي شوند ( بطور متوسط حدود 50% ) . تبديل شدن به MS در بچه ها كمتر ، در زنان بيشتر و اغلب هم ظرف 5 سال اول نوريت است . در ضمن نوريت اپتيك اختصاصي نيست و در بيماريهاي زير هم ديده مي شود :
انسفالوميليت ( Encephalomyelitis ) حاد منتشر ، ضايعات فشارنده ،ضايعات عروقي ، مسموميت با الكل و دارو .
2- ميليت حاد ترانسورس :


بيمار ظرف چند ساعت و روز دچار پاراپارزي ( Paraparesia ) مي شود . اين پاراپارزي معمولاً غير قرينه است . كمتر از 50% موارد ميليت حاد ترانسورس نهايتاً به MS منجر مي شود . بعبارتي ميليت ترانسورس به ميزان كمتري در آينده تبديل به MS مي شود . ميليت هم غير اختصاصي است و بعلل متعددي ديده مي شود . از جمله بعد از عفونت و واكسن ، واسكوليتها ( Vasculitis ) ، ضايعات فشارنده ، ضايعات فشارنده ، ضايعات عروقي ، تروماها و .... فرمهايي از ميليت ترانسورس راجعه و حتي نوريت اپتيك راجعه در ( Systemic Lupus Erthematosus ) سندرمهاي خود ايمني ، مثل آنتي ( Mixed Connective Tissue Disease) (MCTD) SEL و سندرم بادي آنتي فسفو ليپيد گزارش شده است . از ديگر علايم شروع بيماري مي توان به موارد زير شاره كرد :


عدم تعادل و آتاكسي ( Ataxia ) مخچه اي : كه البته فرمهاي شديد آنرا بيشتر در فازهاي پيشرفته و تثبيت شده بيماري مشاهده مي كنيم .
علائم ساقه مغزي و مغزي : بصورت سرگيجه ، استفراغ ، دوبيني ، نورالژي تري ژمو ، فلج هاي صورت و حتي كري و همي فاسيال اسپاسم ( Hemifacial Spasm ) . يكي از علايم مهم شروع بيماري ، دوبيني است . علت معمول دو بيني در اين بيماران درگيري MLF ساقه مغز و ايجاد I.N.O ( Internuclear Ophthalmoplegia ) است . هميشه در I. N.O در يك فرد جوان بايد به فكر بيماري MS باشيم خصوصاً I.N.O دو طرفه در اين افراد كه براي MS دياگنوستيك است . به دو نكته ديگر نيز بايد توجه داشت كه هميشه در بي حسي و يا پارستزي (

Parstesia ) گذراي صورت در يك فرد جوان بايد به فكر MS بود و هميطور در نورالژي تري ژمو ( Trigeminal Neuralgia ) در يك فرد جوان بايد MS را مطرح نمود . علت سرگيجه و استفراغ در MS معمولاً ايجاد پلاك جديد در نواحي كف بطن چهارم است ؛ سرگيجه خيلي شديد و به فرم واقعي است و معمولاً بيشتر از چند روز طول نمي كشد . يكي از اختلالات دوره اي نسبتاً اختصاصي در MS همي فاسيال اسپاسم است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید