بخشی از مقاله
بررسی ساختار خانواده در گذشته
ساختار خانواده در قدیم
در جوامع گذشته، خانواده از اعتبار و ويژگي خاصي برخوردار بود. اين ويژگيها كه در دوره خود، جزء اصول ثابت و محكم و ارزشمند به حساب ميآمد، در رويارويي با تحولات اجتماعي ـ فرهنگي تاب نياورد آنگونه كه ما ميبينيم گذر زمان و فاصله بين نسلها، از تفاوت ديدگاهها و ارزشها بين نسل گذشته و نسل جديد حكايت ميكند و مهم تر از همه نقش خانواده
است كه در تربيت و انتقال اين ديدگاهها بيسار كمرنگ شده است. نگاه به چگونگي ساختار خانواده در گذشته وئ حال و ديدگاههايي كه دريافت سنتي و يا مدرن خانواده وجود دارد، مطلبي است كه در گفتگو با حجتالاسلام زيبايي نژاد .... به آن پرداختيم. خانواده سنتي و خانواده جديد، هر كدام متناسب، و به فراخور فرهنگ زمان خاص خود شكل گرفتهاند. زيبايي نژاد با ذكر اين نكته گفت: يكي از ويژگيهاي خانواده سنتي مقدم بودن فرهنگ جمعگرايي بر استقلال فردي است يعني به طور مثال زن به عنوان عضوي از خانواده در حاليكه نميتواند به
راحتي نظرات خود را پيگيري كند، اما اين مسئله را عيب نميداند چرا كه در فضايي زندگي ميكند كه همبستگي و انسجام خانوادگي چتر خود را بر روي استقلال فردي گسترده است. وي ادامه داد: اما خانواده مدرن در فضايي شكل ميگيرد كه در آن فرهنگ غربي حاكم است و اگر هم گروههاي تشكيل ميشود اين گروهها بايد در خدمت حفظ منافع فرد قرار بگيرد و اصولاً نويسندگان جديد نيز اين نكته را متذكر شدهاند كه امروزه خانوادههاي جوان به قانونگذار اجازه نميدهند كه قوانيني را وضع كند كه شادكامي فردي آنها را محدود كند. بنابر اين اگ امروزه ما نقاط و مزايايي را در ارتباط با خانواده سنتي نسبت به خانواده مدرن مطرح ميكنيم، ضرورتاً به اين معنا نيست كه ما ميتوانيم خانوادده سنتي را در شرايز موجود احيا كنمي چرا كه فرهنگ امروز ما فرهنگي نيست كه متناسب با خانواده سنتي قديم باشد.
لذا اگر بخواهيم خانواده سنتي را احيا كنيم لاجرم بايد فرهنگ مناسب آن را هم احيا كنيم. وي با اشاره به خانواده ديني در كنار خانواده سنتي و مدرن توضيح داد: گاهي در كشورهاي اسلامي، خانواده سنتي از آموزههاي ديني متأثر بوده است اما فرهنگهاي خاص و سنتهاي غير ديني هم در اينگونه كشورها تأثيراتي داشتهاند. لذا نبايد هميشه خانواده سنتي را با خانواده ديني يكي بدانيم. وي اضافه كرد: در خانواده سنتي و در بخش جايگاه و اهميت آن، خانواده به عنوان مهمترين گروه اجتماعي به حساب ميآمد و به همين جهت هم جوانان به
تشكيل خانواده در اوايل سنين جواني ترغيب ميشدند. از طرف ديگر ازدواج دختران نيز داراي اهميت زيادي بود و حتي اگر زني همسرش را از دست ميداد، فرهنگ جامعه، تنها ماندن زن را بد ميدانست، لذا زمينه ازدواج مجدد به راحتي فراهم ميشد و قوانين مربوطه اي مانند حضانت پدر غير از سالهاي اوليه تولد، هم به ازدواج مجدد زند كمك ميكرد. زيبانينژاد درباره ديگر ويژگيهاي خانواده سنتي گفت: در خانواده سنتي، نقش والدين در ازدواج فرزندان، پر رنگ بود. اين نكته ممكن است كه با فرهنگ امروز ما و استقلال فردي منافات داشته
باشد اما در بستر زمان خود، يك عنصر مثبت به حساب ميآمده است چرا كه وضعيت ازدواج در خانوادهةاي جديد متفاوت است. وي توضيح داد: در خانوادههاي جديد شروع زندگي با عشق رمانتيك آغاز ميشود و پس از ايجاد عشق است كه خانواده تشكيل ميشود در حاليه در خانواده سنتي، ازدواج دختر و پسر اغلب با عشق آغاز نميشده بلكه تشكيل خانواده بر اساس يك نياز طبيعي شكل ميگرفته است. وي با ذكر اين نكته كه در خانوادههاي قديمي راهكارهاي مكمل ازدواج دائم هم وجود داشته است، افزود: به عنوان مثال در خانواده سنتي تعدد زوجات به راحتي ميسر بوده است.
اين تعدد زوجات، در اين زمان هم مشكل ساز و هم مشكل گشا بوده است. به هر نحو هر چند كه تحمل زند اول نسبت به زن دوم كم بوده است اما فرهنگ اين امر در زمان گذشته وجود داشته و زنان به واسطه وجود چنين مسئلهاي در خانوادههاي قبلتر از خود، با اين مسئله به نحوي كنار ميآمدند، زيبايي نژاد با بيان اين نكته كه در خانواده مدرن، جايگاه خانواده به اهميت خانواده سنتي نيست و خانواده رقيب پيدا كرده است گفت: در گذشته تربيت فرزندان در خانواده صورت ميگرفت اما امروز رسانهها و آموزش و پرورش هر كدام در تربيت
سهمي را ايفا ميكنند و تمركز در تربيت فرزندان از بين رفته است. وي خاطرنشان كرد: از طرفي تشكيل خانواده در جامعه مدرن تنها يكي از اين گزينههاست و هر چند جلوتر ميرويم بحث آزادي فردي به سبك ليبراليستي خود، اين اثر را ايجاد ميكند كه هر كسي هر گونه كه بخواهد مسير زندگي خود را انتخاب كند و تها يكي از اين گزينهها، ازدواج است. عدم ازدواج هم مشكل و ايرادي محسوب نميشود. از طرفي تشكيل خانواده هم انحناء مختلفي پيدا ميكند. وي تصريح كرد: مطابق با اين شرايط مدتي است كه انواع مختلف خانواده در ابيات بينالمللي به رسميت شناخته شده است، مواردي مانند خانوادهةاي هم جنس، خانوادههاي تك زيست و خانوادههايي كه انسجام كامل ندارند. زيبايي نژاد ادامه داد: پروفسور ژوزف
يكهم در كتاب «ليبراليسم مدرن در سراشيبي سقئط به سوي گومورا» متذكر شده است. كه در كنفرانس جهاني زنان پكن در سال 1995 واژه خانواده تبديل به خانوار شده است كه مفهوم آن زير يك سقف زندگي كردن و هم سفرگي است. در حاليكه مفهوم خانواده پيش از اين خيلي از ارشها را به همراه داشته است. وي افزود: از طرف ديگر خانواده مدرن مزايايي هم داشته است اينگونه كه زوجين احساس دخالت بيهوده ديگران را در زندگي خود نداشتند در حاليكه در خانوادههاي سنتي، خانوادههاي مختلف در كنار هم زندگي ميكردند و بحث
احترام بزرگتر و برخي سلسله مراتب، باعث ميشد تا احساس آزادي جوانان كم باشد. وي خاطرنشان كرد: البته اين مسئله در خانوادههاي مدرن اين حسن را دارد كه زوجين را در تصميمگيري براي خود فعال ميكند و عيش هم در زماني است كه اين استقال به افراط كشيده ميشود و باعث ميشود تا پدر و مادر زوجين نيز جزء ديگران به حساب بيايند و نظارتها و هدايتهايي كه بزرگترها دارند، به عنوان دخالت در عرصه خصوصي به حساب آيد و جوانان از اين منفعت محروم بمانند. زيباني نژاد درباره ديگر معايب خانواده سنتي گفت: مهمترين
اشكالي كه ميتوان به خانواده سنتي گرفت، بحث تحقير زن و به رسميت شناخته نشدن زن در خانواده است بدين معنا كه هر چند زن در تربيت فرزند نقش آفريني دارد و حتي در حمايت از همسرش هم نقشي اصولي دارد اما اين نقشها معمولا ديده نميشود و براي هدايت و پويايي آن هم برنامهريزي صورت نميگيرد. وي ادامه داد: مهمترين مشكل خانواده صنعتي هم بخصوص با تحولاتي كه جريان فيمينيسم به وجود آورده اين است كه مسئله جنسيت ناديده گرفته ميشود و سعي شده است تا با عنوان برابري زن و مرد براي كار
كردهاي ويژه زنان و مردان برنامهريزي خاصي صورت نگيرد و هر برنامهاي كه توسط فيمينيسم ارائه و توسط دولتها اجرا ميشود به سمت برداشتن تمايزات بين زن و مردم برود در حاليكه در خانواده سنتي به نقشهاي سنتي دختران توجه ميشود.
وي با اشاره به خانواده در الگوي ديني خاطر نشان كرد ما هم اعتقاد داريم كه امروزه در قرن بيستم نميتوان خانواده سنتي را احيا كرد چرا كه خانواده سنتي كمبودهايي دارد و حتي در برخي موارد نه تنها مفاهيم ديني در آن وجود ندارد بلكه خلاف ارزشهاي ديني نيز هست. وي توضيح داد: خانواده ديني از مهمترين اركان جامعه است و توسعه جوامع، ميل به كار، كارآمدي و ميل به تحمل، مشكلات و صبر و ميل به تعليم و تعلم همه در خانواده شكل ميگيرد لذا خانواده مهمترين ركن اجتماع است.
بنیاد تاریخی خانواده
خانواده یك نهاد اجتماعی است زیرا قوانین، حقوق و وظایفی بر آن مترتب است و میتوان خانواده را سلول واحدی دانست كه تمام ویژگیهای فرهنگی جامعه را باز میتاباند. خانواده مانند هر نهاد اجتماعی دیگری تاریخی در قفا دارد كه سیر تحول ، گونه گونی و پیشرفت آن را میتوان در خلال آن بررسی كرد. بسیاری بر این تصورند كه شكل حاضر خانواده كه از آن بعنوان خانواده "پدرسالار" یاد میشود شكل ثابت آن در طول تاریخ است، چرا كه در كتابهای تاریخی بر جای مانده از دوران باستان همواره در بررسی خانواده به این شكل اشاره شده
است. ولی باید گفت كه تاریخ خانواده( رشته ایی كه از دهه 60 قرن 19) رواج یافته است خانواده "پدرسالار" را آخرین و مدرن ترین شكل آن میدانند كه در طول قرنهای متمادی از اشكال و گونههای دیگر تحول یافته است. "تا اوایل دهه 60(1861 م) چیزی به اسم تاریخ خانواده وجود نداشت... شكل پدرسالاری خانواده به طور ضمنی به صورت قدیمی ترین نوع خانواده پذیرفته شده بود... و گویی در حقیقت خانواده ابداً مشمول تكامل تاریخی نشده است. حداكثر چیزی كه پذیرفته شده بود این بود كه ممكن است یك دوران روابط جنسی مختلط در زمانهای اولیه وجود داشته بوده باشد. البته باید گفت كه علاوه بر تك همسری، چند همسری شرقی و چند شویی هندی و تبتی شناخته شده بود."
هم اكنون در بسیاری از جوامع نهاد خانواده به صورت یك مرد و یك زن و یك یا چند فرزند است. البته در بعضی از جوامع اسلامی ، متمولین و برخی متشرعین بر شریعت اسلام كه تعدد زوجات را جایز دانسته عمل میكنند ، ولی این شكل از خانواده جز اینكه گسترده تر میشود تغییر دیگری نمی یابد.
بر اساس تحقیقاتی كه بر روی جوامع بسیار سنتی مانند بومیان استرالیا، سرخپوستان امریكا، بومیان تبت و هند انجام گرفته است، خانواده هنگامیكه بشر در قدیمی ترین ایام ، آنگاه كه در طفولیت تاریخ خود قرار داشته ، از گیاهان و ریشههای جنگلی و گاه صید ماهی تغذیه میكرده است( كه اصطلاحاً این مرحله را توحش مینامند) به صورت یك اختلاط جنسی بوده است و چنین خانواده ای سبب میشد كه ابویت به كلی غیرقطعی باشد بنایراین اصل و نسب از طریق زن- بنابر حق مادری – قابل تشخیص باشد . در نتیجه تنها زنها كه به مثابه مادر به طور قطعی مشخص بودند، از توجه و احترام زیادی برخودار میشدند... كه تا حد حكومت مطلق زنان( زن سالاری ) گسترش یافت ؛ بر اساس مطالعه جوامع بدوی سیرتحول خانواده را به چهاردوره میتوان تقسیم كرد:
1- خانواده "همخون"
" این مرحله اولین مرحله خانواده است و در محدوده خانواده همگی شوهران و زنان یكدیگر هستند. در این نوع خانواده زنان ( دارای ) چند شوهر و مردان چند همسر هستند و به همین دلیل فرزندان به صورت مشترك، به همه تعلق دارند. این نوع خانواده كه به خانواده گروهی نیز مرسوم است در طول همان دوره توحش نیز دستخوش تغییرات و تحولاتی میشود. در ابتدا و در طبقه زیرین توحش، در یك خانواه یك زن همسر تمام مردان خانواده و یك مرد شوهر تمام زنان خانواده است بدون هیچ محدودیتی." در این نوع خانواده فرزند به تیره تعلق دارد نه به زوج خاص و نسبت از مادر منتقل میشود، لذا خانواده مادر سالار است.