بخشی از مقاله

تحليل محتوا


چكيده:
روش تحليل در ميان روش هاي تحقيق به عنوان يك روش ارزشمند شناخته شده است. عينيت، انتظام، عموميت و تا آنجا كه ممكن است كمي بودن از ويژگي هاي بارز روش تحليل محتوا مي باشند. اين روش در حوزه كتابداري به معناي عينيت بخشيدن، كمي كردن، سنجش پذير كردن پيام ها از طريق نمادهاي مشخص است. متن نقطه آغاز براي اجراي تجزيه و تحليل سند است. مراحل انجام روش تحليل محتوا عبارتست از: 1. تحدبد موضوع، 2. تعيين جامعه آماري 3. مشاهده آزاد 4. نهايي سازي فرضيه ها و تبديل آنها به مضمون ها با مقوله ها 5. تمهيد معرف ها 6. تهيه پرسشنامه معكوس


هنگاميكه تعداد مقوله ها بسيار زياد باشند و يا به منظور ايجاد«فرهنگ واژگان» و نيز به منظور صرفه جويي در وقت و كاهش هزينه ها از رايانه مي توان استفاده نمود.
قدرت و قابليت انسان در جهان پرتحول كنوني موجب پيدايش حوزه هاي متعدد و گوناگوني شده است كه تلاش در جهت حصول دانش و آگاهي بيشتر در اين حوزه ها، عصر كنوني را به عصر«انفجار اطلاعات» تبديل كرده است. حضور انسان در دنياي گسترده اطلاعات مستلزم وجود ابزارها، روش ها و تجهيزاتي است كه دستيابي وي را به آنچه مي خواهد ممكن مي سازد. وضع استانداردهايي براي نشريات و نيز تحليل محتوا و تحليل استنادي راه هايي هستند كه استفاده كنندگان و كتابداران را در جهت شناخت بهتر نشريات كمك مي كنند.


روش تحليل محتوا در بسياري از زمينه هاي تحقيقاتي به عنوان روشي ارزشمند شناخته شده است. از سوي ديگر، اين روش داراي قابليت هاي زيادي براي جمع آوري و طبقه بندي داده هاي عيني است، گرچه از اين روش نمي توان براي همه انواع مطالعه ها در حوزه هاي اجتماعي و انساني سود برد. يا اينكه تحليل محتوا در گام هاي اوليه خود صرفا براي توصيف پيام هاي ارتباطي به كار مي رفت، ولي در فرايند تكاملي خود تا بدان جا رسيد كه با اين روش، از طريق اندازه گيري همبستگي متغيرهاي مستقر در متن، مي توان به سوال هاي تحقيق پاسخ داد. «كارت رايت» تحليل محتوا و رمزگذاري را به طور تبادل پذيري براي ارجاع به توصيف عيني، منتظم و كمي رفتارهاي نمادي طرح مي كند(1) برلسون نيز تعريف مشابهي دارد:

«تحليل محتوا نوعي تكنيك پژوهش است كه براي توصيف عيني، منظم و تا آنجا كه ممكن است كمي محتواي ارتباطات با هدف نهايي تفسير داده ها به كار مي رود(2) تعريف هاي مختلفي راجع به تحليل محتوا داده شده است ولي علي رغم تنوعشان، همه تعريف ها در مورد عينيت، انتظام و عموميت و تا آنجا كه ممكن است كمي بودن مشترك هستند.
شرط عينيت مي گويد كه هر مرحله از فرايند پژوهش بايد براساس قواعد، احكام و


روش هاي مشخص باشد. حتي ساده ترين نوع و عادي ترين اشكال تحليل محتوا، به قضاوت شخصي پژوهشگر در مورد اطلاعاتش نيازمند است. مثلا چه مقوله اي بايد به كار گرفته شود؟ مقوله«الف» را از مقوله«ب» چه گونه بايد تميز داد؟ پس از رمزگذاري و تلخيص يافته ها، بايد دلايل مشخصي ما را به نتايج هدايت كنند.(1) در تحليل محتوا نحوه رمزگذاري بايد دقيقا تعريف و تشريح شود. رمز گذاري، داده هاي خام متن را با قواعدي مشخص تغيير مي دهد. اين دگرگوني ها شامل برش دادن يا تفكيك كردن متن، جمع آوري و شمارش مي شود. در عمل رمزگذاري، سه نوع انتخاب انجام مي شود كه عبارتند از:


- انتخاب واحدها(شامل واحدهاي ثبت و متن)
- انتخاب قواعد شمارش و
- انتخاب مقوله ها(2)


لازمه شرط عينيت اين است كه پژوهشگر بتواند روش ها و معيارهاي انتخاب اطلاعات مناسب و تفسير يافته ها را به ديگر پژوهشگران انتقال دهد. در انتخاب واحدها(واحد ثبت)(3) بخش خاصي از محتوا با قرار گرفتن در مقوله هاي معين مشخص مي شود. واحد ثبت بخشي از محتواست كه براي ساختن مقوله و شمارش بسامدي واحد پايه به كار
مي رود. به طور مثال، كلمه يا نماد، شخصيت، جمله، پاراگراف، حادثه، عنوان و موضوع مي توانند واحدهاي ثبت باشند. «موضوع» يا مضمون، يكي از اشكال مهم واحد ثبت در تحليل محتوا است. تحليل محتواي موضوعي، شناسايي موضوع ها و ميزان فراواني آنها در يك متن است.


اصل مطرح شده در شرط انتظام، آن است كه مقالاتي كه در دايره شمول يل طرد محتوا يا مقوله قرار مي گيرند بايد برطبق قواهد كاربردي ثابتي باشند. براساس اين شرط،
تحليل هايي كه فقط در پي جمع آوري مويدات فرضيه هاي پژوهشگران است بايد طرد شود و مقوله ها بايد به گونه اي تعريف شوند كه برطبق قواعد كاربردي ثابتي قابل استفاده باشند. مقوله ها بايد با قوانين عمومي و معين ساخت مقوله مطابقت داشته باشند.


در شرط عموميت، يافته ها با يكديگر ارتباط نظري پيدا مي كنند. اگر تنها به اطلاعات توصيفي صرف درباره تحليل محتوا، بدون ارتباط با ساير ويژگي هاي اسناد يا خصوصيات نويسندگان و مقاله ها و استفاده كنندگان از آنها توجه كنيم، ارزش و اعتبار تحليل را كاهش داده ايم. علاوه بر اين سه شرط، دو شرط ديگر نيز لازم است: كميت و كيفيت. در يك طبقه بندي كلي، معمولا روش هاي متفاوت تحليل محتوا به دو دسته تقسيم مي شوند: روش هاي كمي و روش هاي كمي و روش هاي كيفي. در روش هاي كمي، معمولا مقدار زيادي اطلاعات به طور مختصر تحليل مي شوند. در اين روش مي توان مجموعه اي از اسناد و يا متون را استخراج، شمارش و طبقه بندي كرد. در روش هاي كيفي، مقدار كمي اطلاعات مركب و مفصل تحليل مي شوند و پايه واحد اطلاعاتي، ظهور يا غيبت يك خصيصه است.


كاربردهاي روش تحليل محتوا
روش تحليل محتوا را احتمالا مي توان براي حداقل سه دسته كلي از مسائل پژوهشي مناسب يافت:
1. در صورتي كه دسترسي به اطلاعات مشكل و اطلاعات پژوهشگر محدود به مدارك اسنادي باشند.
2. در صورتي كه پژوهشگر به موضوع هاي مورد پژوهش دسترسي مستقيم داشته باشد. در اين حالت ممكن است ترجيح دهد كه اطلاعاتش را با استفاده از روش تحليل محتوا
جمع آوري كند. چنان چه يافتن معيارهاي تكراري ارزش ها و افراد مورد بررسي در زماني معين مدنظر باشد و دلايلي مانند تاثير كنش متقابل مداوم تحليل گر و موضوع مورد بررسي بر ماهيت پاسخ ها مهم باشد، تحليل محتواي منابع، در موضوع مورد بررسي بر ماهيت پاسخ ها مهم باشد، تحليل محتواي منابع، در موضوع مورد بررسي، راهي مفيد براي جمع آوري اطلاعات است.


3. اين روش مي تواند وسيله مناسبي براي تكميل اطلاعات باشد. پژوهشگران ممكن است نتايج اطلاعات گردآوري شده را از طريق پرسشنامه يا مصاحبه با مقايسه آنها از طريق تحليل محتواي منابع موضوع بررسي مورد مطالعه قرار دهند.
روش هاي تحقيق در اين حوزه، به معناي عينيت بخشيدن، كمي كردن و سنجش پذير كردن پيام ها، از طريق نمادهاي مشخص است.
واحد زمينه يافتن


ارزيابي ساختار متن، به منظور بيرون كشيدن محتواي اطلاعاتي آن، براي اينكه بتوانيم مكانيسمي به وجود بياوريم تا سند براي تحقيق ساده تر گردد، اهميت زيادي دارد. متن، نقطه آغاز براي تجزيه و تحليل سند است. هر موضوع يا مضموني در قالب زمينه يا يك متن ظاهر مي شود؛ يعني پژوهشگر براي شناسايي مضمون يا موضوع مورد نظر، بايد بخشي از متن را مبناي شمارش و محاسبه قرار دهد كه به آن"واحد متن" يا "زمينه"


مي گويند. به طور مثال، واحد متن يا زمينه مي تواند"مقاله" يا هر مطلبي باشد كه عنوان خاصي دارد. متن نوعي واحد مستقل معنايي و داراي دو وجه است كه رابطه اين دو داراي اهميت است: شكل(1) كه جنبه صوري و سطحي دارد و محتوا(2)، كه جنبه عملي و عميق دارد.
وجه غالب تحقيق در يك متن، تطابق جنبه هاي مختلف محتوايي با جنبه هاي عملي آن است يعني توانايي كمي كردن جنبه هاي مختلف متن، متن را مي توان مانند هسته اي فرض كرد كه به وسيله عناصر مختلف يا پوسته هاي محتوايي احاطه شده اند كه نمايانگر محتواهاي علمي، زباني و بندي هستند.


شكل 1: تصور فرضي از متن
مي توان گفت كه محدوده محتواي علمي زير مجموعه زبان است و به وسيله زبان تمام نشانه هاي استفاده شده در متن به كار مي رود. در محتواي سندي شرايط عملي ارزيابي وجود دارد. محتوا با موضوع متن داراي ارتباط است. موضوع عامل بالقوه اي است كه به وسيله جامعه تعيين مي شود و فردي كه عمل تحليل را انجام مي دهد و در واقع بخشي از محتوا را با ارزيابي هاي خاص جهت مي دهد. پس استنباط يا تاويل يكي از اجزاي تحليل محتواست.


مراحل تحليل محتوا


اولين مرحله در تحليل محتوا، تشخيص كلمه هاي منفرد در متن است. تطابق بين«شكل ها» و«معاني» واحدهاي زبان پيچيده است. كنترل واژگان، تعريف هاي دستوري و جنبه هاي قاموسي به تحليل گر كمك مي كنند تا بر اين پيچيدگي فائق آيد. در مرحله دوم، با جمله مواجه هستيم كه در آن نه تنها به معاني كلمه ها بلكه به ساختار آنها نيز متكي هستيم. در مرحله تحليل ساختاري، به فرايند انتقال متن توجه مي نماييم. اين نوع تحليل، محقق را در استنباط از متن، با توجه به هدف متن، كمك مي كند. علائق و دانش پايه تحليل گر، تعيين كننده محتواي متن است كه به منظور استنتاج و تاويل در مرحله آخر لازم است و فرد از سه حيطه اساسي براي انجام آن استفاده مي كند:
1. روان شناسي درك(1)، هنگامي كه با فرايند درك مواجه است؛
2. منطق(2)، هنگامي كه تمام كار او بايد روال منطقي پيدا كند؛
3. زبانشناسي؛
استراتژي تحليل محتواي متون را مي توان به صورت ذيل نشان داد.


شكل 2: استراتژي تحليل محتوا
1. در مرحله خواندن و درك مطلب، سهم روانشناسي درك از همه مهمتر است.
2. در مرحله استنباط و تاويل، سه حوزه روانشناسي درك، منطق و زبانشناسي دخالت دارند. در اين مرحله، تمام ظرفيت اطلاعاتي كه همراه محتواي سند است به كار گرفته
مي شود.
3. در مرحله سوم، تحليل گر تركيب محتواي متن تاويل شده را مطابق با آنچه هدف اوست توصيف مي كند. در اين مرحله، خلاقيت تحليل گر مي شود و ساختار محتواي متن با توجه به اهداف متن روشن مي گردد.
شيوه ها و فنون


شيوه ساده تحليل محتوا به ترتيب زير است:
1. تحديد موضوع: مانند هر نوع پژوهشي، موضوع بايد با دقت مشخص و محدود شود.
2. تعيين جامعه آماري: بايد انواع آثار(مقاله، كتاب و...) تصريح و مشخص گردد.
3. مشاهده آزاد، مطالعه مكرر اسناد در پژوهش هاي تحليل محتوا، مشاهده مستقيم و آزاد ناميده مي شود كه در خلال آن، فرضيه هاي اوليه تصحيح مي شوند و ابزار كار روشن تر مي گردد.


4. نهايي سازي فرضيه ها و تبديل آنان به مضمون ها يا مقوله ها: پس از مشاهده آزاد، مضمون بايد براساس فرضيه هاي اساسي مشخص شوند. مساله اصلي در هر طرح پژوهشي، گزينش و تعريف مقوله هاست. روش تحليل با توجه به مقوله هايش موفق مي شود يا شكست مي خورد.
مقوله بندي عبارت است از طبقه بندي عناصر اساسي يك مجموعه از طريق تشخيص تفاوت هاي آنها و سپس، گروه بندي مجدد آنها براساس معيارهاي تعيين شده قبلي برحسب نوع عناصر، مقوله ها، موضوع ها يا طبقاتي هستند كه گروهي از عناصر را كه در تحليل محتوا، واحد ثبت ناميده مي شود زير يك عنوان نوعي جمع مي كنند. خصوصيات مشترك اين عناصر علت اين گردآوري است. در انتخاب مقوله ها معيارهايي نظير اصول تناسب، همگني، باروري، عينيت، جامعيت و مانعيت را مي توان به كار برد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید