بخشی از مقاله

زندگینامه شهرام ناظری

تولد: 8 بهمن 1328، كرمانشاه
تحصيلات: دبيرستان موسيقي
تخصص موسيقي: سه تار
آلبوم ها: آتش در نيستان، گل صدبرگ، در گلستانه، زمستان، ليلي و مجنون، موسي و شبان، صداي سخن عشق، بهاران آبيدر، مطرب مهتاب رو، حيراني، كنسرت كامكارها، چشم به راه، شاهنامه كردي، شورانگيز، يادگار دوست، غم زيبا عاشق نشويد و...


شهرام ناظري در نخستين كنكور موسيقي ايران با نام آزمون باربد در رشته آواز به مقام اول دست يافت و از سال 1354 در سن 26 سالگي در راديو و تلويزيون همكاري خود را با گروه شيدا و عارف با استاد محمدرضا شجريان، محمدرضا لطفي، حسين عليزاده و در آلبوم هاي چاووش آغاز و در دوران انقلاب آثار بديع، حماسي و متفاوتي را ارايه كرد.
اين هنرمند نامي در سال 1365 با آلبوم گل صدبرگ كه در آن زمان چه در شيوه آوازي، تحريرها و چه در اشعار، جنس موسيقي و سازبندي هاي آن از نوآوري هاي خاصي برخوردار بود، به ميان عموم مردم آمد. او به نوعي مبدع موسيقي عرفاني ايران به شمار مي آيد و نخستين كسي بود كه اشعار آهنگين و پرشكوه مولانا را وارد موسيقي ايران كرد.

.:: آتشی در نیستان ::.
يک شب آتش در نيستاني فتاد

يک شب آتش در نيستاني فتاد

سوخت چون اشکي که بر جاني فتاد

 

سوخت چون اشکي که بر جاني فتاد

شعله تا سرگرم کار خويش شد

شعله تا سرگرم کار خويش شد

 

هر نيي شمع مزار خويش شد

هر نيي شمع مزار خويش شد

شعله تا سرگرم کار خويش شد

هر نيي شمع مزار خويش شد

هر نيي شمع مزار خويش شد

 

ني به آتش گفت:

ني به آتش گفت:

کين آشوب چيست؟

مر تو را زين سوختن مطلوب چيست؟

گفت آتش بي سبب نفروختم

 

گفت آتش بي سبب نفروختم

دعوي بي معنيت را سوختم

گفت آتش بي سبب نفروختم

گفت آتش بي سبب نفروختم

دعوي بي معنيت را سوختم

 

سوختم

زانکه مي گفتي نيم با صد نمود

زانکه مي گفتي نيم با صد نمود

همچنان در بند خود بودي که بود

 

همچنان در بند خود بودي که بود

مرد را دردي اگر باشد خوش است

درد بي دردي علاجش آتش است

درد بي دردي علاجش

آتش است

 

آتش است

سوخت چون اشکي که بر جاني فتاد
سوخت چون اشکي که بر جاني فتاد




.:: حیرانی ::.
یاوران مسم
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم(من مست مخمور باده ازلی هستم)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)

 

شوئله ی نارِ عِشق پَر چی ﮊََه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد)
شوئله ی نارِ عِشق پَر چی ﮊََه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد)
خالی ﮊَه خاکی مَملو ﮊَه دوسِم(از چیزهای خاکی و دنیوی خالی شدم و حالا وجود دوست تمام وجودم را فرا گرفته است)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)


مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم(من مست مخمور باده ازلی هستم)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)
**************
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم(من مست مخمور باده ازلی هستم)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)

 

فَرماوَه ساقی بلوا مینای مِن(ساقی گفت از مینای من بنوش )
سَرشار که سا غَر بِدهَ پَیا پِی (ساغر جام لبریز را پیاپی بده)
پَیا پِی پِر کِرد پَیا پِی نوشام(پیاپی پر کرد و پیاپی نوشیدم)
تا کِه دیده ی دِل هِجرَ دوس نوشا (تا چشم دل دوری دوست را احساس کرد)

 

شوئله ی نارِ عِشق پَر چی ﮊََه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد)
شوئله ی نارِ عِشق پَر چی ﮊََه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد)
خالی ﮊَه خاکی مَملو ﮊَه دوسِم(از چیزهای خاکی و دنیوی خالی شدم و حالا وجود دوست تمام وجودم را فرا گرفته است)
یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)


یاوَران مَسِم(من مستم دوستان)
مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم(من مست مخمور باده ازلی هستم)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)
لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم(لطف دوست امد و محکم دستم را گرفت)

 

اِی دِل تا کَسی چُو خوم نای وَ جوش (ای دل تا کسی مانند خم نجوشد)
اِی دِل تا کَسی چُو خوم نای وَ جوش (ای دل تا کسی مانند خم نجوشد)
حَلقه ی بَندَگی عِشق نَه کِی وَ گوش (و حلقه بندگی عشق را به گوش نکند)
مَحرَمِ نمو هرگز وَ اَسرار (هرگز محرم اسرار نمیشود)


مَحرَمِ نمو هرگز وَ اَسرار (هرگز محرم اسرار نمیشود)
نَخلِ ئومیدِش دوسی نایِر بار(نخل امیدش میوه دوستی نمی گیرد)
نَخلِ ئومیدِش دوسی نایِر بار(نخل امیدش میوه دوستی نمی گیرد)
نَخلِ ئومیدِش دوسی نایِر بار(نخل امیدش میوه دوستی نمی گیرد)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید