بخشی از مقاله

مهاجرت ،‌ حاشيه‌نشيني و امنيت اجتماعي شهرها

چكيده مقاله
مهاجرت و حاشيه‌نشيني دو پديده به ظاهر متفاوت مي‌باشند كه برآيند يك عامل مشترك بوده و نتايج و تبعات مشابهي هم بخصوص براي شهرها بدنبال دارد.
مهاجرت كه خود نتيجه ی نابرابري‌هاي مكاني و بي‌عدالتي‌هاي منطقه‌اي مي‌باشد، به دليل ويژگي‌هاي خاص مهاجران و علل مهاجرتشان پيامدهاي منفي متعددي براي شهرها و روستاها بدنبال دارد كه از جمله ی آنها ظهور و گسترش پديده ی حاشيه‌نشيني در شهرهاي بزرگ مي‌باشد.
حاشيه‌نشينان به علت فقر شديد و همه‌جانبه ( اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و…) و اعتراض نسبت به وضع موجود و ابراز وجود در شهرها ، اقدام به فعاليت‌هايي مي‌نمايند كه موجب سلب آسايش شهروندان و امنيت شهرها مي‌گردد.


اين موضوع در شهر مشهد از شدت بيشتري برخوردار بوده و مشكلات زيادي را هم ايجاد نموده است. سرقت‌هاي متعدد ، آدم‌ربايي و آدم‌كشي، قاچاق مواد مخدر ، شرارت ، تجمعات خياباني و… از جمله ی اين معضلات هستند.


آنچه مسلم است بدون توجه به علل مهاجرت روستاييان و سكنه ي شهرهاي كوچك به شهر هاي بزرگي مانند مشهد، مبارزه با معلول و تلاش براي ساماندهي حاشيه نشيني نتايج ملموس و چنداني نخواهد داشت.


مقدمه :
مهاجرت بي‌رويه به شهرها و گسترش حاشيه‌نشيني در قرن گذشته و قرن اخير از معضلات مهم شهرهاي بزرگ جهان، بخصوص در كشورهاي در حال توسعه مي‌باشد، كه پيامدهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و امنيتي متعددي به دنبال داشته است.
اين دو پديده جمعيتي و شهري اگر در راستاي هم قرار گيرند و به هم پيوند بخورند، قطعاً مشكلات و پيامدهاي منفي مضاعفي را براي يك جامعه بخصوص شهرهاي بزرگ به دنبال خواهند داشت.


از آنجايي كه علل حاشيه‌نشيني رانمي‌توان خارج از چارچوب علل مهاجرت ـ بخصوص مهاجرت روستا به شهر ـ بررسي كرد، مي‌بايستي آنها را به طور توأمان مطالعه نمود. چرا كه از يك طرف عوامل دافعه (Pushfactors) در روستا موجب تخليه اين واحدهاي جمعيتي و مولد مي‌گردد و از طرف ديگر عوامل جاذبه (Pull factors) آنها را به سوي شهرها كشانده و سربار جامعه شهري مي‌نمايد.


براي بررسي نقش اين فرآيند در مسائل شهري و بخصوص امنيت اجتماعي شهرها لازم است دلايل مهاجرت، تيپ مهاجران و خصوصيات آنها و همچنين وضعيت مناطق حاشيه‌نشين شهرها و ساكنان آنها مورد توجه قرار گيرند. چرا كه بخش اعظم بزهكاري ها، جرم هاي مشهود و نامشهود و جناياتي كه در اين كانونهاي جمعيتي اتفاق مي‌افتد و يا ساكنان آنها در سطح جامعه مرتكب مي‌شوند، ناشي از ساختار فيزيكي، فرهنگي، جمعيتي و اقتصادي اين نواحي و ساكنان آنها مي‌باشد.
حاشيه‌نشينان داراي وضعيت اجتماعي و اقتصادي نامناسبي بوده و بندرت جذب ساختارهاي مدرن شهري مي‌شوند. برداشت‌ها و روحيات خود آنها، نحوه برخورد و رفتار شهروندان ديگر با آنها، عدم توجه مسئولان سياسي و خدماتي شهرها به آنها، موجبات ايجاد روحيه ي عصيان‌ورزي و حس انتقام در آنها شده كه خود را به صورت رفتارهاي نابهنجار و مشكل‌آفرين بروز مي‌دهد.


بررسي نظريات مربوط به پاتولوژي شهري ( آسيب‌شناسي شهري ) و اكولوژي جرايم شهري و خشونت ها و ناآراميهاي شهري و انطباق آنها بر حاشيه ي شهر مشهد مبين ارتباط مستقيم بين ويژگيهاي مهاجر و حاشيه‌نشين با بزهكاري و كاهش ضريب امنيتي شهرها مي‌باشد.
مهاجرت:


« مهاجرت جابجايي بين دو واحد جغرافيايي يا به عبارت ديگر ترك يك سرزمين و اسكان در سرزمين ديگر است.»(1)
حركات مكاني جمعيت يا مهاجرت يعني « تغيير محل اقامت معمولي از يك نقطه جغرافيايي به نقطه ديگر» (2) كه مي‌توان آن را از نقطه نظرات مختلف تقسيم‌بندي نمود مانند: فاصله مبدأ تا مقصد، طول مدت اقامت در محل جديد، عبور از مرزها و …


از نظر عبور از مرزها مهاجرت ها يا « بين‌المللي » و يا « داخلي » هستند، كه هركدام به نوعي مي‌تواند زمينه‌ساز مشكلاتي در مقصد باشد. در اين بين هجوم آوارگان كشورهاي مجاور ـ مانند آوارگان افغاني ـ و مهاجرت روستا به شهر در داخل يك كشور مشكلات و تبعات بيشتري دارند.
مهاجرت به عنوان يك پديده اجتماعي مي‌تواند نشانه ي پويايي و تحول جامعه باشد و موجب ترقي و پيشرفت شود، همانطور كه پيرمن عقيده دارد كه: « هجرت روستايي نه تنها انحطاط‌آور نيست بلكه مترقي نيز هست».(3)اما مهاجرت هاي بي‌رويه و بدون برنامه كه نتيجه ي اجراي سيساست هاي غلط دولت ها و نابرابري‌هاي شديد مكاني مي‌باشد، اثرات مخربي بر پيكر روستاها و شهرها وارد آورده و فضاهاي جغرافيايي را از حركت و پويايي باز مي‌دارد.(4)
علل مهاجرت روستا به شهر:


براي هر حركت كه منجر به مهاجرت و در نهايت سبب حاشيه‌نشيني مي‌شود مي‌توان عوامل مختلفي را ذكر نمود كه در بين آنها دو عامل اساسي « دفع‌كننده» و « جذب‌كننده» اهميت بيشتري دارند. (لوئيس‌ـ‌1982)
مايكل تودارو تصميم به مهاجرت از روستا به شهر را تابع دو متغير اصلي «جذب و دفع» مي‌داند:
1- تفاوت فاحش درآمد شهر و روستا(دافعه)


2- احتمال دستيابي به نوعي اشتغال در شهر(جاذبه)
به نظر تودارو يك روستايي در برابر امكان بيكاري در شهر و يا روستا، بيكاري در شهر را برمي‌گزيند چرا كه چشم‌انداز آينده شهر روشن‌تر از روستا مي‌باشد.(5)
صاحب‌نظران رشته‌هاي مختلف، علت هاي زيادي را براي اين فرايند شوم برشمرده‌اند كه همه ي آنها به نوعي مكمل همديگر بوده و تنها زواياي ناخوشايند از بين‌رفتن تدريجي روستاها را به تصوير مي‌كشد. انگيزه‌هاي اقتصادي، فرهنگي، رواني و عاطفي، طبيعي، اداري، سياسي و حكومتي، جهاني و غيره كه به برخي اشاره خواهد شد.
نظريات اقتصادي مهاجرت بيشتر بر تفاوت شاخص هاي اقتصادي مانند سطح درآمد، اشتغال، تفاوتهاي مكاني و… تأكيد دارند.
از ديدگاه اكولوژيكي و در تحليل اكولوژيكي ـ جغرافيايي مهاجرت، عوامل اكولوژيكي روستا (آب و خاك و…) و موضع جغرافيايي روستا مؤثر مي‌باشند كه حتي بر عوامل اقتصادي هم تأثير زيادي دارند.(6)


نظريه وابستگي، مهاجرت را امري اجباري مي‌داند كه بر اساس عدم توسعه يك محيط نسبت به محيط ديگر و وابستگي‌ بخش غير سرمايه‌داري به سرمايه‌داري بوجود مي‌آيد. مهاجرت از يك طرف معلول توسعه ي نابرابر و از طرف ديگر عامل گسترش و تعميق آن مي‌باشد. اين نظريه مهاجرت روستا به شهر را نتيجه ي نابرابري هاي ساختي و مكاني بين بخشهاي جامعه مي‌دانند.(7)


متأسفانه رشد وابسته و ناموزون اقتصاد كشور ايران در دهه‌هاي گذشته، در قالب نظام « مركز ـ پيرامون » و سياستهاي نادرست اقتصادي، اجتماعي و حتي سياسي كه متأسفانه تا به امروز هم با تفاوتهايي ادامه دارد، موجب رشد قطبهاي شهري به قيمت افول مناطق روستايي شده است. اين روند نامعقول منجر به عدم تعادل بين مناطق كشور بخصوص شهرها و روستاها شده است. بروز جنگ و نابساماني هاي اوايل پيروزي انقلاب اين نابرابري ها را تشديد نموده و موجب جابجايي و انتقال منابع اقتصادي و نيروي انساني از نواحي محروم به نواحي برخوردار، بصورت مهاجرت هاي فصلي، كوتاه‌مدت و دائم شده است.(8)
خروج نيروهاي جوان و فعال در گروههاي سني 29ـ20 سال از روستاها در نتيجه ي اين روند نابرابر، موجب تشديد عقب‌ماندگي مناطق مهاجرفرست شده است. (9)


مهمترين علل مهاجرت را به طور اختصار مي‌توان اينگونه بيان نمود :
1- علل اقتصادي :
درآمد كم، اختلاف درآمد بين شهر و روستا، عدم تضمين و ثبات درآمدها، نوسان قيمت محصولات كشاورزي، كمبود زمين، بيكاري و نبود فرصت هاي شغلي، وجود فرصت هاي اشتغال بيشتر در شهرها، علاقه به صيانت نفس، سياست هاي نادرست اشتغال، مسكن و قيمت‌گذاري مواد غذايي و….
علاقه به صيانت نفس و حفظ بقاء در سرشت هر موجود زنده‌اي از جمله انسان نهفته است. اگر انسان در شرايطي قرار گرفت كه از مايحتاج اوليه محروم ماند، طبيعي است كه براي نجات از آن كوشش به خرج مي‌دهد.(10)


در حقيقت آن ها از مرگ به سوي فقر و از فقر به سوي مرگ پناه مي‌برند.
در مطالعات نگارنده در بخش مركزي شهرستان بيرجند، 66% مهاجرين روستايي و 75% ساكنان روستاهاي مطالعه شده، عوامل اقتصادي را از مهمترين دلايل مهاجرت و ترك روستا برشمرده‌اند.(11)
2- علل طبيعي :
محدوديت‌ها و مشكلات طبيعي بطور مستقيم يا غيرمستقم موجب دفع جمعيت از روستاها مي‌شود و شايد بتوان به جرأت ادعا نمود، بسياري از عوامل ديگر بخصوص عوامل اقتصادي مهاجرت، ريشه در عوامل طبيعي دارند.


مخاطراتي از قبيل: سيل، زلزله، بهمن، خشكسالي و محدوديت هايي مانند كم‌آبي و افت سطح آبهاي زيرزميني، شورشدن آبها، حركت ماسه‌هاي روان، فرسايش خاك، سرمازدگي محصولات و…، كه متأسفانه بيشتر اين مشكلات طبيعي به دليل عدم برنامه‌ريزي و مديريت صحيح منابع و رفتارهاي طبيعي مشكلات زيادي را براي روستانشينان ايجاد مي‌نمايد، بطوري كه پس از هر حادثه‌اي مانند سيل يا زلزله و خشكسالي خانواده‌هاي زيادي به سوي مقصدي نامعلوم و سرنوشتي مجهول در شهرها حركت مي‌كنند.


3- علل اجتماعي و فرهنگي :
علاقه به تحصيل و بخصوص در سطوح عالي، تحصيل فرزندان، ازدواج، روابط خويشاوندي، جاذبه‌هاي فرهنگي و هنري در شهرها، احساس حقارت و سرخوردگي به دليل روستايي بودن، رشد سريع جمعيت و عدم تناسب آن با فرصتهاي شغلي در روستا، برنامه‌هاي دولت و نيازهاي اداري، تمايل به زندگي بهتر و رفاه بيشتر، خدمت سربازي، كمبود امكانات آموزشي و فرهنگي مانند مدرسه و كتابخانه و … از جمله ي اين عوامل هستند.


علاقه به سوادآموزي و ادامه ي تحصيلات توسط نوجوانان روستايي از يك طرف و نبود امكانات تحصيلي كافي در روستاها در مقاطع مختلف تحصيلي از سوي ديگر، خيل عظيمي از دانش‌آموزان را راهي شهر نموده و آرام‌آرام جذب شهر و جاذبه‌هاي فريبنده و يا واقعي آن مي‌نمايد.- مهاجرتي كه در بيشتر موارد از سوي والدين آنها هم همراهي مي‌شود ـ و اين سرآغاز يك مهاجرت خاموش و بي سر و صداي نسل جوان روستا و سازندگان فرداي آن مي‌باشد.
2/56% روستاهاي مورد مطالعه در بخش مركزي بيرجند و 19% مهاجران روستايي تحصيل را علت مهاجرت ذكر كرده‌اند و بيش از 50% اين روستاها فاقد فضاهاي آموزشي در مقاطع مختلف بخصوص راهنمايي و دبيرستان بوده‌اند.(12)


مهاجران روستايي در شهرها
اين افراد در شهرها بصورت گروههاي متمايز باقي مي‌مانند و اگرچه مي‌كوشند ارزش هاي شهري را تقليد نمايند ولي به از خود بيگانگي دچار مي‌شوند. شخص مهاجر نه تنها ارزش هاي شهر را در خود دروني نمي‌كند بلكه در بسياري از موارد به دور خودیک ديوار فرهنگي نامرئي مي‌كشد. شكل‌گيري خرده فرهنگهاي مهاجرنشين در شهرها نشانگر عدم انطباق او با محيط جديد است. دوگانگي و داشتن فرهنگ دهقاني و فشارهاي ناشي از محدوديت هاي شهري در آنها حس دشمني، عداوت و حقارت بوجود مي‌آورد و در برابر جامعه ي شهري به خشونت مي‌ايستند. نابساماني ها، كجروي ها، انحرافات، فسادهاي اجتماعي و اخلاقي، سرقتها و… حاصل اين روند مي‌باشد. (13) (نگاهي به رفتارهاي اجتماعي مردم در برخي مناطق مشهد بخصوص حاشيه شهر گوياي اين مسئله است).


در حقيقت شهرنشيني صورت گرفته اما بدون آمادگي هاي فكري، روحي و اقتصادي، كه اين مسئله تمايلات پنهان و حتي غيرعادي را بتدريج در ميان مهاجران از قوه به فعل درمي‌آورد. شهرنشيني نيازهاي فراواني را برمي‌انگيزد كه برآوردن آنها با توجه به محدود بودن امكانات آنها غيرممكن است.
مهاجران روستايي خصوصيات اجتماعي ـ اقتصادي متفاوتي دارند. برخي با سرمايه و تخصص مي‌توانند خود را با نظام حاكم بر شهرها تطابق دهند، ولي عده كثير ديگر بدون سواد و تخصص كافي و مهارت و سرمايه، قادر به جذب در نظام اقتصادي و اجتماعي شهرها نيستند و به حاشیه ها( حاشیه های اقتصادی، فرهنگی و فیزیکی) رانده مي‌شوند و موجب افتراق اجتماعي‌ـ‌اقتصادي در شهرها مي‌شوند كه اين شكاف در الگوهاي اكولوژيكي و فيزيكي شهرها به خوبي و به وضوح منعكس مي‌باشد.


دسته ي اول در مركز نظام اقتصادي ـ اجتماعي قرار گرفته و شغل و جايگاهي يافته‌اند و در نقاط مناسب ساكن مي‌شوند و گروه دوم كه در حاشيه ي اقتصادي و اجتماعي شهر هستند از لحاظ فضايي هم در حاشيه ي فيزيكي شهرها قرار مي‌گيرند و به طور كامل به حاشيه رانده مي‌شوند.


ارتباط تنگاتنگ مهاجرت با حاشيه‌نشيني و تأثير شديد مهاجرت بر الگوهاي رفتاري شهرها از همين‌ جا مشخص مي‌شود. ضعف و ناتواني پدر در حكمراني خانواده، تضادهاي ارزشي ميان اعضاي خانواده، ايجاد ارزشهاي جديد، از بين رفتن كنترل اجتماعي روستا، آشنايي جوانان و نوجوانان با مظاهر و لوازم فساد و انحراف، شيادان و باندهاي تبهكاري كه در كمين افراد بيكار و سرگردان نشسته‌اند و دهها عامل ديگر حاشيه‌نشينان شهري امروز و مهاجران روستايي ديروز را بسوي انحطاط سوق مي‌دهد و بر دامنه ي نابساماني هاي اجتماعي مي‌افزايد.(14)


نگارنده در بازديدي كه از حاشيه ي شهر مشهد به همراه دبيران جغرافياي ناحيه ي ‌يك مشهد داشتيم، در مصاحبه با افراد متعدد اين رهاشدگي از قيود و كنترل هاي شديد اجتماعي روستا را به وضوح در صحبت ها و رفتارهاي ساكنان آن مناطق مشاهده نموديم.


ارتباط زياد مهاجرت با حاشيه‌نشيني ايجاب مي‌نمايد كه هرگونه طرح و برنامه، يا مطالعه‌اي در ساختار مناطق حاشيه‌اي ، بر مطالعه ي علل مهاجرت ها و تيپ مهاجران تكيه نمايد و صد البته كه ساماندهي حاشيه‌نشيني امكان‌پذير نخواهد بود جز با حذف و يا لااقل كمرنگ نمودن علت هاي گريز جمعيت از روستاها.
در اينجا ذكر چند نكته اهميت زيادي دارد:


1- همه ي مهاجراني كه وارد شهرها مي‌شوند، روستايي نيستند و بخش قابل توجهي از آنها را هم مهاجران شهرهاي كوچكتر و مناطق غير برخوردار تشكيل مي‌دهند.


2- تمامي مهاجران( روستايي يا غير روستايي ) در حواشي اسكان نمي‌يابند و در حاشيه قرار نمي‌گيرند،بلكه به عنوان عوامل فعال در نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي شهرها ايفاي نقش مي‌نمايند.
3- در برخي كشورها بخصوص ممالك جهان سوم پديده ي مهاجرت به شهرها، در بيشتر موارد واكنش به دافعه‌هاي نواحي روستايي مي‌باشد تا جاذبه‌هاي نواحي شهري.


حاشيه‌نشيني چيست و حاشيه‌نشين كيست؟ (15 )
حاشيه‌نشيني (shanty town) از ديدگاه صاحبنظران مختلف بصور گوناگون تعريف شده و هر گروهي از ديدگاهي خاص به آن پرداخته‌اند: حاشيه‌نشيني از كلمه ( slumer) گرفته شده است. از لحاظ جامعه‌شناسي، حاشيه‌نشيني يك شيوه ي زندگي است، خرده‌فرهنگي با مجموعه‌اي از ارزشها و هنجارها كه در محل‌هايي نامناسب و در يك انزواي اجتماعي با پارامترهاي بهداشتي و رفتاري پايين قرار گرفته‌اند.


ــ برخي پژوهشگران از ديدگاه اكولوژي شهري تلاش نموده‌اند با توجه به بافت فيزيكي شهر، به توجيه آن بپردازند. گروهي ديگر حاشيه‌نشيني را نوعي مسكن اطلاق مي‌نمايند كه افراد بدون اجازه و يا پرداخت اجاره‌بها، مكان‌ها را اشغال نموده و آن را پناهگاه خويش قرار داده‌اند.(16)


ـ آقاي حسين‌زاده دلير حاشيه‌نشيني را معادل slum) ) به مفهوم محله، با كوچه‌هاي كثيف يا مسكن انحطاط يافته و غيرمعمولي در نظر گرفته‌اند.
ـ منصوريان و آيت‌اللهي از مركز جمعيت‌شناسي دانشگاه شيراز معتقدند: حاشيه‌نشينان كساني هستند كه در سكونتگاه هاي غير متعارف همراه با ساكنان بافت اصلي شهر زندگي مي‌كنند. اين افراد بيشتر بر اثر نيروي دافعه ی زادگاه خود و كمتر تحت تأثير نيروهاي جاذب شهري ترك وطن نموده‌اند، و چون اكثريت آنها بيسواد و فاقد مهارت لازم براي جذب در بازار كار شهري هستند، عامل «پس‌راني شهري» آنها را از شهر به حاشيه سوق مي‌دهد.(17)


ـ سيد سعيد زاهد زاهداني معتقد است: حاشيه‌نشين كسي است كه در محدوده ی اقتصادي شهر زندگي مي‌كند، اما جذب نظام اجتماعي ـ اقتصادي شهر نشده است.(18)


در كشورهاي توسعه يافته اين مسئله مولود نابرابري ها و تبعيضات نژادي مي‌باشد، مانند محلات سياهان يا آسيائي‌ها در آمريكا. ولي در كشورهاي توسعه نيافته اين پديده معلول رشد سريع و ناهماهنگ اقتصاد و فزوني دوگانگي هاي اجتماعي‌ ـ اقتصادي و نابرابري هاي مكاني بين مناطق مختلف این كشورها مي‌باشد.


از ديدگاه جغرافياي شهري، حاشيه‌نشيني، آلونك ‌نشيني و زاغه ‌نشيني نيست، بلكه يك روند است. روندي كه عده‌اي در حاشيه ی يك شهر زندگي مي‌كنند كه ممكن است مرفه يا فقير باشند. (حاشيه‌هاي ثروتمند نشين موضوع اين مقاله نيست).
در حواشي فقيرنشين ممكن است آلونك، زاغه، كپر، زيرزمين، چادر، اتاق، گرگين، اتاق حلبي و… به عنوان انواع مساكن وجود داشته باشد.
ـ زاغه‌نشين يا حاشيه‌نشين به كسي گفته مي‌شود كه از روي فقر در مكاني به نام خانه، سواي خانه‌هاي عادي و متعارف شهري زندگي مي‌كند. (19)
اين مفهوم با « مناطق فقيرنشين شهر» ( urban slums) تفاوت دارد. مناطق فقيرنشين شهري معمولاً در نتيجه ي صنعتي شدن بوجود آمده‌اند و به مناطقي از شهرها اطلاق مي‌شود كه قديمي بوده و بصورت مخروبه هستند و داراي تراكم جمعيت زياد مي‌باشند. در حالي كه حاشيه‌نشيني مربوط به خانه‌هايي است كه با مصالح نامناسب و غيرمتعارف و در كناره‌هاي شهرها ساخته مي‌شوند.(20)


آنچه مي‌توان روي آن تأكيد نمود اين نكته است كه اين مناطق داراي مساكن نامتعارف و متفاوت با ساير نواحي شهر، از نظر مصالح و نوع مساكن هستند. ساكنان اين نواحي از نظر شاخص هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي در پايين‌ترين سطح جامعه شهري هستند. آنها تنها منشأ روستايي ندارند، بلكه گروهي از آنها، شهرنشيناني هستند كه به دلايلي مانند: عدم تمكن مالي، ناآشنايي با مناطق شهر، جابجایی هاي داخل شهر از اين نواحي سر در آورده‌اند و يا تبهكاراني كه اين مناطق را حاشيه ی امن براي فعاليت هاي خود مي‌دانند.


انواع حاشیه ها
حاشیه های شهری به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) حاشیه های درون شهری :
این حاشیه ها معمولا در بخش های قدیمی تر شهرهادیده می شوند.این قسمت از شهر در گذشته وضعیت مطلوب و سامان یافته ای داشته ، ولی به تدریج شرایط آن ها نامناسب شده و ساکنان آن به نقاط بهتر و جدیدتر ی از شهر رفته ودر آن جا سکنی گزیده اند.(مانند بافت فرسوده و قديمي اطراف حرم امام رضا(ع) )
هالدر حاشیه های درون شهری را این گونه تعریف می کند:" منطقه ای با وسعت بیش از 70 متر مربع که برای مقاصدی هکچون خانه های محقر و کلبه مانند جهت سکونت انسانی استفاده می گردند."
ب) سکونتگاهای غیر قانونی ( عدوانی):
سکونتگاه غیر قانونی ، یک منطقه ی مسکونی است بدون مطالبه ی قانونی برای دریافت زمین و یا اجاره از سوی مقامات مربوطه برای ساختن خانه ، توسعه یافته است.
در دایره المعارف بریتانیا Slum یا زاغه ی درون شهری به شرایط سکونتگاه اشاره می کند ، در حالی که یک سکونتگاه غیر قانونی squatter settlement به موقعیت قانونی آن اشاره می کند.(21)
علل حاشيه نشيني
علل حاشيه‌نشيني را نمي‌توان خارج از چارچوب علل مهاجرت از روستا به شهر بررسي كرد، چرا كه با هجوم سيل مهاجران به شهر، اين پديده را بايد جزئي از فرايند كلي گرايش به شهر (شهرنشيني urbanisation) دانست. بسياري از محققين علل مهاجرت و به تبع آن علل حاشيه‌نشيني را در چارچوب الگوي «دفع و كشش» (push – pull) بررسي نموده‌اند. كه فرد نسبت به دافعه‌هاي روستا يا محيط قبلي خود واكنش نشان داده و آن را ترك مي‌كند و جذب جاذبه‌هاي شهري مي‌شود و يا حداقل خود را به سرنوشتي نامعلوم مي‌سپارد و بدون توجه به آينده خود در شهرهاي بزرگ، محيط روستا يا شهر خود را ترك مي‌نمايد.
برخي علل اصلي حاشيه‌نشيني عبارتند از:


1- افزايش بي‌رويه جمعيت شهرها در نتيجه ي مهاجرت هاي بي‌رويه و توده‌اي.
2- پيشرفت و توسعه سيستم هاي حمل و نقل و سهولت جابجايي حاشيه‌نشينان با مراكز شهرها.
3- انزواطلبي فرهنگي مهاجران،بدليل عدم انطباق با الگوها و ارزش‌هاي فرهنگي جامعه‌ي شهري.
4- عدم تمكن مالي و افزايش قيمت زمين و مسكن و اجاره‌بهاء در ساير مناطق شهر.
5- جدايي گزيني اقليتهاي مذهبي و قومي.


6- فرايند صنعتي شدن كه موجب تحولات زيادي در زندگي اجتماعي شده و شكاف عميقي را بين جنبه‌هاي مادي و غيرمادي فرهنگ ايجاد نموده است.
اصطلاح حاشیه نشینی در کشور های مختلف(22)
• هند- گالیچا واستی ( سکونتگاه کثیف) ( Gallich washi)
• پاکستان- کاتچی –(Katchi )


• بنگلادش- سوکوم باشی((Sukum bashi
• مالزی و اندونزی – کامپونگ –(Kampong)
• کامبوج – ساهام خوم-(Saha kum)
• تایلند- چومچن-(Chumchon)


• ترکیه – جکندو-(Gecekendu)
• برزیل- فاولاس-(Favelas)
• کره ی جنوبی- موهاگا چونگ چاک جی –(Muhaga chongchakji)
• ژاپن- هین مین کوتسو-(Him min kutsu)

تاريخچه ي حاشيه‌نشيني در مشهد (23)
شهر مشهد مانند بسياري از شهرهاي بزرگ كشورهاي توسعه نيافته و كشور ايران (مانند تهران، تبريز، اصفهان، …) در قرن گذشته و حال حاضر با اين پديده ی شوم مواجه بوده است و متأسفانه با دارابودن دهها كانون حاشيه‌اي در مناطق جنوبي، غربي و شمالي و شرقي در محاصره ی كامل 650 هزار حاشيه‌نشين قرار گرفته است. كه فشارهاي اقتصادي اجتماعي و امنيتي آنها بر شهر مشهد كاملاً مشهود مي‌باشد.
نقشه‌ی شماره ی 1 : محدوده ی خدماتی شهر مشهد و موقعیت کانون های حاشیه ای

منبع : مديريت ساماندهي حاشيه ي شهر مشهد


« نمودار شماره ی 1»


منبع: مديريت ساماندهي حاشيه ي شهر مشهد

در گذشته در پاي ديوار محافظ شهر گروهي زندگي مي‌كردند كه اگر بتوان به آنها حاشيه‌نشين اطلاق نمود، از قديمي‌ترين حاشيه نشینان مشهد بودند. بخشي از فضاي كنوني مشهد هم در گذشته بصورت كانونهاي جمعيتي متفرق و بصورت دهاتي بودند كه شرايط ايجاد حاشيه‌هاي بعدي را فراهم نمودند. مانند قلعه ي بربريها، محل استقرار جذاميان و …..… .


مقاطع تاریخی حاشیه نشینی در مشهد:
حاشيه‌نشيني در مشهد را مي‌توان در چند مقطع مشخص نمود :
1- قبل از 1300 شمسي : كه بيشتر حاشيه‌نشين ها در اطراف كال كشف‌رود و روستاهاي اطراف آن مستقر بودند.
2- 1320 ـ 1300 شمسي : گروه هایي از مهاجران تازه‌وارد و افرادي كه منازل آنها در طرح هاي خيابان‌كشي تخريب شده بود، در حوالي دروازه‌قوچان و خيابانهاي پشت آن مستقر شدند.


3- 1357ـ1320 شمسي : رشد سريع شهرنشيني در اين مقطع موجب شد كه حاشيه‌نشيني تشديد شود ،و محلاتي مانند: اميركبير، حاشيه ي جاده ي سنتو، گاراژدارها و….… ايجاد شدند و روستاهايي مانند محمدآباد، ده زرينه، تقي‌آباد، عشرت‌آباد و…..… در حاشيه ي شهر واقع شدند.
4- 1357 تاكنون : با پيروزي انقلاب و نابساماني هاي اوليه و شعارهايي مبني بر برابري و مساوات، شروع جنگ تحميلي، ورود مهاجران افغاني و…

… موجب تشديد حاشيه‌نشيني در مشهد شد و حاشيه‌هايي مانند سيدي، بهارستان، گلشهر، التيمور، كارخانه ي قند آبكوه و……… بوجود آمدند.
مناطق حاشيه‌نشين فعلي مشهد از جنوب تا غرب و شمال و شمال‌شرق در نقشه ي شماره ي يك نشان داده شده است. نمودار شماره ي دو افزايش جمعيت حاشيه ي شهر و نمودار شماره ي سه مساحت حاشيه ي شهر مشهد را از سال 1355 تا 1380 نشان مي‌دهند.
در طول این سال هاجمعيت حاشيه ي شهر مشهد با روند افزايشی، تقريباً 5 برابر متوسط شهر مشهد روبرو بوده است.
« نمودار شماره ی 2 »

منبع: مديريت ساماندهي حاشيه ي شهر مشهد

« نمودار شماره3 »
خصوصیات و ویژگی های حاشیه نشینان :
این مناطق شهری و افراد ساکن در آن ها دارای ویژگی ها و شرایط منحصر به فردی هستند که کمتر مي‌توان ويژگي هاي مشابه آن را در ساير مناطق شهري مشاهده نمود. اين ويژگي ها از ابعاد مختلف كالبدي، فرهنگي، جمعيتي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و امنيتي و… قابل طرح مي‌باشند. اين مناطق به دليل برخورداري از اين ويژگي ها، پتانسيل كافي براي مشكلات اجتماعي و نابساماني‌هاي شهري و انواع جرم‌ها و بزهكاري‌ها را دارند.
با توجه به هدف اين مقاله و همچنين دسترسي بيشتر به اطلاعات در خصوص كانون هاي جمعيتي حاشيه ي شهر مشهد، نقش اين شرايط در جرم‌خيزي حاشيه، و جرايم سطح شهر مشهد مورد بررسي قرار گرفته اند.
بررسي نظريات اكولوژيكي جرايم شهري، خشونت ها و آشوب هاي شهري، با توجه به خصوصيات اين مناطق نوعي ارتباط ميان ويژگي هاي حاشيه‌ها، ساكنان آنها و امنيت شهرها ـ با ابعاد مختلف آن ـ را نشان مي‌دهد.
بررسي دلايل جرايم، آشوبها و خشونت هاي شهري از ديدگاه اكولوژيكي :(24)
ديدگاه اكولوژي شهري در هنگام مطالعه ی جرايم شهري به دو نظریه بيش از همه توجه دارد :
الف) نظريه ی تأكيد بر مكان ويژه يا بخش مركزي شهر، كه در آنها ميزان جرايم در بخش مركزي شهرها بيش از ساير مناطق شهري مي‌باشد( مناطق فقيرنشين شهر).
ب ) نظريه ی محيط مساعد كه ارتباط ميان محيط زندگي با ارتكاب جرايم را بررسي مي‌كند.
دراین ديدگاه همچنين در باره ی عوامل مؤثردرفراواني و نوع جرايم شهري سه نظريه وجود دارد كه عبارتند از :
1- رابطه ي ميان جرايم و هفت عامل اجتماعي : تحصيلات، اجاره خانه، تراكم جمعيت، اقليت هاي قومي، غيراستاندارد بودن محيط زندگي، ميزان متولدين خارجي، مالكيت خانه.


2- تجزيه و تحليل اكولوژيكي از محيط فقر: كه سه عامل خانه‌هاي ناسالم، بيكاري و فقر را در رابطه با ميزان جرايم و افزايش آنها رابررسي مي‌كند.
3- نظريه طبقه‌بندي واحدهاي مسكوني : طبق اين نظريه، ميزان جرايم ميان اجاره ‌نشينان بيشتر از مالكين واحدهاي مسكوني است. كه بيانگر تفاوتهاي اجتماعي ـ اقتصادي ميان طبقات مختلف در جامعه ی شهري است.

علل خشونت هاي شهري از ديدگاه اكولوژي شهري عبارتند از :


1- وجود امكانات و شرايط لازم : مانند خيابانهاي خلوت، متروها، ايستگاه هاي راه‌آهن، باغات، اماكن متروكه و…
2- شيوه ي زندگي در محلات


3- خشونت خرده‌فرهنگ ها: كه از تجمع آنها در محلات و در جهت اعتراض به فرهنگ و ارزش ها و رفتار اكثريت مرتكب اعمال خشونت‌بار مي‌شوند.
4- بيگانگي اجتماعي: ساكنين برخي محلات ـ بخصوص گتوهاي قومي و فقير،( نژادي و مذهبي) خود را نسبت به جامعه شهري بيگانه احساس مي‌كنند و اين بيگانگي و فشارهاي ناشي از محدوديت هاي جامعه ي ‌شهري، در آنها حس دشمني، عداوت و حقارت بوجود مي‌آورد و در برابر جامعه ی شهري و بخصوص بي‌عدالتي هاي آن به خشونت متوسل مي‌شوند.


5- فشار رواني و استرس: نياز به درآمد، تحصيل، مسكن سالم،و عدم دسترسي به اين نيازها موجب فشارهاي روحي و افسردگي و هيجانات رواني مي‌گردد. اين مردم همواره حل مسائل خود را از طريق برخوردهاي شديد پيگيري مي‌كنند. ( كه البته در بسياري مواقع نتيجه هم مي‌گيرند)
6- نااميدي و محروميت نسبي: آشنايي آنها با كمبودها و محدوديت هاي خودشان و توقعات جامعه ي شهري و برخورداري هاي متفاوت، موجب مي‌شود آنها هر روز دستيابي به اين امكانات و موقعيت‌ها را دور از دسترس‌تر ببينند و بيشتر نااميد شوند.


7- سازمان‌شكني: از بين رفتن حرمتها، تعهدات و روابط انساني كه جامعه سعي در استحكام و تثبيت آنها دارد، عدم تجانس بيش از حد در شهرها، بخصوص حاشيه‌ها اين هنجارستيزي و ساختارشكني را تقويت مي‌نمايد. ناآرامي هاي شهري بيشتر به دلايلي مانند ركود اقتصادي، بيكاري، شرايط نامطلوب اجتماعي، كمبود خدمات شهري و تحريكات ديگران و… رخ مي‌دهد.


با بررسي ويژگيهاي مناطق حاشيه‌نشين مشهد انطباق بيشتري بين نظريات ياد شده و آنها به چشم مي‌خورد.

ویژگی های مناطق حاشیه نشین
ويژگي هاي مناطق حاشيه‌نشين را مي‌توان از چند بعد كلي بررسي نمود : (25)
1- ويژگيهاي كالبدي (فيزيكي): اولين و مهمترين مشخصه‌اي كه اين مناطق را از ساير مناطق شهري جدا مي‌كند ويژگي‌هاي كالبدي مي‌باشد. ساكن اين نواحي غالباً به صورت غيراستاندارد، در محيطي ناسالم و گاه در كمتر از يك شب برپا مي‌شوند، ظاهر به هم ريخته، فضاي محدود، واحدهاي مسكوني كوچك، مصالح كم‌دوام، عدم رعايت اصول فني و مهندسي در احداث بناها، معابر كم‌عرض و نامنظم، آسفالت نبودن بيشتر معابر، چاله‌هاي فراوان، اتاقهاي كوچك و نمور و تاريك، ديوارهاي كوتاه و مخروبه و… برخي از اين ويژگي ها هستند.
اين وضعيت از طرفي معلول ضعف اقتصادي خانواده‌ها بوده و از طرف ديگر متأثر از فرهنگ حاكم بر اين نواحي كه متأثر از خواستگاه مهاجرين مي‌باشد ـ است. تعداد زياد منازل كوچك و بدون امكانات و با جمعيت زياد در دو طرف كوچه‌هاي باريك و خاكي، سكونت فرزندان جوان همراه با والدين در زير يك سقف و بسياري امور ديگر شرايط لازم براي اعمال ضد ارزشي، متغاير با اخلاق و نافي قانون و نظم را فراهم مي‌آورد.


درگيري‌هاي آنها با مأموران شهرداري و تجمعات آنها به دليل اعتراض به تخريب برخي واحدهاي مسكوني از سوي شهرداري، مقاومت در برابر قانون را به دنبال داشته است و تبعاتي را هم براي شهر ايجاد نموده است. (غائله خرداد ماه سال 71)
2- ويژگي هاي جمعيتي :
برخي صاحب‌نظران ويژگيهاي زير را براي جمعيت اين مناطق ذكر كرده‌اند :
• بالا بودن شمار كودكان
• فراواني خانوارهاي دو يا چند نفر يا تك نفري مردان


• زيادي جمعيت در گروههاي 25-15 ساله
بطور كلي مي‌توان به جمعيت زياد، رشد زياد جمعيت ( هم رشد طبيعي و هم رشد مطلق ناشي از ورود مهاجران جديد)، بالا بودن بعد خانوار، درصد زياد جوانان، درصد بيشتر مردان نسبت به زنان(بخصوص مردان مجرد)، خانواده‌هاي گسترده، تركيب جمعيتي ناهمگون، تفاوت سني كم ميان فرزندان و… اشاره نمود. طبق اعلام مدير سازماندهي حاشيه ي شهر مشهد * هر سال 20% به جمعيت حاشيه ي مشهد افزوده شده و رشد جمعيت در برخي مناطق حاشيه‌اي به 10% مي‌رسد.
جمعيت حاشيه ي مشهد با 650000 نفر بيشتر از جمعيت استان هايي مانند ايلام، كهكيلويه و بويراحمد و سمنان مي‌باشد.(نمودار شماره چهار)

نمودار شماره ی 4 : مقایسه ی جمعیت حاشیه ی شهر مشهد با چند استان کشور

منبع : مديريت ساماندهي حاشيه ي شهر مشهد

برخي از اين كانونها جمعيتي چندين برابر شهرستان هاي خراسان دارند. جمعيتي جوان و بيكار كه به مقتضاي سني، تجربه ي كمتر و روحيات هيجان‌طلبي و ابراز وجود، زودتر جذب فعاليت هاي خطرناك و هيجاني مي‌شوند وپتانسيل كافي براي انواع برخوردها، تجمعات، جرايم و بزهكاريها را دارند.
جدول شماره يك ارتباط نوع جرايم و ميزان آنها را در گروههاي مختلف سني نشان مي‌دهد، حدود 65% مجرمان در گروههاي سني 15 تا 34 سال بوده‌اند، كه بيشتر جرم آنها مواد مخدر و سرقت بوده است.

جدول شماره ی 1 :بررسي ارتباط نوع جرايم با گروههاي عمده سني
در زندان مركزي مشهد (1380)
نوع جرم
گروه های سنی


اعتياد سرقت اعمال بر ضد عفت عليه اشخاص مواد مخدر جمع كل
از 10 تا 14 سال 0 0 0 0 1 1
از 15 تا 19 سال 24 115 21 36 30 226
از 20 تا 24 سال 91 294 33 102 179 699
از 25 تا 29 سال 118 300 22 53 272 765
از 30 تا 34 سال 90 134 15 36 311 586
از 35 تا 39 سال 70 70 8 13 206 367
از 40 تا 44 سال 73 60 6 28 249 416
از 45 تا 49 سال 34 25 1 8 118 186
از 50 تا 54 سال 20 8 1 10 39 78
از 55 تا 59 سال 11 2 2 6 34 55
از 60 بالاتر 35 9 3 2 42 91
جمع كل 566 1017 112 294 1481 3470
منبع : مديريت ساماندهي حاشيه ي شهر مشهد

نمودار شماره ی5 : میزان جرایم در گروه های مختلف سنی در حاشیه ی شهر مشهد


جدول شماره ی 2 : جمعيت برخي از شهرك ها و كانون هاي جمعيتي حاشيه ي مشهد
همت آباد شهيد چمران شهيد باهنر حجت نوده كوشك مهدي گلشهر
35000 6000 30000 10000 25000 2000 135000
التيمور طرق دهرود شهيد مطهري گرجي سفلي سيس آباد قرقي سفلي
10000 30000 40000 60000 25000 5000 1000

3- بعد اجتماعي :
يكي از معضلات مهم اين مناطق ساختار ناهمگون جمعيتي مختلف با آداب و ارزش‌هاي فرهنگي متفاوت مي‌باشد. جمعيت زياد و تعداد زياد ساكنان واحدهاي مسكوني موجب كاهش حريم شخصي افراد شده است. فقدان حريم شخصي و عدم وجود مكاني براي خلوت افراد، استراحت را غيرممكن ساخته و تبعات خاصي را بدنبال دارد. اين فضاهاي محدود توان ارائه ي خدمات تفريحي به نوجوانان بخصوص بچه‌هاي كوچك را نداشته و آنها را به كوچه‌ها و خيابان ها هدايت مي‌كند.
بزرگترها هم اكثر ساعات روز را در كوچه‌ به سر مي‌برند كه اين حضور دائمي زمينه ي ايجاد برخوردها و نزاعها را فراهم مي‌كند. حضور مردم و بخصوص زنان در كوچه‌ها علاوه بر محدوديت فضاهاي مسكوني، ناشي از فرهنگ روستايي حاكم بر منطقه مي‌باشد. آنها براي شنيدن شايعات، تماس چند دقيقه‌اي با دوستان، گذراندن ساعاتي با همسايگان و… به معابر مي‌آيند. بسياري از اتفاقات مهم زندگي مثل ازدواج، قرض، قتل و بزهكاري از حاشيه ي همين معابر آغاز مي‌شود. در اين مناطق ناهنجاري هاي اجتماعي به لحاظ از بين رفتن ارزش هاي انساني، سريع پرورش يافته و جرم و جنايت بيشتر از متن شهر مي‌باشد.

4- بعد فرهنگي :
فرهنگ حاشيه‌ها اختلاطي از فرهنگ هاي گوناگون مي‌باشد. عناصر و ارزش هاي فرهنگ شهري و روستايي و گروه هاي مختلف قومي، نژادي و مذهبي در اين مناطق يافت مي‌شود. مهاجران روستايي بتدريج ارزشهاي كهن خود را از دست داده‌ و ارزش هاي ديگري كسب مي‌كنند و به همين جهت داراي رفتارهاي متضاد و تناقضات فرهنگي متعددي هستند. اين مسئله بر روح و روان افراد بخصوص جوانان تأثير گذاشته و آن را دچار اختلال و اغتشاش مي‌نمايد. كشمكش هاي رواني و دروني موجب بروز رفتارهاي نابهنجار و ضد اجتماعي و پرخاشگري مي‌گردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید