بخشی از پاورپوینت

 

اسلاید 1 :

درباره نویسنده

هدف کتاب

موضوع ومتن کتاب .

درسها

موانع پیروزی

شروع به کار

 

اسلاید 2 :

هدف کتاب

دلایل موفقیت وانتخاب روش ها

آموزش :آدم ها باید با زمانه خودشان پیش روند.
این روزها مدرک و تحصیلات بالا لزوما موفقیت کسی را تضمین نمی کند.
در این کتاب ،رابرت کیوساکی با هدف ارائه آموزش در قالب بازی مونوپولی و طی کردن مسیر آن گردش مالی را آموزش می دهد.
در بازی مونوپولی به جای یک مسیر دو مسیر داخلی و خارجی دیده می شود و هدف بازی خروج از مسیر داخلی است.
تعبیر رابرت از بازی مونوپولی" بازی من بدو آهو بدو" است.

 

اسلاید 3 :

بازی" من بدو آهو بدو" نوعی تعقیب و گریز مخرب در رقابت ناسالم است.
در این بازی افراد برای تامین نیازها و پرداخت بدهی های خود ناچارند، دائما برای کارفرما کار کنند، تا بتوانند بدهی های خود را پرداخت نمایند.
متاسفانه افراد در مدرسه راجع به پول در آوردن و خرج کردن آن هیچ چیزی یاد نمی گیرند، تمام تلاش آنها درمسیر کار تنها برای کارفرماو صاحبان شرکت ها سودمند است.

تنها راه رهایی از چرخه" بازی من بدو آهو بدو" تسلط به حسابداری و سرمایه گذاری است.

اسلاید 4 :

افراد باید خودشان را از "چرخه من بدو آهو بدو" و کارکردن برای کارفرما و پول بیرون بکشند.
در حالی که کار بسیاری از بانکداران و تاجران خرید و فروش انواع دارایی‏هاست ،آنان مشکل می توانند به این نکته بیندیشند که هر معامله ای روی سرمایه ی در گردش آنها تاثیر می گذارد.
یک حسابدار با وجود گذراندن تعدادی واحد حسابداری در دانشگاه، پس از اتمام تحصیلات نمی تواند از آن در زندگی عادی استفاده کنند.

اسلاید 5 :

افراد باید به سراغ رشته مورد علاقه خود بروند، نه رشته ای که شرکت های گوناگون می پسندند و در قبال آن پول خوبی می دهند.

با درک این نکته می توان دریافت که دیگر افراد نگران امنیت شغلی و بازنشستگی نخواهند بود.
با وجود تغییر و تحولات پیرامون، متاسفانه شیوه های تربیتی، متناسب با این تحولات تغییر نکرده اند .
کودکان ما سالهای سال در یک نظام آموزشی کهنه و از کار افتاده وقتشان را برای یادگیری موضوعاتی تلف می کنند، که هیچ نقشی در زندگی آینده آنان نخواهد داشت.
برای فراهم نمودن آینده مالی برای فرزندانمان نباید از آنان توقع داشت، همان قوانین کهنه قدیمی را به کار گیرند، چرا که این کار حقیقتا خطرناک است.

اسلاید 6 :

فرزندان ما نیازمند آموزشهایی کاملا متفاوت برای شناخت قوانین مختلف دنیایند.
آموزش پایه موفقیت است، به همان اندازه که مهارت های تحصیلی برای انسان ضروریست، مهارت های مالی و اقتصادی نیز برای او مهم است.

اسلاید 7 :

متن کتاب

رابرت و پدر پولدار و پدر بی پول او 

رابرت دو پدر داشت، یکی پولدار و دیگری بی پول ،پدر بی پول او بسیار تحصیلکرده با هوش و دارای مدرک دکترا و پدر پولدار او کلاس هشتم را هم تمام نکرده بود.
هر دو در کارشان موفق بودند و در آمد قابل توجهی داشتند، با این همه ،یکی تمام عمر برای پول در آوردن زحمت می کشید و در نهایت نیز صورت بدهی‏هایی را که باید پرداخت می کرد را به ارث گذاشت و دیگری یکی از ثروتمندان هاوایی شد و وقتی مرد، میلیاردها دلار ارث برای خانواده و امور خیریه باقی گذاشت.
هر دو قوی خوش وجهه و با نفوذ بودند، هر دو رابرت نصحیت می کردند، اما نصیحتهایشان با هم فرق داشت، هر دو معتقد بودند ،که باید تحصیلات عالیه داشته باشد، اما رشته هایی را که پیشنهاد می کردند یکی نبود.
پدر بی پول ولی تحصیلکرده رابرت او را به در س خواندن و استخدام در شرکت تشویق می کند،در حالی که پدر پولدار او را به تاسیس و ایجاد شرکت تشویق می کند.
برای هر دو پدر کار نیازمند تحصیلات بالا بود ، ولی رشته های تحصیلی هر یک از دو کار، کاملا متفاوت با یکدیگر است.

اسلاید 8 :

پدر تحصیلکرده، رابرت را تشویق می کرد که آدم با هوشی باشد، ولی پدر پولدار او را به استخدام آدم های باهوش تشویق می کرد.
دیدگاههای پدران او نسبت به پول با یکدیگر تفاوت بسیاری داشت.
به دلیل داشتن دو پدر توانست اطلاعات گوناگونی را کسب کند، بنا براین ناچار به گوش سپردن به حرفهای هر دو آنها بود تا بتواند از میان حرفهای آنان چیزهایی را که در زندگی آنان تاثیرات مثبتی گذاشته است را گزینش کند.
پدر بی پولش همیشه می گفت : نمی تواند از پس هزینه های زندگی برآید ،او همواره در برابر هزینه ها تسلیم می شد، در حالی که پدر پولدارش این جور جمله ها را ممنوع می کرد و دائما می گفت چطور می توان از پی هزینه های زندگی بر آمد؟ لذا راههای رسیدن به هدف را در ذهن او مطرح می ساخت.

اسلاید 9 :

پدر پولدار او معتقد بود تکرار جملات منفی ذهن را فلج

    می کند و انسان را از تفکر سالم و منطقی دور می کند، لذا با طرح سوال، ذهنش را به فعالیت وادار می نمود.
او درباره تفکر و فعالیت مغز تعصب عجیبی داشت، او معتقد بود مغز بزرگترین کامپیوتر دنیاست و می گفت : مغز روز به روز قوی تر می شود بنا براین هر چه ذهن قوی تر شود پول بیشتری به دست می آید.

اسلاید 10 :

پدران من هردو سخت کار می کردند، با این تفاوت که یکی از آنها به محض روبه رو شدن با مشکلات مغزش را تعطیل می کرد و پدر دیگرم در این شرایط مغزش را به فعالیت وادار می نمود،این طور شد که در دراز مدت روز به روز پولدارتر شد.

دو پدر من دارای تفکرات متضادی بودند، بدین شکل که پدر بی پولم معتقد بود پولدارها باید مالیات بیشتری را بپردازند و پدر پولدارم معتقد بود مالیات گرفتن در واقع نوعی تنبیه برای تولید کننده و پاداش برای کسانی است که در تولید نقش ندارند.
پدر بی پولم معتقد بود که در صورت داشتن پول، آن را محکم بگیرم و با آن ریسک نکنم، در حالی که پدر پولدارم معتقد بود، باید یاد گرفت که با پول چه طور ریسک کرد.

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید