بخشی از مقاله

ابن سينا
ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا كه درمغرب زمين به ابن سينا ،معروف است .ازفيلسوفان بزرگي بشمارمي آيدكه جامع تمام علوم عصرخويش بود.شهرت ابن سينا به قدري
است كه بيشترممالك شرقي قصددارندبراي افتخاربه گذشته علمي كشورخويش اورابه خودمنتسب نمايند.


افغانستان .تركيه .تاجيكستان وعربها همگي ادعا دارندكه ابن سينا متعلق به آنها است .وهريك ازاين مدعيان نيزدليلي برانتساب خوددارندومداركي دال برايراني نبودن اوحال به شرح زندگي بوعلي سينا مي پردازيم تا ببينيم واقعاً وي اهل كدام كشوراست .ابوعلي فرزند عبدالله درده افشنه درنزديكي شهربخارا(درازبكستان امروزي )ازمادري اهل افشنه وپدري ازمهاجران بلخ (افغانستان امروزي )ساكن شهربخاراواقع درافغانستان امروزي به سال 370ق /980م پابه هستي نهاد.

ابن سينا ازپنج سالگي تحصيل راآغازكردوقرآن نحووادبيات راآموخت ودر12سالگي شروع به يادگيري فقه كردوازهمان آغازتحصيل هوش سرشارواستعدادبي نظيراونمايان بوداز12سالگي درتحصيل طلب وفلسفه كوشيدودر16سالگي طبيبي حاذق گشت وآنچنان شدكه وي رابراي معالجه شاهزاده نوح بن منصورساماني دعوت كردند.ازهمان 15سالگي ياكمي اندكتربه علوم طبيعي ومابعدالطبيعه (هستن وخداشناسي علاقه داشت وساعتها درمضوعات مختلفي چون خدا.زمان .هستي فكرمي كردوسوالاتي برايش مطرح مي شد.


ذهن انديشمند وي ازابتدادرحل مسايل رياضي ومنطق توانايي قابلي داشت كه اين توانمندي مخصوص نوابغ بودوي به گونه اي كه درتفهيم مطالب رياضي حاذق بودكه پس ازاندك مدتي براستادچيره گشت وخودبه تنهايي درحل مسايل كوشيددراين باره خودمي گويدهمين كه قواعدكمي منطق رافراگرفتم .ملتفت شدم كه ناتلي استادبوعلي

ازدقايق آن علم مطلع نيست .بنابراين خودبه خواندن كتب معتبروشروحي كه برآنها نوشته اندمشغول شدم تا آن رابه خوبي آموختم وسپس به هندسه پرداختم وكتاب اُقليدس راشروع كردم وبعدازآنكه پنج شش قضيه آن راپيش ناتلي خواندم باقي كتاب راخودبخودحل كردم بعدازآن داخل علم هيات شدم وكتاب المُجسملي تاليف بطميوس راتامقدمات آن پيش ناتلي خواندم .

همين كه به قسمت رياضي واشكال هندسي مربوط به علم فلك رسيدم ناتلي گفت آن راپيش خودبخوان ومطالب راحل كن وبه من نشان بده تاراه صحيح رابرايت بيان كنم .اصل مطلب اين بودكه ازآن كتاب سردرنمي آوردم وهمين كه من مسايل راحل مي كردم وبرايش بيان مي نمودم تازه مي فهميدكاركجاست .


بوعلي در16سالگي شروع به تاليف كتاب مشهورخوددرطب به نام (قانون )نموده ودرهمان سن درتحصيل فلسفه وبخصوص مابعدالطبيعه نيزكوشيدوآنگونه كه خودنقل مي كندكتاب (مابعدالطبيعه )ارسطوراچهل بارخوانده ومتوجه نمي شودتا اينكه دربازاركتابفروشان ازكتاب فروش دوره گردي كتابي ازابونصرفارابي مي خردوقادربه فهم كتاب ارسطومي گردد.بوعلي بعدازآنكه توانست با معالجه شاهزاده ساماني دردرباردولتي راه يابد.ازپادشاه خواست كه به اواجازه استفاده ازكتاب خانه سلطنتي رابدهد.تا زماني كه دودمان ادب پرورواصيل ايران دوست ساماني برتخت حكومت تكيه زده بودندبوعلي درخراسان به سربرداما بوعلي همواره ازسلطان محمودغزنوي ترك مي ترسيدوازدست ماموران وي فراري بودوتا پايان عمربه حالت مخفي وپنهاني ازدست ماموران سلطان محمودزندگي مي كرد.وي درسال 405قصدداشت كه به نزدقابوس بن وشمگيردرطبرستان برسد.

اما همين كه به طبرستان رسيدمطلع شدكه اين پادشاه ادب پرورزنداني گشته است وبه ناچاربه قزوين وازآنجا به همدان رفت مردم همدان اورابه عنوان طبيبي حاذق

وماهرشناختند.بوعلي پس ازمعالجه شمس الدوله زمامداروحاكم همدان درسال 412ق به سمت عزارت منصوب شدوعلت نارضايتي لشكريان ازدولت عليه بوعلي كودتايي صورت گرفت وخانه وي به غارت رفت وبوعلي فراري شد.


پس ازمرگ شمس الدوله بوعلي مدتي درقلعه فردجان زنداني شدوپس ازآن آزادگشت .بوعلي رهسپاراصفهان شد ومدت 14سال با آرامشي نسبي دردربارعلاء الدوله ديلمي دراصفهان زيست ودرلشكركشي علاءالدوله به همدان درسال 428ق مصادف با 1037ميلادي درآن شهروفات يافت .ازشاگردان معروف بوعلي ابوعبيدجوزجاني است كه بيشترتاليفات بوعلي راجمع آوري كردوزندگي نامه اورانوشت ودرضمن خودش نيزازاستادان بنام عصرخودبود.دوم ابوالحسن بهمنيارابن مرزبان است كه اززردشتيان آذربايجان بودوازفلاسفه بزرگ به شما رمي رودبوعلي كتابهاي المباحثات .التحصيل درمنطق طبيعيات والهيات .ومراتب الوجودودرپاسخ سوالهاي ازاونوشت .

سوم ابن زيله است كه بركتاب مي بن يقظان (زنده بيدارياپسرطبيعت )نوشته بوعلي سينا شرح نوشته است .چهارم معصومي ازشاگردان محبوب بوعلي است وابن سينا رساله العشق رابه درخواست اونوشت ازكتابهاي مهم ديگربوعلي سينا كه درحكم يك دايرة المعارف فلسفي است .كتاب شفامي باشدازآثارديگربوعلي نجات .اشارات .وتنبيهات .قراضه طبيعيات .مبداء ومعادحدودرامي توان برشمرد.ابن سينا حكيمي بودكه برساختارفكري وفلسفي جهان اسلام بعدازمرگ خودتا سالها درازي تاثيرعميق گذاشت وتاقرن هفدهم حتي دردانشگاههاي اروپايي كتابهايش تدريس مي گشت وپيش ازهرملت ديگري تمدن نوين غرب به ابن سينا مديون است .

خيام
درسراسرادبيات كهن پارسي كمتركسي رامي توان يافت كه به اندازه ي خيام داراي شهرت باشدوتابه اين اندازه انديشه ها وتفكرات اودرهاله اي ازغبارومه افسانه وابهام دربرگرفته شده باشد.از1200رباعي كه به وي نسبت داده اندشايدبيش از70رباعي اصليت نداشته باشدوپيرامون هريك ازرباعيان وي نيزافسانه هاي فراوان وجوددارد.خيام هم ستاره شناس ورياضيدان بوده وهم شاعرولي بيش از90درصدشهرت خيام به سبب رباعيات پرنفوذاوست

البته نمي توانيم منكراين نكته شويم كه مطالعات نجومي وانديشه علمي خيام درساختارفكركه بررياضيات ونجوم وتمام علوم اصل خويش تبحرداشته ودرعين حال داراي فلسفه ويژه اي نيزبوده كه شايدبه ظاهربسيارسطحي وكم عمق باشدولي درعين حال بسيارعميق واساسي است .ابوالفتح عمربن ابراهيم ،خيام ستاره شناس ورياضي دان وشاعربزرگ قرن چهارم درسال 439ه ،ق درنيشابورچشم برجهان گشودكه ازچگو نگي تحصيلات اوليه اوواستادانش اطلاعات دقيقي دردست نداريم روايات وافسانه هاي تاريخي مي گويندكه بردرس امام موفق فقيه اصل خويش مي نشسته آثاربن سينا مطالعه مي نموده وخودراشاگردوي مي دانسته است .

خيام دررياضيات استاشد(امام محمدغزالي درس رياضي رانزدوي آموخت )اوبا فلسفه به خوبي آشنايي داشت وبه خصوص برفلسفه ي شكاكي احاطه داشت آوازه ي علمي اوبه دربارسلاطين سلجوقي رسيدبدين طريق موردتوجه دربارسلجوقيان قرارگرفت درسال 467ه ،ق خيام به همراهي ابوالمظفر اسنفراري وميمون بن نجيب ازسوي ملك شاه سلجوقي ماموراصلاح تقويم گرديدودرسال 471ه،ق تقويم جلالي (يا تاريخ جلالي )به دست خيام تهيه شد.زماني كه خيام به نشرانديشه هاي فلسفه خودپرداخت با مخالفت متعصبان وسنت گرايان روبه روشدومجبورگرديدجهت اثبات پاكي عقايدخودبه سفرحج برودپس ازبازگشت به نيشابوردرسال 508ه ،ق ازطرف سلطان محمدسومين جانشين ملك شاه براي پيش بيني وانجام كارهاي هواشناسي انتخاب گرديد.سلطان قدراين حكيم رامي دانست ودرپاس مقام وي مي كوشيدخيام سرانجام با روحيه اي بدبين ونا اميددرسال 515يا 517دارزماني راوداء گفت خيام وكارهاي علمي كتاب « في البراهين علي المسائل الجبروالمقابله » معروفترين اثرعلمي خيام درزمينه ي جبراست .


خيام موفق به معادلات درجه ي سوم شدوروشني نوبراي آنها ابداع كردروش وي مورداستفاده رياضيدانان امروزه مغرب زمين قرارگرفته است .خيام درموضوعات مثلث حسابي ،مقاديراصم حكم عكس هندسه نا اقليدس وهندسه اقليدس اصل تواضيع اقليدس وگذاره هاي تحقيقات عميق وابداعات نوين به انجام رسانيد.وي درزمينه ي فيزيك نيزتحقيقاتي نموداوكتابي درباره ي تأمين عيارطلا ونقره وشمش تأليف كردروايات حاكي براين اصل است كه خيام ازعلم هواشناسي نيزبه خوبي مطلع بوده وپيش بيني هاي وي با قوانين امروزه هواشناسي قابل توجيه است .


ابوريحان بيروني
ابوريحان محمدبن احمدبيروني خوارزمي ازنوابغ وعلما ودانشمندان ايراني اهل خوارزم اودرروزسوم ذي الحجه سال 362به دنيا آمدابوريحان درجواني خودكه همزمان با حكومت خوارزمشاهيان قديم بودبه درباراين سلسله ايراني نژاداصيل خوارزم پيوست اين خاندان خوداهل علم وادب وحامي دانشمندان وعالمان بشمارمي رفتند.درنوجواني ابوريحان نزديكي ازاميرزادگان دانشمندخاندان آل عراق به نام ابومنصوربن علي بن عراق معروف به ابونصرعراق مثلثات كروي وفنون رياضي راآموخت ابوريحان با حمايت مالي ومعنوي ازجانب اين شخص نزداستادان مختلف به فراگيري علوم مختلفي چون طب وفلسفه نيزپرداخت .ابوريحان درمغرب ايران پس ازانقراض خارزمشاهيان (=آل

عراق )درسال 385ابوريحان در387به سوي غرب ايران حركت كردوبه سوي شهرري رفت ودرآنجا با منجمان ورياضيدانان بزرگي همانندابومحمدحامدبن خضرخجندي وابوالحسن كياكوشياربن لبان گيلاني به مباحثه نشست كه حاصل مباحثات وتحقيقات رادركعاب (مقاليدعلم الهيئه )جمع آوري نموده ابوريحان سپس به جرجان رفت ودرآنجا به خدمت اميرشمس المعالي قابوس بن وشمگيردرآمدوموردحمايت اين پادشاه قرارگرفت .

قابوس به قدري به ابوريحان علاقه داشت كه مي خواست تمام زمام اموردولت آل زياري رابه اوسپارد.ابوريحان براي تشكروقدرداني ازقابوس كتاب (آثارالباقيه )رابه نام اوتاليف كرد.ابوريحان درهنگام اقامت درجرجان به اكتشافات نجومي واعمال رصدي ستارگان پرداخت وطول وعرض جغرافيايي جرجان رانيزحساب كردابوريحان درحدوداوايل سال 394ازجرجان به سوي خوارزم رفت .

ابوريحان مدتي همراه با بوعلي سينا دردربارعلي بن مأمون خوارزمشاه درخوارزم بدوبا سايرعلمهايي كه درخوارزم بودندبه مباحثه مي نشست درحدودسال 400ه.ق علي بن مأمون مردوبرادرش ابوالعباس مأمون جانشين اوشد.ابوريحان مدت هفت سال ملازم دربارابوالعباس مامون بود.لازمه به ذكراست كه اين شاخه ازسلسله خوارزمشاهيان رابه نام مامونيان يا خورازمشاهان مأموني مي نامندوموسس اين سلسله مأمون بن محمداست .اين سلسله نيزدست كمي ازآل عراق درحمايت ازعلم ودانش نداشت ووزيردانشمندودانش دوستي به نام (ابوالحسن احمدبن محمدشهيني )باعث رونق بازارادب ودانش گشته بودوي وزيرعلي بن مامون ابوالعباس مامون بودوتا سال 404ه ق وزارت كردابوريحان نيزتا سال 408كه دردربارمامونيان خوارزمشاهيان بودبا عزت وجلال زندگي مي كرد.ابوريحان درحدود14سال درخدمت اين سلسله زيست وهمواره مورداحترام بود.وي دراين محيط آماده براي

رشدعلم ودانش اكتشافات واختراعات وتاليفات بسياري كرد.درسال 408سلطان محمودغزنوي به خوارزم لشكركشيدوسلسله محلي خوارزمشاهيان راازبين برد.ابوريحان درهمان سال 408با سپاهيان محمودازخوارزم به غزنين رفت وازآن پس ازآن تا سال 440ه ق كه سال وفاتش است .مقيم غزنين بود.ابوريحان درهند:ابوريحان درحدود32سال درمجاورت پادشاهان غزنوي روزگارگذرانيدومدت 14سال ازاين 32سال رانزدسلطان محمودغزنوي بودوبقيه رانزدسلطان مسعودوسلطان مودودگذرانده بزرگترين بهره اي كه ابوريحان ازمجاورت با غزنوييان برداين بودكه با سپاهيان محمودبه هندرفت .

اوبا اينكه دانشمندي به نام ومورداحترام شده بودسالها درميان هنديان كه سپاهيان محمودراازدشمنان خودمي شمردنداقامت گزيدوبا فروتني به شاگردي نشست واعتمادهنديان رانسبت به خودش كه درواقع جزوسپاهيان دشمن بودجلب كرداوتوانست با دوستي ومهرباني درنزدايشان زندگي كندوزبان سانسكريت رابياموزدوعلم ودانش هندي رافراگيرد.ما حصل اين تلاشها «كتاب الهند»نام داردكه درنوع خودشاهكاري محسوب مي شود.اين كتاب حاوي بهترين اطلاعات دست اول درباره عقايدوانديشه هاي هندي است .

ابوريحان اين كتاب رادرسال 422به درخواست استادابوسهل عبدالمنطم بن علي بن نوح تفسيلي پايان دادوكتاب رابه نام اوكرده ابوريحان همچنين كتاب (سدهاند)درباره نجوم ورياضيات رابه نام «زيج سندهند»ازسانسكريت ترجمه كرد.وي كتابهاي زيادي ازاوباقي مانده است .
اختراعات واكتشافات وتحقيقات ابوريحان ك
1-تحقق ماللهند

2-درذكرعقايدهندوان
3-قانون مسعودي
4-الدستور
5-الجما عرض معرفة الجواهر
6-آثارالباقيه عن القرون الفاليه
7-التفهيم
شيخ بهايي


بهاء الدين محمدبن عزالدين حسين بن عبدالصمدبن شمس الدين محمدبن علي بن حسين بن محمدبن صالح حارثي همداني عاملي جبلي ،حكيم وفقيه وعارف ورياضيدان وشاعرواديب ومورخ بزرگ دوره صفوي معروف به شيخ بهايي ،ازبزرگان عصرصفوي بود.پدرشيخ بهايي ،عزالدين حسين ازرهبران شيعه ومشايخ بزرگ لبنان وازشاگردان زين الدين علي بن احمدعاملي جبلي مشهوربه شهيدثاني بود.

عزالدين پس ازكشته شدن شهيدثاني درسال 966ه ،ق به ايران مسافرت كردكه درآن عصرازمراكزامن شيعيان بود.عزالدين حسين پدرشيخ بهايي به علت سخت گيري شنيان برشيعيان ،ازلبنان به ايران آمدوموردتوجه پدرشاه عباس اول ،سلطان محمدخدابنده فراگرفت وچندي مقام شيخ الاسلامي دارالسطنه هرات رابه اوواگذاركردندوي به سال 984ه ،ق دارفاني راوداع گفت .شيخ بهايي درشهربعلبك در27ذي حجه سال 953ه ،ق به دنيا آمد.بعلبك شهري آبادومعروف است ويونانيان آن شهرراهليوپوليس مي

ناميدند.شيخ بهايي با پدرش به ايران آمدومدتي درشهرقزوين زيست وازدانشمندان ايراني سودهاي فراوان جست .بعدازفوت پدردرسفرحج ،با مادرش به ايران بازگشت وبه قزوين رفت .چندي درمشهدبه تحصيل علوم پرداخت وسپس شغل شيخ الاسلامي هرات راكه برعهده پدربود،پذيرفت .شيخ بهايي ،منطبق وحكمت راازملا عبدالله حسين يزدي ،رياض را ازملاعلي مذهب وملا افضل قاضي مدرسي وملامحمدباقربن زين العابدين يزدي وطب راازحكيم عمادالدين محمودفراگرفت .

شيخ بهايي به شام وعراق ومصرودمشق وحلب وتركيه وبيت المقدس سفرنمودوبه اتفاق شاه عباس پياده ازاصفهان به مشهدرفت .شيخ بهايي بزرگترين عارف قرن نهم واوايل قرن دهم ايران به شما رمي آيد.شيخ بهايي درزمينه فقه وحديث 31كتاب ،دررياضيات ونجوم وطبيعيات 30كتاب ،درادبيات وحكمت 12كتاب ودردعاوسايرزمينه هاي پندواندرز4اثر نگاشته است .گذشته ازكتاب هاي فوق وي داراي آثارديگري نيزمي باشدكه درمجموع حدودصداثرازوي يادشده است .شيخ بهايي مهندسي ماهربود.وي به وجوداتم وقدرت فوق العاده آن پي برده بود.

درحيطه علم ميكانيك ساعتي طراحي كرده بودكه بدون احتياج به كوك كردن كارمي كردوازهمه معروفتر،حمام شمع دراصفهان است كه آبش به وسيله ي يك شمع گرم مي شدوخودشمع نيزازبين نمي رفت وهمواره روشن بود.هرچندرموزاين مسائل فني امروزه آشكارگرديده است ،وليكن درآن عصردرحكم معجزه بودوهمين باعث گشت كه مردم درباره ي شخي بهايي افسانه هايي بسازند.شيخ بهايي دردوازدهم ماه شوال 1030هجري قمري درشهراصفهان وفا ت يافت .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید