بخشی از مقاله


اخلاق اسلام

نام کتاب :اخلاق خانواده
موضوع : اخلاق اسلامي
مولفان : سيد عليرضا فاخري _ محمد حسين منتظري
تهيه کننده :مرکز تحقيقات اسلامي سپاه
تاريخ انتشار : 1378 تابستان

ازدواج
مـساءله ازدواج و انتخاب جفت ، يكى از امور لازم در زندگى جانداران ، از جمله گياهان و جانوران اسـت . خـلقـت مـوجودات زنده بگونه اى است كه هر كدام آنها، آگاهانه يا ناخودآگاه به انتخاب جـفـت پـرداخـتـه ، بـراى بـقاى نسل و توليد و تكثير نوع اقدام مى كنند و يا هدايت و رهبرى مى شوند.
بـراسـاس تـعـاليـم قـرآنـى ـ كـه در تـحـقـيـقـات عـلمـى دانشمندان نيز به اثبات رسيده است ـ آفريدگار جهان ، همه موجودات عالم مادّه را جفت آفريده است :

(وَ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)(1)

و از هر چيز جفتى آفريديم ، شايد متذكّر شويد!
قرآن ، درباره جفت آفرينى گياهان فرمود:
(اَوَ لَمْ يَرَوْا اِلَى الاَْرْضِ كَمْ اَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ)(2)
آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان ، جفتِ پر ارزش در آن رويانديم ؟!
عـلاوه بـر آيـات مـذكـور، آيـاتـى ديگر بر آفرينش جفت گونه حيوانات و انسان دلالت دارند، مانند:
(جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً وَ مِنَ الاَْنْعامِ اَزْواجاً...)(3)
از جنس شما، همسرانى براى شما قرار داد و جفتهايى از چهارپايان آفريد.

جـفـت آفـريـنـى جـانـداران و وجـود غـريـزه جـنـسـى در آنـهـا، وسـيـله اى جـهـت مـحـفـوظ مـانـدن نـسـل جـانـدار بـه شـمار مى رود. دستِ آفرينش ميان زن و مرد، گرايش و كششى طبيعى نسبت به يـكـديـگـر قـرار داده تـا آنـهـا بـه زنـدگـى مـشـتـرك روى آورنـد و مـيـل جـنـسـى را هـمـچون ساير اميال و غرايز، بطور صحيح ارضا نموده ، هسته اصلى خانواده را تشكيل دهند.
از ايـن رو، بـا پـيـدايـش انـسـانـهـاى نـخستين در كره زمين ، ازدواج و مراسم خاص مربوط به آن شـكـل گـرفـت . بـراسـاس گـفته صاحبان اديان ، نخستين ازدواج بين آدم و حوا ـ اوّلين مرد و زنِ نـسـل بـشـر كـنـونـى ـ بـه وقـوع پـيـوسـت و سـپـس در سـايـه ازدواجِ فـرزنـدان آنـهـا، نسل انسان تكثير يافت .

در اين باره روايت زير از امام صادق (ع ) نقل شده است :
پس از آنكه خداوند، حوّا را خلق نمود، آدم عرض كرد:
ـ پروردگارا! اين پديده نيكو (حوّا) چيست كه دوست دارم در كنارش باشم و به او بنگرم ؟
ـ اى آدم ! اين كنيز من حوّاست . آيا مى خواهى ماءنوس ، همراه ، همزبان و مطيع فرمان تو باشد؟
ـ پروردگارا، بلى ، من در ازاىِ اين نعمت همواره به شكر و سپاس تو خواهم پرداخت .

ـ او را از من خواستگارى كن ؛ زيرا وى كنيز من و برآورنده نياز جنسى توست و شايستگى همسرى تو را دارد.
ـ مـن او را از تـو خـواسـتـگـارى مـى كنم ، در اين مورد به چه رضايت مى دهى ؟ (چه مَهرى بر او تعيين مى كنى ؟)
ـ رضايت و خشنودى من به اين است كه برنامه هاى دين و آيينم را به او بياموزى .
ـ پروردگارا! اگر تو چنين خواسته باشى ، من نيز آن را مى پذيرم .
ـ اين خواست و اراده من است . حوّا را به ازدواج تو درآوردم ، پس او را در بر بگير.(4)

ازدواج ، گامى در مسير فطرت
ازدواج و زنـاشـويـى از جـمـله آداب اجـتـماعى است كه در تمام جوامع بشرى ـ آن طور كه تاريخ نـشـان مـى دهـد ـ هـمـچـون يـك سـنـت فـطـرى ، تـا بـه امـروز مـتداول بوده است . قويترين دليل بر فطرى بودن زناشويى ، مجهّز بودن زن و مرد به اندام و نـيـز غريزه توليد نسل است و هر دو جنس به يك اندازه داراى اين غريزه هستند؛ گر چه زن از عواطف فطرى متناسب با تربيت و تغذيه فرزند نيز برخوردار است .
اصـل پـيوستگى مرد و زن ، از چيزهايى است كه طبيعت انسانى ، بلكه حيوانى به بهترين وجه آن را آشكار نموده و اسلام نيز كه دين فطرت است آن را پذيرفته و ترغيب و تشويق كرده است .
توليد نسل در زندگى بشر، مهمترين عاملى است كه اين پيوستگى را در قالب ازدواج ريخته ، آن را از صورت اختلاط بى بند و بار و كامجويى آزادانه زن و مرد خارج ساخته و به صورت نكاح و زناشويى درآورده است .(5)
ازدواج ، گـامـى اسـت در مـسـيـر فطرت انسانى كه پيامبر اسلام (ص ) پيروانش را نسبت به آن ترغيب كرده ، فرمود:

(مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَكُونَ عَلى فِطْرَتى فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتى وَ اِنَّ مِنْ سُنَّتىِ النِّكاحَ)(6)
هـر كـس دوسـت دارد كـه بر فطرت (و آيين و مذهبِ همگام با فطرت ) من باشد، بايد به روش و سنت من رفتار كند و يكى از سنّتهاى من ازدواج است .
اهميت ازدواج در قرآن
در ديـدگـاه قـرآن ، زنـدگـى زنـاشـويـى و خـلقت انسان بر مبناى (زوجين ) (زن و شوى )، از نـشـانـه هـاى خداوند در آفرينش به شمار مى رود. در سوره روم ، شش مساءله در عالم خلقت به عـنوان نشانه هاى وحدانيّت خداوند در ربوبيت و الوهيت شمرده شده كه يكى از آنها، خلقت (زوج ) براى آدمى است :
(وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً...)(7)

و از نشانه هاى او اين [است ] كه همسرانى از نوع خودتان براى شما آفريد... .
جـفـت آفـريـنـى زن و مـرد، از اهـدافِ بـلنـدِ آفـريـنـش و زمـيـنـه رشـد و كمال آنهاست ، چه اينكه ، هر يك از زن و مرد، به تنهايى ناقص بوده و به ديگرى نيازمند است و هـمـيـن نـقـص و احـتـيـاج است كه آنها را به سوى هم جذب مى كند و با رسيدن به يكديگر به آرامش و سكون دست مى يابند.
اين امر، اختصاص به انسانهاى عادى و معمولى ندارد، بلكه پيامبران نيز ـ كه وارستگان جامعه هـسـتـنـد ـ بـراى رعـايـت اصـولى تـكـويـنىِ خويش و ارضاى مشروع نيازهاى جنسى ، به ازدواج روآورده ، جامعه كوچكِ (خانواده ) را تشكيل مى دادند. قرآن كريم ، پيامبر اسلام (ص ) را مخاطب قرار داده ، مى فرمايد:
(وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ اَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً)(8)

پيش از تو (نيز) پيامبرانى فرستاديم ؛ و براى آنها همسران و فرزندانى قرار داديم .
ازدواج ، از نـظـر قـرآن از چـنان ضرورت و اهميّتى برخوردار است كه هيچ چيز، حتّى تهيدستى نمى تواند مانع انجام آن شود:
(وَ اءَنـْكـِحـُوا الاَْيـامـى مِنْكُمْ وَالصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ اِمائِكُمْ اِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِعٌ عَليمٌ)(9)
مـردان و زنـان بـى هـمـسـر و غـلامـان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد؛ اگر تنگدست باشند، خداوند به لطف خود آنان را بى نياز مى سازد، خداوند گشايش دهنده اى آگاه است .

اهميت ازدواج از ديدگاه پيشوايان دين
مـسـاءله ازدواج در سـخـن و سـيـره پـيـشـوايان معصوم (ع ) از جايگاه بلندى برخوردار است . آن بـزرگـواران ، بـراى نـشـان دادن اهـمـيـّت مـسـاءله ، عـلاوه بـر آن كـه خـود ازدواج مـى كردند و تشكيل خانواده مى دادند، با سخنان ارزنده خود نيز، امّت اسلامى را به اجراى اين سنّت اجتماعى ترغيب و تشويق مى كردند و در صورت مشاهده انحراف و افراط و تفريط در مساءله ازدواج به روشنگرى پرداخته ، افراد را از روش نادرستشان برحذر مى داشتند.
رسـول گـرامـى اسلام (ص ) ، ازدواج را يكى از سنتهاى خود دانسته ، مردم را به پيروى از اين روشِ نـيـكـو فـرا مـى خـوانـد. ايـشـان بـه اندازه اى به آن اهميت مى داد كه خوددارى كنندگان از ازدواج را جزو پيروان خويش قلمداد نمى كرد.(10)

امـيـر مـؤ مـنـان (ع ) نـيـز، جوانان را به ازدواج توصيه نموده ، اهميّتى را كه پيامبر(ص ) به ازدواج مى داد، به مردم گوشزد مى كرد:
(تـَزَوَّجـُوا فـَاِنَّ رَسـُولَ اللّهِ(ص ) كـَثـيـراً مـّا كـانَ يـَقـُولُ: مَنْ كانَ يُحِبُّ اَنْ يَتَّبِعَ سُنَّتى ، فَلْيَتَزَوَّجْ فَاِنَّ مِنْ سُنَّتىِ التَّزْويجَ)(11)
ازدواج كنيد بدرستى كه رسول خدا(ص ) بسيار مى فرمود: هر كس دوست دارد از سنّت من پيروى نمايد، ازدواج كند؛ زيرا ازدواج سنّت من است .
در روايتى ، رسول اكرم (ص ) تشكيل خانواده در سايه ازدواج را محبوبترين سازمان بنيان نهاده در اسلام معرّفى كرده است :
(ما بُنِىَ فِى الاِْسْلامِ بِناءٌ اَحَبُّ اِلَى اللّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ اَعَزُّ مِنَ التَّزْويجِ)(12)

در اسلام ، هيچ سازمانى به وجود نيامده كه نزد خدا، محبوبتر و شريفتر از ازدواج باشد.
روزى پـيـامبر اكرم (ص ) به مردى به نام (عكّاف ) كه توانايى مالى براى ازدواج داشته ، ولى زن نگرفته بود، فرمود:
(تَزَوَّجْ وَ اِلاّ فَاَنْتَ مِنَ الْمُذْنِبينَ)(13)
ازدواج كن و گرنه از گناهكاران خواهى بود.

با تشويق و ترغيب زياد پيامبر(ص ) نسبت به گزينش همسر و ترك تجرّد، پرورش يافتگان مـكـتـب آن حـضرت ، به ازدواج آن قدر اهميت مى دادند كه روا نمى دانستند، هيچ مردى هر چند براى مـدّتـى كـوتـاه ، بـدون هـمـسـر بـماند و اين نكته را حتّى در موقعيتهاى بحرانى فراموش ‍ نمى كردند. حضرت فاطمه (س ) پيش از شهادتش به امير مؤ منان (ع ) اين گونه وصيّت كرد:
(... يـَا بـْنَ عـَمِّ رَسـُولِ اللّهِ(ص ) اُوصـيـكَ اءَوَّلاً اَنْ تـَتـَزَوَّجَ بَعْدى بِاِبْنَةِ اُخْتى اَمامَةَ، فَاِنَّها تَكُونُ لِوُلْدى مِثْلى فَاِنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ)(14)
اى پـسـر عموى پيامبر! اوّلين وصيت من به تو اين است كه : پس از من با دختر خواهرم (اَمامه ) ازدواج كنى ؛ زيرا او براى فرزندانم مانند من است ، همانا مردان چاره اى جز ازدواج ندارند.

اهميت اجتماعى ازدواج
مساءله ازدواج را مى توان از دو جنبه مورد توجه قرار داد:
1 ـ جنبه فردى
2 ـ جنبه اجتماعى

از آنـجـا كـه زن و شـوهر براى ارضاى تمايلات شخصى و برآوردن نيازهاى فردى ، تن به ازدواج مـى دهـنـد، امر ازدواج ، يك مساءله شخصى و فردى محسوب مى شود و از آن جهت كه بنيان جـامـعـه انـسـانـى بـا زنـاشـويـى زن و مـرد شـكـل مـى گـيـرد و آنـان بـراى تـشـكـيـل خانواده ناچارند از ضوابط و نظام حقوقى خاصى پيروى كنند، ازدواج يك امر اجتماعى به حساب مى آيد.
تـاءمـيـن رفـاه ، آرامش و گسترش مدنيت بشرى در سايه ازدواج ميسّر است و تاءمين رفاه ، بدون تـشكيل خانواده اى متعهّد و مسؤ ول امكان ندارد. بر اين اساس ، ازدواج يكى از اركان مدنيت و راهى مهم براى آسايش جامعه و رفاه بشر به شمار مى رود. امام رضا(ع ) ضمن خطبه اى ، با اشاره به اهميت اجتماعى ازدواج فرمود:

(لَوْ لَمْ تـَكـُنْ فـِى الْمُناكَحَةِ وَالْمُصاهَرَةِ آيَةٌ مُنَزَّلَةٌ، وَ لا سُنَّةٌ مُتَبَّعَةٌ، لَكانَ ما جَعَلَ اللّهُ فيهِ مـِنْ بـِرِّ الْقـَريـبِ وَ تـَاءَلُّفِ الْبـَعـيـدِ مـا رَغـِبَ فـيـهِ الْعـاقـِلُ اللَّبـيـبُ وَ سـارَعَ اِلَيـْهِ الْمـُوَفَّقُ الْمُصيبُ)(15)
اگـر دربـاره ازدواج دسـتـورى هـم از خـدا صـادر نـشـده بـود و سـنّتى هم از سوى پيامبر(ص ) نـرسـيـده بـود، بـاز بـه خـاطـر هـمـان فـوايـد (اجـتـماعى ) كه خدا در آن نهاده ، مانند نيكى به نـزديـكـان و پـيـوند با بيگانگان ، انسان خردمند و مصلحت انديش به آن رغبت مى كرد. و شخص كامروا و درستكار بدان پيشى مى گرفت .

عزوبت در اسلام
بـه همان اندازه كه ازدواج داراى اهميّت و آثار فراوان است و نسبت به آن تاءكيد و تشويق شده است ، تجرد امرى ناشايسته و زيانبار بوده و مورد نكوهش شديد قرار گرفته است . در سخنان پيشوايان دين (ع ) نكوهش عزوبت به صورتهاى مختلف مطرح شده است :
الف ـ بـرتـرى عـبـادت هـمـسـرداران : در بـعـضـى از روايـات ارزش و بـرتـرى اعـمـال و عبادات همسرداران بيان شده و در مقابل ، كارهاى افراد مجرّد كم ارزش تلقّى شده است . امام صادق (ع ) فرمود:
(رَكْعَتانِ يُصَلّيهِمَا الْمُتَزَوِّجُ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعينَ رَكْعَةً يُصَلّيها اَعْزَبُ)(16)
دو ركعت نمازِ مردِ متاءهّل ، از هفتاد ركعت نمازِ فرد مجرّد برتر است .

مـردى بـه حضور امام باقر(ع ) شرفياب شد. آن حضرت از وى پرسيد: زن دارى ؟ گفت : نه . حـضـرت فرمود: من دوست ندارم همه دنيا را داشته باشم ، ولى يك شب مجرّد زندگى كنم . سپس فرمود:
دو ركعت نماز مردِ متاءهّل با فضيلت تر است از مرد عزبى كه شب را با عبادت به صبح رساند و روز را روزه بدارد.
آنـگـاه حـضـرت هـفـت ديـنـار بـه آن مـرد داد و فـرمـود: ايـن پول را صرف ازدواج كن .(17)
ب ـ بـدتـريـن مـردگان : مسلمانى كه در طول زندگى ، همسرى را انتخاب نكند و از دنيا برود، مورد مذمت و نكوهش پيامبر اسلام (ص ) قرار گرفته است :
(رُذالُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ)(18)
بدترين مردگانِ شما، عزبهايند.

در روايتى ديگر آمده است كه آن حضرت فرمود:
(لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاكُمْ اِلَى الدُّنْيا لَتَزَوَّجُوا)(19)

اگـر كسانى كه بدون همسر از دنيا رفتند، بار ديگر به دنيا باز گردند، حتماً ازدواج خواهند كرد.
ج ـ بـرادران شـيطان : همان گونه كه قرآن كريم ، اسراف كنندگان را برادران شيطان قلمداد كرده (20)؛ پيامبر گرامى اسلام (ص ) ، نيز عزبها را برادران شيطان خوانده است :
(شِرارُكُمْ عُزّابُكُمْ، وَالْعُزّابُ اِخْوانُ الشَّياطينِ)(21)
بدترين شما، عزبهايند، عزبها برادران شيطانند.

د ـ لعـنـت و نـكـوهش : پيامبر اكرم (ص ) آن دسته از مردان و زنانى را كه مى گويند: (ما ازدواج نمى كنيم )، لعنت كرده است .(22)
همچنين مسلمانان را از ترك دنيا و فرار از زن گرفتن باز داشته ، زنانى را كه از شوهركردن امتناع مى ورزند، مورد مذمّت و نكوهش قرار داده است .(23)
ه‍ ـ برترى نداشتن عزوبت : گاهى بعضى از افراد، براى توجيه مجرد ماندن خودشان ، از راه ديـن وارد مـى شـونـد و خـيـال مـى كـنـنـد عـزوبـت نـوعـى ارزش و فـضـيـلت اسـت ، غافل از آنكه اگر چنين بود، رهبران دين و وارستگان جامعه چنان مى كردند. امام رضا(ع ) فرمود:

روزى امام باقر(ع ) از زنى درباره وضعيت زندگى اش پرسيد.
زن گفت : من (متبتّله ) هستم .
حضرت پرسيد: مقصودت از (تبتّل ) چيست ؟
جواب داد: اصلاً نمى خواهم ازدواج كنم .
حضرت فرمود: چرا؟

عرض كرد: مى خواهم با مجرّد ماندن ، به فضيلت (و اجر و ثواب ) دست يابم .
حضرت فرمود: برگرد، (و چنين سخن مگوى )، اگر در عزوبت ارزش و فضيلتى بود، حضرت فـاطـمـه (س ) در دسـتـيـابـى بـه آن از تـو سـزاوارتر بود، چون هيچ زنى برتر از او نيست .(24)

اهداف ازدواج
جـهان آفرينش ، بى هدف و بيهوده نيست و خلقت آن بحق و براساس حكمت است . انسان كه جزئى از نـظـام عالم هستى است ، هم با هدف آفريده شده و هم بايد داراى هدف و مقصد باشد. زندگى بدون هدف ، مايه آشفتگى ، سرگردانى ، ناراحتى و عقب ماندگى است .
براين اساس ، هر يك از غرايز به وديعت گذاشته شده در انسان ، داراى حكمت و هدف است . وجود غـريـزه جـنـسـى در انـسـان بـراى تـاءمـيـن اهـداف و مـصـالحـى اسـت كـه اعـمـال آن بـه شـكـل صـحـيـح و مـشـروع ، تـضـمـيـن كـننده حيات مادى ، معنوى ، فردى و اجتماعى نسل بشر است .

ازدواج نيز كه تنها راه طبيعى ، فطرى و مشروع ارضاى غريزه جنسى است ، بايد داراى هدف يا اهـداف پـايـدار، سـنـجيده و اصيل باشد. اگر در زندگى زناشويى هدفهاى ناپايدار، سست و لرزان مـطـرح بـاشـد و زن و مـرد، راه آيـنـده را بـا آگـاهـى و هـدف حـسـاب شـده دنبال نكنند، به سعادت و خوشبختى و آثار ارزنده ازدواج دست نخواهند يافت .
در ايـن درس ، بـرخـى از اهـداف ازدواج را كـه در آيـات قـرآن و روايـات اهل بيت (ع ) آمده است ، بيان مى كنيم .

ارضاى غريزه جنسى
وقـتـى كـه آثـار رشـد و بـلوغ در پـسـران و دخـتـران ظـاهـر گـردد، صـدايى از درون آنان جهت بـرقرارى روابط زناشويى و ارتباط با جنس مخالف برخاسته ، آنان را به اطفاى شعله هاى غـريـزه جـنـسـى دعـوت مـى كـنـد. در ايـن مـيـان ، بـراى حـل مشكل جنسى سه راه وجود خواهد داشت :
الف ـ روابـط زن و مـرد بـدون هـيـچ قـيـد و شـرطـى در جامعه روا باشد و انسانها همچون ديگر حيوانات ، آزادانه از يكديگر كام گرفته ، به خواسته هاى جنسى پاسخ دهند.
ب ـ راه تفريط را پيموده ، همچون رهبانان مسيحى و برهمنان و... هرگونه روابط زناشويى را مـحـكـوم نـمـوده ، آن را بـرخـلاف شـؤ ون و اهـداف والاى انـسـانـى بـدانـنـد و بـا زحمت زياد به سركوبى خواسته هاى جنسى پرداخته ، همواره در مبارزه با اين خواسته درونى باشند.

ج ـ بـه مـنـظـور تـحـكـيـم بـنـيان اجتماعى اقوام و ملل ، بهره بردارى صحيح از غريزه جنسى و جـلوگـيـرى از مـفـاسـدِ زياد بى بند و بارى و زيانهاى ناشى از عزوبت ، به تحكيم و تنظيم مبانى ازدواج و تشكيل خانواده براساس قوانين هماهنگ با نظام خلقت پرداخته شود.

اسـلام ، راه سـوّم را در پـيـش گـرفته است ؛ بدين معنا كه از سويى بهره گيرى از تمايلات درونـى را بـطور معتدل و بدون افراط و تفريط از اهداف ازدواج دانسته ، به آن سفارش ‍ كرده اسـت و از سوى ديگر، آزادى مطلق در روابط جنسى زن و مرد و نيز رهبانيت را محكوم كرده ، آن را در جامعه اسلامى ناروا و نكوهيده مى شمارد. قرآن كريم مى فرمايد:
(... وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ)(25)
رهبانيّتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم .

پـيـامـبـر گـرامـى (ص ) بـا جـمله معروف (لا رَهْبانِيَّةَ فِى الاِْسْلامِ، تَزَوَّجُوا)(26) امت اسـلامـى را مـتـوجـّه تـاءمـيـن هـدف والاى انـسـانـى در سـايـه ازدواج و تـشـكـيـل كـانـون گـرم خـانواده كرده و (عثمان بن مظعون ) را كه شبها به عبادت مى پرداخت و روزهـا را بـا روزه بـه پـايـان مـى رسـانـد و زن و فـرزنـد را تـرك كرده بود، بشدّت نكوهش نمود.(27)
نـاگـفـته نماند كه ارضاى غريزه جنسى به تنهايى هدف ازدواج نيست ، چون اگر هدف نهايى ازدواج ، رسـيـدن بـه امـيـال جـنـسـى بـاشـد، بـعد از دستيابى به آن ، كانون زناشويى از هم گسسته ، به جدايى و طلاق منجر خواهد شد. در اسلام ، طلاق به خاطر نتايج تلخ و ناگوارى همچون سست شدن بنيان اخلاقى جامعه و متلاشى شدن محيط مناسب پرورش ‍ فرزندان ، در زمره منفورترين حلالها نزد خدا شمرده شده است . پيامبر اكرم (ص ) فرمود:

(ما اَحَلَّ اللّهُ شَيْئاً اَبْغَضُ اِلَيْهِ مِنَ الطَّلاقِ)(28)
خداوند هيچ چيزى را حلال نكرد كه به اندازه طلاق مورد غضب او باشد.

آرامش روانى
آفـريـنـش انـسـان بـگـونـه اى اسـت كـه بـراى رسـيـدن بـه آرامـش روحـى ، نـيـاز بـه ازدواج وتـشـكـيـل خـانواده دارد. زندگى زناشويى به علت ايجاد محبّت ، تفاهم و همدردى ، بسيارى از نـيـازهـاى روحـى انـسـان را تـاءمين مى كند. انسان در سايه تاءمين اين نيازها كه نيازهاى اصلى اوست ، به آرامش روحى مى رسد.
قـرآن كـريم تصريح مى كند كه يكى از ثمرات ازدواج و اهداف بلند آن ، تسكين خاطر و آرامش روحـى اسـت كـه در پـرتـو دوسـتى و محبتى كه خداوند در قلب زن و شوهر قرار داده است ، به دست مى آيد:
(وَ مـِنْ آيـاتـِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فى ذلِكَ لاَ ياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)(29)

و از نـشـانـه هـاى اوسـت كـه هـمـسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يـابـيـد و مـيـان شـمـا دوسـتـى و مـهـربـانى قرار داد؛ همانا در اين كار، نشانه هايى است براى گروهى كه تفكّر مى كنند.
در جـاى ديـگر با بيان كنايه اى جالب ، همسران را براى يكديگر به عنوان لباس و پوشش ‍ معرفى مى كند:
(هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ)(30)

زنان ، لباس همسران ، و شما (همسران ) لباس آنها هستيد.
اگر لباس موجب پوشش عيوب ظاهرى بدن و يا حفظ از سرما و گرما و احساس آرامش و امنيت و يا زيـبـايى و كمال است ، همسران نيز يكديگر را از فساد و تباهى و انحراف جنسى حفظ مى كنند و در كنار هم به آرامش و كمال دست مى يابند.
امام رضا(ع ) با تصريح به اين نكته كه زنان مايه آرامش شوهرانند، فرمود:
(مِنَ السُّنَّةِ التَّزْويجُ بِاللَّيْلِ؛ لاَِنَّ اللّهَ (جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً)(31) وَالنِّساءُ اِنَّما هُنَّ سَكَنٌ)(32)
از سـنـّتهاى اسلام ، برگزارى مراسم ازدواج در شب است ؛ زيرا خداوند شب را مايه آرامش قرار داده ، و زنها نيز مايه آرامش (شوهران ) هستند.

حفظ دين
ازدواج بـه خـودى خـود امـرى مـستحب است ، ولى گاهى به جهت نذر، عهد، قسم و يابراى رسيدن بـه واجـب ديـگـر، يـا جـلوگيرى از ضرر و معصيت و... واجب مى شود.(33) پس ، از جمله اهـداف ازدواج ، رعـايت امور شرعى و انجام وظيفه دينى اعمّ از واجب و مستحب است (34) تا بـديـن وسـيـله ، پـاكـى و طـهـارتِ نـفـس و آرامـش روحـى و روانـى بـطـور كـامـل حـاصـل گـردد و آدمـى از خـطـر انـحـراف ، آلودگى و گناه حفظ شود. پيامبر اسلام (ص ) فرمود:
(مَنْ اَحَبَّ اءَنْ يَلْقَى اللّهَ طاهِراً مُطَهَّراً فَلْيَلْقَهُ بِزَوْجَةٍ)(35)
هر كس دوست دارد خدا را با طهارت و پاكيزگى ملاقات كند، با داشتن همسر او را ملاقات كند.

بـهـتـريـن راه بـراى حـفـظ عـفـت ، ازدواج كـردن در اوليـن فـرصـت مـمـكـن اسـت و هـرگـونـه سـهـل انـگـارى در ايـن مـورد بـه زيان انسان تمام مى شود. اين ضرورت در دوره جوانى بيشتر احـسـاس مـى شـود، چـون در دوره جـوانـى كـه هـنـگام هيجان غريزه جنسى است ، بهترين راه براى مـنـحـرف كردن يك جوان ، استفاده از اين غريزه و جاذبه هاى جنسى است . انسان با داشتن همسر و بـا تـسـكين غريزه جنسى ، جاذبه هاى منحرف كننده را كمرنگ مى بيند، و براحتى مى تواند عفت خود را حفظ كند. پيامبر اكرم (ص ) در اين باره فرمود:
(اَيُّما شابٍّ تَزَوَّجَ فِى حَداثَةِ سِنِّهِ عَجَّ شَيْطانُهُ: يا وَيْلَهُ! عَصِمَ مِنّى دينَهُ)(36)

هـر جوانى كه در ابتداى جوانى ازدواج كند، شيطان او فرياد مى كشد: اى واى ! دينش را از دست من در امان داشت .
البـتـّه ، تـاءثـيـر ازدواج در حـفـظ ديـن بـه ايـن مـعـنـا نـيـست كه تمام زمينه هاى فساد در انسان متاءهل از بين مى رود، بلكه او نيز بايد در حفظ پاكدامنى خود بكوشد. پيامبر(ص ) در اين باره فرمود:
(اِذا تَزَوَّجَ الْعَبْدُ فَقَدْ اَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ فَلْيَتَّقِ اللّهَ فِى النِّصْفِ الْباقى )(37)
هـرگـاه بـنـده ازدواج كـنـد نيمى از دينش را حفظ كرده است ، پس در نيم ديگر بايد تقواى الهى پيشه كند.

حفظ نسل
بـقـاى نـوع بـشـر، وابـسـتـه بـه ازدواج و تـكـثـيـر نـسـل اسـت . انـسـانـهـا بـا مـيـل بـه جـاودانـگـى از طـريـق فـرزندان خود، به تشكيل خانواده مى پردازند. وجود فرزند در خـانـواده ، بـاعـث آرامـش ، دلگـرمـى و تحكيم نظام خانوادگى است ؛ اگر جز اين بود، انسان از تشكيل خانواده و قبول مسؤ وليت سنگين آن شانه خالى مى كرد.
قـرآن كـريـم بـا اشـاره بـه حـكـمـت تـشـريـع و ايـجـاد ايـن سـنـت در جـهـان خـلقـت و تـكـثـيـر نسل انسان در سايه (جفت آفرينى ) فرمود:
(يا اَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً)(38)

اى مردم ! از (مخالفتِ) پروردگارتان بپرهيزيد! همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد؛ و هـمـسر او را (نيز) از جنس او خلق كرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمين ) منتشر ساخت .
و نـيـز در جـاى ديـگـر، هـدف از خـلقـت زوج گـونـه انـسـان را تـكـثـيـر نسل دانست :
(وَاللّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ
حَفَدَةً...)(39)

خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه هايى به وجود آورد.
در ديدگاه قرآن ، زنان فقط وسيله ارضاى غريزه جنسى نيستند، بلكه آفريدگار جهان آنان را بـگـونـه اى آفـريـده كـه وسـيـله اى بـراى بـقـاى نـسـل و حـفـظ حـيـات نـوع بـشـر و مـركـز ثقل پرورش و تربيت فرزندان صالح و شايسته باشند:
(نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَاءْتُوا حَرْثَكُمْ اَنّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لاَِنْفُسِكُمْ)(40)
زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند؛ پس هر زمان كه بخواهيد، مى توانيد نزد آنان برويد و (سـعـى نـماييد از اين فرصت بهره گرفته ، با پرورش فرزندان صالح ) اثر نيكى براى خود، از پيش بفرستيد!

انتخاب همسر
از آنـجـا كـه مرد و زن با زندگى زناشويى ، وارد مرحله جديدى مى شوند و تا پايان عمر در غـم و شـادى يـكـديـگـر شـريـك خـواهـنـد بـود، بـايـد بـراى انـتـخـاب هـمـسـر اهـمـيـّت زيـادى قائل باشند.
زن و شوهر براى همديگر، لباس و پوششى هستند و انتخاب اين پوشش در زشتى و زيبايى ، كـمـال و جـمـال آنـان اثـر مى گذارد. علاوه بر آن ، اخلاق و صفات همسر، بر روحيات ، عواطف و افـكـار انسان تاءثير داشته ، در جهت گيرى زندگى و رسيدن به خوشبختى يا بدبختى نقش مهمّى دارد.

آزادى در انتخاب همسر
يـكـى از اصول ازدواج كه در اسلام مورد تاءكيد و توجّه قرار گرفته ، آزادى در انتخاب همسر براى زن و مرد است .
اگـر زندگى زناشويى مايه آرامش ، آسايش ، خوشبختى و سعادت است ، رسيدن به آن هنگامى مـيـسـّر اسـت كـه طـرفـيـن در انـتـخـاب هـمـسـر از آزادى و اخـتـيـار كـامل برخوردار باشند و با مطالعه و تحقيق تصميم به ازدواج گرفته ، همسر مورد نظرشان را انتخاب كنند.
در اسـلام ، بـراى اجـراى صيغه (عقد) و صحت آن ، شرط شده است كه زن در (ايجاب ) يعنى پـيـشـنـهـاد ازدواج بـا هـمـسـر دلخـواه و مـورد عـلاقـه خـود، و شـوهـر در (قـبـول ) يـعـنـى پـذيـرفـتـن ايـن پـيـشـنـهـاد، رضـايـت و اخـتـيـار كامل داشته باشند.

پـيـشـوايـان ديـن بـه مـنـاسـبـتهاى مختلف ، بر آزادى انتخاب همسر براى طرفين تاءكيد كرده ، هرگونه تحميل و اجبار در ازدواج را منع نموده اند.
مردى به حضور امام ششم (ع ) شرفياب شد و عرض كرد:
مـن مـى خـواهـم بـا دخـتر مورد علاقه ام ازدواج كنم ، ولى پدر و مادرم مى خواهند دختر ديگرى كه مورد علاقه ام نيست به ازدواج من درآورند؛ اينك وظيفه ام چيست ؟
امام فرمود:

(تَزَوَّجِ الَّتى هَوَيْتَ وَدَعِ الَّتى هَوى اَبَواكَ)(41)
با زنى كه خودت دوست دارى ازدواج كن و زنى را كه پدر و مادرت پسنديده اند، رها كن .
در جـريـان ازدواج حـضـرت فـاطـمه (س ) ، آزادى انتخاب همسر بگونه اى زيبا از سوى پيامبر اكـرم (ص ) تـرسـيـم شـد. هـنـگـامـى كـه امـام عـلى (ع ) از دخـتـر پيامبر(ص ) خواستگارى كرد، پيامبر(ص ) به مشورت و تبادل نظر با دخترش پرداخت و فرمود:
دخترم ! پسر عمويت على (ع ) از تو خواستگارى نموده است ، پاسخ تو چيست ؟
حضرت فاطمه (س ) به پدر احترام كرده ، مى گويد: نظر شما چيست ؟
پيامبر فرمود:
(اَذِنَ اللّهُ فيهِ مِنَ السَّماءِ)

خداوند از آسمان به اين امر، اجازه داده است .
فاطمه (س ) گفت :
(رَضيتُ بِما رَضِىَ اللّهُ لى وَ رَسُولُهُ)(42)
به آنچه خداوند و پيامبر او براى من پسنديده اند، خشنودم .
نـمـونـه اى ديـگـر: يـكـى از يـاران امـام جـواد(ع ) در ضـمـن نامه اى از آن حضرت پرسيد: دختر خـردسـالى ، بـه وسـيـله عمويش به ازدواج شخصى درآمد، ولى وقتى بزرگ شد با آن ازدواج موافقت نكرد، تكليف آنها چيست ؟ امام جواد(ع ) در پاسخ نوشت :
(لا تُكْرَهُ عَلى ذلِكَ، وَالاَْمْرُ اءَمْرُها)(43)

نبايد آن دختر را اجبار كرد، صحت ازدواج بستگى به توافق او دارد.

دقت مرد در انتخاب همسر
مـيـزان تـاءثير همسر در زندگى انسان را نمى توان با معيارهاى مادى سنجيد. يك همسر خوب و شايسته مى تواند مسير زندگى انسان را همواره در جاده سعادت قرار دهد و او را به پيمودن راه درسـت ، پـاكـى و قـنـاعت تشويق كند. برعكس ، همسر ناشايست مى تواند صفات نادرستى چون بـى بند و بارى ، حرص ، شيّادى و ناپاكى را در او رشد داده و وى را به درّه ذلّت و ناپاكى سقوط دهد.
امـام صـادق (ع ) هـمـسـر را جـهـت دهـنـده زنـدگـى مـعـرفـى كـرده ، قـيـمـت او را بـا مـعيارهاى مادى قـابـل ارزيـابـى نـمـى دانـد. آن حـضـرت زن صـالح را از هـر كـالاى بـاارزشـى بـرتر و زن نـاشـايـسـتـه را از هر كالاى بى ارزشى پست تر دانسته ، بر دقت مرد در انتخاب همسر تاءكيد كرده ، فرموده است :

(اِنَّمـَا الْمـَرْاءَةُ قِلادَةٌ فَانْظُرْ ما تَتَقَلَّدُ، وَ لَيْسَ لِلْمَرْاءَةِ خَطَرٌ، لا لِصالِحَتِهِنَّ وَ لا لِطالِحَتِهِنَّ. فَاَمّا صالِحَتُهُنَّ فَلَيْسَ خَطَرُهَا الذَّهَبَ وَالْفِضَّةُ، هِىَ خَيْرٌ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ، وَ اَمّا طالِحَتُهُنَّ فَلَيْسَ خَطَرُهَا التُّرابَ، اَلتُّرابُ خَيْرٌ مِنْها)(44)
زن هـمـچـون گـردنـبـنـد اسـت . پـس دقّت كن كه چه گردنبندى بر گردن خود آويزان مى كنى . براى زن شايسته و ناشايست هيچ قيمتى نمى توان مشخص كرد؛ زيرا ارزش زنان شايسته طلا و نـقـره نيست ، بلكه چنين زنانى از طلا و نقره بهترند و ارزش زنان ناشايسته برابر خاك هم نيست ، چه اينكه خاك از اينان بهتر است .

زن ، شـريـك زندگى ، صاحب اسرار و انيس مرد مى باشد و روشن است كه چنين شخصى تا چه اندازه در زندگى او مؤ ثّر است . با توجه به اهميّت اين مساءله ، امام صادق (ع ) فرمود:
(اُنـْظـُرْ اَيـْنَ تـَضـَعُ نـَفـْسـَكَ وَ مـَنْ تـُشـْرِكـُهُ فـى مـالِكَ وَ تـَطَّلِعـُهُ عـَلى دِيـنـِكَ وَ سـِرِّكَ)(45)دقـت كـن كـه شـخصيت خود را در چه جايگاهى قرار مى دهى و چه كسى را در ثروت خود شريك مى كنى و بر كيش و راز خويش آگاه مى سازى .

نقش همسر و تاءثير آن در زندگى ، انسانِ جوياىِ سعادت را وا مى دارد كه در انتخاب وى شتاب نـكـنـد و بـا دقـّتـى بـايـسـتـه بـه جـسـتجوى همسرى شايسته بپردازد، چرا كه به دست آوردن گـوهـرى ارزنـده بـه غوّاصى در اعماق دريا مى ارزد و دست يافتن به همسرى شايسته ، تلخى ناملايمات و مشكلات گزينش مناسب را به كام انسان شيرين مى سازد، بويژه با توجّه به اين نكته كه زنان شايسته و صالح در هر زمان اندكند و دسترسى به آنان تنها در سايه تحقيق و جستجو ميسّر است . پيامبر اسلام (ص ) فرمود:
(اِنَّما مَثَلُ الْمَرْاءَةِ الصّالِحَةِ مَثَلُ الْغُرابِ الاَْعْصَمِ الَّذى لا يَكادُ يُقْدَرُ عَلَيْهِ)(46)
مـَثـَلِ زن شـايـسـتـه ، مـَثـَلِ كـلاغ پـاسـفـيـد اسـت كـه دسـتـرسـى بـه آن بـسـيـار مشكل است .

دقّت زن در انتخاب همسر
انـتـخاب شوهر براى زنان نيز بسى سخت و مشكل است . زن بايد بداند كه تن به ازدواج دادن براى مدت كوتاهِ يك سال و دو سال نيست ، بلكه عمرى بايد با شوهر زندگى كند و اگر در انـتـخـاب فـردى كـه مـى خـواهـد پـدر فرزندان آينده اش باشد، دقت كافى نكند و در اين امر از عـقـل ، بـيـش از احـسـاس و عـاطـفـه كـمـك نـگـيـرد و بـا بزرگترها بويژه پدر و مادرش ‍ مشورت نكند(47) و نظر آنان را در امر ازدواج دخالت ندهد، چه بسا دچار مشكلات و ناهنجاريهاى سـخـت شـده ، بـنـاى زنـاشويى او لرزان گردد و براى نجات از شعله هاى آتش كينه و اختلاف دست به طلاق و جدايى دراز كند و آنگاه با جريحه دار شدن احساسات و عواطف ، تا پايان عمر احساس سرافكندگى و شرمسارى خواهد كرد.

وقـتـى زنـى شـوهـر مـى كـنـد تا حد فراوانى در اختيار شوهر قرار گرفته ، در امور مشروع و مسائل مربوط به خانه و خانواده ، بايد از او اطاعت كند. از اين رو، پيامبر اسلام (ص ) فرمود:
(اِنَّمـَا النِّكـاحُ رِقُّ، فـَاِذا اَنـْكـَحَ اَحـَدُكـُمْ وَليـدَةً فـَقـَدْ اَرَقَّهـا فـَلْيـَنـْظـُرْ اَحـَدُكـُمْ لِمـَنْ يـَرِقُّ كَريمَتَهُ)(48)
ازدواج نوعى فرمانبرى است ، پس هر گاه دخترى را شوهر مى دهيد، دقت كنيد كه او را به اطاعت چه كسى وامى داريد.

انتخاب همسر در سيره پيشوايان دين
دقـت ائمـه معصومين (ع ) در انتخاب همسر، نشانگر توجه آنان به اهميّت و تاءثير اين انتخاب ، در زندگى خانوادگى است . آن بزرگواران در مواردى كه ازدواج آنها جنبه سياسى يا اجتماعى نـداشـت و نـفـس ازدواج براى آنان مطرح بود، درباره فرد مورد نظر، تحقيقات لازم را انجام مى دادنـد، تـا از اخـلاق ، ايـمـان و خـصـوصـيـات فـردى و خـانـوادگـى او بـطـور كامل آگاه شده ، همسرى شايسته و مناسب انتخاب كنند.
پـيـامـبـر اسلام (ص ) عموماً در مواردى كه قصد ازدواج داشت ، ابتدا تحقيق مى كرد و كسى را مى فرستاد تا بانوى مورد نظر را ببيند.(49)
امـيـر مـؤ منان (ع ) نيز قبل از ازدواج تحقيق مى كرد تا همسرى شايسته انتخاب كند كه از هر جهت خـصـوصـيـات لازم و مـورد نـظـر را داشـتـه بـاشـد. ايـن دقـت تـا آنـجـا پـيـش مـى رفـت كـه از احـوال پـدران زن نـيـز مـى پـرسـيـد، تـا بـا شـنـاخـت صـفـات مـوروثـى آنـان ، همسر خويش را برگزيند.

روزى آن حضرت به برادرش عقيل كه به انساب عرب آگاهى داشت ، فرمود:
تو به انساب عرب آگاهى ، براى من زنى اختيار كن كه فرزندى شجاع بياورد.)
عقيل عرض كرد:

بـا (فـاطـمـه كـلابـيـه ) ازدواج كـن كـه در عـرب كـسـى از پـدران او شـجـاعـتـر نـبـوده اسـت .(50)

ملاكهاى انتخاب همسر
كوشش و تلاش آدمى براى انتخاب همسر همراه با ملاك و معيارهاى درست و اساسى ، نقش ارزنده اى در زندگى زناشويى داشته ، موجب خوشبختى و سعادت خانواده خواهد بود.
اگـر انـتـخـاب هـمـسـر بـا مـعـيـارهـاى درسـت صـورت پـذيـرد و بـه مـسـائل سطحى و زودگذر، احساسات و عواطف صورى توجّه نگردد، ريشه بسيارى از اختلافات خـانـوادگـى بـرطـرف مى شود. از اين رو، توجّه به ملاكهاى ارزشمند در انتخاب همسر، بسيار ضرورى است . مهمترين معيارهاى ازدواج بدين شرح است :

مذهب و ايمان
اگـر مـذهـب و ايـمـان عـميق و ريشه دار به عنوان يكى از ملاكهاى انتخاب همسر، مورد توجّه قرار گـيـرد، زنـدگـى بـا صـفـا و صـمـيـمـيـت تـواءم مـى گـردد، هـر يـك از زن و مرد، خدا را در همه حال شاهد و ناظر بر اعمال خود مى بينند و با ايمان به حساب و رستاخيز و تشخيص ‍ حق و ناحق و... به انجام وظايف مى پردازند.
ايـمـان هـمـسـر، تـاءثـير بسزايى در التزام به دستورات دينى مانند رعايت حجاب ، پرهيز از معاشرتهاى آلوده ، خوددارى از مصرف مال حرام و... دارد. روشن است زندگى خانوادگى دو فرد كه از نظر ديندارى در دو قطب مخالف قرار گرفته اند، چه وضعى پيدا مى كند؛ از كوچكترين مسائل زندگى تا مهمترين آن ، كشمكش و درگيرى مستمر و پايان ناپذيرى وجود خواهد داشت كه جملگى از رعايت نكردن ملاك مذهب و ايمان در انتخاب همسر نشاءت مى گيرد.

در روايات اسلامى تاءكيد شده كه در انتخاب همسر، كفو بودن در دين و ايمان مورد توجه قرار گيرد و مردان با زنان ديندار پيمان زناشويى ببندند. پيامبر اسلام (ص ) فرمود:
(... عَلَيْكُمْ بِذاتِ الدّينِ)(51)
بر شما باد به ازدواج با زنان ديندار.

مـرد مـسـلمـان نـمـى تـوانـد زن كـافـر، مـرتـد، نـاصـبـى (52) (دشـمـن اهـل بيت پيامبر(ص ) و اهل كتاب را براى پيمان زناشويى برگزيند، گرچه ازدواج موقّت با زنان اهل كتاب اشكال ندارد.(53)
زن مـسـلمـان نـيـز كـه داوطـلب ازدواج است ، بايد شوهر مسلمان انتخاب كند و نمى تواند با مرد كـافـر، اهـل كـتـاب و نـاصبى پيمان زناشويى ببندد، زيرا غلبه مرد بر زن ممكن است زمينه را براى انحراف فكرى و عقيدتى او فراهم سازد و وى تحت تاءثير عقايد شوهر قرار گرفته ، دست از مذهبش بردارد. امام صادق (ع ) فرمود:
(تـَزَوَّجـُوا فـِى الشَّكـاكِ وَ لا تـُزَوِّجـُوهـُمْ، لاَِنَّ الْمـَرْئَةَ تـَاءْخـُذُ مـِنْ اَدَبِ الرَّجـُلِ وَ يـُقـْهِرُها عَلى دينِهِ)(54)

از مردم سست ايمان زن بگيريد، ولى به آنها زن ندهيد؛ زيرا زن در اخلاق و آداب تحت تاءثير شوهر است و مرد عقايد خود را بر او تحميل مى كند.

اخـلاق
اخـلاق هـر انـسـانى تاءثير مستقيم در زندگى او دارد. اين تاءثير در محيط خانواده محسوستر و نـقـش آفـريـن تـر اسـت ؛ زيـرا مـسـائل عـاطـفـى در خـانـواده بـر مـسـائل ديـگـر غـلبـه دارد و مـحـيـط خـانـواده بـيـشـتـر بـر مـبناى خصوصيات اخلاقى اعضاى آن شـكـل مـى گـيـرد، تـا عـوامـل ديـگر. اگر اعضاى خانواده از اخلاقى نيكو بهره مند باشند، محيط خـانـواده تـبديل به بهشتى سرورانگيز مى شود و چنانچه به بداخلاقى خو گرفته باشند، همواره خود را در جهنّمى سوزان گرفتار خواهند ديد. امام على (ع ) فرمود:
(بِحُسْنِ الاَْخْلاقِ يَطيبُ الْعَيْشُ)(55)

با خوش اخلاقى ، زندگى نيكو و مطلوب مى گردد.
هـمـسرِ بداخلاق و ناسازگار، مايه غم و اندوه و كدورت گرديده ، طراوت و شادابى را از آدمى مى ربايد. پيامبر گرامى (ص ) در دعا چنين مى گفت :
(اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِكَ... مِنْ زَوْجَةٍ تُشيبُنى قَبْلَ اَوانِ مَشيبى )(56)
خدايا! به تو پناه مى برم از همسرى كه قبل از رسيدن پيرى ، پيرم كند.

زنـدگـى مشترك زناشويى ، داراى فراز و نشيبهايى است كه برخورد صحيح با آنها نياز به روحـيـه اى قـوى و اخـلاقـى پسنديده دارد. زن و مرد اگر از اين مزيّت بهره اى نداشته باشند، نـمـى تـوانند با تفاهم و همكارى متقابل ، بر مشكلات زندگى چيره شده ، بار سنگين آن را به مقصد برسانند. چنانچه هر يك از طرفين از اخلاقى نيكو و رفتارى شايسته برخوردار نباشد، طرف ديگر هر چند خوش اخلاق هم باشد، زندگى به كامش تلخ خواهد شد.
از آنـجـا كـه اصـلاح صـفـات نـاپـسند، در صورت ريشه دار بودن آنها، نياز به تلاش ‍ طاقت فـرسـا و زمـانـى طـولانـى دارد، بايد از همان ابتدا به صفات اخلاقى همسر توجّه كرد، تا در سايه انتخاب همسرى خوش اخلاق ، زندگى سعادتمندانه اى پى ريزى شود.

در روايات ، ازدواج با افراد بداخلاق منع گرديده است . حسين بن بشّار (يكى از ياران امام هشتم (ع ) دخـتـرى داشـت و يـكـى از خـويشانش كه اخلاق نيك نداشت ، از دختر او خواستگارى كرد. وى نـامـه اى براى حضرت رضا(ع ) نوشت كه چنين فردى براى خواستگارى دخترم آمده ، آيا جواب مثبت بدهم يا جواب منفى ؟
حضرت رضا(ع ) در پاسخ نوشت :
(لا تُزَوِّجْهُ اِنْ كانَ سَيِّى ءَ الْخُلْقِ)(57)
اگر (خواستگار) بداخلاق است ، دخترت را به ازدواج او درنياور.

هماهنگى فكرى و فرهنگى
آگـاهـى از طـرز فـكر و فرهنگ همسر آينده در جنبه هاى گوناگون زندگى مانند: سطح علمى ، فداكارى ، گذشت ، ولخرجى ، اسراف ، راحت طلبى ، مقام دوستى ، جاه طلبى ، چشم و هم چشمى ، تـدبير منزل ، عقل معاش ، معرفت و دانش و... بسيار مهم است ؛ زيرا در موارد زيادى ، اختلافات زن و شـوهر ناشى از اختلاف روحيه ها و ناهماهنگى فكرى است ، بويژه آنگاه كه هر يك از آنها در اِعـمـال سـليـقـه خود اصرار و سماجت ورزند و حق را همان بدانند كه خود فكر مى كنند. از اين رو، توجه به هماهنگى فرهنگى بين زن و مرد يكى از معيارهاى انتخاب همسر قلمداد مى شود. امام صادق (ع ) فرمود:
(اِنَّ الْعارِفَةَ لا تُوضَعُ اِلاّ عِنْدَ عارِفٍ)(58)

زن آگاه و با معرفت ، بايد همسر مرد آگاه و با معرفت گردد.
در روايـات ، ازدواج بـا افـراد كـج رفـتـار، لجباز، ناسازگار، ساده لوح ، كوته فكر و احمق نهى شده است .(59)

اصالت خانوادگى
مـحـيـط خـانـواده اوّليـن عـرصـه شـنـاخت انسان از جهان است و روحيات و اخلاق انسان از اين محيط تـاءثـيـر مـى پذيرند. بنابراين ، براى شناخت همسر بايد از خانواده او آگاهى كافى داشت . بـر ايـن اسـاس ، تـوجـّه بـه نـجـابـت ، ايـمـان ، عـفـاف و ديـگـر صـفـات خـانـواده همسر كه در شكل گيرى شخصيّت او مؤ ثّر هستند، ضرورت پيدا مى كند.
البـتـّه نـمـى توان منكر وجود افراد شايسته در ميان خانواده هاى ناصالح بود، اما چنين افرادى بندرت يافت مى شوند؛ زيرا به هر حال ، بقاياى آثار منفى خانواده در زواياى وجود انسان مى مـانـد و بگونه اى او را تحت تاءثير قرار مى دهد. پيامبر اسلام (ص ) درباره اهميّت توجّه به خانواده همسر فرمود:

(اَيُّهـَا النـّاسُ اِيـّاكـُمْ وَ خـَضـْراءَ الدِّمـَنِ قـيـلَ يـا رَسـُولَ اللّهِ! وَ مـا خَضْراءُ الدِّمَنِ؟ قالَ: الْمَرْاءَةُ الْحَسْناءُ فى مَنْبَتِ السُّوءِ)(60)
اى مـردم ! از سـبـزه اى كـه در لجـنـزار رويـيـده اسـت ، پـرهـيـز كـنـيـد. سـؤ ال شد: اى پيامبر خدا! سبزه روييده در لجنزار چيست ؟ فرمود: زن زيبايى كه در خانواده اى بد، تربيت شده باشد.
در روايات ، يكى از ويژگيهاى همسر خوب ، عزيز و سربلند بودن زن در ميان بستگانش بيان شـده اسـت (61) و نـيـز تـوصـيـه شده كه براى ازدواج ، زنان هاشميه را ترجيح دهيد؛ زيـرا ايـنـان از نـظـر نـسـل بـه خـانـدان كـريـم پـيـامـبـر(ص ) مـتـصـل مى شوند، به شوهران خود مهربانتر،به فرزندان خويش دلسوزتر، در برابر اغيار خودنگهدارتر و نسبت به شوهر خويش ‍ مطيع ترند.(62)

معيارهاى ديگر
عـلاوه بـر مـعـيـارهـاى يـاد شـده ، بـراى هر يك از زن و مرد ملاكهاى اختصاصى ديگرى از لحاظ جـسمى ، سنّى و اقتصادى در لا به لاى روايات معصومين (ع ) وجود دارد كه خلاصه اى از آنها را در زير مى آوريم :
الف ـ شرايط اختصاصى انتخاب همسر براى مردان

مـردان بـراى انـتـخاب همسرى شايسته ، بايد كوشش كنند تا سراغ زنانى روند كه از صفات زير برخوردار باشند:
از نـظـر فـكـرى ، ضعيف العقل و داراى كمبود ذهنى ، بلاهت و حماقت نباشند؛ زيرا ضمن اينكه اين خـصـايـص و صـفـات بـه نـسـل بـعـدى مـنتقل مى شود و در عين اينكه زندگى همواره با كمبودها، نـارسـايـيـها و درگيريها رو به روست ، تربيت و پرورش فرزندانى كه از آنها به دنيا مى آيد، نيز دچار مخاطره است .(63)
از لحـاظ جـسـمـى ، تـوصـيـه شـده اسـت كه همسر بسيار بلند قد و يا بسيار كوتاه قد نباشد، بـلكـه مـتـوسـط القـامـه و تـا حـدود امـكـان نـقـص جـسـمـى نـداشـته ، عاجز، كور، زمينگير و به بيماريهاى مزمن مبتلا نباشد.(64)

رهـبـران اسـلام ، در بـرخـى از روايـات ، ازدواج بـا سـالخـوردگـان و زنـان بچه دار را مناسب ندانسته اند و توصيه ها اغلب متوجه ازدواج با دوشيزگان است .(65)
و نـيـز سـفارش شده است كه همسرى وَلود و از خاندانى پر زاد و ولد انتخاب كنيد. پيامبر(ص ) فرمود:
(اِنَّ مـِنْ خـَيـْرِ نـِسـائِكـُمُ الوَلُودَ الْوَدُودَ السَّتـيـرَةَ الْعـَزيـزَةَ فـى اءَهـْلِهـَا الذَّليـلَةَ مـَعـَ بَعْلِها...)(66)
بـى شـك ، از بـهـتـريـن زنـهـايتان ، كسى است كه زايا، مهربان ، پاكدامن ، در نزد خانواده اش عزيز و در نزد شوهرش ‍ فروتن باشد.
هـمـچـنـيـن ، داراى وفـا، تـدبـيـر، حـيـا، آزادمـنـشـى ، زيـبـايـى ، كـمال ، قدرت همسردارى ، مهربانى ، خودآرا براى شوهر، موقّر، پارسا و كابينش سبك باشد. و از لحاظ خويشاوندى دور باشد كه فرزندى ضعيف مى زايد. علاوه بر آن بايد:

تا حدودى متكبر و بزرگ فروش باشد، تا تسليم غير شوهر نشود.
تا حدودى بخيل باشد، تا مال و دارايى شوهر را حفظ كند.
تا حدودى بيمناك باشد، تا به دام صياد نيفتد،(67) و... .
ب ـ شرايط اختصاصى انتخاب شوهر براى زنان

زنـانـى كـه مـى خواهند شوهر انتخاب كنند شايسته است به شرايط و معيارهاى زير نيز توجه كنند:
از لحـاظ جـسـمـى تـوصـيه شده است كه شوهر بيماريهاى مزمن بدنى نداشته ، قادر به انجام وظيفه همسرى باشد.(68)
از لحاظ سنّى ، بهتر است تفاوتهاى سنّى در حد تفاوت دو بلوغ (شرعى ) و (جنسى )، يعنى حدود 3 تا 6 سال باشد.(69)
از لحـاظ اقتصادى ، با مردى ازدواج كند كه بتواند كار شرافتمندانه براى خود انتخاب كرده ، چرخ زندگى را بچرخاند.(70)

عوامل سعادت خانواده
تـوجـّه بـه خـوشـبـخـتـى خـانـواده ، نـيـاز بـه شـنـاخـت جـامـع و فـراگـيـر نـسـبـت بـه عـوامـل سـعـادت بـخـش آن دارد. شـناخت اين عوامل و به كارگيرى آنها، در شؤ ون مختلف زندگى خانوادگى اثر داشته ، اركان سعادت خانواده را حفظ و مستحكم مى سازد.
بـرخـوردارى از اين عوامل ، نياز به تجربه فراوان ، عبرت از زندگى ديگران و آموختن و به كـارگـيـرى دسـتورات دينى دارد و هر اندازه بتوان به نكات بيشترى در اين زمينه دست يافت ، بـهـتـر مـى تـوان سـعـادت خـانـواده را تـضـمـيـن كـرد. ايـنـك تـعـدادى از ايـن عوامل :

1 ـ احترام متقابل
بـراى بـرخـوردارى از خـانـواده بـهـنـجـار، نـيـاز بـه سـازش ، تـوافـق و هـمـكـارى مـتـقـابـل در خـانـواده اسـت . در زنـدگـى خـانـوادگـى هـيـچ يـك از زن و مـرد نـبـايـد خـود را مـسـتـقـل از ديـگرى بداند. هر دو به يكديگر نيازمندند و بايد نيازهاى مختلف همديگر را تاءمين كنند.
احـتـرام مـتـقـابـل زن و مـرد در مـحـيـط خـانـوادگـى ، يـكـى از اصول مهمّ سعادت خانواده است . بر اين اساس ، در روايات اسلامى آمده كه هر يك از مرد و زن ، بايد به ديگرى احترام بگذارد. امام باقر(ع ) به مردان چنين سفارش كرده است :

(مَنِ اتَّخَذَ امْرَاءَةً فَلْيُكْرِمْها)(71)
هر كس زن گرفت ، بايد او را گرامى دارد.
زن نـيـز بـايـد نـهـايـت احـتـرام را نـسـبـت به شوهرش روا داشته ، با او خوشرفتار باشد، تا خوشبختى خود و همسر و فرزندانش را تضمين كند. امام صادق (ع ) فرمود:
(... سَعيدَةٌ سَعيدَةٌ، اِمْرَاءَةٌ تُكْرِمُ زَوْجَها وَ لا تُؤْذيها وَ تُطيعُهُ فى جَميعِ اَحْوالِهِ)(72)
بـسـيـار سـعـادتـمند است زنى كه به همسرش احترام گذارد و او را آزار ندهد و همواره از اواطاعت كند.

الف ـ ضرورت احترام به زنان

گـرچـه زن نـسبت به شوهر وظايف ويژه اى همچون اطاعت و فرمانبرى و... دارد ـ كه در درسهاى آيـنـده خـواهيم گفت ـ ولى به خاطر احساس و عاطفه ، تاءثير پذيرى ، رقّت قلب و نياز شديد بـه مـحـبـت و مـهـرورزى و... بـايـد از احـتـرام شايسته شوهر در محيط خانه و خانواده برخوردار باشد.

رعـايـت احترام زن از سوى شوهر، موجب رشد و تعالى شخصيّت او و نيز بهبود و تحكيم روابط عاطفى او با شوهر و ساير اعضاى خانواده خواهد بود و در نتيجه سعادت خانواده در پرتو چنين احترامى تاءمين مى گردد.
بـرعـكـس ، خـانـواده اى كـه احـتـرام بـه هـمسر در آن رعايت نشود، نمى توان اميدى به سعادت و خوشبختى آن داشت و زمينه بروز اختلافات ، همواره در آن مهيّاست .
ضـرورت رعـايـت احترام زنان از سوى مردان ، موجب سفارش بسيار پيشوايان دينى در اين زمينه شده است . پيامبر اسلام (ص ) فرمود:

بـرادرم جـبـرئيـل بـه مـن خبر داد ـ و همواره سفارش زنان را به من مى كرد، تا آنجا كه من گمان كـردم جـايـز نـيـسـت شـوهر به زنش (اُف ) بگويد ـ اى محمد! در مورد زنان تقواى الهى پيشه كـنـيـد... بـا آنـان مـهربان باشيد و رضايت خاطرشان را فراهم كنيد، تا در كنار شما باشند و ايشان را به كارى مجبور نكنيد و بر آنان خشم نگيريد و اموالى را كه به آنان داده ايد، جز با رضايت و اجازه آنها پس نگيريد.(73)
بـى احـتـرامـى بـه هـر كـس در حـقـيقت تضييع شخصيت انسانى اوست . زنى كه از همسر خود بى احترامى ببيند و مورد اهانت او قرار گيرد، رنجيده خاطر مى گردد و نشاط و شكوفايى خود را از دسـت مـى دهـد و بـتـدريـج بـاور مـى كـنـد كـه نـزد شـوهـرش ارزش نـدارد و قـابـل احترام نيست . اگر در زن چنين روحيه درهم شكسته اى پيدا شود، نمى تواند فرزندان با شخصيت و محترمى را پرورش دهد و از عهده مسؤ وليت تربيت كودكان و اداره خانه به شايستگى برآيد و احساس خوشبختى و سعادت كند. پيامبر گرامى (ص ) فرمود:

(اِسْتَوْصَوْا بِالنِّساءِ خَيْراً فَاِنَّهُنَّ عَوانٌ عِنْدَكُمْ)(74)
با زنان خوشرفتارى كنيد، اينان در دست شما امانت (و اسير) هستند.
امام على (ع ) فرمود:
(لا يَكُنْ اَهْلُكَ اَشْقَى الْخَلْقِ بِكَ)(75)
(بـا خـانـواده ات بـگـونـه اى رفـتـار كـن كـه ) مبادا همسرت به واسطه تو بدبخت ترين مردم باشد.
ب ـ علل بى احترامى به زن

گاهى بعضى از مردان ، آن گونه كه شايسته است به همسر خود احترام نمى گذارند و آنان را مـورد تـوجـّه قـرار نـمى دهند، در حالى كه سِمَت سرپرستى خانواده ايجاب مى كند كه مرد به هـمـسـر خـود احترام گذاشته ، از اهانت ، ناسزاگويى ، فرياد زدن ، ابراز خشونت ، تحقير و... خوددارى كرده ، كاستيهاى اخلاقى همسرش را با بزرگوارى و گذشت جبران كند.
بى احترامى به زن توسط شوهر، معلول عواملى است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
# انديشه برترى مرد بر زن
پندار برترى مرد بر زن و طفيلى پنداشتن وجود او، احساس تسلّط مطلق مرد را بر زن به وجود مـى آورد و مـوجـب مـى شود تا به او به عنوان موجودى ناقص نگاه شود و اين امر، زمينه پيدايش بـى احـتـرامـى بـه او را فـراهـم مـى كـنـد، در حـالى كـه تـفاوتهاى موجود ميان زن و مرد، لازمه زندگى مشترك آنهاست و دليلى بر كمبود شخصيت مرد يا زن نيست .
اگـر مـردى در بـيرون از خانه داراى موقعيت و شخصيّتى اجتماعى ، سياسى ، نظامى و... است ، نـبـايـد ايـن روحـيـه را بـه مـحـيط خانه بكشاند و با برترى جويى ، ديگر اعضاى خانواده را تحقير كند. لقمان حكيم گفت :
(يَنْبَغى لِلْعاقِلِ اَنْ يَكُونَ فى اَهْلِهِ كَالصَّبِىِّ، فَاِذَا كانَ فِى الْقَوْمِ وُجِدَ رَجُلاً)(76)
مـرد خـردمـنـد بـايـد در بـيـن خـانـواده اش مـانـنـد كـودك بـاشـد و در خـارج از منزل ، رفتار مردانه داشته باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید