بخشی از مقاله

ارتباط طبیعت و معماری


مقدمه:
قبل از هر توضيحي راجع به ارتباط طبيعت و معماري يا همان معماري ارگانيك، بهتر است درباره طبيعت و پتانسيلي كه در خود نهفته دارد و چگونگي استفاده از اين پتانسيل و... صحبت كنيم و در ادامه به چگونگي تأثير آن بر معماران و در نهايت در آثارشان برسيم!
« ارتباط با طبيعت ، ضروري ترين شرط براي هنرمند است. هنرمند انسان است ؛ او خود طبيعت است ؛ بخشي از طبيعت است در ميان فضاي طبيعي.»
پل كله
طبيعت:
طبيعت در همجا وجود دارد و تأثيرگذار است. انسان مدام از طبيعت تقليد مي كند؛ ساختن خشت را از درختان فرا گرفته ، از گل هاي وحشي براي خلق سر ستون ها الهام گرفته اند و امواج دريا نقش مايه را براي خلق جزييات گچ بري و تزِيينات به آنها بخشيده است.طبيعت به وضوح در استعاره هم مركزيت دارد.
طبيعت ، شايد به مثابه والاترين استعاره ، سر چشمه استعاره هاي بسيار مهم و در عين حال متفاوت بوده است.


طبيعت با آدامش دريا ، صداي برگ ها، نقش و نگار زمين و حالات فصول ، تأمّل در آرامش ، سختي و والايي را به ما ارزاني مي كند.
طبيعت در شعر شاعران، يقيينا‍ در روح شاعرانه ي هر آفرينه اي حضور دارد. طبيعت نام خود را(مثل طبيعي،طبيعت گرا) به هر آنچه «واقعي» مي نمايد عاريه مي دهد؛ طبيعت سرچشمه ي احساسات ، شور و شعف، و رايحه ي فضاوزمان است.


بسياري از احساساتي كه طبيعت بوجود مي آورد مثل تغيير ساعات و گذشت زمان، كه با تغيير رنگ كوه ها و آسمان ، عبور نور از لابه لاي ابرها ، و با سر بر آوردن ماه و غروب خورشيد مشخص مي شود، نا محسوس هستند ؛ كه حضور خود را از طريق مشاهده يا تأثير عناصر محسوس طبيعت ( مثل كوه ها، دريا،درها،حيوانات و موجودات) بر ما مشهود مي سازند. طبيعت به هر دو قلمروي(محسوس ونامحسوس) تعلّق دارد.


طبيعت با همه چيز در تماس است، روح زندگي را در آن ها مي دمد و شرايط لازم وجود و رويش موجودات رافراهم مي كند. طبيعت دليل هرگونه «تغييرپذيري»است،و همچنين قابليت آموزش مفاهيم بصري، فضايي و ساختمان را داراست.


ما نياز فوق العاده اي به توجه دوباره به عناصر محسوس طبيعت داريم، چرا كه مي توان به اين موضوع اميد بست كه احساسات شور و هيجان و رايحه هايي كه معمار كنجكاو مي تواند از طبيعت فراگيرد ، پادزهري را فراهم مي آوردكه «از خود بيگانگي» اخير ،را از معماران و محيط هاي معماري مبتلا به آن مي زدايد.



تأثير ديرينه ي طبيعت:
شايد قوي ترين نوع الهام بخشي طبيعت بر مصنوعات بشري را بتوان در يونان باستان مشاهده كرد.بنابراين در ابتدا به مطالبي پيرامون يونانيان باستان كه چگونه از طبيعت الهام گرفتند و در زندگي و هنر و مخصوصا در ساخت و ساز هاشان از اين تجربه استفاده كردند، مي پردازيم.
يونانيان به طبيعت احترام مي گذاشتند. آنان تغيير فصول را از طريق جشن ها و مراسم با زندگي خود در مي آميختند، براي جنگل ها، زمين ، آسمان ، آب ، وباروري الهگان ، به خدايان و نيمه خداياني اعتقاد داشتند. الهگان الهام بخش، دختران خيالي الهام بخشي كه اسم مفرد آنها(يعنيmuse)درشكل گيري وا‍ژه Music تأثير گذاشت، در طبيعت يونان يا در جنگل هاي متراكم مسكن داشتند.


طبيعت و انسان يكديگر را مخاطب قرار مي دادند. اسطوره شناسي يونان سرشار از اسطوره هايي درباره ي مواجهه ي انسان و طبيعت است:
كوهساران همي ندا سردادند و درختان بلوط نبز كه آه و صد افسوس براي آدونيس . او در گذشت وپژواك در پاسخ گريست و ناله سر كرد.آه و صدافسوس براي آدونيس. و نيز براي الهگان عشق و الهام ، كه مرگ وي را به سوگ نشستند. (اديث هميلتون)

عالم دريايي، امواج و دلفين ها، اختاپوس ها و صدف هاي حلزوني ، فرم هاي هندسي خود را به تزيينات قصر هاي كرت و ميسن بخشيده اند. بنابه روايت اساطيري ، گل هاي وحشي و خارها به سر ستون هاي كورنتين تبديل شده اند و مارپيچ ، شكل طبيعي تناسب و رويش زندگي ، نقش خود را به سرستون يونيك بخشيد.
زيبايي طبيعي معابد يونان در نوع خود بي نظير بود؛ معابدي در مجاورت چشمه هايي زير سايه سار درختان ، بر فراز دره هايي پوشيده از درختان زيتون و...
پيشينيان آنها طبيعت را داراري سيرتي دوگانه مي دانستند: زميني و كيهاني


زميني: شامل هر چيز بود كه براي آنها قابل ديدن ،احساس كردن و تجربه كردن بود. آنها ساختمان هاي خود را در مكان هايي مي ساختند كه قابل رويت و محسوس بود. يونانيان هر «نشان زيبايي طبيعي» و هر شكل طبيعي منحصر بفردي را احترام مي گذاشتند.
كيهاني: شامل جهان فرادست و كيهان بود؛ آنها تلاش مي كردند تا آن را در ذهن خود دريافت و با هنر خود بيان كنند.
جلوه اول طبيعت مبتني بر دريافتي محسوس بود ، و يونانيان باستان با احترام گذاشتن به عوامل محسوس در طبيعت ، دست به ساخت و ساز مي زدند. آنها از طبيعت محافظت مي كردند و از زمين بكر براي كشاورزي و ديگر امور زندگي بهره مي جستند. علاوه بر آن خانه هاي خود را نيز در امتداد و در هماهنگي با توپوگرافي ، روي تپه ها و كوه هاي كم ارتفاع و با عنايت به بهينه سازي شيوه هاي اجتماعي ،اقتصادي، و نيز كاربرد انرژي بر پا كردند. آنها از قانون و طبيعت در استفاده ي حداقل از انرژي و جلو گيري از اتلاف آن پيروي مي كردند. آنها با دنبال كردن رد پاي بزها و گوسفندان خود مسير بهينه را براي جاده كشي انتخاب مي كردند . آنها نسبت به ديد و مناظر سكونتگاه هاي خود به اماكن مقدس، شرق و غرب بسيار

حساس بودند و ساختمان هاي مهم و محوطه هاي مقدس را با دقت نظر مكان يابي مي كردند.«استقرار آتني ساختمان» (شيوه اي كه يونانيان براي ساخت و ساز در ايالت آتيكا ، كه آتن در آنجاست ، به كار مي بردند) طريقه اي از احترام گذاشتن به قوانين طبيعي بود،و برقراري ارتباط منطقي با طبيعت و در ضمن مناظر و قداست جهان آتني را نيز حرمت مي نهاد.
تمدن بشري با تلاش انسان براي ارتباط با طبيعت و فهم آن آغاز شد؛طبيعتي كه براي او به سادگي دريافتني نبود . شايد بتوان گفت كه كل فرايند پيشرفت و تكامل بشري حاصل معاشقه ي او با طبيعت بوده است؛ تلاشي پيوسته براي ارتباط برقرار كردن با اصول و قوانين آن، و به واسطه ي آن ، ارتباط با انسان هاي ديگر.


معماری طبیعی
معماری طبیعی نوعی معماری آمیخته با رنگ است که در اوایل قرن بیستم به عرصه ظهور رسید. معمارانی چون فرانک لوید رایت، آنتونی گادی و رادولف استینر که هر کدام با الهام از طبیعت شیوه ای از این معماری را بنیان گذاشتند. این شیوه معماری به معنای تقلید صرف از طبیعت نیست بلکه در آن خواسته های بشر بعنوان موجودی خلاق و زنده در نظر گرفته می شود، به انسان فردیت می بخشد و به سازگاری انسان با طبیعت پیرامون و مشخصه های فرهنگی وی کمک می کند.
معماری طبیعی از توجه صرف به ابعاد فرهنگی و اجتماعی پا را فراتر گذاشته و جنبه های فیزیکی، روحی و روانی بشر و ارتباط وی با دنیای پیرامون را مد نظر قرار می دهد و در زمانی که معماری روز شدیداْ وابسته به اقتصاد، تکنیک و مقررات است معماری طبیعی این موارد را با ابعاد زیستی، فرهنگی و روحی بشر گره می زند.

اصل و مبدا معماری طبیعی
با خلق شیوه های نوین معماری بسیاری از معماران بر آن شدند که با تلفیق تکنیک های ساختمان سازی و الهام از طبیعت زندگی بشر امروز، معماری طبیعی را بنیان گذاری کنند.
لوئیس سالیوان (1856_1924): اولین فردی که به تجزیه و تحلیل مفاهیم معماری طبیعی پرداخت. وی در مورد طبیعت تحقیقات بسیاری انجام داد که نتیجه آن اصول نقشه کشی این شیوه معماری بود. او همچنین معمار بنای هندسی (شکل مقابل) است.


معماری ارگانیک

بینش معماری ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد.رمانتیسم یک جنبش فلسفی هنری و ادبی در اواخر قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی در شمال غربی اروپا بودکه به سایر نقاط اروپا و آمریکا سرایت کرد. این جنبش واکنشی در مقابل خرد گرایی عقل مدرن بود. رمانتیک ها همانند پیروان تفکر کلاسیک به ذهن انسان اعتقاد داشتند. ولی رمانتیک ها به آن بخش از ذهنتوجه داشتند که بیشتر در باره احساس وعواطف بود.درصورتی که برای فلاسفه کلاسیک عقل و منطق اهمیت داشت.

نکته حائز اهمیت این که اکثر فلاسفه رمانتیک شاعر بودند و به تجلیل از طبیعت عواطف وتخیل می پرداختنددر حالی که اکثر فلاسفه کلاسیک ریاضیدان بودند. برای نطریه پردازان قرن نوزدهم آمریکا که به دنبال زیبایی مدرن بودند طبیعت تنها فلسفه صحیح تلقی می شدهنرمند می بایست ترکیبی می ساخت که به موازات طبیعت باشد و پروسه حیات و رشد و توسعه را به صورتی انتزاعی نشان دهد.

رالف والدو امرسون نویسنده شاعر و کشیش آمریکایی هنرمندان را تشویق می کرد که از طبیعت الهام بگیرند.وی هنرمندان را برای یافتن رابطه بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت می کرد او می نویسد :طبیعت سیستمی از فرم ها و روش های به وجود آوردن را خلق می کند که مستقیما قابل تطبیق در هنر است. همچنین ویوله لودوک معمار معروف فرانسوی معماران را ترغیب می کرد که قوانین طبیعی خلقت را به کار گیرند همانند مجسمه سازان قرون وسطی که گیاهان و حیوانات را مطالعه می کردند تا بفهمند که چگونه فرم های آنها یک عملکردی را نشان می دهند و یا خود را با خصوصیات ارگانیسم تطبیق می دهند.

معماری ارگانیک در آمریکا در قرن ۱۹ توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت.اوج شکوفایی این نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم درنوشتارها وطرح های فرانک لوید رایت مشاهده کرد. به اعتقاد فرانک فرنس بر اساس نظریه ارگانیک همه فرمها طبیعی پویا هستند.نیروها وفشارهایی که در ساختار یک حیوان دخیل هستند کشش ماهیچه ها و مفاصل هنگامی که موجود حرکت می کند طرح رشد و گسترش که در فرم گیاهان و صدف ها دیده می شود تصویری از یک شکل زنده است.اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده باشد باید به صورت ارگانیک ساخته شود.اجزا آن نمی توانند به صورت بخش های مجزا باشند بلکه آنها باید در یک سیستم پویا و شکل پذیر در یکدیگر ادغام شده باشند بیان در معماری باید در حل

کردن نیروهای فیزیکی که در یک کالبد ارگانیک عمل می کند صورت می گیرد. سالیوان از پایه گذاران مکتب شیکاگو ومعماری مدرن درآمریکا بود وی اعتقاد بسیار زیادی به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت.سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود آوردن در طبیعت بود.او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود.یعنی سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید.

سالیوان در مورد مصالح می گفت :سنگ و ملات در ساختمان ارگانیک زنده می شود.موضوعی که فرانک لوید رایت شاگرد وی بهتر از هر معمار معاصر دیگری آن را در ساختمان هایش نشان داده است. رایت اگر چه با تکنولوژی مدرن مخالفتی نداشت ولی وی آن را به عنوان غایت و هدف تلقی نمی نمود.به اعتقاد رایت تکنولوژی وسیله ای است برای رسیدن به یک معماری والاترکه از نظر وی همانا معماری ارگانیک بود.

رایت در ۲۰ مه ۱۹۵۳ در تلیسین معماری ارگانیک را در نه عبارت ذیل تعریف کرد:

۱- طبیعت: فقط شامل محیط خارج مانند ابرها درختان و حیوانات نمی شود بلکه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن می باشد.

۲- ارگانیک: به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل وکل نسبت به اجزا است.

۳- شکل تابع عملکرد:عملکرد صرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده از ابداع وقدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است.فرم و عملکرد یکی هستند.

۴- لطافت:تفکر و تخیل انسان باید مصالح وسازه سخت ساختمان را به صورت فرم های دلپذیر و انسانی شکل دهد.همان گونه که پوشش درخت و گل بوته ها شاخه های آنها را تکمیل می کند.مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد و نه بالعکس.

۵- سنت: تبعیت و نه تقلید از سنت اساس تفکر معماری ارگانیک است.

۶- تزئینات: بخش جدائی ناپذیر از معماری است.رابطه تزئینات به معماری همانند گل ها به شاخه های بوته می باشد.

۷- روح: روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود بلکه باید در درون آن وجود داشته باشد و از داخل به خارج گسترش یابد.

۸- بعد سوم: بر خلاف اعتقاد عمومی بعد سوم عرض نیست بلکه ضخامت و عمق است.

۹- فضا: عنصری است که دائما باید در حال گسترش باشد.فضا یک شالوده پنهانی است که تمام ریتم های ساختمان باید از آن منبعث شود و در آن جریان داشته باشد.

شاهکار معماری فرانک لوید رایت ونظریه ارگانیک را می توان در خانه آبشار در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا دید.موارد طراحی و اجرایی را که رایت برای این خانه ویلایی در نظر گرفته بود می توان درهشت مورد زیر اشاره کرد.

۱- حداقل دخالت در محیط طبیعی

۲- تلفیق حجم ساختمان با محیط طبیعی به گونه ای که هر یک مکمل دیگری باشد.

۳-ایجاد فضاهای بین ساختمان و محیط طبیعی

۴- تلفیق فضای داخل با خارج

۵- نصب پنجره های سرتاسری و از بین بردن گوشه های اتاق

۶- استفاده از مصالح محیط طبیعی مانند صخره ها و گیاهان چه در داخل بنا چه در خارج بنا

۷- نمایش مصالح به همان گونه که هست چه سنگ چه چوب و یا آجر

۸- استمرار نمایش مصالح از داخل به بنا

از نظر رایت ارگانیک یعنی تلفیق شدن کل مجموعه و در مورد ساختمان ارگانیک معتقد بود: ساخته شده توسط افراد از درون زمین با تمهیداتی که خود در نظرمی گیرند و با توجه به زمان مکان محیط و هدف. از جمله معماران مطرح این سبک در آمریکا در حال حاضر فی جونز است.هرچند معماری ارگانیک بر خلاف کارهای میس و کوربوزیه صورتی جهانی به خود نگرفت ولی با این حال پیروانی در سایر کشورها پیدا کرد.در اروپا می توان از هوگوهرینگ و هانز شارونآلمانی آلوار آلتو فنلاندی وگروه دیستیل در هلند نام برد.در ایران هم می توان در کارهای مهندس هوشنگ سیحون - مهندس پاسبان - مهندس مهرداد ایروانیان نمونه هایی ازاصول طراحی معماری ارگانیک را مشاهده کرد.

ارتباط معماری با ارگانیسم های طبیعی به طور موثر به ۴ مورد محدود میشود:

۱- رابطه ی ارگانیسم ها با محیط خود

۲-وابستگی بین ارگانها با یکدیگر

۳- رابطه ی بین فرم و عملکرد

۴- اصل حیات


رابطه ی ارگانیسم با محیط خود و قیاس آن با معماری

فون هامبولت معتقد است که گیاهان را نباید با توجه به ویژگی های ذاتی طبقه بندی کرد بلکه بر اساس محیط و اقلیم پرورش آن را باید بررسی کرد که در این زمینه بسیار شبیه معماری است. به این ترتیب که معماتری را باید با توجه به موقعیت منطقه ای بررسی کرد نه نوع عملکرد آن ویژگی های محیطی درفرم تاثیر مستقیم دارد به عنوان مثال معابد یونان با معابد ژاپن تقریبا دارای یک نوع عملکرد ولی ساختار و فرم کاملا متفاوتی دارند.

 

وابستگی بین ارگانها و رابطه ی آن ها با یکدیگر شاید بتوان آن را به مثابه ارتباط بین بخش های مختلف یک ساختمان توجیه کرد به نظر ویکدو ازیر بخش های یک ساختمان را به مثابه دندان های یک حیوان تشبیه کرده است که گویای نوع خاصی از ساختار زنده و روند هضم می باشد و منطبق بر نحوه ی زندگی او شکل یافته و دقیقا هر قسمت تکمیل کننده ی قسمت دیگر است بخشها و ارتباطات بین بخشها بیانگر نوع عملکرد یک بنا می باشد .

 

اصول معماری ارگانیک:
طبیعت باید داخل بنا، اجزا و مصالح نیز بشود، ارگانیک به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل و کل نسبت به اجزا است.
عملکرد صرف صحیح نمی باشد، بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده و استفاده از ابداع و قدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است. فرم و عملکرد یکی هستند.
احترام به محیط طبیعی، تلفیق حجم و فرم با محیط طبیعی به کونه ای که هر یک مکمل همدیگر باشند.
احترام به فطرت و ذات مصالح، به همان گونه ای که هستند، چه سنگ باشد چه چوب و یا آجر.
استمرار نمایش مصالح از داخل به خارج بنا.


به کار بردن عنصر خط برای بیان بهتر، استفاده از خطوط ساده و مستقیم به جای خطوط منحنی و شکسته.

بررسی معماری ارگانیک در آمریکا

در قرن 19 توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت و اوج شکوفایی آن را در اوائل قرن 20 در آثار فرانک لوید رایت مشاهده می کنیم. بر اساس نظریه ارگانیک, همه فرم های طبیعی, پویا (دینامیک) هستند. سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود آمدن در طبیعت بود. برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود, این یعنی اینکه سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید.



در بينش ارگانيك ، هنرمند مي بايست تركيبي مي ساخت كه به موازات طبيعت باشد و پروسه حيات و رشد و توسعه را به صورت انتزاعي نشان دهد . طبيعت سيستمي از فرم ها و روش هاي به وجود آوردن را خلق مي كند كه مستقيما قابل تطبيق در هنر است . قانون تطبيق پذيري ، قانون زير بنايي طبيعت در تمام ساختارهاست . فرم ارگانيك همان گونه كه از درون رشد مي كند ، شكل مي گيرد . مجسمه سازان قرون وسطي ، گياهان و حيوانات را مطالعه مي كردند تا بفهمند كه چگونه فرم هاي آنها خود را با خصوصيات ارگانيسم تطبيق مي دهند . معماري قرون وسطي نيز كه نمود عمده آن در كليساهاي گوتيك است , در اثر مطالعه ساختار گياهان ، تحول چشمگيري از نظر سازه اي يافت .

 

فرانك لويد رايت مطمئنا از خلاق ترين معماران قرن بيستم است . در اوايل قرن بيستم ، در اروپا و آمريكا تكنولوژي به سرعت در حال گسترش بود ، رايت نيز با تكنولوژي مخالفتي نداشت ولي آن را به عنوان هدف نيز قبول نداشت . به اعتقاد وي تكنولوژي وسيله اي است براي رسيدن به يك معماري والاتر ، كه از نظر وي همان معماري ارگانيك است .

فرانك لويد رايت و تاثیر او در معماری ارگانیک

تاثیر رایت در معماری مدرن چندان است که نمی توان معماری او را در یک بخش مورد مطالعه قرار داد. یکی از ویژگیها واحتمالاً مهمترین آنها کیفیتی است که رایت آن را معماری ارگانیک می نامید. مراد رایت از معماری ارگانیک چه بود؟ به اعتقاد گیدیون که قدر آثار رایت را نیک می دانست، این معمار توفیق نیافت با زبان و کلمات به توصیف و توضیح این اصطلاح ساخته و پرداخته خویش موفق شود. پاره ای از اروپائیان نیز تعبیری خاص از معماری ارگانیک دارند که احتمالاً منبع آن همان اندیشه ها و گفتارهای رایت است، ولی آن را بیشتر به معماری عملکردی یا معماری توجیهی تعبیر کردند. اما اگر رایت در تعریف ارگانیک به زبان کلمات توفیق نیافت، تعریف و تعبیر وی از این واژه، یا دقیقتر بگوییم از این کیفیت، در زبان معماری کاملاً

موفقیت آمیز و به راستی ستودنی است. این کیفیت در پاره ای از آثار رایت بیشتر متجلی می شود و درخانه آبشار به اوج اعتلا می رسد آن نوع معماری را به عرصه وجـود می آورد که چـون عوامـل طـبیعی مانند سنگ و درخت و گیاه و گـل از درون طبیعـت می شکفد و اصالت و قوت آن نیز در همین از درون شکفتگی و طبیعی بودن آن است. از این رو، در این نوع معماری هیچ تصنعی وجود ندارد و معماری همان است که باید باشد. این تعریف البته این کیفیت را به تعبیر اروپایی آن که در سطور بالا به آن اشاره کردیم نزدیک می کند، زیرا عدم تصنع، در این متن معنایش می تواند این باشد که هیچ فرمی بدون توجیح و دلیل پدید نیامده است و همان گونه که مظاهر طبیعت توجیح پذیرند، برای هر فرم از این نوع معماری، توضیحی می توان فرض کرد.


در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید