بخشی از مقاله

مقدمه

سخن از اعتمادبه نفس حدیث خواستن و توانستن است؛ آن گوهر و کیمیایی که همه افراد جامعه برای رسیدن به آمال

و آرزوهای خود به آن نیازمندند. اعتمادبه نفس هرچند از اصطلاحهای دانش جدید روانشناسی است ولی روان شناسان دراینباره کتابهای مختلفی به زینت طبع آراستهاند و همین امر باعث شده بعضی آن را ارمغان دنیای غرب به جامعه بشری بپندارند، اما با بررسی آیات و روایات در باب مفاهیمی چونعزّتنفس، علو همت، پایداری، امیدواری، مناعت طبع، بینیازی

از مردم و درخواست نکردن از آنها و ... که پایههای اصلی اعتمادبه نفس را تشکیل میدهند به این حقیقت پی میبریم که لاًقب

این مقوله بهعنوان سرآمد فضایل روحی در آموزههای دینی مطرح بوده است.

در دین مبین اسلام مقصود از اعتمادبه نفسآن است که هر انسانی شخصاً خود را مسئول کارهای خویش بشناسد و

در انجام وظایف خود قیام کند و بداند داشتن پشتکار و جدیت، امیدواری و صحت عمل مایه پیشرفت و موفقیت اوست و

برعکس تنبلی، مسامحهکاری، ناامیدی و نادرستی منشأ بدبختی و سقوط اوست. در آیات متعددی از قرآن معنی جامع و کامل

اعتمادبه نفس و حس مسئولیت شخصی تبیین گردیده است که آیاتییُکَلِّفُچونلااللﱠهُنَفْسًاوُسْعَهإِلالَهَاکَسمَاوَعبتْلَیْهَاَمَا اکْتَسَبَتْ (قرآن، بقره:)286ووَأَنلَیْلِسَنْسَانِإِلامَاسَعَی (قرآن، نجم: (39 از آن جمله است.

اما در روایات ما واژه نفس بسیار شناور و لغزنده بکار رفته است. گاه مورد ستایش واقعشده و گاه بهشدت مورد

انتقاد قرار گرفته است. در جایی نفس گوهری گرانبها تعریفشده(انّ النفس لجوهره ثمینه) (آمدی،.1399ج(522:2 و

2


درجای دیگر تکیه به نفس از استوارترین فرصتهای شیطان معرفی میگردد (الثقه بالنفس من اوثق فرص الشیطان)

(آمدی،.1399ج.(381:1 حال آیا میتوان به دلیل وجود چنین روایاتی اعتمادبه نفس را بهطورکلی مذموم دانسته و آن را رد کرد؟

بخش اوّل: بررسی شبهات پیرامون اعتمادبه نفس و رفع آنها


الف) بررسی دلایل مخالفان اعتمادبه نفس و پاسخ به آنها:

.1 علامه طباطبایی ذیل آیه شریفهالم » تر الی الّذین یزکّون انفسهم...: آیا ندیدی کسانی را که خودستایی میکنند...)«قرآن، نسا:(49 درباب اعتمادبه نفس معتقداست: اینکه غربیها میگویند آدمی باید اعتمادبه نفس داشته باشد و بعضی

از نویسندگان ما نیز دنبال آنان را گرفتهاند حرف درستی نیست، چون خدا چنین چیزی را فضیلت نمیشناسد. آنچه خدای

تعالی در قرآن فضیلت دانسته اعتماد به خدا و افتخار به بندگی اوست. (طباطبایی،.1374ج(596:4 ایشان در ادامه کلامش به

آیاتی از قبیلانّ »القوّه الله جمیعاً: بیتردید تمامِقدرت، از آنِ خداست)«قرآن،بقره:165انّ)و »العزّه الله جمیعاً: بیتردید همه عزّتها از آن خداست« (قرآن، نسا:(139 استناد میجوید.

2.به قدرت، عزّت و اراده خود تکیه کردن با توحید و حکم عقل مخالفت دارد. تکیه بر خود دلیل بیخردی و بیخبری از واقعیت است، انسانی که اصل هستی او از خداست آیا آثار و خواص هستی او از خود اوست؟(دستغیب،(410:1368

.3اعتمادبه نفس از افکار مغرب زمین است که به حریم اندیشه توحیدی مسلمانان و موحدان نفوذ کرده و اسلام هرگز آن را تائید نکرده است. زیرا انسانی که از خود چیزی ندارد و مالک سود و زیان خود نیست چگونه به خود تکیه نماید؟(جوادی آملی،(367:1377

برای پاسخ به این شبهات، یادکرد مقدمهای ضرورت دارد:

اعتمادبه نفس بهطورکلی از دو بعد برخوردار است:

الف) بعد مثبت (اعتمادبه نفس ممدوح) ب) بعد منفی (اعتمادبه نفس مذموم) بعد مثبت آن، در برابر وابستگی به دیگران و نیز احتقار نفس، خودکمتربینی، ضعف اراده و سستی فرد در انجام

کارهای بزرگ قرار میگیرد. اعتمادبه نفس در این رویکرد، در مقابل اعتماد و توکل به خدا نیست بلکه در امتداد آن میباشد.

ولی بعد منفی آن، اعتماد به خود در برابر خدا است که ناشی از برداشتهای انحرافی از آموزههای دینی یا برخاسته از

دیدگاههای اومانیستی است. بدیهی است حالت استغنا و استقلال برای انسان، درصورتیکه در برابر خدا باشد، امری مذموم و ناسازگار با آموزههای قرآنی است، چراکه آدمی سراسر فقر الی االله است. (طباطبایی، .1374ج(33:17 در مقابل، غنای نفس و

استقلال در برابر وابستگی به دیگران، جزء فضایل انسانی و نشانه کمالیافتگی شخصیت فرد میباشد.

براین اساس، این بعد منفی اعتمادبه نفس است که مورد انکار و نکوهش قرارگرفتهاست. مؤیّد این مطلب آن است که

علّامه بااینکه در »المیزان« اعتمادبه نفس را ازنظر اسلام مردود دانسته، در جای دیگر از آن بهعنوان موهبتی الهی نامبرده و میگوید:

3


»هر فرد مسلمانی باید به نفس خود اعتماد داشته باشد و از موهبت استقلالی که خدا به او داده استفاده کند ... نه

اینکه به دیگران امید بسته و هرروز شریکی برای خدا بگیرد و بت تازهای بتراشد.)«طباطبایی،» (190:1354مراد از اعتمادبه نفس این است که انسان لیاقت ذاتی خود را بکار انداخته به امید دیگران ننشیند، نه اینکه از خدای تعالی بریده خود
را مصدر هر امید و آرزو و مؤثر حقیقی بداند)«طباطبایی،(191:1354

از سوی دیگر، روشن است که صرف غربی بودن خاستگاه یک اندیشه، دلیل بر باطل بودن آن نیست، مگر آنکه

مقصود از غربی بودن، بعد دوم اعتمادبه نفس باشد.


ب) بررسی روایاتی که بر مذموم بودن اعتمادبه نفس دلالت دارند:

در برخی از روایات ائمه معصومین (ع) اعتمادبه نفس نکوهیده و به مؤمنان دستور دادهشده تا از اعتمادبه نفس پرهیز

نمایند:

الثّقه1بالنّفس.» من اوثق فرَصِ الشّیطان).«آمدی،.1399ج(381:1 اعتمادبه نفس از استوارترین فرصتهای شیطان است.
ایّاک».2والثّقه بنفسک! فانّ ذلک من اکبر مصائد الشّیطان).«آمدی،.1399ج(229:2 از اعتمادبه نفست بپرهیز! که اعتمادبه نفس از بزرگترین دامهای شیطان است.

3کلّ.» معتمد علی نفسه ملقیٌ).«آمدی،.1399ج(579:4

هر که بر خود اعتماد کند به هلاکت افتد.

.4مَن» وثق بنفسه خانته).«آمدی،.1399ج(161:5 هر کس به نفس خود اعتماد کند، نفسش به او خیانت خواهد کرد.

5انّ.» نفسک لخدوع إن تثق بها یقتدک الشّیطان إلی ارتکاب المحارم).«آمدی،.1399ج(521:2

نفس تو بسیار فریبکار است اگر به آن اعتماد کنی شیطان تو را بهسوی ارتکاب گناهان میکشاند.

دقّت وتأمّل در روایات مذکور بهویژه روایت پنجم، ما را به این نکته رهنمون میسازد که مراد از اعتمادبه نفس در اینگونه روایات، همان نفس مداری یا فریب خوردن از نفس و پیروی از خواستهها و تمایلات نفسانی میباشد زیرا در این حالت است که آدمی در دام شیطان واقعشده و بهسوی حرامهای الهی سوق داده میشود. محقّق خوانساری در بیان مفهوم

اعتمادبه نفس در این روایات میگوید: »مراد از اعتمادبه نفس این است که او را خوب داند و از او خاطرجمع باشد و او را به

حال خود واگذارد و ظاهر است که چنین کسی زود به دام شیطان افتد)«آمدی،.1399ج(299:2 بنابراین با این توضیحات

باید گفت این روایات از محل بحث ما خارج است، برفرض هم که این روایات بر مذمت اعتمادبه نفس دلالت داشته باشد تنها

نوع منفی آن، که برمبنای خودمحوری و نفی خدامحوری استواراست را نهی مینماید؛ بنابراین از این روایات نیز نمیتوان مذموم بودن اعتمادبه نفس را استنباط نمود.

ج) بررسی ادعیه و نیایشهایی که بر اظهار ضعف و ناتوانی دلالت دارند:

مجموعهای از آموزهها در بحث نیایش، فرد باایمان را پیوسته ترغیب میکند که خود را سراسر گناه و تقصیر و قصور معرفی کند و همواره به فقر و مسکنت و ناتوانی اعتراف نماید. آموزههایی همچون: »ربنا ظلمنا انفسنا )«...قرآن،اعراف:(23،


4


»ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا )«...قرآن،آلعمران:147و)، قد» اتیتک ... بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی معتذراً نادماً

منکسراً مستقیلاً ... یا علیماً بضّری و مسکنتی یا خبیراً بفقری و فاقتی )«...ابن طاووس،.1414ج(333-336:3 پیوسته »احساس گناه و ناتوانی« را به فرد تلقین میکند و این خود عامل تضعیف مداوم عزتنفس و اعتمادبه نفس است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید