بخشی از مقاله

امام خمینی


ازولادت تا هجرت
در روز بيستم جمادي الثاني 1320 هجري قمري مطابق با 30 شهريور 1281 هجري شمسي (24 سپتامبر 1902 ميلادي) در شهرستان خمين از توابع استان مركزي ايران در خانواده اي اهل علم و هجرت و جهاد و در خانداني از سلاله زهراي اطهر سلام الله عليها، روح الله الموسوي الخميني پاي بر خاكدان طبيعت نهاد.


او وارث سجاياي آبا و اجدادي بود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم و كسب معارف الهي كوشيده اند. پدر بزرگوار امام خميني مرحوم آيه الله سيد مصطفي موسوي از معاصرين مرحوم آيه الله العظمي ميرزاي شيرازي (رض)، پساز آنكه سالياني چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامي را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمده بود به ايران بازگشت و در خمين ملجا مردم و هادي آنان در امور ديني بود. در حاليكه بيش از 5 ماه از ولادت روح الله نمي گذشت، طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت، نداي حق طلبي پدر را كه در برابر زورگوئيهايشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسير خمين به اراك وي را به شهادت رساندند. بستگان شهيد براي اجراي حكم الهي قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراي عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.


بدين ترتيب امام خميني از اوان كودكي با رنج يتيمي آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وي دوران كودكي و نوجواني را تحت سرپرستي مادر مومنه اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آيه الله خوانساري (صاحب زبده التصانيف) بوده است و همچنين نزد عمه مكرمه اش (صاحبه خانم) كه بانويي شجاع و حق جو بود، سپري كرد اما در سن 15 سالگي از نعمت وجود آن دو عزيز نيز محروم گرديد.


حضرت امام از سنين كودكي و نوجواني با بهره گيري از هوشي سرشار، قسمتي از معارف متداول روز و علوم مقدماتي و سطح حوزه هاي دينيه، از آن جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمين و علماي منطقه (نظير آقا ميرزا محمود افتخار العلما، مرحوم ميرزا رضا نجفي خميني، مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي، مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگاني و مرحوم آقا عباس اراكي و بيش ازهمه نزد برادر بزرگش آيه الله سيدمرتضي پسنديده) فرا گرفت و در سال 1298 هـ ش عازم حوزه علميه اراك شد.

تحصيل و تدريس
اندكي پس از هجرت آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي رحمه الله عليه (نوروز 1300 هجري شمسي، مطابق با رجب المرجب 1340 هجري قمري) امام خميني نيز رهسپار حوزه علميه قم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلي علوم حوزوي را نزد اساتيد حوزه قم طي كرد. كه مي توان از فرا گرفتن تتمه مباحث كتاب مطول (در علم معاني و بيان) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني و تكميل دروس سطح نزد مرحوم آيه الله سيدمحمد تقي خوانساري، و بيشتر نزد مرحوم آيه الله سيد علي يثربي كاشاني و دروس خارج فق و اصول نزد زعيم حوزه قم آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي رضوان الله عليهم نام برد.


روح حساس و جستجوگر امام خميني باعث مي شد تا ايشان تنها به ادبيات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نكند و به ديگر رشته هاي علمي نيز علاقمندانه روي آورد. از اينرو همزمان با فراگيري فقه و اصول نزد فقها و مجتهدين وقت به فراگيري رياضيات و هئيت و فلسفه نزد مرحوم حاج سيدابوالحسن رفيعي قزويني و ادامه همين دروس به اضافه علوم معنوي و عرفاني نزد مرحوم آقا ميرزا علي اكبر حكمي يزدي و عروض و قوافي و فلسفه اسلامي و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شيخ محمد رضا مسجد شاهي اصفهاني و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آيه الله حاج ميرزا جواد ملكي تبريزي و عاليترين سطوح عرفان نظري و عملي را به مدت شش سال نزد مرحوم آيه الله آقا ميرزا محمد علي شاه آبادي ـ اعلي الله مقاماتهم ـ بپردازد.


پس از رحلت آيه الله العظمي حايري يزدي تلاش امام خميني به همراه جمعي ديگر از مجتهدين حوزه علميه قم به نتيجه رسيد و آيه الله العظمي بروجردي (رض) به عنوان زعيم حوزه علميه عازم قم گرديد. در اين زمان. امام خميني به عنوان يكي از مدرسين و مجتهدين صاحب راي در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته مي شد و زهد و وارستگي، تعبد و تقواي او زبانزد خاص و عام بود. همين خصلتهاي متعالي كه از طريق سالها مجاهده با نفس و رياضتهاي شرعي و تجربه مباني و مفاهيم عرفاني در متن زندگي شخصي و اجتماعي به دست آمده بودند و همچنين مشي سياسي حضرت امام كه سخت معتقد به حفظ كيان حوزه ها و اقتدار روحانيت و زعامت ديني به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزها ي خطير و

پرآشوب بود، اين عوامل موجب مي شدند تا آن حضرت عليرغم شايستگيها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خويش را در خدمت به تحكيم حوزه تازه تاسيس علميه قم و به عنوان مدافعي دلسوز در كنار آيه الله العظمي حايري و آيه الله العظمي بروجردي باقي بماند. پس از رحلت آيه الله بروجردي نيز امام خميني علي رغم رويكرد گسترده طلاب و فضلا و جامعه اسلامي به ايشان به عنوان يكي از مراجع تقليد، از هر گونه اقدامي كه شائبه موقعيت طلبي و مقام خواهي داشته باشد به شدت پرهيز داشت و دوستان خويش را همواره به بي اعتنايي به اينگونه مسائل فرا مي خواند. در زماني كه آگاهان جامعه اسلامي گرد وجود او را به عنوان منادي اسلام راستين گرفتند و آرزوهاي خويش را در تقوي و علم و آگاهيهاي وي يافتند، كمترين تغييري در مشي و منش امام خميني پديد نيامد و اين تكيه كلام هميشگي او بود كه مي فرمود:


«من خود را خادم و سرباز اسلام و ملت مي دانم».
حضرت امام طي سالهاي طولاني در حوزه علميه قم به تدريس چندين دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامي در مدرسه فيضيه، مسجد اعظم، مسجد محمديه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسي و .... همت گماشت و در حوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجد شيخ اعظم انصاري (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براي نخستين بار مباني نظري حكومت اسلامي را در سلسله درسهاي ولايت فقيه بازگو نمود. به گفته شاگردان ايشان درس امام خميني از معتبرترين كانونهاي درسي حوزه محسوب مي شد و در برخي از دوره هاـ سالهاي تدريس در حوزه علميه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسيده بود كه در ميان آنان دهها تن از

مجتهدين مسلم و شناخته شده حاضر بودند و ازمكتب فقه و اصول امام خميني بهره مي بردند. از بركات سالها تدريس امام خميني تربيت صدها و بلكه به اعتبار مدت طولاني تدريس هزاران عالم و فرزانه اي بوده است كه هر يك از آنها اينك روشني بخش حوزه هاي دينيه اند و مجتهدان و فقيهان و عرفاي برجسته و مطرح امروز در حوزه علميه قم و ديگر مراكز ديني در زمزه شاگردان مكتب آن حضرت مي باشند و متفكراني همچون علامه شهيد استاد مطهري و شهيد مظلوم دكتر بهشتي افتخارشان اين بود كه سالها از محضر آن عارف كامل فيض برده اند. و امروزه چهره هاي درخشان روحانيتي كه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي را در مصادر امور كشور راهبري مي كنند از تربيت يافتگان مكتب فقهي و سياسي امام خميني بشمار مي روند.

صفات بارز امام:
امام خميني (ره) از نظر علم و عمل، درک عميق معرفتي و نيز تقواي عملي و علمي، از بزرگ ترين شخصيت هاي اسلامي به شمار مي آمد. ايشان هم چنين در انديشه ديني و تسلط بر معارف تشيع، وارستگي، تهذيب نفس، شجاعت، درک زمان، شناخت جامعه، رأفت با دوستان و شدت با دشمنان بي نظير بود. اراده پولادين وي که ريشه در ايمان و اتکايش به خداوند داشت، اجازه نمي داد هيچ مانعي در عملي ساختن مقاصد والايش جلودار شود. ايشان در عين حال انساني بسيار مهربان، سرشار از عطوفت، خويشتن دار و پرهيز کار بود و صبر و استقامت، مانع از آن بود که سخت ترين حوادث، خللي در اراده ايشان در رسيدن به هدف ايجاد کند.

قاطعيت امام (ره):
زماني که امام خميني (ره) امري را وظيفه و تکليف شرعي خويش تشخيص مي دادند، اگر ساير افراد هم با آن مخالفت مي کردند، با قاطعيت تمام و بدون هيچ ترس و واهمه اي آن را دنبال کرده و انجام مي دادند. ايشان در زمان پهلوي، خطاب به فرستاده رژيم شاه مي گويند: «اين را بدانيد تا زنده هستم، اگر در خانه ام را هم به رويم ببنديد، از پاي نخواهم نشست و با اين نيش قلم، عليه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شکاف در سخنم را به مردم خواهم رساند».

سيماي مردمي امام (ره):
جمله ويژگي هاي رهبري الهي امام خميني (ره) آميختگي بعد الهي با روح مردم داري ايشان بود. حضرت امام (ره) پيوسته خود را خدمتگزار و عاشق مردم مي دانستند. ايشان مي فرمودند: «مردم شريف ايران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خويش مي دانم و شما مي دانيد که من به شما عشق مي ورزم و شما را مي شناسم، شما هم مرا مي شناسيد».

نظم در زندگي:
امام خميني در پيروي از فرمايش امام علي (ع) ، در رعايت پرهيزکاري و نظم در امور، از نمونه هاي کامل به شمار مي روند که ضمن تهذيب نفس و تقوا، براي تمامي ساعات شبانه روز برنامه اي خاص داشتند. تمامي کارهاي ايشان، از جمله مطالعه، عبادت، دعا و نيايش، رسيدگي به امور مسلمانان و کشورهاي اسلامي، استراحت و اوقات فراغت و انجام امور برنامه و زمان مشخصي داشتند. ايشان ضمن پشتکار و خستگي ناپذيري، بر خدا توکل مي کردند که همين ويژگي ها، سبب بهره برداري هرچه بهتر از ساعات پر برکت عمر ايشان به شمار مي رود.

امام و نماز:
نماز، ارتباط بين بنده و خداوندگار عالميان و صفا دهنده روح آدمي است که آن را جاني تازه مي بخشند. نقل مي کنند در روزهايي که امام خميني (ره)، در بيمارستان تحت معالجه و عمل جراحي بودند و زير دستگاه اکسيژن قرار داشتند، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتي در آن حال، نماز شب خود را نيز ترک نکردند.
حضرت امام خميني (ره)، براي نماز تميزترين جامه را بر تن مي کردند. ايشان سپس با دقت وضو
مي گرفتند و محاسن مبارک خود را شانه مي کردند. بعد عطر مي زدند و پس از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز مي ايستادند. حتي در هنگام بيماري و با وجود زخمي بزرگ در ناحيه شکم، ايشان موقع نماز، تميزترين جامه ها را بر تن مي کردند.

امام و دوستي با فرزندان:
امام خميني (ره) در عين داشتن صلابت و صراحت، پدري مهربان و دل سوز و ياري امين براي اطرافيان و آشنايان نيز بودند. يکي از فرزندان اين بزرگوار در وصف پدر چنين مي گويد: «امام با افراد خانواده بسيار گرم و مهربان بودند، ولي در عين حال به خاطر جذبه اي که داشتند، از ايشان حساب مي برديم. امام همه اولادشان را به يک نظر نگاه مي کردند، به طوري که بعد از اين همه سال، متوجه نشديم کدام يک از فرزندانشان را بيش تر دوست داشته اند».

آينده نگري و عاقبت سنجي امام:
آينده نگري و عاقبت انديشي در امور، از ويژگي هاي شخصيتي امام خميني (ره) به شمار مي رفت که همواره به آن توجه وافري داشتند. ايشان در جايي فرموده بودند: « در اين مبارزه، بذري را که الان


مي کاريم، ممکن است پنجاه سال ديگر به نتيجه برسد».
بصيرت و بينش امام:
بصيرت، بينايي و ديدن مسائل و عمق زواياي امور، از ويژگي هاي شخصيتي امام خميني (ره) به شمار مي رفت که در فراز و نشيب هاي مسايل، از آن استفاده مي کردند. ايشان نقل مي کنند که: « گاهي کسي پيش من آمده، شروع به صحبت مي کند (؛ولي) هنوز حرفش تمام نشده، مي فهمم که آن چه مي خواهد بگويد، چه نقشه اي دارد و چه نتيجه اي مي خواهد از اين ملاقات بگيرد.»

مقام علمي امام (ره):
امام خميني (ره) از همه علوم لازمه براي موفقيت در نهضت بهره مند بود. او عالمي اسلام شناس، سياستمدار، مردم شناس، آگاه به مسائل روز دنيا و تاريخ عمومي و تاريخ اسلام بود که از فلسفه و عرفان و اخلاق و همه علوم تخصصي حوزوي در حد بسيار بالايي برخودار بود به گونه اي که نه تنها درحرکت هاي خود نياز علمي به کسي نداشت؛ بلکه از استادان مشهور به شمار مي رفت. يکي از نزديکان امام مي گويد: «يکي از اساتيد نجف مي گفت: من بيست سال در نجف درس خواندم و خيال مي کردم مستغني شده ام، اما وقتي امام نجف آمدند و من به درس او رفتم! ديدم خير، هنوز چيزي نفهميده ام».

امام (ره) و طرح مباحث نظري حکومت :
با تبعيد شدن امام خميني (ره) به نجف اشرف، ايشان در بهمن 1348، سلسله درس هايي را درباره حکومت اسلامي و ولايت فقيه مطرح نمودند. امام در آن درس ها، دورنماي مبارزه و هدف هاي نهضت را ترسيم، و مباني فقهي، اصولي و عقلي حکومت اسلامي و مباحث نظري حکومت داري را ارائه کردند. با انتشار اين مطالب در قالب کتاب ولايت فقيه، شور تازه اي در ميان مبارزان به وجود آمد.

امام (ره) و طرح مسايل نوين فقهي :
دوران تبعيد امام خميني (ره) در ترکيه، با سختي هاي زيادي همراه بود، به گونه اي که حتي ايشان حق پوشيدن لباس روحانيت را نداشت. اين دوران تبعيد، يازده ماه به طول انجاميد. ترک ها براي منزوي ساختن ايشان، چندين بار محل سکونت را تغيير دادند، اما امام چون کوهي استوار در مقابل دشمنان ايستاده و با وجود همه مشکلات، با استفاده از فرصت به دست آمده در ترکيه، به تدوين کتاب تحرير الوسيله پرداختند که در آن، براي اولين بار از احکام جهاد، دفاع، امر به معروف و نهي از منکر، در رساله هاي عمليه ياد شده بود.

امام، عرفان و تعقل:
بيش تر عرفا، سير و سلوک را امري نفي کننده تعقل، يا جداي از آن مي دانند و عقيده دارند که راه عرفان، جداي از طريق عقل است و مسايل عرفاني، يافتني است، نه گفتني. امام خميني (ره) نه تنها در پيمودن اين مسير، عقل را مردود نمي شمردند؛ بلکه براي طرح مباني عرفاني و خداشناسي، استدلال عقلي هم مي کردند. در واقع امام، با تأثير پذيري از قرآن و تعاليم اهل بيت (ع) براي عنصر تفکر و انديشه، احترام خاصي قائل بوده و از تعقل به شدت حمايت مي کردند. در عرفان ايشان، تفکر و تحقيق، يکي از ارکان و سلوک به شمار مي آيد.

امام و درس اخلاق :
پس از رحلت آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي، استاد بزرگ اخلاق، امام خميني (ره) اين درس را در عصر روزهاي جمعه ادامه دادند که البته بعدها توسط کارگزاران رضاخان به تعطيلي کشيد. يکي از شاگردان اين کلاس مي گويد: «امام، در هفته يک بار درس اخلاق داشتند که يک هفته انسان را کنار از گناه نگاه مي داشت و تحت تأثير آن، او را از تمايلات مادي و حيواني باز مي داشت».
امام و توصيه به تهذيب نفس در جواني:
حضرت امام خميني (ره) در نامه اي که به فرزندشان حاج احمد آقا نگاشت، در مورد چگونگي استفاده از دوران جواني، چنين سفارش مي کند. «عزيزم! از جواني به اندازه اي که باقي است، استفاده کن در پيري همه چيز از دست مي رود؛ حتي توجه به آخرت و خداي تعالي. از مکرهاي بزرگ شيطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده طول عمر مي دهد و تا لحظه آخر با وعده هاي پوچ، انسان را از ذکر خدا و اخلاص براي او باز مي دارد تا مرگ برسد و در آن حال، ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مي گيرد».

امام (ره) از ديدگاه مقام معظم رهبري:
مقام معظم رهبري، عظمت روح و شخصيت والاي امام خميني (ره) را چنين بيان مي کنند: « نام آور بزرگ دوران معاصر، يعني امام روح امام خميني (ره) دانشمندي پارسا و خردمندي پرهيزکار و حکيمي سياست مدار و مؤمني نوانديش و عارفي شجاع و هوشمند و فرمانروايي عادل و مجاهدي فداکار بود. او فقيه و اصولي و فيلسوف و عارف و معلم اخلاق و اديب و شاعر بود. در او خصلت هاي برجسته خداداد، در آميخته با آن چه او خود از معارفي قرآني آموخته و دل و جانش را به آن زيور داده بود، شخصيت عظيم و جذاب و تأثير گذاري پديد آورده بود که هر يک از چهره هاي برجسته يک قرن اخير جهان ـ که قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور ديني و سياسي و اجتماعي است ـ در برابر آن کم جاذبه و يک بُعدي و کوچک به نظر مي آمدند».

ديدگاه امام خميني درباره مقام معظم رهبري:
14 خرداد 1368 روزي است که آيت الله خامنه اي توسط مجلس خبرگان به جانشيني آن عزيز سفر کرده، به سمت رهبري نظام جمهوري اسلامي انتخاب گرديدند. قبل از رحلت، امام خميني (ره) در بياناتي در مورد آيت الله خامنه اي چنين فرموده بودند که : «جناب عالي را يکي از بازوهاي تواناي جمهوري اسلامي مي دانم و شما را چون برادري که آشنا به مسايل فقهي و متعهد به آن هستيد و از مباني فقهي مربوط به ولايت فقيه جداً حانب داري مي کنيد، مي دانم» و «در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي، از جمله افراد نادري هستيد که چون خورشيد، روشني مي دهيد».

آغاز مبارزات سياسي
در سال 1340 و 41 ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي (كه به موجب آن شرط «مسلمان بودن، سوگند به قرآن كريم و مرد بودن انتخاب كنندگان و كانديداها» تغيير مي يافت در 16 مهر 1341 ه.ش به تصويب كابينه امير اسد الله علم رسيد) فرصتي پديد آورد تا ايشان در رهبريت قيام روحانيت ايفاي نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسري روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 با دو ويژگي برجسته يعني رهبري واحد امام خميني و اسلامي بودن انگيزه ها، شعارها و هدفهاي قيام، سرآغازي شد بر فصل نوين مبارزات ملت ايران كه بعدها تحت نام «انقلاب اسلامي» در جهان شناخته و معرفي شد.

قيام 15 خرداد
ماه محرم 1342 كه مصادف با خرداد بود فرا رسيد. امام خميني عصر عاشوراي سال 1383 هجري قمري (13 خرداد 1342 شمسي) در مدرسه فيضيه نطق تاريخي خويش را كه آغازي بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد.


سخنان امام خميني همچون پتكي بر روح شاه كه جنون قدرت و تكبر فرعوني او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش كردن صداي قيام را صادر كرد. نخست جمع زيادي از ياران امام خميني در شامگاه 14 خرداد دستگير و ساعت سه نيمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها كماندوي اعزامي از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان در حاليكه مشغول نماز شب بود دستگير و سراسيمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زنداني كردند و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگيري امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پيچيد. زن و مرد از روستاها و منازل خويش در شهر به سوي منزل قائد خود حركت كردند. شعار اصلي جمعيت «يا مرگ يا خميني» بود كه از تمام فضاي قم به گوش مي رسيد.


....... با دستگيري رهبر نهضت و كشتار وحشيانه مردم در روز 15 خرداد 42، قيام ظاهرا سركوب شد.
....... رژيم شاه در آغاز سال 1343 با اين تصوير كه شدت عمل در ماجراي قيام 15 خرداد مردم را متنبه و مبارزين را وادار به سكوت كرده است، كوشش داشت تا وقايع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد. در شامگاه 18 فروردين 43 بدون اطلاع قبلي، امام خميني آزاد و به قم منتقل مي شود. به محض اطلاع مردم، شادماني سراسر شهر را فرا مي گيرد و جشنهاي باشكوهي در مدرسه فيضيه و شهر به مدت چند روز برپا مي شود. ...... اولين سالگرد قيام 15 خرداد در سال 1343 با صدور بيانيه مشترك امام خميني و ديگر مراجع تقليد و

بيانيه هاي جداگانه حوزه هاي علميه گرامي داشته شد و به عنوان روز عزاي عمومي معرفي شد. 29 در تير ماه سال 1343، مجاهد بزرگ آيت الله طالقاني و آقاي مهندس مهدي بازرگان از سران نهضت آزادي ايران كه به حمايت از قيام 15 خرداد برخاسته بودند در دادگاههاي نظامي شاه محاكمه و به زندانهاي طويل المدت محكوم شدند. امام خميني بيانيه اي صادر كرد و در آن هشدار داد كه: «راي دهندگان بايد منتظر سرنوشت سختي باشند.» همچنين امام خميني پيشنهاد كرد بمنظور پيگيري اهداف نهضت، روحانيت ايران در سراسر كشور جلسات هفتگي منظم داشته و قيام ملت را هدايت كنند.


گروههاي سياسي
پس از قيام 15 خرداد 42 تعدادي از هيئتهاي مذهبي تهران (عمدتاً از اصناف و برخي شخصيتهاي روحاني) معتقد به رهبري و مرجعيت امام خميني، جمعيتي را به نام هيئتهاي موتلفه اسلامي پايه گذاري كردند. شاخه نظامي اين جميعت به شيوه فدائيان اسلام عمل مي كرد. عمليات اعدام انقلابي حسنعلي منصور، نخست وزير شاه كه ننگ تصويب لايحه كاپيتولاسيون را در كارنامه اش داشت بوسيله همين گروه صورت گرفت. رژيم شاه چند تن از عناصر مؤثر اين جميعت را پس از دستگيري تيرباران كرد و ديگر همرزمانشان را به زندانهاي طويل المدت محكوم نمود. اعضا و هواداران اين جميعت در طول دوران مبارزه، نقش مؤثري در چاپ و توزيع اعلاميه هاي امام خميني و سازماندهي اعتراضات بازاريان و اصناف داشته و در ماههاي پاياني رژيم شاه نيز سهم بسزايي در تدارك راهپيمائيها و اعتصابها داشتند.


حزب ملل اسلامي نيز متشكل از عناصر روحاني دانشگاهي و ديگر قشرهها پس از قيام 15 خرداد با انگيزه مبارزه مسلحانه با رژيم شاه، تشكيل شد و به جمع آوري سلاح و آموزش اعضاي خويش پرداخت اما پس از چندي تشكيلات آنان با پيگيريهاي ساواك لو رفت. چند تن از مسئولين و اعضاي حزب در كوههاي شمال تهران پناه گرفتند ولي با محاصره گسترده نيروهاي نظامي مواجه و سرانجام دستگير و زنداني شدند.


جبهه ملي نيز علي رغم موقيعتي كه در نهضت ملي شدن صنعت نفت بدست آورده بود، پس از كودتاي شاه در 28 مرداد به انزوا گرائيده و دچار انشعاب و اختلاف شدند. فعاليتهاي تبليغاتي پراكنده و هواداران اين جبهه عمدتاً به گروههاي دانشجويي خارج كشور محدود مي شد. هواداران دانشگاهي و مذهبي اين جبهه عليرغم موضع سرانشان از قيام امام خميني جانبداري مي كردند.


نهضت آزادي ايران كه از پشتيباني شخصيت مبارزي چون آيت الله طالقاني برخودار بود از قيام 15 خرداد امام خميني حمايت كرد. پايگاه نهضت آزادي محدود به عناصر مذهبي در دانشگاه و دانشجويان خارج كشور مي شد و فاقد تشكيلات سياسي اي بود كه قادر به سازماندهي جريان مبارزه باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید