بخشی از مقاله

اهل بيت در قرآن

بخش اول: اهل بيت در قرآن
فصل اول: گفته‏ها و نظريات
كلمه «اهل البيت‏» در موارد بسيار زيادى از سخنان رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله براى‏گروه خاصى كه به آن حضرت‏صلى الله عليه وآله منسوبند، به كار رفته است. براى اينان(اهل البيت) اوصاف و ويژگى‏هايى بيان گشته، منزلتى شايان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسؤوليت‏هاى فراوان و گوناگون و در عين حال مهم وخطير بر عهده امت گذاشته شده‏است.
در قرآن نيز در موارد گوناگون و با تعابير مختلف از همين گروه سخن‏به‏ميان آمده‏است. يكى از آن تعابير «اهل‏البيت‏» است. از آن جايى كه گروهى‏به عمد يا سهو در تعيين منظور قرآن از كلمه «اهل‏البيت‏» به راست و چپ‏رفته‏اند، لازم ديديم كه دقيقا به بحث و بررسى درباره اين مطلب بپردازيم.از خداوند متعال يارى مى‏جوييم و بر او توكل مى‏كنيم و بحث را به حول وقوه او پى مى‏گيريم.


رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله منظور از تعبير «اهل‏البيت‏» را در يكى از مواردى كه درقرآن آمده، به شكلى غيرقابل تشكيك و تاويل تبيين كرده‏است، اما با كمال‏تعجب بايد گفت: اين تصريحات هم نتوانسته است ريشه اختلاف را از بين‏ببرد; و دليل آن، وجود افرادى است كه اصرار دارند در اين مورد يا مواردديگر به صورت آشكار و پنهان و بنا به دلايلى با رسول خداصلى الله عليه وآله مخالفت‏كنند! تفصيل مطلب را در مباحثى كه در پى مى‏آيد بيان خواهيم كرد.


اهل بيت در قرآن
لفظ «اهل بيت‏» سه بار در قرآن كريم آمده است:
اول، در داستان موسى‏عليه السلام، آن گاه كه نوزادى كوچك بود و خانواده فرعون‏او را پيدا كردند تا در آينده، دشمن و مايه اندوهشان باشد و پستان هيچ زنى‏را به دهان نگرفت و خانواده فرعون در كارش درمانده شدند. آن‏گاه خواهرموسى‏عليه السلام به آنان گفت:


هل ادلكم على اهل بيت‏يكفلونه لكم وهم له ناصحون فرددناه الى امه‏كى تقر عينها ولا تحزن; .
آيا مايليد كه من شما را به خانواده‏اى كه دايه اين طفل شوند و او را با مهربانى‏تربيت كنند راهنمايى كنم؟ بدين وسيله ما موسى را به مادرش برگردانديم تاديده‏اش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.


در اين آيه بيانى وجود ندارد كه مشخص سازد: منظور خواهر موسى‏عليه السلام ازاين تعبير چه بود؟ آيا منظورش تمام كسانى بودند كه با آن خانواده قرابت وخويشاوندى داشتند يا بعضى از آنان؟ و آيا منظورش فقط قرابت نسبى است‏يا نسبى و سببى؟ يا علاوه بر قرابت نسبى و سببى كسانى را كه از راه ولاء و ياتربيت هم به خانواده منتسب هستند در برمى‏گيرد؟


گذشته از اين، لفظ اهل بيت‏به صيغه نكره آمده است نه به صيغه معرفه،يعنى اهل البيت.
دوم، در داستان ابراهيم‏عليه السلام، آن گاه كه همسرش از بشارت فرشتگان كه‏به‏او مژده دادند اسحاق و پس از او يعقوب را به دنيا خواهد آورد به شگفت‏آمد. ملائكه به او گفتند:
اتعجبين من امر الله رحمة الله وبركاته عليكم اهل البيت انه حميدمجيد;


فرشتگان به او (زن ابراهيم) گفتند: آيا از كار خدا عجب دارى؟ (عجب مداركه) رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بيت است; زيرا خداوند بسيارستوده صفات و بزرگوار است.
در اين آيه مباركه همسر ابراهيم‏عليه السلام از اهل البيت‏شمرده شده است; زيرااو در اين آيه مورد خطاب قرار گرفته است، اما اين نمى‏تواند دليل اين مطلب‏باشد كه همسر هم در تمام مواردى كه لفظ اهل البيت اطلاق شده، حتى درمواردى هم كه قرينه مناسب براى تعيين مقصود وجود ندارد، جزء اهل بيت‏است; زيرا توجيه خطاب در آيه فوق‏الذكر به همسر ابراهيم‏عليه السلام مى‏تواندقرينه‏اى براى داخل شدن وى در زمره اهل يت‏باشد، اما نمى‏تواند دلالت كندبر اين كه كلمه اهل البيت، همسر را هم در برمى‏گيرد، به گونه‏اى كه به مجردشنيدن اين كلمه و بى هيچ قرينه‏اى، بايد به ذهن شنونده تبادر كند. در مباحث‏آتى بحث‏بيش‏ترى درباره اين آيه خواهد آمد.
سوم، فرموده خداوند متعال:


يا نساء النبى لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول‏فيطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بيوتكن‏ولاتبرجن تبرج الجاهلية الاولى واقمن الصلاة وآتين الزكاة واطعن‏الله ورسوله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم‏تطهيرا واذكرن مايتلى فى بيوتكن من آيات الله والحكمة ان الله كان‏لطيفا خبيرا.
ملاحظه مى‏شود كه فرموده خداوند متعال: «انما يريد الله ليذهب عنكم‏الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا» در ميان آياتى قرار گرفته كه‏زنان پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مخاطبند و بلكه جزء يكى از اين آيات است. همين‏موجب شده كه آن شبهه معروف در مراد آيه براى عده‏اى پيش آيد و همان‏گونه كه خواهيم ديد گروهى آن را انگيزه‏اى براى برانگيختن شك‏هايى‏پيرامون مفاد حقيقى آيه مباركه قرار مى‏دهند.


گفته‏ها و اجتهادها
مراجعه به سخنان مفسران وديگران به دست مى‏دهد كه درباره مراد ازاهل البيت در آيه مباركه اقوال متعددى وجود دارد. اين اقوال عبارتند از:
1. ادعاى عكرمه كه در بازارها ندا مى‏داد و مردم را براى مباهله‏فرامى‏خواند. ادعاى وى اين بود كه منظور از «اهل‏البيت‏» در آيه تطهير فقطوفقط زنان پيامبرصلى الله عليه وآله است و احدى غير از آنان را در بر نمى‏گيرد.


اين گفته بنا به روايت عكرمه به ابن عباس و سعيد بن جبيرهم نسبت داده‏شده است. چنان كه اين ادعا را به مقاتل هم نسبت داده‏اند. به عطاء، كلبى،سعيدبن جبير و عروة بن زبير هم كه مدعى بود اين آيه در خانه عايشه‏فرود آمد نسبت داده شده است.
2. گروهى گفته‏اند: منظور اصحاب كساء است، يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله، على،فاطمه، حسن، حسين‏عليهم السلام و همسران پيامبرصلى الله عليه وآله.
بعضى همسران پيامبرصلى الله عليه وآله و اصحاب كساء را بدون پيامبرصلى الله عليه وآله آورده‏اند.اين عقيده فخر رازى و خطيب بغدادى است كه قسطلانى از بخارى روايت‏كرده است. .
3. گفته‏اند: منظور پيامبرصلى الله عليه وآله است و بس.


4. گفته‏اند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمى‏گيرد.
5. گفته‏اند: منظور كسانى است كه در پايين‏ترين جد پيامبرصلى الله عليه وآله با او نسبت‏دارند و نيز گفته شده: هر آن كس كه با پيامبرصلى الله عليه وآله پيوند رحمى دارد. و نيزگفته شده: هر آن كه با او پيوند نسبى يا سببى دارد.
6. ابو حيان گفته: از آن جا كه اهل البيت‏شامل زنان پيامبرصلى الله عليه وآله و پدران‏آنان مى‏شده، لفظ مذكر بر مؤنث غالب آمده است.
7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم كه صدقه بر آنان‏حرام شد.


8. گفته شده: «اهل‏البيت‏» على، فاطمه، حسن و حسين‏عليهم السلام هستند. بعضى‏از اقوال و روايات تصريح دارد كه پيامبرصلى الله عليه وآله هم جزء آنان است. اين گفته به‏انس بن مالك، واثلة بن اسقع ، ابو سعيد خدرى، عايشه و ام سلمه نسبت داده‏شده است. طحاوى، كنجى شافعى، ذهبى و قمى بر آن اصرار داشته و نيزعقيده مجاهد، قتاده، كلبى و بلكه عقيده جمهور و بيش‏تر مفسران همين‏است. حتى بعضى گفته‏اند: مفسران اجماع دارند و جمهور روايت كرده‏اندكه اين آيه درباره اهل كساء فرود آمد. گفته‏اند: منظور مدعى اجماع مفسران‏اين است كه مفسران بر اين مطلب اجماع دارند كه آيه مباركه شامل آل البيت‏است و آنان اصحاب كساء مى‏باشند، اما درباره اين كه آيا زنان پيامبرصلى الله عليه وآله راهم دربر مى‏گيرد يا نه، اختلاف نظر است. يا منظور، اجماع كسانى است كه‏نظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عكرمه و مقاتل ازاين افراد نيستند، زيرا اين مساله به خبر دادن از پيامبرصلى الله عليه وآله‏يا كسانى از صحابه‏برمى‏گردد كه گفته آنان معتبر است، در حالى كه مقاتل و عكرمه متهم به‏دروغگويى‏اند.


بعضى از روايات، امامان دوازده گانه‏عليهم السلام را هم اضافه كرده است. بعضى‏مدعى‏اند كه اماميه اجماع دارند كه آيه تطهير شامل تمام امامان‏عليهم السلام مى‏شود.
نتيجه گفته‏ها


اگر در اين گفته‏ها به دقت‏بنگريم، خواهيم يافت كه تمام آنها پيرامون‏سه عنصر دور مى‏زند.
اول، دخول زنان در مراد از كلمه «اهل البيت‏» يا به طور مستقل يا بااصحاب كساء يا با ساير بنى‏هاشم يا با افرادى كه دايره شمول گسترده‏تر ياتنگ‏ترى دارد.
دوم، دخول خويشاوندان پيامبرصلى الله عليه وآله; يعنى، بنى‏هاشم، غير از اصحاب كساء;يعنى، كسانى كه صدقه بر آنان حرام است و با پيامبرصلى الله عليه وآله خويشاوندى نسبى‏دارند. بعضى زنان پيامبرصلى الله عليه وآله را مى‏افزايند و بعضى هم در نفى آنان اصراردارند.


سوم، اختصاص اهل البيت‏به اصحاب كساء. گروهى با استناد به روايات‏چندى كه در اين باره تصريح دارد، ساير امامان دوازده‏گانه را هم بدان‏مى‏افزايند.
تمامى دلايل در حقيقت‏به نفى يا اثبات اين عناصر برمى‏گردد، اگرچه دربيان آنچه كه در اثبات آن مى‏كوشند با هم اختلاف جزئى دارند.
نهايت امر اين كه، آنچه بعضى بيان كرده‏اند كه منظور آيه تطهير شخص‏پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله است و به نظر مى‏رسد كه زايد بر عناصر سه گانه فوق الذكراست، كسى را نيافتيم كه در اثبات آن استدلال كرده يا بدان ملتزم شده و آن رامبناى عقيده خويش قرار داده باشد. از اين رو، نيازى به نفى يا اثبات آن دربحث‏خود نمى‏يابيم. در اين جا تنها به بررسى و بيان مطالبى خواهيم‏پرداخت كه ارتباط مستقيمى با عناصر سه‏گانه فوق دارد.


فصل دوم: آيه تطهير در تفسير پيامبرصلى الله عليه وآله
بدون شك رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله آگاه‏ترين مردمان به قرآن، معانى، اشارات واهداف، و به هنگام پيچيدگى امور و نياز به توضيح و يا تصحيح آن، مرجع وملاذ ديگران است. آنچه در اين جا نظرمان را به خود جلب مى‏كند اين است‏كه بعضى اوقات - بى آن‏كه پرسشى در كار باشد - رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله حتى درمواردى كه در ابتدا گمان مى‏رود از امور واضح است، دست‏به كار شده‏به توضيح و تبيين آن مى‏پردازد. با اين حال، هنگامى دچار شگفتى مى‏شويم كه‏مى‏بينيم خط بازى‏هاى سياسى و تعصبات جاهلى تلاش دارد همان چيز رابا دستان خيانت‏گر خويش دچار تحريف و دگرگونى سازد كه رسول خداصلى الله عليه وآله‏به توضيح، تثبيت و تصحيح آن پرداخته است و گويا از وراى پرده‏اى شفاف‏به غيب مى‏نگريسته است. ليكن از آن جايى كه اين تلاش مذبوحانه به حذف،زيادت و يا تحريف نص قرآن منجر شده، تقريبا ممتنع و غير عملى‏نموده است.


آنان براى رسيدن به اهداف شوم و ناميمون خود كوشيده‏اند كه به جاى‏تحريف مبانى و كلمات قرآن، به تحريف معانى و دلالت‏هاى آن بپردازند.امام باقرعليه السلام در نوشته خود به سعد الخير، به همين مطلب اشاره‏فرموده است. آن جا كه مى‏فرمايد:


اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم يروونه ولا يرعونه والجهال‏يعجبهم حفظهم للرواية والعلماء يحزنهم تركهم للرعاية .
آنان حروف و كلمات قرآن را محفوظ داشته، حدود و قوانين آن را تغييردادند، قرآن را روايت مى‏كنند، اما حدودش را رعايت نمى‏كنند. جاهلان ازاين كه روايت قرآن را حفظ كرده‏اند تعجب مى‏كنند و عالمان از اين كه حدودآن را ترك كرده‏اند اندوهگين هستند.


اين دقيقا همان چيزى است كه در مورد آيه تطهير به وقوع پيوست.آيه‏اى كه درباره اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله، كه مركز رسالت و محل رفت و آمدفرشتگان هستند نازل گشت. زيرا به رغم تاكيدهاى فراوان و پى در پى‏پيامبرصلى الله عليه وآله كه چندين ماه و شايد تا زمان وفات آن حضرت تداوم داشت،مبنى بر اين كه مراد از «اهل بيت‏» در آيه تطهير، فقط اهل كساء هستندو به استناد اين آيه مباركه از تمامى گناهان پاكيزه‏اند; هجوم ديوانه‏وارى‏را مى‏يابيم كه هدف آن منحرف نمودن اين مساله از جايگاه حقيقى‏اش‏و برانگيختن شبهاتى پيرامون دلالت آيه مباركه است، حتى اگر به قيمت‏تكذيب پيامبر صلى الله عليه وآله و رد گفتار آن گرامى به صورتى زيركانه و پنهانى‏تمام شود!
روايت مفسر قرآن


روايات بسيار زياد آمده كه تاكيد دارد مقصود از «اهل بيت‏» در آيه‏تطهير، اهل كساء هستند. اين روايات را دانشمندان و عالمان حديث مذاهب‏مختلف نقل كرده‏اند و گذشته از اين كه از طريق شيعه متواتر است، از طريق‏اهل سنت هم به تواتر روايت‏شده است. اهل كساء عبارتند از: پيامبر اكرم،على، فاطمه، حسن و حسين‏عليهم السلام.
محقق كركى‏رحمه الله مى‏گويد: «گذشته از روايات شيعه، كه از شمار بيرون‏است، اين مساله به تواتر رسيده، مفيد يقين مى‏باشد. كدام حديث در سنت ازاين روايت محكم‏تر است كه روايات اهل سنت و رجال شيعه اماميه - پيروان‏حقيقت كه ياران خاص و خالص اهل‏بيت مى‏باشند - بر نقل آن اتفاق نظردارند و اگر قرار باشد كه از راه سنت آن را رد كنند، هيچ روايتى در سنت‏نمى‏ماند مگر اين كه مردود باشد.»


به تعبير مسكانى: «روايات درباره آن فراوان است.» و به تعبير ديگرى:«كثرت آن قابل شمارش نيست.»
ديگرى گفته: «مفسران اجماع دارند و جمهور روايت كرده‏اند.»
اين مطلب را اين گونه تفسير كرده‏اند كه مفسران در شمول آيه تطهير براهل كساء اجماع دارند. اختلاف در اين است كه آيا همسران پيامبرصلى الله عليه وآله هم درآن داخل هستند يا نه؟ يا منظور، اجماع كسانى است كه در امر شان نزول ومانند آن گفته آنان معتبر است. نقل اين گفته پيش از اين آمد.


علامه طباطبائى‏رحمه الله مى‏گويد: «اين روايات فراوان است و بر هفتاد حديث‏افزون مى‏شود. رواياتى كه در اين باره از طريق اهل سنت آمده، بر رواياتى كه‏از اين دست از طريق شيعه رسيده فزونى دارد. اهل سنت آن را از طرق‏فراوان از ام‏سلمه، عايشه، ابوسعيد خدرى، سعد، واثلة بن اسقع، ابوالحمراء،ابن عباس، ثوبان غلام پيامبرصلى الله عليه وآله، عبد الله بن جعفر، على و حسن بن على‏عليهما السلام‏روايت كرده‏اند كه نزديك به چهل طريق مى‏شود. شيعه آن را از على، سجاد،باقر، صادق، رضاعليهم السلام، ام سلمه، ابوذر، ابوليلى، ابوالاسود دئلى، عمرو بن ميمون‏اودى و سعد بن ابى وقاص از چند طريق روايت كرده‏اند.»


با مراجعه به اين روايات و سندهاى آن روشن مى‏شود كه راويان آن بيش‏از اين است. كافى است‏بدانيم كه يكى از دانشمندان پيرامون آيه تطهير كتابى‏تاليف كرده و اولين مجلد آن را كه بالغ بر چهارصد صفحه مى‏شود به بيان‏متون حديث اختصاص داده است. وى اين روايت را از بيش از پنجاه تن ازصحابه نقل كرده است. اين گذشته از طرق بسيار فراوانى است كه از امامان‏دوازده‏گانه عصمت و طهارت‏عليهم السلام و نيز از طريق تابعين وايت‏شده است. اين‏كتاب را سيدعلى موحد ابطحى تحت عنوان آية التطهير فى احاديث‏الفريقين [ آيه تطهير در احاديث‏شيعه و سنى] نوشته است. خداوند او راپاداش نيكو دهد.


قندوزى حنفى پس از نقل گفته مودة القربى كه مى‏گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله‏پس از فرود آمدن آيه: وامر اهلك بالصلاة واصطبر عليها...، مدت نه ماه‏به در خانه فاطمه مى‏آمد و مى‏گفت: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس‏اهل البيت و يطهركم تطهيرا; چنين گفته: «اين خبر از سى‏صد تن از صحابه‏روايت‏شده است.»
نكته جالب اين كه: آن مرد منحرف از على‏عليه السلام و خاندان او هم كه‏تلاش دارد بيش‏تر رواياتى را كه در فضايل آنان آمده انكار كند، راهى جزاعتراف به صحت‏حديث كساء نيافته است. وى مى‏گويد: «اما حديث كساءصحيح است.»


در اين جا به مقدارى كه اين فرصت اندك به ما اجازه دهد به حديث‏كساء و منابع آن اشاره مى‏كنيم. سپس مراد آيه تطهير را بيان و مشخص‏خواهيم كرد كه اين آيه مباركه بر خصوص آنان تطبيق مى‏كند، بدون اين كه‏بخواهيم ظهور سياق را از بين ببريم، بلكه سياق آيه هم به صورت قوى وكاملا آشكارى اين مطلب را تقويت و تاييد مى‏كند. سپس به دلايلى‏اشاره مى‏كنيم كه ديگران در تاييد اقوال خويش آورده‏اند، مانند كارى كه درفصل اول كرديم.
منابع حديث كساء


حديث كساء، متون فراوانى از طريق بسيارى از صحابه و تابعين دارد. تمام‏اين متون مى‏رساند كه رسول خداصلى الله عليه وآله پارچه‏اى به دست گرفت و على، فاطمه،حسن و حسين‏عليهم السلام را زير آن برد و فرمود:


انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا.
بعضى از روايات مى‏گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله براى پاكيزگى آنان دعا فرمود.
اين همه تاكيد چرا؟


ملاحظه مى‏شود كه رسول خداصلى الله عليه وآله اصرار شديدى بر اين مساله داشت وتلاش كرد تا هرچه بيش‏تر به ثبوت، تاكيد و نيز رسوخ آن در بينش مردم‏بپردازد.
آن‏گاه به زدودن هرگونه شبهه يا شك و ترديدى درباره مصاديق‏اهل بيت در آيه تطهير پرداخت و هر فرصتى را از صاحبان اغراض سياسى وتمايلات و تعصبات جاهلى براى تحريف يا تضعيف آن گرفت.رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله اين كار را از طريق شيوه عملى‏اى كه در پيش گرفت وطرح بسيار مناسبى كه پياده كرد، اجرا نمود، چه آن حضرت‏صلى الله عليه وآله مدت‏شش ماه هرگاه كه براى نماز از خانه‏اش بيرون مى‏رفت، به حجره فاطمه‏عليها السلام‏مى‏آمد و مى‏گفت:


الصلاة يا اهل البيت، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت‏ويطهركم تطهيرا.
نماز، اى اهل‏بيت! و آن‏گاه آيه مباركه تطهير را تلاوت مى‏فرمود.
اين مطلب از چندين نفر روايت‏شده است. بعضى نه ماه گفته‏اند.


به نظر ما ممكن است‏يكى از دو رقم 9 و 6 [كه در عربى بدين صورت‏نوشته مى‏شود: تسعه - سته] به دليل نبود نقطه در سابق و نيز نزديكى‏رسم الخط دو لفظ به هم، تصحيف ديگرى باشد.
چهل صبح ، يك ماه ، هفت ماه ، هشت ماه ، ده ماه ، هفده ماه ونوزده ماه . در برخى از منقولات رقم معينى بيان نشده است. هم‏چنين‏گفته‏اند: پيامبرصلى الله عليه وآله تا آخر عمر بدين كار ادامه داد. بعضى گفته‏اند: «اين خبربا اسناد، از سى‏صد تن از صحابه روايت‏شده است. بعضى هجده ماه و بعضى‏ده ماه گفته‏اند.»
راز اختلاف
روشن است كه اختلاف در مدت، نه موجب سستى روايت مى‏شود ونه موجب شك در اصل واقعه. آنچه مى‏توان در اين‏جا بيان كرد و به پذيرش‏نزديك مى‏نمايد، اين است كه هر يك از ناقلان آنچه را خود ديده، نقل كرده‏است. شايد بعضى يك ماه، بعضى ديگر شش ماه يا هشت ماه و يا تا آخرزندگانى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله مراقب اين كار بوده‏اند. همين گونه است در موردساير ارقامى كه بيان شد. بر اين اساس هر كدام از راويان مشاهدات شخصى‏خود را بيان كرده بدون اين كه مشاهدات ديگران را نفى كند. نيز ممكن است‏رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله اين كار را در چند برهه جدا از هم كه طى هر كدام استمرارداشته، انجام داده باشد. در آغاز فصل پنجم وجه كامل‏تر و معقول‏ترى را درجمع اين ارقام خواهيم آورد. ان شاءالله تعالى.


آيه تطهير و زنان پيامبرصلى الله عليه وآله
اخبار و روايات مى‏رساند كه آيه تطهير، زنان پيامبرصلى الله عليه وآله رادر بر نمى‏گيرد. اين روايات، هر گونه شك و شبهه‏اى را در اين باره نفى كرده‏است; چه با صراحت تمام بيان مى‏دارد كه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله از ورود عايشه به‏زير پارچه جلوگيرى كرد و نيز تصريح دارد كه عايشه از اهل‏بيت نيست.در مورد ام سلمه و ساير زنان پيامبرصلى الله عليه وآله نيز چنين است. در اين باره به متون‏مختلف زير توجه فرماييد:


در واقعه كساء، عايشه به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: آيا من هم از اهل‏بيت توهستم؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: برو كنار، تو پايان خوشى دارى.
در متن ديگرى آمده: آن حضرت‏صلى الله عليه وآله زينب را از اين كه همراه آنان زيرپارچه كساء رود بازداشت و به او فرمود: در جاى خود بايست. تو، ان‏شاءالله‏تعالى، پايان خوشى دارى.
متون ديگر مى‏گويد: در آن موقع ام سلمه گفت: خداوندا! مرا از آنان‏گردان! پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: در جاى خود باش، تو خوبى.
يا گفت: يا پيامبر خدا! آيا من از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاى خود باش،تو خوبى.


يا گفت: من نيز آمدم تا همراه آنان زير پارچه روم. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:درجاى خود باش. تو خوبى.
يا گفت: اى رسول خدا! مرا هم با آنان داخل كن. فرمود: اى ام سلمه! تو اززنان شايسته من هستى، اما در اين مكان احدى وارد نمى‏شود، مگر اين كه ازمن باشد.
يا اين‏كه پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: تو پايان خوشى دارى يا تو خوبى.


يا اين‏كه ام سلمه گفت: اى رسول خدا! آيا من از اهل بيت تو نيستم؟فرمود: تو پايان خوشى دارى. تو از همسران پيامبرى.
يا فرمود: تو پايان خوشى دارى و از بهترين همسران من هستى.
يا گفت: آيا من از اهل تو نيستم؟ فرمود: تو پايان خوشى دارى اما اينان‏اهل من هستند.
تكرار حادثه


روشن است كه هرگاه نقل يك واقعه متعدد شود، اجمال و تفصيل، و بيان‏بعضى از خصوصيات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نص واقعه‏و يا نقل به معناى آن، امرى عادى و طبيعى باشد، نه موجب سستى روايت ونه باعث ضعف آن.
بعضى مى‏گويند: «ظاهرا اين كار پيامبرصلى الله عليه وآله چند بار در خانه ام سلمه‏تكرار شده است. آنچه بر اين گفته دلالت دارد، اختلاف هيئت اجتماع آنان وچيزى كه ايشان را زير آن قرار داد و دعاى پيامبر براى آنان و نيز پاسخ‏ام‏سلمه است.»


شايد اين كار در خانه زنان ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله هم تكرار شده باشد،همان‏گونه كه روايت زير بر آن دلالت دارد. اين روايت مى‏گويد: عايشه ازپيامبرصلى الله عليه وآله اجازه خواست كه او هم زير پارچه رود، اما پيامبرصلى الله عليه وآله او را از اين‏كار بازداشت و فرمود: كنار برو. در مورد زينب، همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله نيزهمين‏طور است.
مستفيض يا متواتر


بعضى تلاش كرده‏اند تا در تواتر حديث كساء تشكيك كنند. بدين اعتباركه متضمن اين معناست كه على و فاطمه زهراعليها السلام در كنار رسول خداصلى الله عليه وآله‏خوابيده بودند، اما معقول نيست كه اينان در مقابل ديدگان مردم بيگانه‏بخوابند. همين‏طور معقول نيست كه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله تمايل خود را براى‏خوابيدن در كنار شوهرش [پيامبرصلى الله عليه وآله] در حالى ابراز دارد كه مردم پيرامون‏آنان حضور دارند و صداى‏شان را مى‏شنوند و آنان را مى‏بينند.


معناى اين سخن آن است كه اين واقعه در داخل خانه و آن‏جا كه احدى‏غير از پيامبرصلى الله عليه وآله و على و فاطمه و حسن و حسين‏عليهم السلام و ام سلمه حضورنداشت، به وقوع پيوسته است. لذا افراد ديگرى در آن‏جا حاضر نبوده‏اند تا اين‏واقعه را به طور مستقيم و آن‏گونه كه خود ديده‏اند، نقل كنند. بنابراين، نقل‏روايت در همين افراد منحصر مى‏شود.
آرى، ممكن است كه عمر بن ام سلمه كه در آن موقع پنج‏يا شش ساله بود،در اين واقعه حضور داشته و آن را بنابر ديد خود نقل كرده باشد.
بنابراين معلوم مى‏شود كسانى كه غير از اين شش تن واقعه را نقل كرده وبه نام احدى از اينان تصريح نكرده‏اند، واسطه نقل را انداخته‏اند.
از آنچه گذشت‏به دست مى‏آيد كه حديث كساء در تمام طبقات متواترنيست، بلكه مستفيض است; زيرا روايت آن منحصر به چهار تن از اين افرادشش گانه است; زيرا ما روايت اين حديث را نه از پيامبرصلى الله عليه وآله ديده‏ايم و نه ازفاطمه.


پاسخ ما اين است كه:
1. شايد كسانى روايت على و حسن و حسين‏عليهم السلام را با وجود اين كه امامان‏معصوم و پاكيزه‏اند، نپذيرند، بلكه لازم بدانند كه ديگران هم به آنان منضم‏باشند تا روايت اينان به نظرشان صحيح آيد.
2. اين مساله - همان‏گونه كه بيان شد - از ده‏ها تن از صحابه، از طرق‏گوناگون و الفاظ مختلف نقل شده است. موحد ابطحى در كتاب خود«آية‏التطهير فى احاديث الفريقين‏» تعداد زيادى از اين روايات را آورده است.
غير معقول است كه در تمام اين روايات، واسطه‏ها حذف شده باشند.آرى، ممكن است در يك يا دو و احتمالا سه مورد، بنا به دلايل استثنايى وغير دائمى، واسطه‏ها حذف شوند، اما حذف آن در ده‏ها مورد آن هم در يك‏مساله خاص، بى‏نهايت‏بعيد و بلكه غير معقول و غير قابل قبول به نظرمى‏رسد.


3. شمارى از اين راويان تصريح كرده‏اند كه خودشان در اين واقعه حضورداشته و آن را از نزديك با چشمان خود مشاهده كرده‏اند و يا پيامبرصلى الله عليه وآله راچندين ماه ديده‏اند كه به در خانه فاطمه‏عليها السلام مى‏آمد تا مضمون آيه مباركه راتاكيد نمايد. اين بدان معناست كه واسطه نه عمدا حذف شده است و نه سهوا.


4. راويان بخشى از اين روايات با صراحت گفته‏اند كه تصريح پيامبرصلى الله عليه وآله‏مبنى بر فرود آمدن اين آيه درباره پنج تن را به گوش خود و يا از على يافاطمه يا حسن و حسين شنيده‏اند. همين تواتر نقل براى ثبوت مساله كافى‏است و هرگاه اين مطلب از رسول خداصلى الله عليه وآله ثابت‏شود، تكذيب پيامبرصلى الله عليه وآله كفرو خروج از دين است و حتى تكذيب على‏عليه السلام كه همواره با حق است و حق بااو و نيز ساير پنج تن; زيرا تكذيب آنان، تكذيب پيامبرصلى الله عليه وآله است.


5. چرا اين نويسنده مدعى است كه در حديث كساء آمده كه فاطمه زيرپارچه در كنار على‏عليه السلام و پيامبرصلى الله عليه وآله و حسن و حسين‏عليهما السلام و در مقابل ديدگان‏مردان بيگانه خوابيد؟! در حالى كه اين حديث تصريح دارد كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنان‏را جمع كرد و با پارچه پوشيد و آن گاه اين آيه شريفه فرود آمد. روايت جابربه نشستن زير پارچه و نه خوابيدن زير آن تصريح دارد. جابر بن عبدالله ازعلى‏عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: نشستن ما زير اين‏پارچه چه فضيلتى دارد؟ اين همان روايتى است كه همين نويسنده بدان استنادو اعتماد كرده و همان‏گونه كه ملاحظه كرديد در آن هيچ‏گونه ذكرى از خواب‏نشده است!

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید