بخشی از مقاله

اهميت حشرات در زندگي انسان

حشرات از قديمي ترين ساكنين كرة زمين بوده و بيشتر از دويست و پنجاه ميليون سال است كه در روي اين سياره سكونت دارند اين جانوران كه به علت ساختمان حلقه‌اي بدن و پوشش سخت و غير قابل نفوذ خود بي شباهت به سربازان زره‌پوش قديمي نمي‌باشند بوسيلة فعاليتهاي خود در جهت هاي مختلف يكي از دشمنان سرسخت و دائمي انسان محسوب شده و تمام فعاليتهاي حياتي و سلامتي انسان و جانوران اهلي را بطور مستقيم يا غير مستقيم تهديد مي‌نمايند .


بيماريهاي مالاريا ، تيفوس ، طاعون ، تب و بسياري ديگر از بيماريهاي انگلي و واگير در انسان و جانوران اهلي بوسيلة حشرات انتقال پيدا كرده و از اين جهت حشرات عامل انتشار و بروز اپيدمي اين بيماريها مي‌باشند مثلاً تنها مگس معمولي (Musca domestical) به صورت يك آفت جهاني و همه جائي عامل انتشار عده كثيري از بيماريهاي وخيم از قبيل تيفوئيد ، اسهال خوني ، تراخم ، پيان و غيره مي‌باشد .


بيماري مالاريا (Paludisme) كه بوسيله پشه معروف به آنوفل در انسان انتقال مي يابد . در طي تاريخ بيش از هر بيماري ديگر موجب تلفات جمعيتهاي انساني بوده است و در كشورهاي مالاريا خيز مبارزه بر ضد اين بيماري مخصوصاً از طريق از بين بردن ناقل آن موجب كاهش مرگ و مير بين مبتلايان مخصوصاً اطفال گشته و باعث افزايش جمعيت و بالا رفتن قدرت كار و توليدات كشاورزي و صنعتي شده است . اپيدمي تيفوس كه تا جنگ بين المللي اخير يكي از عمومي ترين و مهلك ترين بيماريهاي اردوگاهها و زندانها و اجتماعات فقير به شمار مي رفت امروزه در نتيجه مبارزه بر ضد ناقل آن يعني شپش بوسيله د.د.ت تقريباً ريشه كن شده است .


خسارت و تهديد حشرات مخصوصاً از طريق فعاليتهائي كه اين جانوران روي نباتات از موقع كاشت تا برداشت و همچنين محصولات انباري انجام مي دهند قابل توجه مي باشد . اين جانوران بوسيله تغذيه از قسمتهاي مختلف نباتي مانند برگ ، گل ، ميوه ، شاخه ، تنه ، ريشه و يا مكيدن شيره نباتي اغلب موجب نابودي كامل و يا ضايع شدن نسبي محصولات كشاورزي مي گردند .


حشرات همچنين از طريق نقل و انتشار بيماريهاي مختلف نباتي از نوع ويروسي ، باكتريائي و قارچي موجب بروز اپيدمي هاي وخيمي در نباتات زراعتي ميگردند كه به نوبه خود حائز اهميت زياد مي‌باشند .


حشرات با وجود تخريبهاي فوق العاده‌اي كه در زمينه ‌هاي مختلف بر عليه انسان به عمل مي آورند در بعضي موارد از طريق شكار يا انگلي كردن گونه‌هاي مضر و يا از طريق فرآورده‌هائي مانند ابريشم و عسل و همچنين به علت ژلي كه در گردافشاني گلها دارند مفيد بوده و مورد استفاده و حمايت انسان مي باشند . (اقتباس از منبع (2)) .

 

رده حشرات (Class Insecta . Insects)
ملخها ، مگسها ، شپشها ، پروانه ها ، سوسكها ، زنبورعسلها و بسياري از جانوران ديگر ردة حشرات را تشكيل مي دهند . انواع مختلف حشرات در شكل 41 نشان داده شده است .


( در لاتين «Insecta» به معني « بريده شده به قسمتهاي متمايز» است ) اين رده داراي بيش از 675000 گونه مي باشد . اين جانوران فراوانترين و كثيرالانتشارترين جانوران زميني مي باشند و بي مهرهگان عمده‌اي هستند كه مي توانند در محيطهاي خشك زندگي كنند و تنها بي مهرگاني هستند كه قادر به پرواز مي باشند . وجود خواص و عادات مخصوص آنها به علت پوشش كيتيني بدن آنها مي‌باشند . كه اين پوشش بدن حشرات اندامهاي داخلي را در برابر صدمه و اتلاف رطوبت حفاظت مي نمايد . بالها از امتداد و توسعة اين پوشش تشكيل مي شود . لوله هاي نايي ، آنها را به دمزدن در هوا قادر مي سازد .

توانايي پرواز ، به حشرات امكان مي‌دهد كه به سهولت غذاي خود را پيدا كنند و تحت شرايط مساعد مي توانند به سرعت تكثير يابند . حشرات در همه جا بجز دريا فراوان مي باشند انواع مختلف آنها به زندگي در آبهاي شيرين ، شورطعم ،درخشكي ، در روي يا پيرامون انواع گياهان و در خارج يا داخل بدن جانوران ديگر سازگار شده‌اند . انواع حشرات از اندام ها و قسمت هاي مختلف گياهان مانند ريشه ها ، ساقه ها ، برگها ، دانه ها ، ميوه ها و غيره تغذيه مي كنند ، بسياري از حشرات گل نشين و يا گل دوست به گرده‌افشاني گلها كمك مي كنند .


عده اي از حشرات بافتها ، مايعات و مواد دفعي جانوران را مورد استفاده قرار مي دهند و حشرات لاشه خور ، جانوران و گياهان مرده را به مصرف مي رسانند .

شكل (1) انواع مختلف حشرات
اقتباس از منبع (1)

شكل (2)

اشكال مختلف حشرات

1- نيم بالان (Hemiptera) «Stink bug» 2- هم بالان (Homoptera) «Froghopper»
3- دو بالان (Diptera) «Gnat» 4- لوله بالان (Siphonaptera) «Flea»


5- كتاب خوران (Corrodentia) «Booklouse» 6- شپشها (Anoplura) «Crab louse»
7- پئست خورات (Mallophaga) «Biting louse» 8- نازك بالان (Hymenoptera) «Bumble bee»
9- پوست بالان (Dermaptera) «Erwig» 10- حاشيه بالان (Thysanoptera) «Thrips»
11- فلس بالان (Lepidoptera) «Moth» 12- راست بالان (Orthoptera) «Cricket»


13- دراز بالان (Mecoptera) «Scorpionfly» 14- موي بالان (Tricoptera) «CADDISFLY»
15- جور بالان (Isoptera) «Termite» 16- قاب بالان (Coleoptera) «Click beetle»
17- زي بالان (Embioptera) «Embiid» 18- باف بالان يا بهاره ها (Plecoptera) «Stonefly»


19- رگ بالان (Neuroptera) «Lacewing» 20- موي دمان (Thysanura) «Firebrat»
21- فنر دمان يا دم پايان (Collembola) «Springtail» 22- سنجاقها (Odonata) «Damselfly»
23- بي شاخكان (Protura) «Proturan» 24- زود ميران (Ephemeroptera) «Mayfly»
25- پيچيده بالان (Strepsiptera ) «Twisted wing»
( اقتباس از : College Zoology تأليف : Hegner , Stiles ‌ )


حشرات انگل در تخمها ، لاروها يا بالغهاي حشرات ديگر و در بسياري جانوران و گياهان ديگر زندگي مي كنند . بعضي از حشرات بيماريهاي ناشي از ويروسها باكتريها و يا جانوران تك ياخته اي يا غيره را به گياهان و جانوران و انسان منتقل مي سازند . حشرات نيز به نوبه خود توسط حشرات ديگر عنكبوتها ، عقربها و بسياري مهره‌داران از ماهيها تا پستانداران خورده مي شوند . گونه هاي شكاري و انگل در تغذيه تعداد حشرات ديگر اهميت فراوان دارند . حشره شناسي

(Entomology) ( به يوناني Entomon = حشره + logy = دانش ) علمي است كه خصوصيات حشرات را مورد بحث قرار ميدهد . بسياري از حشره شناسان (Entomologists) صرفاً به مطالعات علمي اشتغال دارند و عده‌اي ديگر به زمينه هاي عملي مي پردازند . حشرات به علت تعداد زياد و روابط آنها با انسان ، داراي اهميت اقتصادي بزرگي هستند بعضي از آنها براي انسان مفيد و بسياري نيز مضرند .

 

صفـــات اختصــاصي
1- سر ، سينه و شكم از يكديگر متمايز است در سر يك جفت شاخك وجود دارد و قسمتهاي مختلفي در دهان موجود است كه براي جويدن ، مكيدن يا ليسيدن و خوردن بكار مي رود . سينه از سه قمست درست شده است به عبارت ديگر سينه داراي سه بند است داراي سه جفت پاهاي بندبند مي باشند . معمولاً حشرات دو جفت بال دارند و عده‌اي يك جفت و بالاخره عده‌اي ديگر فاقد بالند . شكم آنها از 11 يا تعداد كمتري قطعه با قسمتهاي انتهايي كه بصورت اندامهاي توليد مثل درآمده است درست شده است .


2- لوله گوارش آنها شامل روده پيشين ، روده مياني و روده پسين مي باشد و در دهان آنها غده بزاقي وجود دارد .
3- قلب باريك است و داراي يك آئورت قدامي است « مويرگ و سياهرگ در آنها موجود نيست » فضاهاي داخل بدن حفره خوني (Hemocoel) است كه حفره عمومي كوچك شده‌ايست .


4- تنفس بوسيله نايهاي (Tracheae) منشعب كه پوشش دروني آنها از كوتيكول است صورت مي گيرد . نايها اكسيژن هوا را از منافذ تنفسي (Spiracles) موجود در پهلوهاي سينه و شكم كه زوج است مي گيرد و مستقيماً به بافتها مي رساند . بعضي حشرات دارا ي آبششهاي نايي يا خوني مي باشند .
5- وازنش به توسط دو يا تعداد زيادي لوله هاي مالپيگي كوچك كه به انتهاي قدامي روده پسين چسبيده است ، انجام مي شود .
6- دستگاه عصبي عبارتست از عقده هاي فوق و تحت مري كه به طناب عصبي شكمي دولا اتصال دارد و يك جفت عقده يا كمتر در هر قطعه وجود دارد .
اندامهاي حسي عبارتند از چشمهاي ساده و مركب ، گيرنده هاي شيميايي (Chemoreceptors) براي بويايي روي شاخكها و چشايي در اطراف دهان و همچنين داراي موهاي لمسي گوناگون مي باشند .


بعضي حشرات داراي وسايلي براي توليد و درك صدا هستند . استاتوسيست (Statocyst) در آنها وجود ندارد .
7- جنسهاي نر و ماده از هم جدا مي باشند . غده هاي تناسلي آنها زوج و از لوله هاي باريكي تشكيل يافته است ، اين غده ها داراي مجاري توليد مثل هستند .


بارورسازي « لقاح » (Fertilization) آنها داخلي است . تخمكهاي آنها دارايزرده زياد و پوسته هاي محافظت كننده است . تقسيم تخم آنها سطحي است . سير تكامل آنها توأم با چندين پوست اندازي است كه مستقيم و يا داراي دگرديسيهاي تدريجي مي باشد . در رشته ها (Aphide) ، كرم چوبها (Thrips) ، زنبور مازوها (Gall wasps) و غيره بكرزايي وجود دارد .


ابتدايي ترين حشرات سنگواره كه شناخته شده اند داراي بالهاي كاملي بوده و از منشاء آنها اثري نشان نمي دهند . از مطالعاتي كه روي شكل شناسي مقايسه‌اي حشرات و بندپايان ديگر و كرمهاي حلقوي به عمل آمده است چندين نظريه راجه به منشأ حشرات حاصل شده كه بر طبق آنها حشرات بطور مختلف از منشأهاي زير مشتق گرديده اند :


1- از اشكالي شبيه به لاروهاي زوا (Zoea larvae) متعلق به سخت پوستان عالي كه داراي سه جفت ضمايم روي سرسينه مي باشند .
2- از سخت پوستان ديگري كه به بچه بعضي دم مويان (Thysanura) شبيه مي باشند .


3- از حلقويان به علت شباهتهاي پهلوها و ضمايم سينه اي حشرات به پا نماهاي (Parapodia) پرتاران (Polychaeta) .
4- بعضي ازمؤلفان معتقدند كه حشرات بالدار از اشكال بي بال مانند دم مويان (Thysanura) برخاسته اند ، عده‌اي ديگر عقيده دارند كه اشكال بالدار از منشأ جداگانه‌اي هستند و برخي عقيده دارند كه راسته هاي پست تر بي بال در حال زوال مي باشند . بالها ممكن است از آبششهاي سينه‌اي يا به احتمال بيشتر از امتدادهاي جانبي پهلوها ناشي شده باشد .


اقتباس از منبع (2)

انــــدازه
بعضي از حشرات از تك ياخته‌ايهاي بزرگ ، كوچكترند .
برخي قاب بالان (Trichopterygidae) طولشان فقط 25/0 ميليمتر است و تخم بعضي انگلها (Mymaridae) از اينهم كوچكتر است . بيشتر حشرات به درازاي 2 تا 40 ميليمتر هستند ، بلندترين آنها فارناسياسراتيپس (Pharnacia serratipes) از راست بالان 260 ميليمتر است . يك قاب بال ونزوئلايي (Dynastes hercules) 100 ميليمتر است و يك نوع حشره به نام بدستوما گراند (Blostoma grande) كه 110 ميليمتر طول دارد .
فاصله دو نوك بالها در بعضي بيدهاي مناطق حاره بسيار بزرگ است مثلاً در اربوس اگري پينا (Erehus agrippina) تا 280 ميليمتر مي رسد .
و در آتاكوس آتلاس (Attacus atlas) 250 ميليمتر مي باشد . در بعضي حشرات سنگواره به نام مگاتورا (Meganeura) فاصله دو نوك بالها متجاوز از 700 ميليمتر بوده است . اقتباس از منبع (2)

 

ملــخ معمـــولي (The grasshopper = locust)
براي نشان دادن چگونگي ساختمان بدن حشرات و عمل آن ، به بيان ساختمان بدن ملخ معمولي و شرحي تطبيقي در باره زنبور عسل مي پردازيم :
ملخ داراي قطعات دهاني خردكننده مي باشد . دگرديسي ملخ ناقص است . ملخها از دسته راست بالانند (O rthoptera) ، ملخ اساساً منفرد زندگي مي كند و غالباً به صورت تك تك فراونند ولي گاهگاهي ممكن است مهاجرت كنند و اصطلاح لكوست (Locust) در مورد اشكال دسته جمعي و مهاجر دنياي قديم بكار مي رود ملخها در سراسر جهان در بيشتر چراگاهها ، علفزارها و كشتزارهاي كنار جاده وجود دارند و در محلي كه زندگي مي كنند علفها ، چمنها و ساير گياهان برگ دار را مي خورند .


شرح زير در مورد گونه هاي معمولي از قبيل كارولينالكوست (Carolina locust) يا ديسوستيراكارولينا (Dissosterira carolina) ، امريكن لكوست ( American locust) ، يا شيستوسركا آمريكانا (Schistocerca americana) ، كه نام ديگر آن ملخ بال كوتاه (Romalea microptera) است كافي خواهد بود :

مشخصات خــارجي
بدن آنها تشكيل مي گردد از :
يك سر ، كه مركب از شش قطعه به هم جوش خورده است .
سينه از سه قطعه تشكيل يافته و پاها و يالها در ناحيه سينه قرار دارد .
شكم اين حيوان بندبند است و به اندامهاي توليد مثلي ، مختوم مي گردد . يدن از اسكلت خارجي كيتين‌دار مستور است . اسكلت خارجي از قسمت زيرين روپوست يا بشره ترشح شده و بطور منظم در دوره هاي معيني در پوره يا شفيره (Nymphs) مي افتد تا به اين ترتيب بدن از لحاظ اندازه افزايش يابد . ملخهاي بالغ پوست اندازي نمي كنند . اسكلت خارجي از صفحات سخت يا قطعاتي (Sclerites) تشكيل مي گردد كه بوسيله درزهايي از جنس كوتيكول نرم و جداست

و در نتيجه بندها و ضمايم بدن مي تواند جنبش و حركت كند . رنگدانه هاي (Pigment) داخل وزير كوتيكول يك رنگ آميزي متنوع و حفاظت كننده اي به وجود مي آورد ، به اين شكل كه مخلها به رنگ محيطهايي كه در آن زندگي مي كنند در مي آيند و همرنگ با طبيعت مي گردند . در سرملخها قسمتهاي زير وجود دارد .
يك جفت شاخك باريك بندبند با موهاي حسي ظريف ، دو چشم مركب جانبي كه بدون پايه است ولي مانند چشمهاي مركب خرچنگ دراز مي باشند و سه چشم ساده (Ocelli) (ش3) .

 


شكل 3 ـ نمايش قسمتهاي مختلف سر ملخ از روبرو
1- فرق 2- چشم مركب 3- چشم ساده 4-گونه
5- پيشاني 6- سرو (شاخك) 7- سپر 8- آروارة زيرين


9- لب فوقاني 10- زايدة حسي آرواره زيرين 11- زايدة حسي لب
( اقتباس از : College Zoology تأليف : Heggner, Stiles )
قسمت بيشتر سر در يك قطعه (Sclerite) جوش خورده يا اپيكرانيوم (Epicranium) جاي گرفته است كه داراي يك تارك ( فرق سر ) (Vertex) پشتي و گونه هاي جانبي و پيشاني كه در جلو قرار دارد . زير پيشاني صفحه پهني به نام قطعه روي دهان (Clypeus) وجود دارد . قسمتهاي دهان از قطعات خردكننده ساخته شده و در قسمت شكمي سر واقع است و از اجزاء زير تشكيل مي شود :


1- يك لب فوقاني Labrum)) كه به قطعه روي دهان (Clypeus) لولا شده
2- يك زبان مياني شبيه زايده لب پاييني (Hypopharynx) در عقب دهان است .
3- دوفك جانبي سياه رنگ به نام آرواره هاي زيرين (Mandibles) كه هر يك داراي دندانهايي در طول حاشية داخلي به منظور جويدن غذا مي باشد .
4- يك جفت آروارة زيرين (Maxillae) مركب از چند قسمت و زايده هاي حسي (Palps) باريك كه در اطراف آن قرار دارد .
5- يك لب تحتاني پهن (Labium) كه داراي دو زايدة حسي كوتاه است ( ش43 ) .


سينه تشكيل مي شود از پيش سينه (Prothorax) بزرگ كه در قسمت جلو قرار دارد با يك پيش گروه (Pronotum) زين مانند پشتي . ميان سينه (Mesothorax) در وسط و پس سينه (Pronotum) زين مانند پشتي . ميان سينه قرار دارد . در هر يك از قطعات سينه‌اي يك جفت پاي بندبند وجود دارد و در ميان سينه و پس سينه علاوه بر پاها به هر يك ، يك جفت بال متصل است .


قطعات (Sclerites) هر بند داراي يك قطعه پشتي (Tergum) است كه از چهار صفحه جوش خورده تشكيل يافته است . يك دنده يا قطعه پهلويي (Pleuron) كه از سه صفحه جوش خوردن است و در هر طرف بدن قرار دارد و يك قطعه سينه يا جناغ (Sternum) شكمي فرد است .
هر پا از يك رشته طولي بندبند به شرح زير ساخته شده است :


شكل 4- قطعات دهاني ملخ
1- لب فوقاني 2- آرواره زبرين 3- زبانك
4- آرواره زيرين 5- لب زيرين
( اقتباس از : College Zoology تأليف : Hegner , Stiles )
1- پيش ران (Coxa) كه كوتاه بوده و با بدن مفصل مي گردد .
2- پي ران (Trochanter) كه برجستگي كوچكي است بين پيش ران وران .
3- ران (Femur) كه نسبتاً ستبر و محكم است .


4- ساق (Tibia) كه خاردار و باريك است .
5- مچ (Tarsus) مركب از سه قسمت ، ابتدايي (Proximal) آن داراي چهار جفت بالشتك در سطح شكمي است و قسمت انتهايي ((Distal آن داراي يك نرمه يا برجستگي نرم در خارج آن دو چنگال مي باشد .


اين نرمه هاست كه ملخ را قادر مي سازد كه روي سطوح صاف خود را نگهدارد و در جاهاي خشن و زبر چنگالهاست كه ملخ را نگه مي دارد همه پاها براي راه رفتن و بالا رفتن مورد استفاده قرار مي گيرد پاي كه به آخرين قسمت سينه مربوط است يك ران بزرگ دارد كه داراي عضلاتي قوي است و يك ساق طويل كه براي جهيدن بكار مي رود . بالهاي پيشين نسبتاً ضخيم است ولي بالهاي عقبي پهن و غشايي است و در اين بالها رگهايي وجود دارد . اين بالها بصورت

بادبزني تا خورده در زير بالهاي پيشين قرار دارد . و درحين پرواز از هم باز مي شود هر بال بصورت يك برآمدگي كيسه مانند از پوشش بدن ظاهر ميگردد و به شكل يك غشاي دو لايه نازك و پهن مي شود و در داخل آنها نايها وجود دارند ، اطراف نايها سينوسهاي خوني يافت مي شود . كوتيكول به دور نايها ضخيم مي شود و به اين ترتيب رگبالها (Nervures) تشكيل مي گردد . كه بالها را تقويت مي كند . (ش 44) .


وقتي كه اندازه بالها به حد كامل خود رسيد ، بالها سخت و خشك مي گردد ولي جريان خون در داخل آنها ادامه خواهد داشت . شكل و طرح رگبالها در گونه ها و گروههاي عالي حشرات آنچنان ثابت و هميشگي است كه در طبقه بندي مورد استفاده قرار مي گيرد . شكم استوانه اي و باريك است و مركب از يازده قطعه يا بند مي باشد .


بند انتهايي شكم براي جفگيري يا تخمگذاري مناسب است . در طول پهلوهاي زيرين سينه و شكم ده جفت سوراخهاي كوچك به نام منافذ تنفسي (Spiracles) وجود دارد كه به دستگاه تنفس متصل مي شود .

شكل 5 ـ شكل ظاهري يك بال ملخ
در هر طرف اولين بند شكمي پرده صماخي تخم مرغي شكلي وجود دارد كه اندام شنوايي حيوان است . پرده هاي جانبي موجب تسهيل ضربان شكم ، هنگام تنفس مي شود . در ملخ نر بند 8 به قطعات قبلي شبيه است قطعه پشتي (Tergum) 9و10 به هم جوش خورده است و قطعه پشتي 11 صفحه فوق مخربي را روي مخرج تشكيل مي دهد ، يك خار كوچك به نام دنباله شكمي (Cercus) در يك طرف قسمت عقب بند 10 شكمي وجود دارد و جناغ شكمي طويل بند و اندام جفتگيري نر را احاطه مي كند . در ملخ ماده قطعه پشتي 8 تا 11 و دم ، مانند ملخ نر مي باشد . جناغ 8 ظاهراً وجود ندارد و جناغ 9 طويل است ، يك صفحه جانبي در بند 10 ديده مي شود و انتهاي شكم داراي 2 لوب زوج مي باشد كه اندام تخمگذاري را تشكيل مي دهد (ش6) .

 

عضــــلات
در سر عضلات كوچك و مركب وجود دارد كه سروها يا شاخكها و قطعات دهاني را حركت مي دهد . در سينه ، عضلات بزرگي موجود است كه بالها و پاها را حركت مي دهد . عضلات بندبندي در شكم بيش از همه جا برجسته و واضح مي باشد . ولي اگر با خرچنگ دراز مقايسه شود كوچكتر از عضلات خرچنگ است عده اي از اين عضلات حركات تنفسي را انجام مي دهد و عده‌اي ديگر در حركت اندامهاي توليد مثل مؤثر مي باشد .


شكل 6 ـ نمايش قسمتهاي خارجي بدن ملخ ماده

الف ) سر ، ب) سينه ، ج) شكم ،
1- چشم مركب 2- آرواره 3- گونه
4- پيش سينه 5- ميان سينه 6- منفذ تنفس


7- پس شينه 8- پرده صماخ 9- بال جلوي
10- بال عقبي 11- تخمريز 12- خارهاي ساق
13- منفذ تنفس 14- ران 15- ساق


16- بالشتك كناري 17- چنگال 18- پي ران
19- پيش ران 20- لب پاييني 21-آرواره زيرين 22- لب فوقاني 23- سپر 24- سرو (شاخك) 25- مچ
( اقتباس از : llege Zoology تأليف : Hegner , Stiles )
دستگــاه گـــوارش
دستگاه گوارش شامل حفرة دهان ومري باريك است كه تا چينه دان بزرگ ادامه پيدا مي كند . چينه دان داراي ديوارة نازكي است . در زير چينه دان غده هاي بزاقي منشعب وكوچك وجود دارد كه داراي مجاري مخصوصي مي باشد ودردهان باز مي شود . پس از چينه دان يك پيش معـــــــــــده ( Proventriculus ) ياسنگدان وجود دارد كه از صفحاتي آستر شده است . اين قسمتها بخش پيشين لولة گوارش را تشكيل مي دهد ، سپس بخش مياني يا معده است كه بوسيله يك رشته مركب از شش زوج روده هاي كور معدي كه به انگشت شباهت دارد به قسمت ماقبل اتصال مي يابد .


پس از معده بخش عقبي يا روده مي باشد كه قسمت قدامي نازك است وناحيه وسط آن باريك وبه رودة راست كه متسع است ، مربوط مي باشد در انتهاي روده راست مخرج قرار دارد . غذا به توسط پاهاي پيشين ، لب بالا (labrum ) ولب پائين ( labium ) گرفته مي شود وبوسيله ترشح بزاق كه محتوي دياستاز است ليز ونرم مي گردد وبه كمك آرواره زيرين جويده مي شود ، زايده هاي حسي (Palps ) اطراف دهان اندامهاي چشايي مي باشد . غذا هاي جويده شده ، در چينه دان ذخيره شده در سنگدان كمي تغيير مي كند ، سپس در داخل معده تحت تأثير شديد دياستازها قرار مي گيرد . در معده غذا به توسط دياستازهاي گوناگوني كه از لوله هاي كورمعدي ترشح مي شود گوارش يافته جذب مي گردد .در رودة راست آب اضافي از مواد گوارش نيافته كشيده مي شود ومواد اضافي به صورت گلوله هاي باريك مدفوع درآمده و از مخرج دفع مي گردد .

 

دستگـــاه گردش خــون
قلب لوله‌اي وباريك است ودر مقابل ديوارة پشتي شكم داخل يك حفره دل پوشي جاي دارد . حفرة دل پوشي از دو پرده غشايي وماهيچه اي عرضي ظريف احاطه شده است .


خون از راه سوراخهاي جانبي زوج وكوچك يا منافذ جانبي قلب ( Ostia ) كه دريچه دارد وارد قلب مي گردد وبه توسط انقباضات قلب به داخل يك آ ئورت پشتي كه به طرف سر امتداد دارد با فشار به جلو رانده مي شود .خون به داخل فضاهاي بدن كه يك حفره عمومي حقيقي نيست ، ميان اندامهاي داخلي راه مي يابد وسپس به آهستگي به دور اين اندامها به سوي عقب حركت مي كند وسرانجام داخل حفرة دل پوشي مي گردد. قسمتي از خون در ضمايم ورگبالهاي بالها جريان مي يابد . دستگاه جريان خون مانند ساير بندپايان باز وحفره ايست ودرآن مويرگ وسياهرگ وجود ندارد .پلاسماي خون محتوي گلبولهاي بي رنگ است كه با از بين بردن موجودات زنده ريز ( Organisms ) خارجي به مثابه بيگانه خوار ، عمل مي كند . خون بيشتر به كار حمل ونقل غذا ومواد زايد مي آيد زيرا يك دستگاه تنفسي مجزا وجود دارد .


جسم چرب عبارت از شبكه سست بافتي واقع در فضاهاي ميان اندامهاست كه ذخيره هاي غذايي را مخصوصاً در حشرات جوان قبل از دگرديسي نگاه مي دارد ( ش 7 ) .


شكل 7 – اعضاي داخلي بدن ملخ درحالي كه سمت چپ بدن برداشته شده است .
شكل نايها نشان داده نشده است .
1- چشم ساده 2- دهان 3- آروارة زيرين 4- لب فوقاني 5- حلق


6- لب زيرين 7- عقدة عصبي زير مري 8- مجراي بزاقي 9- چينه دان
10- غدد بزاقي 11- سومين عقدة سينه‌اي 12- رشته عصبي شكمي
13- اولين عقدة شكمي 14- سكوم گوارشي 15- معده 16- لوله هاي مالپيگي 17- دوازدهه 18- لوله تخمي يا تخم راهه 19- مهبل
20- جام نطفه‌اي (جايگاه اسپرمي) 21- منفذ تناسلي 22- تخمريز (عضو مخصوص تخم ريزي) 23- شاخك 24- لب بينايي 25- مغز 26- حلقه دورمري 27- عضله
28- مري 29- آئورت 30- لوله تخمدان 31- تخمدان 32- قلب


33- قولون 34- راست روده 35- مخرج
ملخ ، برخلاف بعضي حشرات داراي چندين كيسه هوايي بزرگ با ديواره هاي نازك در شكم مي باشد كه در آنها انقباض وانبساط متناوب ديواره بدن به راندن وخارج كردن هوا در دستگاه نايي كمك مي مند . دردم ، چهار زوج اولي روزنه يا نافذ تن

فس ( Spiracles ) باز وشش تاي خلفي بسته است ودر بازدم ، برعكس ترتيب دم برقرار است ، بطوريكه گردش هوا در نايها معين ومشخص مي باشد . كوچكترين نايژكها محتوي مايعي است كه در آن اكسيژن قبل از رسيدن به ياخته هاي بافت حل مي گردد . اين مايع اكسيژن دار مانند خون مهره داران به كار تنفس داخلي مي آيد .


بعضي حشرات موذي را مي توان با استعمال ورقه ها وامولسيونهاي روغن يا گرد و خاك كه منافذ تنفسي را پوشانده يا مسدود مي كند و مانع تنفس مي شود كشت و از بين برد (ش 8) .

شكل 8- دستگاه تنفسي ملخ : نايها وكيسه هاي هوايي طرف چپ
1- كيسه هوايي سينه اي 2-كيسه هاي هوايي شكمي
3-ناي پشتي 4- ناي شكمي 5- ناي كناري 6- منافذ تنفسي

دستگـــاه وازنـــش
بافتهاي قدامي بخش عقبي لوله گوارشي يا روده ، به تعدادي لوله هاي مالپيگي رشته مانند اتصال دارد اين لوله ها در حفره هاي خوني جاي دارد و انتهاي آزاد آنها مسدود است . ديوارة لوله ها از يك لايه ياخته هاي بزرگ درست شده كه اوره و اوراتها و املاح را از خون گرفته و به داخل روده تخليه مي كند .

دستگـــاه عصبــي
مغز يا غده هاي فوق مري در سر واقع است و از سه جفت عقده هاي به يكديگر جوش خورده (چشمي Optic ، شاخكي Antennary و اضافي Intercalary) درست شده است كه اعصابي به چشمها شاخكها و ساير اندام هاي واقع در سر مي فرستد . مغز بوسيلة دو رابط عرضي (Connectives) در دور مري به عقده‌هاي زير مري متصل مي گردد . اين عقده ها نيز سه جفت است . آرواره‌ زبريني (Mandibular) ، آرواره زيريني (Maxillary) و لبي (Labial) كه از عقده‌هاي زير مري طناب عصبي شكمي به طرف عقب بدن امتداد مي يابد ، اين طناب از يك رشته عقده هاي زوج و اتصالات يا رابط هاي طولي تشكيل مي‌شود . هر بند سينه‌اي داراي يك زوج عقده‌ با اعصابي بطرف پاها ، بالها و اندامهاي داخلي مي باشد . فقط پنج زوج عقده شكمي وجود دارد كه بعضي از آنها كه در اصل از هم مجزا بوده بعداً به هم جوش خورده است . اين عقده ها ، اعصابي به اندامهاي خلفي مختلف مي فرستد .


همچنين يك دستگاه عصبي سمپاتيك يا احشابي موجود است كه مركب است از يك قسمت سرخنايي با عقده ها و اعصابي كه به مغز و روده و معده و قلب اتصال مي يابد و يك قسمت خلفي كه از آخرين عقده شكمي به روده و دستگاه توليد مثل مربوط مي شود . مجموعة ظريف كوچكي از اعصاب محيطي در زير پوست ديوارة بدن قرار دارد (ش 9) .

شكل 9 ـ دستگاه عصبي ملخ از سطح پشتي
1- عقدة عصبي مغزي 2- لب بينايي 3- رابط عصبي


4- عقدة عصبي زير حلقي 5- عقدة عصبي سينه‌اي
6- عقدة عصبي شكمي 7- طناب عصبي
( اقتباس از : Gollege Zoology تأليف : Hegner , Stiles )

اندامهــاي حســـي
گيرنده هاي حسي ملخ تا اندازه اي با نظايرشان در خرچنگ دراز تفاوت دارد و براي دريافت محركات ناشي از محيط هوا و زمين كه حشره در آن زيست مي‌كند ، سازگار شده است . اندامهاي حسي عبارتند از :
1- موهاي حسي در قسمتهاي مختلف به ويژه در شاخكها و زايده هاي حسي (Palps) دهان ، دنباله هاي شكمي و قطعات انتهايي پا وجود دارد.
2- اندامهاي بويايي در شاخكها يا سروها قرار دارد.


3- اندامهاي چشايي روي زايده هاي حسي (Palps) و ساير قسمتهاي دهاني واقع است.

4- چشمهاي ساده كه نسبت به نور و سايه حساس است و ممكن است تصاوير ناقص و غير مشخص در ميدان نزديك تشكيل دهد . چشمهاي مركب كه اساساً مانند : چشمهاي مركب خرچنگ دراز عمل مي كند .


5- اندام شنوايي كه ازيك پرده صماخ كشيده اي تشكيل يافته است كه به الياف عصبي حسي متصل است تأثير ميكند . ملخ درنتيجه مالش ساق پسين به بالها صداهايي توليد مينمايد. اين قسمت داراي يك رديف برآمدگيهاي ميخ مانند ريزيست كه درطول سطح مياني قرار دارد و دراثرمالش آنها به رگبالها صدا توليد مينمايد ،زيرا رگبالها را به ارتعاش درمي آورد و از ارتعاش آنها صدا توليد ميشود . هرگونه آهنگ و صداي مخصوصي به خود دارد زيرا ساختمان و شكل رگبالها با يكديگر تفاوت دارد .

 

دستگـــاه توليــد مثـــل
جنسهاي نر و ماده از يكديگر مجزاست و در قسمتهايي از شكم كه مشخصات خارجي شرح داده شد صفات جنسي ثانوي نشان ميدهد . دستگاه تناسلي نر از دو بيضه متشكل است كه هريك از لوله هاي بسيار باريك يا فوليكولهاي واقع در بالاي روده تشكيل ميگردد و به مجراي وايران (Vas derferens ) طولي ملحق

ميشود . دو مجراي وايران به صورت يك مجراي انزالي (Ejaculatory duct ) مياني و مشترك به هم مي پيوندد .به اين مجرا غده هاي فرعي متصل ميشود و مجرا در انتهاي اندام جفتگيري ( C opulatory organ ) نر كه بزرگ بوده ودرسطح شكمي قرار دارد به خارج باز مي گردد در حيوان ماده هر تخمدان از چندين لوله مولد تخم باريك شونده ( Ovarioles ) درست مي شود كه درآن تخمكها تشكيل مي شود وخود به يك تخم راهه اتصال مي يابد . دو لوله تخم راهه باهم يكي شده

ويك مهبل ( Vagina ) مياني تشكيل مي دهد كه به طرف عقب امتداد مي يابد و به يك جام نطفه‌اي (جايگاه اسپرمي) (Seminal receptacle ) كوچك يا كيسة ذخيره اسپـــــــرماتوزئيد (Spermatheca ) مي پيوندد وجام نطفه اي در موقع جفت‌گيري اسپرم دريافت كرده وذخيره مي نمايد . منفذ دستگاه تناسلي ماده در سطح شكمي به خارج مربوط مي شود ( ش 10 ) .


شكل 10 – دياگرام دستگاه تناسلي ملخ
الف- جانور نر : 1- بيضه 2- مجراي وابران (مجراي ناقل اسپرم)
3- غدد ضميمه 4-كيسه نطفه اي 5- مجراي انزالي 6- عضوجفتگيري


ب- جانور ماده : 1- تخمدان 2- تخم راهه (لوله تخمي)
3- جام نطفه‌اي 4- غدد ضميمه جام نطفه‌اي 5- غدد ضميمه دستگاه تناسلي 6- حفره تناسلي ماده 7- منفذ تناسلي ماده
(اقتباس از : College Zoology تأليف : Hegner , Stiles)

وضـــع طبيعـــي
درروزهاي گرم اوايل بهارلاروهاي جوان يا پورها (Young nymphs )ازتخمهايي كه در پاييز قبل گذاشته شده بيرون مي آيند . اين پوره ها به بالغها شبيه اند ولي بطور نسبي با آنها اختلاف دارند و فاقد بالها و اندامهاي توليد مثل ميباشند .پوره ها از رستنيهاي نرم و نازك تغذيه مي كنند و درزير گياهان يا در شكافهاي درختان و زمين پنهان مي شوند . تا از شر دشمنان و خشك شدن بدن ، خود را در امان نگاهدارند . پس از چند روز كوتيكول نرم شده مي افتد . پوره‌ايكه بيرون مي آيد هوا را مي بلعد و درنتيجه برحجمش اضافه ميگردد و سپس كوتيكول سخت و تيره رنگ ميشود . هريك از اينها پنج يا شش مرحله لاروي داشته و دوره

رشد و كامل شدن آنها به 30 تا 50 روز يا بيشتر طول ميكشد . بالها ابتدا به صورت صفحاتي كوچك نمايان ميشود . اين بالها در پوست اندازيهاي متوالي بزرگ مي شود و پس از آخرين پوست اندازي و مرحلة بلوغ ، به اندازه نهايي خود ميرسد .پوره ها و بالغ ها هر دو انواع رستنيها مخصوصاً اقسام تازه و آبدار و شاداب را مي خورند . اينها غالباً براي يافتن زمينهاي حامل مواد غذايي مهاجرت ميكنند و ممكن است مزارع و باغ هاي كشاورزي را به كلي خراب و مضمحل سازند. تغذيه آنها درساعات قبل از ظهر روزهاي آفتابي كه باد ملايمي هم در جريان باشد به حداكثر شدت ميرسد . و وقتي كه غذا كمياب باشد ، اين حشرات

منسوجات پنبه اي يا پشمي و همچنين ملخهاي ازپا افتاده را ميخورند ، گاهي بالغ هاي بعضي گونه ها تحت شرايط خاصي دسته جمعي مهاجرتي طولاني انجام ميدهند . در داكوتاي شمالي (North Dakota ) در يك تابستان ملخ ها را با رنگ لاك الكل قرمز نشان كردند و بعداً آنها را در 138 تا 346 كيلومتر دورتر درجهت باد هاي جاري و متداول مجدداً گرفتند .


ملخ ها دشمنان بسياري دارند . تخم شان به وسيله بعضي سوسكهاي حمام (Beetles ) ، مگس زنبورها (Bee flies) ، موش كوره ها (Moles) كه درزيرزمين زندگي ميكنند ، نوعي از راســـــــوها (S kunks) و موشها خورده ميشود . پوره ها و بالغ ها هردو طعمه حشرات شكاري بزرگ گوناگو ن و گونه هاي زيادي از

غوكان ، خزندگان پرندگان و پستانداران هستند . از مجموع حشراتي كه درمعدة پرندگان به توسط مؤسسات تحقيقاتي زيست شناسي بررسي گرديده است ، يكدهم آنرا ملخ ها و وابسته هاي نزديك آنها تشكيل داده اند . لاروها را مگس هاي شكاري (Robber flies) (كه يك نوع مگس بزرگي است وحشرات ديگر راشكار مي كند ) وزنبور هاي حفر كننده (Digger wasps)كه زنبور هايي هستند كه در زمين يا چوب لانه حفر مي كنند مي خورند ، در لوله گوارش سوسماران بزرگ از نوع وارانوس (Varanus) ، ملخ ديده شده است . به طور كلي اغلب پرندگان از ملخ تغذيه مي نمايند ، تخمهاي ملخها به توسط بعضـي حشرات انگل زده مي شود . مگس هاي گوشت (Sarcophaga)«flies » روي ملخهاي بالغ لاروهاي كرمي شكل (Maggots) مي گذارد ومگسهاي تاكينيد (Tachinid flies) تخم

هايشان را روي ملخها هنگام پرواز قرار مي دهند ، لاروهاي هر دو حشره مذكور در ميزبان فرورفته و بعضي بافتهاي آنها را به مصرف تغذيه مي رسانند . ملخهاي انگل زده يا مي ميرند يا سست و تنبل مي شوند و قادر به توليد مثل نيستند ، دراين صورت حشرات انگلي در ازبين بردن ملخها عامل نسبتاً مهمي هستند بيماريهاي قارچي يا بيماريهايي كه به توسط باكتريها توليد مي شود نيز گاه‌گاهي تعداد زيادي از ملخها را معدون مي كند عمليات انسان جهت از بين بردن ملخها از طريق پخش سبوسهاي سمي كه مورد تغذيه پوره ها و بالغها قرار مي گيرد و همچنين به وسيله كندن علفها و شخم زدن زمين به منظور بيرون آوردن توده هاي تخم انجام مي شود .

 

توليـــد مثــل
چند روز پس از آنكه در اواخر تابستان از مرحله بلوغ ملخ گذشت ملخ شروع به جفتگيري مي كند و اين عمل را چندين بار انجام مي دهد . ملخ نر به پشت ملخ ماده مي چسبد و اندام تناسلي خارجي (Genitalia) خود را در مهبل (Vagina) حيوان ماده وارد مي كند و اسپرماتوزوئيدها را منتقل مي سازد . پس از مدتي تخم گذاري شروع شده و تا پائيز ادامه مي يابد . طول تخم ها 3 تا 5 ميليمتر است . ملخ ماده در هر بار تقريباً 20 تخم مي گذارد و ممكن است اين عمل را تا 10 بار انجام دهد بالغها چند روز پس از خاتمه جفتگيري و تخم ريزي مي ميرند . هر تخم در تخمدان از يك غشاء ويتيلين (Vatelline) و يك پوستة قهوه اي رنگ و قابل انحناء يا كوريون (Chorion) احاطه شده است كوريون داراي سوراخهاي ريز است كه در مدت تخم گذاري اسپرم از آنها داخل‌ مي گردد .
ماده ، اندام تخم ريز (Ovipositor) خود را براي ايجاد يك حفره كوتاه در زمين بكار مي برد و تخمهايش را در آن جاي مي دهد . تخمها از ترشح چسبناكي احاطه شده و محكم به يكديگر مي چسبد (ش 11) .

 

شكل 11 – يك ملخ ماده با شكم كاملاً گسترده و در حال گذاشتن
يك كپسول يا كيسه محتوي تخمها در زيرزمين

تكامل تخمها يكباره آغاز شده و تقريباً 3 هفته طول مي كشد تا آنكه جنين به خوبي تشكيل گردد . سپس يك دوره استراحت و توقف يا دياپوز(Diapause) تا بهار آينده ادامه مي‌يابد . آنگاه رشد و نمو آغاز مي شود و به زودي بچه ملخ از تخمها بيرون مي آيد . توقف نمو يا دياپوز وسيله ايست كه تخم را در شرايط نامناسب سرما و فقدان غذا در زمستان محفوظ و زنده نگاه مي دارد . پس از لقاح ، هستة درون زرده تخم تقسيم مي شود و در نتيجه هسته هاي پراكنده اي تشكيل

مي شود اين هسته ها به محيط زرده مهاجرت مي كند و درآنجا هريك بوسيلة سيتوپلاسم و يك ديواره ياخته احاطه مي شود و ياخته هاي دور زرده تشكيل يك اپيتليوم يا بلاستودرم (Blastoderm) را مي دهد ياخته هاي محدود به ناحيه هاي شكمي بصورت يك دسته رويشي ضخامت پيدا كرده جنين را توليد مي نمايد . ياخته هاي طرفي و پشتي به پوشش جنين يا سروز (Serosa) تبديل مي شود . سپس در قسمتهاي انتهايي و كناره هاي دسته رويشي چين خورگيهايي به

ظهور مي رسد . لايه هاي خارجي آنها درداخل سروز بصورت آمونيون (Amnion) در مي آيد . آمونيون جنين را در يك حفره آمونيوتيك احاطه مي كند . يك شيار طولي شكمي در امتداد دسته رويشي چين‌خوردگي پيدا كرده و تشكيل لايه‌اي (ميان پوست + درون پوست ) در بالاي دسته رويشي مي دهد . دسته رويشي سپس توسط شيارهاي عرضي از جلو به عقب تقسيم مي گردد و يك رشته طولي مركب از قطعات مشابه توليد مي‌نمايد . از قطعات توليد شده سر و ضمائم آن سينه با پاهاي حركتي و شكم بندبند تشكيل مي شود ، بخش پيشين لوله گوارش آينده (Stomodeum) بصورت يك فرورفتگي در انتهاي قدامي تشكيل مي گردد . بخش عقب لوله گوارش آينده (Proctodeum) نيز به همين ترتيب در انتهاي خلفي به وجود مي‌آيد بخش مياني لوله گوارش از ياخته هاي درون پوست تشكيل مي شود و روده تبديل به يك لوله متصل مي گردد .


نايها از فرورفتگيهاي جانبي برون پوست به طور زوج پديد مي آيد دستگاه عصبي از يك چين‌خوردگي برون پوست شكمي بصورت دو رشتة طولي ياخته‌اي توليد مي گردد كه بعداً طنابهاي عصبي ، عقده ها و مغز را تشكيل مي‌دهد در ناحيه سر جنين 6 قطعه وجود دارد كه شامل :
(1) قطعه پيش دهاني (Preoral) .


(2) قطعه شاخكي (Antennal) .
(3) قطعه اضافي (Intercalary) كه به ترتيب به قطعات اولين و دومين شاخكهاي خرچنگ دراز شباهت دارد.
(4) قطعه آرواره زبريني (Mandibular) كه در عقب دهان است.


(5) قطعه آرواره زيريني (Maxillary) .
(6) قطعه لبي (Labial) . در سر شش جفت عقده هاي عصبي وجود دارد سه جفت پيش دهاني (Preoral) تشكيل دهنده عقده هاي فوق مري و سه جفت پس دهاني (Postoral) تشكيل دهنده عقده هاي زير مري است و حشرات گوناگون قسمتهاي ابتدائي ضمائم شكمي ظاهر مي شود اين قسمتها بعداً اندام تناسلي خارجي را در راست بالان (Orthoptera) و نازك‌ بالان (Hymenoptera) تشكيل مي دهد يا پاهاي پيشين لاروي (Larval Proleges) را در فلس بالان (Lepidoptera) ايجاد مي كند و يا از بين مي رود . اقتباس از منبع (3) .

زنبـــور عســـل
زنبور عسل (Apis mellifera) از راسته نازك بالان Hymenoptera)) است . از لحاظ ساختمان عمومي به ملخ شباهت دارد ولي در بسياري از مشخصات اختصاصاتي پيدا كرده است زنبور عسل قسمتهاي دهاني جونده و مكنده هر دو را داراست . دگرديسي آن كامل است از شيره گياهان و گرده گل گياهان تغذيه مي كند زنبورها بطور دسته جمعي در يك اجتماعي مركب از افرادي كه شامل سه دسته مي باشند زندگي مي نمايند . ملكه (Queen) تخم مي گذارد ، نرها (Drones) كارشان فقط بارور كردن ملكه هاي جديد است هزاران ماده عقيم يا كارگر (Workers) مأمور ساختن لانه ها ، نگهباني كندو و تهيه غذا براي همه دسته ها ، توجه و رسيدگي به ملكه و پرورش بچه مي باشنـد (ش 12) .

شكل 12 – دوره زندگي انواع سه گانه زنبور عسل
1- ملكه 2- نر( از تخم لقاح نشده ) 3-كارگر ماده عقيم
4- لارو از غذاي آماده تغذيه نموده است 5- لارو از غذاي آماده تغذيه نموده است
6- لارو از غذاي مخصوص ملكه تغذيه نموده است . 7- تخم 8- لارو


9- شفيره 10- گرده 11- عسل 12- حجره نر
(اقتباس از : College Zoology تأليف : Hegner, Stiles)

زنبورهاي عسل وحشي در حفره هاي طبيعي درختان و صخره ها زندگي مي‌كنند ولي بشر تا اندازه اي اين گونه را اهلي كرده و در كندوهاي چوبي يا سبدي سكونت داده است . كندو معمولاً از جعبه هاي مكعبي شكل به ابعاد 50 سانتيمتر درست شده است كه در طرف پائين آن شكافي وجود دارد و از آنجا زنبورها داخل و خارج مي شوند . داخل كندو قريب 10 صفحه عمودي كه اطراف آنها چوبي و وسط ، مومي است كار گذاشته شده است و بر روي اين صفحات است كه كارگرها ، حجره هاي 6 سطحي مي سازند . به اين ترتيب ، از مجموع حجره ها شانه هايي عمودي از جنس موم درست مي شود . حجره ها براي ذخيره عسل يا پرورش لارو مورد استفاده قرار مي گيرد . كارگرها شهد (Nectar) مايع را از گلها گرفته جمع آوري مي كنند . شهد از نظر شيميايي تغييراتي مي يابد و بصورت يك محلول ئيدرات دوكربن كه آن را عسل مي‌ناميم ذخيره مي شود .


زنبور عسل گرده گل را جمع آوري كرده از آن مواد سفيدي لازم را براي رشد لاروها فراهم مي آورد . زنبورها همچنين صمغهاي (Resins) جوانه هاي گياهي را جمع‌آوري و از آن چسب زنبور (Propolis) يا بره موم درست مي نمايند كه در سيمان كردن و لعاب دادن شكافهاي كندو به منظور ممانعت از باد و باران از آن استفاده مي كنند . كارگرها براي حفاظت اجتماع خود و همچنين براي حفاظت عسل ، از دستبرد جانوران ديگراز قبيل زنبورها تا خرس ها ، داراي نيش يا سوزن سم هستند . عده اي از زنبورهاي عسل به حالت انفرادي و منزوي زندگي مي كنند . بعضي مانند گزيلوكوپا (Xylocopa) كه زنبورهاي درشت و سياه رنگي هستند ، دسته هاي كوچكي تشكيل مي دهند و كندوهاي خود را در داخل چوبها انتخاب مي كنند . اين زنبوران عسل با داشتن جسه بزرگ و رنگ سياهي كه دارند از زنبورهاي عسل معمولي به خوبي تشخيص داده مي شود .

 


ســاختمان و عمـــل
بدن زنبور عسل به طور متراكم از موهايي مستور است كه داراي ريشه ها يا تارهاي (Barbs) جانبي كوتاهي مي باشد به اين جهت به سهولت مي توانند دانه‌هاي گرده را بگيرند . در چشمهاي مركب و پاها ، موهاي صاف يا بدون شاخه وجود دارد در حاشيه هاي ساق (Tibia) پاهاي جلوئي موهاي راست و خشن و كوتاهي وجود دارد كه چون براي تميز كردن چشمهاي مركب از گرده‌هاي گل بكار مي رود به نام برس چشمي (Eye brush) ناميده مي شود . در انتهاي ساق (Tibia) يك خار پهن متحرك به نام ولوم (Velum) موجود است . ولوم روي شكافي (Notch) را كه داراي موهاي زبر و ريزي است مي‌پوشاند . اين شكاف در ابتداي مچ (Tarsus) نزديك ساق (Tibia) قرار دارد . مجموع اين دو قسمت را (ولوم و شكاف) شانه شاخكي (Antenna comb) مي نامند . زيرا شاخكها كه ازدانه هاي گرده پوشيده مي شود از وسط آنها عبور مي نمايد و ازدانه هاي گرده پاك مي شود .


موهاي طويل و ريزي كه بر روي اولين قطعة بزرگ مچ (Tarsus) وجود دارد يك عضو برس مانند استوانه‌اي شكل تشكيل مي دهد به نام برس گرده اي (Pollen brush) كه گرده را از قسمتهاي پيشين بدن جمع آوري مي‌كند . در هر پاي مياني بر روي يك قسمت مچ (Tarsus) كه طويل شده است يك برس گرده‌اي (Pollen brush) وجود دارد كه گرده هاي گل را كه به پاهاي پيشين و قسمتهاي مجاور آن چسبيده است پاك مي نمايد و در انتهاي ساق قسمتي كه از بدن دور است مهميزي (Spur) وجود دارد كه براي برداشتن و كندن مو (Wax) بكار مي رود . ساق (Tibia) پاهاي عقبي به طرف خارج مختصر خميدگي پيدا مي كند و در طرف

داخلي آن يك رديف حاشيه مانند ، موهاي خميده اي وجود دارد كه بنام زنبيل (سبد) گرده (Pollen basket) (يا Corbicula) ناميده مي‌شود در انتهاي زنبيل گرده موهاي راست و خشن و كوتاهي وجود دارد كه شانه (Pecten) ناميده مي شود و درست در زير اين قسمت در انتهاي مچ (Tarsus) كه به بدن حيوان نزديك است صفحة پهني به نام گوشك (Auricle) وجود دارد كه شانه (Pecten) ناميده مي شود در سطح خارجي مچ (Tarsus) پاي عقبي يك برس گرده (Pollen brush) ديده مي شود كه بدن را به طرف عقب پاك مي كند و در سطح داخلي آن تقريباً 10 رديف خارهاي راست و كوتاه خشن وجود دارد كه خميدگي آنها بطرف پائين است و به نام شانه گرده (Pollen comb) ناميده مي‌شود (ش 13) .


شكل 13- شكل ظاهري زنبور عسل كارگر كه پاهاي حيوان جهت جمع آوري دانه هاي گرده گلها ، پاك نمودن شاخكها ، فرم دادن به موم و وظايف ديگري كه بايستي انجام دهد تغييرات ساختماني زيادي نسبت به پاهاي ساير حشران پيدا نموده است .
1- سرو ( شاخك ) 2- چشم مركب


3- بالهاي جلوي وعقبي به يكديگر قلاب شده اند 4- زنبيل گرده
5- چشم شانه اي 6- گوشك 7- پاكت گرده ( مجموعه شماره هاي 5 و6)
8- شانه گرده 9- سوزن سمي ( نيش ) 10- صفحه سوم
11- پاهاي آخرين قطعه سينه ( بن سينه ) 12- مهميز
13- برس گرده اي 14- پاهاي قطعه مياني سينه (ميان سينه )


15- برس چشمي 16- ولوم 17- پاي قطعه جلوي سينه( پيش سينه )
18- شانه شاخكي 19- لب پابيني 20- پالت لبي 21- آرواره
( اقتباس از: College Zoology ) تأليف : Hegner, Stiles )


بالهاي نازك و ظريف ( به يوناني Hymen = غشاء + Pteren = بال ) در پشت زنبور به حالت گسترده قرار دارد . در حال پرواز دوبال هر طرف ، بوسيلة قلابهاي كوچكي كه در حاشيه پيشين بال عقب قرار دارد و در شياري در طول حاشيه عقبي بال پيشين گير مي كند يك بال به نظر مي رسد ، بالها ممكن است 400 بار در ثانيه مرتعش گردد و نوكهايشان در يك مسير به اين شكل 00 حركت كند كارگرها قادرند مسافاتي بسيار طولاني پرواز كنند آرواره هاي زبرين (Mandibles) آنها صاف است و براي جمع‌آوري گرده و همچنين ريختن و قالب كردن موم در ساختن شانه ها بكار مي‌رود . آرواره هاي زيرين (Maxillae) بصورت قاشقك هاي طويلي درآمده است كه براي جمع‌آوري گرده هاي گل بكار مي رود . لب تحتاني (Labium) لوله اي شكل وطويل گرديده و تبديل به خرطوم شده است . ضمائم حسي

لبي (Labial palps) در اطراف آن قرار دارد . در اثر عمل مكنده حلق ، مايع شهد به درون چينه دان بزرگ يا معده عسل (Honeystomach) كشيده مي شود در عقب معده عسل چهار لپ (Lips) مثلثي وجود دارد كه دريچه اي (Valve) درست مي كند تا از ورود شهد يا عسل به معده به استثناي موقعي كه جهت غذا مورد نياز است جلوگيري بعمل آورد . روده ، باريك و دراز است و تقريباً به 100 لوله كوچك مالپيگي (Malpighian tubules) اتصال دارد . روده راست بزرگ است و به كار تجمع مدفوعات و تخليه آنها از مخرج پس از خروج زنبور از كندو مي آيد .


نيش يا سوزن سمي ( Sting ) عبارتند از يك تخمريز ( Ovipositor ) است و بنابراين فقط در كارگرها وملكه ها يا حيوان ماده تخمگذار وجود دارد .
نيش يا سوزن سمي از قسمتهاي زير تشكيل مي گردد :


1) يك غلاف ( Sheath ) توخالي پشتي .
2) دونيزه (Darts ) كه در طول سطح داخلي آنها شياري موجود است . لذا هريك ميتواند روي ديگري مختصر حركت داشته باشد واين كيفيت در نتيجه عمل عضلاني كه درقاعده داخلي آنهاست صورت مي گيرد .
3) درهرطرف يك شاخك حسي نيش (Sting palpus) وجود دارد .
4) يك كيسه سم (Poison sac ) بزرگ و مياني كه توسط دوغدة يكي اسيد وديگري قليايي باريك ودراز پر مي شود . مايع كيسه سم به داخل زخمي كه از نيزه ها پديدآمده است وارد مي گــردد ( ش14) .

ش14ـ دستگاه سمي زنبور عسل
1- سوزن سمي ( نيش ) 2- غلاف سوزن سمي


3- عضلاتن قاعده نيزه هاي موجود در سوزن سمي
4- غده بازي 5- مخزن سم 6- غده اسيدي
7و8- دونيزه موجود در سوزن سمي 9- قسمتي از پايه


( اقتباس از : Cours elementaire de Zoologie تأليف: Remy perrier )
يك كارگر تقريباً دو روز پس از بكار بردن نيش مي ميرد چون در اين عمل مجموعه دستگاه سم و بعضي قسمتهاي مجاوركنده مي شود . نيش ملكه باريك است وبكار مبارزه با ملكه هاي رقيب مي آيد وبيش از يكبار قابل بكار بردن است .


در زنبور عسل كيفيات ساختماني مناسب به نحو فراوان وجود دارد . ازجمله مي توان گفت كه در هر شاخك كوتاه ( Intenna ) تعداد زيادي گودالهاي بويايي ( Olfactory pits ) موجود است كه احساس بويايي تيز و قوي براي حيوان فراهم مي سازد ، ( در ملكه 1600 ، دركارگر2400 در نر 18900 ) . مي توان يافت .
هر چشم مركب (Compound eye ) داراي تعداد فراواني واحد بينايي(Ommatidia) مي باشد
(درملكه 4900 در كارگر 6300 در نر 13000) .


مغز بطور نسبي بزرگ است . از قرار معلوم زنبور هاي عسل با استفاده از دو حس بويايي وبينايي مسير خود را تشخيص داده ، به جستجوي غذا مي پردازند .
آنهارا مي توان طوري تربيت كرد كه بسراغ منابع غذايي خاصي بروند مثلاً آنها كه داراي عطر يا رنگ ويژه اي به استثناي رنگ قرمز است .زنبور هاي عسل رنگهاي قرمز وسياه را از يكديگر تشخيص نمي دهند غده هاي روي شكم آنها در صورتي كه زنبوررا دستمالي واذيت كنند عطري توليد مي نمايد وممكن است بمنظور نشانه گذاري وتعيين منابع غذايي جديد در صحرا نيز مورد استفاده قرار گيرد چنانچه كندويي را تغيير مكان دهند كارگر هاي غايب به مكان سابق خود بر مي گردند ولي اگر در جريان تغيير مكان محبوس باشند محل جديد را در نظر مي گيرند وپس از بيرون آمدن از كندو مجدداً به آن مراجعت خواهند كرد

عســــل
زنبور كارگر هنگامي كه يك منبع غذا را در مزرعه كشف كند ، معده شهد ( Nectar stomach ) خود را پر مي نمايد و به كندو باز مي گردد وشهد جمع آوري شده را دركندو فرو مي گذارد ويا بچه زنبور ها را تغذيه مي‌كند ، سپس حركتي رقص مانند اجرا مي كند كه به اين وسيله زنبور هاي ديگر را از لحاظ جهت ومسافت منبع غذا آگاه مي سازد ، زنبور ابتدا يك نيم دايره پرواز مي كند و به نقطه اصلي بر مي گردد و آنگاه يك نيمدايره نيز در جهت مخالف حركت مي نمايد كه مي توان مجموعه آنرا به اين شكل oo تشبيه كرد واين عمل را چندين بار تكرار مي نمايد مسافت بوسيله تعداد چرخش دريك فاصله زماني معيين (مثلاً در15 ثانيه ) تعيين مي گردد . كيفيت منبع غذا به توسط بوي گياه از بدن زنبور ياشهد جمع آوري شده معلوم مي شو

د .زنبور هاي ديگر در مدت رقص شاخكهاي خود را درحال تماس با زنبور ديده ور ، يا پيشآهنگ نگاه مي دارند . وقتي كه زنبور به گلي برخورد مي كند :
(1) گردة گل را مي گيرد و با آرواره زبرين گل آنرا با عسل آغشته و مرطوب مي كند .
(2) گرده اي كه جمع آوري شده است در برسهاي گرده هاي پيشين با هم آميخته مي گردد.


(3) سپس گرده به توسط برسهاي گرده پاهاي مياني (Middle legs) گرفته مي شود .
(4) پاهاي مياني به نوبه خود ميان شانه هاي گرده مچهاي عقبي كشيده مي شود .
(5) آنگاه هر يك از مچهاي عقبي روي پاي مقابل مالش پيدا كرده و به اين وسيله گرده را در سطح شانه اي يا خارجي گوشك (Auricle ) فرو مي نهد.
(6) درنتيجة خم شدن مچ روي ساق گرده به طرف بالا رانده مي شود و در نتيجه داخل سبد گرده انباشته مي گردد . به اين ترتيب زنبورعسل توده برجسته اي از گرده چسبانك در دو سبد متراكم مي سازد و بعد به كندو باز مي گردد و بارخود را به داخل يك حجره خالي مي كند وسركارگرهاي جوان آن را به طرف پائين فشرده وسفت مي سازد . موم زنبوري (Propolis) نيز به همين ترتيب حمل ونقل مي شود ولي به وسيله كارگر هاي ديگر از بين مي رود شهد (Nectar ) نگاهداري شده در معده عسل (Honey stonach )تحت تأثير آنزيمهاي بزاقي واقع مي گردد .قند نيشكر به دكستــــروز ( Dextrose ) ولوولز(Levulose ) تبديل مي شود . زنبور كارگر پس از مراجعت به كندوي خود اين مايع را به درون يك حجره شانه بر مي‌گرداند يا بالا مي آورد سپس درآنجا زنبورهاي خانگي يا بچه زنبور ها ، مايع را در دهانشان عمل آورده موجب تغييرات شيميائي بيشتري در آن مي گردند.
اين بچه زنبورها آب اضافي مايع را به كمك باد زدن بوسيله بالهايشان تبخير مي نمايند وسپس حجره را با موم مي پوشانند . درعسل 17% آب و5/77% قندهاي مختلف با مقادير كمي مواد معدني آنزيمها وگرده وجود دارد . رنگ عسل از سفيدي آب تا رنگ تيره مي باشد ومزه و بوي آن برحسب منبع شهد فرق مي كند .

توليـــد مثـــل
ازدستگاه توليد مثل دركارگر فقط اثري ديده مي شود ولي درملكه ها به خوبي رشد كرده است . ملكه جوان درحدود هفت روز پس از بيرون آمدن در قسمت مرتفع فضا با يك زنبور نر جفتگيري مي كند . آنگاه اندامهاي جفتگيري نر پاره وجدا مي شود و دركيسه تناسلي ( Genital bursa ) ملكه باقي مي ماند تا آنكه پس از بازگشت ملكه به كندو كارگرها آنرا از بين مي برند .


اسپرماتوزوئيدهايي كه به اين ترتيب در كيسه ذخيره اسپرم ((Spermatheca ملكه جاي مي گيرد بكار همه تخمهاي لقاح يافته اي كه ملكه براي هميشه خواهد گذارد ، مي آيد . تخمدانهاي ملكه بزرگ شده وشكم طويل را پرمي سازد و ظرف يك يا دو روز ملكه ، شروع به تخمگذاري مي كند . ملكه مي تواند برعمل وجريان لقاح نظارت نمايد . از تخمهاي لقاح نيافته زنبورهاي نر ( از نظر ژنتيك ، هاپلوئيدوداراي 16 كروموزوم ) و از تخمهاي لقاح يافته زنبورهاي ماده ( ديپلوئيد وداراي

32كروموزوم ) توليد مي شود . درفصل فراواني شهد ملكه روزانه تا 1000 تخم مي گذارد كه هر يك به كف حجره مي چسبد . لارو (Larva ) كرمي شكل كوچك فاقد پاها وچشمها مي باشد . ظرف دو روز همه لاروها از ژله شاهانه (Royal jelly) كه به توسط غده هاي حلقي كارگرهاي جوان توليد مي شود ، تغذيه مي كنند . از آن پس لاروهاي نر وكارگر بيشتر از عسل و گرده استفاده مي نمايند ولي لاروهاي ملكه بيشتر به تغذيه از ژلة شاهانه ادامه مي دهند . همين امر

موجب مي شود كه ملكه ها با سرعت زياد و متمايز رشد كرده و بزرگ شوند . هر لارو چندين پوست اندازي ورشد و نمو دارد . سپس روي حجره به وسيه سرپوشي از موم پوشيده مي شود و لارو داخل يك پيلة (Cocoon) نازك قرار مي گيرد . در آنجا بصورت شفيره (Pupa) در آمده و دگرديسي كاملي را مي گذراند وسرانجام سرپوش حجره به كمك آرواره زبرين پاره مي شود و به شكل يك زنبور جوان بيرون مي آيد . زمان لازم براي تكامل هر دسته بموجب تنظيم درجة حرارت كندو ، به اين ترتيب تعيين شده است :
ملكه : تخم 3 ، لارو 5/5 ، شفيره 5/7 =16روز


كارگر : تخم 3 ، لارو 6 ، شفيره 12=21روز
نر : تخم 3 ، لارو 5/6 ، شفيره 5/14=24روز
زنبور عسل نزد انسان نمونهاي از كوشش است . براي رفع احتياجات زمستان ، به موقع مقدار زيادي غذا تهيه و تدارك مي بيند . هنگامي كه گرماي بهار گلهاي اوليه را پرورش مي دهد وزنبور هاي كارگر شهد وگرده را حمع آوري مي كنند ، ملكه بسرعت تخمگذاري مي نمايد وكارگران جديد بزودي به كثرت جمعيت اجتماع خود مي افزايند . انبوهي از زنبورها دستة مهاجر را پديد مي آورند به اين ترتيب كه در روزهاي بهار ملكه قديمي دريك روز معيين ، ديگر تخمگذاري نمي كند ودر وسط كارگر ها مدتي باقي مي ماند . عده زياد ي از كارگرها درحدود چندين هزار كارگر به صورت يك دستة متراكم از كندو خارج مي شوند و به طرف محل جديدي كه قبلاً توسط پيشآهنگان كارگر انتخاب شده است پرواز مي كنند و يا در اطراف شاخه اي مي نشينند و يك خوشة بزرگي از زنبور عسل درست مي شود . اين حالت را بردادن مي نامند . مربيان زنبوران عسل كه معمولاًزمان برداران را مي شناسند كندوي جديدي آماده مي كنند و شاخه حامل زنبوران را در داخل كندو قرارمي دهند و عده‌اي قبل از مهاجرت زنبورها و خروج آنها از كندوي قديم خارج مي نمايند و دركندوي جديدي جاي مي دهند .


اولين ملكه اي كه ازحجره خارج مي شود ساير لاروهايي را كه درحجره هاي مخصوص قرار دارند نيش مي زند ومي كشد و معمولاً در يك روز آفتابي و بعدازظهر ملكه جوان از كندو خارج مي شود . اين پرواز بنام پرواز جفت گيري ناميده مي شود . حيوان ماده به ارتفاع زياد پرواز مي كند . نر ها همراه حيوان ماده از كندو خارج مي شوند .حيوان ماده پس از لقاح به كندوي اوليه بر مي گردد . نرها ديگر به كندو باز نمي گردند . زنبور هاي نر در مدت وفور شهد وجود دارند وپس از مدتي به بي غذايي مي افتند و مي‌ميرند . يك ملكه ممكن است 3 تا 5 فصل زندگي كند و يك ميليون تخم بگذارد . ولي آنها كه در اوايل سال از تخم خارج مي شوند انرژي خود را با سرعت بيشتري به صرف كارمي‌رسانند وفقط 6تا8 هفته زندگي مي كنند .


نزد زنبوران عسل مسئله جفت‌گيري يك حادثه و ماجراي عمومي است و هميشه باعث شكست و مرگ كندوي عسل مي شود . و اگر در يك سال دوبار اين كار تجديد شود مرگ همگي زنبوران عسل را دربر خواهد داشت (تب جفت‌گيري) غيرقابل احتراز مي باشد .


زنبوران عسل مي توانند در ظرف سه روز و با دادن غذاي مخصوص و تهيه بيشتري در سلول يك كارگز را مبدل به يك ملكه بكنند . يعني يك كارگر را به اندازه سه برابر هيكل او بزرگتر سازند و هيكل و اجزاء بدن كارگر را با تبديل او به ملكه به كلي تغيير دهند . اقتباس از منبع (5)

كنــــــدو ( Hive )
هر شانه ( Comb) در يك كندو ، عبارت از يك ورقة عمودي مومي است كه به قسمت بالا و كناره‌هاي يك حفره بطور محكم چسبيده است . حجره‌هاي كارگر ( Worker cells ) كه در آنها كارگران پرورش مي‌يابند و عسل يا گرده در آنها ذخيره مي‌شود ، عرض اين حجره‌ها تقريباً 5 ميليمتر است و عرض حجره‌هاي نر ( Drone cells ) 6 ميليمتر مي‌باشد و به كار پرورش زنبورهاي نر و ذخيره كردن عسل مي‌آيد ، حجره‌هاي ملكه ( Queen cells) بزرگ و عمودي است و شبيه بادام زميني مي‌باشد و بطرف پايين باز مي‌شود و در طول حاشيه قسمتهاي تحتاني ساخته شده و محلي است كه براي پرورش ملكه مي‌باشد . موم ( Wax ) به صورت ورقه‌هاي كوچكي توسط غده‌هاي موجود در جيبهاي ( Pockets ) زير شكم زنبورهاي كارگر ترشح مي‌گردد . شانه يكبار كه تشكيل شد براي سالها مورد استفاده قرار مي‌گيرد . حجره‌ها به منظور استفادة هميشگي نظيف و آراسته نگاهداشته‌اند .


زنبوران عسل تقريباً تنها جانوراني هستند كه تهوية مطبوع را انجام مي‌دهند . در تابستان زنبورها براي تهوية كندو با بالهايشان شديد باد مي‌زنند تا حرارت داخلي را به منظور پرورش نسل در حدود 33 درجه نگاهدارند و آب اضافي عسل را در حجره‌هاي باز تبخير سازنند . در هواي گرم و خشك ، زنبورها براي مرطوب ساختن محيط و يا در صورت لزوم رقيق كردن عسل آب به داخل كندو حمل مي‌كنند . در زمستان كه ذخيره‌هاي عسل به مصرف غذا مي‌رسد ، زنبور تشكيل دسته‌هاي با هم فشرده و متراكمي داده و در اثر حركات بدن و بالها توليد گرما مي‌كنند . اين دسته‌ها در حرارت 14 درجه يا پايين تر تشكيل مي‌شوند و

مي‌توانند حرارت كندو را حتي هنگاميكه هواي خارج در صفر درجه يا پايين تر باشد تا 24 يا 30 درجه بالا ببرند . اجتماع ( كولونيهاي ) زنبوران در نتيجه كميابي شهد يا گرده و تخلية ذخيره‌هاي عسل در زمستان تقليل مي‌يابد . زنبورهاي بالغ توسط وزغهـــــــا ( Toads ) ، راسوها (Skunks ) و خرسها خورده مي‌شوند ، علاقة خرس به عسل هميشه ضرب‌المثل است . دو بيماري خطرناك و منهدم كنندة نسل ، در زنبوران عسل وجود دارد كه در صورت عدم مقابله و مبارزه با آنها تلفات سنگين به اجتماعات آنها وارد مي‌شود .

حشــرات ديگـــر


شكل وعمل اندامها در حشرات بجز تعدادي از حشرات اوليه در بقية حشرات مشابه است . حيوان بالغ داراي يك جفت شاخك و چشمهاي ساده و مركب مي‌باشد .


قسمتهاي مختلف سر با هم جوش خورده است . سينة حشرات داراي سه قطعه مي‌باشد ، و همگي داراي شش پا هستند و بنام شش پايان ( Hexapoda ) نيزناميده مي‌شوند . شكم اين جانوران مشخص و بند بندي است .اعضاي راسته‌ها ( Orders ) خانواده‌ها ( Families ) و گونه‌هاي (Species ) گوناگون حشرات از نظر جزئيات ساختماني و عادات ، اختلافات زيادي با يكديگر دارند . بسياري از مشخصات‌وكيفيفت ساختماني آنها مربوط به تغييرات سازگارشدن(Adaptive modifications )‌ حيوان نسبت به شرايط خاص زندگي است كه ذيلا شرح داده مي شود .

 

رنــگ آميـــزي
رنگ حشرات در نتيجه رنگدانه ها (شيميايي) يا ساختمان سطحي (فيزكي)‌ يا تركيبي از اينها حاصل مي شود . بعضي از رنگدانه ها دراسكلت خارجي و بقيه در برون پوست يا قسمتهاي عميق تر ، جاي گرفته . رنگهاي قوس و قزحي بعضي سوسكها ، پروانه ها و غيره از طرز مخصوص تابش نور روي برجستگيها يا ستيغهاي ميكروسكوپي سطح يا صفا متوازي كيتيني پديد مي آيد . بسياري از حشرات رنگ حفاظي دارند به طوري كه با محيطهاي مجاور خود شباهت پيدا

مي كنند به عبارت ديگر همرنگي با طبيعت دارند . بعضي از حشرات بسيار بد طعم مي‌باشند . اين حشرات داراي رنگهاي مخصوصي هستند به نام رنگ خطر . برخي گونه هاي بي آزار كه داراي طعم زننده نمي باشند رنگ يا شكل ظاهري حشرات ديگر را كه مزه يا سمي هستند تقليد مي نمايند . كوتيكول (Cuticle)‌ خارجي غالبا مومي است و به سهولت مرطوب نمي شود . اين كيفيت به سود حشرات است به همين جهت در مورد مبارزه با گونه هاي موذي با بعضي مواد شيمياي اشكالاتي ايجاد مي كند . در بعضي حشرات آبي و سوسكها شكل حيوان متناسب با شنا در آب شده است در سوسك حمام (Cockroaches)‌ و غيره كه در شكافها زندگي مي كنند داراي شكل مخصوص متناسب با محل زندگي آنهاست و در سنجاقكهاي (Dragon-flies )‌ تند پرواز به شكل تفنگ مي باشد .

بدن در بسياري از حشرات ديگر از نظر عادات و روشهاي زندگي توافق و سازگاري آشكاري نشان نمي دهد . پوشش مومي بيدهاي شبانه (Nocturnal moths ) ممكن است آنها را در برابر سرما تا اندازه اي محافظت كند و موهاي موجود در بسياري مگسها و زنبور ها جهت جمع آوري گرده مي باشد .


شاخكها (Antennae ) معمولاً باريك بوده و دراز يا كوتاهند . در پشه ها معمولي و پروانه هاي شب شاخكها پردار (Plumed ) است و در انواع سوسكها داراي اشكال مختلفي است . تمام حشرات داراي چشم مي باشند وي بعضي لاروها كه به حالت پنهان از نور زندگي مي كنند فاقد چشمند و نيز بعضي بالغ ها كه در حفره ها يا لانه هاي موريانه ها و مورچه ها به سر مي برند . بعضي شپشهاي گزنده و دسته هاي غير جنسي بعضي مورچه ها و اغلب موريانه ها نيز فاقد چشم مي باشند . قطعات دهاني حشرات دو نوع است يا برخي خردكردن و جويدن به كار مي رود مانند ملخها و يا جهت مكيدن بكار مي رود مانند زنبور عسل و در نوع مكنده ، عده اي از حشرات كه ازخون جانوران ديگر تغذيه مي كنند ، مانند ككهاي نيش زننده (Bite )‌ و شته ها كه نباتات را سوراخ مي كنند ، سوراخ كننده(Puncture ) مي باشد .


پاهاي حشرات برحسب عملي كه انجام مي دهد ، تغييرات پيدا مي كنند مثلا در سوسك مخطط يا سوسك ببر (Tiger beetles )‌ پاها براي دويدن بكار مي رود اين سوسك زمين را سوراخ مي كنند و از حشرات ديگر تغذيه مي نمايند . پاها در ككها براي جهيدن است و در حشرات آبي جهت شنا كردن مي باشد . آبدزدكها به كمك پاها زمين را سوراخ مي كنند .


در بعضي حشرات مانند آبروها (water striders ) پا ، جهت سرخوردن مي باشد اين حشرات بدني باريك دارند و پاهاي آنها طويل است و در آبهاي شيرين زندگي مي كنند و در سطح آب شنــــــا مي نمايند .

شكل 15 ـ سه نوع پا در حشرات


1- پاي جهنده 2- پاي حفركننده 3- پاي شنا كننده
( اقتباس از : La vie des animaux تأليف : Bertin )
بالها ، معمولا نازك و غشايي است . بالهاي پيشين در قاب بالان سخت شده و به صورت غلافهايي (Elytra ) درآمده است در راست بالان (Orthoptera )‌ چرم مانند شده و در نيم بالان (Hemiptera ) نيمه قدامي بالها ضخيم شده است . در مگسها بالها عقبي تبديل به عضو هالتر مانندي گرديده است كه اندام تعادلي (Balancing organs ) حيوان مي باشد بالهاي قدامي در بعضي از حشرات تقليل يافته وكوچك شده است . حشرات اوليه (Thysanura,Protura )‌ ، شپشها ، ككها و بعضي اشكال انگلي ديگر فاقد با مي باشند در موريانه ها و مورچه ها جز دسته هاي جنسي بال وجود ندارد . رگبالها نيز در انواع شرات بسيار مختف است . تعداد رگبالها در بعضي حشرات بسيار زياد و درعده اي تقليل يافته است . ( ش 16)

 

شكل 16 ـ اشكال رگبالها در عده‌اي از حشرات
1- بال عقبي باف بالان ( بهاره‌ها ) با رگبالهاي زياد
2- بال فيلو كسرا با رگبالهاي بسيار كم


3- بال عقبي يك قاب بال كه انتهاي بال چين خوردگي دارد
( اقتباس از : La vie des animaux تأليف : Bertin )
در جنين بسياري از حشرات ضمايم شكمي موجود است ولي در بالغها دنباله هاي شكمي (Cerci ) ‌و اندامهاي جفتگيري موجود است و ضمايمي ديگر وجود ندارد .

عكــــس


عضلات در حشرات ، متعدد و مركب است در لارو كرمي شكل حشرات
( Caterpillar ) مخصوصاً لاروكرمي شكل پروانه‌ها تقريباً 2000 عضله وجود دارد . اغلب حشرات از نظر قدرت در مقايسه با جانوران بزرگتر خيلي نيرومندتر هستند . مثلاً زنبور عسل مي‌تواند 20 برابر وزنش را بكشد و مي‌تواند هنگام پرواز باري برابر وزنش را بلند كند و اين امر در بارة مورچه‌ها نيز صادق است . در ناحية سر حشرات عضلات كوچكي وجود دارد كه در حركت شاخكها آرواره‌هاي زبرين و زيرين بكار مي‌رود . در سينه عضلات بزرگ قوي وجود دارد كه براي حركت بالها و پاهاست . عظلات ناحيه شكم كوچكتر از عضلات سينه است .


دستگاه گوارش نسبت به عادات و روش‌هاي غذايي تغييرات گوناگون نشان مي‌دهد . غده‌هاي بزاقي حشرات خون مكنده مواد ضد انعقادي ترشح مي‌كند كه مايع خون را در موقع بلعيدن و گوارش به صورت طبيعي حفظ مي‌نمايد .


تنفس در بيشتر حشرات توسط يك دستگاه نايي انجام مي‌گيرد ولي در فنردمان
( Collembola ) و بعضي بي‌شاخكان ( Protura ) و برخي لاروهاي انگل داخلي از راه پوشش نازك بدن تنفس صورت مي‌گيرد . حشرات آبزي بالغ كه در آب فرو رفته و غوطه مي‌خورند روي سطح خارجي بدنشان كه غير قابل نفوذ است يا زير بالهايشان ورقه‌اي از هوا حمل مي‌كنند كه براي تنفس آنها بكار مي‌رود . بعضي لاروهاي آبزي از قبيل لارو پشه‌ها منفذهاي تنفسي ( Spiracles ) خود را تا بالاي سطح آب امتداد مي‌دهند و از اكسيژن هوا تنفس مي‌نمايند ولي لاروهاي

مگسهاي ابريشـــــم (Caddis – flies) كه لارو آن در پيله‌هاي منظور از شن درآب شيرين وجـــود دارد داراي آبششهاي ( Gills ) نازكي هستند كه بنام آبششهاي نايي مخرجي موسوم است و اكسيژن محلول در آب را مي‌گيرد ولي هيچكدام از آبششهاي آنها با آبششهاي سخت پوستان شباهت ندارد . بعضي لاروها كه در زير كودها و زباله‌هاي كم اكسيژن زندگي مي‌كنند احتمالاً احتياجات تنفسي خود را بوسيلة اكسيژن حاصله از سوخت و ساز ( متابوليسم ) مواد غذايي مي‌نمايند .


دستگاه عصبي در حشرات پست و بسياري از لاروهاي حشرات تكامل يافته‌تر، شبيه دستگاه عصبي كرمهاي حلقوي است و در هر قطعه بدن عقده‌هاي ( Ganqlia ) زوج وجود دارد ولي در بالغ‌هاي بعضي مگسها و غير عقده‌هاي خلفي در قسمت جلو بدن متمركز شده است .
توليد صدا در بسياري ازراست بالان ( Orthoptera ) ، نيم بالان ( Mosquitones ) مانند جيرجيركها ( Cicadas ) ، بعضي بيدها (Moths) ، برخي پشه‌ها ( Mosquitoes ) ، بعضي مگسها ، سوسكها و زنبوران عسل امكان پذير است . چگونگي توليد صدا مختلف است و در عده‌اي ممكن است صرفاً در اثر طرز پروازشان باشد .


گاهي صدا به علت مالش قسمتي از پا روي رگبالها يا روي برآمدگيهاي كناري بدن و يا ارتعاش بالها هنگام پرواز و غيره باشد .
تواناي توليد نور در كرم شب تاب ( Glow-worm ) ، مگس شب تاب ( Fire-fly ) و غيره وجود دارد

انتشـــــار
بعضي حشرات در يك قاره يا بيشتر وجود دارند و تعداد آنها نيز فوق‌العاده زياد است . در حالي كه ساير گونه‌ها فقط در نواحي محدودي زندگي مي‌نمايند .حشرات از سطح دريا تا 6100 متر در مرتفع‌ترين كوهها وجود دارند . حشرات طبيعتاً محدود به نواحي و اماكني هستند كه در آنجا گياهان غذايي آنها مي‌رويد . با بررسيهاي كه انجام شده معلوم گرديده است كه بسياري از حشرات ، در تمام مواقع در هوا زندگي مي‌كنند . اكثر اين حشرات در ارتفاع پايين‌تر از 300 متر وجود دارند ولي بعضي را تا ارتفاع 4260 متر نيز پيدا كرده‌اند . عده‌اي از حشرات با وسايل نقليه از محلي به محل ديگر انتقال پيدا مي‌كنند . بعضي از حشرات در سواحل ميان خطوط جزر و مد زندگي مي‌نمايند . تعدادي در سطح اقيانوسها زندگي مي‌كنند و بالاخره عده‌اي حشرات دريايي غوطه‌ ور نيز وجود دارند .

وجــود فصلـــي
زندگي در خشكي حشرات را در معرض شرايط محيطي زيادتري نسبت به حشرات ساكن درياها و آبهاي شيرين قرار مي‌دهد . حشرات مخصوصاً نسبت به تغييرات فصلي از لحاظ حرارت و منبع غذا مثلاً در فاصلة ميان تابستان و زمستان و وفور يا كميابي گياهان مقاومت نشان مي‌دهند . گونه‌هاي مختلف ، به طريق گوناگون با اين مسائل و مشكلات تطابق و سازگاري يافته‌اند . بسياري گونه‌ها در فصول گرم فراوانند و در مواقع ديگر خيلي تقليل مي‌يابند . بعضي از زنبورهاي

بالغ در سراسر زمستان در پناهگاههاي خود مخفي مي‌شوند و سوخت وساز ( متابوليسم ) بدنشان بسيار تقليل مي‌يابد و زمستان را به حالت خواب مي‌گذرانند (Hibernate) . بقيه به شكل لارو يا شفيره (Pupae ) زنده مي‌مانند . در بسياري از گونه‌ها ، همة افراد درپايان فصل گرما مي‌ميرند و فقط تخمهاي آنهاست كه به سير تكامل خود ادامه مي‌دهد و در بهار آينده از تخم خارج مي‌شوند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید