بخشی از مقاله

اوضاع اجتماعی ایران در زمان تیموریان

خش اول :
اوضاع اجتماعی :
هجوم مغول و به دنبال آن یورشهای تیمور که از سال 784 آغاز شده بود و در سال 808 با مرگ وی به پایان رسید تزلزل بنیان های اقتصادی و مصائب روزافزون اجتماعی را برای مردم ایران به بار آورد در سختکوشی و بیرحمی های تیمور برای مدتی وحدت امپراطوری را تضمین کرد. چنانکه اندکی بعد از مرگ وی نیروهای قبایل سربر آوردند و جانشینان وی به جان هم افتادند و امپراطوری در مدت کوتاهی تکه پاره شد و شاهرخ در این میان توانست به مدت بیش از چهار دهه در

بخشی از امپراطوری ثبات و آرامش برقرار سازد ولی بعد از مرگ شاهرخ ایران بار دیگر صحنه تاخت و تاز قرار گرفت. مردم ایران که به شدت سرخورده شده بودند به گوشه و کنار خزیدند و انزوا و گوشه نشینی اختیار نمودند و میدان را به اشراف نظامی ترک و تاتار واگذار کردند؛ بیشتر مردم در این دوره، دوره سختی داشتند و روزگار به سختی می گذراندند. سنگینی بار مالیات ها و عوارض بر دوش دهقانان و صنعتگران و تجار و مردم زیردست بود که همواره مورد آزار و اذیت مأمورین

وصول مالیاتی قرار می گرفتند یکی از خصوصیات دوره تیموری وفور جنگهای داخلی بین شاهزادگان تیموری بعد از مرگ تیمور بود و همین مسئله موجب ضعف حکومت مرکزی می گشت. جدای از اینها خطرات طبیعی هم مردم را تهدید می کرد چنانکه حافظ ابرو در ذیل وقایع سال 581 از وقوع وبا و طاعونی در اصفهان یاد می کند که جان هزاران نفر را گرفت یک بار هم قحطی شدیدی در خراسان مخصوصاً هرات رخ داد که شاهرخ ناچار شد انبارهای دولتی را گشوده و گندم به مردم بفروشد. با مرگ شاهرخ و شروع جنگهای جانشینی شهرها به دست گردنکشان و شاهزادگان که تعدادشان زیاد بود دست به دست می شد و مردم

به شدت آسیب می دیدند.
با اینکه تیمور خود مسلمان متعصبی بود اما نظر به احترامی که به خاندان چنگیز داشت حکومت خود را دنباله حکومت مغولان قلمداد می کرد و قسمتی از یاسای چنگیزی را با اصول اسلامی تلفیق کرد و قواعدی را که به «تزوک تیموری» معروف است، ترتیب داد.
نکته قابل ذکر اینکه تنها در امور لشکری و نظامی بود که قواعد و رسوم مغولی اعتبار داشت و امور لشکری همان اصولی اسلامی و ایرانی معتبر بود به نوشته ابن عربشاه تیمور قواعد چنگیزی «یاسا» را در طریقه شرع محمدی به کار می بست و همچنین شاهرخ یاسای چنگیز را به کار نبست و فرمود که سیاست ملک را براساس قواعد اسلامی گذراند .


ساختار اجتماعی جامعه عصر تیموری همانند ادوار پیشین برمبنای تقسیم طبقات بود. چهل طایفه مغول در اوایل قرن پانزده وجود داشتند که دوازده تای آنها قبیله نخبه را تشکیل می دادند این طوایف عبارت بودند از : برلاس، ترخان، ارغون، جلایر، مغول، تغا، قبچاق، ارلات، تاتار، دولدی، تولکاچی، سلدوز و رؤسای بیست و هشت قبیله کار از درجات محروم نبودند ایمان نامیده می شدند.


تیمور اطرافیان خود را دوازده طبقه تقسیم کرده بود که از جمله سادات یا اولاد پیغمبر، زاهدان، رؤسای نظامی، وزراء و مستوفیان، اطبا و منجمین و وقایع نگاران و کارگران ماهر بودند امیر علیشیر نیز فهرست بلندی از طبقات مردم را در اواخر سلطنت تیموری ارائه نموده است .
در میان این طایفه ها کسانی که بیش از همه برای تیمور اهمیت داشتند افراد ایل جغتایی بودند. ایشان برای او سربازانی مطیع و وفادار بودند و به محض احضار به سرعت در اردو حضور پیدا می کردند.


زنان در دوره تیموری از جایگاه مهمی برخوردار بودند چنانکه در زمان تیمور و جانشینانش اغلب نفوذی عظیم در سیاست داشتند فرمانروایان تیموری زنان متعددی داشتند بنا بر رسوم قبیله ای یکی از زنان سمت برتری نسبت به دیگران داشتند، زنان در دوران تیمور نیز مانند ادوار پیشین پایبند و فرمانبردار مردان بودند .


با وجود این اهمیت و اعتبار زنان در هر مرتبه و طبقه ای از طبقات جامعه در نزد مغولان و تیموریان قابل مقایسه با هیچ یک از ادوار دیگر نیست. این بطوطه که در فاصله انقراض ایلخانان و روی کار آمدن تیموریان از جوامع آنان دیده کرده است می نویسید : « مقام زن پیش ترکان و مغولان خیلی بلند و محترم است» . این نکته وی را به شگفتی و اعجاب وا داشته در جای دیگر می نویسد : «چیزی که در این بلاد مایه تعجب فراوان بود، احترامی است که درباره زنان خود داشتند، مقام زن در میان این مردم بیشتر از مقام مرد است» زنان تیمور در تمام جشنها و مراسم پذیرایی دربار شرکت کرده و گاه خود میهمانی ها ترتیب می دادند که در آن بزرگان مملکت سفرای کشورهای بیگانه و بانوان درباری شرکت می کردند .


در زمان تیمور و جانشینانش زنان اغلب نفوذی عظیم در سیاست داشتند و فرمانروایان تیموری زنان متعددی داشتند بنابر رسوم قبیله ای یکی از زنان سمت برتری نسبت به دیگران داشت برجسته ترین زن این دوران مهد اولیاء گوهرشاد آغا همسر شاهرخ است که زنی متنفذ و صاحب تأثیر بود، وی زنی ادب دوست و حامی فضلا بود و به عمران و آبادی نیز علاقه داشت مسجد گوهرشاد مشهد از جمله آثار اوست. زنان در دوره تیموریان نقش بسیار مهمی در امر ترتبیت شاهزادگان تیموری ایفا می کردند.


یکی از خصوصیات دوره تیموری میل به گوشه گیری و توجه به مشرب تصوف بود، این خود طبیعی ناملایماتی بود که در نتیجه حمله مغول و تیمور عارض جامعه ایران شد، قتل و شکنجه مخالفین در این عهد امری معمولی بود اغلب شاهزادگان تیمور در صورت پیروزی بر رقیب حتی اگر برادرش بود او را می کشت و یا کور می کرد چنانکه عبداللطیف بعد از پیروزی پدر و برادرش را کشت در بین عامه مردم نیز همین وضعیت حاکم بود اگر کسی توان پرداخت مالیات نداشت مورد آزار و شکنجه قرار می گرفت و به بیگاری کشیده می شد مخالفین حکومت به شدت مجازات می شدند آنها را می کشتند و یا می سوزاندند چنانکه در موری فضل

اله حروفی به دست میرانشاه بن تیمور انجام گرفت او را بعد از دستگری کشتند و جسدش را سوزاندند مراسم سوگواری در دوره تفضیل برگزار می شد چنانکه بعد از مرگ بایسنقر به دستور شاهرخ چهل روز برای وی عزاداری شد. بعد از مرگ امیر علیشیر نوایی به دستور سلطان حسین سه روز برای وی عزای عمومی اعلام شد .


به جرائم در دوره تیموریان به دو نحو رسیدگی می شد یا در محاکم شرع طبق قوانین و قواعد شرع اسلام یا در محاکم عرفی که طبق تزوکات تیموری بود. به اصول وراثت در دوره تیموریان عمل نشد چنانکه بعد از مرگ تیمور فرزندان و نوادگان وی برای رسیدن به قدرت به رقابت با هم پرداختند و در عمل ولیعهد تیمور از رسیدن به قدرت بازماند.


به هر حال مفسد اجتماعی دوره مغول در دوره تیموریان در تمامی ارکان جامعه تداوم یافت و عادات و آداب اسلامی، ایرانی، مغولی در هم تنیده شد در کل عصر تیموری دوروی یک سکه بود در یک سوی آن قتل، غارت، احجاف و در روی دیگر آن توجه به فرهنگ، هنر و علم بود، دوره حکومت شاهرخ و سلطان حسین دوره آرامش و رفاه نسبی و رونق اقتصادی بود. وجود این دوران نه تنها از مصیبتها می کاست، بلکه آسایش و مسرت هایی نیز به بار می آورد .


تشکیلات اداری و نظام کشورداری تیموریان :


تیمور تقریباً تمام دوران نسبتاً طولانی فرمانروایی خود را در لشکرکشی گذراند و کوشش جدی برای ایجاد یک ساختار حکومتی جدید انجام نداد حکومت تیمور یک حکومت فردی بود و در همه امور زیر دستانش دخالت می کردند. او وفاداری مستقیم و کامل و تمام عیار رعایای خویش را نسبت به مقام و منصب حکومتش انتظار داشت. در واقع حکومت تیمور کاملاً قائم به شخص بود وی حتی به فرزندان خود به طور کامل اعتماد نداشت این روش در زمان خود تیمور جواب می داد ولی پس از مرگ او باعث تضعیف بنیانهای حکومت تیموری شد در صورتیکه چنگیز تقریباً قدرت خود را با فرزندانش تقسیم کرده بود و در لشکرکشی ها به آنها استقلال و اختیار کامل می داد. طرح کلی دیوان سالاری تیموری همانند حکومتهای چادرنشینی پیش و پس از او وارث نظام های پیشرفته حکومتی سلجوقیان و سپس ایلخانان بود.


« او از منشیان ودیوان سالاری مناطق یکجانشین تحت سلطه خود برای اداره مناطق متصرفی استفاده کرد اما در عین حال دیوان سالاری سازمان یافته ای براساس سنت های ترکی – مغولی را بر آن تحمیل نمود و اعضای طبقه نخبه جغتای را سرآمد آن نمود .»


دیوان سالاری تیمور منظم ودارای اساس مشخصی نبود بدین صورت که در مناصب گاهی تداخل وظایف صورت می گرفت مثلاً وظایفی که معمولاً بر عهده مقامی ویژه در ولایتی بود گاهی کسانی که کاملاً بی ارتباط با آن بودند انجام می دادند با وجود این حکومت تیموری حکومتی آشفته نبود. تیمور از انعطاف پذیری دیوان سالاری خویش برای افزایش قدرت شخصی خود استفاده می کرد، در حقیقت دیوان سالاری تیمور بیشتر وسیله ای بود برای نظارت بر اعمال خود و حفظ تمام قدرت به دست وی. به عبارت دیگر دیوان سالاری تیموری بیشتر وسیله ای برای تمرکز قدرت در دست فرمانروا برای اداره امور کشور بود نه پی ریزی حکومتی بر شالوده ای استوار در بعد از وی.


تیمور یک رشته مناصب برای دیوان سالاری ایرانی درنظر گرفته بود و مناصبی نیز برای هواداران ترکی – مغولی خود تعیین کرده بود . اداره امور مالیاتی و مالی به ایرانیان سپرده می شد و امور نظارتی و سرپرستی امور جغتائیان به قلمرو ترکان تعلق داشت. دیوان اعلی و دیوان جغتای تیمور مهمترین بخشهای قلمرو امپراطوری را به فرزندان و احفاد خود واگذار نمود و در اغلب جنگها آنها را همانند چنگیزخان پیشرو می ساخت.
این نوع عملکرد در تقسیم و تخصیص قلمرو در بین فرزندان ملهم از تفکر سنتی و قبیله ای است که سهم الارث هر یک از وارثان را در دوران حیات خود به آنان واگذار کرد.


وی در مقابل خطای فرزندان خود اغماض می کرد و خطای بزرگ و کوچک آنها را با چوب یاسا می کرد، در یک تقسیم بندی تشکیلات، مناصب و نحوه اداره امپراطوری و ایالات را می توان به صورت زیر توصیف کرد.
سلطان یا پادشاه در رأس ساختار قدرت :


در تاریخ ایران در بررسی ساختار قدرت سلسله های ایرانی و ترک، سلطان به عنوان ناظر بر کلیه ساختارهای جامعه برای همیشه مقام و موقعیت خود را حفظ کرد. در مبنای نظری حکومت در ایران شاه یا سلطان مشروعیش را نه از مردم بلکه از خداوند می گرفت و آنرا موهبتی الهی می پنداشت.


این امتیاز را نه تنها پادشاهانی که از بطن جامعه ایران برخاستند برای نشان دادن مشروعیت خود حفظ کردند بیکه حتی مهاجمین بیگانه ای که بعد از ورود اسلام به ایران بر این سرزمین مسلط شدند به عنوان بهترین گزینه و راه حل مناسب برای ایجاد مشروعیت برای خود اخذ نمودند. در دوره تیموریان سلطان با لقب خاقان در رأس هرم قدرت قرار می گرفت. او با القابی نظیر سلطان، خاقان صاحبقران، حضرت سلطنت شعاری در منابع آمده است، بابر نخستین کسی بود که خود را بعد از رسیدن به تخت سلطنت هند پادشاه خواند . سلطان مالک جان و مال و رعیت و فرمانده کل قوا بود، تیمور خود شخصاً میل شدید به قدرت

مطلقه خویش داشت و اگر هم مجلس کنکاش یا مشاوره ای تشکیل می داد باز در نهایت تصمیم خود را عملی می ساخت. در واقع او مصدر تمام اوامر و نواهی و بخشنده کلیه امتیازات و افتخارات و رئیس کل تشکیلات کشوری و لشکری بود و همه اجرای فرامین اورابو خود واجب می دانستند ولی دوره خودکامگی وی با مرگش و به سلطنت رسیدن شاهرخ تا حدود زیادی تعدیل شد زیرا شاهرخ در طول سلطنت خود فردی معتدل، خویشتن دار و نسبت به پدرش فروتن بود، در سلسله مراتب قدرت بعد از سلطان شاهزادگان قرار داشتند و لقب آنها میرزا بود و این کلمه معرف اعضای خاندان سلطنتی در دوره تیموریان به شمار می رفت

، بعد از مرگ تیمور انتخاب و نصب ولیعهد در مورد ولایتعهدی پیر محمد بود این مسئله باعث بروز جنگهای جانشینی بین شاهزادگان بعد از مرگ سلاطین گردید که در سقوط تیموریان نقش مهمی داشت، این خود ناشی از تفکر سنتی ترکان بود که معتقد بودند بعد از مرگ پدر میراث وی به همه فرزندان حتی نوادگان تعلق دارد نه فقط به یک نفر، حتی اگر فرزند دار شد باشد. شاهرخ نیز مانند پدر در طول، حکومت قلمرو خود را بین فرزندان تقسیم کرد این روند بعدها نیز همچنان ادامه یافت. شاهزادگان درجه اول را معمولاً از امرای نظامی و دیوانی همراهی می کردند.


یکی از مختصات بارز دوره تیموری فزون خواهی های شاهزادگان است که اغلب آنها به قلمرو تخت حکومت خود بسنده نمی کردند و به محض احساس قدرت به جنگ عمو یا عموزادگان و حتی برادران خود می شتافتند. معمولاً شاهزادگان شورشگر در صورت شکست دربار اول بخشوده می شد. سنت انتصاب اتابک برای شاهزاده که از دوره سلجوقیان به ارث رسیده بود در این دوره همچنان ادامه یافت ولی این کلمه به لله تغییر نام داد. در این دوره خاتونان دربار نیز نقش مهمی در ساختار قدرت سیاسی داشتند یکی از نمونه های برجسته آن گوهرشاد همسر شاهرخ است وی بعد از مرگ شاهرخ به دلیل نفوذ زیادش نقش مهمی در عزل و نصب ها و رسیدن شاهزادگان موردنظر به قدرت ایفا کرد.


او در اکثر اوقات واسطه صلح بین شاهزادگان نیز می گردید و عاقبت نیز جان بر سر این راه گذاشت . خاتونان دربار و سوگلی های سلطان حوزه فعالیت خود را از مسائل اجتماعی و اقتصادی به مسائل سیاسی و دیپلماتیک نیز گسترش دادند. به عبارت دیگر زنان درباری مخصوصاً ملکه برخلاف بسیاری از زنان حرمسرا به ایفای نقش به عنوان عناصر پشت پرده اکتفا نکردند بلکه کارکرد خود را به مسائل سیاسی علنی نیز کشاندند چنانکه حتی گاهی واسطه صلح نیز می شدند. مادر ابوسعید به عنوان سفیر صلح نزد اوزون حسن رفت . اغلب شاهزادگان دارای مربیانی بودند که به آنها فنون تیراندازی، شمشیر زنی، شعر و احکام شرعی آموزش می دادند سلطان به شاهزاده تیولی می بخشید که شامل یک ایالت یا قسمتی از آن یا شهری بوده است که شاهزادگان در آنجا برای خود دستگاه حکومتی دایر می کرد و حکومت تقریباً مستقلی را بر خود تشکیل می داد . شاهزادگان هنگام جنگ سلطان به یک قدرت خارجی موظف بودند برای پدر یا کمک نظامی بفرستند و یا خود در رکاب پدر حاضر باشند.


امرای اعظم و رؤسای قبایل :
کارگزاران تیمور و جانشینان وی به دو دسته تقسیم می شدند : جانشینان و دیوان سالاری ایرانی، هم چنگیز هم تیمور پیروزی های خویش را مرهون ملازمان خویش بودند این ملازمان معمولاً ستاد رده بالای فرماندهی سپاه و دیوان سالاری به شمار می رفتند. بی شک تیمور به کمک اولوس جغتای پیروزی های اولیه خود را شروع کرد به همین دلیل بعد از قدرت یابی اکثر امرای درجه اول خود را از بین رؤسای وفادار به خود انتخاب کرد. این امر شدیداً به تیمور وفادار بودند ولی بعد از مرگ وی در مورد جانشینانش این وفاداری را حس نمی کردند به همین دلیل بعد از مرگ تیمور آنها بارها شویدند ولی اغلب یا کشته شدند و یا به

شاهزادگان پیوستند. امیر اعظم عنوانی بود که رؤسای قبایل بزرگ به نسبت شجاعت نظامی در جنگها یا بزرگی و توانمندی های اقتصادی و وفاداری به سلطان از سوی شاه دریافت می کردند آنها دارای امتیازات زیادی بودند و براساس میزان خدمت و وفاداری به سلطان پاداش های مناسبی دریافت می مردند و اغلب از زمین داران بزرگ به شمار می رفتند.


فرماندهی سپاهان اغلب به امرای اعظم واگذار می شد، شاه ملک در جنگهای شاهرخ با دشمانش به سبب نقش مؤثری که در پیروزی های وی به رقبایش داشت از نزدیکان درجه اول شاهرخ بود شاهرخ به لحاظ اعتمادش به وی اکثر مأموریت های حساس سیاسی – نظامی را به وی واگذار می کرد. اکثر اوقات امرای نظامی سمت للگی شاهزادگان را نیز برعهده داشتند حاکمیت ولایات مرزی نیز به امرای وفادار داده می شد. بعد از مرگ شاهرخ و در دوران جنگهای جانشینی امرای اعظم و رؤسای قابل سریعاً تغییر موضع داده و به نفع یکی از شاهزادگان بر علیه دیگری می جنگیدند، وفاداری آنها اغلب محل تردید بود در نتیجه شکست یا پیروزی شاهزادگان به وفاداری آنها بسته بود.


مجلس مشاوره (کنکاش) :
این مجلس مرکب از کلیه مقامات عالی لشکری و کشوری بود که با حضور سلطان تشکیل می شد در مورد وظایف این مجلس چنین آمده است : ملک گیری، جهان داری، لشکرکشی، دشمن را به دام آوردن، و دوست ساختن مخالفان و درآمدن و برآمدن به میان دوستان و دشمنان . این مجلس در مورد رخدادهای مهم به دستور سلطان تشکیل می شد و سلطان به آنها مشورت می کرد و سپس تصمیم می گرفت، ولی با وجود این در نهایت تصمیمات نهایی را شخص

سلطان اتخاذ می کرد. در این بین گروهی نیز به نام نوکران خالص الاخلاص که تعدادشان به سیصد و سیزده نفر می رسید سلطان را همراهی می کردند آنها به امارت و حکمرانی مناطق هم منصوب می شدند .
وزارت :


وزارت یکی از مقدمات عالی دیوانی جامعه ایران بود. اما کارکرد و میزان قدرت وی با توجه به شرایط زمانی و ماهیت حکومتی و شخصیت خود وزیر دستخوش تغییر و تحول بود. وزارت در وزارت در دوره تیمور موقعیتی رده بالا محسوب نمی شد. خود تیمور چندان به دیوان سالاری ایرانی متکی نبود. البته دلیل آن نیز مشخص است چون تیمور هم دیکتاتور قهاری بود و هم بیشتر اوقات در جنگ و لشکرکشی سپری کرد بنابراین او بیشتر به امراء خود نیز داشت تا وزراء. تیمور به دلیل مشغولیت مداوم فرصتی برای پی ریزی یک دیوان سالاری مدرن نداشت.


حتی این روند در دوره جانشینان وی نیز ادامه یافت چنانکه خواند میر نیز در دستور الوزراء به این نکته اشاره کرده و می گوید :
«سلاطین تیموری زود زود به نصب و عزل وزراء می پرداختند و اغلب مردمی فرومایه با توانایی اندک را به این منصب می گماردند.»


اغلب تیموریان در یک زمان دو یا سه وزیر داشتند. اصولاً تیمور و هواداران نظامی وی به ایرانیان و دیوانسالاران ایرانی به چشم حقارت می نگریسند. در عهد تیموری وزرای قدرتمندی نظیر خواجه نظام الملک، خواجه رشید الدین فضل اله در عرصه دیوانسالاری ظاهر نشدند، به نظر می آید کارگزاران دیوان اعلی که همراه تیمور حرکت می کردند همیشه در دیدرس وی بودند و از قدرت کمی برخوردار بودند. شواهدی وجود ندارد که نشان دهد وزیران یا صاحب دیوان بر خط و مشی تیمور درباره یکجانشینان نفوذی داشته اند. آن دسته از سران دیوان اعلی که درباره آنها آگاهی داریم تقریباً و منحصراً افرادی بودند که کارشان گردآوری پول نقد یا ثبت کردن ثروتی بود که از خزانه ها و شهرهای تسخیر شده به دست آمده بود. تیمور چهار وزیر برای دیوان خانه تعیین کرده بود :


1 ) وزیر مملکت و رعیت که اهم وظایف او حل و فصل امور کشوری و مردم، رسیدگی به امور ولایات و مالیات و مخارج کشوری بود.
2 ) وزیر سپاه، که علوفه سپاهیان و تنخواه ایشان را به اطلاع سلطان برساند و وضعیت سپاه را اطلاع دهد.
3 ) وزیر اموال، که در واقع اموال غایبی و فوتی و فراری و زکات و باج و خراج را نگهداری می کرد.
4 ) وزیر امور سلطنتی، که بررسی مخارج و مدخل و کلیه هزینه های خزانه سلطنتی را برعهده داشت.


این افراد به همراه سه وزیر ایالتی و سرحدات به امور رسیدگی می کردند. کلیه این افراد تحت نظر دیوان بیگی انجام وظیفه می نمودند . در زمان تیموریان هرچند که نظرا سعی می شد تا اصول حکومت شرعی مورد تائید قرار گیرد و قوالب سنتی زنده گردد، ولی عملاً تمایز بین شعب کشوری و لشکری دیوانسالاری که بیشتر با انشقاق بین ترک و تاجیک (ایرانی) تطبیق داده شده بود کاملاً آشکار بود . در واقع دستورات صادره از جانب وزیر امیر یا حاکم ابلاغ می شد و توسط بیگلر بیگیان در نواحی مختلف کشور اجرا می شد و در ضرب سکه و خطبه (نماز) فقط نام فرمانروا می آمد. معذلک سلطان حسین بایقرا که قدرتش محدود بود به وزیرش اجازه داد که اسم خود را روی مهر و سکه ها ضرب کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید