بخشی از مقاله

مقدمه
شايد در ابتدا كسي گمان نمي كرد اين مسئله تا به اين حد گسترش يابد. نمونه هاي قبلي چنين مسائلي بسيار زود از گردونه خارج شدند و از رونق افتادند، اما اين دفعه قضيه فرق مي كند. شركت گلدكوئيست در آغاز ورودش به ايران طبقات پايين جامعه به لحاظ سواد اجتماعي و اقتصادي - را هدف قرار داد. مردم عادي جامعه كه اطلاع چنداني از اصطلاح علمي مورداستفاده اعضاي شبكه نداشتند، براحتي وارد بازي شدند و از آنجا كه بدرستي نمي دانستند بايد چه كنند، اكثرا ضرر كردند. اين ضرر به شكايت آنها از شركت گلدكوئيست و اعضاي اصلي اش در ايران منجر شد و قوه قضائيه در اولين برخورد، دستور فيلتر سايت هاي اينترنتي اين شركت و دستگيري اعضاي اصلي و سر شاخه هاي آن را صادر كرد.

گلدكوئيستي ها براي مدتي از سر و صدايشان كم كردند و در خفا به جلساتشان ادامه دادند. زخم ها بايد ترميم مي شد و بازنگري در روش ها و جامعه هدف، لازم بود. پس از مدتي دوباره فعاليت شديد علني آغاز شد. اين با جوان ها مورد هجوم قرار گرفتند. روش ها تغيير كرد و علمي تر شد. دانشجويان كه پيشتر از طريق روش هاي علمي و استدلال هاي منطقي كار شبكه را مردود اعلام مي كردند، اين دفعه خود تبديل به مبلغان شركت گلدكوئيست شدند و سرانجام كار ب آنجا رسيد كه نبايد. اين روزها كمتر جواني يافت مي شود كه پرزنت نشده باشد.


همه مي دانند كه اگر دوستي پس از مدت ها با شما تماس بگيرد و بگويد كار مهمي با شما دارد، حتما مي خواهد پرزنت تان كند. بگويد دستي كه در آن است خيلي سريع پيش مي رود، همه 3uv (سه يو وي) هستند و... .


به اين قضيه چند مدل و از چند زاويه مي توان نگاه كرد؛ يكي از اين زوايا، ديدگاه پيشگيرانه است. چه بايد مي كرديم تا كار به اينجا نكشد؟
موضوع چندان هم پيچيده نيست. جامعه ما پر است از آدم هايي كه مي خواهند يك شبه پولدار شوند و در چشم به هم زدني ره 100 ساله بروند. مدت هاست كه پول، جاي بسياري از ارزش هاي اخلاقي را گرفته و كعبه آمال شده است. ظهور نوكيسه ها در شهرها، مردم را هوايي كرده است. همه فكر مي كنند، مي شود كار نكرد و پول داشت. هرجا بحث باشد، حتما يكي هست كه بگويد فلاني با يك تلفن ميليون ميليون پول جابه جا مي كند. بهماني در خانه نشسته است و سر برج، ميليوني پول به حسابش مي ريزند و قس علي هذا. گويي كار نكردن در جامعه ما ارزش شده است.

از سوي ديگر، فقر و تورم و بيكاري آنچنان عرصه را بر مردم كوچه و بازار تنگ كرده كه همه طاقتشان را از دست داده اند و به دنبال مفري مي گردند. اينجاست كه هر كس بيايد و بگويد شش ماهه ميليونر مي شوي، يك ساله ميلياردر، حتما همه به سمت او جذب خواهند شد. طبيعتا قوانين و احكام هم نمي توانند جلو مردم را بگيرند قانونگذار هم اين را مي داند- بايد خيلي زودتر از اينها به فكر مي افتاديم. به قول قديمي ها، علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. نبايد مي گذاشتيم به اسم سياست تعديل اقتصادي، نوكيسه ها متولد شوند و پول داشتن جاي كار كردن را بگيرد. پول داشتن موضوع بدي نيست،

اما چگونه پولدار شدن، مهم است. ايجاست كه متوليان فرهنگي كشور بايد مورد سئوال قرار گيرند. بگير و ببندهاي قانوني، آخرين مرحله است. پيش از آن بايد زمينه هاي وقوع جرم را از بين برد. همه زمينه هاي مجرم سازي هم اقتصادي نيستند. همه فقرا به بهانه فقر دست به دزدي نمي زنند. اين كه جامعه طبقاتي شده است و جمع وسيعي از مردم فقيرند غيرقابل انكار است، اما توجيه مناسبي براي ورود به عرصه هاي غيراخلاقي نيست. مشكل بيشتر از هنگامي شروع شد كه ارزش هاي جامعه دگرگون شدند و دستگاه هاي متولي فرهنگ كه سالانه صدها ميلياردتومان پول از بودجه كل كشور مي گيرند، به اموري ديگر سرگرم شدند.


در ابتداي ورود گلدكوئيست به ايران همه ورودش را ناديده گرفتند و از همه بيشتر صدا و سيما. شايد اولين باري كه راديو و تلويزيون به اين موضوع پرداخت زماني بود كه قوه قضائيه براي اولين بار با اين شبكه برخورد كرد. از آن زمان تاكنون جسته و گريخته برنامه هايي از صدا وسيما در اين رابطه پخش مي شود، اما بسياري شان تاثير زيادي ندارد. اين عدم تاثيرگذاري معلول چند علت است.


اولا ساعت پخش اين برنامه ها چندان مناسب نيست. گويي مديران صدا وسيما بهاهميت موضوع و مخرب بودن اين مسئله پي نبرده اند. تاثيري كه گلدكوئيست بر اقتصاد و آينده اين كشور باقي مي گذارد قطعا آنقدر هست كه لزوم پرداختن به مسئله را در ساعات پربيننده تلويزيون اثبات كند. مي توان اندكي از حجم تبليغ چيپس و پفك و شكلات كم كرد و به آموزش مردم در موضوعي پرداخت كه آينده كشور را در معرض نابودي قرار داده است. مي توانيم كلاس هاي رنگارنگ كنكور را زيرنويس كنيم، اما نمي توانيم هشدار به مردم را در دستور كار قرار دهيم؟


ثانيا حجم برنامه هايي كه به گلدكوئيست و شبكه هاي اقماري اش مي پردازد چندان فربه نيست. هنگام انتخابات از مدت ها قبل تبليغات براي شركت گسترده مردم آغاز مي شود. استدلال اين است كه انتخابات بر آينده كشور تاثير مستقيم دارد كه البته استدلال درستي است- اين موضوع هم به آينده ربط دارد. دانشجويان، يكي پس از ديگري از كارهايشان استعفا مي دهند، مرخصي تحصيلي مي گيرند و مشروط مي شوند تا براي گلدكوئيست بازاريابي كنند. هر عقل سليمي گواهي مي دهد كه اين وضعيت، آينده اسفباري را براي كشور رقم خواهد زد. به گفته بسياري از كارشناسان داخلي و خارجي، ايران در آستانه يك جهش علمي قرار دارد. منحرف كردن دانشجويان از علم اندوزي در دراز مدت اثري مخرب تر از جنگ در كشور باقي خواهد


گذاشت. پس از هشت سال جنگ ويرانگر كه بر ما تحميل شد، اين جوانان تحصيلكرده بودند كه كشور را دوباره ساختند. افتخار امروز ما، مدا ل هاي رنگارنگ المپيادهاي علمي و جوانان مخترع و مكتشف و نوآور هستند. مي خواهيم با سهل انگاري، تمامي اين اندوخته ها را از دست بدهيم؟
ثالثا: گلدكوئيستي ها اكنون با سلاح استدلال و منطق وارد مي شوند. از علم رياضيات و اقتصاد حرف مي زنند و كار خود را يكي از شاخه هاي اقتصاد معرفي مي كنند. در مخالفت با اقدامات آنها تنها نمي توان به حرف هاي كلي بسنده كرد.


بيشتر برنامه هايي كه در اين رابطه از صدا و سيما پخش مي شوند، به كلي گويي اكتفا مي كنند. به جزئيات نمي پردازند و از كارشناسان خبره اي سود نمي برند.
وقتي كسي با سلاح علم وارد كارزاري مي شود بايد با همان سلاح به مبارزه اش رفت؛ تكيه بر قانون و مجازات و تهديد نتيجه نمي دهد.
دير شده است. سيستم هاي بازاريابي شبكه اي، جامعه و جوانانش را آلوده كرده و از كنار اين شبكه گسترده چندين و چند شبكه داخلي كه حتي برخي، صاحبان ايراني دارند بيرون آمده است؛ زخم ناسور شده. عضو فاسد را نمي توان براحتي از پيكره اصلي جدا كرد. بايد در درمان زخم كوشيد. دستگاه هايي كه بودجه و امكانات بيشتري در اختيار دارند قطعا بايد در اين پروسه درماني سهم بيشتري داشته باشند
منبع:همشهری


بازار یابی برای هیچ
نقدی بر گلدکوئیست
اگر شما هم در تهران یا یکی از شهرهای نسبتا بزرگ ایران زندگی می کنید بدون شک تا به حال نام بازاریابی شبکه ای و در راس آن روش درآمد زایی Goldquest را شنیده اید.
بازاریابی شبکه ای یا Network Marketing در بیان ساده عبارت است از بازاریابی سینه به سینه برای ارایه نوعی کالا یا خدمات
به عبارت دیگر فلسفه وجودی بازاریابی شبکه ای این است که یک محصول خاص به جای تبلیغات رسانه ای مثل تلویزیون یا روزنامه توسط مصرف کنندگان خود محصول معرفی و تبلیغ شود چرا که این نوع تبلیغ ماندگارتر و اثربخش تر از هر نوع تبلیغ دیگر است.


و استدلال این سخن نیز این است که یک مصرف کننده بیش از آنکه به تبلیغات پر هیاهوی تلویزیون و یا آکنده از شعار روزنامه ها توجه کند برای استفاده از یک کالا یا خدمت خاص از مشورت و پیشنهاد دوستان خود بهره مند می شود.
و در صورتی که این تبلیغات شفاهی و سینه به سینه مکانیزه شود یک کالا صاحب هزاران مبلغ مجانی و پرکار در سراسر جهان خواهد بود.
روش مکانیزه کردن این نوع تبلیغات نیز بدین صورت است که فرد مبلغ بابت هر خریداری که معرفی می کند درصدی را به عنوان پورسانت دریافت خواهد کرد.
و اما گلد کوئیست چیست ؟
بر اساس آنچه گفتیم گلدکوئیست یک کمپانی بین المللی ست که به خریداران خود در ازاء جلب مشتری های جدید پورسانت می دهد.
در نظام مالی گلدکوئیست شما در ابتدا می بایست توسط یکی از اعضا شبکه به سیستم وارد شوید. این کار در یک جلسه نسبتا طولانی صورت می پذیرد که شما بایستی در این جلسه پیرامون قوانین کلی و حواشی مهم این نظام درآمد زایی توجیه شوید.
سپس یک مبلغ اولیه به عنوان هزینه خرید محصول که به انتخاب خود برگزیده اید از شما دریافت می شود. اکثر محصولات شرکت سکه های طلا می باشند. پس از آن شما نیز با آغاز فعالیت خود به جذب خریداران جدید و دریافت پورسانت مشغول می شوید.
نخستین چالش : بازاریابی برای هیچ


گلدکوئیست یک شبکه از بازاریابان تجاری آزاد است که به عنوان یک شغل ثانوی به بازاریابی برای محصولات !!!!!! شرکت مشغول می شوند.
البته تا اینجای کار مشکلی وجود نخواهد داشت.
اما دقیقا ایراد کار از نقطه ای آغاز می شود که آیا هدف از این بازاریابی خرید و فروش یک کالای ملزوم است ؟
پاسخ منفیست چرا که اصولا هیچ کس به واسطه خرید یک کالا به کمپانی گلدکوئیست پول پرداخت نمی کند.
چرا که اگر چنین بود راه های بسیار سریعتر و ایمن تر و ارزان تری برای خرید سکه طلا در کشور ما موجود است.
همه پول می دهند که عضو شوند و از عضو کردن دیگران پول بگیرند.


روش کار نیز مشخص است
ایجاد طمع برای دیگران و مجاب کردن آنان به پرداخت پول
در نهایت نیز فرد پورسانت خود را به صورت درصدی ناچیز از مبالغ پرداختی کسانی که با تبلیغات شبانه روزی وی وارد سیستم شده اند دریافت می کند.
سکه های طلا شاید تنها ابزاری نمادین است تا به این چرخه توخالی شکل و شمایل ببخشد و آن را از بی محتوایی خارج کند. به شما اطمینان می دهم که اگر به جای سکه های طلا یک تکه کاغذ هم خرید و فروش می شد فرق چندانی نداشت.


و همه ماجرا در یک عبارت خلاصه می شود :
شما دیگران را وادار می کنید تا پول خود را به صورت ارزی برای شرکت ارسال نمایند و شرکت نیز در ازای این خوش خدمتی درصد ناچیزی از پول کلان واصل شده را به شما می بخشد و به عبارت روشن تر شما از جیب دوستانتان پول گرفته اید.
گلدکوئیست و ضربه به بنیان اقتصادی کشور

در کشورهای مصرفی مانند ایران ارز به قیمت خروج نفت و ثروت های ملی وارد کشور می شود. و اکثرا صرف تعلق یارانه و سوبسید به کالاهای اساسی می گردد. حال اگر ارز موجود که قرار است در واردات مایحتاج عمومی به مصرف برسد به سادگی و در ازای هیچ یا حتی تحت عنوان خرید یک سکه طلا از کشور خارج شود به نظام اقتصادی دولت فشاری را متحمل می کند.


و دولت نیز به عنوان اولین گریز فشار وارده را به سوبسیدها وارد کرده و قشر ضعیف جامعه تحت فشار بیشتر تورم قرار می گیرد.
و دیگر اینکه خروج و صادرات ثروت های ملی برای جبران مافات افزایش می یابد و به بنیان اقتصادی آینده ملت ضربه وارد می نماید.


گلدکوئیست و انفعال استعدادها
افرادی که در بازاریابی شبکه ای فعالیت می کنند همگی صاحبان خلاقیت ها و مهارت های اقتصادی و صنعتی خاص خود هستند که به این ترتیب و با قرارگیری در این مسیر اغلب به بیراهه انفعال کشیده شده و نمی توانند آن گونه که باید در جهت اعتلای ملی خود گام بردارند.
اصولا در بروشورهای مربوطه از گلدکوئیست به عنوان یک شغل دوم و حتی نوعی پر کردن اوقات فراغت نام برده می شود اما تجربه حاکیست که رسیدن به مرز درآمد زایی در این روش مستلزم صرف وقت و انرژی بسیار است .


و بدین ترتیب فرد تمامی توانمندی های خود را فراموش کرده و صرفا با تقویت روحیه ی انفعال اقتصادی به بنیان اقتصاد ملی ضربه وارد می کند.
در فتوای آیت الله صانعی نیز در این باره به انفعال استعدادها به عنوان مهمترین عامل تحریم گلدکوئیست اشاره شده است.
چرا گلدکوئیست فریبنده است ؟


درآمد بی زحمت و اکتساب ثروت یکباره و همان مثل معروف ره صد ساله را یک شبه پیمودن حس پر وسوسه و آرزوی بزرگی ست که در اکثر مردمان ممالک جهان سوم ریشه ای عمیق دارد.
عدم وجود ساز و کار مناسب برای اشتغال ؛عدم رعایت شایسته سالاری در نظام کاری کشور ؛اختلافات عمیق طبقاتی و آینده تاریکی که نسل جوان و نوجوان پیش روی خود به تصویر می کشد مهمترین عوامل رشد مشاغل کاذب در کشور ماست.
پول زیاد در قبال کاری توام با لذت و بدون نیاز به تلاش مداوم و مستمر در این شرایط آن قدر وسوسه انگیز به نظر می رسد که کمتر کسی حاظر به چشم پوشی از موهبتی به این شیرینی ست.


و در پایان ...... دست های نیرومند
بعد از ماه ها تحقیق و ممارست در این زمینه و آگاه کردن بسیاری از مسئولان پیرامون ضربه های مهلکی که این گونه سیستم های در حال رشد به بنیان اقتصادی و حتی امنیتی کشور وارد می کنند تنها شاهد برخورد با بعضی دیگر از گروه های مشابه گلد کوئیست مانند پنتاگونا و My7Diamonds بوده ایم.
این که چرا با گلدکوئیست با توجه به تمام روشنگری های انجام شده برخوردی نمی شود برای ما نیز جای سوال است.
پلیس جرائم الکترونیک معتقد است که عدم وجود قوانینی که بتواند راه را بر فعالیت این گونه شرکت ها در ایران ببندد مهمترین عامل بی تحرکی پلیس در این باره است.


و اما کم و بیش شکوه هایی نیز به گوش می رسد از دستان نیرومندی که که رشته های اصلی فعالیت گلدکوئیست در ایران را در مشت گرفته اند.
دستانی که انگار از خروج ارزهای پرداختی به سوی جیبهای خود آبراهه های کلانی گشوده اند. اما با این همه ضربه هایی که در آینده نزدیک از این گونه فعالیت ها برای پایه های اقتصاد ملی پیش بینی می شود شاید گواه مناسبی باشد که دلسوزان دست از گریبان تعلل و سهل انگاری بیرون آورند.
چرا فعالیت در بازاریابی چندسطحی قمار است؟


برای آن که بتوانیم جواب این سؤال را بدهیم باید درک درستی از قمار و تفاوت آن با یک فعالیت سالم اقتصادی به دست آوریم، زیرا از لحاظ ظاهری بازاریابی چندسطحی شبیه هیچ‌کدام از قماربازی‌های رایج در قمارخانه‌ها نیست، بلکه بیش‌تر شبیه یک فعالیت متعارف اقتصادی است.
آیا قمار یعنی فعالیتی که در آن برد و باخت مطرح باشد؟


یکی از مشکلات درک مفهوم قمار، استفاده از عبارات "برد" و "باخت" در مواردی است که هیچ ارتباطی به قمار ندارد. مثلاً اگر کسی سرمایه‌اش را صرف تأسیس یک کارخانه کند و به سود برسد ممکن است بگویند "در این سرمایه‌گزاری برده است" و اگر ناکام بماند ممکن است گفته شود "آن شخص سرمایه‌اش را باخت". درنتیجه "برد و باخت" را نمی‌توان محک مناسبی برای تشخیص قمار دانست، به این معنی که این اصطلاح ممکن است در مواردی که قمار نیست هم استفاده شود.


به طور خلاصه ممکن است در فعالیتی از اصطلاحات برنده یا بازنده استفاده شود ولی آن فعالیت قمار نباشد.
آیا معیار قمار بودن یک فعالیت فقط وجود یا عدم وجود شانس در آن است؟
جواب این سؤال ابتدا ممکن است مثبت به نظر برسد ولی با نگاهی عمیق‌تر خواهید دید که وجود شانس حداکثر می تواند شرط لازمی برای قمار بودن یک فعالیت باشد و نه شرط کافی چرا که در بسیاری از لحظات زندگی شانس در موفقیت ما دخیل شده است اما وجود شانس به تنهایی نمی‌تواند آن چه پیش آمده را تبدیل به قمار کند. مثلاً راننده‌ای که برای مسافرکشی در خیابان حرکت می‌کند ممکن است شانس بیاورد و مسافرهای زیادی نصیبش شود و یا برعکس روز را با بدشانسی به پایان برساند و این راننده به وضوح مرتکب قمار نشده است.
آیا ارتباطی بین کم‌زحمت بودن یک فعالیت و قمار بودن آن وجود دارد؟


جواب این سؤال هم منفی است، یعنی این طور نیست که به دست آوردن پول از راه قمار، لزوماً کم‌زحمت باشد. فعالیت‌های مشروعی نیز می‌توان مثال زد که با فعالیت کم انسان را به سود برساند.


تفاوت اصلی قمار با یک فعالیت سالم اقتصادی چیست؟
مشخصه اصلی قمار این است که اگر کسی از راه فعالیتی که قمار است به سودی برسد منشاء آن سود ضرری است که فرد یا افراد دیگر کرده‌اند در حالی که منشاء سود در یک فعالیت سالم اقتصادی، یا بهره‌مندی از مواهب طبیعی است و یا منفعتی که شخص به دیگران رسانده است.
کسی که مثلاً با برنده شدن در بازی شطرنج یا تخته‌نرد پولی از بازنده می‌گیرد نفعی به طرف مقابلش نرسانده و واضح است که لازمه رسیدنش به پول ضرر کردن طرف دیگر بوده است.


فروشنده‌ای که به پول می‌رسد خریداری را به جنس مورد نیازش می‌رساند، معلمی که حقوق می‌گیرد مطالبی را به کسی آموزش می‌دهد، و راننده تاکسی به این دلیل کرایه می‌گیرد که مسافری را به مقصد می‌رساند.
در بازاریابی چندسطحی، منشاء سود یک نفر، ضرر دیگران است


برای این که متوجه شویم منشاء سود در بازاریابی چندسطحی ضرر دیگران است کافی است به این نکته توجه کنیم که اگر کسی وارد این شبکه شد تنها در صورتی ممکن است به او پولی برسد که چندین نفر با شرکت در این فعالیت پول خود را از دست بدهند و این دنباله آن‌قدر ادامه پیدا کند که یا به دلیل اشباع جامعه و یا به دلیلی دیگر جمع کثیری دیگر نتوانند مشتری جدیدی برای شرکت پیدا کنند.
آیا لازمه قمار بودن یک فعالیت این است که بازی‌ای انجام شود؟


در ابتدا ممکن است توجه به مصادیق مشهور قمار موجب شود تصور کنید جواب این سؤال مثبت است ولی با دو مثال نشان می‌دهم که این طور نیست: فرض کنید دو نفر با هم شرط کنند که اگر پلاک اولین خودرویی که از خیابانی خاص عبور کرد زوج پول اولی هزار تومان به دومی بدهد و اگر فرد بود دومی هزار تومان به اولی بدهد. عمل توصیف شده، هر چند شامل هیچ بازی‌ای نیست قمار محسوب می‌شود. به عنوان مثال دوم، دو کارگر ساختمانی را فرض کنید که مشغول ساختن دو دیوار برای کارفرمای خود هستند. اگر این دو شرط کنند که هر کس کارش را زودتر تمام کرد هزار تومان از دیگری بگیرد، قمار کرده‌اند و واضح است که فعالیت آن‌ها شامل بازی کردن نیست.


تعریف قمار
از کنار هم قرار دادن آن‌چه ذکر شد می‌توان به این نتیجه رسید که قمار فعالیتی است که بین دو یا چند نفر انجام می‌شود و در آن افراد با رضایت قواعدی را می‌پذیرند که طبق آن در صورت رخ دادن وقایعی که ممکن است خود در آن نقش داشته باشند یا نداشته باشند، سرمایه‌ای بینشان رد و بدل می‌شود و کسی که برنده است منشاء سودش ضرری است که به بازنده یا بازنده‌ها رسیده است نه منفعتی که به کسی رسانده باشد و یا بهره‌ای که از نعمت‌های طبیعی برده باشد. افراد در این فعالیت‌ها شرکت می‌کنند زیرا در ذهن خود احتمال می‌دهند که وضعیت مطلوبشان رخ دهد و سرمایه دیگران به آن‌ها برسد.
فلسفه ممنوعیت قمار در اسلام چیست؟


اکنون که وجه تعریف قمار و مشخصه آن از فعالیت سالم اقتصادی بیان شد معنای آیه 91 سوره مائده نیز بهتر درک می‌شود:
إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَن یوقِعَ بَینَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ وَیصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ
ترجمه: شیطان مى‏خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و كینه ایجاد كند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا خوددارى خواهید كرد؟!
عموماً وقتی کسی شاهد سود دیگری باشد در حالی که منشاء این سود ضرری بوده است که به وی رسیده است، در وی حالت کینه و دشمنی نسبت به آن که موجب ضررش شده به وجود می‌آید.


بازاریابی چندسطحی از مخرب‌ترین قمارهاست!
در بازاریابی چندسطحی به اعضا توصیه می‌شود مشتری‌های جدید را از بین دوستان و نزدیکان خود انتخاب کنند و نتیجه چنین روشی این است که عداوت و کینه‌ای که از نتایج قمار است در بین دوستان و نزدیکان به وجود می‌آید که از نظر اجتماعی لطمه بیش‌تری به جامعه وارد می‌کند.
نظر مراجع در مورد سیستم های فروش شبکه ای و رد دلایل موجود مبنی بر عدم آگاهی مراجع
سوال اول:


احکام مراجع عظام تقلید در مورد فعالیت شبکه هایی نظیرGold Quest, My7Dimonds, Goldmine , EBL…چیست؟ آیا احکام آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی مبنی بر صحیح بودن بازاریابی شبکه ای و فعالیت چنین شرکت هایی درست است؟
در رابطه با این موضوع باید گفت که نظر و حکم شرعی تمامی مراجع عظام در این مورد دال بر غیر صحیح بودن اینگونه معاملات و حرام بودن درآمد حاصله است. ولی متاسفانه تعدادی از شبکه ها اقدام به جعل استفتائات مراجع عظام بخصوص آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی کرده اند. در زیر به بررسی نظرات و احکام مراجع عظام در این زمینه می پردازیم. ضمناَ منابع اینترنتی احکام صادره را نیز برای حصول اطمینان شما درج می کنیم.

قسمت اول: "پاسخ مراجع"

استفتاء از آیت الله العظمی خامنه ای :
سؤال :معاملات شبكه اى و زنجيره اى وجود دارد (مثل گلدكوئيست و الماس) كه شركت اقدام به فروش طلا يا الماس از طريق بازاريابى شبكه اى كرده است به اين صورت كه شخص مبلغى به حساب آنان واريز مى‏كند و سپس براى شركت بازاريابى مى‏كند و به ازاى هر چند مشترى كه بواسطه اين فرد ثبت نام كرده و براى خريد الماس يا طلا پيش پرداخت بدهند و زنجيره به حد نصاب برسد، مبلغى به عنوان كميسيون به حساب وى واريز مى‏شود و يا امتياز خريد ساير محصولات شركت به وى داده مى‏ شود معامله به اين شيوه چه حكمى‏ دارد؟
جواب : معامله به شيوه مذكور صورت شرعى ندارد و جايز نيست.

منبع:
http://www.wilayah.net/pr/estefta/page1.php#f12

استفتاء از آیت الله العظمی مکارم شیرازی :
در پی سؤال عده كثيری از مقلدين معظم له راجع به حكم شرعی فعاليت شركتهای گلد كوئيست ، گلد ماين ، الماس ، بيزينس ، كارگشا و غيره و همچنين طرح شايعاتی راجع به حليت فعاليت اين شركتها از سوی برخی از افراد، ايشان طی فتوايی حكم به حرام بودن فعاليت كليه شركت هايی كه به طورزنجيره ای بازاريابی می كنند دادند.


متن استفتاء بدين شرح است:
سلام عليكم:
1- به نظر حضرت عالی حكم شرعی فعاليتهای شركتهايی كه به صورت زنجيره ای بازاريابی مي كنند چگونه است؟
2- آيا استفتائی كه به نقل از حضرت عالی راجع به حليت فعاليت شركتهای مزبور در سايتها و نشريات اين شركتها منتشر ميگردد معتبر است ؟
1- اين مؤسّسات به ظاهر اقتصادى كه گاه چهره واقعى خود را زير پوشش هاى ايجاد اشتغال يا تخصيص قسمتى از درآمد خود به مراكز خيريّه پنهان مى كنند مؤسّسات مرموز و خطرناكى هستند كه كار آنها شبيه به نوعى قمار يا لاتار است كلاه از سر عدّه زيادى برمى دارند و بر سر عده معدودى مى گذارند و قسمت عمده درآمد را خودشان مى برند و غالباً به خارج منتقل مى كنند بى آن كه هيچ گونه كار مثبتى انجام داده باشند و عمل آنها مصداق بارز اكل مال بباطل است كه قرآن مجيد با صراحت از آن نهى كرده است.


اين مؤسسات نخست به نام »پنتاگونو» در بعضى از شهرها آشكار شد و هنگامى كه مقامات قضائى و اطّلاعاتى متوجّه كارهاى خلاف آنها شدند جلوى آن را گرفتند سپس شركتهاي ديگري با نامهاي گلد كوئيست ، گلد ماين، الماس، بيزينس، كارگشا و غيره تاسیس شده و با ظاهری دیگر ( ولی در حقیقت به همان صورت قبل) شروع به فعّالیت کردند. و آن هم بعد از كارشناسى مقامات قضائى ممنوع شد و اخيراً به صورت «معامله الماس» همان برنامه به شكل تازه اى دنبال مى شود و در هر جا ممكن است به صورتى درآيد نشانه همه آنها بازاريابى هاى زنجيره اى با درآمدهاى كلان است. چندی قبل كه اين مؤسّسات استعمارى در خارج شروع به فعّاليّت كرده بودند بعضى از مسلمانان خارج سؤالى به اين صورت براى حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى فرستادند كه در كشور اتريش به عنوان «بدون دردسر صاحب 30000000 دلار شويد» فرم هاى خاصّى كه به صورت زنجيره اى مشترى معرفى مى شود در اختيار متقاضيان قرار مى داد و آن را به طور مشروح در سؤال خود بيان كرده بودند ايشان درجواب نوشتند:


"شركت در اين كار حرام و پول عايد از آن مباح نيست و در واقع نوعى كلاهبردارى مرموز
براى تصاحب اموال ديگران است."

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید