بخشی از مقاله


ويژگي هاي جنگ نرم آمريكاعليه ايران

اما افكار عمومي در كشورهاي مسلمان به دو دليل اصلي هنوز نتوانسته است قالب هاي مناسب و تحت كنترلي را به دست آورد. دليل نخست تعارض افكار عمومي در برخي كشورها با منافع حاكميت آن كشورهاست و دومين سبب آن است كه يك رسان متمركز و همگاني كه در جهان اسلام به عنوان مغز ارتباطات شناخته شده و تود شكل نيافته افكار عمومي را جهت دهد، وجود ندارد. هر چند يك رسان مدرن و پيشرفته تحت عنوان «الجزيره» بر آن است كه تا حدودي اين خلاء را به ظاهر پر كند. ولي در طي سال هاي اخير و به خصوص پس از وقايع 11 سپتامبر در معرض چالش هاي فراواني قرار گرفته است.


در حال حاضر به نظر مي رسد كه افكار عمومي جهان اسلام بيشتر به صورت انفعالي به علت تهاجمات گسترد ايالات متحده منسجم و تحريك شده است، كه خود يك فرصت شايسته به شمار مي رود. اما به دليل فقدان فعاليت برنامه ريزي شده و علمي، دوام و قوام آن مورد ترديد است.
2ـ ارتباطات بين بازيگران و ايران


در ميان بازيگراني كه به اختصار به آنها پرداخته شد، ارتباطاتي برقرار است كه ميزان تأثيرگذاري و تأثير پذيري آن ها از يكديگر و از ايالات متحده امريكا مشخص مي نمايد.
به عبارتي تقرّب به جمهوري اسلامي، زمينه ساز تأثيرپذيري اين كشورها مي شود ولي اين تأثيرپذيري لزوماً به معناي غلبه فرهنگي در اين روابط نيست، به عنوان مثال چين كمترين تأثيرپذيري كمي به لحاظ فرهنگي از جمهوري اسلامي ايران دارد ولي به واسط منافع مادي مشترك به ايران تقرّب يافته است.


در مقابل جهان اسلام بيشترين قرابت فرهنگي را با ايران دارد، به عبارت ديگر دو محور اشتراكات فرهنگي يا اشتراكات منافع سياسي در تعامل با يكديگر يا به صورت مستقل، تقرب يا تباعد سياسي را رقم مي زنند.
غلب محور سياسي يا فرهنگي در روابط ايران و چين و محور منافع سياسي و يا عمدتاً سياسي با روسيه مشهود است. درحالي كه در مناسبات با اروپا اين محور جهت سياسي ـ فرهنگي دارد. به عبارتي ديگر چيني ها و روس ها در روابط با ايران بيشتر طالب منافع مشترك سياسي ـ اقتصادي مي باشند، درحالي كه اروپايي ها به مناسبات سياسي و فرهنگي مي انديشند. در جهان اسلام طبعاً غلبه با اشتراكات ارزشي و فرهنگي است كه با منافع مشترك سياسي البته بيشتر در

مواجهه با حكومت ها تقويت مي گردد.
3ـ رويكرد تبليغي ـ ديپلماسي عمومي ايالات متحده برضد جمهوري اسلامي ايران
مخاطب اصلي ديپلماسي عمومي، افكار عمومي و اذهان مردم جهان است. از آنجايي كه ديپلماسي عمومي از طريق فضاسازي در بين افكار عمومي قادر به ايجاد زمينه براي تهاجم به انديش تصميم گيرندگان سياسي، آن هم در ابعاد گسترده مي باشد، طبعاً به هر ميزان كه جنبه

هاي فرهنگي و ارزشي در ميزان دوري و نزديكي سياسي تأثير داشته باشد، نفوذ ايالات متحده و توانمندي آن كشور در به كارگيري ديپلماسي عمومي مورد نظر خود، بيشتر خواهد بود. از اين رو محور تأثيرگذاري امريكا در ميان بازيگران صحن سياست بر ضد ايران به استثناي جهان اسلام كه حكايت ديگري بر آن مترتب است اين تقارب و تباعد؛ ارتباط نزديكي با تقرّب به ارزش هاي غربي براي زيستن دارد. در همين راستا، محور عمد تبليغاتي ايالات متحده امريكا متوجه آن است كه جمهوري

اسلامي را به سبب زير پا گذاشتن ارزش هاي غربي يا حداقل مبارزه با آن سبك از زندگي، متهم نمايد. در اين چارچوب مهمترين محورهاي تبليغي امريكا حول دو محور اصلي شكل گرفته است.
.1 تخطئ ارزش هاي غربي و در نهايت كيان غرب از سوي جمهوري اسلامي ايران، عاملي كه جمهوري اسلامي ايران را به عنوان يك نظام خطرناك معرفي مي كند.
.2 تأكيد بر وجود تفرقه و وجوه تفرّق ميان ملّت و حكومت ايران و كمك به مردم ايران براي تغيير نظام و رفع خطر از غرب با سقوط نظام جمهوري اسلامي.


هرچند كه هدف هاي اصلي از دو محور فوق الذكر يكسان بوده و فقط نحو اجراي كار و حصول به مقصد متفاوت است، امّا بررسي هاي مستند نشان مي دهد كه خط مشي نخست را جمهوري خواهان و خط مشي دوم را دموكرات هاي امريكا حداقل تاكنون تعقيب كرده اند. هرچند،پيش ازاين بحث حاكميت دوگانه براي تعميق ميزان نفوذ ارزش هاي غربي حتي در ميان حاكميّت تبليغ مي شد!
امريكايي ها براي كاستن از شكاف ايجاد شده ميان خود و اتحادي اروپا در جهت اتخاذ سياست هماهنگ تر بر ضد جمهوري اسلامي ايران و نيز تخريب تصوير نظام ايران، گزاره هاي متنوع تبليغي را به افكار عمومي مردم جهان به ويژه افكار عمومي سازگار با انگاره هاي غربي القاء مي كنند. گزاره هاي مورد نظر حكومت امريكا عبارتند از:


.1 نظام اسلامي، مبتني بر اصول دموكراسي نبوده و نظامي غيردموكرات است.
.2 حكومت اسلامي ايران، نظامي ضدحقوق بشر است.
.3 دولت ايران براي صلح جهاني خطرناك است زيرا:
3ـ1ـ حكومت ايران داراي سلاح هاي كشتار جمعي است.
3ـ2ـ دولت ايران حامي اصلي تروريسم مي باشد.
.4 مردم ايران طالب تداوم نظام اسلامي حاكم نمي باشند

.
.5 نظام اسلامي حاكم بر ايران، ديكتاتوري و عليه خواست هاي غرب گرايانه مردم ايران است.
.6 نظام اسلامي در آستان فروپاشي است.
.7 حاكميت ايران دوگانه و شامل دو بخش منتخب و غير منتخب است.
.8 نظام اسلامي ايران كارايي لازم را ندارد درحالي كه نظام هاي غربي يا طرفدار غرب كارآمد، مي باشند.
با تجزيه و تحليل محورهاي فوق كاملاً مشهود است كه سه محور نخست براي تخريب وجهه جهاني بوده درحالي كه محورهاي مذكور در مواد 4 الي 8 براي از بين بردن و يا حداقل سست كردن وجه دروني است.
شرايط اقتضاء مي كند كه در واكنش تبليغاتي در قالب ديپلماسي عمومي، ايران هم در وجهه جهاني و هم در وجهه دروني، تصويري مغاير با خواست و القاء ايالات متحده به مردم جهان ارائه كند.


دـ ديپلماسي عمومي
الگوي جنگ هاي جديد امريكا صرفاً الگويي متكي بر توان نظامي امريكا نيست بلكه داراي ابعاد غيرنظامي نيز مي باشد. اين ابعاد بسيار پيچيده و در عين حال با اهميت مي باشند و بطور خلاصه مي توان آنها را «ديپلماسي عمومي» نام گذاري كرد.
هدف ديپلماسي عمومي امريكا آن است كه در كنار فشار و تهديدهاي نظامي، ديدگاه هاي طرف مقابل را تغيير دهد و حالت انفعال و تسليم پذيري در قبال قدرت مهاجم را ايجاد نمايد و عملاً طرف مقابل را از مقابله منصرف سازد. در حقيقت با تكيه بر بعد تهاجم نرم افزاري، شخصيت و ذهنيت

اجتماعي طرف هاي درگير را كاهش داده و يا به طور كلي زايل سازد و در ادامه قدرت تصميم گيري براي ايستادگي و مقاومت رقبا و يا دشمنان را از آنان سلب و نيروهاي چالش گر را به عناصري منفعل و بي خاصيت كه حالت تسليم بر آنها غلبه نموده تبديل كند. رويكرد اعمال ديپلماسي عمومي در الگوي جنگ هاي جديد، نوعي اقدام پيش گيرانه و يا حتي اقدامي


پيش دستانه است. زيرا قبل از آن كه نيروي چالش گر با امريكا بر آن گردد كه تحركي از خود نشان دهد با تركيبي از فشار نظامي، ارعاب و از سوي ديگر اعمال ديپلماسي عمومي مواجه شده و از اقدام مبارزه جويانه منصرف مي گردد.


ديپلماسي عمومي و كاربرد آن در عرص سياست، راهكار و رويكرد جديدي نيست. اما بدون ترديد اطلاعات پيرامون استفاده از اين روش به انداز لازم و كافي عميق نمي باشد. نوشتار حاضر بر آن است كه طي سه بحث، تعريفي اجمالي از «ديپلماسي عمومي»(1) ارائه نموده و از دريچه ديپلماسي عمومي، مواضع ايالات متحده و اروپا نسبت به جمهوري اسلامي ايران را به صورت خلاصه تحليل كرده و براي كاهش اثرات آن عليه نظام اسلامي نظراتي را مطرح نمايد. تحليل مربوطه در چهار فصل ارائه مي گردد:


.1 تعريف ديپلماسي عمومي، وجوه تمايز آن با مفاهيم مشابه و ابزارهاي آن در امريكا
.2 آخرين تحولات پيرامون ديپلماسي عمومي در امريكا
.3 ديپلماسي عمومي ايران و امريكا، بازيگران و ارتباطات آنان
.4 پيشنهادهاي عملياتي در قبال ديپلماسي عمومي ايالات متحده بر ضد ايران
مدارك مستند نشان مي دهد كه به تازگي ديپلماسي عمومي با مفهوم و هدف گذاري جديد آن در صدر برنامه هاي كاخ سفيد و نيز وزارت امور خارجه و پنتاگون قرار گرفته است.


با توجه به اهميت بازشناسي ديپلماسي عمومي و ارائ برخي راهكارهاي كلي در اين مجموعه جادارد كه نهادها و دستگاه هاي مربوطه در كشور اين مهم را مورد عنايت دقيق قرار داده و براي مقابله با آثار و تبعات آن راه كارهاي تاكتيكي و اجرايي تدوين و ارائه دهند تا از اثرات احتمالي مخرب آن بر جامعه و محيط منطقه يي و بين المللي كاسته شده و يا راه هاي جبران آن ها يافته شود.
هانس ان تاچ (HansNTuch) نويسنده كتاب «برقراري ارتباط با جهان» در سال 0991 در تعريف

 

ديپلماسي عمومي چنين نوشت: «تلاش هاي رسمي دولت براي شكل دادن به محيط ارتباطي در سياست هاي امريكا در كشورهاي خارج با هدف كاسته شدن از ميزان تأثيرات منفي، سوءتعبيرها و سوءتفاهم ها در زمين مناسبات امريكا با ديگر كشورها را ديپلماسي عمومي، مي نامند.»
در فرهنگ واژگان (ديكشنري) در بخش اصطلاحات روابط بين الملل كه در سال 5891 م، به وسيل وزارت امور خارجه امريكا منتشر شده است، ديپلماسي عمومي به شرح زير تعريف گرديده است:
«ديپلماسي عمومي به برنامه هاي مورد حمايت دولت اشاره دارد كه هدف از تنظيم آنها اطلاع رساني و يا تحت تأثير قرار دادن افكار عمومي در كشورهاي ديگر است. ابزار اصلي اين هدف نيز

انتشار متن هاي مورد لزوم، برنامه هاي متعدد و متنوع مبادلات فرهنگي، راديو و تلويزيون مي باشد.»(2)
آژانس اطلاعاتي ايالات متحده (USIA) كه بيش از چهل سال به صورت تخصصي در زمينه ديپلماسي عمومي فعاليت كرده است، در تعريفي از ديپلماسي عمومي آورده است:
«ديپلماسي عمومي به دنبال آن است كه منافع ملّي و امنيت ملّي ايالات متحده را از طريق

شناخت، اطلاع رساني و تأثيرگذاري بر مردم كشورهاي ديگر و گسترش گفتگو ميان شهروندان و نهادهاي امريكايي و همتايان خارجي آنها ارتقا دهد.» هيات مأمور برنامه ريزي ادغام USIA در وزارت امور خارجه امريكا در سال 7791، در يكي از آخرين تعاريف ارائه شده، ديپلماسي عمومي را اين گونه توصيف مي كند: «ديپلماسي عمومي مي كوشد منافع ملي ايالات متحده را از طريق مفاهيم، اطلاع رساني و تأثيرگذاري بر مخاطبان خارجي ارتقاء دهد.»


پرفسور"محمد اقبال تاجيك " استاد علوم سياسي مركز مطالعات پاكستان تهديدهاي آمريكا عليه انقلاب اسلامي ايران را توخالي دانست.
وي روزجمعه درآستانه بيست وهشتمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي در گفت‌وگو با ايرناافزود: معتقدم كه آمريكا جرات حمله به ايران را ندارد و چنين حماقتي نيز نخواهد كرد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید