بخشی از مقاله

پيشگفتار
وجود ويژگي هاي متنوّع در دوره هاي تاريخ تكوين معماري مسجد جامع كبير يزد از يكسو و تضادّ در نوشته ها واقوال از ديگر سو،تاريخچه اي پيچيده و مبهم از اين بناي مهم را در پيشرو قرار داده است.اين امر موجب آنن شد تا با هدف رفع ابهامات تاريخي مسجد و معرفي ان در دوره هاي تاريخي پژوهش حاضر شود.


بناي مسجد جامع كبير يزد طي قرون متمادي بر بقاياو يا در كناربناهاي متنوعي بنا گرديده كه در متون تاريخي تحت عناوين مسجد جمعه شهرستان ،مسجد جامعع عقيق،مسجد جمعه قديم در درده،مسجد جامع نو وبناهاي الحاقي آن با اسامي گوناگون از آنها ياد شده است .


در بررسي حاضر از بناهايي كه در قرون اوليه اسلامي تا نيمه قرن ششم ه.ق.در اين مكان احداث شده تحت عنوان »بناهاي اوليه مسجد جامع كبير يزد« يادد شده است كه آثار بسيار اندكي از آن باقي است.نكته جايز اهميت در رفع ابهامات تاريخچه مسجد آن است كه هر ساخت و ساز و اقدام تازه اي در بنا،با تعميرات و نوسازي آثار قبليو به عبارتي با ابقاء و احياي آثار گذ شته توام است و اين امر نه تنهادر بنا به طور خاص اتفاق مي افتد،بلكه همواره با تغيير و تحولات محيطي مسجد نيز

همراه است تاسازمان ،فضايي شهرراكه خود نيز به آن وابسته است ،تبلور و انتظام بخشد.
اين مهم در بررسي تاريخي مسجد رهنمودي است تا نهوه برخورد پيشينيان با آثار گذ شته راروشن سازد،نگرش آن ها در قالب بناي منفرد نبوده،بلكه به عنوان يك فضاي شهري، با هدف پرهيزاز تخريب و انهدام محيط عمل مي كرده اند تا اين اقدام به بي هويتي بنا و تزلزل در نظم اندامواره بافت هاي قديمي شهرها منجر نگردد.

روش پژوهش
بررسي هاي اوليه بيانگر اين حقيقت بودند كه نه تنها تعدد و تنوع بنا ها ياوليه مسجد زير سئوال است بلكه بانيان بناها و تاريخ بنيان آنها نيز درپرده اي از ابهام قرار دارد.
مهمترين و پيچيده ترين بخش يافتن شجره نامه اي آل كاكويه يزد (قرون 5


و6 ه.ق )بود كه در منابع تاريخي از بانيان بناهاي اوليه بشمار مي رود. دقت در تمامي آثار و مقايسه منابع موجود و همچنين يافتن نسبتهاي فاميلي حكام كاكويي با سلاطين وقت ايران، چون كلافي سر در گم زماني طولاني اين پژوهش را متوقف ساخت كه در نهابت با پژوهش هاي مكرر اين امر ميسر گرديد.

منابع مورد استفاده
در ميان مورخين، مورخين قرن نهم ه.ق جعفر بن محمد حعفري مولف تاريخ يزد به سال 844 ه. ق و احمد بن حسين بن علي كاتب مولف تاريخ جديد يزد پس سال 862 ه. ق اطلاعات ارزنده اي از مسجد را ارائه داده اند. همچنين آثار ديگر مورخيني چون محمد مستوفي بافقي، وطرب نائيني را در زمره مورخين متأخر مي توان بر شمارد. مقالات و آثار ارزنده معاثري كه مشخصاتي از مسجد را عرضه كرده اند واز مهمترين اين آثار، يادگارهاي يزد، تأليف دكتر ايرج افشار است.


مهمترين و رهگشاترين آثار، وقف نامه جامع الخيرات است كه شرح موقوفات سيد ركن الدين محمد باني مسجد جامع نو و پشر ارشدش سيد شمس الدين داماد رشيد الدين فضل الله است. اين وقف نامه در جلد دوم يادگارهاي يزد به چاپ رسيده است.
علاوه بر جامع الخيرات وقف نامه هايي در كرباس ورودي اصلي مسجد فعلي به صورت كتيبه هاي تاريخ داري نصب است كه ازمنابع مهم به شمار مي روند.

 

معرفي بناهاي اوليه مسجد جامع كبير يزد
بخش عمده بناهاي اوليه به هنگام گسترش صحن مسجد جامع نو و نوساريهاي عهد قاجاريه به سال1240 ه. ق تخريب شد. بقاياي تاريخي اين مجموعه در سمت شرقي صحن، تا قبل از تعميرات اساسي سال 1324 ه .ش باقي بود و در اين سال اين اثر ارزنده تاريخي منهدم وشبستان جديدي د رمكان آن احداث گرديد. تنها اثر به جا مانده از بناهاي اوليه، بخشي از جداره شمال شرقي مسجد است كه احتمالاَ پئسته اصلي يا لاوليه هم نيست ولي د رتعميرات مسجد دست نخورده باقي مانده است و شامل دو ورودي قديمي و متروك، يكي د رسمت شمال و ديگري در سمت شرق است ( تصوير شماره يك ).


شبستان موجود در سمت غربي صحن مسجد، احتمال دارد شبستاني از مجموعه قديمي باشد كه در تغيير و تحولات 1240 ه .ق عهد قاجار، مورد تعمير ونوسازي قرار گرفته و با تغييرات عمده اي كه به ويژه در پوشش سقف به خود ديده، آن را به دوره قاجار نسبت داده اند. اما به احتمال قريب به يقين، شبستان درجايگاه طرح قديمي است به ويژه آن كه قبله آن نسبت به قبله اصلي انحراف دارد( تصوير شماره دو).


در ميان افرادي كه بقاياي تاريخي بناهاي اوليه را د رسمت شرقي صحن رويت كرده اند، ماكسيم سيرو، نقسه دقيقي ا زمسجد را در سال1317 ه .ش مطابق با 1938 م ترسيم كرده است كه به خوبي آثار بناهاي اوليه را نشان ميدهد ( تصوير شماره سه). او همچين در اين نقشه دوره تاريخي تمامي جرزهاي بنا را مشخص كرده است كه بسيار لرزنده است. وي البته تنها بخش شرقي صحن را از بناهاي اوليه دانسته و اين بخش را به طور جداگانه نيز ترسيم كرده است، اما شبستان شازده را، قاجاري معرفي كرده است كه اين احتمال وجود دارد كه كل شبستا


ماكسيم سيرو تصاويري از بقاياي تاريخي را در انتهاي گزارش خود علاوه
بر تصوير پانورامايي ارائه كرده است كه به خوبي مجموعه را معرفي مي كند (تصوير شماره 4).

ابهام‌هاي تاريخي
آثار مورخين قرن نهم، اطلاعات مهمي را از تاريخچه بناهاي اوليه ارائه مي‌دهند، اما دقت د رآثار اين مورخين ما را با تناقض هاي زيادي در تاريخچه بناهاي اوليه مسجد مواجه مي سازد. مورخيني كه پس از جعفري و كائب مبادرت به نگارش تاريخ يزد نموده اند به دليل استفاده متناوب از هر دو مأخذ، مخاطب را به سردرگمي عجيبي سوق مي دهند.


مشكل اساسي درآثار مورخين، اعم از متقدم، متأخر و حتي معاصر ان است كه تعدد بناهاي اوليه مسجد در آثار آنها متفاوت ذكر شده است واين مشكل در گفته هاي جعفري و كائب كه منشأ نگارش هاي بعدي هستند نيز دهده مي شود. مورخين متأخر و حتي معاصري كه بقاياي تاريخي مسجد را رؤيت كرده اند، تنها به وجود يك مسجد قديمي در كنار مسجد نو اكتفا كرده اند.


در اين ميان منبع موثقّي چون جامع الخيرات به وجود سه مسجد در جوار يكديگر پس از احداث مسجد جامع نو تأكيد دارد. همچنين كاوش هاي باستان شناسي و تحقيقات ماكسيم س

يرو، موجوديّت يك مسجد قديمي را در جوار بقاياي تاريخي بناهاي اوليه نشان داده است.
به اين ترتيب در مأخذ و مدارك موجود، گاه بناهاي اوليّه مسجد مشتمل بر دو مسجد است و گاه با يك مسجد اوليه روبرو هستيم. از تبعات اين تناقض گويي ها، ذكر نام باني يا بانيان بناهاي اوليه مسجد است كه با اسامي متنوعي روبرو مي شويم. در پاره اي متون تاريخي، از سه نسل سخن به ميان مي آيد كه در ساخت و سازها دست داشته اند و در جايي ديگر شجره نامة بانيان گاه به چهار يا پنج نسل مي رسد.


مسلم است كه ارايه اسامي متنوع بانيان بناهاي اوليه مسجد، نه تنها تاريخ بنيان بنا را مخدوش مي سازد. بلكه ترديدهاي مكّرر از تعّدد بناهاي اوليه،كل مجموعه را مورد سؤال قرار داده و تاريخچه مبهم بنا را عرضه مي نمايد.


از طرفي متون تاريخي نشان مي دهند كه شهر يزد، قبل از اينكه دارالعباده آل كاكوبه گردد، پايگاه مهمي براي زردتشتيان بوده است كه هنوز هم نقش خود را حفظ كرده است. حتي متون تاريخي از احداث مسجد جامعي در قرون اوليه اسلامي در شهر يزد خبر نداده اند و شروع ساخت و ساز مسجد جامع را در اين شهر در بدو ورود امراي كاكويي ذكر كرده اند كه شهر داراي حصار و
دروازه مي گردد.


همچنين صاحبنظراني كه بقاياي تاريخي مسجد را قبل از تخريب ديده اند، در مورد جايگاه و موقعيت آن اظهار نظرهايي كرده اند كه دال بر وجود آتشكده در مكان آن است و در متون تاريخي اشاره اي بر وجود آتشكده در اين مكان نيست.
علاوه بر آن، اظهار نظرهاي

مستشرقين و نتايج تحقيقات ماكسيم سيرو، بنيان بقاياي تاريخي مسجد را به قرون اوليه اسلامي، قبل از سلاجقه يا پيش از روي كار آمدن كاكوئيان در يزد دانسته اند كه اين نظريه در تقابل با متون تاريخي قرار مي گيرد و موضوع را بغرنج تر مي سازد. همچنين باني و تاريخ بنيان دومين مسجد در گزارش تحقيقي ماكسيم سيرو، با آثار مورخين تطابق ندارد.

بررسي و مقايسه مدارك و شواهد تاريخي
تعدد بناهاي اوليه
جهت رفع ابهامات تاريخي، تمامي مدارك و شواهد تاريخي مورد بررسي و مقايسه قرار گرفته كه به اختصار اهم آن ها ارايه مي گردد:
آثار مورخيّن متّقدم
جعفري و كاتب در تأليفات خود در دو مبحث جداگانه كه شرح حال اميران و حكام يزد و ديگري معرفي مساجد جامع يزد است، به ساخ
اين دو مورخ در مبحث اول، بر موجوديت دو مسجد در مكان بناهاي اوليه اذعان دارند كه مسجد اولي را، مسجد جمعة شهرستان و دومين مسجد را مسجد جمعه درده يا مسجد قديم درده ذكر كرده اند. جعفري در مبحث دوم از دو مسجد متصل قديمي سخن مي گويد ولي كاتب عليرغم تعيين ميزان كارآيي مساجد در مبحث اول، بناهاي قديمي مجموعه را يك مسجد دانسته و متذكر مي شود كه مسجد قديم همان عتيق است.

آثار ديگر مورخين


مورخيني كه قبل از گسترش صحن مسجد(1240 ه.ق) تأليفات خود را ارايه داده اند، همچون محمد مستوفي بافقي عيناً مطالب جعفري و كاتب را به تناوب نقل قول كرده اند و از هر دو مسجد قديمي سخن گفته اند. اما مورخين معاصري كه پس از اين تاريخ مبادرت به نگارش كرده اند، تنها به معرفي يك مسجد قديمي پرداخته اند. آيني در آتشكدة يزدان و دكتر افشار در يادگارهاي يزد، ضمن شرح مبسوطي از مسجد جامع، تنها به يك مسجد قديمي اشاره دارند.

آراء صاحبنظران
آراء صاحبنظراني كه بقاياي تاريخي بناهاي اوليه را رؤيت كرده اند، نشانگر آن است كه كهن ترين بخش قديمي مسجد يا مسجد اوليه را ديده اند. اين افراد در مورد موقعيت و ويژگي هاي اظهار نظرهايي كرده اند كه در يك جمع بندي كلي، آن را از آثار قرون اوليه اسلامي و مكان مسجد را در كنار يا بر جايگاه آتشكدة زرتشتيان دانسته اند.


دكتر ايرج افشار، جزيي از پي آتشگاه ساساني را در محل بقاياي تاريخي بناهاي اوليه مسجد تشخيص داده است و دكتر محمد كريم پيرنيا، وجود محلي به نام « تل خاكستر» را در مجاورت آتشكده اي در اين مكان دانسته است. همچنين دكتر پيرنيا و كهنسالان يزدي كه شاهد تخريب بقاياي بناهاي اوليه بوده اند، همگي اذعان دارند كه هنگام حفر زمين براي پي ريزي شبستان جديد، خاكستر زيادي از اين محل بيرون برده شده است و نكته قابل توجه ديگر، توجه زردتشتيان به اين مكان و روشن كردن شمع در محل كرباس مسجد فعلي است.


پروفسور پوپ نيز مسجد را در محل يكي از آتشكده هاي ساساني دانسته كه در روزگار صفاريان داير بوده است. همچنين دونالد ويلبر، بقاياي تاريخي بناهاي اوليه را متعلق به قبل از سلاجقه مي داند.

رسالة ماكسيم سيرو از مسجد جمعه يزد
ماكسيم سيرو در ابتداي گزارش ارزندة تحقيقي خود، مكان بناهاي اوليه را در جايگاه آتشكدة اصلي زردتشتيان قلمداد كرده ولي در ادامه احتمال استقرار مسجد را در جوار آتشگاه دانسته است. وي ضمن ترسيم دقيقي از بقاياي بناهاي اوليه، با توضيحاتي كه مي دهد، بر اين اعتقاد است كه از مسجد قديمي سه چهارم حياط باقي مانده است كه اين بنا كاملاً متقارن و به دور يك حياط مربع شكل واقع بوده است و سپس اقدام به بازنمايي مسجد كرده است( تصوير شماره پنج)


وي اين مسجد را قابل قياس با مساجد قرون اوليه و بسيار شبيه به آن ها وصف مي كند. نكتة ديگري كه براي اثبات تعلق اين بنا به قرون اوليه اسلامي دارد، عدم وجود تزيينات در مسجد عتيق است. طرح مسجد عتيق، طبق نقشة بازسازي شده( تصوير شماره پنج). به صورت شبستاني است كه قبلة آن بيش از سه درجه به سمت شرق انحراف دارد. اگر طرح مسجد به اين نحو كه او ترسيم كرده است باشد، بايد گفت كه مسجد عتيق با نمونه هاي موجود مساجد اوليه در ايران متفاوت است. زيرا تمام ناوها در مساجد اوليه موجود عمود بر حياط هستند و در اين طرح ناوهاي مسجد عتيق يزد، موازي صحن و در جهت قبله استقرار يافته اند.


وي موجوديت مسجد ديگري را در جوار مسجد عتيق و در سمت غربي آن تأييد مي كند و در محل پاياب قنات زارچ را در همين مسجد، يعني سمت غربي مسجد عتيق نشان مي دهد. اين پاياب هم اكنون در صحن مسجد فعلي واقع است. همچنين ماكسيم سيرو، مكان مستحدنات الحاقي دختران فرامرز را در سمت جنوبي مسجد عتيق تأييد كرده است( تصوير شماره شش)


به اين ترتيب ماكسيم سيرو بر اين عقيده است كه مسجد اوليه به هنگام ورود كاكوئيان در يزد برپا بوده است و اولين حاكم كاكويي، ظهيرالدين ابو منصور فرامرز، پس از ورود به يزد، مسجد ديگري را در جوار آن بنيان نهاده است. اما مشخصات اين مسجد، همان مسجد جمعة قديم درده است كه مورخين
متقدم باني آن را گرشاسب ثاني ذكر كرده اند

وقف نامه جامع الخيرات
مأخذ موثق و مهم ديگري چون جامع الخيرات، مجموعة قديمي را مشخص كرده است. صفحات اوليه اين وقف نامه اسامي بناهايي است كه واقف آن ها را بنيان نهاده و يا موقوفاتي جهت آن

تعيين كرده است. جامع الخيرات ضمن برشمردن مساجد پنجگانه، از سه مسجد در داخل شهر يزد نام مي برد كه دو مسجد را به صراحت جامع قلمداد مي كند و يكي را در عرصة مسجد جامع قديم مستقر دانسته است. از آن جا كه مسجد جامع در هر شهر بيش از يكي نيست، مسلم مي گردد كه سه مسجد نامبرده، متعلق به مسجد جامع كبير و در كنار يكديگر واقعند. يكي مسجد جامع نو است كه خود واقف يعني سيد ركن الدين آن را بنيان نهاده و دو مسجد ديگر، مساجد قديمي هستند. آن چه در توضيح سه مسجد از مساجد پنجگانه آمده به اين شرح است:


« و اما مساجد پنجگانه:
1ـ از اين مساجد، مسجد جامعي كه در داخل شهر يزد بنا شده و به جامع عتيق اضافه شده است. جامع عتيق در وسط بازار بزرگ و روبروي
كاروانسراي معروف به ايازي است.


2ـ و از اين مساجد، مسجد جامعي است كه در داخل شهر يزد بنا شده و در جوار بنيادهاي خيريه است كه به واقف منسوب است.
تصوير 6ـ طرح كلي دوران اوليه
مأخذ: رساله ماكسيم سيرو از مسجد جمعة يزد ص173
الف ـ مسجد اوليه يا جامع عتيق
ب ـ مسجد ثانويه يا جامع قديم
ج ـ مستحدنات الحاقي دختران فرامرز


3ـ و از اين مساجد، مسجد فوقاني است كه در عرصه جامع قديم و در داخل شهر يزد واقع است.»
توضيحات جامع الخيرات در مورد سه مسجد، راهنمايي است، جهت مكان يابي آن ها در كروكي ماكسيم سيرو از سه مسجد در زماني كه مسجد جامع نو در پشت قبلة مسجد قديم ساخته شد( تصوير شماره هفت)
شايان ذكر است كه شرح موقوفات سيد شمس الدين در جامع الخيرات بر اين سه مسجد تأييد ديگري است بر مكان يابي اين سه مسجد در جوار يكديگر، كه علاوه بر آن وضعيت و كارآيي سه مسجد را در آن زمان مشخص ساخته


است.
به اين ترتيب كه « موقوفات شمس الدين بر مسجد» كه همان جامع عتيق است، نشان مي دهد كه نماز جمعه در آن برگزار نمي شده است، اما نمازهاي جماعت يوميه و مستحبي برقرار بوده و

امام جماعت و متولي داشته است. مسلم است كه عدم برگزاري نماز جمعه در اين مسجد به واسطة احداث مسجد جامع دوم يا جامع قديم بوده كه اقامة نماز جمعه به آن منتقل شده بود و « موقوفات شمس الدين بر جامع قديم» نشانگر برپايي نماز جمعه در اين مسجد، حتي پس از احداث مسجد نو است. موقوفاتي كه شمس الدين بر اين مسجد تعيين مي كند، مفصل است و وقف نامه به صراحت برگزاري نماز جمعه را در اين مسجد بيان كرده است.
اما « موقوفات شمس الدين بر غرفه مسجد جامع» كه آن را مسجد فوقاني در عرصة جامع قديم مي خواند، نشان مي دهد كه نماز جمعه اي در آن مسجد برگزار نمي شده و سيد شمس الدين وسيله اي براي اقامه نماز جمع در غرفه‌هايي كه خود در مسجد احداث مي كند مهيا مي سازد. وي در اين وقف نامه، از غرفه اي كه براي رضاي خدا در اين مسجد ايجاد كرده است تا نماز جمعه در آن برگزار شود، اشاره دارد. ماكسيم سيرو نيز ضمن معرفي اين

 


غرفه ها، مقطعي از پايه هاي قطور ايوان عظيم يا صفة بلند متصل به مأخذ: رساله ماكسيم سيرو از مسجد جمعة يزد، ص 138
1ـ مسجد جامع شهرستان يا مسجد جامع عتيق( مسجد جامع در جوار بنيادهاي خيريه واقف)
2ـ مسجد جامع قديم درده يا مسجد جامع قديم( مسجد جامع در جنب جامع عتيق كه جامع عتيق در وسط بازار بزرگ و روبروي كاروانسراي ايازي واقع است)
3ـ مسجد جامع نو( مسجد فوقاني در عرصة قديم)
مقصوره را ترسيم كرده و غرفه ها را گالري ناميده است.
آن چه اهميت دارد آن است كه وقف نامه اي كه شرح موقوفات شمس الدين بر جامع قديم است، منظور همان مسجد گرشاسبي است و جاي هيچ شبهه اي در تأييد اين مدعا نيست، حال آنكه پاره اي منابع موثق معاصر، اولين مسجد از مساجد پنجگانه را كه در جامع الخيرات آمده است به غلط مسجد جامع نو دانسته اند و اين علاوه بر آن است كه مسجد جامع عتيق يا اوليه را مسجد گرشاسبي مي دانند و از مسجد دومي كه همان مسجد جامع قديم يا گرشاسبي است بي خبر مانده اند!


بررسي شجره نامه آل كاكويه يزد
جهت دستيابي به اين شجره نامه كه براي يافتن تاريخ بنيان بناهاي اوليه رهگشايي به شمار مي رفت، از آثار مورخين و بررسي هاي تاريخي معاصر استفاده شده است. مقايسة تطبيقي كلية مدارك بدست آمده اين امكان را مسير ساخت.

آثار مورخين
جعفري و كاتب در مباحث اوليه تأليفات خود ضمن برشمردن حكام و اميراني كه در شهر يزد به قدرت رسيدند و نيز همزماني فرمانروايان يزد با سلاطين وقت ايران و نسبت هاي خويشاوندي آن ها با يكديگر سخن گفته اند. گرچه در حاصل گفتار آنان تناقضات زيادي ديده مي شود، اما همين مطالب سر منشاء پژوهش هاي بعدي جهت روشن نمودن شجره نامه آل كاكويه قرار گرفت.


شايان ذكر است كه باني مسجد قديم در گفتار جعفري و كاتب گرشاسب است، اما كنيه اي كه كاتب در مقالات هشتم براي گرشاسب ذكر مي كند و دكتر افشار نيز همين فرد را به عنوان باني مسجد قديم معرفي مي كند، با كتيبه تاريخ دار كه از اين شخص در قدمگاه علي بن موسي الرضا(ع) در آبادي فراشاه به عنوان باني عمارت مذكور در سنة 512 ه.ق به دست آمده است تطابق دارد. اين سند معتبر، كليدي بود براي يافتن شجره نامه آل كاكوية يزد و همچنين نشانگر عدم صحت شجرة خاندان كاكويي كه از آثار مورخين متقدم به دست آمده بود.

بررسي هاي تاريخي معاصر در شجرة كاكوئيان


اين شجره نامه در دو منبع موثق مورد بررسي قرار گرفته است:
ـ آقاي دكتر ايرج افشار در بخش ضميمه كتاب تاريخ يزد جعفري، تحت عنوان تعليقات و توضيحات باغور و بررسي در متون تاريخي شجره نامه اي از آل كاكويه يزد را ارايه داده است. ص4ـ180
ـ دايره المعارف اسلامي، جلد دوم در صفحات 107 الي 115، شجره نامه اي از اين خاندان را همراه با توضيحات مستند بيان كرده است.
شجرة نامة خاندان كاكويي كه از اين دو مأخذ بدست آمده، كاملاً يكسان است و تنها در آخرين نسل حكام كاكويي يزد تناقضي ديده مي شود. موارد ديگر اختلاف، محدودة تاريخي امارت پاره اي از امراي كاكويي، خويشاوندي خاندان كاكويي با ديالمة آل بويه و نيز وصلت هايي است كه با سلاجقه داشته‌اند.
مقايسة تمامي مدارك شجره نامة آل كاكويه يزد را روشن ساخت كه توضيحات مفصل اين بررسي و مقايسه آن ها در اين مختصر نمي گنجد و تنها شجره نامة مزبور ارايه مي گردد كه محدوده هاي تاريخي امارت اميران كاكويي را نيز در يزد نشان مي دهد و رهگشايي براي يافتن بنيان بناهاي اوليه مسجد جمعة يزد محسوب مي گردد.


توضيح آن كه براي يافتن شجرة خاندان كاكويي يزد، به واسطة تناقضات زيادي كه در آثار مورخين ديده شد، ناچاراً شجره نامه از جّد اعلاي اين خاندان پيگيري شد تا بتوان تاريخ آغاز حكومت اين فرمانروايان را در يزد بدست آورد.
كاكو در گويش ديلمي به معناي دايي يا خال است. از آن جا كه در تاريخ ثبت است، آل كاكويه با ديالمة آل بويه از طريق مادري خويشاوندي داشتند. به اين نحو كه جدّ كاكوئيان، دايي مجدالدولة ديلمي بود و به همين جهت به آل كاكويه شهرت يافته اند.
سيدّه، همسر فخرالدولة ديلمي و مادر مجدالدولة ديلمي است كه در تاريخ از


او به عنوان زني فاضل و قدرتمند ياد شده است. وي خواهر رستم دشمنزيار و فرزند مرزبان بن رستم جدّ اعلاي آل كاكويه است.
مطلب را اين جنين مي توان پي گرفت كه پس از درگذشت فخرالدولة ديلمي، فرزندش مجدالدوله كه هنوز خردسال بود به درايت مادرش سيّده خاتون، خواهر دستم دشمنزيار، همچنان بر مسند حكومت در زمان سلطان محمود غزنوي باقي ماند كه كاتب شرح مبسوطي از اين ماجرا دارد.
دايي مجدالدوله، رستم بن مرزبان يا رستم دشمنزيار هم فرمانرواي شهريار كوه بود و وفاداريش به آل كاكويه سبب گرديد تا فرزند او ابو جعفر محمد بن دشمنزيار از طرف عمه اش سيّده خاتون در سال 398 ه.ق. به حكومت جبال برسد كه مقر او در اصفهان بود.
اواخر عمر علاءالدوله ابوجعفر محمد بن دشمنزيار(433ـ398 ه.ق.) ، پسر خال مجدالدولة ديلمي كه به پسر كاكويه معروف بود. با تسلط سلاجقه در ايران(552ـ429 ه.ق.) قرين است.
پس از علاءالدوله از ميان فرزندان ذكور او، ظهيرالدين ابو منصور فرامرز به سال 437 ه.ق پس از كشمكش هاي زياد به حكومت اصفهان رسيد و به واسطه پيمان شكني هاي مكرر با شاه سلجوق، نهايتاً طغرل سلجوقي در سال 443 ه.ق. او را به حكومت يزد و ابرقو گماشت و به اين ترتيب دوران حكومت كاكوئيان يزد آغاز شد كه هر يك نقشي در ساخت و سازهاي بناهاي اوليه مسجد جامع يزد داشتند كه در اين جا براي روشن شدن مطلب به تفكيك هر يك از امرا مورد بحث و بررسي قرار مي گيرند:


آل كاكويه يزد(536ـ443ه.ق):
ـ شمس الملوك ظهيرالدين ابو منصور فرامرز( پس از 455ـ443ه.ق):
وي اولين امير كاكويه يزد و آخرين خبري كه به نام او در تاريخ ثبت است، با هيئتي به سرپرستي عميدالملك كندري به خواستگاري از دختر خليفة قائم براي طغرل سلجوقي در سال 454 ه.ق به بغداد رفت. در اين سفر ارسلان خاتون زوجة خليفة قائم كه دختر جعفري بك يا برادرزادة طغرل سلجوقي بود، آنان را همراهي مي كرد. ارسلان خاتون، پس از فوت خليفة قائم به همسري امير علي بن فرامرز، دومين امير كاكويه يزد در آمد.


ـ علاءالدوله امير علي بن فرامرز(488ـ پس از 455 ه.ق):
وي همزمان با ملكشاه سلجوقي(485ـ465 ه.ق) است و ارسلان خاتون زوجة سابق خليفه عباسي با عمة ملكشاه سلجوقي را به همسري برگزيد. در صحت اين مدّعا، اشعار معزّي در مدح علي بن فرامرز، شبهه اي از اين ماجرا باقي نمي گذارد، زيرا در آثار مورخين از اين كه ارسلان خاتون همسر كداميك از امراي كاكويي است تناقض بسياري ديده مي شود كه تاريخچة مسجد را به واسطه اقداماتش در مسجد با ابهام روبرو مي سازد.
كف دست موسي پيغمبر است
و يا آتش اژدها پيكر است
امير اجل فخر عالم علي
كه دل پرور شاه دين پرورست
علي بن بوطالب اندر بهشت
علي بن شمس الملوك ايدرست
يكي آن كه داماد جغري بك است
دگر آن كه داماد پيغمبر است
ـ علاءالدوله گرشاسب علي بن فرامرز علاءالدوله(پس از 513ـ488 ه.ق):
اين حاكم به واسطه همنام بودن با عم خود به گرشاسب ثاني مشهور است. وي داماد ملكشاه سلجوقي بود و به واسطه كشمكش هايي كه پس از ملكشاه بين سلاجقه پديد آمده بود، از طرف سلطان محمود سلجوقي در سال 513 ه.ق از فرمانروايي يزد بركنار شد و به اين ترتيب به طرفداران سلطان سنجر پيوست. پايان زندگي گرشاسب مبهم است. اما تاريخ نشان مي دهد كه پس از سال 520 ه.ق نيز در قيد حيات بوده است. « زامباور در شجره نسب اين خاندان، پس از گرشاسب دوم از فرزند او به اشاره “ فلان” نام مي برد.» اين اظهار نظر نشان مي دهد كه

گرشاسب اولاد ذكور نداشته و به همين علت معرفي امراي كاكويي در متون تاريخي، پس از گرشاسب بسيار مبهم و آشفته است. اما منابع بسياري در دايره المعارف اسلامي حاكي از آن است كه پس از گرشاسب، برادرش فرامرز بن علي به فرمانروايي يزد منصوب شد.
ـ فرامرز بن امير علي بن فرامرز(536ـ6ـ513 ه.ق):
وي كه همزمان با سلطان سنجر سلجوقي است، يكي از دختر عموهاي سلطان سنجر را به همسري خود برگزيد و مادرش نيز همانند گرشاسب بن علي بن فرامرز، ارسلان خاتون است. فرامرز بن علي در سال 536 ه.ق در ملازمت سنجر در نبرد با قراختائيان به قتل رسيد.


ـ دختران فرامرز بن امير علي بن فرامرز(536 ه.ق به بعد و شروع حكومت اتابكان در يزد):
پس از فرامرز بن علي، سلطان سنجر، حكومت يزد را به دو دختر او واگذار كرد و يكي از امراي لشكر خود را به نام سام بن لنگر، اتابك دختران نمود. پس از دختران فرامرز، حكومت آل كاكويه در يزد منقرض شد و اتابكان يزد به قدرت رسيدند.

بانيان و تاريخ بنيان دو مسجد قديمي


بررسي مدارك و شواهد تاريخي، اساسي ترين نكات مبهم بناهاي اوليه مسجد را روشن نمود. مقايسة نتايج حاصله از اين پژوهش و انطباق آن با شجرة نامه آل كاكويه يزد، بانيان و تاريخ بنيان اين دو مسجد قديمي را مشخص مي‌سازد.

مسجد اوليه: مسجد جمعة شهرستان؛ يا مسجد جامع عتيق
طرح شبستاني مسجد به ويژه به سبك عربي( تصوير شماره پنج)؛ قابل قياس با مساجدي است كه در قرون اوليه اسلامي ساخته شده اند. نظير مسجد تاريخانة دامغان(160 ه.ق) مسجد جامع اوليه اصفهان(156 ه.ق) كه بومسلمي هستند و يا جامع عتيق شيراز(281 ه.ق) كه در زمان عمروليث صفاري ساخته شد. بنابراين، مسجد جامع عتيق از وجه طراحي به قرون اوليه اسلامي تعلق دارد.


نكتة ديگري كه تعلق اين مسجد را به قرون اوليه اسلامي نزديك مي سازد، انحراف قبلة آن است. اين اتفاق در مساجد اوليه اي كه ساخته شده است، بسيار ديده مي شود و دليل آن هم روشن است. مثل مسجد اوليه اصفهان كه به دليل انحراف قبله در تاريخ 226 ه.ق تخريب و مسجد شبستاني ديگري در مكان آن ساخته شد.
اما عليرغم انحراف جهت قبله، مسجد جامع اوليه يزد حفظ گرديد و در قرون بعدي در جوار آن مسجد ديگري برپا شد كه ر آن نماز جمعه برگزار مي گرديد.


از طرفي بنيان اين مسجد بنا به قول مورخين نمي تواند در زمان اولين امير كاكويي يزد اتفاق افتاده باشد. زيرا اين گفته به آن معني است كه تا نيمة قرن پنجم در يزد مسجد جمعه اي برپا نشده و اگر هم ساخته شده باشد در آستانه ظهور گنبد خانه و ايوان در مساجد، ما با احداث مسجد شبستاني مواجهيم، كه بعيد است. همچنين در فاصلة زماني نيم قرن، احداث دو مسجد در مجموعه بناهاي اوليه، يكي با طرح شبستاني و ديگري با طرح گنبدخانه اي ايوان دار، در قرن پنجم غير ممكن است.


بنابراين بنيان مسجد اوليه به طور قطع در زمان كاكوئيان اتفاق نيافتاده است
و مربوط به قرون اوليه اسلامي است. اما در مورد اين كه اين مسجد متعلق به چه زماني از قرون اوليه اسلامي است، دو دورة تاريخي مورد بحث است:
امكان بحث اين مسجد در دوران ابومسلم در اين مكان ضعيف است. زيرا مورخين به بنيان مسجد فرط در مكان ديگري از شهر ( در كنار دروازة مهريجرد) توسط احمد زمجي اشاره دارند كه جامع هم نبوده، زيرا اقدامات ساختماني مسجد جامع در زمان كاكوئيان در جوار آن اتفاق نيافتاده است. همچنين احتمال داير بودن آتشكده اي در اين مكان تا قرن سوم ه.ق نيز طبق آن چه كه آمد وجود دارد.


اما امكان احداث مسجد اوليه در دروان عمروليث صفاري قطعيت بيشتري دارد. وي كه از طرف خليفة عباسي به حكومت خراسان، عراق و فارس رسيد، مورخين در مورد او چنين نگاشته اند:« او مال بسيار جهت خليفه بفرستاد و مال يزد او تصرف مي كرد و والي او در يزد بود» بنابراين همان گونه كه در زمان او مسجد جامع عتيق شيراز احداث گرديد، در يزد هم مسجد جامع عتيق برپا شد، شايان ذكر است كه ماكسيم سيرو نيز احتمال احداث اين مسجد را در عهد عمروليث صفاري (289ـ265 ه.ق9 با قاطعيت بيشتري از دوران ابومسلم ذكر كرده است.
مسجد ثانويه: مسجد جمعه در ده، مسجد جامع قديم، مسجد گرشاسبي
بررسي ويژگي هاي مسجد و مقايسه با گفتار مورخين، تاريخ بنيان و باني مسجد جامع قديم را مشخص مي نمايد. هيچگونه سند و مدرك عيني از چگونگي طرح اين مسجد در دست نيست. اما از متون تاريخي مي توان چنين استنباط كرد كه اين مسجد داراي گنبد خانه و ايوان بوده است. زيرا در آثار مورخين بارها از گنبد مقصورة قديم و صفة مقصورة آن ياد شده است. بنابراين تاريخ بنيان اين مسجد با تاريخ متحول شدن مساجد از طرح شبستاني به چهار ايواني گنبد دار سازگار است. نظير مسجد جمعة اصفهان كه در نيمة دوم قرن پنجم ه.ق و بين سالهاي 465 الي 485 ه.ق داراي گنبد خانه شد و ايوان هاي آن در ابتداي قرن ششم احداث شدند. يا مسجد زواره كه در 530 ه.ق با طرح جديد يعني چهار ايواني گنبد دار ساخته شد.


مكان يابي مسجد جامع قديم با اتكا به صحني كه ماكسيم سيرو براي اين مسجد ترسيم كرده، امكان وجود يك گنبد خانه و ايوان را در سمت قبلة مسجد به دست مي دهد. اما از طرفي با وسعت زميني كه مسجد در آن واقع بوده، بعيد به نظر مي رسد كه صحن مسجد تا اين حد نزديك به مسجد جامع عتيق طرح شده باشد. حال آنكه مسجد مي توانسته در ميانة زمين مستقر گردد. در اين صورت امكان طرح مسجد، علاوه بر تك ايواني گنبد دار، چهار ايواني گنبد دار نيز ميسر بوده است.


قبلة اين مسجد نيز بر اساس صحني كه ماكسيم سيرو براي آن ترسيم كرده، در جهت قبلة شبستان شازده است كه نسبت به قبلة اصلي به سمت غرب انحراف داشته است.
مورخين متقدم همگي بر موجوديت اين مسجد متفق القولند و باني آن را گرشاسب دانسته اند، منتها در ذكر كنية گرشاسب و اين كه چندمين امير كاكويه يزد است اختلاف نظر دارند.
اما شجره نامه آل كاكويه يزد، نشان داد كه اين امير، سومين فرمانرواي كاكوئيان يزد است و يا همان علاءالدوله گرشاسب بن علي بن فرامرز بن علاءالدوله ابن جعفر كالنجار است كه بين سال هاي 488 الي 513 ه.ق در يزد حكومت مي كرد و مسجد جامع قديم در جوار مسجد عتيق در زمان وي بنيان نهاده شد.

 

جمع بندي
مكان يابي تاريخي بنا
احتمال دارد كه بناي مسجد جامع كبير يزد در مكان و يا در جوار آتشكدة زردتشتيان واقع شده باشد. اين احتمال به گواهي صاحبنظراني است كه بقاياي تاريخي مسجد را رؤيت نموده اند، وگرنه در آثار مورخين هيچ نشانه‌اي از وجود آتشكده در اين مكان ابراز نشده است.
ماكسيم سيرو، دكتر افشار، دكتر پيرنيا و پروفسور پوپ همگي احتمال وجود آتشكده را در اين مكان بنابر شواهدي بيان نموده اند.
اما بررسي ها نشان مي دهد كه مكان مسجد جامع كبير يزد درست در مقابل دروازة شهرستان يا شهر دوران پيش از اسلام است.

 

سير تحولات تاريخي بناهاي اوليه
(289ـ265 ه.ق)ـ بنيان مسجد جامع اوليه يا مسجد جامع عتيق و يا مسجد جمعه شهرستان.
اين مسجد با طرح شبستاني در زمان عمروليث صفاري( نيمة دوم قرن سوم ه.ق) ساخته شده است و قبلة آن نسبت به قبلة اصلي انحراف داشت.
(454ـ443 ه.ق)ـ تعميرات و نوسازي مسجد جمعة شهرستان
ظهيرالدين ابو منصور فرامرز، اولين امير كاكويي است كه پس از ورود به يزد، چهار تن از سرهنگان او اقدام به احداث حصار و دروازة شهر يزد نمودند. اشارة مبهم منابع تاريخي به ساخت مسجد جمعة شهرستان همان تعميرات و نوسازي مسجد جمعه شهر است كه در قرون قبلي برپا شده بود.
(488ـ455 ه.ق)ـ احداث مناره در كنار مسجد جمعة شهرستان


علاءالدوله امير علي بن فرامرز و همسرش ارسلان خاتون، مناري در كنار مسجد اوليه بنا كردند كه با القاب ارسلان خاتون و با كاشيهاي معرق تزيين شده بود. اين منار تا قرن نهم برپا بود.
(513ـ488 ه.ق)ـ احداث مسجد جامع قديم يا مسجد قديم در ده
علاءالدوله گرشاسب بن علي بن فرامرز علاؤالدوله ابو جعفر كالنجار، مسجد ديگري با طرح تك ايواني گنبد دار در جوار مسجد عتيق و در سمت غربي آن بنيان نهاد. « در كنار اين مسجد شبستان و كتابخانة مهمي نيز احداث نمود و همچنين پاياب قنات زارچ» در اين مسجد بود كه هم اكنون پاياب در صحن مسجد فعلي واقع است و جماعتخانة آن، پس از نوسازي هاي 1240 ه.ق به نام شبستان شازده خوانده مي شود.


همچنين مسجدي كه در زمان گرشاسب ساخته شد، سه ورودي يا سه درگاه داشت:« … و سه درگاه بر وي نهاد: يكي برابر صفّة مقصوره و يكي برابر «بازار كلاهدوزان» قديم و يكي به طرف مدرسة كماليه».
شواهد نشان مي دهد كه اين ورودي ها به ترتيب در شمال، غرب و شرق مسجد تعبيه شدند كه مجموعه را به گذرهاي اطراف مسجد متصل مي ساخت.
درگاه شمالي، در مقابل ايوان و گنبد خانة سمت قبلة مسجد جامع قديم باز مي شده است و هم اكنون نيز در مكان آن وروديي است كه در مقابل ايوان عظيم مسجد فعلي باز مي شود.
درگاه غربي، درگاهي است كه به طرف مدرسة كماليه باز مي شده و در سمت غربي مسجد واقع بوده است و هم اكنون در مكان آن درگاه كوچكي است كه در منتهي اليه غربي مسجد قراردارد.
درگاه شرق

ي، درگاهي است كه به طرف بازار باز مي شده و بنابر مدارك و شواهد موجود، همان كرباس ورودي اصلي مسجد فعلي است. دكتر محمد كريم پيرنيا موجوديت تكيه اي از دورة كاكوئيان را در پشت تكية فعلي سردر تأييد نموده اند.
(536ـ513 ه.ق)ـ از دوران فرمانروايي فرامرز بن امير علي بن فرامرز تنها دو
سنگ قبر از زير خاك هاي خرابه هاي مسجد عتيق به دست آمده است و منابع تاريخي به اقدامي در مسجد جامع اشاره ندارند.
(492 ه.ق)ـ سنگ قبر تاريخ دار مربوط به « ابوالحسن بن محمد بن علي بن (كذا) و توفّي في شهر ربيع الاول سنه اثنتين و تسعين و اربع مائه»


(533 ه.ق)ـ سنگ قبر تاريخ دار مربوط به « هذا قبر الشيخ الشهيد محمد بن علي بن محمد شنبه رحمه الله عليه توّفي في جمادي الاخر في سنه ثلث و ثلثين و خمس مائه»
(536 ه.ق به بعد)ـ احداث شبستان و مقبره جنب مسجد جامع قديم.
دختران فرامرز بن امير علي بن فرامرز، شبستان يا زمستانخانه و مقبره اي براي مدفن خود در پشت قبلة مسجد جامع عتيق ساختند كه به احتمال زياد با مسجد جامع قديم اتصال داشت.( تصوير شماره هفت). مكان مستحدنات الحاقي فرامرز را نشان مي دهد. محمد مستوفي از تزيينات بناهاي الحاقي دختران فرامرز سخن گفته است و گفتار او تنها مورد در متون تاريخي است كه به تزيينات در بناهاي اوليه اشاره شده است.


( قرن 7 ه.ق)ـ ساخت و سازها با حملة مغول به ايران متوقف ماند و از مسجد جمعة يزد در اين دوره خبري در دست نيست. احتمالاً رها شدن بناهاي مسجد
در مدتي طولاني به فرسايش بنا انجاميده است.


(قرن8 ه.ق)ـ احداث مسجد جامع نو در اوايل قرن هشتم ه.ق كه آراش نسبي برقرار شد، ساخت و سازها با سرعتي زياد آغاز گرديد و پايه هاي مسجد جامع نو در( 724 يا 728 ه.ق) در پشت قبلة مسجد جامع قديم توسط سيد ركن الدين محمد بن قوام الدين محمد بن نظام حسيني يزدي قاضي گذارده شد. اما عليرغم احداث اين مسجد، همانگونه كه در مباحث قبلي آمد. بناهاي قديمي مسجد نيز همواره مورد استفاده و توجه بود و علاوه بر تعمير و نوسازي، موقوفه هايي نيز بر آن نوشته شده است.


(724 ه.ق)ـ عبور قنات وقف آباد از مسجد جامع عتيق.
(732 ه.ق)ـ احداث مناره بر سر گنبد مقصورة قديم.
مولانا عفيف الدين معماري كه مجري اقدامات ساختماني مسجد جامع نو بود مناره اي بر سر گنبد مقصورة قديم احداث نمود. همچنين سيد شمس الدين فرزند ارشد سيد ركن الدين« از تبريز زيلوهاي عالي جهت گنبد مقصورة قديم بفرستاد و دكاني چند وحصص و مياه داخل كرد بدان موقوفات كه وقف مسجد قديم بود… »


همانگونه كه گفته شد در جامع الخيرات شرح موقوفات شمس الدين بر جامع
قديم و جامع عتيق به طور جداگانه آمده است.
شايان ذكر است كه كاوش هاي باستان شناسي ماكسيم سيرو، اقدام ساختماني در مسجد عتيق در اين دوره نشان نداده است و علت هم روشن است زيرا آن چه كه انجام داده در مسجد جامع قديم يا گرشاسبي بوده كه نماز جمعه در آن برگزار مي شده است و در زمان ماكسيم سيرو از آن اثار چيزي بر جاي نمانده بود.
آل مظفر(795ـ719 ه.ق)
777 ه.ق ـ احداث درگاه بين مسجد جامع قديم و جديد به نام آستانه.
در زمان حكومت شاه يحيي مظفري اقدامات ساختماني در مسجد انجام شد و معمار او مولانا ضياءالدين بود. در اين زمان درگاه جديدي از مسجد جامع قديم به مسجد جامع نو در مقابل ايوان عظيم باز شد كه به نام آستانه خوانده شده است،( تصوير شماره هشت). كاتب نيز دربارة آستانه چنين عبارتي دارد: « و در آستانه كه در مقابل صفة بزرگ است كتبخانه با درهاي علي ساز كرده»
امراي گوركاني(862ـ798 ه.ق)


820 ه.ق ـ كتيبة تاريخ داري از دورة امراي گوركاني از زير خاك هاي بقاياي
تاريخي مسجد جامع عتيق بدست آمده است.« به سعي قطب الدين الصيرفي شد، في سنه 820» كه 982 هم خوانده مي شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید