بخشی از مقاله

چكيده:
در دوره سلجوقی، مردم ساری که از ستیزه های حاکم وقت ساری به تنگ آمده بودند به شاهزادگان محلی باوندی دل بستند . از این رو ساری به دست شهریار حسام الدوله باوندی که در بخش جنوبی ساری (پریم) حکومت داشت آزاد شد. مرکز حکومت باونديان از پریم به ساری منتقل شد.
باوندیان در این مرحله از حکومت خود در ساری به سلسله اسپهبدیه شهرت یافتند . نسل دوم شاهان باوندی توانستند صد و چهل سال حکومت کنند. این دوره ی حکومت آنان مقارن با حکومت های سلجوقی و خوارزمشاهی بود. آنها غالباً به صورت دست نشانده و در مواقعی هم کاملاً مستقل عمل می کردند و درگیری های منطقه ای نیز در طبرستان (مازندران) داشتند.


شهر ساری به سالهای 568 و 578 ﻫ.ق به دفعات مورد حمله ی موید آی ابه و سلطان تکش خوارزمشاه قرار گرفت که این حملات کشتار و ویرانی بسیار به بار آورد.
پس از قتل اسپهبد رستم شاه غازی دوم شمس الملوک وفات ( 606 ﻫ.ق) بدست ابوالرضا حسین مامطیری، این سلسله پس از 140 سال منقرض شد و سلطان محمد خوارزمشاه به سادگی مازندران را تسخیر کرد. تا مقارن حمله مغول مازندران تحت سیطره ی خوارزمشاهیان اداره می شد که در این زمان پناه گرفتن سلطان محمد خوارزمشاه به مازندران باعث یورش مغولان به این منطقه شد و مازندران به مخروبه ای تبدیل شد و ساری هم محل آمد و شد مغولان

گردید تا اینکه در سال 635 ﻫ.ق اسپهبد اردشیر پسر شهریار کینخوار، قیام کرد و ممالک مازندران را تصرف کرد و سومین و آخرین شاخه باوندی را تأسیس کرد. او به خاطر آن که ساری در معرض یورش مغولان بود، مرکز حکومتی خود را به آمل منتقل کرد. این شاخه، با قتل فخرالدوله حسن بدست کیا افراسیاب چلاوی در سال 750 ﻫ.ق پایان یافت و سپس برای مدت کوتاهی خاندان کیاهای جلالی در ساری و پیرامون آن حکومت کردند که در جنگ با مرعشیان شکست خوردند و ساری به تصرف مرعشیان در آمد . بدین ترتیب حکومت سادات مرعشی در طبرستان شکل گرفت.


در این پژوهش علاوه بر موضوعات سیاسی به موضوعات اجتماعی و فرهنگی نیز اشاره شده است.
نژاد مردم ساری، از طایفه تپوری و خط و زبان آنان طبری است که از جمله زبانهای کهن ایرانی (فارسی) مي باشد ، مذهب مردم و پادشاهان باوندی ساری، شیعه بوده . مشاهیر و دانشمندان آنان نسبت به دوره های قبلی از شهرت و اعتبار برخوردار بودند. در این دوره آثار و بناهای تاریخی چندانی وجود ندارد، اطلاعاتي كه ما از بناهاي اين دوره در دست داريم مطالبی است که ابن اسفندیار در کتاب خود به آن اشاره کرده است .
واژگان كليدي : طبرستان ـ مازندران ـ ساري ـ باونديان ـ اسپهبديه .

 

مقدمه:
شناخت و بررسي تاريخ بومي و محلي، از موضوعات مهم و قابل بحث درتاريخ مي باشد. پژوهش هاي علمي در مورد تاريخ و تمدن محلي نقش به سزايي در شناخت تاريخ هر ملتي دارد. يكي از نقاط مهم و معروف ايران، سرزمين مازندران (طبرستان) است. مازندران (طبرستان) به عنوان يكي از ايالات شمالي فلات ايران همواره از جهات مختلف نقش مهمي در تاريخ و تمدن اين مرز و بوم داشته است از جمله : جنگاوري، اقتصاد، مذهب، علم و دانش و .....


مازندران كه قبل از هجوم مغولان به طبرستان معروف بود، از شرق به تميشه و از غرب به روستاي ملاط (سرحد بين گيلان و مازندران) محدود بوده و در آن شهرهاي معروفي بوجود آمد كه شهر ساري (سارويه) يكي از شهرهاي مهم و تاريخي آن در طول تاريخ بوده است.
شهر ساري در قرن پنجم و ششم هجري مقر حكمراني باونديان اسپهبديه، نقش مهمي را در جريان هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايفا مي كرد. شهر ساري و مهمتر از آن منطقه مازندران (طبرستان) به جهت قرار گرفتن در نقطه ثقل منطقه شمالي ايران هميشه مورد توجه دولتمردان و حكومت هاي مختلف به شمار مي رفت و در بسياري از زمان ها مقر حكومتي و دارالملك مازندران نيز بود.


لذا دانستن تاريخ و جغرافياي اين شهر مي تواند كمك مؤثري به شناخت بيشتر و درك عميق تر از تاريخ و فرهنگ منطقه مازندران و به طور عام، تاريخ و تمدن سرزمين ايران داشته باشد. زيرا كه تاريخ و فرهنگ ساري و مازندران جدا از تاريخ و فرهنگ ايران نمي باشد.


فصل اول:
كليات


بيان مسأله:
مازندران (طبرستان) به عنوان يكي از ايالات شمالي ايران، همواره مورد توجه پادشاهان سلجوقي و خوارزمشاهي بوده و براي آنها اهميت فراواني داشته است، زيرا از اين طريق مي توانستند بر راه عبور خراسان به عراق اشراف داشته باشند و اين عامل باعث شده بود كه شهرهاي طبرستان از جمله ساري- كه در اين مسير بود- داراي اهميت باشد. ساري به عنوان يكي از شهرهاي قديمي و تاريخي مازندران (طبرستان) در اين دوران مقر حكومتي باونديان اسپهبديه

بود و خود باونديان هم به خاطر تنوع حوادث مهم سياسي در آن ايام- كه دوران فروپاشي سلجوقيان و ظهور خوارزمشاهيان بود- به صورت جزئي از جريان هاي مهم سياسي درآمده بودند . بنابراين ، پژوهش در مورد وضعيت داخلي حكومت باونديان اسپهبديه ، چگونگي روابط آنها با حكومت هاي همجوارترك و درگيري هاي منطقه اي ميان دولت ها و نيز بررسي اوضاع فرهنگي و اجتماعي ساري در اين دوران مي تواند باعث شناخت بيشتر و درك بهتري از تاريخ و فرهنگ تمدن مازندران شود . اين نوشته بر آن است تا با مراجعه به منابع موجود و تحليل و بررسي اطلاعات به دست آمده به پرسش هاي مطرح در باره اين موضوع پاسخ گويد .

 

سؤال هاي پژوهش:
سؤال هاي پژوهشي كه در اين تحقيق مورد ارزيابي قرار گرفته است عبارتنداز:
1- روابط اسپهبدان باوندي با دولت هاي سلجوقي و خوارزمشاهي چگونه بود؟
2- وضعيت ساري و مازندران در دوره مغول چگونه بود؟
3- چرا در دوره كينخواريه- در زمان ملك حسام الدوله اردشير باوندي- مركزيت مازندران از ساري به آمل منتقل شد؟
4- وضعيت اجتماعي و فرهنگي ساري در اين دوران چگونه بود؟

فرضيه ها :
1- اسپهبدان باوندي ، اغلب دست نشانده دولت هاي سلجوقي و خوارزمشاهي بودند . اما در مقاطعي به عنوان يك دولت مستقل عمل مي كردند .
2 ـ با پناه گرفتن سلطان محمد خوارزمشاه به مازندران، اين منطقه مورد يورش مغولان قرار گرفت و ساري به دليل آمد و شد مغولان به مخروبه اي تبديل شد.
3- چون ساري در معرض يورش مغولان بود ، مقر حكومتي مازندران ، به آمل انتقال يافت . .
4- با توجه به تحولات سياسي در مازندران دوره مورد بحث و اختلافات بين حكومت هاي محلي، وضعيت اجتماعي و فرهنگي مازندران اين دوره نسبت به دوره قبل رشد نسبي داشته است

.

تعريف واژگان:
1- طبرستان: تا قرن هفتم هجري قسمت هايي از مازندران و گيلان كنوني شامل دشت و كوه و دريا بود كه از ناحيه ديلمان تا مرز تميشه وسعت داشت و اين قسمت را طبرستان مي گفتند. ابن اسفنديار حدود طبرستان را از شرق به غرب از دينار جاري تا به ملاط (مرز بين گيلان و مازندران در غرب رامسر فعلي) دانسته است. ظاهراً از قرن هفتم هجري ، بعد از حمله مغولان كلمه مازندران جانشين طبرستان شد.
2- مازندران: ابن اسفنديار مازندران را منسوب به ماز دانسته است، به سبب آن كه ماز نام كوهي است كه از گيلان شروع شده و به لار و قصران ختم مي شود. قدمت تاريخي آن به زمان قبل از ورود آريايي ها و زمان مهاجرت اقوام تپور و آمارد به اين منطقه بر مي گردد. اين منطقه قبل از حمله ي مغو لان به نام تپورستان و طبرستان معروف بود و بعد از اين بيشتر به نام مازندران شهرت يافت.


3- ساري: شهرستان ساري يكي از شهرستان هاي استان مازندران و مركز آن مي باشد. اين شهرستان 3923 كيلومتر مربع وسعت دارد . اين شهرستان در بسياري از زمان ها مقر حكومتي طاهريان، باونديان اسپهبديه و مرعشيان و در دوره هاي بعد مركز ايالت مازندران بوده است. در لغت به نقل از مؤلف كتاب پژوهشي در زمينه هاي نام هاي باستاني ماندران ، اين واژه را به صورت ( سري آريه ) و به معني سروري كردن و آسايشگاه ( آسودن ـ گاه ) و محل استقرار و آرامش آرياها آورده است . در مآخذ و منابع اسلامي نام ساري به صورت ساريه آمده است . كه فرخان اسپهبد طبرستان در اواخر قرن اول هجري ، به يكي از

بزرگان درباري خود به نام « باو » فرمان داد كه شهر ساري را در محل ده « وهر » بنا كند و او شهري را كه « باو » ساخته بود ، به نام پسر خود سارويه ناميد .
4- باونديان: نام سلسله اي از اميران محلي مازندران ، منسوب به باوندي شاپوراست كه احتمالاً از نوادگان قباد ، شاه ساساني ، كه ميان سال هاي 45- 750 هـ . ق /665- 1349م به نام اسپهبدان يا شاهان مازندران حكومت كرده اند . اينان در سه دوره ي حكومتي به نام كيوسيه ، اسپهبديه يا ملوك جبال، كينخواريه- بر بخش هايي از مازندران و گيلان حكم رانده اند . .


5- اسپهبديه: شاخه دوم از دودمان باوندي بود كه به غير از طبرستان بر گيلان ، ري و قومس نيز فرمانروايي داشتند و غالباً دست نشانده سلاجقه و بعداً هم تبعيت خوارزمشاهيان را پذيرفتند. مؤسس اين سلسله حسام الدوله شهريار بن قارن بود كه در سال 466 هجري امارت يافت و آخرين فرد اين سلسله شمس الملوك رستم بود كه در سال 607 هجري كشته شد و متصرفات آن ضميمه قلمرو سلطان محمد خوارزمشاه گرديد و مركز فرمانروايي اين شاخه شهر ساري بود.


اهميت تحقيق:
ساري در بيشتر دوره هاي تاريخي ايران به عنوان يكي از شهرهاي مهم مازندران و دارالملك آن، بوده است. از زمان پادشاهان ايراني نژاد باوندي مقر حكومتي از ناحيه پريم (در جنوب ساري) به شهر ساري منتقل شد. اين شهر به عنوان پايتخت حكومتي باونديان اسپهبديه نقش مهمي را در جريان هاي سياسي منطقه طبرستان و حكومت هاي همجوار ايفا كرد. اهميتي كه طبرستان به خاطر قرارگرفتن در مسير خراسان براي حكومت هاي سلجوقي و خوارزمشاهي داشت، ساري و ديگر شهرهاي طبرستان را به عنوان نقاط تأثير گذار درآورده بود، لذا پرداختن به تاريخ و جغرافياي تاريخي اين شهر و شناخت تاريخ و فرهنگ آن مي تواند در شناخت بيشتر و درك عميق تر تاريخ و فرهنگ مازندران و به گونه عام ايران تأثير داشته باشد.
محدوديت ها و مشكلات تحقيق :


در مورد منابع كتابخانه اي تواريخ محلي محدوديت هاي فراواني وجود دارد و دسترسي به اين اندك نيز بسيار دشوار است . اين محدوديت و كمبود منابع در زمينة اوضاع اجتماعي و فرهنگي اين دوره ديده مي شود كه بايد نواقص موجود در تحقيقات و اطلاعات و داده ها را به اين همه اضافه كرد . پراكندگي اطلاعات در كتاب هاي متعدد كار گردآوري موارد لازم را بسيار مشكل مي نمود .


روش تحقيق:
در اين پژوهش با استفاده از روش كتابخانه اي و استخراج مطالب از متون و منابع مربوط ، به مقايسه و تحليل و توصيف داده ها پرداخته ام و در ضمن سعي كرده ام كه به تحقيق ميداني نيز توجه نمايم .


در اين پژوهش با رجوع به منابع و متون تاريخي به فيش برداري از آنها پرداخته ، سپس به تصفيه و پالايش و موضوع بندي و در پايان با تجزيه و تحليل و جمع بندي مطالب ، شروع به نگارش متن كرده ام .
پيشينه تحقيق:
پرداختن به تاريخ و جغرافياي تاريخي ساري به عنوان دارالملك مازندران در طي دوره هاي سلجوقي و خوارزمشاهي مهم است و مي تواند در غناي تواريخ محلي ايران نقش به سزايي داشته باشد . دردوره هاي مختلف ، پژوهش هاي گوناگوني در مورد تاريخ و جغرافياي تاريخي مازندران و شهرهاي آن انجام شده است كه از جمله آن ها در دوره اخير مي توان به كتاب هاي تاريخ تبرستان اثر اردشير برزگر ـ تاريخ مازندران اثر اسماعيل مهجوري ـ جغرافياي تاريخي و اقتصادي مازندران اثر عباس شايان اشاره كرد كه از مطالب موجود در اين كتاب ها مي توان به اطلاعات مفيدي در باره ي تاريخ و جغرافياي تاريخي ساري به دست آورد . اما در باره ي ، بررسي تحولات سياسي اجتماعي و فرهنگي ساري از سقوط آل زيار تا مرعشيان ، تاكنون تحقيق جامعي صورت نگرفته است.

قلمروتحقيق :
تاريخ ساري جزئي از تاريخ مازندران است و جدا كردن تاريخ ساري و مازندران امري مشكل مي نمايد . پايان نامه حاضر از سقوط آل زيار در طبرستان آغاز مي شود و به وقايع و حوادث مهم تا روي كارآمدن مرعشيان در ساري و طبرستان مي پردازد . علاوه بر وقايع سياسي به جغرافياي تاريخي ساري و شناخت اوضاع اجتماعي ، نژاد و قوميت ، مذهب ، مشاهير و آثار و بناهاي تاريخي نيز توجه شده است . در اين پايان نامه تلاش شده علاوه بر ذكر تاريخ ساري ، به اوضاع مازندران و تا حدودي سرزمين هاي همجوار نيز توجه شود .


بررسي منابع:
تاريخ طبرستان: اين كتاب اثر بهاءالدين محمد بن حسين بن اسفنديار كاتب است. وي از مردم شهرآمل و نخستين نويسنده تاريخ طبرستان در دوره اسلامي است. و امروزه مي توان او را «پدر تاريخ طبرستان» ناميد.


ابن اسفنديار در نگارش كتاب خود از منابع گوناگوني بهره برده كه متأسفانه شماري از آنها چون عقد سحر و قلائدالدور و باوند نامه نشاني به دست نيامده است. هر چند اين كتاب در اوايل قرن هفتم نگاشته شده ، قديمي ترين منبعي است كه ما در باره ي طبرستان در اختيار داريم .


ابن اسفنديار اين كتاب را بر اساس تاريخ يزدادي كه با عربي نوشته شده بود تأليف كرده است. تاريخ طبرستان بر چهار قسمت تقسيم مي شود:
قسم اول از ابتداي بنياد طبرستان و در چهار باب است: باب اول در ترجمه سخن ابن المقفع – باب دوم در ابتداي بنياد طبرستان و بنياد عمارت شهرها از جمله ساري است- باب سوم در خصايص و عجايب طبرستان- باب چهارم در ذكر ملوك و اكابر و زهاد و كتاب و اطبا و اهل نجوم و حكما و شعرا است.


قسم دوم در ابتداي دولت آل وشمگير و آل بويه و مدت استيلاي ايشان بر طبرستان است.
قسم سوم در نقل ملك مازندران از آل وشمگير كه آخر ايشان انوشيروان بن منوچهر بن قابوس بود با سلاطين محمودي و سلجوقي .
قسم چهارم از ابتداي آل باوند دوم تا انقراض آنان مي باشد. اين قسم كه مربوط به آل باوند اسپهبديه است منبع اصلي در اين پژوهش بوده است. ابن اسفنديار همچنين به بنياد ساري و آثار و ابنيه كه در دوره باوندي در ساري بوده است اشاره مي كند. تاريخ طبرستان با درآميختگي بخش هاي چهارگانه در سال 1320 به كوشش عباس اقبال در دو جلد به چاپ رسيده است.

 

تاريخ رويان: اين كتاب اثر مولانا اولياء الله آملي- از مورخان قرن هفتم هجري- است كه در شهر‌ آمل متولد شد. از سال تولد و مرگ وي اطلاعاتي نداريم. او در سال 750 هجري پس از كشته شدن اسپهبد فخرالدوله آخرين اسپهبد و پادشاه باوندي در آمل به اغواي مير قوام الدين مرعشي به دست پسران كيا افراسياب چلاوي افسرده و غمگين شده و از آمل به كجور و رويان رفت و نزد استندار شاه غازي فخرالدوله پادوسباني پسر تاج الدوله زيار ماندگار شده و تاريخ رويان را به نام او نوشت.


اصلي ترين منبع مورد مراجعه اولياء الله آملي تاريخ طبرستان است و ليكن نامي از ابن اسفنديار نمي آورد و علاوه بر آن از منابع مورد استفاده ابن اسفنديار نيز بهره برده است. مؤلف پس از مقدمه، مطالب كتاب را از ابتداي عمارت رويان آغاز مي كند و با ذكر وقايع سال 750 هجري به پايان مي رساند. اين منبع از اين جهت كه به چگونگي درگيري منطقه اي حاكمان باوندي اسپهبديه ساري با حاكمان استندار رويان به ويژه شاه غازي رستم و همچنين ذكر ماجراي كيا افراسياب و قتل فخرالدوله حسن پرداخته ، از منابع مهم و معتبر اين پژوهش مي باشد.

تاريخ طبرستان و رويان و مازندران: تاريخ طبرستان، رويان و مازندران اثر سيد ظهيرالدين بن سيد نصيرالدين مرعشي است. سيد ظهيرالدين نبيره پسري سيد قوام الدين بنيانگذار حكومت مرعشيان و مادرش دختر اسپهبد ويشتاسب باوندي مي باشد. وي در اوايل قرن نهم هجري قمري متولد شد و در اواخر همان قرن وفات يافت.
وي در دربار كاركيا ميرزا علي لاريجاني اين كتاب را تأليف كرد و قسمت هاي زيادي از مطالب تاريخ طبرستان ابن اسفنديار را اقتباس نمود و ليكن نامي از آن نبرده است. وي در نخستين اثر خود قبل از پرداختن به خروج سيد قوام الدين مطالب ارزشمندي راجع به بنياد شهر هاي مازندران از جمله ساري دارد و به ذكر وقايع ملوك طبرستان چون دابويان و پادوسبانان و ملوك باوندي در هر سه نوبت به ويژه دوران حكمراني باونديان اسپهبديه در ساري ارائه مي دهد.
اين كتاب چندين بار چاپ گرديد. چاپ اول آن را برنهارد دارن در سال 1850م در سن پطرزبورگ انجام داده و آن را به صورت بسيار علمي از روي چندين نسخه به چاپ رسانده است. چاپ هاي بعدي توسط عباس شايان و محمد حسين تسبيحي كه هر كدام با چندين مقدمه با ارزش انجام گرفته است. در اين اثر بسياري از جملات و عبارات وجود دارد كه در دو اثر چاپي ايران موجود نيست.

حبيب السير في اخبار افراد بشر: اين كتاب تأليف غياث الدين بن همام الدين الحسيني معروف به خواند مير است. وي نوه دختري ميرخواند است و در حقيقت حوادث تاريخي جلد ششم روضة الصفا را ادامه داد و به پايان رساند. اين كتاب معروفترين كتاب تاريخ به زبان فارسي پس از روضة الصفا مير خواند است و به لحاظ جامعيت و تنوع مطالب تاريخي امتياز خاصي بر ديگر آثار دارد. نوع كار در اين اثر تاريخ عمومي است كه از ابتداي تاريخ بشر آغاز شده و تا درگذشت شاه اسماعيل صفوي در سال 930 هجري ادامه مي يابد. مؤلف كتاب را به نام خواجه حبيب الله وزير دورميش خان حاكم خراسان نوشته و ناميده است. تأليف اين اثر در سال 927 هجري آغاز و در سال 930 هجري به پايان رسيده است.


اين كتاب در چهار جلد مي باشد كه در جلد دوم مطالب مفيدي راجع به خاندان آل باوند دارد .. مؤلف در اين بخش به اختصار به شرح حوادث هر يك از پادشاهان باوندي پرداخته است. اين كتاب مي تواند اطلاعات مفيدي راجع به وضعيت سياسي مازندران در دوره مغول ارائه دهد.

التدوين في احوال جبال الشروين: اين كتاب اثر اعتمادالسلطنه، نويسنده درباري ناصرالدين شاه قاجار است به همراه شاه قاجار و ميرزا علي اكبر خان اتابك به ناحيه سوادكوه رفته و به مناسبت تعلق خاطر اتابك به سوادكوه تصميم به تدوين تاريخ گرفته و نام اين اثر را التدوين في احوال الجبال الشروين خواند. نويسنده بر آن بود تاريخ سوادكوه را بنگارد اما به سبب پيوستگي تاريخ اين منطقه با ديگر نقاط مازندران ناگزير رويدادهاي مازندران را آورده است.
اين كتاب اطلاعاتي را راجع به ملوك باوندي در هر سه نوبت به ويژه حاكمان باوندي ساري و سلسله نسب آل باوند ارائه مي دهد.اين اثر نخست در سال 1312 به خط محمد تويسركاني به صورت چاپ سنگي منتشر گرديد و در سال 1373 با تصحيح مصطفي احمد زاده به چاپ رسيده رسيد.


پژوهش هاي جديد:
تاريخ تبرستان: اين كتاب اثر اردشير برزگر است. اين كتاب جزء نخستين كتاب هايي است كه بر مبناي متون كلاسيك و پروژه هاي نوين نوشته شده است و اطلاعات ارزشمندي در مورد وجه تسميه ساري و جغرافياي تايخي اين شهر، تاريخ پادشاهي اسپهبدان باوندي در ساري و مشاهير اين شهر مانند ابو علي طبري ارائه مي دهد و يكي از منابع مهم و ارزشمند در اين پژوهش مي باشد.
اين كتاب در سه جلد تحت عنوان تاريخ تبرستان به تصحيح محمد شكري چاپ شد كه مصحح برخي از بخش هاي نيمه تمام نوشته هاي مؤلف را تكميل و چالش ها را برطرف كرد.

 

تاريخ مازندران: اين كتاب اثر اسماعيل مهجوري فرزند هدايت الله ساروي است كه در سال 1273 شمسي در يك خانواده روحاني در شهر ساري متولد شد. وي از شخصيت هاي ممتاز فرهنگي بود كه پس از دوران بازنشستگي با شور و شوق زياد به نوشتن تاريخ مازندران از دورترين زمان تا دوره پهلوي اول مشغول شد.
كتاب تاريخ مازندران در دو جلد مي باشد كه جلد اول آن حاوي وقايع پيش از اسلام تا سال 750 هجري است و مي تواند اطلاعات مفيدي راجع به وضعيت سياسي مازندران ارائه دهد. جلد اول كتاب به خاطر اينكه مؤلف دست به ريشه يابي و توضيح واژگان و مفاهيمي چون مازندران، ديو، طبرستان و پتشخوار و ساري زده است داراي اهميت مي باشد.

 

سفرنامه مازندران و استرآباد: اين كتاب اثر ياسنت لويي رابينو است. رابينو به مدت 6 سال (1285- 1291 هجري) به عنوان كنسول انگليس در رشت بود و در ظرف اين مدت يك بار در بهار 1288 و بار ديگر در پاييز سال 1289 در سراسر مازندران و گرگان مسافرت كرد و در تمام خط سير خود ضمن مشاهداتي دقيق به جمع آوري اطلاعات و تحقيق پرداخته و در مراجعت به اروپا اين مشهودات و معلومات را به عنوان يك كتاب تكميل نمود.


اين كتاب گذشته از شرح سفر رابينو كه اوضاع اجتماعي شهرهاي سواحل جنوبي درياي خزر را در نيم قرن پيش روشن مي سازد و فهرست جامعي نيز از دهات و كتيبه هاي ابنيه تاريخي مازندران را در بر دارد. برخي از اين آثار تاريخي اكنون بر اثر گذشت زمان و حوادث دوران از ميان رفته، ولي رابينو در كتاب خود نام آنها را از دستخوش نابودي نجات داده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید