بخشی از مقاله

بررسي علل و عوامل افت تحصيلي دانش آموزان

آفت نظام آموزشی
درمان تو درخود تو است، تو بدان بصيرت نداري.
درد تو نيز از خود توست، تو بر آن آگاهي نداري.
تو آن كتاب مبيني هستي كه به ياري حروف اندك آن، راز‌هاي نهفته آشكار مي‌شود، آيا گمان، مي كني كه تو همين جسم كوچك هستي؟ و حال آنكه از «جهان بزرگ» درك تاب وجود تو مندرج است.


«امام علي(ع)»
از مهمترين آفتهاي نظام‌هاي آموزشي جهاني و من جمله كشور ما افت تحصيلي است كه همه ساله به صورت هاي گوناگون تعداد بسياري از استعدادهاي بالقوة انساني و منابع اقتصادي جامعه را هدر داده و نابسامانيهاي فردي و اجتماعي را بر جاي مي‌گذارد، هرچند پاره اي از موارد افت تحصيل در بعضي از رشته‌هاي خاص بيشتر مشاهده مي‌شود ولي مي‌توان علل آن راتقريباً يكسان دانست: از جمله افت بر اثر قصور در اعمال و روش هاي مناسب آموزشي و پرورشي توسط نظام آموزش و پرورش،معلمان، خانواده، … .
بررسي عوامل مؤثر بر پيشرفت و ترقي جوامع پيشرفته نشان مي‌دهد كه همة اين كشورها از آموزش و پرورش توانمند و كارآمد برخوردار بوده‌اند. اين نهاد از يك سو با كودكان و نوجوانانو جوانان خلاق، مبتكر و مستعد واز طرف ديگر با طيف


گسترده اي از مردم به عنوان خانواده يا اولياي دانش‌آموزان در ارتباط است و تعليمات وآموزش‌هاي خود را چه مثبت و چه منفي به پيكرة جامعه تزريق مي‌كند.
بدون ترديد هيچ نظام آموزشي نمي‌تواند صددرصد به اهداف آموزشي خود برسد،ولي موفق بودن هر نظام آموزشي نزديك‌تر شدن هرچه بيش‌تر به اهداف تعيين شده بستگي دارد براي نزديك‌تر شدن به اهداف نظام آموزشي حتماً مي‌بايست عوامل مؤثر بر افت تحصيلي را شناخت و اثرهاي آن راكاهش داد.

چرا درس نمي خوانيد؟!

يكي از مهمترين آفات نظام آموزشي جهان از جمله كشور ما «افت تحصيلي» است كه همه ساله به صورتهاي گوناگون بخش عمده اي از استعدادهاي بالقوه انساني و منابع اقتصادي جامعه را به هدر مي دهد و نابسامانيهاي فردي و اقتصادي زيادي برجاي مي گذارد. اين پديده به صورت مردودي يا ترك تحصيل و يا كجرويهاي ديگر جلوه مي نمايد.


كارشناسان مسائل اجتماعي در بررسي علل و عوامل افت تحصيلي دانش آموزان به دو دسته عوامل فردي و اجتماعي اعتقاد دارند كه توجه به آنها و ريشه يابي اين عوامل مي تواند در دست يابي به موفقيت دانش آموزان مؤثر واقع شود درحالي كه عدم توجه به اين عوامل و سهل انگاري در اين مورد ضررها و زيان هاي جبران ناپذيري به نسلي وارد خواهد ساخت كه آينده كشور با دستهاي آنان ساخته خواهد شد.
شرايط خانوادگي

مطالعه دانش آموزاني كه داراي افت تحصيلي هستند نشان مي دهد يكي از عوامل مؤثر براين پديده مسائل خانوادگي به ويژه از هم گسيختگي خانواده، كم سوادي والدين، مشكلات عاطفي، انزوا، جو اجتماعي، رواني خانواده، عدم ارتباط صميمانه با پدر و مادر، ميزان درآمد خانواده، شغل والدين، ميزان تفاهم والدين، حضور يا عدم حضور والدين، وضعيت تحصيلي ساير خواهران و برادران مي باشد كه در سلامت روحي و جسمي دانش آموز تأثير فراواني مي گذارد.
دانش آموزي كه از شرايط خانوادگي مناسب و پشتيباني و حمايت عاطفي والدين خود برخوردار نيست و نيازهاي روحي و رواني اش تأمين نمي شود درپي ارضاي احتياجات خود دچار بي توجهي به تحصيل يا ترك آن مي شود.


پاسخ گفتن به نيازها از سوي والدين لازمه موفقيت هر دانش آموز است درحالي كه برخي از والدين بدون آگاهي از وظيفه خود در قبال دانش آموز فقط از او انتظار موفقيت دارند.
نتايج يك تحقيق نشان مي دهد كه ميزان تحصيلات والدين تأثير فراواني در كيفيت تحصيلي دانش آموز دارد، زيرا والدين تحصيل كرده به ويژه پدران در حل مشكلات درسي فرزندان بهترين ياور آنها خواهند بود و مي توانند براي فرزندان خويش الگوهاي بسيار زيبايي از تعليم و تربيت باشند.

عامل اقتصادي

عدم اشتغال سرپرست خانواده و ناتواني او دربرآوردن كامل نيازهاي افراد خانواده در افت تحصيلي فرزندان تأثير فراواني دارد، چرا كه عدم توجه به ارضاي نيازهاي اوليه فرزندان موجبات بي توجهي به نيازهاي روحي و عاطفي آنها نيز مي شود و بچه ها براي تامين نيازهاي خود مجبور به ترك تحصيل و ورود به بازار كار و اشتغال مي گردند.
تحقيقات نشان مي دهد كه بحران هاي اقتصادي، كاهش درآمد و فقر و بيكاري خانواده ها نه تنها در افت تحصيلي دانش آموزان تأثير مي گذارد، بلكه انگيزه اي براي سوق دادن افراد به سوي جرايم و تخلف از مقررات اجتماعي مي شود.


همچنين فراهم نكردن تسهيلات آموزشي از جمله مدارس خوب، وسايل تحرير مناسب، البسه و تغذيه كافي و مناسب از سوي والدين باعث سرخوردگي و عدم گرايش كودكان و نوجوانان به مدرسه و درس خواندن مي شود.


حضور پدر در خانه از جمله عواملي است كه بر روي نرفتن يا رفتن دانش آموز به مدرسه تأثير مي گذارد. مطالعه تقريباً نيمي از كودكاني كه از درس خواندن محروم شده اند نشان مي دهد كه والدين اين كودكان يا از هم جدا شده اند يا فوت كرده اند يا احياناً داراي پدر معتاد بوده اند، چرا كه الكل و ديگر مواد مخدر نيز بر زندگي نوجواناني كه والدين آنها به مصرف مواد مخدر وابسته باشند تأثير فراواني بر جاي مي گذارد. اين قبيل نوجوانان نه تنها بعدها در معرض خطرات ناشي از مصرف مواد مخدر هستند بلكه از مشكلات رواني، اجتماعي نيز رنج مي برند.

شيوه كنترل دانش آموزان در مدرسه

هرچه شيوه كنترل دانش آموزان در مدارس آمرانه، خشك و قيم مابانه باشد احساس از خودبيگانگي، ترك تحصيل، افت تحصيلي، بي انضباطي، رفتارهاي نامتعادل و مخرب و عدم مشاركت در بين دانش آموزان مشاهده مي شود.


در حالي كه ارتباط صميمانه و صادقانه بين مدير، كادر آموزشي و دانش آموزان نشان دهنده جوي آزاد و باز در مدرسه است و كنترل دانش آموزان به سمت شيوه هاي انساني، متعادل و دموكراتيك جهت گيري پيدا مي كند و بازده تحصيلي دانش آموزان افزايش مي يابد و زمينه هاي پيشرفت آنان نه تنها در درس بلكه در زندگي فراهم مي يابد.
مطالعه دانش آموزاني كه داراي افت تحصيلي هستند نشان مي دهد كه اگر اين دانش آموزان با معلمان خود ارتباط صميمانه اي برقرار كنند در كاهش مشكلات عاطفي و پيشرفت تحصيلي آنان بسيار موثر مي باشد اين قبيل دانش آموزان اگر در فاصله اي نزديك از معلم در كلاس قرار بگيرند قادر خواهند بود كه وقت بيشتري را صرف فعاليت هاي درسي كنند و از حمايت بيشتر معلم برخوردار شوند كه همين مسئله در رشد تحصيلي آنان تأثير خواهد گذاشت.


البته بايد توجه داشت كه كودك و نوجوان احتياج به انضباط دارد اگرچه انضباط و آزادي بي اندازه هر دو زيان آور است، اما كودك و نوجوان احتياج به محدوديت و كنترل منطقي و عاقلانه دارد و اگر از حد خود پا را فراتر بگذارد بايد متوجه باشد كه تنبيه در انتظار اوست. اين تنبيه بايد توأم با محبت و دلسوزي باشد و نوجوان به خوبي آن را درك كند.

تغذيه مناسب

تغذيه مناسب به ويژه وجود ذخاير غني آهن در غذاهاي دانش آموزان باعث افزايش توانايي آنان در فراگري دروس مختلف خواهد شد. دختران و پسراني كه به سن بلوغ مي رسند به علت جهشي كه در رشد پيش مي آيد به آهن بيشتري نياز دارند و اين مسئله در ميان دختران بيشتر وجود دارد و اگر از تغذيه مناسب برخوردار نباشند به فقر آهن دچار مي شوند. اثرات فيزيولوژيك و جسماني ناشي از فقر آهن در دانش آموزان به كاهش بازدهي و بهره وري ذهني و بدني مي انجامد.
شواهد مختلف نشان مي دهد كه كاهش ذخاير آهن بدن، حتي اگر كم خوني وجود نداشته باشد، اثرات بسيار منفي بر فرايندهاي شناختي، يادگيري، قدرت توجه و تمركز ذهني خواهد داشت. آهن براي عملكرد صحيح مغز در تمامي سنين يك عنصر ضروري است.


از سوي ديگر كلسيم، پروتئين، فسفر، ويتامين D و ساير ويتامين هاي موجود در غذاها بر روي استخوان سازي، رشد جسماني و فعاليت مغز اثر مطلوبي مي گذارد؛ بنابراين توصيه هاي تغذيه اي بويژه خوردن لبنيات، انواع گوشت ها، سبزيجات، ميوه و حبوبات براي تأمين نيازهاي تغذيه اي دانش آموزان ضروري و حياتي است.
بنابراين توجه به نيازهاي تغذيه اي دانش آموزان بايد در رئوس اقدامات برنامه ريزان و مسئولين آموزشي كشور قرار گيرد تا تمام دانش آموزان از اين امكانات برخوردار باشند و دانش آموزاني كه به دليل درآمد پايين والدينشان از تغذيه مناسب برخوردار نيستند و متقابلاً از هوش و استعداد بالايي برخوردارند دچار افت تحصيلي نشوند.
ارائه تغذيه رايگان در مدارس به ويژه در مدارس ابتدايي و راهنمايي مي تواند از جمله گام هاي مؤثر در اين زمينه باشد.

ارتباط با دوستان
توانايي دانش آموز در دوست يابي و حفظ آن، ارتباط جتماعي و مشاركت دانش آموز در فعاليت هاي اجتماعي باعث مي شود كه ضمن ايجاد رابطه اي متقابل نيازهاي رواني خود را برآورده كند و در امر تحصيلي هم با تبعيت از رقابت سالم به موفقيت نائل شود.
انتخاب دوستان مناسب و تشخيص داشتن رابطه اي سالم و سازنده تنها به وسيله نوجوان امكان پذير نيست و بايد توسط والدين در مرحله نخست و سپس مربيان آموزشي اين مشاوره و راهنمايي ها صورت بگيرد تا دانش آموزان در معرض دوستي هاي ناباب و ناپاك قرار نگيرند. ارتباط با دوستان ناباب بخصوص جنس مخالف باعث ايجاد مشكلات رفتاري مي شود، اضطراب دانش آموزان را بالا مي برد و در ميزان پيشرفت تحصيلي مؤثر است.


دانش آموزاني كه با جنس مخالف رابطه دارند ساعات زيادي از زماني كه در مدرسه حضور دارند و ساعاتي از اوقات فراغت منزل را كه بايد به تحصيل و تعمق بپردازند درگير مسائل فكري دوستي با جنس مخالف هستند و همين عدم آمادگي ذهني و كمي وقت خود موجبات افت درسي آنان مي شود.
والدين با انتخاب دوستان مناسب براي فرزندشان و فراهم كردن زمينه مساعد براي مراوده در محيط هاي خانوادگي و هم چنين فراهم نمودن محيط عاطفي توأم با حسن تفاهم بين افراد خانواده مي توانند از گرايش جوانانشان به دوستي هاي نامناسب جلوگيري كنند و زمينه را براي پيشرفت تحصيلي فرزندشان فراهم آورند. ...انه لا یائس من روح الله الا القوم الکافرون- یوسف - ۸۷


نکاتی دیگر ، بلکه تکراری اما مهم از افت تحصیلی
كاربرد اصطلاح «افت تحصيلي » يا اتلاف در آموزش و پرورش، از زبان اقتصاددانان گرفته شده و آموزش و پرورش را به صنعتي تشبيه مي‌كند كه بخشي از سرمايه و مواد اوليه را بايد به محصول نهايي تبديل مي‌شد ، تلف كرده و نتيجه مطلوب ومورد انتظار را به بار نياورده است. شايد اين تشبيه چندان خوشايند نباشد اصطلاح “قصور در تحصيل” يا واماندگي در تحصيل از آن مطلوب تر باشد.


وقتي صحبت از افت تحصيلي مي‌شود منظور تكرار پايه تحصيلي در يك دوره و ترك تحصيل پيش از پايان دوره نیست. به عبارت ديگر افت تحصيلي شامل جنبه هاي مختلف تحصيل چون غيبت مطلق از مدرسه، ترك تحصيل قبل از موعد مقرر، تكرار پاية تحصيلي، نسبت ميان سنوات تحصيلي دانش‌آموز و سال‌هاي مقرر آموزش، كيفيت نازل تحصيلات دانش‌آموز در مقايسه با آنچه كه بايد باشد، كسب محفوظات به جاي معلومات است.


به تجربه ديده شده كه در دورة راهنمايي نسبت به دوره‌هاي ابتدايي و متوسطه عمومي افت تحصيلي بيشتري وجود دارد. اين موضوع را مي‌توان به وضعيت خاص اين دوره كه دانش آموز بايد دروس متنوع تري رانسبت به دوره ابتدايي بگذراند و همچنين به بحران بلوغ و مشكلات آن كه در اين دوره اتفاق مي‌افتد نسبت داد.
معمولاً مشاهده مي‌شود كه ميزان ترك تحصيلي كرده ها و افرادي كه مردود مي‌شوند در مقاطع تحصيلي راهنمايي و متوسطه در پسران بيشتر از دختران است، اين تفاوت را احتمالاً به عوامل زير مي‌توان نسبت داد:


• دختران اوقات فراغت خود را بيشتر درخانه مي‌گذرانند و فرصت و امكان سرگرمي در بيرون از منزل راكمتر از پسران دارند و بيشتر مطالعه مي‌كنند.
• معمولاً دختران به نمره قبول شدن بيش از پسران اهميت مي‌دهند و انگيزه قويتري دارند.
• دختران به حضور در كلاس درس بيشتر از پسران اهميت مي دهند و از مطالب كلاس بيشتر يادداشت برداري مي‌كنند.
• تعداد دانش‌آموزان دختر در كلاس‌ها كمتر از پسران است و تراكم دانش‌آموز پسر دركلاس‌ها بخصوص در نواحي دورافتاده بيشتر است.

موضوع: تاثير و روش تشويق در دانش آموزان
مقدمه :

يکي از روشهاي بسيارموثر در تربيت ، تشويق کارهاي خوب دانش آموزان است . هر انساني طبعا خودش را دوست داشته و ميل دارد شخصيت خود را کامل تر کند و ديگران به شخصيت وجودي او پي ببرند و از او قدر داني و از کارهاي خوب او تشکر نمايند ، اگر مورد تحسين قرار گرفت هر چه بيشتر به خوبي متمايل مي گردد . شکي نيست که اوليا و مربيان چيزي جز خير و صلاح و سلامت نمي خواهند ولي او آن را درک نمي کند . بدين نظر محرکي چون تشويق براي به حرکت در آوردن او به

سوي هدف مورد نظراست .

توضيح مساله :

آنچه موجب شد که در مورد آن بنويسم و در اين زمينه تحقيق کنم اين بود که وقتي در سال تحصيلي 85/84به موجب ابلاغ تعيي شده به مدرسه ي راهنمايي شرافت رفتم و از نزديک با دانش آموزان و متوجه عملکرد آنها شدم بعد از گذشت دو ماه دو مسئله بسيار مرا متعجب و حيران کرده بود که مي توانم اعتراف کنم که در طي 23 سال خدمت آموزشي با چنين مواردي مواجه وب خورد نکرده بودم .

1 . شاوغي و بي انضباطي بيش از حد رکثر دانش آموزان در دوره ي سال اول راهنمايي .

2 . عدم توجهو داشتن انگيزه ي درس خواندن .

نتيجه کيري :

پس از گذشت چند ماه عملکرد بسيار خوبي در پاسخ به سوالات مطرح شده در حيطه ي شناختي توسط دانش آموزان ديده مي شد ونه تنها دانش آموزان از اين کار لذت مي برند بلکه خودم نيز تا حدودي اعتماد به نفسم زياد شده بود . وقتي نحوهي درس خواندن دانش آموزان را با سه ماه قبل مقايسه مي کردم احساس لذت و خوشحالي مي کردم و به و ضوح تاثير اين راه حل جديد در عملکرد ديده مي شد .

حقوق دانش آموز


نويسنده: عليرضا زکي زاده


اشاره:
حقوق در مفهوم کلي به مجموعه قواعد و مقررات حاکم بر جامعه گفته مي شود و از اين معنا حقوق کودک را مي توان اين طور بيان کرد:
مجموعه قواعد ومقررات بين کودک و هر فرد يا افرادي که با وي سروکار دارند. آشنايي با حقوق کودک از اين منظر که آنان در آينده نقش اصلي و اساسي را در جامعه عهده دار خواهند شد بسيار مهم است و جامعه سالم و عدالت جو و عدالتخواه در گرو تربيت و آموزش صحيح اين عزيزان خواهد بود.
نتيجه اينکه به نظر مي آيد در کنار قوانين سطحي موجود که در جهت احقاق حقوق کودک وضع شده مي بايست آموزش هايي جدي و بعضا الزام آور براي تمامي افراد و موسساتي که در ارتباط با کودکان مي باشند مشخص کرد.


در اين مقاله سعي شده نگاه و اشاراتي به اين گونه آموزش ها در ارتباط با افراد و موسسات شود.
نقش پدر و مادر


مهمترين وظيفه در تعليم و تربيت اوليه و آمادگي کودک جهت آموزش حق و حقوق به عهده والدين مي باشد. يکي از مهمترين وظايف هر زوجي داشتن اطلاعات و آگاهي از فرزنددار شدن است. اين آگاهي ها از زمان تشکيل نطفه شروع شده تا دوران بارداري و حتي بعد از تولد ادامه دارد. کسب اين آگاهي ها در داشتن فرزندي سالم از لحاظ جسمي و روحي بسيار موثر خواهد بود.


کودک که به دنيا مي آيد تحت آموزش ها و اطلاعات پدر و مادر و ديگر افراد جامعه قرار مي گيرد و اين وظيفه تا آن اندازه مهم مي باشد که هر قدر سرمايه گذاري در اين خصوص صورت گيرد به نظر باز هم نياز مي باشد. از طرفي واقف هستيم حقوق کودک طبق قوانين جهاني مشخص است، سوالي که مطرح مي شود اين است که آيا برخورد همه افراد جوامع مختلف نسبت به احقاق حقوق کودک يکسان است؟


متاسفانه با واقعيت هاي موجود جوامع مشاهده مي شود اکثرا جواب منفي است و لذا وظيفه اوليه پدر و مادر که داشتن فرزندي صالح مي باشد مشخص و پررنگ تر مي گردد.
نقش پدر و مادر را در ايجاد فرزندي صالح و سالم از لحاظ جسمي و روحي را به اين نکته بسنده مي کنيم که مهمترين وظيفه مي باشد.
نقش مدرسه


بعد از مرحله تولد و نقش پدر و مادر بر روند جسمي و روحي کودک، مهمترين وظيفه در جهت آموزش و رعايت مسائل حقوقي کودک را مدارس به عهده دارند. منظور از مدارس، خدمتگزار و مدير و کارکنان و معلمين و هر فردي است که با دانش آموز سروکار دارد.
در اين قسمت سعي شده به مهمترين مسائل حقوق کودک در مدرسه و مواردي که متاسفانه در بعضي مدارس تضييع حقوق کودک مي شود اشاراتي گردد:
حق بازي


اصولا روحيه بازي کردن را مي توان جزء خواسته هاي ذاتي کودکان دانست و با توجه به اين روحيه آن را حقي براي کودکان دانست خالي از گزاف نگفته ايم اين حق در مدارس بايد رعايت شود و بايد ترتيبي اتخاذ گردد که کودکان از آن استفاده بهينه ببرند. از طرفي در بعضي کشورها از اين روحيه در جهت آموزش مسائل مختلف و رشد فکري کودک استفاده مي کنند و متاسفانه در بعضي کشورها و در بعضي مدارس نه تنها از اين روحيه بازي کردن استفاده نمي شود بلکه اين حق از کودکان به دلايل مختلف از جمله فضاي کوچک حياط گرفته مي شود ويا به دليل بازي کردن مورد مواخذه قرار مي گيرد که اين را مي توان به نوعي پايمال کردن حقوق کودک در زمينه بازي کردن تلقي کرد.
حق توجه و محبت


اصولا تمامي انسانها به توجه و محبت نياز دارند واين توجه و محبت در مدرسه توسط کليه کارکنان نسبت به کودکان جهت رشد رواني آنان لازم و ضروري است. پس مي توان آن را يک حق دانست.
متاسفانه بعضا در مدارس و توسط بعضي افراد نه تنها دانش آموز مورد توجه و محبت قرار نمي گيرد بلکه به اشکال مختلف اين حق پايمال و حالت تخريبي به خود مي گيرد. مثلا از نگاه خشم آلود و تنبيه بدني و رواني گرفته تا اينکه يک کودک در يک سال تحصيلي حتي يک بار هم مورد ارتباط کلامي و عاطفي و توجه قرار نمي گيرد و...
حق نشاط و شادي


کودک به نشاط و شاد بودن جهت رشد رواني نياز دارد و متوليان آموزش و پرورش در طرح ها و برنامه هاي خود بايد بيشتر به اين مورد توجه داشته باشند چون يکي از ويتامين هاي رواني هر انساني بالاخص کودک محسوب مي شود پس اين مورد را هم مي توان يک حق براي کودک دانست.
متاسفانه بعضا مشاهده مي شود کودک يا دانش آموز به خاطر نشاط يا چهره خندانش که جزء ويژگي هاي وي محسوب مي شود مورد مواخذه قرار گرفته و حتي بي انضباطي وي تلقي مي شود و...
حق عدالت گري


عدالت گري نيز جزء ذاتي هر انساني مي باشد و نبايد اين طور تلقي شود که کودکان از اين قضيه چيزي نمي دانند. با کمي توجه و با توجه به مثال زير مي توان متوجه شد که کودکان نسبت به اين قضيه کاملا توجه و حتي حساسيت نشان مي دهند. مثال: در اختلافي که در حياط مدرسه بين 5 نفر دانش آموز که همه آنان مقصر هستند معاون مدرسه اگر با چهار نفر آنان برخورد کند، اولين گفته هاي آن چهار نفر اين خواهد بود که چرا شما به نفر پنجم کاري نداريد. اين نشان دهنده آن است که آنان بي عدالتي را نمي خواهند و از طرفي اگر به طور صحيح با آنان برخورد شود خواهيم ديد که به راحتي عيوب خود را قبول خواهند کرد.
يا تفاوت قائل شدن بين دانش آموز درس خوان و درس نخوان اصلا مورد قبول دانش آموزان نيست و يا...
حق تحصيل


يکي از حقوق مسلم کودکان تحصيل است که خوشبختانه در اکثر کشورها شناخته شده است ولي متاسفانه در نحوه اجرا و آموزش عمدتا مشکلاتي وجود دارد. مشکلاتي از قبيل کمبود مدارس که موجبات دلسردي کودک و والدين وي از تحصيل شده و در نهايت شايد منجر به ترک تحصيل کودک شود.
بعضا نقص قوانين و آئين نامه هاي داخلي آموزش و پرورش و مدرسه در نهايت شايد با بي تدبيري بعضي از مديران منجر به ترک تحصيل يا اخراج دانش آموز از مدرسه شود. به طور مثال: دانش آموز به دلايل شيطنت يا بي انضباطي مجبور است از کلاس درس اخراج موقت يا يکروزه يا... شود. يا در پايان سال تحصيلي دانش آموزي به دلايل درسي يا بي انضباطي آن قدر با بي اعتنايي و به نوعي اذيت رواني مواجه شود که درس نخواندن را ترجيح مي دهد يا انگيزه لازم براي درس خواندن را از دست مي دهد.
نتيجه اينکه در تعليم و تربيت نبايد با روشهاي نامناسب موجبات عدم تحصيل کودک يا دانش آموز را فراهم کرد. در نتيجه حصول چنين اعمالي مي توان اين طور استنتاج کرد که حقوق کودک را سهوا پايمال کرده ايم.


حق بيان و اظهار نظر
اکثر جوامع دنيا اظهار مي دارند افراد جامعه با آزادي بيان و حق اظهار نظر وانتقاد و پيشنهاد روبرو هستند در حالي که گاهي در مدارس با عکس اين قضيه مواجه هستيم. به طور مثال: دانش آموز اگر انتقاد يا پيشنهادي از عملکرد معلم خود يا مدرسه دارد به شکل هاي مختلف سرکوب مي شود.
يا در فرم هايي که به دانش آموز يا اولياي وي در خصوص “لطفا پيشنهاد يا انتقاد خود را بيان فرماييد” گاهي اوقات اين فرم عليه خود افراد استفاده مي شود.
آيا برخوردهاي دوگانه اي که در خصوص آزادي بيان و اظهار نظر و... نسبت به کودکان مي شود اين تصور را در ذهن آنها ايجاد نمي کند که حقي در اين خصوص وجود ندارد؟
حق احترام


يک مورد از رشد شخصيت و بالندگي تمامي افراد جامعه خصوصا کودکان احترام گذاشتن به آنها مي باشد در برخي مدارس اين حق به شکلهاي مختلف از جمله با کلمات تخريبي که بيشتر روان کودک را مورد آزار و لطمه قرار مي دهد، صورت مي گيرد.


متاسفانه مي توان اظهار داشت عده اي از کارکنان مدرسه آگاهي چنداني به نقش رواني کلمات ندارند. يکي از مواردي که بعضا توسط بعضي کارکنان مدرسه رعايت نمي شود شوخي کردن با دانش آموز مي باشد مثلا مربي جهت ايجاد نشاط و خنده در کلاس با شوخي کردن، شخصيت و احترام دانش آموز را نزد ديگران تخريب مي نمايد.
متاسفانه اينکه اگر آن مربي محترم مورد اعتراض دانش آموز قرار گيرد شايد به کسر انضباط و احضار ولي و حتي اخراج دانش آموز از مدرسه منجر گردد.
حق بهداشت


بهداشت و رعايت آن در مدرسه بسيار مهم و قابل توجه است. فضاي بهداشت مدارس از بوفه و سرويس هاي آبخوري و دستشويي و... مي بايست طوري مجهز و آماده گردد که دانش آموز دچار مشکل يا بيماري و... نگردد.
به نظر مي رسد با رفع کمبود اعتبار و در بعضي مواقع رفع عدم توجه مسئولان و مديران مدرسه تا حد زيادي مشکلات بهداشتي مدارس رفع گردد تا يکي ديگر از حقوق اوليه دانش آموزان پايمال نگردد.


حق داشتن وسايل و امکانات تحصيل
در دنياي امروز جهت تعليم دانش آموزان، ديگر وسايل ابتدايي (ميز و نيمکت و بعضا وسايل کمک آموزشي ناقص و اوليه) جوابگوي نياز دانش آموزان باشد نيست (ناگفته نماند متاسفانه نقاط محروم جامعه ما از همين نيازهاي اوليه و ابتدايي نيز برخوردار نيستند.)
اگر با علم امروز خواهان آموزش اصولي ومنطقي باشيم نياز به تجهيز مدارس با امکانات روز هستيم در غير اين صورت بازدهي و کيفيت آموزش مسلما افت خواهد کرد و متاسفانه اين مورد را هم مي توان از موارد پايمال شدن حقوق دانش آموز تلقي کرد.


حق داشتن مربيان کارآزموده
مربي و معلم و يا هر فردي که با دانش آموز سروکار دارد بايد از آموزش هاي علمي و روانشناسي برخوردار باشد زيرا لازمه رشد و آموزش دانش آموز وجود افرادي است که توانايي علمي و از آن مهم تر توانايي و مهارت هاي آشنايي با مسائل روحي و رواني دانش آموز را داشته باشند. اگر چنين افرادي در آموزش و پرورش مشغول به انجام وظيفه نباشند دچار مشکلات خواهيم شد که بارزترين آنها عدم ارتباط صحيح ومنطقي بين دانش آموز و مربي وعدم نشاط و شادابي دانش آموزان و عدم روحيه لازم مي باشد. اگر واقع بينانه اين قضيه را بررسي کنيم نداشتن يا کمبود چنين مربيان قوي و کارآزموده يکي ديگر از موارد پايمال شدن حقوق دانش آموزي است.
حق امنيت رواني


مسئله اي که در اين بعد مطرح است اين است که تحصيل يا آموزش دانش آموز در مدارس چگونه و توسط چه افرادي بايد صورت بگيرد؟ به عبارتي شيوه آموزش به صورتي نبايد باشد که امنيت روحي دانش آموز لطمه ببيند و حتي به خطر بيفتد مثلا بعضا در مدارس ديده مي شود از تهديد، اخراج موقت و دائم و يا ترساندن از تجديدي و مردودي و يا جمله معروف “به ولي ات تمام چيزها را خواهم گفت” توهين و شوخي هاي مربي در جمع نسبت به دانش آموز و يا... استفاده شود.
در نتيجه اگر دانش آموز به هر شکلي امنيت را در مدرسه احساس نکند آموزش لازم را نخواهد داشت و يکي از عوامل افت تحصيلي و يا به عبارت حقوقي آن پايمال شدن حق دانش آموز در اين موضوع مي باشد.


جامعه
بعد از نقش پدر ومادر وعوامل مدرسه در رعايت و آموزش حقوق کودک نقش جامعه مطرح مي باشد. وظيفه جامعه در شکل گيري و ميزان اثرگذاري در آموزش و حقوق کودک در زمينه هاي مختلف مي باشد که به قسمت هايي از آن اشاره مي گردد؛
1- حق داشتن واستفاده از اماکن ورزشي و تفريحي (به تعداد لازم و کافي در هر منطقه)
2- حق داشتن و استفاده از اماکن هنري مثل فرهنگسراهاي هنري
3- حق داشتن و استفاده از اماکن فرهنگي شامل کتابخانه هاي عمومي


4- حق داشتن احساس امنيت، منع کودک آزاري، گروگان گيري کودکان، استثمار کودکان، به کارگيري شغل هاي سخت و سنگين از کودکان با حداقل دستمزد و...
5- حق استفاده از امکانات تامين اجتماعي در صورت بروز محروميت ها و...
در خصوص مسائل جامعه و ميزان اثرگذاري آن بر افراد جامعه و خصوصا کودکان، مطالب زياد و بسيار مهم مي باشد. مسائل جامعه و اثرات آن را به عبارتي مي توان مدارس نامريي تلقي نمود و اميدوار هستيم تمامي قسمت هاي جامعه و مسئولان مربوطه در جهت بهينه کردن عملکرد خود تجديد نظر نمايند.
نتيجه گيري:


اگر مدرسه و جامعه دنباله رو تربيت صحيح والدين نباشند حقوق و تربيت کودک در نهايت پايمال خواهد شد. در خصوص مدرسه با توجه به طرح گوشه اي از مسائل ذکر شده به نظر مي آيد مي بايست در قوانين موجود آموزش و پرورش و بعضا نيروهاي انساني موجود تجديدنظر يا به هر شکل ديگر مشکلات موجود رفع گردد تا انشاءالله به زماني برسيم که تمامي مدارس ايران با عملکرد خوب خود پيوند بين مدارس و دانش آموز را محکم و استوار نمايند و عزيزان دانش آموز واقعا مدرسه را خانه دوم خود تلقي نمايند.


نکته ديگري که بايد مطرح کرد اين است که اگر قوانين مدوني تهيه و تنظيم گردد و به مورد اجرا گذاشته شود وضعيت نظام آموزش و پرورش حداقل از منظر دانش آموز تا حد زيادي مرتفع خواهد شد. مثلا طبق قوانين حقوقي هر فرد نسبت به ديگري دچار تضرر گردد اگر عمدي باشد ضمن جزاي کيفري مي بايست جبران خسارت نيز کند و اگر غيرعمد باشد يعني سهوا مسبب ضرر ديگري شود، مستوجب جبران خسارت نسبت به آن فرد مي گردد (بستگي به نوع و خطا دارد) نسبت به اين قانون استدلالي که مي توان کرد اين است که ما کارکنان

آموزش و پرورش اگر سهوا مرتکب توهين، تنبيه بدني يا باعث بيماري هاي روحي مانند اضطراب و نگراني، استرس، شب ادراري و... نسبت به دانش آموز شويم مستوجب جبران خسارت هستيم و از طرفي شرعا در برابر خداوند متعال مسئول مي باشيم. نبود چنين قوانين مدوني باعث گرديده است که يک کودک دانش آموز يا يک نوجوان دانش آموز به شکلها و عناوين مختلف حقوقش پايمال گردد و خيلي راحت در برابر اين قضايا عده اي از کارکنان و معلمان و متوليان آموزش و پرورش با جملاتي نظير اين که “چون هدف ما آموزش است و يا عمدي در کار نبوده است و يا جمله “چوب معلم گله هرکي نخوره خله” و يا... از کنار اين حقوق پايمال شده به راحتي بگذرند.


تدوين حقوق کودک و يا دانش آموز در کشورهاي مختلف و اهميت دادن به تعليم و تربيت تا اندازه اي مهم جلوه کرده است که سهل انگاري والدين کودک در نگهداري وتربيت وي مستوجب مجازات است. به نظر مي رسد وقت آن رسيده است به طور جدي نسبت به کليه مسائل آموزش و پرورش از دانش آموز و معلم و... يک بازنگري اساسي توام با خانه تکاني صورت گيرد تا انشاءالله شاهد رشد و شکوفايي بيشتر اين آينده سازان عزيز باشيم.

آیا دانش آموزان نسبت به گذشته بی انضباط تر شده اند؟(قسمت اول(
امروزه بیشتر معلمان به این مسئله می اندیشند که دانش آموزان نسبت به دو دهه گذشته، از نظر رفتارهای انضباطی متحّول شده اند و این تحول نیز در جهت منفی بوده و دانش آموزان نسبت به گذشته بی انضباط ترشده اند.البته این مسئله به این معنی نیست که ما باید مدارس را بسیار متشنج ببینم بلکه فراوانی چنین رفتارهایی نسبت به گذشته افزایش یافته است.


منظور ما از رفتارهای انضباطی،رفتارهایی هستند که در چهارچوب ضوابط و مقررات مدرسه مطرح می شوند.که طبق آن از چهارچوب خارج شدن دانش آموزان از آن ضوابط و مقررات می تواند موانعی را در مدرسه برای تحقق اهداف آموزشی و تربیتی بوجود آورد.که مهمترین نمودهای این رفتارها عبارتند از:
1- بی اعتنایی و عملکرد خود سرانه در مدرسه
2- شلوغی و بی قراری در کلاس (خنده ها و شوخی هایی افراطی وبه هم زدن نظم کلاس و... . )
3-انجام ندادن تکالیف درسی.


4- تلاش برای تقلب در امتحانات رسمی و غیر رسمی.
5- طغیان و اعمال خشونت بر علیه کارکنان مدرسه.(معلم و معاون و مدیر و... .)


بنظر می رسد که ما در شرایط کنونی مصداقهای زیادی از بی انضباطی را در مدارس مشاهده می کنیم.و کمتر معلمی است که با مواردی از رفتارهای بی انضباطی خود را در مدرسه درگیر نکرده باشد.امروز بیشتر معلمان برای تفسیر چنین رفتارهایی توجیهات خاص خود را دارند.امّا آنچه مسلم است قسمتی از بی انضباطی دانش آموزان اعتراض به شرایطی است که طبق آن،آزادی و ارزش آنها نادیده گرفته می شود. چون معلمان تمایل دارند که قدرت مسلط کلاس باشند این به طور ضمن آزادی و ارزش دانش آموزان را با محدودیت مواجه می سازد. در قرنی که ما درآن زندگی می کنیم روز بروز جامعه و ابعاد آن پیچیده تر می شود و نقش تربیتی والدین به عنوان قدرت تعیین کننده ضعیف تر می شود و فرزندان جامعه الگو ها و ارزشهای تربیتی خود را بیشتر از طریق برنامه های تلویزیون،ماهواره،دوستان و غیره بدست می آورند.گسترش چنین رویه ای نوعی آزاد اندیشی را برای دانش آموزان تلقین می کند چیزی که مدارس ما با آن کمتر سنخیت دارد. و با آن مقابله می کند.در نتیجه نوعی دوگانگی بین دانش آموز و محیط های مدارس بوجود می آید. و این برای دانش آموز فر افکنی های را بوجود می آورد که نمودهای آن می تواند بصورت بی انضباطی ظاهر شود.


گسترش پدیده بی انضباطی می تواند مشکلات زیادی در مدرسه تولیدی کند که رسیدن به اهداف آموزشی و تربیتی را با مشکل مواجه سازد. و مسئولین مدرسه را مجبور سازد تا انرژی زیادی را برای حل آن صرف کنند. مهمتر از این ها به خطرافتادن امنیت روانی معلم است. معلمی که در اخراج چنین دانش آموزانی از کلاس با محدودیت روبروست. و به او توصیه می کنند که مدبرانه رفتار نماید. از طرف دیگر چنین توصیه هایی در بین معلمان حرف و حدیث های زیادی در پی داشته است. که آنها چنین وضعیتی را مناسب نمی دانند.
ما برای کنترل دانش آموزان بی انضباط با مشکلات متعددی روبرو هستیم که برخی از آنها عبارتند از:


1- ضعف و کافی نبودن مقررات و ضوابط انضباطی مدارس.
2- کاسته شدن قدرت معلمین در کلاس.
3- زیاد بودن تعداد دانش آموزان در کلاسها در برخی از شهرها.
4- تغییر نگرشها و افزایش توقعات والدین از مدارس.


ظاهراً آموزش و پرورش نیز مایل است چهار چوبهای سهل گیرانه ای را در مقابل دانش آموزان بی انضباط در پیش گیرد.چیزی که معلمان از آن بنام حمایت از دانش آموز در مقابل معلّم یاد می کنند.امّا سهل انگاری در این زمینه می تواند عواقب بدی را بیار آورد.چون وجود و ادامه حضور یک دانش آموز بی انضباط می تواند کلاس و محیط مدرسه را با انواع مشکلات روبرو سازد و همچنین می تواند الگویی باشد برای دانش آموزانی که،در شرایط عادی منطقی به نظر می رسد امّا محیط های آلوده، آنها را از حالت تعادل خارج کرده و انرژی آنها را در غیر موضع خود به صرف می رساند.

 

آیا دانش آموزان نسبت به گذشته بی انضباط تر شده اند؟(قسمت دوم(
گویا بیشتر معلمان از تحولّات انضباطی روزافزون دانش آموزان توجیه و تفسیر شفافی ندارند و بیشتر مایل هستند سازش داشته باشند نه سازگاری.برای همین معلمان روابط سنتّی بین شاگرد و معلم را الگویی برای عدم سازگاری با شرایط جدید رفتاری دانش آموزان می دانند و همیشه از گذشته بخوبی یاد می کنند و داستان گذشته خود را با معلمان بازگو می کنند.و انتظار دارند که دانش آموزان زمان حاضر مثل گذشته رفتار کنند. همچنین در شرایط حاضر معلمان با رفتارهای صبورانه شدیدی دست و پنجه نرم می کنند.گرچه چنین رفتارهایی پسندیده نظر می رسد.امّا در این مورد،چنین رفتارهای خود دارانه ای آنها را سر خورده و خسته می کند.چون معلمان از نظر روانی به این رفتارهای صبورانه اعتقاد ندارند و چنین درک

می کنند که رفتارهای صبورانه ،دانش آموزان گستاخ را ممکن است گستاخ تر بکند.شاید هم معلمان برای شرایط حاضر از نظر روانی آمادگی ندارند،چون نگرشهای معلمان بیشتر با آموزش و پرورش سنتّی سنخیّت دارد.که طبق آن دانش آموز باید مطیع معلم باشد.معلمان از دیر باز تمایل داشته اند که از دانش آموزان مطیع و سر به زیر تفسیر مثبتی داشته باشند.حتّی حّق تنبیه بدنی را برای خود محفوظ می داشتند. و دوست داشتند که یکّه تاز میدان باشند.شرایط حاکم بر زمان گذشته نیز چالشهای جّدیی را در این رابطه بوجود نمی آورد برای همین خصومت های دیرینه معلم و دانش آموز به نفع معلم تمام می شده است.اما تحولات دو دهه گذشته در روابط بین معلم و شاگرد به نفع شاگرد تمام شده است و معلم ضمن تلاش برای حفظ قدرت ظاهری خود،از درون بطور پنهانی تضعیف شده است.


تنزّل قدرت معلمان نیز به دلایل زیر بوده است:
1- فقر و تنگدستی.
2- پائین آمدن منزلت اجتماعی معلمان.
3- افزایش حمایت از دانش آموز،در مقابل ،کاهش حمایت از معلم .
4- افزایش اختلاف نگرشها و عقاید معلمان با اکثریت جامعه به علت عقب ماندن از تحولات سریع جامعه.


در چنین شرایط معلم تمایل پیدا می کند تا بیشتر به مشکلات درونی خود فکر کند.و از بسیاری واقعیت ها یا غافل می ماند و یا بی تفاوتی را در پیش می گیرد.
در مقابل دانش آموز خیلی پر انرژی تر از گذشته هر روز در کلاس درس با اطلاع از وضعیت نا به سامان معلم زیرکانه او را به تصویر می کشد.
چنین قضاوت های نشان می دهد که چگونه پائین آمدن قدرت معلمان فرصت بروز رفتارهایی را به دانش آموزان می دهد که معلم آنرا در کلاس ممنوع ساخته است.
از عوامل مهم افزایش بی انضباطی دانش آموزان عبارتند از:


الف)- عوامل درونی آ.پ
1- کافی نبود ضوابط و مقررات انضباطی حاکم بر مدارس و بعضا عمل نکردن به آن .
2- کاهش قدرت معلمان.
3- افزایش حمایت از دانش آموزان از طرق مختلف از جمله ممنوعیت تنبیه و غیره.
4- گسترش دیدگاههای جدید آموزش پرورش که براساس آن تکیه بر دانش آموز محوری است.
ب)- عوامل اجتمائی
1- افزایش فرزند سالاری در جامعه.
2- تغییر نگرش اولیاء در تربیت فرزندان شان.


3- افزایش بی انگیز گی نسبت به درس در میان دانش آموزان به علت عواملی چون، بیکار بودن افراد تحصیل کرده و نقش ضعیف ادامه تحصیل در کسب وضعیت معیشتی خوب و غیره.
همه این عوامل از طرق مختلف در افزایش بی انضباطی دانش آموزان تأثیر دارد. و ما با شرایط حاضر باید راهکارهای منطقی در پیش بگیریم.و نگرشهای خود را منطبق با تحولات روز عوض کنیم.و دانش آموزان امروزی را با دانش آموزان گذشته مقایسه نکنیم.


برای برخورد با وضعیت حاضر آموزشهای ضمن خدمت را برای معلمین پیش بینی کنیم. چون نیاز دارم که وضعیت فعلی دانش آموزان خوب درک کنیم.علاوه بر آن نه تنها در مقررات مدرسه اصلاحات جدی را به عمل آوریم بلکه آنرا عملی سازیم تا محیط مدرسه برای اهداف آموزشی و تربیتی کاملاً امن باشد. این را هم نباید فراموش کنیم که داشتن معلمان قدرتمند وبا انگیزه می تواند بسیاری از مشکلات مدارس ما را حل کند.

بررسی علل بی انضباطی انتخابی دانش آموزان
مقدمه:

برای اینکه انسان در اجتماع زندگی کند باید رفتار اجتماعی را بیاموزد.به این معنی که رفتارش باید مورد قبول اجتماع باشد.یکی از راههای اجتماعی شدن و مورد قبول قرارگرفتن رعایت انضباط و مقرراتی است که در اجتماع حکم فرماست .


مقررات و قوانین انضباطی رفتار را تحت کنترل درمی آورد و چون این کنترل اغلب مانع خواسته های نوجوان می شود گاهی موجب خشم و عصبانیت آنها می گردد.
در تعلیم و تربیت، انضباط همیشه مورد توجه بوده است ولی در اینکه این انضباط چگونه باید باشد و چگونه می توان آن را آموزش داد عقاید متفاوت است زیرا این موضوع کاملاً بستگی به فرهنگ و کذشته یک ملت دارد.


هدف از انضباط این است که نوجوان را قادر به سازش با قوانین و و مقرراتی که فرهنگ یک گروه پذیرفته است بنماید بطوری که او رفتار خود را با توقعات و خواسته های گروه اجتماعی که در آن زندگی می کند هماهنگ نماید. رعایت قوانین و مقررات برای شادی، سازش و آرامش نوجوان اهمیت دارد.
وینسنت و مارتین در این مورد گفته اند: هر فردی برای اینکه نیازها و آرزوهایش را به دیگران مطابقت دهد و مورد قبول و احترام آنها واقع شود، نیاز به انضباط و قوانین رفتاری دارد. یکی از مشکلاتی که معلمان و اولیای آموزشگاهها با آن مواجه هستند بی انضباطی و عدم رعایت مقررات از طرف دانش آموزان است که اغلب دیده می شود که یکی از رایج ترین اقدامات در این قبیل موارد توسل به تنبیه و توبیخ است که آن هم متأسفانه اغلب نه تنها نتیجه مطلوب نمی دهد بلکه موجب تشدید و تکرار رفتار ناپسند نیز می گردد.



عوامل بی انضباطی دانش آموزان

1- خستگی: گاهی اوقات خستگی و عدم تنوع برنامه موجب کسالت می شود. و دانش آموز را به بدرفتاری و عدم رعایت مقررات وادار می کند. و در مواردی که برنامه بیش از توانایی دانش آموز و یا خیلی ساده وابتدایی است خستگی ایجاد می کند.

2- بی محبتی وعدم توجه: نوجوانان علاقمند به توجه و محبت دیگران است و میخواهد به طریقی مورد توجه واقع شود درصورتی که با دقت در رعایت مقررات نتواند توجه بزرگترها را نسبت به خود جلب کند.اغلب متوسل به رفتار ناپسند میشود تا بدان طریق جلب توجه نماید.زیرا اغلب واکنش بزرگترها در برابر بی انضباطی دانش آموز با خشونت و توبیخ همراه است که آ ن هم نیز خود نوعی توجه محسوب می شود که از بی تفاوتی بهتر است

3- ضعف جسمانی: گاهی اوقات بی انضباطی و عدم رعایت مقررات از طرف دانش آموز ناشی از ضعف جسمانی اوست .زیرا دانش آموز ضعیف و ناتوان آستانه دقت و توجه شان کوتاه است به زودی خسته می شود و تحمل بسیاری از قوانین و مقررات را ندارد.

4- سرخوردگی: در مواردی که انجام به تکالیف مدرسه و یا بر آوردن تقاضاهای پدر و مادر بیش از حد توانایی نوجوان است و او نمی تواند خود را به سطح خواسته های آنها برساند با شکست مواجه می شود و احساس بی لیاقتی و در نتیجه سرخوردگی و سستی می کند و این سرخوردگی ها که اغلب به بی تفاوتی و عدم رعایت مقررات منتج می شود.
5 - مقررات بیجا و نامناسب: گاهی دیده می شود در بعضی از مدارس مقررات خشک و نابجایی حکمفرماست و اولیای مدارس نوجوانان را به انجام آن ملزم می کنند و اگر چنانچه مقررات صحیح و مناسب با توانایی جسمی و روانی دانش آموزان نباشد دیر یا زود فراموش می شود و مراعات نخواهد شد.

6- عدم ثبات در مقررات: گاهی اوقات بی انضباطی دانش آموزان به علت عدم ثبات در مقررات است. به این ترتیب که پدر و مادر و مربیان آموزشگاه مقرراتی را وضع می کنند ولی خود آنها را انجام نمی دهند. بدین ترتیب مقررات در نزد دانش آموزان سست و بی اعتبار می شوند. به این معنی در مواردی دانش آموزان را ملزم به اجرای آنها می کنند و گاهی اوقات توجه به اجرا و عدم اجرای مقررات ندارند. نوجوان در این قبیل موراد نمی داند که در واقع آموزشگاه از او چه انتظاری دارد و وی چگونه رفتاری باید داشته باشد.
7- عدم هماهنگی: عدم هماهنگی بین مقررات و تقاضای پدر و مادر در خانه و اولیای آموزشگاه نیز اغلب موجب سردرگمی و بلاتکلیفی و در نتیجه عدم رعایت مقررات از سوی دانش آموز می شود. چنانچه خانه و آموزشگاه از یکدیگر حمایت کنند و مقرراتشان هماهنگ باشد دانش آموز مقررات را بهتر می پذیرد و انجام می دهد و احترام پدر و مادر و معلم نزد او محفوظ می ماند.

جهت پیشگیری از وقوع بی انضباطی ها اجرای نکات زیر پیشنهاد می شود:
1- وضع مقررات متناسب با توانایی دانش آموزان
2- وضع مقررات هماهنگ با نیاز دانش آموزان
3- آگاه نمودن دانش آموزان از مقررات
4- حفظ ثبات در مقررات
5- تشویق و محبت مناسب و ضروری
متأسفانه در اغلب موارد دیده می شود که دانش آموزان خوب از آنجا که برای معلم مشکل فراهم نمی کنند مورد بی توجهی قرار می گیرند. بر عکس دانش آموزان ناسازگار چه به طریق مثبت و چه به طریق منفی بیشتر مورد توجه هستند این خود سبب می شود که اغلب دانش آموزان خوب دلسرد شوند و به حالت بی تفاوتی درآیند و دست به بی انضباطی بزند.
پژوهشگران مانند آندرسن، وایت و والش معتقدند که تشویق و محبت و تمجید اثرات وسیعی در یادگیری دانش آموزان دارد و نه تنها موجب پیشرفت درس و یا دروس دیگر می گردد بلکه موجب نگرشی مثبت نسبت به یادگیری در دانش آموز می شود و او را متمایل به یادگیری و کسب دانش و رعایت انضباط و اجرای مقررات می نماید. تشویق و محبت دو روش تربیتی است که برای رعایت مقررات و حفظ انضباط باید در آموزشگاه اعمال شود.

بررسی علل بی انضباطی انتخابی دانش آموزان

مقدمه:برای اینکه انسان در اجتماع زندگی کند باید رفتار اجتماعی را بیاموزد.به این معنی که رفتارش باید مورد قبول اجتماع باشد.یکی از راههای اجتماعی شدن و مورد قبول قرارگرفتن رعایت انضباط و مقرراتی است که در اجتماع حکم فرماست .مقررات و قوانین انضباطی رفتار را تحت کنترل درمی آورد و چون این کنترل اغلب مانع خواسته های نوجوان می شود گاهی موجب خشم و عصبانیت آنها می گردد.در تعلیم و تربیت، انضباط همیشه مورد توجه بوده است ولی در اینکه این انضباط چگونه باید باشد و چگونه می توان آن را آموزش داد عقاید

متفاوت است زیرا این موضوع کاملاً بستگی به فرهنگ و کذشته یک ملت دارد.هدف از انضباط این است که نوجوان را قادر به سازش با قوانین و و مقرراتی که فرهنگ یک گروه پذیرفته است بنماید بطوری که او رفتار خود را با توقعات و خواسته های گروه اجتماعی که در آن زندگی می کند هماهنگ نماید. رعایت قوانین و مقررات برای شادی، سازش و آرامش نوجوان اهمیت دارد.وینسنت و مارتین در این مورد گفته اند: هر فردی برای اینکه نیازها و آرزوهایش را به دیگران مطابقت دهد و مورد قبول و احترام آنها واقع شود، نیاز به انضباط و قوانین رفتاری دارد. یکی از مشکلاتی که معلمان و اولیای آموزشگاهها با آن مواجه هستند بی انضباطی و عدم رعایت مقررات از طرف دانش آموزان است که اغلب دیده می شود که یکی از رایج ترین اقدامات در این قبیل موارد توسل به تنبیه و توبیخ است که آن هم متأسفانه اغلب نه تنها نتیجه مطلوب نمی دهد بلکه موجب تشدید و تکرار رفتار ناپسند نیز می گردد.

عوامل بی انضباطی دانش آموزان

1- خستگی: گاهی اوقات خستگی و عدم تنوع برنامه موجب کسالت می شود. و دانش آموز را به بدرفتاری و عدم رعایت مقررات وادار می کند. و در مواردی که برنامه بیش از توانایی دانش آموز و یا خیلی ساده وابتدایی است خستگی ایجاد می کند.

 

۲- بی محبتی وعدم توجه: نوجوانان علاقمند به توجه و محبت دیگران است و میخواهد به طریقی مورد توجه واقع شود درصورتی که با دقت در رعایت مقررات نتواند توجه بزرگترها را نسبت به خود جلب کند.اغلب متوسل به رفتار ناپسند میشود تا بدان طریق جلب توجه نماید.زیرا اغلب واکنش بزرگترها در برابر بی انضباطی دانش آموز با خشونت و توبیخ همراه است که آ ن هم نیز خود نوعی توجه محسوب می شود که از بی تفاوتی بهتر است

 

3- ضعف جسمانی: گاهی اوقات بی انضباطی و عدم رعایت مقررات از طرف دانش آموز ناشی از ضعف جسمانی اوست .زیرا دانش آموز ضعیف و ناتوان آستانه دقت و توجه شان کوتاه است به زودی خسته می شود و تحمل بسیاری از قوانین و مقررات را ندارد.

4- سرخوردگی: در مواردی که انجام به تکالیف مدرسه و یا بر آوردن تقاضاهای پدر و مادر بیش از حد توانایی نوجوان است و او نمی تواند خود را به سطح خواسته های آنها برساند با شکست مواجه می شود و احساس بی لیاقتی و در نتیجه سرخوردگی و سستی می کند و این سرخوردگی ها که اغلب به بی تفاوتی و عدم رعایت مقررات منتج می شود.

5 - مقررات بیجا و نامناسب: گاهی دیده می شود در بعضی از مدارس مقررات خشک و نابجایی حکمفرماست و اولیای مدارس نوجوانان را به انجام آن ملزم می کنند و اگر چنانچه مقررات صحیح و مناسب با توانایی جسمی و روانی دانش آموزان نباشد دیر یا زود فراموش می شود و مراعات نخواهد شد.

 

۶- عدم ثبات در مقررات: گاهی اوقات بی انضباطی دانش آموزان به علت عدم ثبات در مقررات است. به این ترتیب که پدر و مادر و مربیان آموزشگاه مقرراتی را وضع می کنند ولی خود آنها را انجام نمی دهند. بدین ترتیب مقررات در نزد دانش آموزان سست و بی اعتبار می شوند. به این معنی در مواردی دانش آموزان را ملزم به اجرای آنها می کنند و گاهی اوقات توجه به اجرا و عدم اجرای مقررات ندارند. نوجوان در این قبیل موراد نمی داند که در واقع آموزشگاه از او چه انتظاری دارد و وی چگونه رفتاری باید داشته باشد.

7- عدم هماهنگی: عدم هماهنگی بین مقررات و تقاضای پدر و مادر در خانه و اولیای آموزشگاه نیز اغلب موجب سردرگمی و بلاتکلیفی و در نتیجه عدم رعایت مقررات از سوی دانش آموز می شود. چنانچه خانه و آموزشگاه از یکدیگر حمایت کنند و مقرراتشان هماهنگ باشد دانش آموز مقررات را بهتر می پذیرد و انجام می دهد و احترام پدر و مادر و معلم نزد او محفوظ می ماند.

 

جهت پیشگیری از وقوع بی انضباطی ها اجرای نکات زیر پیشنهاد می شود:

1- وضع مقررات متناسب با توانایی دانش آموزان

2- وضع مقررات هماهنگ با نیاز دانش آموزان

3- آگاه نمودن دانش آموزان از مقررات

4- حفظ ثبات در مقررات

5- تشویق و محبت مناسب و ضروری

متأسفانه در اغلب موارد دیده می شود که دانش آموزان خوب از آنجا که برای معلم مشکل فراهم نمی کنند مورد بی توجهی قرار می گیرند. بر عکس دانش آموزان ناسازگار چه به طریق مثبت و چه به طریق منفی بیشتر مورد توجه هستند این خود سبب می شود که اغلب دانش آموزان خوب دلسرد شوند و به حالت بی تفاوتی درآیند و دست به بی انضباطی بزند.

پژوهشگران مانند آندرسن، وایت و والش معتقدند که تشویق و محبت و تمجید اثرات وسیعی در یادگیری دانش آموزان دارد و نه تنها موجب پیشرفت درس و یا دروس دیگر می گردد بلکه موجب نگرشی مثبت نسبت به یادگیری در دانش آموز می شود و او را متمایل به یادگیری و کسب دانش و رعایت انضباط و اجرای مقررات می نماید. تشویق و محبت دو روش تربیتی است که برای رعایت مقررات و حفظ انضباط باید در آموزشگاه اعمال شود.


اضطراب امتحان
هنگامی که فرد نسبت به کارآمدی عملکرد ، توانایی و استعداد خود در شرایط امتحان و یا در موقعیت هایی که در آنها مورد ارزشیابی قرار می گیرد ، دچار نگرانی ، تشویش و تردید شود ، می توان از اضطراب امتحان سخن گفت . در واقع برخی از دانش آموزان در هنگام امتحان ، به ویژه امتحانات سرنوشت ساز ( مثلاً امتحانات نوبت اول ) دچار تشویش شدید شده،ضربان قلبشان تند می شود ، دستهاشان می لرزد و عرق می کند و احساس می کنند که ذهنشان خالی شده است . وقتی که سؤالات امتحانی را می خوانند احساس می کنند که گیج شده اند منظور سؤال را متوجه نمی شوند و گویی همه آن چیزهایی را که خوانده بودند فراموش کرده اند . در نهایت بعد از این که فشار زیادی به ذهن خود می آورند ، سؤال را بدون پاسخ رها می کنند یا پاسخ بی ربط و نادرستی می نویسند . در اینجا آنها به اهمیت امتحان و عدم موفقیت خود می اندیشند و همین نکات اضطراب آنان را بیشتر می کند و عملکردشان را بیش ترتحت تأثیر قرار می دهد.


دانش آموزی که اضطراب امتحان دارد ، در هنگام امتحان به جای آن که وقت و تمرکز خود را صرف پاسخ دادن به سؤالات امتحان کند ، با افکار نامربوط و ناخواسته ای که در آن هنگام در مورد امتحان و پیامدهای منفی آن گریبانگیرش شده ، سروکله می زند ، مثلاً :“من این سؤال را بلد نیستم ، حتماً سؤال بعدی را نیز بلد نخواهم بود و نتیجه این می شود که نمره پایین تر می آورم . چطور آن نمره را به پدر و مادر یا دیگر اقوام نشان دهم ؟ چگونه طعنه و پرخاش آن ها را تحمل کنم ؟ در این امتحانات تجدید می شوم و در امتحانات دیگر نیز همین طور . بالاخره مردود می شوم .مردودکه شدم چکارکنم ؟


باید اضافه کرد افرادی که دارای اضطراب امتحان اند معمولاً نه فقط در موقعیت امتحان ، بلکه در دیگر مواقع و موقعیت ها نیز ممکن است دچار اضطراب شده ، حالات فوق را نشان دهند که می توان آن ها را به صورت زیر برشمرد :


1- هنگام مطالعه و آماده شدن برای امتحان
2- شب قبل از امتحان و صبح روز امتحان
3- هنگام حرکت به طرف محل امتحان و ورود به جلسه


4- هنگام شروع امتحان ، در حین امتحان و پس از آن .
5- زمان انتظار برای اخذ جواب امتحان
6- هنگام گفت و گو درباره امتحان
علل اضطراب امتحان
الف ) عوامل فردی و شخصیتی
1-اضطراب عمومی


مطالعات نشان داده است افرادی که اضطرا ب امتحان دارند ، این اضطراب خود معلول اضطراب کلی و عمومی است که بر وجود آنان حتکم است و حال در موقعیت امتحان که زمینه فراهم شده است خود را نشان می دهد .
2- عزت نفس
افراد دارای عزت بالا توانایی برخورد شایسته با امتحان و مشکلات آن را در خود می بینند ، تحت تاثیر تغییرات محیط قرار نمی گیرند وبه توانایی های خویش اطمینان دارند .

3- هوش
بین هوش و اضطراب امتحان رابطه معنادار وجود دارد . کودکان با سطح هوشی مختلف از نظر تجربه اضطراب امتحان متفاوتند . کودکان دارای بهره هوشی متوسط در مقایسه با کودکان دارای بهره هوشی بالا و پایین از اضطراب ناتوان کننده ای رنج می برند.
4- ارزیابی شناختی


تصویر ذهنی و ارزیابی شناختی هر فرد با موفقیت و شکست او رابطه دارد . به نظر می رسد که افراد خوش بین در زندگی و تحصیلات خود موفقیت بیشتری کسب می کنند . هنگامی که شخص امتحان می دهد داشتن احساس و تفکر مثبت و خوش بینانه می تواند موجب موفقیت او شود .
5- عدم آمادگی


گاهی اضطراب امتحان به علت عدم آمادگی کافی امتحان دهنده است ، به گونه ای که هر اندازه میزان آمادگی پایین باشد ، اضطراب شدید تر خواهد بود . در واقع فرد برای اینکه بتواند مطلبی را یاد بگیرد باید آمادگی کافی داشته باشد . همین آمادگی برای امتحان نیز ضروری است . اگر دانش آموزان احساس کنند که آمادگی بسیار کمی برای امتحان دارند عملکرد ضعیفی از خود نشان خواهند داد .
6- توجه و تمرکز


مضطرب به علت توجه به تشویش و نگرانی خود در هنگام امتحان ، به محتوای اصلی امتحان توجه کمتری معطوف می نماید و این مسئله منجر به عملکرد پایین وی می شود
7- روشهای نادرست مطالعه
برای انجام یک امتحان رضایت بخش تنها خواندن و حفظ کردن کافی نیست و باید از تمرین های مختلف مثل تمرین ، فکر کردن و به خاطر آوردن اطلاعات استفاده کرد .
8- انتظارات دانش آموزان


یکی از عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی تصور و برداشت دانش آموزان از توانایی خود در هر درس و انتظار موفقیت در آن درس است . افراد دارای اضطراب امتحان به موقعیتهای ارزیابی کننده با انتظارات بدبینانه پاسخ می دهند ، اما افراد غیر مضطرب در موقعیت های ارزیابی مشابه ، با اطمینان و اعتماد بیشتری عملکرد تحصیلی خود را تسهیل می کنند.
ب ) عوامل مدرسه ای ، آموزشگاهی و جامعه
1- انتظارات معلم


معلمان باید از دانش آموزان انتظار داشته باشند که بیش از پیش عمل خود را بهبود بخشند ، اما هرگونه انتظار نابجا می تواند منجر به فشار روانی و در نتیجه ایجاد اضطراب در دانش آموز گردد . عدم شناخت کافی معلم از دانش آموز و توانایی های وی ، ممکن است شرایط نامعلومی در کلاس و جلسه امتحان برای دانش آموز به وجود آورد.
2-رقابت


باید با صراحت گفت که در کشور و جامعه ما یکی از عوامل عمده اضطراب امتحان ، رقابت نادرستی است که بین دانش‌آموزان وجود دارد و خواسته و ناخواسته ، آگاهانه و نا آگاهانه به وسیله معلمان ، خانواده ها و جامعه نیز بعضاً مورد تشویق نیز قرار می گیرد . خانواده ها و معلمان گرامی باید بدانند که اگر دانش آموزی با معدل 15 و از نظر روانی ، عاطفی و جسمانی سالم داشته باشیم بهتر است از اینکه دانش آموزی داشته باشیم که معدلش 19 است .اما انواع و اقسام مسائل و مشکلات عاطفی را دارد .
3-نظام آموزشی حاکم بر مدارس


مطالعات نشان داده است که با افزایش پایه های تحصیلی ، میزان و شیوع اضطراب امتحان فزونی می یابد حال آنکه باید به علت افزایش تجربه دانش اموزان در امتحان ، کاهش پیدا کند . به سخن دیگر ، میزان شیوع اضطراب امتحان در مقطع ابتدایی کمتر از راهنمایی و در راهنمایی کمتر از دبیرستان است و سر انجام در هنگام کنکور به اوج خود می رسد .نتیجه اینکه در ابتدا دانش آموزان اضطراب شدیدی در مورد امتحان ندارند ، اما شیوه برخورد مدارس، معلمان و خانواده ها ، ارزش بیش از حد قائل شدن برای امتحان و تحصیل سرنوشت سازی که برخی امتحانات در زندگی دارند ، سبب شکل گیری و افزایش اضطراب امتحان می شوند.


4-نوع درس
میزان اضطراب دانش آموزان در همه دروس یکسان نیست.نتایج اغلب مطالعات حاکی از آن است که اضطراب امتحان دانش آموزان در دروس اختصاصی و اصلی ( مثلاً ریاضی و علوم ) بیشتر از دروس عمومی است . از این مطلب می توان این نتیجه را گرفت که بین میزان اضطراب امتحان و دشواری امتحان رابطه معنا دار وجود دارد . دانش آموزان دارای اضطراب امتحان پایین در امتحان دشوار عملکرد بهتری در مقایسه با امتحان آسان نشان می دهند . در حالی که عملکرد دانش آموزان دارای اضطراب متوسط بر عکس این است و سرانجام دانش آموزان دارای اضطراب بالا هم در امتحانات دشوار و هم در امتحانات آسان عملکرد ضعیف تری دارند .


5- موقعیت مراقبان امتحان
زمانی که دانش آموزان در یک موقعیت امتحانی نا آشنا با مراقبان ناآشنا قرار می گیرند اضطراب امتحان بیشتری را تجربه می کنند و عملکردشان ضعیف تر می شود.
عوامل خانوادگی


کودکان وقت وانرپی زیادی را در محیط خانواده صرف می کنند.درخانواده ها ، والدین معمولاً از روشهای مختلفی برای تربیت فرزندان خود استفاده می کنند .روشهای تربیتی آمرانه و مستبدانه با ایجاد اضطراب عمومی در فرزندان به صورت کلی و اضطراب امتحان به صورت اختصاصی همراه است.جو و فضای عاطفی حاکم بر خانواده چنانچه متشنج و مسموم باشد ، ذهن و جسم کودک و نوجوان را مضطرب و آشفته ساخته ، انواع اختلالات رفتاری و ناسازگاریهای مختلف را در آنها به وجود می آورد.چگونه ممکن است در خانواده ای که در بین پدر و

مادر یا دیگر اعضای خانواده مشاجره و نزاع و اختناق حاکم است ، دانش آموز آن خانواده در کلاس درس ، جلسه امتحان یا اصولاً هرموقعیت دیگر بدون اضطراب باشد ؟ آیا او در هنگام امتحان باید سؤالات امتحانی را بخواند و پاسخ دهد یا صحنه و تصویر مشاجرات خانوادگی را که به طور دائم در ذهنش تداعی می شوند ، مرور کند ؟ گاهی سخت گیری بیش از حد و شیوه انضباطی خشک و انعطاف ناپذیری آنها علت اساسی ایجاد اضطراب در دانش آموزان است.والدینی که می خواهند تمام آنچه را که خود به آن نرسیدند و از آن زاویه احساس حقارت می کنند در وجود فرزندانشان بیابند و انتظارات و توقعات سطح بالایی از آنان دارند ، جرقه ها و زمینه های اضطراب در کودکان را تبدیل به آتش های شعله ور می کنند . گاهی

مقایسه های بی مورد و نابجایی که والدین در مورد فرزندان خویش با دیگران ، به ویژه اقوام ، به عمل می آورند و از این طریق دائماً احساس حقارت و ضعف و زبونی را در آنها پرورش می دهند ، علت عمده اضطراب عمومی و اضطراب امتحان دانش آموزان است .در خانواده های طبقاتن پایین که والدین نمی توانند تشویق ها و ترغیب های مناسبی برای تلاش فرزندان خود فراهم کنند ،‌بیشتر فرزندان خود را مورد تنبیه قرار می دهندواز روشهای سخت گیرانه استفاده می کنند ، هم والدین و هم فرزندان باید استرس بیشتری را تحمل کنند ، و همه این عوامل می تواند در ایجاد وافزایش اضطراب امتحان نقش داشته باشد.

نقش مدرسه در مسئولیت پذیری اجتماعی دانش آموزان ابتدایی
میزان پذیرفتن مسئولیت های اجتماعی و شرکت در کارهای گروهی با اعتماد به نفس دانش آموزان رابطه مستقیم دارد.
اعتماد به نفس چیست؟


اعتماد به نفس ارزشیابی کلی ما درباره فضایل و قابلیتهای خودمان ارزشهایمان اجزای بدنی پاسخهای دیگران نسبت به خود و حتی گاهی نسبت به دارایی هایمان است.
اعتماد به نفس با افسردگی رابطه معکوس دارد و کسانی که اعتماد به نفس بالاتری دارند از قدرت سازگاری بیشتری با محیط برخوردارند.
اولین نماد درونی اعتماد به نفس رضایت خاطر است. کسانی که اعتماد به نفس دارند با احساس توانایی ها و تا حدی به فعلیت در آمدن این توانایی ها احساس خوب و رضایت خاطری عمیق دارند و نماد بیرونی این رضایت خاطر تبسمی است که بر لب دارند.


احساس خوب بودن و ارزشمند بودن فرد زمانی پدیدار می شود که احساس کند مورد علاقه دیگران قرار گرفته و کارش مورد قبول است، بر عکس طرد شدن، دوم قرار گرفتن و... به احساس بی ارزشی منتهی می شود.
باید شرایطی فراهم کنیم که کودکان تجربیات موفقیت آمیزی داشته باشند. ایجاد حس رقابت سالم در زمینه های مختلف تحصیلی، ورزشی، علمی و... نیز باعث شرکت پذیری بیشتر فرد در گروه شده و احساس مسئولیت پذیری در جمع را در او تقویت می کند.
البته بایستی در ضمن اینکه نوجوان را به شرکت در جمع و جامعه تشویق می کنیم او را از خطراتی که ممکن است او را تهدید کند آشنا نماییم و راه مقابله با آنها را نیز با راهنمایی به او بیاموزیم. باید او را از


فرجام کسانی که در جریان زندگی قید ها را گسستند و به هر پلیدی و انحرافی تن دادند، آگاه ساخت. باید در نزدشان از گل های پر پر شده یاد کرد که به علت تزلزل در اراده، سستی در حفظ شرف و عفاف، سقوط کردند و البته ذکر ریشه های این سقوط نیز بسیار مفید و مؤثر است.
بهره گیری از مننطق و برهان به مراتب مؤثرتر از اعمال فشار و تهدید است. فشار و تهدید اگر در کوتاه مدت مشکلی را حل کند، در دراز مدت سرنوشت ساز و کار ساز نخواهد بود.
محبت های خالصانه والدین قطراتی هستند که به تدریج وجود نوجوان را سیراب می کنند بنابراین از یادآوری این مطلب به پدرها و مادرها نباید غافل ماند.
- چگونگی ایجاد حس مسئولیت پذیری در جامعه:


- هیچ اجتماعی حاضر نیست نسل جوانتر را به خاطر شور و هیجان و نگرانی هایی که در برابر وضع موجود دارد، محکوم یا طرد کند. هر اجتماعی ناچار به همکاری و دمسازی با نسل جوان خویش است. جوان علاقه فراوانی به آموختن و نیروی بی پایانی برای به کار انداختن دارد.
- بسیار طبیعی است که او بخواهد یاد بگیرد و فعالیت کند. حال اگر مطالب درست و سودمند به روش های صحیح به او آموخته نشوند او به سراغ آموختن چیزهای دیگری خواهد رفت.
اگر او با معرفت ناب اسلامی اشنا نشود، گرفتار دام غربیان یا شرقی ها خواهد شد. اگر او در
خانواده همدرد نیابد، اگر در جامعه همدل نیابد، پس به کجا پناه برد؟


بنابراین لازم است برای تفهیم عقاید و افکار اسلامی به نسل جوان نهایت تلاش و کوشش خود را به کار بندیم تا این سرمایه های گرانبها به دست نا اهلان نیفتند. برای رسیدن به چنین مقصودی باید به اهداف زیر توجه شود:
1- آشنا کردن و سوق دادن جوانان به دین مبین اسلام.
2- تلاش برای ایجاد هر چه بیشتر روابط دوستانه با آن ها.


3- جذب جوانان به سمت فرهنگ غنی و حیات بخش اسلامی.
دیگر آنکه تلاش کنیم اعتماد به نفس آنها را تقویت نماییم و با تشویق های گوناگون در انجام مسئولیت های اجتماعی آنها را یاری نماییم. یعنی اینکه خود او را به او بشناسانیم و همواره به او بگوییم که” تو می توانی“

”خود“ترکیبات متعددی دارد: خود فیزیکی، خود اجتماعی، خود عاطفی، خود آرمانی و... و به دنبال این شناخت قضاوت های فرد درباره خودش شکل می گیرد.
مسئولیت پذیری یکی از الگوهای پیشنهادی کشورهای توسعه یافته آموزشی برای دستیابی به اهداف توسعه کیفی و همه جانبه می باشد.
در این مدل که بر گرفته از مدیریت فرایند مدار می باشد




افزایش کیفیت کاری پرسنل



عملکرد کتبی آموزشگاه رضایت مندی
مدیریت ورهبری آموزشگاه مشتریان مدرسه


بازتاب عمل مدرسه درمحیط
اجتماع

برنامه های مدیران مدارس و خط مشی ها در راهبرد های تنظیم برنامه و موفقیت دستیابی به اهداف آن می باشد. در این راستا نقش اطلاع گیری و ارائه الگوهای عملی در برخورد با موضوعات گوناگون آموزشی، تربیتی، پژوهشی، اداری و... مشخص بوده و در اخذ تصمیمات کلیدی در محیط آموزشگاه بسیار مهم و ضروری خواهد بود.
استقرار سیستم های استاندارد: در این راستا بهره گیری از استاندارد های عملی در آموزش نظیر الگوهای مناسب و بهنجار تدریس، رفتار منطبق با ارزش های عرف و شرع جا معه را فراهم می نماید.
ویژگی های مدارس برتر: در اینگونه مدارس مدیران توجه خاصی به ترویج فرهنگ مسئولیت پذیری اجتماعی دانش آموزان ، معلمان و عوامل اجرایی و پایداری آن ها در حال و آینده دارند، و به ترویج ریسک فرصت کار بر روی پروژه های اجتماعی و گروهی می پردازند و تلاش می کنند تاثیرات نامطلوب در مدرسه را به حد اقل برسانند.


مسئولیت پذیری دانش آموزان :
دانش آموزان در قبال رفتارشان هر چه بیشتر احساس مسئولیت کنند، نیاز کمتری به اعمال مدیریت از سوی معلم خواهند داشت. به همین جهت باید بیش از پیش در جهت مسئولیت پذیر کردن دانش آموزان بکوشیم.
اغلب ما مسئولیت را به ان دسته از دانش آموزان میدهیم که قبلا در این راستا خود را نشان داده اند. واقعا چه حسنی در واگذار کردن امری که قبلا پذیرفته شده وجود دارد؟
چگونه دانش آموزانی که مسئولیت پذیر نیستندمی توانند مسئولیت پذیری را فرا گیرند؟
فقط و فقط در صورتی که اجازه تجربه کردن چنین امری به ان ها داده شود به این مهم دست خواهند یافت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید