بخشی از مقاله

بررسي ميزان رضايت مندي زناشويي زنان شاغل ديپلم و غير شاغل


مقدمه
ازدواج و تشكيل خانواده يكي از مسائل مهمي است كه در زندگي انسانها آثار فراواني از نظر رشد و ارتقا شخصيت و نيل به كمالات اخلاقي و انساني و همچنين حفظ بهداشت رواني و افزايش كارائي مي تواند داشته باشد . اثرات مطلوب ازدواج منوط به شرايطي است كه منجر به رضامندي از زندگي زناشويي و نهايتااز زندگي مي شود . شروع و آغاز بودن آدمي روي كره خاكي همراه خانواده بوده است . هر كدام از اديان الهي صرفنظر از نوع بينش آنها به حهان بدون شك با خانواده همراه بوده است . خانوادخ كانوني است كه در تامين ارزشهاي اجتماعي چون قدرت ، ثروت ، تقوي و احترام و … براي افراد مؤثر بوده و بهترين وسيله گسترش محبت در ميان افراد حامعه است .


خانواده نهادي است كه در طي تاريخ و در هر جامعه شكل يا ساخت و كاركرد و كنش معين داشته و اولين و مهمترين كنش آن تامين نيازهاي عاطفي اعضاء و ترويج و اشاعه اين نيازها از راه ايجاد روابط محبت آميز و دوستيهاي ژرف در ميان افراد جامعه است.
از نظر روان شناسي خانواده به عنوان اولين محيط شكل گيري شخصيت انسانها از اهميت فوق العاده اي برخوردار است . در اين رابطه آنچه كه بيشتر مد نظر روان شناسي است تاثير روابط والدين بر روي رشد سالم و متعادل عاطفي ، رواني اجتماعي و تحصيلي كودكان و يا رشد ناسالم و ايجاد اختلافات رفتاري و رواني و


. . . مي باشد. كودك بيشترين تاثير را از طريق تقليد از والدين و خانواده كسب
مي كند و بنابر اين ميتوان گفت پايه هاي اوليه سلامت و عدم سلامت جامعه در خانواده شكل مي گيرد . با تقريب بسيار خوبي پرداختن به خانواده و حل مسائل و مشكلات آن را مي توان به عنوان جهت گيري به سوي جامعه اي سالم و توانمند و مقاوم قلمداد نموده و رشد و تعالي جامعه را در بهبود اوضاع خانواده جستجو كرد.

موضوع پژوهش
بررسي و مقايسه ميزان رضايت مندي زناشويي زنان شاغل ديپلم و غير شاغل ديپلم شهرستان آبيك در سال 81 .
اين تحقيق با ارائه پرسشنامه رضايت زناشويي ENRLCH (ضمائم) انتخاب شده است . كه به دو گروه از زنان شاغل و غير شاغل ديپلم در سال 81 انجام گرفته است تا مقايسه اي گردد بين رضايت مندي زناشويي كه به عنوان متغير وابسته و زنان شاغل و غير شاغل به عنوان متغير مستقل در نظر گرفته شده اند.
رضايت مندي زناشويي كه باعث ثبات و دوام زندگي زناشويي مي شوند و به طور مستقيم تاثير مثبتي بر خانواده داشته و در نتيجه به ايفاي درست كنش ها و نقش هاي خانواده منجر خواهد شد .

اهميت پژوهش
پيش از هر چيز بايد براي سلامت خانواده تلاش كرد چرا كه اگر خانواده سالم باشد افراد سالم تحويل اجتماع ميدهد و اگر خانواده آشفته و ناسالم باشد ، به افزايش جنايات ، بيماريهاي رواني ، الكلسيم ، اعتياد به مواد مخدر ، فقر اقتصادي و فرهنگي ، جوانان از خود بيگانه و بسياري ناراحتي هاي اجتماعي ديگر كمك مي نمايد. همه ما بايد سعي خود را در بهبود و پيشرفت خانواده به كار ببريم تا ميزان رضايت مندي زناشويي نيز بالا رفته و مشكلات اجتماعي بهبود يابد.


يكي از مسائل عمده حاضر افزايش سرسام آور طلاق مي باشد. بيش از %60 پيوندهاي زناشويي در آمريكا به شكست مي انجامد . در هر سال حدود 1 ميليون زن و شوهر از هم جدا شده و متوسط طول ازدواج و زندگي زناشويي در آمريكا 4/9 سال است .

اهداف پژوهش
به طور كلي هدف از پژوهش حاضر مقايسه رضايت مندي بين زنان شاغل ديپلم و غير شاغل ديپلم پهرستان آبيك در سال 81 مي باشد .
با توجه به اين موضوع كه پرسشنامه رضايت ENRLCH در مورد دو گروه ذكر شده انجام مي گيرد .


فرضيه هاي تحقيق :
فرض پوچ : ميزان رضايت مندي از زندگي زناشويي زنان شاغل ديپلم و زنان غير شاغل ديپلم هيچ تفاوتي وجود ندارد .

فرض تحقيق :
در ميزان رضايت مندي از زندگي زناشويي زنان شاغل ديپلم و زنان غير شاغل ديپلم رابطه معناداري وجود ندارد .

تعريف اصطلاحات و مفاهيم :
الف ) تعريف نظري : احساسات عيني از خشنودي و لذت تجربه شده توسط زن يا شوهر موقعي كه همه جنبه هاي ازدواجشان را در نظر بگيريد رضامندي يك متغير نگرشي است و بنابر اين يك خصوصيت فردي زن و شوهر ميباشد .

ب ) تعريف عملياتي : مجموعه احساسات عيني از خشنودي و لذت تجربه شده كه شخص به وسيله ميزان كاملا موافق - موافق ، مخالف و كاملا مخالف بابيانيه هاي موجود و در پرسشنامه رضايت زناشويي از مقياسهاي به عمل مي آورد و ميزان آن از طريق محاسبه نمره در پرسشنامه برآورد مي گردد .

رضايت زناشويي بالا : وضعيت فردي است كه نمره او بالاتر از 70 باشد و نشانگر رضايت فوق العاده از روابط زناشويي بين همسران است .

رضايت زناشويي پايين : وضعيت فردي است كه نمره او كمتر از 30 باشد و نشانگر نارضايتي شديد همسران از روابط زناشويي است .

 

رضايت زناشويي متوسط : وضعيت فردي است كه نمره او بين 40 تا 60 باشد كه نشانگر رضايت نسبي و متوسط از روابط زناشويي همسران است .

متغيرها
متغير مستقل : زنان شاغل و غير شاغل ديپلم

متغير وابسته : رضايت مندي زناشويي
متغير كنترل : ازدواج تحميلي ، ارائه پاسخ هاي ساختگي به پرسشنامه و ناتواني در فهم موادتست در بعضي از آزمودنيها را مي توان مواردي از متغير كنترل محسوب كرد .

مقدمه :
«همسر خوب به منزله عصاي محكمي است كه در سنگلاخ حيات مي توان به آن تكيه نمود و هنگام بدبختي و فقر از مشفقت و غمخواري وي تسلي و دلداري يافت .»
«ساموئل اسمايلز»
تشكيل كانون خانواده به عنوان يك هسته مهم و سرنوشت ساز اجتماعي يك ضرورت اجتناب ناپذير زندگي شرافتمندانه بشري مي باشد و نقش سعادت آفرين اين بنياد و نيز تاثير ويرانگر آن را روي زندگي انسانها و در نتيجه روي جامعه هرگز نمي توان ناديده گرفت . دكتر الكس كارل دانشمند زيست شناس بزرگ اجتماعي در اين باره مي نويسد : آينده يك ملت وبدبختي يا خوشبختي آن به ارزش خانواده و اجتماع بستگي دارد و هيچ چيز دشوارتر از قطع ريشه عادت مند اجتماعي افراد نيست . بنابراين براي تشكيل اين كانون مقدس و حفظ ارزشها و معيارهايي كه اين نهاد رابه نابساماني و مصائبي كه در جهان امروز افراد فراواني را به سرگذشتها و سرنوشتهاي دردناكي گرفتار ساخته است ، مطالعه ، دقت ، مقررات و مراقبت هاي حساب شده اي لازم است بكار گرفته شود زيرا جوامعي كه هم در تشكيل خانواده و هم در حفظ آن ،‌ موازين و مقررات عملي و نظري راناديده گرفته يا گاهي به كوتاهي و غفلت مبتلا شده و گاهي مرزها و چهارچوبهاي منطقي و انساني را بهم ريخته اند اكنون با حوادث تلخ و شرايط بسار سخت و غمباري دست به گريبان مي باشند .
خانواده كانون پذيرايي از نسل آينده است . در اين كانون نهال ارزشهاي انساني كه بذر آن در لحظه آفرينش در ضمير آدميان پاشيده شده است بايد رشد و نمو كرده درخت انسانيت به بار بنشيند . از اين رو هيچ يك از نهادهاي اجتماعي نقشي را كه خانواده در ساختار فكري – روحي و اخلاقي انسان دارد نمي تواند ايفا كند . نابساماني هاي اجتماعي در بسياري از موارد ناشي از نابساماني در خانواده هاست و سعادت يك اجتماع بستگي كامل به وجود خانواده هاي سالم و سعادتمند دارد در خانواده است كه انسان از لحظه هاي آغازين زندگي با تربيتي كه از پدر و مادر دريافت مي كند شكل مي گيرد و ناآگاهانه به مسيري خاص سوق داده مي شود . اگر خانواده ها نقش خود را به درستي ايفا نكنند نهادهاي اجتماعي ديگر اين خلاء را پر نمي كنند .


رضايت مندي زناشويي
بعد از پرداختن به خانواده و ازدواج و روابط زناشويي كه در قسمت هاي پيش مورد بحث و بررسي قرار گرفت حال بايد ديد رضايت مندي چيست ؟ و انديشمندان و متفكران آنرا چگونه تعريف مي كنند و چه عواملي را براي ايجاد و يا افزايش ميزان آن در خانواده ها ذكر مي نمايد .


شعاري نژاد مي گويد :
در رضامندي به آن حالت موجود زنده گفته مي شود كه تمايلات محرك وي به هدف خود رسيده اند ، احساسي كه شخص هنگام رسيدن به آرزوهايش پيدا مي كند و ينچ و ديگران معتقدند كه رضايت زناشويي انطباق بين وضعيتي كه وجود دارد و وضعيتي كه مورد انتظار است ، مي باشد طبق اين تعريف رضايت زناشويي وقتي وجود دارد كه وصعيت موجود فرد و روابط زناشويي با وضعيت مورد انتظار خود منطبق باشد .
سليمانيانبه نقل از هاكينز1 رضامندي زناشويي را چنين تعريف مي كند و احساسات عيني از خشنودي ، رضايت و لذت تجربه شده توسط زنان يا شوهر موقعي كه همه جنبه هاي ازدواجسان را در نظر مي گيرند .
رضايت يك متغير نگرشي است و بنابر اين يك خصوصيت فردي زن وشوهر محسوب مي شود . طبق تعريف فوق ، رضايت زناشويي در واقع نگرش مثبت و لذت بخش است كه زن و شوهر از جنبه هاي مختلف روابط زناشويي خود دارند . و نارضايتي زناشويي در واقع نگرشي منفي و ناخشنودي از جنبه هاي مختلف روابط زناشويي است .
رضايت فرد از رابطه زناشويي موجب رضايت وي از خانواده شده و رضايت از خانواده در حكم رضايت از زندگي به طور كلي مي باشد .
اولسون2 و ديگران 1989 در اين زمينه مي نويسد :
سه زمينه كلي رضامندي وجود دارد كه با يكديگر تداخل داشته و وابسته به يكديگرند و عبارتند از رضايت افراد از ازدواجشان ، رضايت از زندگي خانوادگي و رضايت از زندگي بطور كلي .
تحقيقات اولسون و ديگران نشان داد كه رضايت زناشويي و رضايت خانواده در حدود %70 همبستگي دارند و رضايت از خانواده و رضايت از زندگي به طور كلي حدود %67 همبستگي دارند .
مزلو معتقد است شرط دست يافتن به تحقيق خود ، ارضاي چهار نياز مقدماتي تر است : 1 - نيازهاي جسماني 2 - نيازهاي ايمني 3 - نيازهاي عاطفي و احساس تعلق 4 - نياز به احترام

رضايت مندي زناشويي و خانواده
خانواده اصلي ترين نهاد هر جامعه اي محسوب مي گردد و هر خانواده را بايد خشت زيربناي جامعه . كانون اصلي حفظ سنت ها و ارزش هاي بالا و مورد احترام ، شالوده مستحكم مناسبات پايدار اجتماعي و روابط خويشاوندي ، مبداء بروز و ظهور عواطف انساني ، كانون صميمانه ترين روابط ميان افراد و مهد پرورش فكر و انديشه و اخلاق و تعالي روح انساني بحساب آورد .
توسلي مي گويد :


خانواده يك واحد اجتماعي است كه در درون يك فرهنگ رشد مي كند و شكوفا مي شود و ضنانكه ارزشهاي برتر و هدف هاي متعالي كه رشد خانواده و تكامل جامعه را تامين مي كند و هنجارها و نرم ها و انتظارات و توقعات متقابل و رفتارهاي متكي بر ان كه پيوند ناگسستني با هدف ها و ايدئولوژي ها دارد . معنويت و كمال گرايي را در تعامل و همزيستي صرفا مادي خانواده وارد نسازد ممكن نيست به شناختي جامع از خانواده و جايگاه اعضاي آن دست يابيم .
هيچ جامعه اي نمي تواند از سلامتي برخوردار باشد مگر آنكه خانواده هايي سالم داشته باشد . تمامي آسيب هاي اجتماعي متاثر از خانواده است .

سن ازدواج
سن ازدواج در اسلام يعني سن تمتع و نكاح ، زماني كه دختر و پسر به سن مزبور مي رسند يا به اختيار مي توانند ازدواج كنند يا به احيار . به اختيار آنست كه درك مسؤليت خانوادگي را داشته باشند و بتوانند همسرداري كنند . پس سن ازدواج در اسلام اگر به اختيار بود در كلمه آمادگي خلاصه مي شود و با توجه به كلمه اختيار سن ازدواج يعني سني كه بتوانند به يكديگر خير برسانند . اما سن ازدواج به احيار ، زماني است كه پسر يا دختر متوجه مي شوند كه به علت نداشتن همسر ممكن است به گناه آلوده شوند . گناهان بزرگي چون زنا ، لواط ، استمناء ، چشم چراني و . . . و با توجه به كلمه احيار يعني تنسي كه بايد توسط يكديگر مهار شوند . ازدواج يك امر غريزي و طبيعي است و اينكه پروردگار مي فرمايد همه چيز را زوج آفريديم و امروزه نيز حتي به ماده و ضد ماده رسيده اند از كجا كه جمادات نيز نر و ماده نداشته باشند و روزي به عنوان نر و ماده معرفي نشوند ؟ به هر صورت بازار عرضه و تقاضاي ترد انسان تعطيل بردار نبوده و پاسخ به نداي قدرت بقاي نسل خاموش شدني نيست . اما در چه سني بايد صداي آمادگي و اعلام استعداد را بند نمود ؟ زمانيكه قدرتهاي دروني برانگيختگي را شروع مي نمايند و غدد مربوطه كار خود را آغاز و كانون هاي محرك مشتعل مي شوند و در اين زمان است كه به نظر اسلام با آن همه استقلال و آزادگي كه بهره و ويژه و حق و حقوق انسانهاست . چون اهميت گناه و آلودگي فوق العاده اي دارد چنانچه احتمال وقوع گناه مي رود استقلال و آزادگي به قيد و بند و جوب ازدواج درآمده او را به خانه تطهير و تمتع از همسر شرعي مي كشاند .

همسر يابي
اگر بخواهيم ليست كاملي از عواملي كه براي يك ازدواج موفق ضروريست ، در اينجا بياوريم ممكن است اين تصور را در ذهن افراد ايجاد كند كه انتخاب همسر مناسب بسيار دشوار است . خوشبختانه اكثر ما به ضرورت مقاومت در برابر احساسات عاشقانه و همچنين تعقل مفرط در هرامري واقف هستيم . نيز همواره در خاطر داريم كه اقدام به ازدواج يعني انجام يكي از مهمترين دستورات خداوند ، بنابراين بهتر است در مورد احساسات و عقل افراط نكنيم . در اينجا به طور خلاصه نكات مهمي را در مورد همسريابي ذكرمي نماييم :


احساسات عاشقانه و خصوصا((عشق در نگاه اول))نمي تواند به تنهايي ازدواج موفقي را تضمين كند . چرا كه تنها يك بعد از شخصيت طرف مقابل را در نطر مي گيرد و فرد عاشق علاوه بر ناديده گرفتن صفات منفي فرد مورد نظر بوسيله فرافكني و نسبت دادن صفات غيرواقع به او از واقعيت به دور مي افتد . اين نوع عشق ها دوامي ندارد ، مگر اينكه به تدريج در مقولا عشق به مفهوم تمام كلمه قرار گيرد . و ازدواج هاي مطلقا حساب شده نيز كه تنها به خاطر دلايل شغلي و رسيدن به پول و ثروت صورت مي گيرد قابل قبول نبوده و معمولا سرانجام خوشايندي نخواهد داشت . البته له دفعات مشاهدا شده است كه چنين ازدواجهايي صورت گرفته و زن وشوهر بعدا نسبت به هم علاقمند شده اند ، اما اكثريت عظيمي از چنين ازدواجهايي كه بر پايه عشق نادرست و غير منطقي بنياد نهاده شده، سرانجام خوشي نداشته است .
زن بايد قدر و ارزش همسر خود را بالا برد و اگر زني نسبت به همسرش قوي تر و باهوش تر و مجرب تر يا بيش از حد مسن تر باشد ، چنين وضعيتي براي مرد دلپذير و خوشايند نخواهد بود . طبيعتاً مرد بايد به همسر خود احترام بگذارد و هرمت او را حفظ كند . بهتر است كه زن مهربانتر بوده ، از احساسات پاكي برخوردار باشد ، نيز ذوق و سليقه و زيبايي شناسي بيشتري نسبت به همسرش دارا باشد .
از آنجائيكه ازدواج همچود يك موجود زنده مي باشد ، وجود مغزي متفكر و قلبي تپنده براي ادامه حيات آن ضروريست و در صورت عدم تعادل اين دو ، ازدواج به ناكامي خواهد انجاميد . نبايد كوركورانه تن به ازدواج داد و لازم است كه هر دو چشم را قبل از ازدواج حتما گشود و با دقت ، اقدام به انجام اين كار كرد . بنابراين شخص بايد از يك سو خود را در برابر فرافكني ها مصون دارد و از سوي ديگر كمال گرايي را رها كند . در اين گفته كه (( من صرفا به جنبه مثبت او تكيه خواهم كرد )) و سعي نمايد تا ديگران را آنطوري كه هستند ببيند . براي نشان دادن روي ديگر سكه بهتر است گاهي هم با سر و وضع نامرتب در برابر همسر آينده تان ظاهر شويد و خود را آنچنان كه هستيد به او نشان دهيد . در مورد عاداتي نظير طرز لباس پوشيدن ، سرگرميها و غذا خوردن افراط و تفريط جايز نيست ، چرا كه ممكن است بعدا نتايج ناگواري به بار آورد .
چه خوب است اگر بتوانيد همسر آينده تان را به هنگام عصبانيت ، بدخلقي يا دعوا و مشاجره ملاحظه كنيد ، در اين صورت مي توانيد به خوبي ابعاد ناشناخته ديگري ار شخصيت را بشناسيد . اگر پسري جوان ليوان شربتي را روي لباس تازه نامزدش بريزد يا روي كيف نو او بنشيند ، خيلي بهتر و راحت تر مي تواند به خصوصيات اخلاقي او پي ببرد ، تا اينكه هفته ها با هم به گردش بروند . در ازدواج هر يك از زوجين بايد خود را بدون كوچكترين چشمداني ، قرباني ديگري بكند . البته كسي نبايد صرفا به اين منظور ازدواج كند كه (( دخترها بايد به اين موضوع توجه داشته باشند .)) ازدواجي كه بر اساس ترحم و دلسوزي شكل گرفته باشد ، معمولا موجب عدم رضايت زوجين مي گردد .نبايد با كسي كه در او جذابيت نمي يابيد ازدواج كنيد ، نبايد با كسي كه از همراهي و دوستي با او خسته مي شويد و شوق ديدن روي او را نداريد ازدواج كنيد . نبايد با كسي كه چند خصوصيت ناپسند اخلاقي دارد و اميدواريد تا به مرور زمان از بين برود ازدواج كنيد . چرا كه ممكن است او هرگز دست از اعمال و رفتار زشت خود برندارد .
ازدواجهايي كه در آن ، زوجين معتقد به اديان مختلفي هستند مي تواند مشكلات عديده اي ايجاد كند در چنين مواقعي هر دو طرف بايد ، به عقايد يكديگر احترام بگذارند . در اين گونه ازدواجها تفاوت فرهنگ و نژاد نيز مسئله ساز است .


سعادت و شقاوت ، خوشبختي و بدبختي ممكن است عوامل مختلفي داشته باشد ولي به هر حال اين واقعيت انكارناپذير است كه يكي از مهمترين عوامل آن در محيط خانواده وجود همسز سازگار و قانع مي باشد كه زمينه سعادت را در سطح وسيعي فراهم كرده است و در خوشبختي را به روي انسان مي گشايد و احيانا عوامل نگونبختي و سيه روزي را خنثي و بي اثر مي سازد . پيامبر اكرم فرمودند : خداوند عزوجل فرمودند هرگاه بخاهيم براي يم نفر مسلمان خير دنيا و آخرت را جمع كنيم برايش دلي خاشع ، زباني ذاكر ، تني صابر و همسري صالح و باايمان قرار مي دهيم كه هروقت بر او نظر كند شادمان شود و اگر غايب و در بيرون از خانه باشد ناموس خود و دارائي شوهر را حفظ نمايد .
هدف اصلي ازدواج
ابتدا لازم است آيه اي مه بيان كننده هدف اصلي لزدواج مي باشد ذكر كنيم :
(( خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه )) (( خداوند همسراني براي شما از جنس خودتان بيافريد تا وسيله آرامش روحي شما باشد و با اينكار مهر و عاطفه را در ميان شما بوجود آورد . ))
همان طوري كه از آيه فوق بر مي آيد به طور جدي پيروان اسلام را به تشميل خانواده ترغيب نموده و از اجتناب و دوري از اين كار بر حذي مي دارد و آثار و منافع آن را رد اين جهان و جهان ابدي بازگو مي كند و مي توان گفت : ثمره اصلي ازدواج داشتن فرزندان صالح است و تمام لذائذ طبيعي و پاداش اخروي و انس و محبت ها در ميان زن و شوهر براي تحمل و تربيت توليد فرزندان استوار است و لذا روايات اسلامي پيروان خود را براي تزويج با افراد زايا تشويق نموده است و ازدواج با زنان نازا را منع مي نمايد . ازدواج براي انسان يك نياز طبيعي است و فوائد مهمي را در بر دارد كه اهم آنها عبارتند از :
1 - نجات از سرگرداني و بي پناهي و تشكيل خانواده
2 - ارضاي غريزه جنسي‌ ، غريزه جنسي در وجود انسان غريزه بسيار نيرومند و ارزنده اي است و به همين حهت نياز دارد به وجود همسري كه در يك محيط امن و آرام ، در مواقع احتياج از وجودش بهره بگيرد و لذت يره تامين صحثح خواسته هاي عزيز تا جنسي يك نياز طبيعي است كه بايد اجابت شود و الا ممكن است پي آمدهاي بد رواني و جسماني داشته باشد .


3 - توليد و تكثير نسل : بوسيله ازدواج انسان فرزند پيدا مي كند . وجود فرزند ثمره ازدواج است و باعث تحكيم بنياد خانواده و آرامش و دلگرمي زن و شوهر مي باشد و به همين جهت در قرآن كريم و احاديث نسبت به ازدواج تاكيدات فراواني به عمل آورده است . مثال ، خدا در قرآن كريم مي فرمايد (( و از آيات خداوند اين است كه براي شما همسراني را آفريد تا با آنها انس بگيريد )) رسول خدا فرمودند : در اسلام بنايي برپا نشده كه بهتر از تزويج باشد . بنابراين هدف از ازدواج يك انسان ديندار بايد اين باشد كه با تعاون و همكاري همسرش بتولند نفس خويش را از گناهان و بدي ها و اخلاق زشت تهذيب نمايد و با عمل صالح و اخلاق نيك پرورش دهد تا به مقام شامخ انسانيت و تقرب به خدا نائل گردد و همسر شايسته و خوب و موافق براي رسيدن چنين هدف مهمي ضرورت دارد و انسان مومن كه با ازدواج تشكيل خانواده مي دهد و انس و محبت و آرامش و كاميابي هاي مشروع جنسي برخوردار ميشود و در نتيجه از انحراف و تمتعات غير مشروع و راه يافتن به مراكز فساد و اعتيادهاي خطرناك و ولگرديها و شب نشينيهاي خانمان سوز محفوظ و در امان خواهد بود و به همين جهت پيامبر اكرم و ائمه اطهار نسبت به ازدواج بسيار تاكيد نموده اند . رسول خدا (ص) فرمودند : هر كسي كه ازدواج كند نصف دينش را حفظ نموده است. همه اين تاكيدات براي اين است كه ازدواج و تشكيل خانواده يك واقعيت طبيعي و خطري است . انسانها بدون اينكه اختياري از خود داشته باشند و بر اساس تجهيزات دروني و طبيعي ، دختر و پسر به سوي يكديگر جذب مي شوند گويي دختر بدون پسر و پسر بدون دختر وجودشان ناقص است . اسلام هم بر اساس همين كشش هاي طبيعي آن دو را براي ازدواج و تشكيل خانواده ترغيب كرده است . هر انساني اگر همه نيازمنديهاي خود را برطرف كرده باشد ولي ازدواج نكرده باشد بدون ترديد احساس كمبود خواهد كرد . افرادي كه به ازدواج پشت مي كنند ناخود آگاه بافطرت و طبيعت خود به جنگ برخاسته اند . در نتيجه چون بر خلاف فطرت و حركت مي كنند با مشكلات و دشواري فراواني برخورد خواهند كرد ، زيرا تمايلات فطري به طور طبيعي بايد ارضاء شوند و اگر منع و ممانعتي به وجود آيد عامل پيدايش ناراحتي و تشويش خواهد بود پس دختر و پسر با برخورداري از تجهيزات طبيعي راهي جز ازدواج كردن و تشكيل خانواده و آشايي با شيوه همسرداري ندارند .


ازدواج و رضامندي زناشويي
ازدواج در لغت به معني با هم قرين شده است و در اصطلاح عملي است كه پيوند بين دو جنس مخالف را بر پايه روابط پاياپاي موجب مي شود . بنابراين دو فرد از يك جنسبه طور موقت و چه دائم ازدواج خوانده نمي شود از سوي ديگر به تعريف ازدواح ، روابط جسمانتي بين دو انسان از دو جنس مخالف به خودي خود كافي به نظر نمي رسد . چه ازدواج مستبلم انعقاد قراردادي اجتماعي است كه مشروحيت روابط جسماني را موجب گرديده ، به بيان ديگردر راه تحقيق ازدواج بايستي شاهد تصويب جامعه باشيم .


كارلسون ازدواج را به صورت زير تعريف كرده است :
ازدواج فرايندي است از كشش متقابل بين دوفرد يك مرد و يك زن كه برخي شرايط قانوني را تحقق بخشيده اند و مراسمي براي برگزاري زناشويي خود برپا داشته اند و به طور كلي عمل آنها مورد پذيرش قانون قرار گرفته و بدان ازدواج اطلاق شده است .
كلودوس استراس معتقد است كه :
ازدواج برخورداريست دراماتيك بين فرهنگ و طبيعت ، يا ميان قواعد اجتماعي و كشش جنسي گذشته از اين چهار خصلت و ارتباط جسماني ، تخالف جنسي ، پايايي و قرارداد اجتماعي ازدواج ارتباطي را مي سازد كه در مقايسه با ديگر ارتباطات داراي تامين بي نظير است . ديگر ارتباط انسان هر يك بعدي از ابعاد را مي پوشانند و حال آنكه زوجيت داراي ابعاد اقتصادي ، عاطفي و نيز رواني و اجتماعي است . به بيا ن ديگر همزيستي در درون خانواده آنان را چنان گردونه اي از ارتباط مختلف قرار مي دهد كه به هيچ وجه قابل مقايسه با هيچ يك از ديگر ارتباطات انساني نيست . ازدواج و قراردادهاي ناشي از آن داراي نوعي تقدس است . برخي تا آنجا پيش مي روند كه تقديس زوجيت را مهمترين وجه تمايز آن از ديگر روابط بين انسانها مي دانند . بعضي از جوامع براي ازدواج ارزش بالايي قائل اند و به قدري آنرا مقدس شمرده اند كه حتي زماني كه ادامه زندگي مخل بهداشت رواني اعضاي خانواده مي شود طلاق را ممنوع كرده و زندگي مشترك زوجين را بر هم تحميل مي كنند .
ازدواج در زمره پيچيدا ترين روابط انساني است بدرستي ميتوان گفت هيچ كدام از روابط انساني داراي ابعاد وسيع و متعدد همانند ازدواج نيست . همان طور كه استراس مي گويد : ازدواج مظهر برخورد فرهنگ و طبيعت است .به بيان ديگر جامعه مي گوشد تا طبيعت را محار كرده و بر آن انگ فرهنگ بزنند .


مقاصد ازدواج و تاثير بر رضايت مندي
به طور كلي مقاصد ازدواج را ميتوان در اصول زير خلاصه كرد :
1 - يافتن آرامش و سكون : ارضاي غريزه جنسي و اتكاء زوحين به يكديگر از عوامل عمدا ارامش محسوب ميشود .
الف ) غريزه جنسي : نياز جنسي با تغيير و تحولات جسماني در دوران بلوغ ظاهر ميشود كه بايد به شكل مناسبي ارضاء شود كه اين غريزه مايه آرامش رواني و فكري فري مي شود .
ب ) اتكاء زوحين به يكديگر : زندگي انسان در طول زمان به دلايل متفاوت فردي و اجتماعي داراي فراز و نشيب هاي بسياري است . گاهي فشارهاي ناهواسته بشدت انسان را تحت تاثير قرار مي دهد كه در اين هنگام انسانها نياز با اتكاء جهت دربافت آرامش دارند تا با همقكري و ياري يكديگر بتوانند به خوبي منافه و مشكلات را پشت سر قرار دهند بهترين كس براي اتكهء انسان است كه همراهي موجب آرامش رواني و جسماني انسان خواهد شد .

2-تكامل
انسان به دليل اينكه به تنهايي كامل نيست به جمع مي پيوندد تا نقايص خود را برطرف نمايد . از طريق ازدواج نيز زوجين نارسايي هاي خود را برطرف و موجبات پختگي و رشد همديگر را فراهم مي آورند .

3 - بقاي نسل
مهمترين عامل ادامه حيات بشري توالد و تناسل است كه آن نيز در سايه ازدواج و تشكيل خانواده ميسر است . در عين حال در خانواده تولد فرزندان سبب دلبستگي بيشتر زوجيت به همديگر و همچنين به زندگيشان مي باشد .

ازدواج به عنوان پديده اي اجتماعي :
ازدواج تنها پاسخ به نياز طبيعي نيست ، بلكه پديده اي به تمام معنا اجتماعي محسوب ميشود و از جمله شاخصهاي اجتماعي ازدواج يا ممنوعيت هاييست ، يعني قواعدي چند كه جامعه براي گزينش همسر فراهم مي سازد و تمرد از آن نيز عواقب جنايي به دنبال دارد . همچنين پيدايي محدوديت ها نيز از جمله شاخص هاي اجتماعي زناشويي است . جامعه بدون آنكه مجازات هاي مشخص قانوني در راه عدم رعايت برخي از موازين مرتبط با ازدواج وضع كند . مي كوشد تا در عمل كار گزينش همسر را سازماني مدون بخشد .

آثار و نتايج ازدواج و رضامندي زناشويي در اسلام
تمامي اديا ن الهي و آيين هاي مختلف مذهبي عنايت ويژه اي به خانواده نموده و آن را مقدس مي شمارند . زرتشت سه توصيه اخلاقي به پيروان خود نموده است
( پندار نيك ، گفتارنيك ، كردارنيك ) خانواده اولين محيط تربيتي براي انتقال مفاهيم والا به كودك و انسان شمرده مي شود . در كتاب عهد عتيق مباحثي به خانواده اختصاص يافته است .كليساي كاتوليك به وسيله تقديس ازدواج كوشيده از آن بكاهد و نتيجه عملي آن است كه ازدواج غير قابل فسق اعلام گرديده است . در اسلام كاملترين دين الهي ، خانواده به عنوان اولين هسته جامعه و نخستين مدرسه انسان سازي داراي تعريف و جايگاه ويژه است . اسلام خانواده را اجتماع كوچكي مي داند كه براي پياده شدن احكام الهي و مضامين آن شكل مي گيرد .

 

عوامل مؤثر بر رضامندي و تحكيم روابط زناشويي
1 - احترام شوهر 2 - ابراز محبت شوهر 3 - توافق در معاشرت 4 - همكاري شوهر در رسيدگي به امور فرزندان بالاي دبستان 5 - رضامندي از روابط جنسي 6 - مشاركت در تقسيم گيشه اقتصادي 7 - همكاري شوهر در انجام وظايف محوله 8 - همكاري شوهر در رسيدگي به امور فرزندان زير دبستان 9 - عدم دخالت ديگران در زندگي زناشويي 10 - توافق در اشتغال .

1 - ابراز محبت و عشق زوجين نسبت به يكديگر :
يكي از نيازهاي آدمي احساس تعلق ، دوست داشتن و دوست داشته شدن است. به عقيده مزلو برآورده شدن اين نياز موجب عدم ارضاي نياز به احترام و ارزش خود شده است و راه رشد و تعالي انسان به شدت آسيب پذيرفته خواهد شد .
رسول اكرم (ص) مي فرمايد : وظيفه زن نسبت به شوهرش اين است كه مهر و محبتش را در دل بپروراند .
اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : (( در هر حال با زنان سازش و مدارا كنيد و به آنها گفتار خوش نشان دهيد باشد كه آنان نيز كردار خوش نشان دهند ))
از نظر رواني هم نرمي زبان در تحكيم روابط زناشويي و دوام مهر و محبت تاثيري بسزا دارد در حديث آمدا است كه گفتار مرد به همسر خود كه من تو را دوست دارم هرگز از دل او بيرون نمي رود . پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد محبت خود را به همسرتان اعلام كنيد تا او آرام و مطمئن باشد .

2-احترام به همسر
نياز به احترام يكي از نيازهاي اساسي انسان است كه مزلو نيز بر آن تاكيد كرده است .

3 - روابط جنسي
روابط جنسي يكي از عوامل مهم رضامندي زناشويي محسوب مي گردد زيرا اگر اين روابطقانه كننده نباشد منجر به احساس محروميت و ناكامي و عدم احساس ايمني مي گردد ارضاي نياز جنسي زن مشروط با آگاهي مرد نسبت به نيازهاي رواني و جسماني همسرش و چگونگي ارضاي آن نيازهاست و چنانچه مرد در اين مورد موفق نباشد زن دچار نارضايتي مي شود و اغلب اوقات سرد مزاجي زن حاصل عملكرد شوهر است .
4 - مسائل اقتصادي و اجتماعي :
در آمد كم عدم برنامه ريزي صحيح اقتصادي و ولخرجي مي تواند منجر به بروز اختلاف زناشويي شود .
حضرت صادق (ع) فرمودند : مردي كه براي عائله رنج برده چون سربازي است كه در راه خداوند جان بر كف نهاده است .

5 - ارتباط با اقوام :
احكام اسلام مردم را از دخالت بيهوده اطرافيان در زندگي زناشويي منع مي كند در اين زمينه پيامبر اكرم (ص) فرمودند : كسي كه كاري كند كه بين زن و شوهري جدايي افتد و به طلاق منجر شود خشم و لعنت خدا در دنيا و آخرت براوست و از نظركردن به وجه . . . محروم مي شود . به هر حال دخالت ديگران و اعمال نظر والدين يا هر كس ديگر در زندگي زوجين منشا اختلاف شده و سبب كاهش رضامندي زناشويي مي باشد و اگر خانواده و اطرافيان موافق ازدواج فرزندانشان با طرف مقابل بوده و او را دوست بدارند . سبب افزايش رضامندي زناشويي و بالعكس اگر نگرش منفي نسبت به زوج فرزندشان داشته باشند سبب عيب جويي ها و خرده گيري در مورد همسر و فرزندشان شده و لذا در رضامنديشان اثر منفي خواهد گذاشت .

6-نظام ارزشي و عقيدتي و مذهبي
شباهت در عقايد مذهبي در رضامندي و سعادت خانواده اهميت دارد كه روان شناسان ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را كار غير عاقلانه اي مي دانند . اگر يكي از زوجين به عقايد مذهبي خود با ايمان كامل پايبند باشد ، امكان اختلاف نظر در اين مورد زياد است به علاوه تربيت كودكان بسيار متاثر از نگرش مذهبي زوجين است . مثلا اگر پدر مسلمان و مادر مسيحي باشد و هر يك پايبند به عقايد خود باشند ، تلاش در تربيت كودكان مبتني در انديشه ديني خود خواهند داشت و اين سبب بروز اختلاف خانوادگي خواهد شد .

7 - علائق و طرز تفكر
داشتن توافق نسبت به موضوعات مهم زندگي يكي از مسائلي است كه در موفقيت و رضامندي زندگي زناشويي نقش دارد . طرز فكر و نگرش نسبت به موضوعات مهم زندگي بسيار با اهميت است چرا كه بر اساس آن فلسفه زندگي مشخص مي شود . از نظر شخصيتي نيز مهم است چه بسا يك مرد آرمان گرا با يك زن واقع گرا دچار مشكل مي گردد و همچنين تشابه عقايد سياسي نيز جزو مواردي است كه بايد به آن قبل از ازدواج توجه شود . چرا كه اگر زوجين از نظر سياسي با هم در دو قطب باشند ، احتمالا تضاد بين ايشان ايجاد خواهد شد كه نهايتا به اختلاف و كشمكش منجر خواهد گرديد .

8 - تحصيلات و طبقه
رضامندي و زناشويي از تحصيلات و همچنين طبقه اجتماعي ، اقتصادي زوجين نيز متاثر مي باشد . ازدواج زن تحصيلكرده از خانواده سرشناس با يك مرد از طبقه پايين با عادت نامناسب زمينه سرزنش را فراهم مي آورد و لذا سرخوردگي و احساس تنفر مرد را بدنبال دارد . روان شناسان به اين نتيجه رسيده اند كه تفاوت ميان سطح تحصيل يكي از عوامل مهم اختلاف خانوادگي است .

عوامل مؤثر در تحكيم روابط زناشويي :
همه ما مي دانيم كه ازدواج كردن زياد مشكل نيست لكن نگهداري رابطه ازدواج بسيار مشكلتر است . ديگران در رفع مشكلات مادي زوج جوان تا قبل از ازدواج مي توانند كمك كنند . اما پس از ازدواج ديگر كاري از دست آنان ساخته نيست بلكه بايد خود زن و مرد در اين راه تلاش كنند و استقامت به خرج بدهند . يكي از علما ي علم اخلاق جاءالموتي در كتاب خود بنام (( خلق كامل )) مي گويد : علم روان شناسي پس از تحقيقات و آزمايشات مكرر با اين نتيجه رسيده اند كه هر فرد ويژگي هاي رواني و اخلاقي مخصوص خود را دارد كه ديگران آنها را ندارند يعني شخصيت هاي افراد را آنها تشكيل مي دهند و انسانها بوسيله آن خصوصيات رواني و اخلاقي از هم متمايز ميگردند بعد هم مي گويد : تعدد شخصيت ، طبعا تعدد اراده و تمايلات را ايجاد مي كند . از طرفي انسانها به حكم طبيعت مجبورند در جامعه ميان ديگران زندگي كنند حال اگر هر فردي از افراد جامعه فقط در اين فكر باشد كه اراده و خواست او مقدم و حاكم بر اراده ديگران بشود در ان جامعه تصادم اراده هاي متضاد پديد مي آيد و موجب اختلال نظم و آسايش مي گردد .


با توجه با اين اصول منظور اين دانشمند اين است كه اگر فردي مي خواهد در خانواده و يا جامعه به آزودگي زندگي كند و از ياري و كمك ديگران هم برخوردار باشد .

بايد تمايلات و خواستهاي خويش را به نفع ومصالح جامعه محدود كند و به خود تلقين نمايد كه ((من بايد تمايلات و خواستهاي خود را با خواست ديگران تطبيق دهم تا تضادي به وجود نيايد و حتي لازم است در موقع ضرورت از خواسته هاي خود صرفنظر كنم و در مواقع ضروري براي فداكاري در راه حفظ مصالح جامعه آماده باشم .))
با چنين انديشه و تفكر است كه يك انسان مي تواند عضو مفيدي براي جامعه خود باشد در اين صورت اين اشخاص مي توانند هم به جامعه نفع برسانند و هم از ديگران براي ادامه حيات خود استفاده كنند . اينك با توجه به اين حقايق و واقعيتهاي اجتماعي بايد گفت : رعايت همين وضع در جامعه كوچك يك خانواده بيشتر مصداق دارد و به حكم ضرورت زندگي زن و مردي كه در اثر ازدواج زندگي خود را شروع كرده اند نخستين و مهمترين وظيفه آنان حفظ تعادل و بقاي آن جامعه كوچك مي باشد و بايد به خود تلقين كنند حال كه سرنوشت ما را به هم پيوند داده پس بايد كاري بكنيم كه دوگانگي از ميان ما رخت بر بندد بلكه به منزله يك روح باشيم در دو بدن ، با توجه به همين واقعيتهاست كه تعاليم اسلامي ، حقوق و حدود هر يك از زن و مرد را هم به طور عموم تعيين كرده است .
از جمله عوامل موثر ديگر بر تحكيم روابط زناشوئي مي توان از رابطه حجاب نام برد كه از نظر طبيعي و اجتماعي با شخصيت زن عجين است در حفظ رابطه زناشوئي نقش موثري دارد .

ازدواج از لحاظ اجتماعي :
جواناني كه زن نگرفته اند قهراً براي رفع احتياج طبيعي و بشري قواي جسمي و مادي و معنوي خود را صرف ارتباط نامشروع و معاشرت با زنهاي هرجايي كرده و به جاي تشكيل خانواده و توليد و پرورش فرزندان لايق و صالح همه چيز خود را از دست داده و به رواج و شيوع فحشا كمك مي كنند . زيانهاي اجتماعي اين امر بيش از آن است كه در اين چند جمله بتوان تشريح كرد . درست مثل اين است كه مرد برزگري به جاي اينكه بذر و ساير عواملي كه براي زراعت در اختيار دارد و بايد صرف كشت مزرعه و حاصلخيزي كند و آخر سال خرمنها محصول برداشت كند و به همين نسبت به آباداني كشور كمك كند تمام عوامل مزبور را در مزبله ريخته انواع زيانهاي صحّي و اخلاقي و اقتصادي براي خود و كسانش از آن بر مي گيرد . جواناني كه زن نمي گيرند نه فقط بطور مستقيم نه فقط به فحشا هدايت مي شود بلكه بطرف فساد اخلاقي سوق داده مي شود .
جاي سخن نيست كه ميل جوانان به زناشوئي و احتراز ايشان از تجرد از دو نظر به سعادت و قوت كشور و جامعه كمك موثري مي كند يكي از نظر جلوگيري از شيوع فحشا و زيانهاي فوق العاده كه با تجرد ملازمه دارد و ديگري از لحاظ زياد شدن جمعيت كه خود به خود موجب افزايش شوكت كشور خواهد شد . افراد هر ملتي بايد بدانند كه ساختمان انسان اجتماعي و بالاخره همه به كمك هم نيازمندند و خواه ناخواه صلاح و فساد هريك در كيفيت زندگاني ديگري مؤثر است . كسان و بستگان شما بطور قطع مورد علاقه شمايند، به نيكبختي و حسن تربيت آنها نهايت دلبستگي را داريد و بنابراين در حدود توانايي خود از پرورش و تعليم و تربيت خواهران و برادران خردسال خود فرو گذار نم كند . فقط نكته اي از آن غفلت داريد اينست كه حسن خلق و تربيت و بالنتيجه سعادت عائله وكسان شما در همان حمام و دبستان و مسجد و تماشاخانه و بازار و اداره رفت و بي تربيت و فاسد الاخلاق باشند هيچگاه تماس و ارتباطي كه قهراَ با آنها داريد به عائله شما اجازه نخواهد داد صالح و لايق بار آيند اگر قوم وكشور شما ضعيف و فقير باشد هيچ وقت نخواهيد توانست دم از قدرت و ثروت بزنيد پس بايد به شئون اجتماعي كشور و قوم خود علاقمند باشيد

زيرا ثروت و سعادت و مصلحت شما وابسته به صلاح و نكبختي آنهاست . زن بگيريد و فرزند پيدا كنيد تا سهم خود از شيوع فحشا و زيانهاي خانمانسوز آن در جامعه جلوگيري كرده به جمعيت كشور خود افزوده باشيد . طهارت اخلاق ملي و افزايش جمعيت كشور به تدريج بر قوت و ثروت قومي كه شما عضو آن هستيد و از نيكبختي و بدبختي آن سهم داريد خواهد افزود . اين امر زحمات شما را در كفالت معاش و مخارج نگهداري زن و تربيت فرزندان حيران خواهد نمود .
آري زناشوئي يكي از نواميس و سنن تغيير ناپذير طبيعت است و متايعت از آن چه از نظر اجتماعي چه از نظر افراد فردي حيثيت و آبرو ، خوشبختي و كامروايي شما را تامين خواهد كرد .

اشتغال زنان :
به نظر مي رسد اشتغال زنان در جامعه ما هنوز جانيفتاده است و يك مساله قابل بحث مي باشد و لذا بايد درراه بهبود روابط اجتماعي به صورت اعم و بهبود در روابط خانوادگي به صورت اخص كوشيد و اين مهم ممكن نيست مگر اينكه ديدگاه جامعه و بخصوص قشر دانشجو و فرهنگي را در اين مورد به سوي محدوديتها و فشارها يا بالعكس آسايش و استرس كه از طريق اشتغال ممكن است بر خانواده ها حاكم باشد متمايل نمود .
به هرحال بهتر است اقشار جامعه بدانند مسائل موجود در جامعه چگونه در روابط خانواده تاثير دارد و بخصوص اگر اين مسائل به مادراني مربوط باشد كه مسئوليت در جامعه را به عهده گرفته اند يك جامعه محل كار و ديگري كوچكترين نهاد در جامعه يعني خانواده كه ديگر احتياج به بحث در خصوص وظايف يك مادر در خانواده بر اقشار جامعه بخصوص دانشجو و فرهنگي پوشيده نيست .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید