بخشی از مقاله

تاثير شخصيت بر حيطه شغلي


آيا تا كنون به اين موضوع فكر كرده ايد كه برخي همكارانتان سبب ايجاد عصبانيت در شما مي شوند؟به نظر مي رسد كه طول موج آنها با شما يكي نيست .آنها به چيزهايي كه مي خواهند از طرق مختلف دست پيدا مي كنند و گاهي شما با خود ميگوئيد كه آنها چگونه قادر به انجام چنين كاري هستند...


آگاهي از ذهنيات فردي
آيا تا كنون به اين موضوع فكر كرده ايد كه برخي از همكارانتان سبب ايجاد عصبانيت در شما مي شوند ؟ به نظر مي رسد كه طول موج آنها با شما يكي نيست .آنها به چيزهايي كه مي خواهند از طرق مختلف دست پيدا مي كنند و گاهي شما با خود ميگوئيد كه آنها چگونه قادر به انجام چنين كاري هستند.


شخصيت و خصوصيات اخلاقي فردي نقش مهمي را در بدست آوردن اطلاعات از سايرين ، پيروزي بر مشكلات و سازماندهي زندگي بازي مي كند به عنوان مثال شايد تمامي اساتيد دانشگاه داراي يكسري خصوصيات اخلاقي مخصوص به خود باشند ، افرادي كه قوه تخيل بالايي دارند ، نمي توانند جزئيات مباحث را به خوبي به خاطر بسپارند افراد خون گرم و زود جوش معمولا برنامه ريزي دقيقي براي زندگي خود ندارند.به هر حال تيمي كه تشكيل شده باشد از افرادي با خصوصيت هاي اخلاقي متفاوت در كار خود خيلي موفق تر عمل خواهد كرد.


روانشناسي به نام مير بريج تئوري جديدي را براي بررسي شخصيت هاي مختلف ارائه مي دهد.در اين تئوري نگاهي دو جانبه به 4 خصوصيت اخلاقي داشته كه اگر ما در وجود همكاران خود ببينيم احساس مي كنيم كه آنها با سايرين فرق دارند.


درون گرا يا برون گرا
برخي از افراد هستند كه ترجيح مي دهند مشكلات خود را با ديگران در ميان بگذارند به وجود ديگران و مصاحبت با آنها محتاجند و تمايل دارند كه در محيط هاي باز و شلوغ كار كنند همين سروصداهاي روز مره زندگي است كه به آنها انرژي پيمودن ادامه ي راه را مي دهد براي اين افراد اصلا مهم نيست كه مركز توجه جمع باشند و يا دائما ترتيب سخنراني هاي متفاوت را بدهند انرژي اين افراد خارجي است و انسان هاي برونگرايي محسوب مي شوند افرادي كه بيشتر در رشته ي هنرهاي نمايشي و موسيقي فعاليت مي كنند جزء كساني محسوب مي شوند كه انرژي را به بيرون ساطع مينمايند.


از سوي ديگر افرادي نيز هستند كه تمايل دارند تا بر روي موضوعات مختلف تاثير گذار واقع شوند.اين افراد بطور دقيق بر روي كليه ي مباحث تمركز كرده و عميقا در مورد مسائل مختلف فكر مي كنند يافته هاي آنها معمولا خصوصي است و ترجيح مي دهند ساكت باشند آنها آنقدر كه از كتاب خواندن لذت مي برند از شركت در يك ميهماني نمي توانند لذت ببرند در محل كار ترجيح مي دهند فضاي اختصاصي خودشان را داشته باشند و كار كردن در محيط باز را نمي پذيرند اين قبيل افراد درون گرا هستند مهندسين علوم كامپيوتري و فلاسفه در ميان عميق ترين درون گراها قرار مي گيرند.


اگر هر يك از اين خصوصيات به حد نهايي خود برسد سبب مي شود ميان دو نفري كه در دو سوي اين دو قطب مختلف وجود دارند مشكلاتي ايجاد شود برون گراها احساس مي كنند كه درون گراها آنقدرها كه لازم است صحبت نمي كنند و به همين دليل نمي توانند تشخيص دهند كه چه چيزي در سر آنها مي گذرد درون گراها نيز آرزو ميكنند كه اي كاش برون گراها مي توانستند پيش از صحبت كردن فكر كنند و تنها وقتي حرف بزنند كه ايده ها را در ذهن خود بررسي كرده باشند.
البته بايد توجه داشت كه همه ي افراد در شرايط مختلف عكس العمل هاي متفاوتي را نيز از خود بروز مي دهند و همه ما گرايش هاي درون گرايانه و برون گرايانه را داريم و در موقعيت هاي مختلف بسته به شرايط واكنش هاي متفاوتي را از خود بروز مي دهيم.


كلي گرا و جزئي نگر
برخي از ما به جزئيات مطالب ريز مي شويم و هيچ توجهي به تصوير بزرگتري كه پيش رويمان قرار دارد.نمي كنيم.


گروه ديگري از افراد هستند كه دور نماي خوبي از مسائل مختلف دارند.اما از تمركز كردن بر روي جزئيات فراري هستند مير بريج گروه اول را حسگر و دوم را يافتگر نامگذاري مي نمايند افراد حسگر را مي توان بيشتر در ميان كساني كه در كارهاي عملي تبحر دارند پيدا كرد مانند مهندسان ،

دانشمندان و افرادي كه به كارهاي هنري اشتغال دارند پاي اين قبيل افراد به طور كامل بر روي زمين قرار دارد آنها در زمان حال زندگي مي كنند آنها كارهايشان را يكي پس ديگري و با رعايت ترتيب انجام ميدهند و ترجيح مي دهند كه تغييرات را به صورت پله اي بپيمايند از سوي ديگر شهودگرايان پا به همان يافتگراها از تصور و تخيل بالايي برخوردار هستند آنها اطلاعات را از منابع مختلفي بدست مي آورند و براي آينده اهميت زيادي قائل هستند آنها بر خلاف حسگرها دوست دارند كه همواره تغييرات كلي در زندگي خود ايجاد كنند.


به طور طبيعي شهودگراها معتقدند كه حسگراها كمبود خلاقيت و قوه تخيل دارند و حسگراها كمبود خلاقيت و قوه ي تخيل دارند و حسگراها نيز تصور مي كنند كه شهود گرايان در ابرها سير مي كنند.


تحليلگرايا يا راه گشا
دانشمندان و رياضي دانان معمولا با اسنباط و استنتاج مشكلات به راه حل ميرسند نقطه اي را به عنوان مركز شروع فعاليت خود قرار داده و به صورت منطقي به دنبال يافتن راه حل صحيح بر مي آيند اگر از استدلال و برهان مناسب استفاده كنند به پاسخ صحيح نيز دست پيدا خواهند كرد اما آيا مردم اين امر را قبول مي كنند متفكران كه به اين طريق عمل مي كنند ابتدا راه منطقي را طي مي كنند و زمانيكه به راه حل دست پيدا كردند آنرا به ديگران مي فروشند بيشتر دانشمندان و مهندسان به شدت تحليگرا هستند.


اما متد حسي بدين شرح است كه ابتدا در نظر گرفته مي شود كه مردم به دنبال چه راه حلي هستند سپس به دنبال آن راه حل مي روند افرادي كه به اين شيوه عمل مي كنند مشكلات را به گونه اي حل مي كنند كه گويي خودشان نيز بخشي از آن هستند اين امر در حالي است كه تحليگرايان تصور مي كنند كه كسانيكه مشكلات را از طريق راه حل هاي انتزاعي حل مي كنند افراد غير منطقي هستند روحانيون و مشاوران اجتماعي عموما در زمره ي مشكل گشاهاي حسي قرار مي گيرند آنها بر اين باورند كه تحليلگرايانه افراد سردي هستند و قدرت حس كردن ندارند.
سازماندهي زندگي فردي


آيا فراتر از زمان مسائل را سازماندهي كرده و برنامه ريزي مي كنيد و در مورد آنها فكر مي كنيد ؟ برخي از افراد هستند كه هميشه دوست دارند زندگي شان تحت كنترل باشد آنها ليستي از كارهايي كه بايد انجام دهند را تهيه كرده و خاطرات خود را يادداشت مي كنند براي تعطيلات از قبل برنامه ريزي مي كنند و براي روز ،ماه و سال خود نيز برنامه ريزي مي نمايند مير بريج اين افراد با نام انديشمند معرفي مي كند ميز كار آنها هميشه تميز و مرتب است

و به راحتي مي توانيد هر چيزي را در جاي خودش پيدا كنيد چه در محيط كار و چه در خانه اما در اين ميان گروه ديگري نيز وجود دارند كه مير آنها را با نام دريافتي معرفي مي كند اين افراد احساس مي كنند كه اگر براي يك ماه آينده ي خود برنامه ريزي كنند دست و پايشان بسته ميشود آنها دوست دارند كه خودشان را در جريان زندگي قرار دهند.ساعت هاي انعطاف پذيري كاري را تجربه كنند موقعيت هاي جديد زندگي را در آغوش بگيرند و همواره آماده ي رويارويي با تجربيات جديد در زندگي هستند.


اما از سوي ديگر برخي از افراد هستند كه كنترل گرا هستند آنها مي خواهند كارشان را پيش از وقت تفريح انجام داده باشند اما گروه ديگر در هر زمان آماده تفريح هستند اگر كارفرماي شما در اين خصوصيت عكس شما باشد آنوقت رابطه شما جالب و ديدني خواهد بود.


روابط
اگر شما خودتان را با مواردي كه ذكر شد مقايسه كنيد ممكن است برخي بگويند : مثل من و برخي ديگر تصور كنند كه خصوصيات اخلاقي شان تا حدي با آنچه در اين مقاله به آن اشاره شد فرق مي كند بهر حال همه دافراد در درون خود خصوصيات اخلاقي متفاوتي را دارند و هر كس كه درك بهتري از خود داشته باشد خيلي راحت تر مي تواند متوجه نقاط قوت و ضعف خود شود.همچنين مي تواند كمك شايان ذكري به شما كند و به اين ترتيب بتواند روابط خود را بهبود بخشد.

 

( نكات مهم آموزشي براي امتحانات كارشناسي ارشد و دكتري)
مقدمه
از ديدگاه يونگ (1913) پديده هاي برونگرايي EXTRAVERSION و درونگرايي INTROVWERSION دو جنبه مهم از شخصيت انساني را تشكيل مي دهند.
برونگرايي هنگامي كه توجه به اشيا و امور خارج چنان شديد باشد كه افعال ارادي و ساير اعمال اساسي آدمي نتيجه ارزيابي ذهني نباشد بلكه معلول مناسبات امور و عوامل خارجي باشد برونگرايي خوانده ميشود.


افراد درون گرا از لحاظ رواني داراي سرعت فعاليت مغزي بالاتر از حد طبيعي هستند و اين امر سبب ميشود كه افراد درون گرا به قواي محركه STIMULATION كمتر از حد طبيعي نياز پيدا نمايند افراد درون گرا داراي ديدگاه دروني و ذهني هستند و آمادگي بيشتري را براي خود داري و تسلط بر نفس خويش از خود نشان مي دهند.


اين افراد اوقات خود را به مطالعه و بيشتر در تنهايي سپري نموده و كمتر مايل به معاشرت با ديگران هستند.
از سوي ديگر افراد برون گرا داراي سرعت فعاليت مغزي پايين تر از حد طبيعي هستند و از اين رو اين افراد براي اداره امور زندگي خويش به قواي محركه بالاتر از حد طبيعي نياز دارند.
افراد برون گرا بيشتر داراي ديدگاه عيني و خارجي بوده و داراي فعاليت عملي عاليتري هستند (سياسي – علي اكبر)
ولي ميزان تسلط آنها بر نفس خودشان نسبت به افراد درون گرا كمتر است اين افراد مايرلند كه بر محيط افراد خود تاثير گذارده و به رقابت با ديگران و در جامع عمومي بيشتر ظاهر مي شوند(بنزيگر 1999)


بنابراين اگر درونگرايي و برونگرايي در حد كمال در افراد ظاهر شوند ما را در برابر دو شخصيت نابهنجار قرار مي دهند كه اولي به صورت اختلال اسكيزفرني و دومي به صورت هيستري تظاهر خواهد نمود.
تعداد اين افراد البته بسيار كم است و اكثريت مردم ميان دو قطب نهايي جاي دارند .عده اي نزديكتر به قطب نهايي درونگرايي و گروهي نزديكتر به قطب نهايي برون گرايي هستند.و عده كثيري هم هر دو جنبه برونگرايي و درنگرايي را به صورت متعادل دارا مي باشند كه اصطلاح آمبيورت (AMBIVERT) به آنها اطلاق مي شود.(علي اكبر به نقل از يونگ)


از سوي ديگر اضطراب يك ترس دروني شده است از اينكه مبادا تجارب دردآور تكرار شوند از ديدگاه فروبد اضطراب هسته مركزي روان نژندي است و علامت اخطاري است به خود.

اهميت پژوهش
زماني كه افراد به مدت نسبتا طولاني در معرض اضطراب مزمن CHRONIC ANXIETY قرار مي گيرند سيستم هاي عصبي رتيكلوآندوتليال (RETICLO ENDITHELIAL SYSTEM R.A.S) آنها به گونه اي خود را تنظيم مي نمايند كه فرد به طور طبيعي در حالت بيداري هوشياري بيشتري را نسبت به وقايع اطراف خويش نشان مي دهد اين امر طبيعتا سبب مي شود كه نياز به محرك خارجي در آنها كمتر شده و تا زماني كه منبع اضطراب كشف و رفع نگردد به سوي درونگرايي متمايل مي شوند.(بنزيگر 1999) با توجه به موارد فوق مشاهده مي شود كه وجود اضطراب در افراد جامعه تاثير بسزايي در ميزان درونگرايي و برون گرايي آنها دارد.

به گونه اي كه ممكن است يك فرد برون گرا در اثر شدت فشارهاي وارده ناشي از اضطراب به تدريج به فردي درونگرا تبديل شود و در صورتيكه اين فشار همچنان ادامه داشته باشد ممكن است در افرادي كه با مشاغل اجتماعي سروكار دارند و بايد در تعامل دايم با جامعه باشند سبب كاهش شديد كارآيي آنها بشود اين موضوع در جامعه معلمان بسيار حائز اهميت است.


بر اساس ديدگاه آيزنگ نظريه يونگ مبني بر اينكه درونگرايي به عنوان يك حالت روانشناختي طبيعي در شرايط خاص محيطي است كاملا صحيح مي باشد و اين امر مبتني بر خواص فيزيولوژيكي بدن است و به عنوان يك واكنش طبيعي در برابر اضطراب تلقي مي شود.


از سوي ديگر افراد درونگرا در مواردي كه جامعه شان افراد برونگرا مورد تقدير و ستايش قرار مي گيرند دچار خجالت زدگي شده و احساس كم ارزشي مي كنند..(آرون 1996)
همچنين بسياري از افرادي كه در معرض اضطرابهاي مداوم قرار مي گيرند ممكن است نسبت به زندگي داراي ديدگاه منفي شوند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید