بخشی از مقاله

تاريخچه ي كتاب و كتابخانه در ايران

ركن الدين همايونفرخ
كتاب خانه هاي ايران در قرن اول اسلامي
قسمت اول اين مقالات به صورت كتاب جداگانه تحت عنوان «كتاب و كتاب خانه هاي شاهنشاهي ايران» از طرف وزارت فرهنگ و هنر به مناسبت هفته كتاب انتشار يافته است و اينك بخش دوم آن آغاز مي گردد.


چنانكه در بخش اول سرگذشت، گذشت و در اين بخش نيز خواهد آمد كشور ايران يكي از كشور هاي انگشت شماري است كه كتاب خانه هاي عظيم آن شهرت جهاني داشته است و آنچه نويسنده اين سطور را به تنظيم و تحرير و تأليف تاريخ كتاب خانه هاي ايران برانگيخت انكار و فراموشي و نسياني است كه نويسندگان عرب و غرب را در باره كتاب خانه هاي ايران دست داده است!


دانشمندان عرب را در باره كتابخانه هاي اسلامي به طور اختصاصي به تحقيق پرداخته و آثاري نشر داده اند ليكن با كمال تأسف و تعجب بايدگفت در آثار خود متذكر كتابخانه هاي بزرگ ايران نشده اند و وجود انها را در طي تاريخ گذشته نديده و نشنيده گرفته اند.


محققان غرب را نيز به پيروي از دانشمندان و محققان عرب را همه جا با اختصار و احياتاً به سكوت و خاموشي برگزار كرده اند.
جرجي زيدان مورخ مصري كه در باره ايرانيان دچار تعصب و تجاهل شديد است و به علت همين تعصبات خشك دچار گمراهي مسخره آميز و شگفت انگيز شده است 1 در كتاب آداب اللغه2 كه سخن از كتابخانه هاي جهان به ميان آورده نامي از كتابخانه هاي معروف بيش از اسلام ايران نبرده است بديهي است او، نه مي خواسته و نه ميتوانسته چنين شهامتي دور از تعصب داشته باشد كه با توصيف و بيان كتابخانه هاي عظيم ايران در دوران باستان و انهدام و نابودي آن به دست عمر خليفه اسلامي و سرداران او اين ننگ وحشتناك تاريخي را به دست عرب صحه بگذارد.


غافل از اين كه حقايق تاريخي را هيچ گاه نمي توان مكتوم نگاهداشت و جهان را از آن بي خبر اگر از چشم ايشان مكتوم باشد اما از ديد جهانيان پوشيده و پهنان نمي ماند.
فريد وجدي مصري مؤلف دائره المعارف اسلامي 3 با آنكه در دائره المعارف خود از كتاب هاي جهان ياد كرده و آنها را بر شمرده است ليكن متذكر هيچ يك از كتاب خانه هاي دوران بيش از اسلام ايران نشده است ، اين تجاهل و تعصب نه تنها دامنگير محققان معاصر عرب را كريده و با كمال تأسف و تأثر بايد گفت كه محققان و مورخان گذشته عرب نيز دستخوش اين تعصب و تجاهل بوده اند مانند: ابن خلدون، ابن اثير، بستاني.


محققان گذشته عرب همه معتقدند كه تمدن اسلاني در علوم اعم از نقلي و عقلي به كمك فكري و قلمي ايرانيان نمو يافته و رونق گرفته است، ليكن با يك چنين اعتراف باز در باره كتابخانه هاي ايران كه مرجع مراجعه دانشمندان و دانش پژوهان عرب هم بوده است خاموشي و سكونت را مرجح شمرده اند!


متأسفانه ديده مي شود كه ملل عرب را زبان غالباً كوشيده اند از مفهوم واقعي اسلامي به نفع خود من غير حق و واقع سوء استفاده كننده و آن را به نحوي خاص توجيه سازند مي بينيم در پاره اي از مواقع تمدن اسلامي، به صروت تمدن عربي تعبير مي شود و تغيير شكل و ماهيت ميدهد وملل خاصي مي كوشند تحت لواي اين شعار از آن بهره برداري شكنند. اين جاست كه برما واجب است حقايق را بازگو كنيم و بيش از اين سكوت را جايز نشماريم زيرا همين سكوت سبب گرديده كه حتي دانشمندان غرب هم در اشتباه افتند و بسياري از حقايق را واژه گونه در آثارشان نشان بدهند ، هم چنان كه پروفسور ادوارد برون در باره كتابخانه هاي ايران پيش از اسلام سخني نگفته و به سكوت گذرانده است.
حقيقت اين است كه تمدن اسلامي مديون و مرهون تمدن درخشان و پيش رفته ايران بوده است. مستشرق شهير پروفسور اينوستر انيسف4 در كتاب معروف خود بنام تأثير ادب ايران در فرب به تفصيل در اين مورد به تحقيق پرداخته و بشايستگي از عهده بر آمده است.


گوستاولوبون فرانسوي نيز در كتاب تمدن اسلامي صريحاً به كرات متذكر اين نكات شده است مكتوم ماندن اين حقايق و مسكوت گذاشتن اين دقائق درباره كتابخانه هاي ايران موجب شده است نويسندگان بيگانه از عمق ريشه و عظمت نبوغ فكري ايرانيان غافل بمانند و گاه بيگاه مطالبي دور از حقيقت بنويسد. با بيان اين مقدمه ارزش تحقيق درباره كتابخانه هاي ايران بر ما مشهود مي افتد.


ايرانيان پس از تسلط اسلام در قرن اول هجري براي نجات آثار و اسناد و گنجينه هاي فكري و ذوقي خود به چاره پرداختند و نخستين گامي كه در اين راه برداشتند اختراع و استخراج خط فارسي از خط راس سهريه بنام خط پيرآموز بود. ايرانيها با اين خط نو بنياد نخست به نوشتن قرانها پرداختند تا راه عيبجويي و و مخالفت عربها را بر اين خط ملي ببندند زيرا سوزانيدن قران بنام زندقه و كفر امكان نداشت، با اين راه و با اين چاره جويي خردمندانه توانستند طي مدت شصت الي هفتاد سال به رواج خط پير آموزي توفيق يابند و آنرا جزو خطوط اسلامي بقبولانند

پس از اينكه خط پيرآموز بنام خط خط اسالمي پذيرفته شد و خوشبختانه ابتكار ابن مقله ايراني با استخراج خط نسخ و ثلث از آن موجب گرديد كه اعراب نيز خط خود را از كوفي بدان مبدل سازند و با اين ترتيب بيش از پيش خط پيرآموز و نسخ نضج گرفت و كتابهاي علمي و ادبي با اين خط نوشته شد و ميتوان گفت از آغاز قرن دوم هجري در ايران كتابهاي علمي و ادبي نوشته شده است و كتابخانه ها بنياد گرديد. نزديك به همين زمان است كه در ايران پايه هاي حكومتهاي ملي نيز گذاشته شده است. طاهريان در خراسان و صفاريان و سپس سامانيان و ديلمانيان در عرصه حكومت ايران ظاهر شده اند. اينك به معرفي كتابهاي اين دوران مي پردازيم.


1ـ كتابخانه ابوالوفاي همداني
در شرح حال حبيب ابن اوس طائي معروف به ابي تمام كه از شاعران شهير عرب است5 آمده است كه 6 به دعوت عبدالله بن طاهر به ايران آمد وچون آمدن او به زمستان سخت مواجه شد ناچار گرديد كه در همدان بماند. خود او مي گويد كه در همدان در منزل ابو الوفا بن سلمه بسر مي بردندو در طي مدت اقامت در همدان از كتابخانه عظيم او استفاده كرده و كتاب ديوان و حماسه را كه در آن آثار سيصد تن از شعرا شهير عرب را آورده تأليف كرده است.


قطعاً در كتابخانه ابوالوفاي همداني بيش از سيصد جلد كتاب از ديوانهاي شعراي عرب وجود داشته است كه ابي تمام توانسته با انتخاب از سيصد ديوان كتاب معروف خود را تأليف كند. مسلم است كه قبل از سنه 200 هجري كتابخانه ابوالوفاي همداني در همدان وجود داشته و به همين قياس مي تواندريافت كه در ديگر شهرهاي مهم ايران دانشمندان و معاريف كتابخانه هاي معتبر و مهم داشته اند. خاصه در بلخ و بخارا ـ مرو ـ نيشابور ـ قم ـ ساوه كه اين شهرها همه از مراكز مذهبي نيز بوده است.
2ـ كتابخانه بهاءالدوله ديلمي


به نوشته مقدسي در احسن التقاسيم 7 بهاءالدوله ديلمي كتابخانه بزرگي داشته است و عظمت اين كتابخانه را از اينجا مي توان دريافت كه ابن بواب معروف مدتها كتابداري آن كتابخانه را بر عهده داشته است.
3ـ كتابخانه عضدالدوله ديلمي در شيراز


كتابخانه عضدوالدوله ديلمي در شيراز يكي از بزرگترين كتابخانه هاي بزرگ و شهير ايران بوده است، اين كتابخانه را بايد نخستين كتابخانه اي دانست كه كتابهاي آنرا بر حسب موضوع ونام و نام مؤلف طبقه بنددي كرده و هر علم و دانشي را در اوتاق مخصوصي نگاهداري مي كردند و براي هر علم و دانشي فهرستي بر اساس موضوع و نام كتاب و نام مؤلف ترتيب داده بوده اند. مقدسي خود اين كتاب را ديده بوده است او مي نويسد: در كتابخانه عضدالدوله از هر كتابي كه تا آن زمان تأليف و تصنيف يافته بود نسخه اي نگاهداري مي شد و كتابهايي نيز وجود داشته كه به خط مؤلفان و مصنفان آن بوده است.
4ـ كتابخانه عباد الدوله ديلمي


از بشاري روايت كرده اند كه گفته است 8 عباد الدوله ديلمي نيز در شيراز كتابخانه اي معتبر و بزرگي تريتيب داده بود كه نزديك كاخ سلطنتي او جاي داشته.
با توجه به اينكه عباد الدوله ديلمي از سال 322 –338 درشيراز حكومت مي كرده و فرمان ميرانده است قدمت كتابخانه او نيز آشكار مي گردد.
5ـ كتابخانه نوح بن منصور ساماني
دودمان سامانيان در ماوراءالنهر از حاميان و دوستاران دانشمندان و ترويج ادب و فرهنگ فارسي بوده اند. ابن سينا در شرح حال خود شمه اي از عظمت و بي نظيري كتابخانه نوح بن منصور آورده است كه در اينجا عيناً نقل مي كنيم.


«…سپس روزي از او (نوح بن منصور) دستور خواستم كه به كتابخانه شان بروم و آنچه كه از كتابهاي پزشكي درآنجا هست بخوانم و مطالعه كنم، پس مر ا دستوري داد و به سراي اندر شدم كه خانه هاي بسيار داشت و در هر خانه اي صندوقها كتاب بود كه روي هم انباشته بودند، در يك خانه كتابهاي تازي و شعر و در ديگري فقه و بدين گونه در هر خانه اي كتابهاي دانشي، پس بر فهرست كتابهاي اوايل نگريستم و هر چه از آنها را كه بدان نياز داشتم خواستم و كتابهاي يافتم كه نام آنها به بسياري از مردم نرسيده بود9.
ابن اصيبعه در طبقات الحكما و ابن خلكان نيز از كتابخانه نوح بن منصور ساماني ياد كرده اند.


كتابخانه سامانيان شهرت جهاني داشته است ابن سينا مدتها در آن كتابخانه به مطالعه پرداخت و همين موضوع دست آويزي به دست مخالفان او داد و براي آنكه اين سينا را متهم سازند به كاري دست يازيدند كه شنيع تر از آن به تصور نمي آيد و آن اينكه كتابخانه را به آتش كشيدند و طعمه حريق ساختند و شهرت دادند كه ابن سينا به عمد و قصد كتابخانه را سوزاند تا دانشهاي منحصري كه در آن بود و ديگران بر آنها آگاه نشوند و آن علوم تنها بر ابن سينا مكشوف باشد!!
6ـ كتابخانه صاحب بن عباد ـ در ري


در معجم الادباء 10 و روضات الجنات11 و كتاب النقض12 دربار ه عظمت و بزرگي كتابخانه صاحب بن عباد شرح حال و مطالب جالبي آمده است.
صاحب بن عباد از وزراي كم نظير و با تدبير ايران است كه گذشته از كياست و فراست مردي دانشمند و سخنوري هوشمند نويسنده اي ارجمند بوده است.
منشآت صاحب در زمان تازي از نظر فصاحت و بلاغت در رديف آثار برجسته و نمونه زبان تازي است.
صاحب بن عباد ضمن توصيف از كتاب الاغاني ابو الفرج اصفهاني مي نويسد :


«در كتابخانه ام يكصد و هفده هزار جلد كتاب نفيس دارم!! ليكن آنگاه كه كتاب الاغاني را بدست آ‌وردم از خواندن كتابهاي ديگر باز ماندم».
ابن خلكان از نامه اي ياد مي كند كه نوج بن منصور ساماني براي صاحب بن عباد فرستاد و او را براي وزارت خود به بخارا خواند، صاحب بن عباد كه به ترك ري علاقه اي نداشته است به مقام عذر خواهي برآمده و طي نامه اي به معاذيري متعدد متوسل ومتعذر مي گردد و از آن جمله مي نويسد:«من بدون كتاب نمي توانم زندگي كنم و بايد كتابخانه ام را هر جا هستم همراه داشته باشم. در حاليكه براي حمل كتابهايم حداقل چهارصد شتر لازم است و اين مقدار شتر در دسترس نيست».
براي اين كتابخانه عظيم فهرست جامعي نيز ترتيب داده بوده اند كه خود شامل ده مجلد ميشده است.


صاحب بن عباد اين كتابخانه يكصد و هفده هزار جلدي را وقف عام كرده بوده است. يعني آن را كتابخانه عمومي اعلام كرده بود، بعدها اين كتابخانه چنانكه خواهيم گفت پايه و مايه كتابخانه عمومي شهر ري گشت و به نام دارالكتب ري شهرتي عظيم يافت و متأسفانه دچار سرنوشت نكبت باري شد كه در صفحات آينده چگونگي آنرا خواهيم گفت.
تاريخچه كتابخانه در عهد باستان


از خرابه هاي شهرهاي باستاني سومريان چنين برمي آيد که سومريان در حدود 2700 سال پيش از ميلاد کتابخانه هاي شخصي ، مذهبي و دولتي بر پا کرده بودند، مشهور است که کتابخانه « تلو» مجموعه اي متجاوز از 30000 لوحه گلين داشته است ، تمدن سومريان از 3500 سال پيش از ميلاد پا گرفت و در عهد طلايي « اور » شکوفا شد .
مورخان سومري ثبت تاريخ جاري و باز سازي داستان گذشته شان را آغاز کردند . کهن ترين نظام نگارش شناخته شده « خط ميخي » است و اعتبار سومري ها به سبب ابداع اين خط و خدمت بزرگ آنها به بشريت است.


براي نوشتن از قلم فلزي و تيزي ( به شکل ميخ ) استفاده مي کردند و بر موادي چون گل نرم، عاج يا چوب مي نوشتند. براي اين منظور کاتباني تربيت شده وجود داشتند و پس از نوشتن گل نرم را مي پختند تا سخت شود قطعات گل پخته به صورت لوحه ، نخستين کتابهايي است که تا کنون کشف کرده اند . چون لوحه هايي ابزار ثبت اطلاعات تجاري ، آثار مذهبي شامل دعا ها ، مناسک، علائم جادويي، افسانه هاي مقدس و حکايات و روايات قومي و ملي بودند.
مي بينيم که براي اين لوحه ادبيات ، انديشه هاي اجتماعي، سياسي و فلسفي خود را حفظ کرده اند و در ميان مواد حفاري شده از خرابه هاي شهرهاي باستاني سومري لوحه هايي وجود دارد که قطعات ادبي هزاران سال کهنتر از ايلياد در آنها نقش بسته است.


سو مريان کهنترين ادبيات شناخته شده انسان را تدوين کردند( موکهر جي،1375،ص81) از تمامي متوني که بر گل يا مواد مناسب نگاشته است و تاکنون به دست آمده در ميابييم که 95 در صد اين متون به امر بازرگاني ، اداري و حقوقي ارتباط دارند .


فرهنگ سومري براي مدتي بيش از 1500 سال يعني از نيمه هزاره چهارم تا آغاز هزاره دوم پيش از ميلاد بر سرزمين« رافدين» سيطره داشت. در ازاي اين تاريخ ، نويسندگان سومري توانستند شمار بسياري از متون را در مو ضوعات مختلف و در نسخه هاي متعدد به نگارش در آورند . برخي از افسانه هاي رايج مانند داستان « دلاور ناکام گيلگمشن » در نسخ هاي فراوان و روايت هاي گوناگون به جا مانده است .(استيويچ1373ص26) .


سومريان اين گل نوشته ها را در معابد يا کاخهاي سلطنتي يا مدارس حفظ مي کردند( همان 1373ص 27) در حقيقت سومريان نخستين کساني بودند که اين دستاوردها را به اين هدف روشن يعني حفظ آن براي نسلهاي آينده ثبت کردند. به عبارت ديگر سومريا ن کساني بودند که به کتاب نقشي اختصاص دادند که تا به امروز با آن در ارتباط است . بدين معنا که دستاوردهاي فرهنگي و فناوري انسان را پاس دارد و پاسخگوي اهداف قانوني و آموزشي و ديگر نيازهاي روزانه او باشد. ( همان1373،ص 29).

پس از سومريان به تمدن بابليان مي رسيم . بابليان نوشتن خط ميخي و همه دانشهاي رياضي و ستاره شناسي و غيره را از سومريان آموختند . کتابخانه هايي در معابد و قصرها وجود داشتند و يکي از مهمترين و بهترين نمونه هاي آنها کتابخانه « بورسيپا » بود که يکي از شاخصترين کتابخانه هاي عصر باستان بود. از مهمترين آثار باقيمانده از تمدن بابليان مي توان « قانون حمورابي» را نام برد.( همان1373،ص31،30 .

 

کتابخانه هاي آ شوريان
پادشاهي آشوريان همزمان با فرمانروايي بابليان بود. مشهور است که کتابداري به منزله يک پيشه به آن دوران باز مي گردد . آشور بانيپال که از سال 626 تا 668 پيش از ميلاد مي زيست ، نخستين مفسر کار کتابداري در نظر گرفته مي شود وي در شهر نينوا کتابخانه اي بزرگ تأ سيس کرد و کاتباني را به کتابخانه بورسيپا گسيل داشت تا لوحه هاي گلي را استنساخ و نوشته هاي موجود در آنجا به کتابخانه نينوا منتقل کنند.( يتز،1989ص4) .


«آشور بانيپال » را بايد به حق کتابدار پادشاه باستاني تاريخ تمدن ناميد. در تاريخ کتابخانه براي نخستين بار در کتابخانه نينوا به فهرست بر مي خوريم . لوحه ها با نظمي منطقي بر حسب مو ضوع يا نوع مرتب شده و هر يک نشانه شناسايي داشت و سياهه محتوا هر اتاقک يا حجره که بر سر در آن کنده کاري شده بود در فهرست نيز مندرج بود . کتابخانه آشور بانيپال در نينوا تصوير کم و بيش کاملي از رشد و پيشرفت نگارش و شکل و شيوه نگهداري ميراث انساني در فرهنگ سومري ، بابلي و آشوري را طي ادوار آغاز تاريخ در اختيار مي گذارد .
« گيتز» در همين ارتباط اظهار مي دارد که اگر سهم سومريان در تمدن بشر اختراع خط و نگارش و سهم بابليان قانون بود ، عطيه آشوريان به آيندگان کتابخانه سازماندهي شده به شمار ميرود. پس از مرگ آشور بانيپال کتابخانه به حيات خود ادامه داد تا اينکه در سال612 پيش از ميلاد (ميدي کيازاس) نينوا را تخريب کرد و پس از آن شهر تجديد بنا نشد . به همين دليل باستان شناسان توانستند باقيمانده کتابخانه آشوريان را به همان شکلي که سربازان ميدي ترک کرده بودند کشف کنند. ( استيويچ 1373ص 42. (

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید