بخشی از مقاله

تاریخ معماری

معماری به عنوان یکی از قدیمی‎ترین اشکال هنر، از پیشینه‎ای کهن برخوردار است. از زمانی که انسان پا به عرصه حیات نهاد، معماری نیز حیات خود را آغاز نمود و تا به امروز پا به پای بشر و سایر پدیده‎های بشری روند تکاملی خود را طی کرده و دگرگونی‎های بسیاری را به خود دیده است. معماری پدیده‎ای است که طی هزاران سال وجود داشته است

و نمونه‎های آن به شکل بناها و ساختمان‎های متعدد در سراسر جهان پراکنده می‎باشند. وجود چنین سابقه دیرینه‎ای یک مزیت در پژوهش معماری محسوب می‎شود، چرا که در زمینه تحقیق، کمتر رشته‎ای است که مانند معماری از چنین گنجینه‎ای از مدارک و شواهد برخوردار باشد.


حقایق مربوط به معماری طی دوران‎های طولانی و از طریق تجربه و آزمون‎های مستمر توسط بشر بدست آمده‎اند. از این رو می‎توان گفت تاریخ معماری مجموعه مدون آزمون‎های تجربی ثبت شده بشر در امر معماری است. اگر از تاریخ دل خوشی نداریم، می‎توانیم نام شواهد تجربی را به آن اطلاق کنیم. بررسی این شواهد برخی از واقعیت‎های معماری را نشان می‎دهد.


شناخت و مطالعه تاریخ معماری بنا به دلایل مختلف که در زیر به برخی از آنها اشاره می‎شود، از اهمیت فراوانی برخوردار است:
1. شناخت هر پدیده مستلزم شناخت تاریخ شکل‎گیری آن است و هیچ پدیده‎ای را نمی‎توان بصورت مجرد و فارغ از زمینه تاریخی‎اش مورد بررسی قرار داد. پژوهش در عرصه معماری نیز بدون تعمق در تاریخ و سیر تحول آن کاری ناقص و یک جانبه خواهد بود.


2. معماری به عنوان پدیده‎ای که جوانب فنی و هنری را یکجا در خود جمع دارد، حرفه‎ای دشوار است. با قبول دشوار بودن معماری، دور از عقل است که نقش انبوه تجارب انسان را در آفرینش معماری‎های جدید نادیده بگیریم.


3. یک کار مهم تاریخ معماری این است که شواهد و مدارک تاریخی موجود در زمینه معماری را بررسی نماید و آنها را در بافت اجتماع واقعی‎اش تحلیل کند، بطوری که ایجاد رابطه بین شواهد معماری و مردمی که آن را بوجود آورده و از آن استفاده کرده‎اند، امکان‎پذیر شود. در این صورت تاریخ معماری رابطه مردم و معماری را در طی دوره‎ای طولانی مطرح می‎نماید و خود تبدیل به شالوده‎ای برای اندیشیدن به مسائل معماری نوین می‎گردد.


4. تاریخ معماری به ما کمک می‎کند تا با انطباق مفاهیم و مسائل هر زمان با اثر ساخته شده در آن عصر، بتوانیم عوامل ثابت و عوامل متغیر را در طراحی معماری پیدا نماییم و سعی کنیم که حقایق مربوط به معماری را از آنها استنتاج کنیم.


در بررسی تاریخ هنر و نیز تاریخ معماری دو رویکرد عمده یا دو روش متفاوت وجود دارد:


1. رویکرد توصیفی به تاریخ معماری:
در این رویکرد به شکل توصیفی با تاریخ برخورد می‎شود و تاریخ معماری به ترتیب دوره‎های آن تنها روایت می‎شود و اطلاعات متعددی بدون تحلیل چرایی آنها ارائه می‎گردد. در این روش معمولاً مطالعه ارزش‎های فرمال در درجه اول اهمیت قرار می‎گیرد و تنها به کیفیات و روابط فرم‎های خارجی توجه می‎شود.


2. رویکرد تحلیلی به تاریخ معماری:
در این رویکرد معماری بصورت علمی و تحلیلی و در ارتباط با سایر پدیده‎های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بررسی می‎شود.

تاریخ تحلیلی معماری حیطه مطالعات را وسیع‎تر کرده و تمام مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، فلسفی و ... را که منجر به ایجاد معماری‎های مختلف شده است، مورد مطالعه قرار می‎دهد، هرچند که در نگاه اول رابطه آنها با معماری چندان مشهود به نظر نرسد.

به عبارت دیگر چرایی ایجاد سبک‎های مختلف را با کمک گرفتن از پدیده‎های مرتبط با معماری بیان می‎کند، مثلاً چرا معماری مصر کاملاً مونومانتال و خارج از ابعاد انسانی است و برعکس در جزء جزء معماری یونان حضور مردم احساس می‎شود. برای مورخی که اینگونه تاریخ را می‎نویسد، یک بنا تنها مجموعه‎ای از طبقات و یا مصالح ساختمانی نیست، در نظر وی معماری پدیده‎ای است که تمام اعمال زندگی بشر را در بر می‎گیرد.


نظریه معماری
در یکی از یادداشت‎های پیشین با عنوان لزوم تدوین تئوری معماری، به نکات مهمی درباره جایگاه مبانی نظری معماری اشاره گردید. در ادامه این سلسله مباحث نگاهی خواهیم داشت به مفهوم، اهمیت و جایگاه تئوری یا نظریه معماری (Architectural Theory) در عصر حاضر.


تئوری نظامی از فرضیه‎ها، اصول پذیرفته شده و نظریه‎های هنجاری می‎باشد که در حوزه‎های مختلف دانش برای تجزیه و تحلیل، پیش‎بینی و توصیف ماهیت یا رفتار مجموعه مشخصی از پدیده‎ها تدوین می‎شود. همان‎گونه که از این تعریف بر می‎آید،

نظریه علاوه بر توصیف پدیده‎ها به تحلیل آنها نیز می‎پردازد. هدف از تدوین نظریه، ایجاد ساختارهایی مفهومی برای نظم دادن به مشاهدات و تحلیل آنهاست تا بتوان از قابلیت این ساختارها برای تحلیل اتفاقات روزمره و پیش‎بینی اتفاقات آینده استفاده نمود.


پایه معرفتی و مبانی نظری هر حرفه و دانشی نیازمند یک ساختار قوی و مستحکم است. بر این اساس، در تمامی دانش‎ها برای ایجاد این ساختار بنیادین، اهمیت زیادی به تدوین نظریه داده شده است. نظریات علمی توسط افراد مختلف ابداع می‎شوند و در یک پروسه تحقیقی مستمر بوسیله سایر دانشمندان مورد ارزیابی قرار می‎گیرند و پذیرفته یا رد می‎شوند.

بدین ترتیب دانش علمی همیشه تازگی خود را حفظ می‎کند و همواره مطالب جدیدی را به بدنه خویش اضافه می‎نماید. بر خلاف این جریان، معماران حرفه‎ای اطلاعات زیادی را در ذهن خود محفوظ نگهداشته‎اند و جهان بینی معماران کمتر بیان شده است. در نتیجه دیدگاه‎های شخصی یک معمار در دسترس دیگران نیست و امکان آزمون و کاربرد آن وجود ندارد. برای جبران خلاء یاد شده، نگرشی دوباره به جایگاه مباحث نظری در معماری لازم است.


در کتاب‎های فرهنگ واژگان و بر مبنای تاریخ معماری، نظریه معماری به عنوان تلاشی برای شناخت قوانین شاخص و رایج معماری از جنبه‎های مختلف فرمی و مفهومی و کوشش برای تدوین این اصول در قالب الگوهای آرمانی تعریف می‎شود. آرمان‎شهرهایی که توسط معماران مختلف در سده‎های گذشته طراحی شده‎اند، از جمله این تلاش‎ها به شمار می‎روند.

نمونه شاخص نظریه معماری باستان که در حقیقت چندین دهه مورد استناد بود، اثر ویتروویوس با عنوان ده رساله در باب معماری است که در حدود سال‎های نخست میلادی تألیف شده است. در حقیقت کتاب‎های ویتروویوس شالوده تمامی تلاش‎هایی قرار گرفته است که قصد داشتند مبانی علمی معماری را تدوین و آن را نظام‎مند کنند.


در تلاش‎هایی که تاکنون برای تعریف نظریه معماری صورت پذیرفته است، دو رویکرد قابل بررسی است که هرکدام روش خاص خود را دارا هستند:
1. رویکرد تاریخی به نظریه معماری:
بر اساس این رویکرد، نظریه معماری آن چیزهایی است که مردم درباره موضوع گفته یا نوشته‎اند. از این دیدگاه، روش مناسب برای تدوین مبانی نظری عبارت است

از گردآوری و بررسی متون تاریخی، تفسیر بیانات مختلف، سنجش ارزش نسبی بیانات اظهار شده و در نهایت استخراج نتایج جهت تدوین نظریه. در نتیجه در این روش نظریه معماری از نوشته‎ها و ویژگی‎های بناهای تاریخی (به عنوان مثال معیارها و تناسبات ساختمانی آنها) اخذ می‎شود.


2. رویکرد فلسفی به نظریه معماری:
در این رویکرد، نظریه معماری بر اساس ملاحظات فلسفی و زیبایی‎شناختی تعریف می‎شود. از این دیدگاه، روش مناسب برای تدوین نظریه معماری عبارت است از انجام دادن یک رشته بحث‎های عقلی در هر ساختار خاص نظری و تنظیم و تدوین سلسله مراتبی از مفاهیم برای درک موضوع.


به نظر می‎رسد برای تعریف نظریه معماری هر دو رویکرد فوق لازم و ملزوم یکدیگرند و بایستی در کنار هم مورد توجه قرار گیرند، چرا که بحث در مورد تاریخ نظریه معماری بدون بررسی ساختار مفاهیم آن همان قدر ناممکن است که بحث درباره ساختار مفاهیم بدون بررسی چگونگی کاربرد آن مفاهیم در تاریخ معماری.


صرف نظر از مباحث مربوط به نحوه تدوین تئوری معماری، نکته مهم چگونگی کاربردی کردن نظریه معماری است. از نظر تاریخی، نظریه معماری در متون نوشتاری و نیز به صورت ترسیمی و مدل سه بعدی معماری ـ و نه در ساختمان‎های واقعی ـ یافت می‎شود. در بین معماران معاصر نیز این دیدگاه وجود دارد که مبانی نظری و کار عملی معماری هیچ ارتباط متقابلی با یکدیگر ندارند. برای اصلاح این نوع طرز تفکر، مبانی نظری باید به موارد مربوط به حرفه معماری بپردازد، در غیر این صورت سودمند نخواهد بود.


در پایان باید خاطر نشان کرد نظریه‎ها تنها مبانی بحث‎های مربوط به جهت‎گیری حرفه معماری را فراهم می‎آورند. در نتیجه تعریف نظریه یا آزمون آن از طریق پژوهش و تجربه عملی و ارزیابی در فرایندی مداوم امکان پذیر است. این تداوم و پیوستگی امکان پیشرفت رشته معماری را فراهم می‎آورد و تنها در این صورت است که تئوری معماری می‎تواند

به مبنایی برای بحث در مورد معماری، به عنوان پدیده‎ای هنری و علمی، تبدیل شود و در زمینه ارزش‎های معماری و اندیشه‎های معماران مختلف به ما آگاهی بدهد و باعث افزایش توانایی و خلاقیت ما در طراحی معماری و حتی لذت بردن از معماری شود.


مقولات معماری2
در بخش نخست این یادداشت با اشاره به سه مقوله اساسی معماری یعنی کارکرد، فرم و ساخت، عنوان شد که برای سنجش معماری مطلوب می‎توان از این سه معیار استفاده کرد. بدین ترتیب ساختمان از نظر ظاهری باید زیبا و خوشایند باشد.

همچنین بایستی مردم بتوانند در آن به راحتی و بطور کارآمد زندگی یا کار کنند. به علاوه ساختمان باید به‎گونه‎ای خوب ساخته شده باشد که بتواند بدون هزینه‎های نگهداری بالا، برای مدت‎های طولانی پابرجا بماند. پس می‎توان گفت،

برای ایجاد یک ساختمان مطلوب و کارآمد، معمار بایستی میان سه عنصر عمده توازن برقرار کند:
1. عملکرد (Function):
هر ساختمان برای اهداف معینی ساخته می‎شود. یک ساختمان کارکردی ـ چه یک خانه کوچک و چه یک ساختمان اداری غول پیکر ـ آن اهداف را برآورده می‎سازد و به نیازهای کاربرانش با استفاده از شیوه‎های مناسب و راحت پاسخ می‎دهد. همچنین ساختمان بگونه‎ای طراحی می‎شود که در آن گرمای کافی، نور، منابع انرژی و در برخی موارد تهویه مطبوع فراهم باشد.


فعالیت‎های زیادی در یک ساختمان صورت می‎پذیرد. این فعالیت‎ها که به عملکرد ساختمان مربوط هستند، نقش مهمی در طراحی معماری ایفا می‎کنند. به عنوان مثال فعالیت‎های متداول در یک خانه شامل خوردن، خوابیدن، حمام کردن و سرگرم شدن است.

هر فعالیت از نظر محل انجام آن، اندازه، نور و دسترسی به اتاق‎هایی که فعالیت در آن صورت می‎پذیرد، دارای ملزومات مختلفی است، برای مثال اتاق خواب یک اتاق شخصی است و باید از بقیه فضاهای زندگی و نشیمن جدا شود، اما در یک خانه تمام افراد از اتاق غذاخوری استفاده می‎کنند و بنابراین این فضا بایستی در مرکزی‎ترین محل خانه واقع شود.


2. ظاهر و نما (Appearance):
معمار ظاهر بیرونی ساختمان را نه تنها بر اساس شکل آن، بلکه بوسیله انتخاب مصالح تعیین می‎کند. سنگ، آجر و چوب با رنگ‎های طبیعی‎شان ـ به تنهایی یا در ترکیب با هم ـ همواره از مصالح متداول در نماسازی بوده‎اند. در طول سده 1900 شیشه رنگی نیز نقش مهمی در طراحی نمای بیرونی ساختمان ایفا کرده است.


بسیاری از معماران در طرح‎هایشان توجه ویژه‎ای به بافت نشان می‎دهند. برخی چوب یا سنگ دارای بافت خشن را انتخاب می‎کنند و برخی دیگر شیشه و فلز به شدت جلا داده شده و براق را ترجیح می‎دهند. در طراحی نما، معماران با استفاده از تنظیم ماهرانه مصالح (مثلاً با استفاده از شیشه و بتن، ترکیبات مختلف آجرکاری یا انواع متضاد سنگ)، الگوهای نمایشی و خوشایندی خلق کرده‎اند.


در نمای یک ساختمان علاوه بر مصالح، تناسبات نیز یک مقوله اساسی و حیاتی است. تمام قسمت‎های ساختمان بایستی با یکدیگر متناسب باشند. به علاوه ساختمان از نظر اندازه و شکل باید با سایت و محیط اطراف ترکیب شود، مثلاً یک ساختمان بلند ساخته شده از شیشه و فلز برای منطقه مرکزی یک شهر بزرگ مناسب است، اما در همسایگی واحدهای مسکونی تک خانواری بیجا و بی‎مورد است.


3. پایایی و ماندگاری (Durability):
بیشتر ساختمان‎ها با این هدف ساخته می‎شوند که مدت‎های طولانی پابرجا بمانند. ساختمان برای اینکه سا‎لیان زیادی بدون هزینه نگهداری بالا، پابرجا بماند، باید فونداسیون قوی داشته باشد. به علاوه نما بایستی بتواند در مقابل فرسودگی ناشی از هوا مقاومت کند و همچنین در داخل بنا از مصالح با کیفیت بالا استفاده شود.


نقد معماری
در پی انتشار یادداشت لزوم تدوین تئوری معماری، مطلبی در هنر و معماری به رشته تحریر درآمده است و در آن پیشنهاد گردیده بجای واژه تئوری از لفظ معیارهای نقادی استفاده شود. در این خصوص و برای روشن شدن مطلب، ذکر نکاتی چند ضروری به نظر می‎رسد:


مبانی نظری معماری مجموعه و نظامی از داده‎ها و مفاهیم است که به توصیف و تبیین پدیده یا گروهی از پدیده‎های معماری (شامل آثار ساخته شده و اندیشه‎های مکتوب) می‎پردازد. به کمک مبانی نظری باید بتوان به دو هدف مهم دست یافت:
1. تولید معماری جدید (Architectural Production)
2. نقد معماری موجود (Architectural Criticism)


در یادداشت مذکور نیز اشاره بر این شده بود که مجموعه مطالب مدون و روشنی وجود ندارد که به کمک آنها بتوان به طراحی معماری پرداخت. پس با توجه به اهداف مبانی نظری معماری، وقتی صحبت از تئوری معماری می‎شود، لزوماً بحث نقد معماری مورد نظر نیست.

بدیهی است اگر هدف از تدوین تئوری معماری، نقد معماری باشد، به گفته جناب یوسفی واژه معیارهای نقادی برازنده‎تر و بهتر است، لیکن تئوری یا نظریه معماری شامل زیرمجموعه‎های متعددی است که یکی از مهمترین شاخه‎های آن نقد معماری (Architectural Criticism) است.


نقد مقوله‎ای است که به توصیف، سنجش و ارزیابی پدیده‎ها می‎پردازد و هدف آن آشکار ساختن حقیقت است. هدف نقد معماری نیز به عنوان زیرمجموعه تئوری معماری، تفسیر، سنجش و ارزیابی اندیشه‎ها و آثار معماری و جستجوی حقیقت مستتر در آنها می‎باشد و زیربنایی برای تدوین نظریه و تحقیق در رشته‎های مختلف معماری محسوب می‎شود.

برای نقد معماری باید به مجموعه‎ای از معیارها و ضوابط متکی بود تا بتوان بر اساس آنها آثار معماری را تجزیه و تحلیل نمود. شیوه نقد و معیارهای آن خود مبحث جداگانه‎ای است که حتی در غرب با وجود سابقه دیرینه آنها در مبحث نقد و نقادی، همیشه از مقولات بحث‎انگیز بوده است. برای داوری در مورد یک اثر و نقد آن، بر اساس مکاتب و سبک‎های متعدد موجود در جهان معماری و نیز نظریه‎های نقد ادبی،

معیارهای مختلفی برای نقد تاکنون مطرح گردیده است. مثلاً برخی معتقدند نقد یک اثر، داوری درباره کیفیت زیبایی شناسانه آن است و یا برخی دیگر از کیفیات کالبدی، کارکردی به عنوان معیار نقادی نام می‎برند و ... .


با توجه به مطالب یاد شده، لازم است بین مبحث تئوری معماری به عنوان یک مقوله فراگیرتر و مبحث نقد معماری به عنوان زیر مجموعه تئوری معماری، تفکیک قائل شد. همچنین باید به این موضوع نیز اشاره نمود که مبحث نقد در کشور ما مبحث نسبتاً نوپایی است و لازم است که بحث‎های بیشتری در این زمینه بین صاحب‎نظران معماری صورت گیرد تا بتوانیم به دیدگاه‎های روشنی در این خصوص دست یابیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید