بخشی از مقاله


جايگاه وتاثير اخلاق در حوادث تكوينى وعلوم تجربي

يكى از اصول كلى كه قرآن كريم بدان اشاره مى‏كند اين است كه انسان همان‏طوركه از حوادث اثر مى‏پذيرد، در آن اثر هم مى‏گذارد. چون انسان نسبت‏به رخدادهاى جهان تافته جدا بافته‏اى نيست كه هيچ نقشى از خارج نگيرد وهيچ نقشى هم در آن نگذارد. از اين رو حوادث خارج يقينا در انسان اثر مى‏گذارد. مردمى كه در منطقه‏اى زندگى مى‏كنند

مناسب با همان منطقه‏مى‏انديشند و خواسته‏هاى خود را بر اساس حوادث همان منطقه، تنظيم مى‏كنند و در اين سخنى نيست; اما نكته‏اى كه قرآن از آن پرده برداشته اين است كه كارهاى انسان هم در حوادث خارج اثر دارد; يعنى اگر جامعه‏اى رو به صلاح وسعادت برود، حوادث خارج هم عوض مى‏شود و اگر جامعه‏اى رو به طلاح،طغيان و تعدى حركت كند، حوادث جامعه هم بر همان اساس، دگرگون مى‏گردد.


از اين رو قرآن كريم وعده مى‏دهد كه اگر شما انسانهاى شايسته‏اى باشيد،باران به موقع بر شما مى‏بارد:
«و ان لو استقاموا على الطريقة لاسقيناهم مآء غدقا» (1)


و نيز دستور نماز استسقاء مى‏دهد. وعده قرآن كريم اين است كه اگر جامعه‏اى روى صلاح و سعادت، حركت كند، ما بارانهاى به موقع مى‏فرستيم و البته اين وعده، اختصاصى به باران ندارد; چرا كه ذكر باران در حد تمثيل است، نه تعيين و ساير نعمتها نيز چنين است; يعنى گياهان هم به موقع و به جا مى‏رويند و معادن هم به موقع متكون مى‏شوند. اشاره به باران از اين جهت كرده كه آب در زندگى، اصل و عامل تعيين كننده است. لذا در آيه ديگر مى‏فرمايد:
«و جعلنا من الماء كل شى‏ء حى‏» (2) ;
و اختصاصى به باران ندارد.


در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد:
«و لو ان اهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء» (3) :
اگر مردم سرزمينى، پرهيزكار و وارسته باشند، ما بركات فراوانى از زمين و آسمان براى آنان نازل مى‏كنيم، چنانكه در باره اهل كتاب مى‏فرمايد:
«و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما انزل اليهم من ربهم لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم منهم امة مقتصدة و كثير منهم ساء ما يعملون‏» (4) .
البته همان طور كه «روزى‏» مخصوص باران نيست; مخصوص خوراكيها و پوشاكيهاى ظاهرى هم نيست; زيرا علوم و معارف هم روزى است و اگر انسان در راه صلاح و اصلاح قدم بردارد، بسيارى از معارف، علوم و فضايل هم نصيبش خواهد شد و چون حوادث عالم در كيفيت اخلاق و اعمال انسان، مؤثر است كيفيت اخلاق و اعمال فرد يا جامعه هم در حوادث عالم مؤثر است.


زمان ظهور فضايل و رذايل اخلاقى
همان گونه كه قرآن در مورد دنيا مى‏فرمايد:
«و ان لو استقاموا على الطريقه لاسقيناهم ماء غدقا» (5)
همين تعبير را به گونه‏اى عميقتر و لطيفتر در باره قيامت هم دارد.
البته اين دو مطلب كاملا از هم جداست: يك مطلب اين است كسى كه داراى رذائل اخلاقى شد، از بركات محروم است و آن كس كه داراى فضايل اخلاقى شد از بركات متنعم است; يعنى، اگر جامعه‏اى اهل نماز استسقاء، ديانت، عدل و قسط و عمل صالح باشد، بركات را به موقع مى‏بيند و گرنه بركات از او گرفته مى‏شود.


در باره نعمتهاى آخرت، تعبير ديگرى دارد و آن اين كه: اعمال شما در آخرت به صورت نعمت ظهور مى‏كند; نعمتهايى مانند
«انهار من ماء غير اسن و انهار من لبن لم يتغير طعمه و انهار من خمر لذة للشاربين و انهار من عسل مصفى‏» (6) :
نهرهايى از آب، شير، خمر و عسل در آخرت ظهور مى‏كند; و گرنه در آنجا از كندو عسل نمى‏گيرند و دستگاهى نيست كه از حيوانات لبنيات بگيرند. از اين جا معلوم مى‏شود كه اخلاق نه تنها هويت انسان را تامين مى‏كند و مى‏سازد بلكه بسيارى از حقايق جهان خارج را هم مى‏سازد; و نه تنها امورى اعتبارى نيست، بلكه «مقوم‏» و فصل اخير انسان است

و از اين بالاتر، از حوزه انسان بيرون مى‏رود و مقوم چيزهاى ديگر هم مى‏شود و «صورت نوعيه‏» چيزهاى ديگر را هم تامين مى‏كند; يعنى، همين فضايل اخلاقى، «لبن‏»، «خمر»، «عسل مصفى‏» و «ماء غير اسن‏» را مى‏سازد.
در آنجا آب از چشمه يا چاه نمى‏جوشد; چشمه بهشتى را بهشتى‏ها مى‏جوشانند
«يفجرونها تفجيرا» (7)


مفجران چشمه، خود انسانهاى مخلصى هستند كه در دنيا بر اثر مداومت‏بر اخلاص، چشمه‏سار حكمت از قلبشان جوشيده، بر زبانشان جارى شده بود:
«من اخلص لله اربعين صباحا تنفجر ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه‏» (8)
همين گروه در قيامت‏با اراده چشمه‏سار بهشتى را مى‏جوشانند:
«يفجرونها تفجيرا»
چشمه و درخت در بهشت، تابع اراده بهشتيان است.

انواع تاثير و تاثر
چون انسان موجودى است كه در موجودات ديگر اثر مى‏گذارد و از موجودات ديگر نيز اثر مى‏پذيرد، بايد ابتدا انواع تاثير و تاثر را تشريح كرد، آنگاه انسانهايى را كه اثر پذير يا اثر بخش هستند تقسيم نمود، و در مرحله سوم نتيجه هر كدام از اين اقسام را بازگو و بالاخره آثارى را كه بر اين نتايج مترتب است و مربوط به مباحث اخلاق است، تشريح كرد.


تاثير و تاثر را به چهار قسم تقسيم كرده‏اند:
1 - تاثير و تاثر مادى; مثل اينكه، جسمى در جسم ديگر اثر جذب يا دفع مى‏گذارد; مانند آهنربايى كه آهن را جذب يا چيزى كه چيز ديگر را طرد و دفع مى‏كند كه در اين محور، مؤثر و متاثر هر دو جسمانى و ماديند.
2 - تاثير و تاثر دو امر مجرد; به اين معنى كه، موجودى مجرد در موجود مجرد ديگرى اثر مى‏گذارد. گرچه اين قسم، مثالهاى فراوانى دارد ولى قبل از روشن شدن بحث نمى‏شود به امور غيبى مثل زد; اما به امورى كه به حس نزديكتر است مى‏شود تمسك جست; مثلا، تاثير روح معلم در روح متعلم، هر دو امر غير مادى و غير جسمانى است و نيز روح واعظ كه در زمينه وعظ و اخلاق در روح متعظ اثر نيك مى‏گذارد و شنونده را مؤدب به آداب الهى مى‏كند.


3 - تاثير موجود مادى در موجود مجرد مانند آهنگهايى كه انسان مى‏شنود. اين آهنگها يا انسان را مسرور و خوشحال مى‏كند يا غمگين و نالان مى‏سازد. به هر حال، آهنگ مادى در روح مجرد شنونده اثر مى‏گذارد. البته اگر آهنگى بخواهد در روح اثر بگذارد، از راه نيروى سامعه كه به گوش مرتبط است اثر مى‏گذارد. گوش، كار فيزيكى خود را انجام مى‏دهد كه از آن تعبير به «اذن‏» مى‏كنند و «اذن‏»، غير از «سامعه‏» است. سامعه، مرتبه‏اى از مراتب نفس است كه به وسيله گوش كار مى‏كند و امرى متافيزيكى است.

چون به نفس بر مى‏گردد. وقتى به مرحله نفس رسيد، مراحل بالاتر نفس از آن متاثر مى‏شود. گاه، انسان غزل، قصيده يا نوحه و مرثيه‏اى مى‏سرايد و شنونده با شنيدن آن، خوشحال يا غمگين مى‏شود كه داخل در قسم دوم است، چون غزل، مرثيه، نوحه و مانند آن، امرى معنوى را كه مفهوم باشد به همراه دارد و در حقيقت ادراك سراينده است كه به وسيله سروده‏اش در شنونده اثر مى‏گذارد و ادراك شنونده است كه متاثر مى‏شود. اين دو، كار متافيزيكى، مجرد و داخل در بحث تعليم و تعلم است; زيرا تعليم و تعلم گاهى به صورت نظم و گاهى به صورت نثر است; اما آنجا كه آهنگ در كسى اثر مى‏گذارد

او را مى‏گرياند يا مى‏خنداند امرى جسمانى و مادى در روح، كه امرى مجرد است، اثر مى‏گذارد. اثبات و شناخت اين سه قسم، تا حدودى آسان است.
4 - تاثير امرى مجرد در امرى مادى. مثالى كه براى آن ذكر كرده‏اند، مسئله چشم، سحر و مانند آن است; برخى شور چشم يا بد چشمند، اگر نگاهى به كسى يا چيزى كنند، آسيبى به آن مى‏رسد. نيز سحر، طلسم و شعبده، اوراد و اذكار خاصى است كه با ادوات مادى، هماهنگ است و در روحيه يا بدن كسى اثر مى‏گذارد.

البته اگر در روح كسى اثر گذاشت، اين تاثير، تاثير امر معنوى در امرى معنوى ديگر و از قسم دوم است; ولى اگر در جسم كسى اثر گذاشت، مثلا كسى را بيمار كرد، در حقيقت، امرى مجرد است كه در امرى مادى البته بدون تلقين اثر مى‏گذارد. چون اگر از راه تلقين باشد، اين تاثير، تاثير روح در روح است، كه به قسم دوم برمى‏گردد.

اختلاف در اثر پذيرى
انسانها در اثر پذيرى، يكسان نيستند. آنها كه از نزاهت روح برخوردارند، گاهى به طور مستقيم و گاهى به طور غير مستقيم، از ذات اقدس اله و مبادى عاليه، فيض و معارفى دريافت مى‏كنند و فضايل نفسانى نصيبشان مى‏شود و انسان صالحى خواهند بود. و آنها كه راه آلودگى را طى كرده‏اند، براى تاثير شيطان در خود، زمينه مساعدى فراهم كرده‏اند ودر نتيجه، خاطرات بد، نقشه‏هاى زشت و رذايل نفسانى به آنها القا مى‏شود و بر اثر اين تاثير گذارى شيطان، به صورت شيطان ممثل در مى‏آيند. خداوند در قرآن كريم براى اين دو نوع يا اين دو صنف، دو دسته از آيات را تنظيم كرده است.
درباره مؤمنان، كه هم از نظر عقيده صائبند و هم از نظر عمل صالح، وعده داده است كه خود و فرشتگان او بر آنان صلوات و درود بفرستد. ذات اقدس اله در سوره «احزاب‏» دو قسم صلوات را ذكر مى‏فرمايد:
قسم اول، صلواتى است كه بر پيغمبر نازل مى‏كند:


«ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليما» (9)
يعنى، مؤمنين هم، به صلوات بر پيغمبر (و آل پيغمبر) صلى الله عليه و آله و سلم و تسليم در برابر حكم الهى آنان مامورند.
قسم دوم، صلواتى است كه خدا و فرشتگان او بر مؤمنان مى‏فرستند:
«هو الذى يصلى عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النور» (10)
يعنى، خداوند و فرشته‏هاى او بر شما صلوات مى‏فرستند تا شما را نورانى كنند.


البته اين صلوات فرستادن، گاهى بدون اينكه فرشته‏ها بر كسى نازل بشوند از همان اوجى كه دارند صلوات را نازل مى‏كنند; و گاهى از اين مرحله، تنزل مى‏كنند، يعنى بر اشخاص نازل مى‏شوند و با آنها سخن مى‏گويند; به آنان چيزى ياد مى‏دهند يا آنها را مطمئن و آرام مى‏كنند. گاه، مطلب صحيحى به ذهن انسان مى‏آيد اما انسان نمى‏داند از كجا نازل شده; ولى بايد بداند كه از ناحيه الهام فرشته‏هاست. گاهى انسان بر سر دو راهى قرار مى‏گيرد كه آيا فلان كار بد را انجام بدهد يا نه؟

يا اگر انسان محتاطى است و از كار بد پرهيز دارد، كار مشكوك و مشتبهى براى او پيش آمده و نمى‏داند كه آن را انجام بدهد يا نه; ولى ناگهان تصميمى قطعى بر ترك آن مى‏گيرد. اين تصميم، در مقابل فيض علمى، فيضى فعلى است. گاهى ذهن انسان در حين مطالعه برقى مى‏زند و مطلبى را مى‏فهمد.
پس آنجا كه فضيلتى علمى يا فضيلتى عملى بهره كسى مى‏شود، به وسيله فرشته‏هاى خدا و اثر همان صلوات فرشته‏هاست كه نصيب مؤمن صالح مى‏شود.
گاهى فرشتگان از اين مرحله هم، تنزل مى‏كنند، يعنى نه تنها صلوات مى‏فرستند; بلكه بر مؤمنين، نازل مى‏شوند و اين، اختصاصى به برزخ يا حالت احتضار ندارد; چنان كه مى‏فرمايد:
«ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون‏» (11) .
همان گونه كه انبيا منذر و مبشرند، فرشته‏ها نيز منذر و مبشرند. در اين آيه مى‏فرمايد: قلب كسانى كه از نظر عقيده، موحد و از نظر عمل، مستقيم و بردبار هستند، منزل فرشته‏هاست.


با توجه به اين نكته كه آن مقام كامل و عالى صلوات، مخصوص پيغمبر و ائمه(عليهم السلام) است مقام متوسط و نازل آن، شامل مؤمنان هم مى‏شود. در باره نزول ملائكه نيز چنين است، ملائكه‏اى كه وحى تشريعى مى‏آورند مخصوص پيغمبرند; و ملائكه‏اى كه وحى تشريعى نمى‏آورند; ولى وحى انبايى و تسديدى و تاييدى البته در حدبرتر مى‏آورند مخصوص ائمه هستند; ولى نزول ملائكه مادون آنها كه علوم و اعمال صالحه را افاضه مى‏كنند، براى مؤمنان هم حاصل مى‏شود. پس مؤمن مى‏تواند بر اثر تهذيب اخلاق، به جايى برسد كه هم مشمول صلوات فرشته‏ها باشد و هم قلبش منزل آنان. از اين مرحله برتر، آن است كه نه تنها فرشته‏ها بر مؤمن مهذب، صلوات فرستاده و بر او نازل مى‏شوند، بلكه با او مصافحه مى‏كنند.


در حديث است كه: اگر مؤمنان، راه صحيح را طى كنند فرشتگان با آنان مصافحه مى‏كنند:
«لصافحتهم الملائكة‏» (12) .
گاهى دست انسان در خواب يا بيدارى به دست فرشته‏ها مى‏رسد. در كارهاى علمى، آنجا كه با دست‏خود، مطالب حق مى‏نويسد و در كارهاى عملى، آنجا كه با دست‏خود، كارهاى خير انجام مى‏دهد، دستش، با دست فرشته‏ها مصافحه كرده است. اينها براى كسى است كه در مسير صحيح، حركت كرده، اعتقادى دارد، آنچه را كه مى‏فهمد عمل مى‏كند، خود را فريب نمى‏دهد و فريب ديگران را هم نمى‏خورد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید