بخشی از مقاله

مقدمه
تعلیم و تربیت اسلامی در بین مسلمان به دست فراموشی سپرده شده و دستورهای تربیتی این دین آسمانی در لابلای کتب مدفون و متروک مانده و غبار فراموشی و غفلت برآنها فرو نشسته است. از طرف دیگر ، غربیان با سعی و تلاش خود به اصول و نکات تربیتی و روانی دقیق برخورد می‌کنند، و بر ملل دنیا عرضه می‌دارند و چون مطابق منطق و برهان است مردم آنها را می‌پذیرند و خود را رهین خدمات علمی ایشان می‌دانند پس از آنکه چیست‌ و حسن شهرت ایشان در سراسر جهان گسترش می‌یابد ما از خواب بیدار می‌شویم و می‌گوییم این اصول و نکات در اسلام هم وجود دارد

مثلا وقتی که غریبان درباره شعور باطن یا ضمیر مخفی مطالبی را بیان می‌دارند و آن را مدلل می‌سازند می‌گوییم این مطلب از آیات و روایات استفاده می‌شود یا هنگامی که درباره شخصیت و چگونگی تشکیل آن با استدلال به بحث می‌پردازند می‌گوییم که اینها دربیانات ائمه اطهار (ع) آمده است و .... از خود بپرسیم که چرا این طور نباشد که ما خودمان مستقلا در آیات و روایات به غور و بررسی بپردازیم و پیش از آنکه که دنباله رو دیگران باشیم با فکر و رای خود و با الهام از منابع اسلامی مطالبی را بر دنیا عرضه بداریم و نکات علمی و تربیتی اسلام را در دسترس پژوهندگان قرار دهیم و عظمت اسلام را به دیگران نشان دهیم .


جاذبه تربیتی اسلام به قدری قوی است که پیامبر اسلام(ص) توانست مردم شبه جزیره عربستان را در مدتی اندک به بالاترین درجه کمال و فضیلت سوق داده و جمعیتی را که هیچگونه برجستگی و نقطه مثبتی نداشته و از خصایص انسانی برخوردار نبودند به اوج سعادت و برازندگی برساند در زمان بعثت پیامبر اکرم (ص)‌ به فرمودة امیرمومنان علی (ع) ساکنان حجاز پیرو بدترین کیش – که شرک و بت پرستی است بودند و در بدترین جایی که قحطی و فلاکت آنجا را فراگرفته بود، در سرزمینهای سنگلاخ و در میان مارهای زهر‌اگینی که از صداها نمی‌رمیدند ، اقامت داشتند آب لجن سیاه می‌آشامیدند و غذاهای خشن مانند نانی که از آرد هستة خرما درست می شد می‌خوردند صله‌ی رحم نمی‌کردند، خون یکدیگر را می‌ریختند ....


به برکت تربیت اسلام و قرآن و استقامت پیامبر (ص) کار همین مردم به جایی رسید که در بین مردم دنیا نمونه شدند و بزرگترین قدرتهای ستمگر را در هم شکستند و آن قدر برتری فکری پیدا کردند که زمامداران جور و طاغوتان زمان را به عدل و دادگری و وسعت نظر فرا می‌خواندند و آنان را از غرور و تجمل پرستی بر حذر می‌داشتند در سال چهاردهم هجری وقتی که مسلمین برای جهاد و برافراشتن پرچم تقوا و فضیلت با جمعی از بزرگان ایران که یزدگرد جزو آنان بود روبرو شدند نعمان بن مقرن به نمایندگی از طرف جمعیتی که همراه او بودند آغاز سخن کرد و بر ایرانیان چنین گفت : همانا خداوند به ما رحم کرد و پیامبری برای ما فرستاد

که ما را به خوبی دستور می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و به ما وعده کرده است که اگر دعوتش را اجابت کنیم از خیر دنیا و آخرت بهره‌مند می‌شویم.... راستی مردمی که پیش از اسلام در عبودیت ابرقدرتهای زمان بودند و نمی‌توانستند حق خود را از ستمگران بگیرند چه شد که پس از طلوع فجر اسلام این گونه رشد فکری پیدا کردند و توانستند در برابر پادشاهی همچون یزدگرد بدین سان اظهار وجود کنند وعقیدة خود را بیان دارند؟

این مزایا حاصل نشد مگر بر اثر تعلیم و تربیت قرآن که دلهای مردم را زنده کرد و مردمی را که با نیکوییها و برتریها فرسنگها فاصله داشتند به اوج عظمت و سروری رسانید. اما چه شده که امروزه جوامع اسلامی عظمت دیرین خود را از دست داده‌اند. ؟ پاسخ این است که تعلیم و تربیت اسلامی از بین مسلمین رخت بربسته و عمل به آن متروک شده است ، اینک برآنیم که به اندازة فرصت و استطاعت و فهم خویش دربارة‌این موضوع بسیار مهم که ترقی و تعالی مسلمین به آن بستگی دارد بحث و گفتگو کنیم تا وسیله‌ای باشد که محققان و پژوهندگان در این زمینه به طور کافی مطالبی را ارائه دهند، باشد پویندگان راه حق را سودمند افتد



چکیده
فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رسانیدن امکانات بالقوه موجود در درون او را تربیت نامند. هسته سیبی را در نظر بگیرید این هسته استعداد تبدیل شدن به سیب را در درون خود دارد و در صورت فراهم بودن شرایط این استعداد درونی به فعلیت می‌رسد و دانه مزبور به درخت سیب و سپس به میوه‌های سیب تبدیل خواهد شد دانه مذکور اگرچه بالفعل دانه‌ای بیش نیست. اما چون امکان تبدیل شدن به سیب را داراست بالقوه سیب است تربیت این دانه فراهم آوردن شرایط لازم جهت پرورانیدن همین استعداد درونی و به فعلیت درآوردن خصوصیات بالقوه آن است در مورد انسان نیز فراهم آوردن برای شکوفایی همه استعدادهای درونی در جهت رسیدن به هدف مطلوب «با برنامه‌های حساب شده» تربیت نامیده می‌شود.

موضوع تعلیم و تربیت
چنان که می‌دانیم هر علمی موضوعی دارد که تمام مطالب آن علم بر محور موضوع دور می‌زند، مثلا موضوع علم صرف کلمه است که در آن علم، از کلمه از لحاظ تغییراتی که بر آن وارد می‌گردد بحث می‌شود یا موضوع علم حساب عدد است که عوارض عدد در آن علم مورد بررسی قرار می‌گیرد و یا موضوع علم فقه افعال مکلفین است که در آن علم از لحاظ عروض احکام خمسه بر آن افعال ، گفتگو می‌شود .و...


می‌توان گفت که موضوع علم تعلیم و تربیت وجود آدمی است از لحاظ این که استعداد و نیروهایش در جهت کمال پرورش یابد و در خور توانایی‌اش معلوماتی به وی انتقال داده شود لذا دانشمندان علوم تربیتی از دیرباز دربارة انسان از لحاظ پرورش استعدادها و راههای تعلیم و تربیت وی به تحقیق و گفتگو پرداخته، در نظر داشته‌اند که او را به عالیترین مقامی که مورد توجهشان بوده است، برسانند.

ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت
در ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که اگر به کسی بگویند تو بی‌تربیت و نادانی ، بدش می‌آید و از اینکه چنین نسبتی به وی داده‌اند ناراحت می‌شود. پس دربارة اهمیت چنین امری سخن گفتن و توضیح دادن مانند این است که کسی در وسط روز در وقتی که اشعة تابناک خورشید سراسر فضا را فرا گرفته ، برای وجود خورشید و نتایج آن دلیل بیاورد.


برای اینکه به اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت پی ببریم باید موقعیتی را در نظر بگیریم که در آن زمینه تربیت، یعنی تأثیر دیگران ، در انسان وجود نداشته باشد یعنی چنین فرض کنیم که تمام ساکنان کره زمین به جز کودکان متولد شده ، به طور معجزه آسا به کرة دیگر مسافرت کنند و نیز این کودکان به طریق غیر عادی تا بیست سال زنده بمانند و آنچه در نهاد آنهاست طبیعتا بتدریج رشد نماید بدون اینکه تحت تأثیر مربی و معلمی قرار بگیرند

. بدیهی است که پس از آن مدت انسانهای کرة زمین شباهت تمام به حیوانات خواهند داشت: زیرا آنان تنها در دامان طبیعت پرورش یافته و کسی آنها را تربیت نکرده است علم ، هنر ، ادب، معنویت ،‌فضیلت ، انسانیت و رسوم اجتماعی در بین ایشان وجود نخواهد داشت آنچه از تمدن و وسایل و اسباب آن از قبیل کتاب و ماشین آلات و غیره روی کره زمین باقی مانده برای آنان نامفهوم است ایا کسی حاضر است که بشر تحت تعلیم و تربیت قرار نگیرد و نسل آینده‌اش چنین حالتی پیدا کند.


ملل متمدن امروز برای تعلیم و تربیت اهمیت بسزایی قائلند آن را در صدر اولویتهای برنامة خود قرار می‌دهند و از امور زیربنایی و حیاتی به حساب می‌آورند.
رفاه و عظمت هر جامعه با تعلیم و تربیت نسبت مستقیم دارد بدین معنی که هر اندازه سطح آموزش و پرورش مردم بالاتر باشد به همان اندازه آسایش و رفاه و سعادت بیشتری بر آن جامعه حکمفرماست.


در دنیای کنونی مردم به این واقعیت پی برده‌اند که امکانات رشد به طبقة معینی اختصاص ندارد و از راه تعلیم و تعلم می‌توانند آنچه را که در زمانهای گذشته به طبقه خاصی از جامعه تعلق داشت برای خودشان تامین کنند.


اهمیت دادن اسلام به تعلیم و تربیت
پیامبر اسلام که آخرین برنامة کمال و سعادت بشر را در متجاوز از چهارده قرن قبل بر انسان عرضه داشت، هنگامی که مردم در تاریکی جهل راه خود را گم کرده بودند و از تعلیم و تربیت به کل بی‌خبر بودند مردم را به فراگیری علم و دانش و کسب فضایل و آداب نیکو فرا خواند و فراگرفتن دانش را بر هر مسلمانی واجب دانست از نظر اسلام کسی که از تعلیم و تربیت بی‌بهره است همچون کسی است که در بیابان خشکی سرگردان و متحیر است و نمی‌داند از کدام راه برود تا به سرمنزل مقصود برسد و سرانجام چنین فردی هلاکت و بدبختی است.


خداوند در قرآن کریم فرموده است : پیامبران برای تزکیه و تعلیم بشر برانگیخته شده‌اند که آیات خدا و کتاب و حکمت را به آنان تعلیم دهند.
امام سجاد (ع) در دعای خود از خدا می‌خواهد که او را کمک نماید تا فرزندانش را تربیت و تأدیب کند و نسبت به آنان نیکی نماید.


تعلیم و تربیت گام به گام در مهد خانواده
همه مکاتب و ادیان ، درباره‌ی تعلیم و تربیت کودکان به خانواده‌ها توصیه‌هایی کرده‌اند اما کمتر دین و مکتبی پیدا می‌شود که درباره مسایل جزئی تعلیم و تربیت اظهار نظر کرده باشد و اگر هم احیانا به مسائل جزئی پرداخته باشد مسلما به جامعیت اسلام نیست . اسلام به مسائل جزئی تعلیم و تربیت توجه کرده و دارای تز خاصی است.


از نظر اسلام ، تعلیم و تربیت کودک ، گام به گام انجام می‌گیرد و اگرچه معلم و مدرسه و امکانات دیگر به کمک خانواده‌ها می‌شتابند. لیکن اولین گام را خانواده‌ها بر می‌دارند و تا آخرین گام نیز به همراه کودکان و نوجوانان خواهند بود.
خانواده، مأمن و مأوا و مهد کودکان است و تنها نهادی است که تا روزی که به مرحله‌ی استقلال می‌رسند و به تشکیل خانوادة جدید می‌پردازند با آنهاست. بعد نیز این پناهگاه همچنان موقعیت خود را از لحاظ عاطفی و ارشادی و حمایتهای مادی و معنوی حفظ می‌کند و خانواده جدید را با چندین خانواده، ارتباط می‌دهد .
نکته مهمی که تذکر آن را به همه خانواده‌های مسلمان و علاقمند به رهنمودهای تربیتی این دین مبین لازم می‌بیند این است که روش‌های جدید تعلیم و تربیت موجود، خانواده را از لحاظ تربیتی در حاشیه قرار می‌دهد و وظیفه اصلی را به دست مهدهای کودک و کودکستان و پانسیون‌ها می‌سپارد اما در روش تربیتی اسلام ، خانواده در متن است و در حقیقت، مسئول اصلی خانواده است و در عین حال،‌ هیچ مانعی نیست که اشخاص یا موسسات در ادای این وظیفه بزرگ، پشتیبان و مالی خانواده‌ها باشند کودکان هرچه به خانواده نزدیکتر باشند بر استحکام پیوند والدین خود می‌افزایند و چه بسیار رنجش‌ها و گلایه‌ها را که آنها به لبخند نشاط بخش ثمرة هستی خویش، از جان و دل می‌زدایند .


اهمیت تشکیل خانواده در اسلام
ازدواج و تشکیل خانواده، روشی است که خداوند برای تنظیم زندگی انسان به آن دستور داده است. این دستور، از آن رو صادر شده است تا نیازهای طبیعی انسان به طور مشروع و با روشی سالم تامین گردد. و از بحرانهای روحی و گسترش بیماریهای جنسی و درگیریهای اجتماعی و اخلاقی پرهیز شود .
در اهمیت تشکیل خانواده همین بس که خداوند متعال این وظیفه را از سنت پیامبران آسمانی دانسته و فرموده است ما پیش از تو پیامبرانی گسیل داشتیم و بر ایشان همسران و فرزندانی قرار دادیم . (تا نسل هدایتگران برقرار بماند.)


همچنین خداوند تشکیل خانواده را وسیله‌ای برای بقای نوع انسانی و افزایش جمعیت و عامل وحدت و مساوات بشریت قرار داده است. «ای مردم پروا کنید از پروردگارتان که شما را از یک جان آفرید و جفت او را همجان آفرید و از این رو ،‌مردان بسیار و زنان بر پهنه‌ی گیتی پراکند.


پاک و پاکیزه ماندن یک جوان ، چه پسر و چه دختر ، چه مرد و چه زن . در صورتی که ازدواج نکند از فساد و افساد، امری غیر ممکن به نظر می‌رسد. اگر جوانی را در پاکی و پاکیزگی ظاهر و باطن یافتیم ، در حالی که ازدواج نکرده باشد ، باید بگوییم او از اولیای الهی است . بنای یک خانه در جامعه در صورتی با سلامت و آرامش قرین می‌شود که مرد و زنی با تحقق دادن ازدواج و رعایت حقوق یکدیگر در آن زندگی کنند.
تنهایی انسان را در دریایی از خیالات ،‌اوهام ، افکار غیر منطقی، و بیماریهای اخلاقی و روانی فرو می‌برد و امواجی از مشکلات گوناگون را برای انسان به ارمغان می‌آورد .


انسان با ازدواج ، غرایز جنسی خود را مهار و آرامش روحی و روانی و خوشبختی خود را تامین می‌کند و برخوردهای سالم اجتماعی در سایة تشکیل خانواده حاصل می‌گردد. زیرا آدمی با ازدواج و فرزند دار شدن ، به ارزش زحمات پدر و مادر پی می‌برد و لذت و زینت بچه دار شدن و پدر مادر شدن را کسب می‌کند . پیداست که چنین اموری بدون تشکیل خانواده به دست نمی‌آید و جامعه از ارزشهای معنوی آن برخوردار نمی‌گردد.


رسول خدا (ص) فرمود: اکثر اهل آتش در قیامت ، آنانی هستند که از ازدواج و تشکیل خانواده امتناع کردند. و نیز فرمودند: فرومایه‌ترین مردگان شما عزب‌ها هستند. و در سختی حکیمانه فرموند: شرترین شما عزبهایند و عزبها برادران شیطانند. و در کلامی عرشی و بیانی ملکوتی فرمود: بهترین امت من زن داران و بدترین آنها عزبها هستند و در حدیثی فرمود: خداوند مردی که از زن گرفتن خودداری کند ، لعنت نموده است.


تعبیر رسول با کرامت اسلام از آنان که از ازدواج امتناع می‌کنند به اهل آتش ، فرومایگان ، برادران شیطان، اشرار و لعنت شدگان به خاطر این است که روی گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، شیطنت و گناه و معصیت خواهند افتاد و برای جامعه و خانواده ایجاد مزاحمت نموده و باعث مشکلات فراوانی در تمام زوایای زندگی خواهند شد. با توجه به آیات و روایات و تجربه حیات ، ازدواج انسان را کرامت و شرافت می‌دهد. از علل استحقاق عذاب الهی می‌رهاند . از پستی و فرومایگی حفظ می‌کند ،

از افتادن در بند شیطان مصون می‌دارد و از اینکه آدمی منبع شرو فساد گردد و مورد لعنت حق قرار گیرد، در امان می‌دارد و این همه موجب راحتی و استراحت آرامش و امنیت،‌پاکی و تقوا و آسان شدن موارد زندگی و سبک شدن بار حیات می‌گردد ، به همین خاطر در قرآن مجید بدینگونه به علت تشریع ازدواج اشاره فرمود : یرید الله ان یخفف عنکم : خداوند اراده فرموده : برنامه زندگی را برای شما سهل و آسان نماید.
دلیل تشکیل خانواده
در یک نگاه ظاهری متوجه می‌شویم که عناصر اصلی تشکیل خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بسته‌اند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است .


خانواده را با همین نگاه ظاهری می‌شود تعریف کرد ولی این اندازه کافی نیست . عمده این است که ببینیم چرا زن و مرد، به دنبال تشکیل زندگی مشترک می‌روند و آیا این یک نیاز فطری و طبیعی است یا به قول مارکسیست‌ها که همه چیز را رو بنای اقتصاد می‌دانند یک نیاز غیر طبیعی و طبقاتی است.


در اینجا نمی‌خواهیم درباره‌ی نظریه‌ی مارکسیسم بحثی داشته باشیم شاید کسانی باشند و هستند که زناشویی آنان انگیزه‌ی اقتصادی دارد و در مجموع،‌برای کسانی که به خاطر مال یا جمال یا قدرت ، تشکیل خانواده می‌دهند، خانواده کانون بهره‌گیری مرد یا زن از ثروت یا قدرت یا زیبایی دیگری است و چون فلسفه‌ی تشکیل خانواده را همین امور می‌دانند، دوام و استحکام خانواده نیز در نظر آنان به همین امور بستگی دارد و هیچ مانعی نیست که با از بین رفتن آنها ، زندگی خانوادگی نیز همچون سایه‌ای به دنبال آنها محو و زایل گردد. البته اسلام مخالف این نیست که زن و شوهر از مال و مقام و قدرت و جمال یکدیگر بهره‌مند شوند اما به طور حتم مخالف این است که اساس تشکیل خانواده این امور مادی و غیر قابل داوم باشد.


می‌توان علت تشکیل خانواده را رفع نیاز جنسی دانست، اما پر واضح است که نیاز نمی‌تواند علت تامه‌ی تشکیل خانواده باشد. چون در اینصورت زندگی خانوادگی باید تابع آن بوده، همچون خود آن نیاز در معرض تغییر باشد.
برخی داشتن فرزند را اصل قرار داده‌اند و گفته‌اند مردان و زنانی که توانسته‌اند فرزندانی سالم و صالح تحویل جامعه دهند، احساس سرافرازی می‌کنند شاید به جا باشد که گفته شود: تشکیل خانواده به خاطر توالد وتناسل است و لیکن با همه‌ی اهمیتی که برای این جنبه قائلیم، نمی‌توانیم این را نیز اصل و پایه یگانه و منحصر به فرد قرار دهیم


تشکیل خانواده فایده‌ی دیگری نیز دارد که ممکن است گفته شود : علت این که زنان و مردان به تشکیل خانواده می‌پردازند، همان است. انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به تعاون و معاضدت دارد. در محیط خانواده، برنامه‌ تعاون و معاضدت به طور بسیار مطلوبی اجرا می‌شود اگر یکی بیمار شود دیگری از او پرستاری می‌کند و اگر یکی دچار فتور و ضعف گردد دیگری نیز بازوی او را می‌گیرد و اگر یکی از نظر مالی ناتوان شود دیگری به او کمک می‌کند و حتی گاهی عواطف خانوادگی آنچنان قدرت پیدا می‌کند که اعضای خانواده،‌در قبال یکدیگر احساس مالکیت شخصی نمی‌کند.


معلوم می‌شود که در مساله‌ی تشکیل خانواده یک راز دیگری نهفته است که اگر شناخته شود و مورد توجه قرار گیرد ، انسان به واسطة‌ آن به همه چیز می‌رسد : هم نیاز جنسی‌اش رفع می‌شود هم به فرزند می‌رسد هم ازنعمت بسیار پرارزش تعاون و تعاضد بهره‌مند می‌شود و هم به فواید دیگر می‌رسد.
کلید گشایش این معما در قرآن است .

از نظر این کتاب آسمانی ، انسان‌‌ها طوری آفریده شده‌اند که جفت خواهی به سرشت و آفرینش آنها بر می‌گردد. از دیدگاه قرآن،‌اصولا خلقت انسان‌ها جفت جفت است . هیچ مردی و هیچ زنی نیست که برای او جفتی خلق نشده باشد . اینها به حسب فطرت خود،‌ در پی یافتن جفت خود کوشش و تلاش می‌کنند و هر کدام با تاکتیک مخصوص خود این وظیفه فطری را انجام می‌دهند. مرد با تاکتیک خود و زن با تاکتیک زنانه‌ی خود و سرانجام همدیگر را می‌جویند و کامل می‌کنند. منطق قرآن در این باره چنین است:
و خلقناکم ازواجا : ما شما را جفت آفریده‌ایم


- و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه
یکی از آیات قدرت خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسر آفریده تا وسیلة سکون و آرامش شما باشد و در میان شما دوستی و رحمت قرار داده است.


انسان ، سکون و آرامش می‌خواهد در کل نظام هستی این سکون و آرامش را خدا به انسان می‌دهد و هنگامی انسان به این سکون و آرامش نایل می‌شود که به آن قدرت لایزالی که نظام بخش هستی است، ایمان، داشته باشد. در این صورت، انسان در برابر حوادث و مصایب و فراز و نشیب‌ها نمی‌لرزد و محکم و استوار می‌ایستد . اما همسران نیز وسیلة سکون و آرامش یکدیگرند و این ، حتی به ایمان آنها هم بستگی ندارد، گرچه ایمان همچنان که در جاهای دیگر نقش موثری دارد در این جا نیز نقش دارد.


عوامل رکود فکر تشکیل خانواده
بررسی تمام عوامل و اسبابی که موجب رکود فکر تشکیل خانواده در میان جوانان شده از حوصلة بحث در این گفتار خارج است و لی به طور اجمال می‌توان چند عامل زیر را در اینجا نام برد.


1- در دسترس بودن وسایل عیاشی و خوشگذرانی و اشباع غریزة جنسی به طرق نامشروع و در عین حال آسان . از قبیل مجالس رقص و تشکیل عیش و نوش و شب‌نشینیها و ازادی بی‌حساب جوانان و معاشرتهای زیاد پسران و دختران با یکدیگر.
2- سنگین بودن مهر و سایر تشریفات ازدواج و زیاد بودن جهیزیه دختران و ... موانعی در سر راه زناشویی ایجاد نموده‌اند که جوانان جرات نمی‌کنند کانون خانوادگی تشکیل دهند.


3- بعضی از جوانان دختر و پسر به قدری در انتخاب همسر مشکل پسندند و به قدری قیود و مشخصات و شرایط اقتصادی از قبیل ثروتمند بودن دختر و پسر و یا مشخصات جسمی برای دختر و پسر تعیین می‌کنند که در خارج از عالم خیال کمتر پیدا می‌شود و از اینرو به آسانی نمی‌توانند تن به ازدواج دهند و به این ترتیب اصل مهم اجتماعی قربانی یک سلسله از مطامع و توقعات نابجای عده‌ای می‌گردد.
ارزش و اهمیت ازدواج از نظر پیامبر اکرم (ص)


از پیامبر خدا (ص) است که فرمود: در چهار موقع عنایت و رحمت حق متوجه انسان می‌شود : به وقت باریدن باران ، به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر از باب محبت ، در آن زمان که در خانه کعبه باز می‌شود و آن وقت که عقد و پیمان ازدواج بسته شده و دو نفر با یکدیگر جهت زندگی جدید، وارد عرصه‌ی نکاح می‌شوند.


رسول خدا فرمود: ازدواج کنید و پسران و دختران مجرد را همسر دهید نشانه‌ی نیک بختی مسلمان این است که مخارج شوهر کردن زنی را به عهده بگیرد . چیزی نزد حق محبوبتر از خانه‌ای که در اسلام به سبب نکاح آباد شود نیست.
و باز فرمودند : مردان مجرد و عزب خود را زن دهید تا حضرت حق اخلاقشان را نیکو و روزیشان را فراخ و گشاده و جوانمردی هایشان را زیاد کند.
رسول خدا (ص) ازدواج روش من است ، هر کس از راه و روش من رو بگرداند از من نیست.
رسول خدا (ص) : هر کس ازدواج کند نیمی از دینش را باز یافته نسبت به نیم دیگری تقوای الهی را رعایت کند.
رسول خدا (ص) همسر انتخاب کنید که باعث وسعت رزق است.


رسول خدا فرمود: جوانها هر کدام از شما را قدرت است ازدواج کنید تا دیدگانتان کمتر زنان را دنبال کند و دامنتان پاک بماند.
و نیز فرموند: هیچ بنایی در اسلام نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نیست.
و نیز رسول خدا فرمود: هر کس ازدواج کند نیمی از سعادت را بدست آورده است.
و نیز فرمودند: هر کس که در اوائل جوانی ازدواج کند ،‌شیطان فریاد زند ، فریاد از او ، فریاد از او ، دو سوم دینش را از دستبرد من نگاه داشت. پس باید عبد خدا در نگهداری یک سوم دیگرش ، جانب تقوا را رعایت کند.


راستی در ازدواج چه ارزشهای والایی قرار دارد وچه منافع بزرگی نصیب مرد و زن می‌نماید و اسلام برای ازدواج چه عظمت و اهمیت قایل شده است. ای کاش خانواده ها را ه را برای تسهیل این امر مهم الهی و انسانی باز می‌کردند و دست از سخت‌گیری و زمینه‌سازی برای تحقق شرایط طاقت‌فرسا برمی‌داشتند و در حد شئون خود به انجام این مراسم اقدام می‌کردند و در این مسئله طریق قناعت به آنچه که حاضر بود و از دست می‌آمد می‌پیمودند تا دختران و پسران به امیال طبیعی خود برسند و آرزوهایشان برآورده شود و غرایز و شهوات آنان که نعمتهای حق است تبدیل به کفران نعمت نگردد و دامن پاک آنان به گناه و معصیت آلوده نشود


مهم‌ترین اصول انتخاب همسر
1- انتخاب همسر بر اساس‌ تدین:
در اینجا منظور از تدین آن است که فردی که انتخاب می‌شود، دارای فهم عمیقی از اسلام بوده ، فضائل اخلاقی و والای دینی و اداب بلند پایة آنرا عملا بر زندگی خود تطبیق داده باشد و به عبارت دیگر همیشه به قوانین و قواعد شریعت اسلامی و اصول جاودان آن پایبند باشد . وجود این اوصاف، دلالت بر تدین دختر یا پسر دارد. چنانچه هر کدام از آنان فاقد خصائل فوق الذکر بودند، از عقیده‌ی اسلامی فاصله گرفته‌اند و از راه راست منحرف شده‌اند و اخلاقی ناسالم دارند هرچند مردم ظاهرا آنرا نیکوکار و شایسته و متدین بدانند.


2- انتخاب بر اساس نجابت و اصالت خانوادگی:
یکی دیگر از ضوابطی که اسلام برای انتخاب شریک زندگی وضع نموده است انتخاب همسر بر اساس نجابت و اصالت خانوادگی است، به این معنا که شخصی که برگزیده می‌شود از خانواده‌ای ریشه دار و اصیل باشد که در بین مردم به شرافت و پاکی و شایستگی اخلاقی معروف باشند در واقع می‌توان مردم را به معادن خصایل اخلاقی و معنوی تشبیه کرد که از لحاظ حقارت و شرافت و فساد و سلامت اخلاقی با هم تفاوت دارند.
3- انتخاب غیر خویشاوند برای ازدواج


از دستوران حکیمانه و بسیار ارزشمند اسلام در انتخاب زوج آینده در نظر داشتن رابطة نسبی و خویشاوندی است . در تشریع اسلامی زن بیگانه (از لحاظ رابطه نسبی) برای ازدواج از زنی که رابطه‌ی خویشاوندی دارد بهتر است، زیرا ازدواج با اقارب و اقوام نسبی، احتمال بروز بیماریهای مختلف و نقص بدنی و بطور کلی ضایعات ارثی را در طفل بیشتر خواهد کرد .


4- برتری ازدواج با دختران باکره:
یکی دیگر از دستورات روشنگر و مفید اسلام در انتخاب همسر ، برگزیدن دختر باکره و برتردانستن آن نسبت به زن بیوه است فواید قابل توجه و حکمت عمیقی در این رهنمود وجود دارد. دختر اصولا در برخورد با اولین مرد زندگیش مهر و محبت خود را نثار او می‌کند ، زیرا شوهرش اولین انسانی است که به دایره عصمت او پای گذاشته است، بنابراین وجودش با وجود همسرش در می‌آمیزد و جوی از آرامش و محبت ایجاد می‌کند

این صفای قلبی نظام خانواده را از تیرگی روابط و افتادن در دام جدال و خصومت حفظ خواهد کرد و با گذشت زمان عاملی در استحکام رشته‌های ارتباط زن و شوهر خواهد بود، اما زن بیوه در ازدواج دوم حلاوت و الفت ازدواج اول را نخواهد داشت و تعلق خاطر و تمایل پیشین باقی نمانده است، زیرا اخلاق اول با برخورد دوم تفاوت دارد.


رسول اکرم (ص) در این خصوص فرموده‌اند : با دختران باکره ازدواج کنید که شیرین سخن‌ترند ، رحمی با رورتر و مستعد‌تر دارند ، مکر و حیله‌ی آنان کمتر است و با شوهر سازگاری بیشتر دارند.
5- ازدواج با زن زایا بهتر است:
از دیگر رهنمودهای دین اسلام در گزینش همسر انتخاب زنی است که قادر به آوردن فرزند باشد از جهت طبی زنی که توانایی و استعداد باروری دارد از لحاظ سلامتی وضعیت مطلوبی دارد و از توانایی جسمی خوبی برخوردار است و علامت این توانایی قدرت به انجام رساندن کارهای منزل و رسیدگی به امور تربیت بچه‌ها و ادای وظایف زناشویی به وجه احسن می‌باشد.


اما لازم به تذکر است که این موضوع را نباید یک جانبه نگریست ، زیرا کسی که زنی با این خصوصیات برای زندگی خود می‌خواهد باید توانایی ادای مسئولیت در قبال او را نیز داشته باشد. چه مسئولیت تامین اقتصادی و چه وظیفه‌ی تعلیم وتربیت فرزندانی که به دنیا می‌آورد و چه مسئولیت سلامت و صحت همسرش، در غیر اینصورت در نزد خدا مقصر خواهد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید