بخشی از مقاله

منابع و مآخذ:
1- مسئوليت شيعه بودن شادروان دكتر علي شريعتي.
2- شيعه يك حذب تمام، دكتر علي شريعتي.
3- براي ماخذ شيعي مراجعه كنيد به مجلسي، بحارالانوار، 8 .
4- طبري، 1 .

فهرست مطالب
عنوان شماره صفحه
سخن نخست 1
شيعه 2
ادوار تاريخي تشيع 6
غيبت 7
نيابت 7
اجتهاد 7
مسئوليت شيعه بودن 9
مصلحت – حقيقت 14
منابع و مآخذ 24

سخن نخست
انسان زنده و پويا و تلاشگر با تكيه بر انديشه هايش هويت مي يابد و شناخته مي شود نگرشي با تكيه بر كنش ها و واكنش ها و راه و رسم هاي انسان برتر . الگو، اسوه بي ترديد راهگشا و راهنماست . و دوسوي يك مرز همراه درمقابل با يكديگر صف آرائي كرده اند .
سمت و سوي حق و جبهه باطل ، پرچم ايمان و بيرق كفر، و بدون تقابل اين دو كه زندگي شايد تحمل و روزمرگي باشد و خورد و پوش و چه و چها .
سرنوشت شيعه دردوران تلخ و شيرين تاريخ پرماجرايش عبرت آميز پند آموز است ازتشكيل نخستين هسته مقاومت درمقابل بدعت گذارها ، پوست خز پوشها ، رانت خواران و …


تا امروز كه نگرش دنياي غارتگر درمقابل شيعه جر تحريف حقايق و برخورد حذفي فيزيكي نيست . تشيع همواره برپاي ايستاده است .
و دشمنان اين مكتب پس از يأس از مبارزه منطقي و روياروي و اصولي بسيار كوشيده اند با تحريف اصول تشيع و پيرايه بستن به آن تا مرز خرافه و گزافه از تلالو انوار درخشان ارزشهاي آن بكاهند .
اما دراوج آوازه گري دشمنان شيعه ، مكتب تشيع همواره توانسته است جايگاه تاريخي خود را حفظ كند . جستار حاضر كنكاشي به تعجيل و تلميح است و مشتي است نمونه خروار كه بيشتر از زبان دشمنان شيعه آورده شده اميد كه بينان انديشه سترگ باخواندن اين صفحات استحكامي بيشتر يابد .


شيعه
بعداز رحلت پيامبر اكرم ، درباره جانشيني حضرت درميان مسلمانان اختلاف شديدي پديد آمد و همين نظرات مختلف سبب بوجود آمدن فرق مختلفي نيز شد . ازسوي ديگر لزوم صدور قوانين جديد براي مسائل ديني و سياسي و اجتماعي سبب شد كه دانشمندان اسلامي با توجه و بهره گيري ازقرآن و سنت رسول اكرم و احاديث و اعمال جانشينان رسول خدا ، علم جديدي به نام فقه را به وجود آورند ، كه دراين علم به اعمال و رفتار روزمره انسان درجامعه اسلامي پرداخته شده و قوانيني صادر مي شود .


ازقرن دوم و سوم هجري و مخصوص دردوره عباسيان و زمان مأمون خلفه عباسي جدلها و بحثهاي مذهبي فرق مختلف شدت گرفت . عيسوي و يهودي و زرتشتي و ساير اديان به آزادي هريك دلايلي را جهت اثبات حقانيت خويش عرضه مي كردند و با مدعيان ساير اديان به مباحث و مجادله مي نشستند . دراين ميان دانشمندان اسلامي جهت دفاع از اسلام ، علمي به نام علم كلام را پديد آورند. علم كلام درباره حقانيت دين اسلام و اصول دين بحث مي نمود و وظيفه پاسداري از دين را برعهده داشت .


فرقه شيعه نيز عقايد و نظرات خاصي درباره علم فقه و كلام دارد . مي دانيم كه شيعيان كساني هستند كه تنها حضرت علي (ع) را به جانشيني حضرت رسول اكرم سزاوار مي دانند و حضرت علي (ع) را امام اول خويش مي شمارند . ازنخستين شيعيان مي توان مقداد بن اي سود ، سلمان فارسي ، ابوذر غفاري و عماربن ياسر را نام ببريم . اماگروندگان به حضرت علي درقرون بعدي به چندين فرقه مختلف تقسيم شدند كه مشهورترين آنها عبارتند از اماميه ، اسماعيليه و علويه . درزير به توضيح هريك خواهيم پرداخت وليكن لازم به ذكر است كه همگي فرق زير با نام شيع ناميده مي شوند .
غلاة يا غاليه : اين گروه كساني بودند كه درحق حضرت علي و فرزندانيش غلو مي كردند و اعمال ما فوق تصور بشر و الوهيت الهي بديشان قايل مي شدند و به اين سبب ايشان را با جمع كلمه غلو كنندگان يا غليه ناميده اند . اين دسته درواقع شيعه محسوب نمي شوند ، اما مورخان و ملل و نحل معمولاً ايشان را جزو فرق شيعه مي آورند .


اماميه : ايشان حضرت علي (ع) راامام مي دانند و بيعت كنندگان با ابوبكر و خلافت ابوبكر و عمررا گمراه مي دانند . مخالفين و دشمنان شيعه چون اين فرقه خلافت ابوبكر و عمر را در كرده اند به ايشان نام رافضه داده اند . اماميه نام عمومي شيعه وشيعيان دوازده امامي نيز مي باشد .
زيديه : اين دسته بعد از حضرت سجاد (ع) دركوفه با فرزند حضرت به نام زيد بيعت كردند . اين واقعه درزمان خلافت هشام بن عبدالملك رخ داد .
كيسانيه: اين فرقه ازشيعه امامت را حق محمد حنفيه پسر ديگر حضرت علي بن ابي طالب (ع) مي دانند كه مادرش دختر حضرت رسول (ص) نبود . كلمه كيسانيه برگرفته شده از لقب مختار بن ابي عبيدثقفي مي باشد كه به نام كيسان ملقب ود . (عباسيان)
راونديه : بعداز مرگ محمد بن حنيفه در سال 81 هجري قمري ، از دل فرقه كيسانيه ، راونديه پديد آمد . بدين ترتيب دسته اي از فرقه كيسانيه با ابوهاشم عبدالله پسرمحمد بن حنيفه بعيت نمودند و چون وي درسال 98 ه . ق وفات يافت ، گروهي از پيروان او با محمد بن علي بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بيعت نمودند و امامت حق محمد بن علي كه ازفرزندان عباس عموي پيامبر بود دانستند . اين گروه از اين پس به شيعه آل عباس يا روانديه معروف شدند . در مقابل شيعه آل عباس ، شيعه علويه قرارداشتند .


علويه : يا علويان اسم عام شيعيان مي باشد كه بخصوص دردوره عباسي اين كلمه رونق زيادي گرفت . علويان بعد از اميرالمؤمنين (ع) و دو فرزندش ، حضرت زين العابدين ابو محمد بن حسين را امام مي دانستند و پس از شهادت آن حضرت ، درمقابل زيديه كه زيدرا قبول مي كردند اين گروه برخلاف ايشان ابوجعفر محمد بن علي (114-59 ه.ق)
فرزند ديگر امام چهارم را كه باقرالعلوم لقب داشت ، امام پنجم مي شمارند و پس از امام پنجم ابوعبدلله جعفربن محمد الصادق (148-83) را به عنوان امام ششم مي شناختند . اما بعد از وفات امام ششم ، شيعيان علوي به شش فرقه منقسم شدند ، كه معروفترين آنها عبارتند از :
ناووسيه : پيروان اين فرقه معتقد بودند كه امام ششم وفات نيافته بلكه غيبت كرده و روزگاري برمي گردد و جهان از عدل او لبريز مي شود و اومهدي موعود است . اين فرقه را ناووسيه مي گويند .


اسماعيليه : اين فرقه اعتقاد به زنده بودن اسماعيل فرزند امام جعفر صادق داشتند و اسماعيل را جانشين حضرت مي دانند رئيس اين دسته ابي الخطاب محمد بود و ازاين روي گاه ايشان را خطابيه مي نامند . درواقع اين گروه منشاء اصلي فرقه اسماعيليه است كه شهرت فراواني يافت (حسن صباح و اسماعيليان )
مباركيه : بعداز رحلت حضرت امام جعفر صادق ، عده اي دور محمد بن اسماعيل راگرفتند و رئيسي پيدا كردند به نام مبارك كه نام اين فرقه ازوي گرفته شده است . درواقع مباركيه منشعب از اسماعيليه است و گروهي از اسماعيليان نيز به اين فرقه گرويدند .
قرامطه : اين نام ، قرمطويه ، نام اسماعيليا ن نيز مي باشد . قرامطه دراصلي كساني بودند كه عقيده داشتند روح امام ششم به بدن ابي الخطاب وبعد از او به بدن محمد بن اسماعيل انتقال يافته و امامت حق فرزندان محمد بن اسماعيل است . پس قرامطه نيز از دو فرقه خطابيه و مباركه پديد آمدند سبب نامگذاري آنها به قرامطه نيز اين بود كه رئيس اسن دسته شخصي بود به نام قرمطويه .


سميطيه : اين فرقه يكي ديگر از فرزندان امام ششم يعني محمد بن جعفر را به امامت برگزيد وچون رئيسي به نام يحيي بن ابي السميط داشتند به نام سميطيه خوانده شدند .
افطحيه : اين گروه فرزند بزرگ امام ششم يعني عبدالله بن افطح را در مي كردند ؛ او امام هفتم شيعيان دوازده امامي محسوب مي شود . و باز پس از شهادت حضرت موسي بن جعفر ملقب به كاظم كه امام هفتم بود پنج فرقه ديگر نيز بوجود آمد . مشهورترين اين پنج فرقه ، دو فرقه واقفه و قطعيه هستند .
واقفه : اين گروه به رحلت امام هفتم ايمان ندارند و وي رامهدي موعود مي دانند كه روزي ظهور كرده و دنيا را پر عدل مي سازد .
قطعيه : ايشان امام را با رحلت امام هفتم قطع شده و امام را منتقل شده به ابوالحسن علي بن موسي الرضا (203-232) چهارده فرقه ازميان ايشان برخاست كه ازميان آنها هيچكدام شهرت زيادي نيافتند مگر شيعه اثني عشري يا 12 امامي كه به امامت علي بن موسي الرضا و فرزند ابو جعفر محمد بن علي الجواد (220-195) و امام دهم ابوالحسن علي بن محمد الهادي و امام يازدهم ابومحمد حسن بن علي العسكري (232-260) و مهدي موعود معتقد هستند .


ادوار تاريخي تشيع
تاريخ ، دربينش و برداشت تاريخي شيعه ، سه دوره دارد :
الف –دوره اول –كه رهبري مردم – براي نجات و كمال و آزادي ، و قسط و عدالت – با نبوت است .
ب-دوره دوم كه فصل پايان نبوت است و دوران خاتميت و آغاز «امامت » دراين دوره ، رهبري مردم به دست نظام امامت مي افتد .
ج-دوره سوم كه از غيبت امام آغاز مي شود –يعني دوران «غيبت بزرگ » رهبري و هدايت خلق و بسط حكمت و استقرار عدالت و قسط يعني آنچه كه رسالت نبوت وامامت بود – بعهده علم است . اما نه به عنوان دانستن مجموعه مجموعه اي از اطلاعات علمي كه ديگران نمي دانند بلكه به معني آگاهي بي شبيه به آن آگاهيي كه پيامبران مي بخشند .


غيبت
برخلاف آنچه كه فهمانده اند و مي فهميم ، دوره غيبت ، دوره نفي مسئوليت و انتظار منفي ظهور نيست بلكه دوره سنگين تر شدن ، مسئوليت انسان است . دراين دوره ، عالم ، رسالت و مسئوليتي مشخص سنگين و صريح دربرابر خدا و مكتب و علمش و دربرابر امام و مردم بعهده مي گيرد و اي عبارت است از «نيابت».
نيابت
نيابت يعني مسئوليتي كه علم بهده مي گيرد تا ادامه دهنده راه امام و نهضت نبوت باشد . دراين لحظه تاريخي مسئوليت و وظيفه علم رهبري خلق و حكومت بر مردم و آموزش دادن و آگاهي بخشيدن به توده و آشنا كردن دائم مردم است با مكتب و زمان و سرنوشت و مسئوليتش .
دراين دوره ، غيبت تعطيل مسئوليتهاي اجتماعي نيست بلكه برعكس آنچه مي پزد و پخته اند ! تمام مسئوليت نبوت و امامت بدوش علم و عالم قرار مي گيرد .
اجتهاد


اجتهاد ،تحقيق آزادانه محقق مسئول است – نه محققي كه مي خواهد حقايق را براي كتابها آزمايشگاهها و دانشگاهها … كشف كند – براي مردم و سرنوشت مردم و بهتر فهميدن عقايد و ارائه جديد راه حل ها و پاسخ به نيازهاي زمان وطرح ضرورت هاي زندگي اجتماعي و روشنگري و هدايت جامعه اش بر اساس مكتب .


اجتهاد ، مسئوليت و سنگين مذهب تشيع است كه بردوش عالم محقق گذاشته مي شود تا برحسب پيشرفت علم و آگاهي مردم ، تلقي و برداشت مذهب را درذهن و انديشه و دريافت علمي زمان ، تحول – ببخشد و تحقق اسلام و مكتبش را برحسب نياززمان و به ميزانيكه درهر زمان امكان كشف و فهم بهتر آن حقايق مي رود ، ممكن كند. و ازهمه مهمتر ، اين رسالت بزرگ عالم است بر اساس احكام و اصول مكتب بزرگي كه دراختيار دارد ، و برحسب نياز و حركت و ضرورت زماني كه درآن ميزيست – و مذهبش نيز بايد زنده بماند بايد به احكام و برداشتها و فهم تازه متناسب با زمان و متناسب با نياز زمان و ضرورت بشر و نسل اين زمان دست ببازد و استنباط و استخراجشان كند تا مذهب درچهارچوب شرائط كهنه و گذشته كه ديگر گذشته است – نماند و منجمد نشود ، اززمانش واپس نيفتد . و اين بدان معني نيست كه فقيه –بجاي كشف حوادث جديد زمان و پاسخ يابي اسلامي – بنشيند ، تا بانك و سرقفلي و بيمه بيايد و او حكم توجيهي شرعيش را بگويد بلكه برحسب تغيير و تحل نيازها و ضرورتها روح وبينش و برداشت عقايد و استنباط احكام و نقش فقه اسلامي – بوسيله مجتهد مسئول – يعني محقق آزاد ومسئول – تحول و تكامل بيابد .


واينجاست كه ديگر بار ، اجتهاد نفس مسئوليت دانشمند را درهدايت فكري و علمي جامعه و درطول تحول زمان و تغيير ارزشها و نيازها با اين خصوصيت و سنگيني و صراجت –مطرح مي كند .
مسئوليت شيعه بودن
شيعه بودن ، مسئوليتي ايجاد مي كند ، اخص از انسان بودن و متفكر بودن و مسلمان بودن كه خاك شيعه ، مسئوليت خيز است . اما شيعه علوي ، نه شيعه صفوي كه عامل سلب مسئوليت و نفي همه امر و نهي هايي است كه به انسان و مسلمان خطاب شده است . تشيع صفوي ، مذهب راه حل يابي است براي گريز از مسئوليتها مذهب تجليد و تذهيب و تجليل قرآن : نه تحقيق و تفسير قرآن . تقديس قرآن امانه براي بازكردن و خواندن قرآن .توسل يكسره به كتاب دعا ، براي بستن قرآن ، چرا كه گشودن قرآن سخت است و مسئوليت آور ، كتابي كه چنان حساب و كتاب دقيقي دارد كه مي گويد : نتيجه يك ذره كار نيك را مي بيني ، وكيفر ذره اي كار بد را مي چشي (فمن يعمل مثقال ذره خيرايره و من يعمل مثقال ذره شرايره )قيامت ، روزي است كه دستاورد خويش را مي نگري (يوم ينظر المرءما قدمت يداه ) . همين !
وانفاق ، ازدست گذاشتن همه چيز است ، انفاق جان ، مال ، زندگي ، زن و فرزند است . چه ، درراه عقيده در راه مردم اين ها همه فتنه اند . بايد دنيا را پليد بشماري و شب وروزت را وقف كني . آن هم نه درگوشه تنبلي و بي مسئوليتي زهد و رياضت و عبادت و اعتكاف … بلكه درمتن جهاد و اجتهاد و مردم و عقيده و عمل . اينهمه مسئوليت ؟ اينهمه سنگيني ؟ خيلي سخت مي گيرد .


اما شيعه صوفي نگران نيست ، زيرا برايش راه حلهاي ساده اي دارد : كتاب دعا را مي گشايد ، نوشته است كه فلان چهار كلمه را اگر درپله چهارم صفا و مروه بايستي و بخواني ، پولدار مي شوي ! اين مال دنيا – و اگر همين دعا را بنويسي ، يا رو به قبله بايستي و بخواني . ويا با آب انار روي كاسه آب نديده بنويسي و بخوري تمام گناهات – افزونتر ازستاره هاي آسمان و ريگهاي بيابان و قطرات باران بخشوده مي شود . پاك همچون روز اولي كه از مادرزاده زائيده شدي – اينهم آخرت-پس مؤمن زرنگ به اين ، رو مي آورد كه هم راحت تر است و هم كم خرج تر و هم پردرآمد تر ! او لاي قرآن را باز نمي كند . كه را ه حلش را دركتاب دعا يافته است !
علي (ع) دربرابرمان ايستاده است ، اگر بشناسيمش – كه همه مصالح خويش و سرنوشت خود و خانواده و فاميل و گروهش را فداي حق و ناس مي كند و لحظه اي ميدان جهاد و مبارزه راخالي نمي گذارد و با اين همه دربرابر مسئوليت عظيمي كه بردوش دارد ، چنان مضطرب و وحشتزده است ، اضطراب و وحشتش را به دوستدار و آشناي خويش نيز منتقل مي كند – بار مسئوليت بر دوشمان مي افتد پيامبر پيش رويمان ايستاده است – و به دختر عزير دردانه اش مي گويد : فاطمه ! كاركن كار. كه من براي تو هيچ كاري نمي توانم كرد – شناختنش از مسئوليت سرشارمان مي كند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید