بخشی از مقاله

جن و شیطان

1. مقدمه
در طول حيات هر انسانی موقعيتهايی وجود دارد كه نقطه عطفی در زندگی او به شمار می آيند و چه زيباست كه اين نقطه عطف به سمت آگاهی و كمال باشد. قدم گذاردن در وادی ناشناخته و رسيدن به دانش و آگاهی شايد يكی از بزرگترين نقاط عطف در زندگی من بوده باشد. من هم مثل بسياری از افراد، شناختم از جن تنها در گفته ها و شنيده هايی خلاصه می شد كه بيشتر به افسانه و قصه نزديك بودند تا واقعيت، ولی امروزه پس از ماهها تحقيق و مطالعه به اين باور رسيده ام كه جن يك افسانه و خرافه نيست، ?جن يك واقعيت مسلم است.؟
موجودات ماوراء‌الطبيعه
شايد به جرات بتوان بحث در وادی موجودات ماوراءالطبيعه را به قدمت تاريخ بشری دانست، چه در ميان عوام و چه در ميان روشنفكران، دانش پژوهان ومحققين هر عصر. از اين رو بعد از گذشت قرنها اين بحث هنوز هم به همان تازگی دنبال شده و چنانچه وقتی نوشته ای، گفتگويی، داستانی و يا حتی فيلمی درمورد آن تهيه می شود از استقبال عموم برخوردار می گردد، چرا كه بشر هميشه تشنه برداشتن حجاب از مستورهای پيرامون خويش است، تا بتواند حس غريزی كنجكاوی خود را نسبت به اين موجودات، به طريقی تسكين بخشد. شايد يك وجه اشتراك را بتوان در ميان عوام و روشنفكران و دانشمندان يافت و آن شك و ترديد نسبت به واقعيت وجودی آنان است؛ چرا كه حتی سير تكاملی علم در قاره اروپا و امريكا هم نتوانسته آن را از محالات بداند و علی رغم همه پيشرفتهای علوم بشری هيچ راه حل علمی برای پی بردن به چگونگی اين موجودات عنوان نشده و همه چيز مانند ازل در شك و ترديد است. اما در جهان بينی اسلامی همه چيز زيبا و بجا آفريده شده است،حتی موجود ماوراءالطبيعه‌ای با نام ?جن?، موجودی كه حتی برخی از مسلمانان، روشنفكران و دانش پژوهان در زمينه دينی يا به ديده شك و ترديد در آن نگريسته، و يا سكوت كرده اند.
جن يك واقعيت است يا افسانه
در ميان انسانها بر سر خلقت نظام عالم دو ديدگاه كلی وجود دارد، عده ای كه همه چيز را ناشی از خلقت ذات الهی می دانند و گروهی ديگر كه سرمنشا خلقت نظام عالم را در طبيعت جستجو می كنند. اگرچه ميان آنان اختلاف نظرها بسيار عميق و اساسی است، ولی هيچ يك از اين دو گروه نتوانسته اند وجود موجودات ماوراؤالطبيعه را انكار كنند. آنهايی كه خداباورند و به روح و معاد معتقدند (غير از مسلمانان) از آنها به عنوان ارواح خبيثه و يا ارواح شرير و يا شيطان ياد می كنند، برخی هم آنها را موجودات فضايی قلمداد می كنند، ماديون هم كه اعتقادی به ذات الهی و قدرت پروردگار ندارند، اين موجودات را همان انسانهای اوليه ای می دانند كه در سير تكامل بين انسان و ميمون حيران مانده و به شكل و شمايل غريب درآمده اند و يا حتی برخی از آنان معتقدند كه اينان انسانهای وحشی و بدوی در اعماق جنگل هستند و گاهی خود را نمايان ساخته و موجب اذيت و آزار انسانهای متمدن می شوند. و اما مسلمانان : بنا به نص صريح قرآن، موجودات عالم به سه گروه گروه تقسيم می شوند: ۱ـ جمادات ۲ـ نباتات ۳ـ حيوانات؛ كه يا دارای عقلند مانند انسان، فرشتگان و جنيان و يا فاقد عقل و شعورند مانند حيوانات و باز بنا به آيات نورانی قرآن كريم، بايد بدانيم كه بدون هيچ شك و ترديدی موجودی با نام ?جن? در جهان آفرينش وجود دارد كه از نظر تكليف و شايستگی مورد خطاب پروردگار قرارگرفته و مشابه انسان می باشد، چرا كه، ۱ـ سی و چهار بار نام جن در قرآن كريم آورده شده است. ۲ـ هفتاد و دومين سوره قرآن با نام اين موجود مزين گرديده است. ۳ـ احاديث و روايات فراوانی از پيامبر اكرم (ص)، حضرت علی (ع)، امامان و بزرگان علوم دينی در اين خصوص، موجود بوده و در دسترس قرار دارد. ۴ـ به وسيله بسياری از انسانها رويت شده اند. به آياتی از قرآن كريم كه وجود جن را مبرهن می داند اشاره می كنيم.
سپاهيان سليمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمده و به صف می رفتند. (سروه نمل، آيه ۱۷)
برای خدا شريكانی از جن قرار دادند و حال آن كه جن را خدا آفريده است. (سوره انعام، آيه ۱۷)
بگو اگر جن و انس گرد آيند تا همانند اين قرآن را بياورند، نمی توانند، هر چند كه يكديگر را ياری دهند. (سوره اسرا، آيه ۸۸)
سخن پروردگارت بر تو مقرر شد كه جهنم را ازجن و انس انباشته می كنيم. (سوره هود، آيه ۱۱۹)
ای گروه جنيان و آدميان، اگر می توانيد كه از قطر آسمان و زمين بگذريد، بيرون رويد ولی بيرون نتوانيدرفت مگر با قدرتی. (سوره الرحمن، آيه ۳۳)
مرحوم شيخ مفيد در كتاب ?ارشاد? آورده است: ?در آثاری از ابن عباس نقل شده: زمانی كه پيامبر اسلام (ص) به قصد جنگ با قبيله بنی مصطلق از مدينه خارج شد، هنگام شب به دره وحشتناك و صعب العبوری رسيد. اواخر شب جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و خبر داد كه طايفه ای از جن در وسط دره جمع شده و قصد مكر و شر و آزار و اذيت شما و اصحابتان را دارند?. (ارشاد ص ۳۹۹)
از حضرت امام صادق (ع) روايت شده : روزی حضرت رسول (ص) نشسته بود، مردی به خدمتشان رسيد كه بلندی قامتش مثل درخت خرما بود. سلام كرد، حضرت جواب داد و سپس فرمود: ?خودش و كلامش شبيه جن است?. سپس به او فرمود: كيستی؟ عرض كرد: من هام، پسر هيم، فرزند لاتيس، پسر ابليس هستم (بحارالانوار ص ۸۳)
بانو حكيمه دختر امام كاظم (ع) گويد: ?برادرم امام رضا (ع) را ديدم كه جلو در اتاقی با كسی صحبت می كرد در حالی كه تنها بود، عرض كردم: با چه كسی سخن می گوييد؟ فرمودند: فردی از جن آمده تا مسائلی بپرسد و از چيزهايی شكايت كند? (اصول كافی ص ۳۹۵)
علامه طباطبايی (ره) می فرمودند: ?روزی آقای بحرينی كه يكی از افراد معروف ومشهور در احضار جن و از متبحرين در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور يافت،چادری آوردند، دو طرفش را به دست من داد و دوطرف ديگر را به دستهای خود گرفت. اين چادر به فاصله دو وجب از زمين فاصله داشت. در اين حال جنيان را حاضر كرد، صدای غلغله و همهمه شديدی از زير چادر برخاست. چادر به شدت تكان می خورد چنان كه نزديك بود از دست ما خارج شود. من محكم نگه داشته بودم، آدمكهايی به قامت دو وجب در زيرچادر بودند و بسيار ازدحام كرده و تكان می خوردند و رفت و آمد داشتند، من با كمال فراست متوجه بودم اين صحنه، چشم بندی و صحنه سازی نبوده و صد درصد وقوع امر خارجی بوده است? (رجايی، تهرانی جن و شيطان ص ۴۷)
اينها شمه ای بود از آيات قرآن كريم و احاديث و روايات كه هر گونه شك و شبهه ای را در وجود واقعيت جن به يقين تبديل می سازد.
جن چگونه موجودی است؟
به واقع جن چگونه موجودی است و آيا می توان توسط علوم پيشرفته امروزی آن را اثبات كرد؟جن در لغت به معنای مستور و پوشيده است،همان طور كه بچه در رحم و پنهان از چشم ما را ?جنين? گويند و جنت اشاره به باغی است كه درختان آن مانع از به چشم آمدن زمينش می گردد. و شايد علت شك و ترديد در وجود جن نيز همان مستور و پنهان بودنش از انظار و حس بشری است، كه علت آن در ذات خلقتش نهفته است. قرآن كريم خلقت جن را چنين بيان می دارد:
و جان (كه در بعضی از متون اسلامی آمده است، جان پدر جن است همان طور كه آدم، پدر انسان) را پيشتر، از آتش زهرآگين آفريديم. (سوره حجر، آيه ۲۷)
خدا انسان را از گل خشك شده ای چون خاك سفال آفريد و جنيان را از شعله ای بی دود. (سوره الرحمان، آيه ۱۴ و ۱۵)
مرا از آتش خلق كردی و او (انسان) را از گل آفريدی. (سوره اعراف، آيه ۱۲)
از اين آيات در می يابيم كه جن، آتش است و انسان از جنس خاك، و اين چنين دريافت می شود كه جنيان قبل از انسان خلق شده اند، و از آن جايی كه هر دو از ماده آفريده شده اند پس مادی هستند، ولی دو تفاوت اساسی آنها را از ساير موجودات متمايز می سازد:
۱ـ می توانند خود را به هر شكل و قيافه ای درآورند (آكام المرجان) (به استثنای پيامبران و ائمه معصوم و بنا به برخی روايات حتی احدی از شيعيان).
۲ـ از چشم موجودات ديگر پنهانند. ملاصدرا پنهان و آشكار شدن جن را با هوا قياس می كند و اين طور عنوان می دارد: ?بدن های لطيف آنها در الطاف و نرمی متوسط بوده و از اين رو آماده جدايی و يا گردآمدن هستند، چون گرد هم آيند قوام آنها بهتر گشته و مشاهده می گردند و چون جدا گردند قوامشان نازك و جسمشان لطيف می شود و از ديده پنهان می مانند، مانند هوا كه وقتی ذراتش گرد هم می آيند غليظ می شود و به صورت ابر درمی آيد و وقتی ذرات از هم جدا می شوند لطيف شده و ديده نمی شوند.? (ملاصدرا، مفاتيح الغيب).
همين ذات وجودی جنيان به آنها اين امكان را می دهد كه خود را به هر شكلی و با هر حجمی درآورند، چه به اندازه سرسوزن و چه در اندازه اتاقی بزرگ. آنها به واسطه همين ويژگی، بعد زمان برايشان معنا ندارد، و مسافتی را كه بشر مدتها بايد آن را طی كند، در لحظه ای می پيمايند و اعمالی را كه از توان انسان خارج است آنها به راحتی قادر به انجامش هستند. عمده ترين علت شك و ترديد در وجود آنان هم همين پنهان بودن از چشم انسانهاست، كه البته از نظر علمی هم توجيه پذير است. چرا كه در جهان هستی چيزهای زيادی وجود دارد كه به چشم ما قابل رويت نيستند ولی قدرتشان از نظر جسمی از انسان به مراتب بيشتر است، مثل الكترونها، امواج الكتريسيته، نورهای ماورای بنفش، اشعه ايكس، باكتريها و ويروسها، آميب ها، جانداران تك سلولی و از همه مهمتر ذات اقداس الهی كه ديده نمی شود ولی كدام عقل سليمی می تواند آن را انكار كند؟ بنابراين صرف اين كه با حواس خود قادر نيستم آنان را درك كنيم، دليل بر نبودن آنها نيست.
آيا جن ها برتر از انسانند؟
همه ما واژه ?از ما بهتران? را به كرات شنيده ايم. اين واژه در فرهنگ عاميانه ما اغلب برای جن به كار می رود ولی آيا واقعا اين چنين است؟ آيا جن موجودی برتر از انسان است؟ خداوند در قرآن كريم می فرمايد: ?و ما فرزندان آدم را بر بسياری از مخلوقات خود برتری و فضيلت كامل بخشيديم.? (سوره اسرا، آيه ۷۰)
و همچنين واجب شدن سجده شيطان و فرشتگان بر انسان نيز، خود دليلی برای برتر بودن نوع انسان است در پيشگاه خداوند. يك انسان كامل بر همه موجودات برتری دارد و حتی بعضی از انسانها كه راه برقراری ارتباط با جنيان را می دانند (مديوم‌ها) می توانند بر آنها تسلط يابند. باز به قرآن كريم استناد می كنيم كه می گويد: ?از پريان بودند كه به فرمان پروردگارش برايش كار می كردند و هر كه از آنان از فرمان سرمی پيچيد به او عذاب آتش سوزان را می چشانديم. برای وی هر چه می خواست از بناهای بلند و تنديسها و كاسه هايی چون حوض و ديگهای محكم می ساختند. ? (سوره سبا، آيه ۱۲و ۱۳)
اگر چه قرآن كريم در مورد تسلط بر جن فقط از حضرت سليمان ياد كرده است ولی در بسياری از كشورها و حتی در كشور خودمان هم نمونه های زيادی ديده شده كه اشخاصی با عنوان جن گير و يا احضاركنندگان ارواح توانسته اند از آن ها بهره گيرند، كه البته در مبحثی جدا به آن خواهيم پرداخت. در هر حال بايد دانست كه در پيشگاه خداوند انسان، اشرف مخلوقات است و يك انسان كامل و مومن بر همه خلايق برتری دارد.
حيات و زيستن جن بر روی زمين چگونه است ؟
بنا بر آيه كريمه قرآن:
اين موجود عجيب پيش از آفرينش انسان، خلق شده است. (سوره حجر، آيه ۲۷)
جنيان از شعله های آتش آفريده شده اند. (سوره الرحمن، آيه ۱۴)
جنيان چون انسانها دسته دسته به دنيا آمده اند، تا زمان مرگ زندگی كرده و بعد به جهان آخرت خواهند رفت. (سروره فصلت، آيه ۲۵)
آنها نيز نر و ماده دارند. (سوره جن، آيه ۶)
آن ها نيز تمايلات نفسانی دارند. (سوره الرحمن، آيه ۵۶)
تعداد جنيان بيش از آدميان است. (سوره انعام، آيه ۱۲۸)
همان طور كه پيش از اين گفته شد، جن موجودی است مادی كه از آتش خلق شده است. از آنجايی كه ماده است، بنابراين حيات دارد و از آنجايی كه دارای حيات است و طبق آيات الهی زاد و ولد می كند پس نر و ماده دارد، خواب و خوراك دارد و پايان زندگی اش با مرگ توام است و باز بنا بر آيات كريمه، زندگی پس از مرگ نيز خواهد داشت كه در مبحث ديگری به آن خواهيم پرداخت.
تغذيه جنيان
از آنجا كه هر موجودی برای ادامه حيات خود احتياج به تغذيه و خوراك دارد جنيان نيز به طور قطع از چيزهايی تغذيه می كنند. چنان كه ?ابن بابويه? نقل كرده است: ?گروهی از طايفه جن خدمت پيامبر اكرم (ص) شرفياب شدند و عرض كردند: ای رسول خدا چيزی برای خوردن به ما عطا فرما، حضرت هم استخوان و بازمانده غذا را به آنها عطا كرد.? (وسايل الشيعه، جلد۱، ص ۲۵۲)
و نيز امام صادق (ع) می فرمايد: ?استخوان و ضايعات غذای جنيان است?. (وسايل الشيعه)
سخن گفتن جنيان
فطرت انسان به گونه ای است كه او را محتاج به سخن گفتن و ارتباط برقرار كردن با همنوعان خود ساخته است. از طرفی اصوات در حيوانات هم به طريق علمی و هم تجربی ثابت شده و همچنين در قرآن و روايات ذكر شده كه بعضی از پيامبران (مانند حضرت نوح و سليمان) زبان حيوانات را دانسته و می توانستند با آنها سخن گويند، در جنيان نيز به همين گونه است، از آنجايی كه جنيان نيز مادی هستند و زندگی اجتماعی آنها ايجاب می كند كه با يكديگر سخن بگويند، پس به طور قطع و يقين آنها اصواتی برای انتقال مفاهيم به يكديگر دارند ولی در فهم ما نيست. البته كسانی می توانند به طريقی حرفهای آنها را دريابند و با آنها سخن گويند; چنانكه حضرت رسول و برخی از امامان با آنها صحبت می كردند و افرادی بنا بر تواناييهای خاصی می توانند با آنها ارتباط برقرار كنند. (ارتباط دهندگان يا جن گيران) از امام صادق (ع) نقل شده است : ?روزی اميرالمومنين (ع) در كوفه بر فراز منبر مشغول خطبه بود كه ناگهان اژدهايی در حالی كه به شدت به طرف مردم می دويد و آنها از او می گريختند پديدار شد. حضرت فرمود: ?راه را برای او باز كنيد. ? اژدها جلو آمد و از منبر بالا رفت و پاهای حضرت (ع) را بوسيد و خود را به پاهای مبارك حضرت ماليد و سه بار دميد، سپس پايين آمد و رفت و حضرت خطبه را ادامه داد. وقتی مردم توضيح خواستند ايشان فرمود: او مردی از جن بود كه می گفت : فرزندش را يكی از انصار به نام جابر بن سميع، بدون اين كه به او آزاری رسانده باشد با سنگ كشته است و اكنون خون فرزندش را می طلبيد.? (بحارالانوار، ص ۱۷۲) قابل ذكر است، دری كه اژدها از آن وارد و خارج شده بود به ?باب الثعبان? (درب اژدها) مشهور شد.
پس از شهادت اميرالمونين (ع)، معاويه كه نمی خواست ذكری از فضايل آن حضرت گفته شود دستور داد فيلی آوردند و به آن در بستند. آن‌قدر فيل را در آنجا نگاه داشت تا به باب‌الفيل مشهور شد و هم اكنون نيز، ?باب الفيل? (درب فيل) ناميده می‌شود.
جن کیست؟
‍‌جن واژه‌ای عربی و به معنی "موجود پنهان و نادیدنی" است یا نامرئی (ناپیدا).
در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده می شود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه.
درقرآن مجید جن موجودی توصیف شده که «از آتش آفریده» شده است.

جن دارای دو جنس نر و ماده و دارای علم و ادراک معرفی شده است. همچنین به آنان ویژگی‌های اخلاقی داده شده و مواردی از تماس آن‌ها با انسان را متصور شده‌است. به روایت قرآن جن «از پیش از آفرینش انسان» بر روی زمین می‌زیسته است. در کل جن بیست و دو مرتبه در قرآن تکرار شده و دارای سوره‌ای به همین نام است.
دیگر باورهای مردم برای جن شکل ظاهری غریب و وحشتناکی را متصور می‌شوند که دارای ویژگی‌های غلوشده اخلاقی هستند. سری پیچیده‌ای از باورهای خرافی به آداب هم‌زیستی با جن و روش‌های دوری از خصومت آن‌ها می‌پردازند.

جن در فرهنگ اسلام
یکی از آفریده های خداوند موجودی است به نام جن. این موجود همانند انسان دارای تکلیف است و هدف از خلقت او، همانند انسان، عبادت و بندگی خداوند است. قرآن در سوره ذاریات آیه 56 و سوره الرحمان آیه 15 می‌فرماید:«جن موجودی است که از آتش آفریده شده است.» (و خلق الجان من مارج من نار)
جن اگرچه موجودی است که قدرت انجام کارهای استثنایی و فوق العاده را دارد ولی از نظر وجودی، ضعیف‌تر از انسان و تحت تسخیر اوست؛ چنان که می‌دانیم همین موجودات در حکومت حضرت سلیمان پیامبر خداوند در تحت سلطه او بودند. پیامبری که از جنس انسان‌ها برانگیخته شود پیامبر جنیان نیز هست.
امامان معصوم علیه السلام که به اذن خداوند، قدرت تصرف بر هر چیزی را دارند، بر جنیان نیز مسلط هستند. در تاریخ زندگانی ائمه علیهم السلام موارد متعددی در این مورد به چشم می خورد. گاهی نیز خود جنیان برای انجام خدمت و کمک اعلام آمادگی می‌نمودند، و پرسش‌های دینی و مشکلات خود را با مراجعه به امام برطرف می‌کردند، زیرا امام برای گروه جن نیز امام است.
خلاصه سخن آن که جنیان در تکلیف و مسؤولیت‌ها و اختیار و اراده و ثواب و عقاب و رهسپار شدن به سوی بهشت و یا فرو افتادن در دوزخ با آدمیان یکسان هستند .
بنابراین، این سخن که "جنیان به معنای میکروب و موجودات زنده ریز و ذره بینی هستند" باطل و نادرست است. آیا آنها هستند که با انسان ها و در ردیف آنها به جهنم می‌روند؟ آیا میکروب ها هستند که در مکه به حضور رسول خدا رسیدند و ایمان آوردند و آن محل اکنون به نام مسجد جن موجود است و مستحب است که حاجیان در آنجا دو رکعت نماز گزارند؟

« جن » در قران:
1- جن از شعله آتش آفریده شده؛ بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است. (سوره الرحمن، آیه 15)
2- جنیان دارای علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. آیات مختلفی از سوره جن بر این مطلب دلالت می کند.
3- دارای تکلیف و مسئولیت هستند. آیات سوره جن و آیاتی از سوره الرحمن دلالت بر این دارند.
4- گروهی از آنان مؤمن صالح و گروهی کافر هستند. (و انّا منا الصالحون و منّا دون ذلک ) (سوره جن، آیه 11 )
5- آنان نیز چون آدمیان دارای حشر و نشر و معادند. (و امّا القاسطون نکانوا لجهنم حطباً) (سوره جن، آیه 15 )
6- آنان قدرت نفوذ در آسمان ها و خبرگیری و استراق سمع داشته‌اند ولی بعداً ممنوع شدند. (جن، آیه 9 )
7- در میان آنها جن‌هایی یافت می‌شوند که از قدرت زیادی برخوردارند، همان گونه که در میان انسان ها نیز چنین است. (سوره نمل،‌ آیه 39 )
8- آنها قدرت انجام بعضی از کارهای انسان را دارند. (سوره سباء،‌آیه 12 و 13 )
9- خلقت آنها بر روی زمین قبل از خلقت انسان‌ها بوده. (سوره هجر، آیه 27 )
جن
جن در میان مسلمانان موجودی از جنس آتش است. در فرهنگ عامه از جمله موجودات افسانه‌ای است.
نام
‍‌«جن» واژه‌ای عربی و به معنی «موجود پنهان و نادیدنی» است. در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده می‌شود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه.
باورها
اسلام
شماری از باورها پیرامون جن از کتاب دینی اسلام، قرآن سرچشمه می‌گیرد. در قرآن جن موجودی توصیف شده که «از آتش آفریده» شده‌است.[۲] جن دارای دو جنس نر و ماده[۳] و دارای علم و ادراک معرفی شده‌است.[۴] همچنین به آنان ویژگی‌های اخلاقی داده شده[۵] و مواردی از تماس آن‌ها با انسان را متصور شده‌است.[۶] به روایت قرآن جن «از پیش از آفرینش انسان» بر روی زمین می‌زیسته‌است.[۷] در کل جن بیست و دو مرتبه در قرآن تکرار شده و دارای سوره‌ای به همین نام است. هم چنین بنا بر گفته قرآن شیطان یا ابلیس از جنس جن است.
در سوره نمل (مورچه) در قرآن کریم در آیه ۱۷ به این مورد اشاره شده‌است که سلیمان پیغمبر بر سپاهیانی از جن تسلط و آنها را در خدمت خود داشته‌است. [۸] نیز در آیه ۳۹ از سوره نمل به توانایی متافیزیکی این موجودات اشاره می‌شود. [۹] برخی برای جن ظاهر ترسناکی را متصور می‌شوند که مبتنی بر شواهد نیست. مجموعه پیچیده‌ای از باورهای خرافی به آداب هم‌زیستی با جن و روش‌های دوری از خصومت آن‌ها می‌پردازند.[۱۰] آنگونه که در بخشی از کتاب «در محضر استاد» که به پرسش و پاسخ‌هایی با مرحوم علامه طباطبایی می‌پردازد، به نقل از ایشان عمر این موجودات بسیار بیشتر از عمر انسان‌ها بوده و جمعیتشان نیز از جمعیت انسان‌ها بیشتر است. در همین کتاب اشاره شده‌است که سپاهی از جن‌ها به رهبری زعفر در واقعه کربلا به کمک امام حسین آمد ولی امام کمک او را نپذیرفت. علامه طباطبایی می‌فرمایند: یکی از جنگ‌های امام علی علیه السّلام با جن (نصیبین) بود.
تبار جنیان و نژاد هایشان
دختران شیطان 1- هفاف 2 - زلنبور 3 - ولّها 4 - أبيض 5 - أعور 6 - داسم 7 - مطرش 8 - دهّار 9 - الأجنبياتتمريح 10 - لاقيس 11 - مقلاص 12- اقبض و..........
اسامي بعضي از قبايل اجنه
1 - بنى القماقم 2 - بنى النعمان 3 - بنى قيعان 4 - بنى دهمان 5 - بنى غيلان 6 - الشماشقة الغاوون 7 - الطماطمة 8 - الدناهشة 9 - سكان المزابل 10 - سكان الخرابات 11 - بنى الاحمر 12 - قبيله الزوابع 13 - فرزندان ابو الجن وهم اربعة ( مازر ، كمطم ، قسورة ، طيكل ( 14 - ميمون ها : بزرگترين و پر قدرت ترين قبيله در ميان اجنه كه پادشاهان زير از اين قبيله هستند : الملك ميمون ابانوخ ميمون السحابى ميمون السياف ميمون الغواص ميمون الغمامى ميمون الطراق ميمون الاسود ميمون ابن سليط ميمون الخطاف و... كه در اينجا نام بعضي از اين پادشاهان و قبايل ذكر شد.
موكلين سبعه
۱-الملك عبد الله المذهب 2 - الملك مرة 3 - الملك ابا محرز الاحمر 4 - الملك برقان ابا العجائب 5 - الملك شمهورش 6 - الملك الابيض 7 - الملك ميمون ابانوخ و.....
موكلين چند سوره و نام باري تعالي
۱-موكلين سوره جن: الملك طارش الملك اباديباج الشيخ على ابو الشراميط 2 - موكل سوره الفاتحة: الملك الاخيضر 3 - موكل سوره الكوثر: السيد عبد الكريم 1 - موكلين نام الله: هلال هياكل كهيال 2 - موكلين نام لطيف: عبد البارئ عبد اللطيف عبد الفتاح شعاع نور صالح شعضوض حقيال
نام بعضي از موكلين و ملائكه:
۱-سعصيائيل 2 - مهيائيل 3 - حيائيل 4 - صهيائيل 5 - طوطيائيل 6 - دريائيل 7 - صلهكفيائيل 8 - الملك الاحمر و.........
نام اجنه يهودي و انصاري
الاسد الغضوب 2 - الملك زنقط 3 - القط الاسود 4 - خربط 5 - طلمش و.............
اجنه كافر ( شياطين)
۱-عزازير 2 - زيتون 3 - ساروخ 4 - دنهش 5 – دختران ابليس 6 - ذات المحاسن 7 - عائنة 8 - نائلة ام الشعور المائلة 9 - دختران الخناس 10 - ناصور 11 - ميمون النكاح 12 - سنجاب ابن البواب 13 - زعزوع و...
مسیحیت
آنگونه که از باورهای مسیحی برمی آید مسیحیان به وجود جن معتقد بوده و آنها را «ارواح خبیث» یا «ارواح شیطانی» می‌دانند.در بسیاری از آیات عهد عتیق و عهد جدید از جن، اجنه و شیطان و ابلیس به صراحت نام برده شده است از جمله لاویان ۱۹:۳۱ و ۲۰:۶ ، اول سموئل ۲۸:۳ و ۲۸:۹ و ۲۸:۷ اول تواریخ ۱۰:۱۳ ، متی ۴:۱ و ۱۲:۲۲ ، لوقا ۴:۵ و ۸:۱۲ ، یوحنا ۸:۴۴ و بسیاری آیات دیگر. ضمنا جن گیری جزء اموری است که کلیسای کاتولیک به صورت تخصصی آن را انجام می دهد و در حال حاضر پاپ بندیکت شانزدهم از آن حمایت می کند و انجمن بین المللی جن گیران برای همین موضوع توسط پدر گابریل آمرث تاسیس شده است.[۱] برخی گمان می کنند درباره ماهیت آنها در بین عامه مردم غلو شده و تصویری ترسناک از آنان ترسیم شده‌است.
:. شيطان در روز عاشورا .:
شيطان لعين تصميم گرفته كه انتقام خود را از اولاد آدم بگيرد. لذا در تمام اختلافات حضور پيدا مى كند، در تمام جنگ ها حاضر مى شود و جبهه دشمن را تقويت مى كند، فراريان را با حيله بر مى گرداند، به سوى ميدان مى كشاند و آتش جنگ را شعله ور مى سازد.
يكى از آن جاها روز عاشورا بود كه تمام لشكريان خود را جمع كرده و به پايكوبى و رقص پرداخت . هر كس از لشكر امام حسين عليه السلام شهيد مى شد، از خوشحالى فرياد مى زد و رقص مى كرد. هر كدام از لشكريا عمر سعد فرار مى كردند، شيطان به صورت يكى از سر كرده هاى لشكرها در مى آمد و سر راه شان را مى گرفت و آنان را به ميدان بر مى گرداند. مى گفت : واى بر شما، اين همه جمعيت و مردان شجاع ، از يك نفر تشنه و بى كس و مجروح گريزان شده ايد! مردانگى و غيرت شما كجا رفت ؟! برگرديد او را محاصره كنيد، با ضرب شمشير از پاى در آوريد و اگر نمى توانيد، او را تير باران نماييد.
با حيله و نيرنگ لشكر را بر مى گردانيد و شورى ديگر در جنگ ايجاد مى كرد. ولى آنها چون جراءت نمى كردند از نزديك با امام حسين عليه السلام بجنگند از دور، آن قدر تير به سوى آن مظلوم انداختند كه مانند مرغ پر در آورده بود. وقتى كه تير سه شعبه زهر آلود بر سينه امام نشست و از پشت سر بيرون آمد، امام عليه السلام از بالاى اسب بر زمين افتاد. شيطان ميان آسمان و زمين از خوشحالى فرياد زد و گفت : امروز كينه خود را بر سر اولاد آدم خالى كردم و انتقام خود را گرفتم . او مى كوشيد تا لشكر زودتر كار حسين عليه السلام را تمام كند.(539)
زينب مى فرمايد: وقتى ابن ملجم ضربت بر سر پدر بزرگوارم زد، من آثار مرگ را در ايشان ديدم ، پيش رفتم و عرض كردم : اى پدر بزرگوار! ((ام ايمن )) حديثى از براى من گفته است دوست دارم آن را از دو لب مبارك شما بشنوم . آن حضرت فرمود: اى نور ديدگان من ! حديث همان است كه ((ام ايمن )) به تو گفته و برخى از مصيبت هاى كربلا و گرفتارى هاى آن روز را براى دخترش زينب بيان كرد تا جايى كه فرمود: زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ما را به اين حديث خبر مى داد، فرمود:
يا على ! در آن روز، ابليس با شياطين خود، از شدت شادكامى در سرتاسر زمين پرواز مى كند و به شياطين و هوادارانش مى گويد:
اى جماعت شياطين ! شاد باشيد كه انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم ، برترين بدبختى را براى آنها فراهم كردم ، جهنم را به آنها به ميراث دادم ، مگر جماعتى كه دست به دامن اين خانواده شوند و از آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم يارى جويند.
اى شياطين ! بر شما باد كوشش در راه ايجاد بدبينى به اين خانواده ، كارى كنيد كه به اين خانواده و دوستان آنها دشمنى ورزند تا كفر و گمراهى در مردم استوار شود و يك نفر از آنها رستگار نگردد.
بعد از آن ، حضرت على عليه السلام به زينب فرمود: اى نور ديدگانم ! بى گمان ابليس در اين سخن راست گفت : با اين كه كار او هميشه دروغ گفتن است ؛ زيرا مى داند هيچ عمل صالحى با داشتن دشمنى با شما فايده اى ندارد، هيچ گناهى با داشتن دوستى شما ضرر و زيانى به انسان نمى رساند، (مگر گناهان كبيره ) يعنى ، شيعيان شما به واسطه علاقه اى كه به شما دارند، اگر گناه و معصيتى نمايند و موفق به توبه شوند و گناهان خود را ترك نمايند ضررى متوجه آنها نمى شود.
و دشمنان شما، به واسطه دشمنى و عداوتى كه با شما دارند، اگر مانند جن و انس خدا را بپرستند، عبادات آنان سودى به حالشان نخواهد داشت.
:. شيطان و عمار ياسر .:
((عمار)) هم از جمله كسانى است كه از اول ، زير بار فرمان شيطان نرفت . از همان آغاز با او مخالف بود با مسلمان شدن و عبادتش او را اذيت مى كرد. چند مرتبه با شيطان كشتى گرفت و او را بر زمين زد.
چنان چه وارد شده : در يكى از سفرها، كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم با اصحاب خود مى رفتند، آب آنان تمام شد. آن حضرت به ((عمار)) فرمود: برو از چاهى كه در فلان موضع بيابان است آب بياور.
وقتى ((عمار)) كنار چاه رسيد، مى خواست آب بردارد، شيطان آمد و گفت : نمى گذارم از اين چاه آب بردارى ! زيرا چاه مسكن شياطين است.
عمار در برابرش ايستاد و با او در افتاد. با يك حمله شيطان را بر زمين زد. سنگى برداشت و با آن بينى شيطان را شكست . وقتى روى سينه او نشست ، ديد بسيار لاغر و رنجور است.
پرسيد: آيا همه شياطين چنين لاغراند؟ در جواب گفت : بعضى از شياطين چاق و بعضى لاغرند، من هم كه چنين لاغرم بر انسانى موكل هستم كه موقع خوردن غذا ((بسم الله )) مى گويد و من نمى توانم از غذاهاى او بخورم ، از اين رو لاغر شده ام.
سپس گفت : اى ((عمار))! از روى سينه من بلند شو تا بار ديگر كشتى بگيريم ، اگر اين دفعه نيز مرا به زمين زدى چيزى به تو ياد مى دهم كه از آن نفع ببرى.
عمار از روى سينه او بلند شد و كشتى گرفتند. اين بار هم شيطان را بر زمين زد و گفت : چيزى را كه به من قول دادى ، بگو. شيطان گفت : اى ((عمار))! بدان در هر خانه اى كه قرآن خوانده شود به خصوص ((آيه الكرسى )) شياطين از آن فرار مى كنند.
عمار ياسر او را رها كرد و مشك خود را پر آب نمود و برگشت خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، و داستان را براى آن حضرت تعريف نمود.
:. شيطان در جنگ بدر .:
وقتى كه لشكر اسلام و مشركان در برابر هم صف بستند، و صف ها سامان گرفت ، ابليس به صورت سراقه بن مالك نزد قريش آمد. قرآن در اين باره مى فرمايد:
-اى پيامبر! به ياد آر وقتى را كه ، شيطان كردار زشت آنا را در نظرشان زيبا نمود - و براى فريب دادن آن جاهلان به شكل پيرمردى در آمد - و گفت : من با قبيله خود شما را يارى مى دهم و كارهاى پليدشان را به ديد آنان آراسته گردانيد.
و نيز افزود: هم چنين امروز - مسلمانان تاب مقاومت شما را ندارند - احدى بر شما غالب نمى شود، ((و قال لا غالب لكم اليوم من الناس و انى جارلكم )) و من امروز شما را امان دهنده ام و لشكرى بسيار از شياطين را حاضر كرده و به كفار نشان داد و گفت : با اين لشكر به كمك شما آمده ام و شما را پشتيبانم !.(531)
پرچم را به من دهيد. سپس علم را به دست گرفت و از پيشاپيش لشكر حمله مى كرد. چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم چنين ديده دست نياز به درگاه خالق بى نياز بلند كرد و مشغول دعا و تضرع شد.
گفت : خدايا! اگر اين ها كشته شوند، ديگر در اين سرزمين كسى تو را نمى پرستد. جبرئيل نازل شد و گفت : يا رسول الله ! غمگين مباش ، خداوند مرا با هزار فرشته فرستاد. در همين هنگام ابر سياهى با برق بسيار بر بالاى سر لشكر ظاهر شد حضرت ايستاد، مسلمانان صداى اسلحه از آن مى شنيدند، و آوازى شنيدند كه مى گفت : نزديك برو اى هيزوم (هيزوم نام اسبى است كه آن روز جبرئيل بر آن سوار بود) چون ابليس لعين جبرئيل امين را ديد در حالى كه دستش در دست حارث بن هشام بود علم را از دست انداخت و به عقب برگشت كه فرار كند!
حارث گفت : اى سراقه ! كجا مى روى ؟ در چنين حالى ما را تنها مى گذارى ؟ ابليس گفت : من مى بينم چيزى را كه شما نمى بينيد. من نيروى عظيمى از فرشتگان آسمان را مى بينم و شما نمى بينيد! و گفت : از شما بيزارم . از قدرت و غضب و عقاب خدا مى ترسم كه عقاب خداوند بسيار است .(532)
حارث به گمان آن كه سراقه است گفت : اى سراقه ! تو دروغ مى گويى . من چيزى نمى بينم ، مگر فرومايگان مدينه را. شيطان با دست خود بر سينه حارث زد و دست خود را از دست او بيرون آورد و گريخت . در پى او مردم هم گريختند.
مولانا اين تكه تاريخ و فرار شيطان از ترس ملائكه را در قالب اشعارى بيان كرده است:
همچون شيطان در سپه شد صد يكم
خواند افسون كه اننى جار لكم
چون قريش از گفت او حاضر شدند
هر دو لشكر در ملاقات آمدند
ديد شيطان از ملائكه اسپهى
سوى صف مؤمنان اندر رهى
ان جنودا لم تروها صف زده
گشت جان او زبيم آتشكده
پاى خود واپس كشيده مى گرفت
كه همى بينم سپاهى من شگفت
گفت : حارث از سراقه شكل هين
دى (533) چرا تو مى نگفتى اين چنين
گفت : اين دم من همى بينم حرب
گفت : مى بينى جعاشيش عرب
مى نبينى غير اين ليك اى تو ننگ
آن زمان لاف بود اين وقت جنگ
دى همى گفتى كه پايندان شدم
كه بودتان فتح و نصرت دم به دم
دى زعيم الجيش (534) بودى اى لعين
وين زمان ، نامرد و ناچيز و مهين
تا بخورديم آن دم تو و آمديم
تو به تون (535) رفتى و ما هيزم شديم
چون كه حارث با سراقه گفت : اين
از عتابش خشم گين شد آن لعين
دست خود خشمين ز دست او كشيد
چون ز گفت اوش درد دل رسيد
سينه اش را كوفت شيطان و گريخت
خون آن بيچارگان زين مكر ريخت
چون كه ويران كرد چندين عالم او
پس بگفت انى برى منكم
كوفت اندر سينه اش انداختش
پس گريزان شد چو هيبت تاختش (536)
جبرئيل شيطان را دنبال كرد و به تعقيب او پرداخت تا به دريا رسيدند. در آب فرو رفت و گفت : پروردگارا! وعده ام دادى كه تا آخر دنيا زنده بمانم ، به وعده خود وفا كن ، اى خدا! مگر از مهلتى كه به من دادى پشيمانى ؟
عده اى از كفار كشته و عده اى اسير شدند و بقيه هم به طرف مكه برگشتند. هنگامى كه به مكه رسيدند گفتند: سراقه ما را فرارى داد.
خبر به سراقه رسيد، نزد قريش آمد. سوگند ياد نمود و گفت : من از جنگ شما با خبر نشدم تا وقتى كه خبر گريختن شما را شنيدم . من در آن جنگ اصلا حاضر نبودم.
وقتى مسلمان شدند، تازه فهميدند آن كسى كه گريخت شيطان بوده كه به شكل سراقه در آمده و باعث شكست آنها شده است.
شیطان
کلمه شیطان را بسیار شنیده اید ، هم او که در کمین آدمیان نشسته است تا آنها را از مسیر اصلی خود که همانا صراط مستقیم است دور نمایدمسیری که اگر موفق به طی آن شویم در جوار رحمت الهی آرام خواهیم گرفت و این خود مستلزم داشتن معرفت نسبت به خودمان وهدف خلقتمان است ولی باید توجه داشت در این مسیر شیطان وافراد شیطان نما نیز منتظرهستند.

کلمه « شیطان» ازماده « شطن» گرفته شده به معنی خبیث وپست است ،شیطان به موجود سرکش ومتمرد گفته می شود. بایدگفت که «شیطان» اسم عام(اسم جنس)است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (علم)می باشدوبه عبارت دیگر« شیطان» ،به هر موجود موذی ومنحرف کننده و طاغی وسرکش،خواه انسانی وغیر انسانی می گویند وابلیس نام آن شیطانی است که آدم را فریب داد واکنون هم بالشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.

شیطان ،به موجود موذی ومضر گفته می شود، موجودی که از راه راست برکنار بوده ودرصدد آزار دیگران است، موجودی که سعی می کندایجاد دو دستگی نماید و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنانکه در آیه 91سوره مائده می خوانیم:« انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء 000شیطان میخواهد بین شما ، دشمنی و بغض و کینه ایجادکند000». شاید بپرسید شیطان که موجوداغواگراست ،اصلا چرا آفریده شدوفلسفه وجود اوچیست؟

اولا خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک آفریده شد وانحرافش براثر خواست خودش بود.

ثانیا از نظر سازمان آفرینش ، وجود شیطان ،برای افراد با ایمان وآنها که می خواهند راه حق رابپویند، زیان بخش نیست، بلکه وسیله پیشرفت وتکامل آنها است،چه اینکه پیشرفت و ترقی وتکامل ، همواره در میان تضادها صورت می گبرد.

باید توجه داشت شیطان در مسیر منحرف کردن انسانها به صورت تدریجی گام برمی داردو سعی می کند آنها رادر انحرافات غرق نماید.
تاثیر شیطان در وجود انسان ، یک نوع تاثیر خفی و نا آگاه است که در بعضی ازآیات از آن به «ایحاء» شده است.
در آیه 121سوره انعام می خوانیم « وان الشیا طین لیوحون الی اولیائهم: شیطان به دوستان خود و کسانی که آماده پذیرش دستورات آنها هستند، وحی می کنند» همانطوری که می دانیم« وحی» در اصل صدای مخفی و مرموز و احیانا تاثیرهای ناآگاهانه است.

الشیطان یعدکم الفقرویامرکم بالفحشاءوالله یعدکم مغفره منه وفضلا والله واسع علیم (268/بقره)
شیطان شما را به هنگام تصمیم به انقاق از تهیدستی می ترساند و شما را به زشت کاری فرمان می دهد، ولی خدا شما را به آمرزشی از جانب خود و(به)بخششی(بسیار)وعده می دهد و خدا گشاینده و دانا است.

« یعد» : وعده می دهد.
باید توجه داشت در ایات قرآن کریم راز سقوط شیطان به کرات بیان شده است:
*هنگامی را( به یاد آور که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من از گلی (تیره)بشری (ارجمند)خواهم آفرید.(71/ص)
*پس هنگامی که او را درست کردم و از روح خود در (کالبد)او دمیدم (شما) در برابرش سجده کنان (به خاک)بیافتید.(72/ص)
*پس فرشتگان همگی یکسره (در برابر آدم به فرمان خدا و در جهت تقرب به بارگاه او) سجده کردند.(73/ص)
*مگر ابلیس که سرباز زد واز کفرگرایان گردید.(74/ص)
*(خدای فرزانه به او)فرمود: هان ای ابلیس چه چیزی تو را از این (کار)بازداشت که برای به دست (قدرت و تدبیر)خود آفریده ام سجده آوری؟ آیا (به راستی)تکبر ورزیدی یا از برتری طلبانی؟(75/ص)
*این آیه در قالب پرسشی وبه صورت نکوهش ابلیس آمده و این بدان دلیل است که فرشتگان بدانند که این موجود رانده شده و سرکش تنها به انگیزه تکبر و خود بزرگ بینی راه نافرمانیرا درپیش گرفت و نه به خاطر داشتن عذر و بهانه ای قابل دفاع.(75/ص)

*این سرکشی و نافرمانی ات از آن جهت بود که به راستی تکبر ورزیدی و یا از برتری جویانی؟ آیا خود را از آن چه هستی برتر و بالاتر پنداشتی وخود را فراتر از فرمانبرداری از خدا قرار دادی ویا ازکسانی بودی که مقامشان فراتر از این است که سجده آورند و بدین پندار خود را برتر پنداشتی؟(75/ص)
* (ابلیس)گفت: (بار خدایا)من از او بهترم،(چرا که)مرا از آتشی (فروزان)آفریدی،اما اورا از گلی (تیره وبی مقدار)ابلیس برای پاسخ ،این پنداررابرگزی که آدم ونسل تباراو برتر وبالاتراست،از این رونباید ازاوخواسته شود که در برابرآدم سجده آورد.(76/ص)
فرمود: اینک(که چنین است)ازآن(موقعیت وجایگاه)بیرون شوکه تو رانده شده ای.
*وبه یقین لعنت من تا روز جزا بر تو خواهد بود.(78/ص)
*(ابلیس)گفت:پروردگارا،پس مرا تاروزی که(مردم برای حسابرسی)برانگیخته میشوند،مهلت ده.(79/ص)
*ابلیس به جای بیداری وتصمیم به بازگشت ازسرکشی و نافرمانی وبه جای جبران گناه،به شقاوت وبیداددیگری دست یازید واز بارگاه خدا فرصت و مهلت خواست،اما نه برای بازگشت به حق و اصلاح پذیری ،بلکه ادامه سرکشی و گمراهی وگمراه گری،به همین جهت رو به بارگاه خدا آورد.(79/ص)
*فرمود:به یقین تو از مهلت داده شدگانی.(80/ص)
*(اما نه برای همیشه،بلکه)تاروز آن معلوم (ومشخص)!پیام آمدکه خواسته ات برای مدتی مشخص پذیرفتهاست،اما به هوش باش که این مهلت برای همیشه نیست.(81/ص)
*گفت: پس به شکست ناپذیری ات سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم ساخت.
درست در اینجا بود که ابلیس درون آلوده و اندیشه پلید خود را برای همه هوشمندان عصرها و نسل ها آشکار ساخت و گفت : قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین پروردگارا!به شکست ناپذیریت وقدرت بیکرانت که همه پدیده ها مغفور آنندسوگند که من همه فرزندان آدم رااز شاهراه حق و عدالت و توحید وتقوی به بیراهه خواهم کشاند.

*مگر بندگان خالص شده (وپاکدل)ات ا زمیان آنان را (که من نمی توانم برآنان چیره گردم).(83/ص)
در پایان باید گفت که انسان همواره در لحظه های عمر خویش ودر گزینش کارها دو راه بیشترنداردیکی را ه شیطان وگمر اهی است ودیگری راه کمال وصراط مستقیم ،وتمام تلاش شیطان آن است که بر سر راه مستقیم بنشیندوبه عنوان یک رهزن ماهر نگذارد کسی این صراط را طی کندهرگاه انسان بتواندبا اراده و ایمان این خواسته ها و امیال را که توسط شیطان به دایره ذهن اوهجوم می آورندقبل ازاین که منجر به عمل شوند تزکیه وتصفیه نماید به صراط مستقیم که رستگاری وسعادت ابدی است راه می یابد.
سلیمان نبی
دوران پادشاهی سلیمان نبی یکی از عظیم ترین و بی نظیر ترین دوران بشر روی کره زمین است.در این دوره تمام موجودات پادشاهی او با یکدیگر در صلح و صفا زندگی می کردند و تمام اجنه ی بد و خطرنک به دست او به زنجیر کشیده شدند و برای او کارهای خارق العاده می کردند.
فرزند صالح شیطان
روزی پیامبر اکرم(ص) به همراه حضرت علی(ع) در پشت کوههای مکه به طرف عکاظ میرفتند معروف است که بین مکه وطائف وادی جن است که جنیان صوت قرآن رسول خدا راشنیدند وا یمان آوردند پیرمردی را میبینند که شبیه جنیان است پیرمرد به نزدیک میآید وسلام می کند پیامبر وحضرت علی جواب سلام او را میدهند واز او میپرسند که رفتار تو شبیه جنیان است آیا جن هستی جواب میدهد بله من هام بنلاقیس بن ابلیس هستم یعنی نتیجه خود شیطان رانده شده از درگاه خداوند.
حضرت می فرماید تو پیرو شیطان نیستی میگوید بله یا روسول الله من تقربیا تمام عمر دنیا را دارم من در زمانی که هابیل قابیل را کشت غلام ابن اعوام بودم ولی توبه کردم.
حضرت میپرسد با دست چه کسی توبه کردی میگوید با دست حضرت نوح من در کشتی با او بودم وحتی حضرت نوح را به خاطر اینکه مردمش را نفرین کرده بود مذمت کردم وهم خودش گریه کرد وهم مرا گریاند وگفت من از این کارم پشیمونم وبه خدا پناه میبرم..........................
حضرت امیرالمومنین شیطان لات و عزی را می کشد
حضرت علی فرمودند: شبی از شبها که بسیار تاریک بود پیامبر مرا صدا کردند و فرمودند: شمشیرت را بردار و بالای کوه ابوقبیس برو و هر کس را دیدی بکش. من هم شمشیر به دست بالای کوه رفتم و مرد سیاهی که چشمانش سرخ بود مشاهده کردم. از قیافه او هولی مرا فرا گرفت. نزدیکش رفتم و با شمشیر ضربتی به او زدم و او را نصف کردم. همزمان با کشته شدن او، ناله ای از خانه های مکه بلند شد. سپس نزد پیامبر آمدم و از منزل خدیجه بود و به حضرت خبر دادم. حضرت رسول پرسیدند: آیا می دانی چه کسی را کشتی؟
گفتم: نه خدا و رسولش می دانند. حضرت فرمودند: شیطانی که مسئول پرستیده شدن لات و عزی بود را کشتی. از این به بعد دیگر این دو بت را کسی نخواهد پرستید.
آغاز بت پرستی توسط شیطان
حضرت ادریس در زمین، انیسی به نام اسقلینوس داشت که به زهد و تقوا معروف و به استجابت دعا موصوف بود و از ادریس کسب حکمت نموده بود، پس از رفع ادریس به آسمان او دلگیر شده و تمثال ادریس را ساخته و با آن مانوس گردید و پس از چندی ناگهانی درگذشت مردم چون به مسکن او رفتند آن تمثال را یافته و از ساخت آن حیران شدند، ابلیس دسیسه کرد و تخیلات باطل در ذهن آنان آورد. گفتند: اتدریس این تمثال را به صمدیت ستوده استجابت دعای او به عبادت آن صنم بوده و از ادریس به این شخص رسیده و او نیز به همین تمثال مستجاب الدعوه شده آنگاه به فریب شیطان انان بت پرستی را بر خدا پرستی برگزیدند و این وقت ششصد و نود و پنج سال از هبوط آدم گذشته بود که آغاز بت پرستی شد.
علائم دعوت‏هاى شيطان
شيطان از راه‌هاي مختلف انسان را وسوسه مي كند و او را به گناه و نافرماني مي‌كشاند كه خداوند به برخي از آنها در قران كريم اشاره فرموده است.
«الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء(1) ؛ شيطان شما را از فقر مى‏ترساند و به كار ناشايسته فرمان مى‏دهد. هنگامى كه مى‏خواهد انسان را از انفاق فى سبيل الله بازدارد، مى‏گويد: خرج نكن، خودت فقير مى‏شوى! يا براى آن كه آدمها را از جهاد باز دارد، آنان را مى‏ترساند:
انما ذلكم الشيطان يخوف اولياءه فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين(2) ؛ همانا اين شيطان است كه پيروان خود را مى‏ترساند، شما از آنان نهراسيد و اگر مؤمن هستيد از من بترسيد.
يكي ديگر از علائم و قرائن وساوس شيطانى، امر به فحشاء است، هر گاه آدمى احساس كرد كه تمايل به فحشاء دارد بداند كه وسوسه‏اى از شيطان است.
و من يتبع خطوات الشيطان فانه يامر بالفحشاء و المنكر(3)؛ كسى كه از گام‌هاى شيطان پيروى مى‏كند،(بدان)كه او به كار ناشايسته و ناپسند فرمان مى‏دهد.
و علامت ديگر، بازداشتن از ياد خداست:
و اما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين(4)؛ و چون شيطان تو را به فراموشى اندازد (از ياد خدا)، پس از ياد آوردن (اين مطلب يا خدا) ديگر با گروه ستمكاران منشين.
در جزء نخستين همين آيه آمده است:
و اذا رايت الذين يخوضون فى اياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره(5)؛ اگر ديدى كسانى در آيات ما فرو رفته‏اند(آن را به استهزاء گرفته‏اند)، از آنان رويگردان تا هنگامى كه گفتگو را تغيير دهند و مطلب ديگرى بگويند.
خطاب خداوند به پيامبر بزرگوار و ارجمند اسلام است البته از باب‏ «به در مى‏گويند كه ديوار بشنود»؛ «اياك اعنى و اسمعى يا جار(6)» با كسانى كه آيات خدا را به استهزاء مى‏گيرند، منشين.
همان مضمون آيه‏ ديگر است كه مى‏فرمايد:
...ان اذا سمعتم ايات الله يكفر بها و يستهزا بها فلا تقعدوا معهم ...(7)؛ اين كه مي‌فرمايد: هنگامى كه شنيديد كه(اهل مجلسى) به آيات خدا كفر مى‏ورزند يا آنها را مسخره مى‏كنند، با آنان منشينيد، و بعد مى‏افزايد:
ان الله جامع الكافرين ‏و المنافقين فى جهنم جميعا، اشاره به اين واقعيت است كه نشستن در چنين مجالس، كم‏كم ايمان را از بين مى‏برد و آدمى را به نفاق و كفر مى‏افكند.
ما به خاطر داريم كه بسيارى از مسلمانان، بر اثر معاشرت با ماركسيست‏ها، كارشان به جايى كشيد كه منافق و كافر شدند.
اينها در اصل و ذاتاً مخالف اسلام نبودند، كم‏كم كشيده شدند به سويى كه به اينجا ختم مى‏شد. اگر كسى هم بخواهد به عنوان بحث و مجادله با ماركسيست‏ها، با آنان معاشرت كند بايد نخست ظرفيت ‏خود را بسنجد، حتى در مسابقه‏ كُشتى نيز، «وزن كشى‏» به دقت انجام مى‏گيرد و دو هموزن كشتى مى‏گيرند. و اما آيه‏ مشهور: الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه. (8)
اولا: منظور از قول در اين آيه،«القول‏» قرآن است، ثانيا بايد بتواند(9) «احسن‏» را تشخيص دهد، پس هر كس حق ندارد با هر كس بنشيند و در هر بحثى شركت كند، اگر معلوماتش كم است ‏يا قدرت تشخيص ندارد و يا ضعف اراده و شخصيت دارد، حق شركت در هر بحثى را ندارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید