بخشی از مقاله

حجاب

پیشگفتار

ريشه بيشتر انحرافات دينی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افكار و عقايد آنان بايد جستجو كرد . فكر اين نسل از نظر مذهبی آنچنانكه بايد راهنمائی‏ نشده است و از اين نظر فوق العاده نيازمند است
اگر مشكلی در رهنمائی اين نسل باشد بيشتر در فهميدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او با منطق و زبان خودش است . و در اينوقت است كه هر كسی احساس می‏كند اين نسل ، برخلاف آنچه ابتدا به نظر می‏رسد ، لجوج نيست‏ ، آمادگی زيادی برای دريافت حقايق دينی دارد


هدف نويسنده و همچنين هدف گروه روشنفكر و متدين انجمن اسلامی پزشكان‏ از طرح و بحث و نشر " مسأله حجاب " اينست كه احساس شد گذشته از انحرافات عملی فراوانی كه در زمينه حجاب به وجود آمده اين مسأله و ساير مسائل مربوط به زن وسيله‏ای شده در دست يك عده افراد ناپاك و مزدور صفت كه از اين پايگاه عليه دين مقدس اسلام جار و جنجال تبليغاتی راه‏ بيندازند . بديهی است در شرايط موجود كه نسل جوان از جنبه مذهبی به قدر كافی راهنمائی نمی‏شود اين تبليغات آثار شوم خود را می‏بخشد

اين بنده خدا را سپاسگزار است كه احساس می‏كند فعاليتهای قلمی ناقابل‏ او در اين ميدان ، چه جرائد و مجلات و چه به وسيله اين كتاب ، اثر نيك‏ محسوسی داشته است . تا آنجا كه اطلاع دارد نشر اين كتاب تأثير فراوانی‏ در اصلاح عقايد و افكار اين نسل داشته است ، حتی بعضی از بانوان به اصطلاح‏ متجدد عملا در وضع خود تجديد نظر كرده‏اند


بدون شك پديده " برهنگی " بيماری عصر ما است . دير يا زود اين‏ پديده به عنوان يك " بيماری " شناخته خواهد شد . فرضا ما كوركورانه از غرب تقليد كنيم ، خود پيشتازان غربی ماهيت اين پديده را اعلام خواهند كرد . ولی ما اگر به انتظار اعلام آنها بنشينيم می‏ترسم خيلی دير شده باشد . اگر می‏خواهيد ببينيد كار برهنگی در غرب به كجا رسيده و فرياد چه كسانی‏ را بلند كرده است اين قسمت از نامه يكی از هنرپيشگان معروف جهان را به‏ دخترش كه به قول خودش چهل سال مردم روی زمين را خندانده است بخوانيد


اين نامه مثل معروف عاميانه خودمان را به ياد می‏آورد : " عزا چه عزائی‏ است كه مرده شوی هم گريه می‏كند "
او پس از آنكه به دخترش اجازه می‏دهد " فقط به خاطر هنر می‏توان لخت‏ و عريان به روی صحنه رفت " و تأكيد می‏كند كه اين لختی منحصرا در روی‏ صحنه و برای ضرورت هنر باشد ، می‏نويسد :
" . . . برهنگی بيماری عصر ما است . من پيرمردم و شايد حرفهای‏ خنده‏آور بزنم . اما به گمان من تن عريان تو بايد از آن كسی باشد كه روح‏ عريانش را دوست می‏داری . بد نيست اگر انديشه تو در اين باره مال ده‏ سال پيش باشد ، مال دوران پوشيدگی . نترس اين ده سال ترا پيرتر نخواهد كرد . به هر حال اميدوارم تو آخرين كسی باشی كه تبعه جزيره لختی‏ها بشوی . . "


نويسنده اين نامه به داشتن بعضی افكار انسانی معروف است . اين سخنان وی نشانه ديگری است از بهره‏مند بودن او از برخی افكار انسانی همانطور كه در مقدمه چاپ اول اين كتاب به اطلاع خوانندگان محترم رسيد ، محتوای اصلی و اولی اين كتاب ، يك سلسله بحثها و درسها بوده است كه‏ در جلسات انجمن اسلامی پزشكان القا شده است و پس از استخراج از ضبط صوت و تنظيم و اصلاح عبارات و اضافه برخی از مطالب به صورت كتاب در آمده است .


در چاپ دوم ، تجديد نظرهائی نسبت به چاپ اول به عمل آمد و در مقدمه‏ آن چاپ متذكر شديم كه در تجديد نظر هيچ مطلبی حذف نگرديد بلكه يك‏ سلسله مطالب اضافه شد . مطالب اضافی غالبا مطلب مستقلی نيست ، تتميم‏ و تكميل است برآنچه در چاپ اول بوده و لهذا ضمن فصول كتاب گنجانيده‏ شده است . فقط يك فصل در آخر كتاب تحت عنوان " شركت زن در مجامع " اضافه شد و البته فصل فتواها كه در چاپ اول خيلی به اختصار برگزار شده‏ بود در چاپ دوم تكميل شد و آنرا نيز در حقيقت يك فصل اضافی بايد شمرد


برخی مطالب در چاپ دوم پس و پيش شد ، عبارات در موارد جزئی اصلاح‏ گرديد ، مدارك اخبار و احاديث در پاورقيها نشان داده شد ، در آخر كتاب‏ فهرست اعلام اشخاص و كتب و اماكن را اضافه كرديم ، دو فهرست هم يكی‏ برای آيات كريمه قرآن و يكی ديگر برای احاديث و اشعار و كلمات مشهور قرار داديم . از اين رو چاپ دوم از چاپ اول بسی كاملتر و جامعتر از آب‏ در آمد و در حدود يك ثلث بر جلد اول اضافه گشت .

در چاپ سوم اضافات و اصلاحات بسيار ناچيز و مختصری صورت گرفت كه قابل ذكر نبود . اكنون كه چاپ جديد اين كتاب منتشر می‏شود ، يك سلسله تجديد نظرهای ديگری به عمل آمد . اين تجديد نظرها نيز همه از نوع اضافات و توضيحات است و كمی هم اصلاحات ، چيزی كم نشده‏ همچنانكه در جوهر مطالب كتاب نيز تغييراتی داده نشده است


مقدمه
لزوم پوشيدگی زن در برابر مرد بيگانه يكی از مسائل مهم اسلامی است . در خود قرآن كريم درباره اين مطلب تصريح شده است . عليهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامی نمی‏توان ترديد كرد
پوشيدن زن خود را از مرد بيگانه يكی از مظاهر لزوم حريم ميان مردان و زنان اجنبی است ، همچنانكه عدم جواز خلوت ميان اجنبی و اجنبيه يكی ديگر از مظاهر آن است . اين بحث را در پنج بخش بايد رسيدگی كرد : 1 - آيا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمين به‏ غير مسلمين سرايت كرده است ؟ يا از مختصات اسلام و مسلمين نيست و در ميان ملل ديگر قبل از اسلام نيز وجود داشته است ؟ . 2 - علت پوشش چيست ؟


چنانكه می‏دانيم در ميان حيوانات هيچگونه حريمی ميان جنس نر و جنس‏ ماده وجود ندارد ، آنها آزادانه با يكديگر معاشرت می‏كنند . قاعده اولی‏ طبيعی اين است كه افراد انسان نيز چنين باشند . چه موجبی سبب شده كه ميان جنس زن و مرد حريم و حائلی به صورت‏ پوشيدگی زن يا به صورت ديگر به وجود آيد ؟

اختصاص به پوشش ندارد ، در مطلق اخلاق جنسی جای چنين سؤالی هست
درباره حيا و عفاف نيز همين پرسش هست . حيوانات در مسائل جنسی احساس‏ شرم نمی‏كنند ولی در انسان بالاخص در جنس ماده حيا و شرم وجود دارد

3 - فلسفه پوشش از نظر اسلام
4 - ايرادها و اشكالها
5 - حدود پوشش اسلامی چيست ؟
آيا اسلام طرفدار پرده نشينی زن است همچنانكه لغت " حجاب " بر اين‏ معنی دلالت می‏كند ، يا اسلام طرفدار اين است كه زن در حضور مرد بيگانه‏ بدن خود را بپوشاند بدون آنكه مجبور باشد از اجتماع كناره‏گيری كند ؟ و در صورت دوم حدود پوشش چقدر است ؟ آيا چهره و دو دست تا مچ نيز بايد پوشيده شود يا ماورای چهره و دو دست بايد پوشيده شود اما چهره و دو دست‏ تا مچ

پوشيدنش لازم نيست ؟ و در هر حال ، آيا در اسلام مسأله‏ای به نام " حريم عفاف " وجود دارد يا نه ؟ يعنی آيا در اسلام مسأله سومی كه نه " پرده نشينی " و " محبوسيت " و نه " اختلاط " باشد وجود دارد يا خير ؟ و به عبارت ديگر آيا اسلام طرفدار جدا بودن مجامع زنان و مردان است يا نه ؟
اينها پرسشهائی است كه اين كتاب بدانها پاسخ می‏گويد


بخش اول تاريخچه حجاب :

1 - آيا در ميان ملل ديگر قبل از اسلام حجاب بوده است ؟
2 - وضع حجاب در جاهليت عرب
3 - حجاب در قوم يهود
4 - حجاب در ايران باستان
5 - حجاب در هند

تاريخچه حجاب
اطلاع من از جنبه تاريخی كامل نيست . اطلاع تاريخی ما آنگاه كامل است‏ كه بتوانيم درباره همه مللی كه قبل از اسلام بوده‏اند اظهار نظر كنيم . قدر مسلم اينست كه قبل از اسلام در ميان بعضی ملل حجاب وجود داشته است
تا آنجا كه من در كتابهای مربوطه خوانده‏ام در ايران باستان و در ميان‏ قوم يهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده‏ سخت‏تر بوده است . اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و به‏ وسيله اسلام در عرب پيدا شده است


ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 " تاريخ تمدن " ( ترجمه فارسی ) راجع‏ به قوم يهود و قانون تلمود می‏نويسد :
" اگر زنی به نقض قانون يهود می‏پرداخت چنانكه مثلا بی آنكه چيزی بر سر داشت به ميان مردم می‏رفت و يا در شارع عام نخ می‏رشت يا با هر سنخی‏ از مردان درد دل می‏كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلم‏ می‏نمود همسايگانش می‏توانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حق‏ داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد "

عليهذا حجابی كه در قوم يهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانكه‏ بعدا شرح خواهيم داد بسی سخت‏تر و مشكلتر بوده است
در جلد اول " تاريخ تمدن " صفحه 552 راجع به ايرانيان قديم می‏گويد :
" در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با كمال آزادی و با روی‏ گشاده در ميان مردم آمد و شد می‏كردند . . . "
آنگاه چنين می‏گويد : " پس از داريوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پيدا كرد
زنان فقير چون برای كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند آزادی‏ خود را حفظ كردند ولی در مورد زنان ديگر ، گوشه‏نشينی زمان حيض كه‏ برايشان واجب بود رفته رفته امتداد پيدا كرد

و سراسر زندگی اجتماعيشان‏ را فرا گرفت ، و اين امر خود مبنای پرده‏پوشی در ميان مسلمانان به شمار می‏رود . زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان‏ روپوش دارد از خانه بيرون بيايند ، و هرگز به آنان اجازه داده نمی‏شد كه‏ آشكارا با مردان آميزش كنند . زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردی را ولو پدر با برادرشان باشد ببينند . در نقشهائی كه از ايران باستان بر جای‏ مانده هيچ صورت زن ديده نمی‏شود و نامی از ايشان به نظر نمی‏رسد . . . "
چنانكه ملاحظه می‏فرمائيد حجاب سخت و شديدی در ايران باستان حكمفرما بوده ، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می‏شده‏اند

به عقيده ويل دورانت مقررات شديدی كه طبق رسوم و آئين كهن مجوسی‏ درباره زن حائض اجرا می‏شده كه در اتاقی محبوس بوده ، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری می‏جسته‏اند و از معاشرت با او پرهيز داشته‏اند سبب اصلی پيدا شدن حجاب در ايران باستان‏ بوده است . در ميان يهوديان نيز چنين مقرراتی درباره زن حائض اجرا می‏شده است
اما اينكه می‏گويد : " و اين امر خود مبنای پرده پوشی در ميان مسلمانان‏ به شمار می‏رود " منظورش چيست ؟


آيا مقصود اينست كه علت رواج حجاب در ميان مسلمانان نيز مقررات‏ خشنی است كه درباره زن حائض اجرا می‏شود ؟ ! همه می‏دانيم كه در اسلام‏ چنين مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد . زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظير نماز و روزه معاف است ، و همخوابگی با او نيز در مدت عادت زنانگی جايز نيست ، ولی زن حائض از نظر معاشرت با ديگران هيچگونه ممنوعيتی ندارد كه عملا مجبور به گوشه‏نشينی شود
و اگر مقصود اينست كه حجاب رايج ميان مسلمانان عادتی است كه از ايرانيان پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايت كرد ، باز هم سخن‏ نادرستی است . زيرا قبل از اينكه ايرانيان مسلمان شوند آيات مربوط به‏ حجاب نازل شده است


از سخنان ديگر ويل دورانت هر دو مطلب فهميده می‏شود يعنی هم مدعی است‏ كه حجاب به وسيله ايرانيان پس از مسلمان شدنشان در ميان مسلمانان رواج‏ يافت و هم مدعی است كه ترك همخوابگی با زن حائض ، در حجاب زنان‏ مسلمان و لااقل در گوشه‏گيری آنان مؤثر بوده است

در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) می‏گويد :
" ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام‏ بود . عربان از دلفريبی زن بيم داشتند و پيوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبيعی وی را با ترديد معمولی مردان درباره عفاف و فضيلت زن تلافی‏ می‏كردند . عمر به قوم خود می‏گفت : با زنان مشورت كنند و خلاف رأی ايشان‏ رفتار كنند . ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نكرده بودند ، مردان و زنان با يكديگر ملاقات می‏كردند و در كوچه‏ها پهلو به پهلوی‏ می‏رفتند و در مسجد با هم نماز می‏كردند
حجاب و خواجه‏داری در ايام وليد دوم ( 126 - 127 هجری ) معمول شد


گوشه گيری زنان از آنجا پديد آمد كه در ايام حيض و نفاس بر مردان حرام‏ بودند "
در صفحه 111 می‏گويد :
" پيمبر از پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بود ، اما بعضی عربان اين دستور را نديده می‏گرفتند . همه طبقات زيورهائی داشتند . زنان پيكر خود را به‏ نيم تنه و كمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ می‏آراستند ، موی خود را به‏ زيبائی دسته می‏كردند يا به دو طرف سر می‏ريختند ، يا به دسته‏ها بافته به‏ پشت سر می‏آويختند و گاهی اوقات با رشته‏های سياه ابريشم نمايش آنرا بيشتر می‏كردند . غالبا خود را به جواهر و گل می‏آراستند . پس از سال 97 هجری چهره خويش را از زير چشم به نقاب می‏پوشيدند . از آن پس اين عادت‏ همچنان رواج بود "

ويل دورانت در جلد 10 " تاريخ تمدن " صفحه 233 راجع به ايرانيان‏ باستان می‏گويد :
" داشتن متعه بلامانع بود . اين متعه‏ها مانند معشوقه‏های يونانی آزاد بودند كه در ميان مردم ظاهر و در ضيافت مردان حاضر شوند ، اما زنان‏ قانونی معمولا در اندرون خانه نگهداری می‏شدند . اين رسم ديرين ايرانی به‏ اسلام منتقل شد "


ويل دورانت طوری سخن می‏گويد كه گوئی در زمان پيغمبر كوچكترين دستوری‏ درباره پوشيدگی در زن وجود نداشته است و پيغمبر فقط از پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بوده است ! و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم‏ هجری با بی حجابی كامل رفت و آمد می‏كرده‏اند . و حال آنكه قطعا چنين‏ نيست . تاريخ قطعی برخلاف آن شهادت می‏دهد . بدون شك زن جاهليت همچنان‏ بوده كه ويل دورانت توصيف می‏كند ولی اسلام در اين جهت تحولی به وجود آورد . عايشه همواره زنان انصار را اينچنين ستايش می‏كرد : " مرحبا به زنان انصار ، همينكه آيات سوره نور نازل شد يك نفر از آنان ديده نشد كه مانند سابق بيرون بيايد . سر خود را با روسريهای مشكلی‏ می‏پوشيدند . گوئی كلاغ روی سرشان نشسته است " ( 1 )


در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 همين مطلب را از ام‏سلمه نقل می‏كند با اين تفاوت كه ام‏سلمه می‏گويد : " پس از آنكه آيه سوره احزاب ( « يدنين عليهن من جلابيبهن ») نازل‏ شد ، زنان انصار چنين كردند "
" كنت گوبينو " در كتاب سه سال در ايران نيز معتقد است كه حجاب‏ شديد دوره ساسانی ، در دوره اسلام در ميان ايرانيان باقی ماند . او معتقد است كه آنچه در ايران ساسانی بوده است تنها پوشيدگی زن نبوده است بلكه‏ مخفی نگه داشتن زن بوده است .

مدعی است كه خودسری موبدان و شاهزادگان‏ آن دوره به قدری بود كه اگر كسی زن خوشگلی در خانه داشت نمی‏گذاشت كسی از وجودش‏ آگاه گردد و حتی الامكان او را پنهان می‏كرد زيرا اگر معلوم می‏شد كه چنين‏ خانم خوشگلی در خانه‏اش هست ديگر مالك او و احيانا مالك جان خودش هم‏ نبود


" جواهر لعل نهرو " نخست وزير فقيد هند نيز معتقد است كه حجاب از ملل غير مسلمان : روم و ايران ، به جهان اسلام وارد شد . در كتاب " نگاهی به تاريخ جهان " جلد اول صفحه 328 ضمن ستايش از تمدن اسلامی ، به‏ تغييراتی كه بعدها پيدا شد اشاره می‏كند و از آنجمله می‏گويد :
" يك تغيير بزرگ و تأسف‏آور نيز تدريجا روی نمود و آن در وضع زنان‏ بود . در ميان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت . زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ايشان زندگی نمی‏كردند بلكه در

اماكن عمومی حضور می‏يافتند ، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه می‏رفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه می‏پرداختند . اما عربها نيز بر اثر موفقيتها تدريجا بيش از پيش‏ رسمی را كه در دو امپراطوری مجاورشان يعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ايران وجود داشت اقتباس كردند . عربها امپراطوری روم را شكست دادند و به امپراطوری ايران پايان بخشيدند . اما خودشان هم

گرفتار عادات و آداب ناپسند اين امپراطوريها گشتند . به قراری كه نقل شده است‏ مخصوصا بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنيه و ايران بود كه رسم جدائی زنان از مردان و پرده‏نشينی ايشان در ميان عربها رواج پيدا كرد . تدريجا سيستم " حرم " آغاز گرديد و مردها و زنها از هم جدا گشتند "

سخن درستی نيست . فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه‏ مسلمانان غير عرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اكرم وجود داشت شديدتر شد نه اينكه اسلام اساسا به پوشش زن هيچ عنايتی‏ نداشته است
از سخنان نهرو بر می‏آيد كه روميان نيز ( شايد تحت تأثير قوم يهود ) حجاب داشته‏اند و رسم حرمسراداری نيز از روم و ايران به دربار خلفای‏ اسلامی راه يافت . اين نكته را ديگران نيز تأييد كرده‏اند
در هند نيز حجاب سخت و شديدی حكمفرما بوده است ولی درست روشن نيست‏ كه قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و يا بعدها پس از نفوذ اسلام‏ در هند رواج يافته است و هندوان غير مسلمان تحت تأثير مسلمانان و مخصوصا مسلمانان ايرانی حجاب زن را پذيرفته‏اند . آنچه مسلم است اينست‏ كه حجاب هندی نيز نظير حجاب ايران باستان سخت و شديد بوده است . از گفتار ويل دورانت در جلد دوم تاريخ تمدن بر می‏آيد كه حجاب هندی به‏ وسيله ايرانيان مسلمان در هند رواج يافته است
نهرو پس از سخنانی كه از او نقل كرديم می‏گويد : " متأسفانه اين رسم ناپسند كم‏كم يكی از خصوصيات جامعه اسلامی شد و هند نيز وقتی مسلمانان بدينجا آمدند آنرا آموخت "
به عقيده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است
ولی اگر تمايل به رياضت و ترك لذت را يكی از علل پديد آمدن حجاب‏ بدانيم بايد قبول كنيم كه هند از قديمترين ايام حجاب را پذيرفته است
زيرا هند از مراكز قديم رياضت و پليد شمردن لذات مادی بوده است

راسل در " زناشوئی و اخلاق " صفحه 135 می‏گويد : " اخلاق جنسی آنچنان كه در جوامع متمدن ديده می‏شود از دو منبع سرچشمه‏ می‏گيرد : يكی تمايل به اطمينان پدری ، و ديگری اعتقاد مرتاضانه به خبيث‏ بودن عشق . اخلاق جنسی در اعصار ماقبل مسيحيت و در ممالك خاور دور تا به‏ امروز فقط از منبع اول منشعب می‏شود ، و استثنای آن هند و ايران است كه‏ ظاهرا رياضت طلبی در آنجا پديد آمده و در سراسر جهان پراكنده شده است‏ " . به هر حال آنچه مسلم است اينست كه قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتكر آن نيست ، اما اينكه حدود حجاب

اسلامی با حجابی‏ كه در ملل باستانی بود يكی است يا نه ؟ و ديگر اينكه علت و فلسفه‏ای كه‏ از نظر اسلام حجاب را لازم می‏سازد همان علت و فلسفه است كه در جاهای‏ ديگر جهان منشأ پديد آمدن حجاب شده است يا نه ؟ مطالبی است كه در قسمتهای بعدی به تفصيل درباره آنها سخن خواهيم گفت

بخش دوم علل پيدا شدن حجاب :
1 - ريشه فلسفی
2 - ريشه اجتماعی
3 - ريشه اقتصادی
4 - ريشه اخلاقی
5 - ريشه روانی
6 - تدبير غريزی شگفت انگيز زن

علت پيدا شدن حجاب
علت و فلسفه پيدا شدن حجاب چيست ؟ چطور شد كه در ميان همه يا بعضی‏ ملل باستانی پديد آمد ؟ اسلام كه دينی است كه در همه دستورهای خويش‏ فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأييد و يا تأسيس كرد ؟ . مخالفان حجاب سعی كرده‏اند جريانات ظالمانه‏ای را به عنوان علت پيدا شدن حجاب ذكر كنند ، و در اين جهت ميان حجاب اسلامی و غير اسلامی فرق‏ نمی‏گذارند ، چنين وانمود می‏كنند كه حجاب اسلامی نيز از همين جريانات‏ ظالمانه سرچشمه می‏گيرد


در باب علت پيدا شدن حجاب نظريات گوناگونی ابراز شده است و غالبا اين علتها برای ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذكر شده است . ما مجموع آنها را ذكر می‏كنيم . نظرياتی كه به دست آورده‏ايم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است كه ذيلا ذكر می‏شود :
1 - ميل به رياضت و رهبانيت ( ريشه فلسفی )
2 - عدم امنيت و عدالت اجتماعی ( ريشه اجتماعی )
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نيروی وی در جهت منافع‏ اقتصادی مرد ( ريشه اقتصادی )
4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ريشه اخلاقی )
5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزی كم‏ دارد ، به علاوه مقررات خشنی كه در زمينه پليدی او و ترك معاشرت با او در ايام عادت وضع شده است ( ريشه روانی )
علل نامبرده يا به هيچ وجه تأثيری در پيدا شدن حجاب در هيچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذكر كرده‏اند و يا فرضا در پديد آمدن بعضی از سيستمهای غير اسلامی تأثير داشته است در حجاب‏ اسلامی تأثير نداشته است يعنی حكمت و فلسفه‏ای كه در اسلام سبب تشريع‏ حجاب شده نبوده است


همانطور كه ملاحظه می‏شود مخالفان حجاب گاهی آن را زائيده يك طرز تفكر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی می‏كنند و گاهی ريشه سياسی و اجتماعی برای آن ذكر می‏كنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی می‏دانند و گاهی جنبه‏های خاص اخلاقی يا روانی را در پديد آمدن آن دخالت می‏دهند

ما هر يك از اين علل را ذكر و سپس انتقاد می‏كنيم و ثابت می‏كنيم كه‏ اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هيچيك از اين جهات نظر نداشته است و هيچيك از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمی‏دهد و در خاتمه به يك علت اساسی اشاره می‏كنيم كه از نظر ما موجه‏ترين آنها به شمار می‏رود

رياضت و رهبانيت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه‏ چون زن بزرگترين موضوع خوشی و كامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با يكديگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و كاميابی می‏روند


پيروان فلسفه رهبانيت و ترك لذت برای اينكه محيط را كاملا با زهد و رياضت سازگار كنند بين زن و مرد حريم قائل شده پوشش را وضع كرده‏اند ، كما اينكه با چيزهای ديگری هم كه نظير زن محرك لذت و بهجت بوده است‏ مبارزه كرده‏اند . پديد آمدن پوشش طبق اين نظريه ، دنباله و نتيجه پليد دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است
ايده رياضت و ترك دنيا همانطوری كه در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه‏ تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ايجاد كرده است . بلند نگهداشتن مو كه‏ در ميان سيكها ، هندوها و بعضی‏ها در اويش معمول است نيز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و ميل به‏ رياضت است . می‏گويند كوتاه كردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی‏ می‏گردد و بلند كردن آن موجب تقليل و كاهش آن است

در اينجا بد نيست قسمتی از گفته برتراند راسل را در اين موضوع بياوريم‏ . وی در كتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 می‏گويد :
" بخصوص در قرون اول مسيحيت اين طرز فكر سن پول ( بولس مقدس ) از طرف كليسا اشاعه تمام يافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده‏ بيشماری راه بيابان پيش گرفتند تا شيطان را منكوب سازند ، شيطانی كه هر آن ذهن آنان را از تخيلات شهوانی مملو می‏ساخت . كليسا ضمنا با استحمام‏ به مبارزه پرداخت زيرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه می‏راند . كليسا چرك بدن را تحسين كرده رايحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زيرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرايش آن با نظافت روح منافات دارد
شپش مرواريد خدا شناخته شد . . . "
اينجا اين پرسش پيش می‏آيد كه اساسا علت تمايل بشر به رياضت و رهبانيت چيست ؟ بشر طبعا بايد كامجو و لذت طلب باشد . پرهيز از لذت‏ و محروم كردن خود بايد دليلی داشته باشد
چنانكه می‏دانيم رهبانيت و دشمنی با لذت جريانی بوده كه در بسياری از نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراكز آن در مشرق زمين ، هندوستان ، و در مغرب زمين يونان بوده است . نخله " كلبی " كه يكی از نخله‏های‏ فلسفی است و در يونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر " و مخالف لذت‏ مادی بوده است


يكی از علل پديد آمدن اينگونه افكار و عقايد ، تمايل بشر برای وصول به‏ حقيقت است . اين تمايل در بعضی افراد فوق العاده شديد است ، و اگر با اين عقيده ضميمه گردد كه كشف حقيقت از برای روح آنگاه حاصل می‏شود كه‏ بدن و تمايلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به رياضت و رهبانيت می‏گردد . به عبارت ديگر ، اين انديشه كه وصول به حق جزا از راه‏ فنا و نيستی و مخالفت با هوای نفس ميسر نيست ، علت اصلی پديد آمدن‏ رياضت و رهبانيت است


علت ديگر پديده رياضت آميخته بودن لذات مادی به پاره‏ای از رنجهای‏ معنوی است . بشر ديده است كه همواره در كنار لذتهای مادی يك عده‏ رنجهای روحی وجود دارد . مثلا ديده است كه هر چند داشتن ثروت موجب يك‏ سلسله خوشيها و كامرانيها است اما هزاران ناراحتيها و اضطرابها و تحمل‏ ذلتها در تحصيل و در نگهداری آن وجود دارد .

بشر ديده است كه آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه اين لذات مادی از دست می‏دهد . از اينرو از همه آن لذات چشم پوشيده تجرد و استغناء را پيشه خود ساخته است
شايد در رياضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی كلبی يونانی عامل دوم‏ بيشتر مؤثر بوده است
علل ديگری نيز برای پديد آمدن رياضت و گريز از لذت ذكر كرده‏اند . از آنجمله اينكه محروميت و شكست در موفقيتهای مادی مخصوصا شكست در عشق ، سبب توجه به رياضت می‏گردد . روح بشر پس از اين نوع شكستها انتقام خود را از لذتهای مادی بدين صورت می‏گيرد كه آنها را پليد می‏شناسد و فلسفه‏ای‏ برای پليدی آنها می‏سازد
افراط در خوشگذرانی و كامجوئی عامل ديگر توجه به رياضت است . ظرفيت‏ جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در كامجوئی و لذات جسمانی و تحميل بيش از اندازه ظرفيت بر بدن موجب عكس العمل شديد روحی مخصوصا در سنين پيری می‏گردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود می‏آورد


تأثير اين دو علت را نبايد انكار كرد ولی مسلما اينها علت منحصر نمی‏باشند . تأثير اين دو علت بدين نحو است كه پس از شكستها و عدم‏ موفقيتها ، و يا خستگيها و فرسودگيها ، انديشه وصول به حقيقت در روح‏ بيدار می‏گردد . توجه به ماديات و غرق شدن در انديشه‏های مادی خود مانعی‏ است برای اينكه انسان درباره ازليت و ابديت و حقيقت جاودانی بيانديشد و در اين جهت فكر و تلاش كند

كه از كجا آمده‏ام و در كجا هستم و به كجا می‏روم ؟ اما همينكه به واسطه شكست و يا خستگی ، حالت گريز و بی رغبتی‏ نسبت به ماديات در روح پديد آمد ، انديشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان‏ می‏گيرد . اين دو عامل هميشه به كمك عامل اول سبب توجه به رياضت می‏شود . و البته بعضی از افرادی كه به سوی رياضت كشيده می‏شوند تحت تأثير اين‏ دو عامل می‏باشند نه همه آنها

بررسی
اكنون ببينيم از نظر اسلام و طرز تفكری كه اسلام به جهان عرضه داشته است‏ آيا چنين تعليل و توجيهی برای پوشش صحيح است ؟
اسلام خوشبختانه يك طرز تفكر و جهانبينی روشن دارد ، نظرش درباره‏ انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی می‏توان فهميد كه آيا چنين‏ انديشه‏ای در جهانبينی اسلام وجود دارد يا نه ؟
ما منكر نيستيم كه رهبانيت و ترك لذت در نقاطی از جهان وجود داشته‏ است و شايد بتوان پوشش زن را در جاهائی كه چنين فكری حكومت می‏كرده‏ است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام كه پوشش را تعيين كرد نه در هيچ جا به چنين علتی استناد جسته است و نه چنين فلسفه‏ای با روح اسلام و با ساير دستورهای آن قابل تطبيق است

اصولا اسلام با فكر رياضت و رهبانيت سخت مبارزه كرده است و اين مطلب‏ را مستشرقين اروپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشويق كرده ، به جای‏ اينكه شپش را مرواريد خدا بشناسد گفته است : " « النظافة من اعيمان » " . پيغمبر اكرم شخصی‏ را ديد در حالی كه موهايش ژوليده و جامه‏هايش چركين بود و بد حال می‏نمود . فرمود : " « من الدين المتعة » " ( 1 ) يعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دين است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد القاذوره » " ( 2 ) يعنی بدترين بنده شخص چركين و كثيف است


اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : " « ان الله جميل يحب الجمال » " ( 3 ) خداوند زيبا است و زيبائی را دوست می‏دارد . امام صادق فرمود : " خداو ند زيبا است و دوست می‏دارد كه بنده‏ای خود را بيارايد و زيبا نمايد و بر عكس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن می‏دارد . اگر خداوند نعمتی به‏ شما عنايت كرد بايد اثر آن نعمت در زندگی شما نمايان گردد . به آنحضرت‏ گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمايان گردد ؟ فرمود به اينكه جامه شخص نظيف‏ باشد ، بوی خوش استعمال كند ، خانه خود را با گچ سفيد كند ، بيرون خانه‏ را جاروب كند ، حتی پيش از غروب چراغها را روشن كند كه بر وسعت رزق‏ می‏افزايد "
در قديمی‏ترين كتابهائی كه در دست داريم مانند " كافی " كه يادگار هزار سال پيش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود دارد . اسلام به كوتاه كردن و شانه كردن مو و به كار بردن بوی خوش و روغن‏ زدن به سر سفارشهای اكيد كرده است

عده‏ای از اصحاب رسول اكرم به خاطر اينكه بهتر و بيشتر عبادت كنند و از لذات روحانی بهره‏مند شوند ترك زن و فرزند كردند ، روزها روزه‏ می‏گرفتند و شبها عبادت می‏كردند . همينكه رسول خدا آگاه شد آنها را منع‏ كرد و گفت من كه پيشوای شما هستم چنين نيستم ، بعضی روزها روزه می‏گيرم ، بعضی روزها افطار می‏كنم ، بعضی روزها افطار می‏كنم ، قسمتی از شب را عبادت می‏كنم و قسمتی ديگر نزد زنهای خود هستم . همين عده از رسول خدا اجازه خواستند كه برای اينكه ريشه تحريكات جنسی را از وجود خود بكنند ، خود را اخته كنند . رسول اكرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام اين كارها حرام‏ است


روزی سه زن به حضور رسول اكرم آمده از شوهران خود شكايت كردند . يكی‏ گفت شوهر من گوشت نمی‏خورد . ديگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب‏ می‏كند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری می‏كند . رسول خدا بيدرنگ در حالی كه به علامت خشم ردايش را به زمين می‏كشيد ، از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فرياد كرد : چه می‏شود گروهی از ياران مرا كه ترك گوشت و بوی خوش و زن كرده‏اند ؟ ! همانا من خودم هم گوشت می‏خورم و هم بوی خوش‏ استعمال می‏كنم و هم از زنان بهره می‏گيرم . از روش من اعراض كند از من‏ نيست

دستور كوتاه كردن لباس - برخلاف معمول اعراب كه لباسهايشان به قدری‏ بلند بود كه زمين را جاروب می‏كرد - به خاطر نظافت است كه در اولين‏ آيات نازله بر رسول اكرم بيان شده است : « و ثيابك فطهر »


همچنين استحباب پوشيدن جامه سفيد يكی به خاطر زيبائی است و ديگر به‏ خاطر پاكيزگی است ، زيرا لباس سفيد چرك را بهتر نمايان می‏سازد و به‏ همين موضوع در روايات اشاره شده است : « البسوا البياض فانه اطيب و اطهر » . ( 2 ) رسول اكرم هنگامی كه می‏خواست نزد اصحابش برود به آئينه‏ نگاه می‏كرد ، موهای خود را شانه و مرتب می‏ساخت و می‏گفت خداوند دوست‏ می‏دارد بنده‏اش را كه وقتی كه به حضور دوستان خود می‏رود خود را آماده و زيبا سازد . ، يعنی لباس سفيد بپوشد كه زيباتر و پاكيزه‏تر است


قرآن كريم آفرينش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش‏ قلمداد كرده است و تحريم زينتهای دنيا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن‏ قرار گرفته است : " « قل من حرم زينة الله التی اخرج لعباده و الطيبات‏ من الرزق »" .

در احاديث اسلامی آمده است كه ائمه اطهار با متصوفه كرارا مباحثه كرده و مرام آنان را با استناد به همين آيه باطل نشان داده‏اند
اسلام التذاذ و كامجوئی زن و شوهر از يكديگر را نه تنها تقبيح نكرده‏ است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شايد برای يك نفر فرنگی‏ شگفت انگيز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرايش كردن‏ زن برای شوهر ، پاكيزه كردن شوهر خود را برای زن مستحب می‏داند . در قديم‏ كه به پيروی از كليسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبيح می‏كردند ، اين‏ حرفها را تخطئه كرده حتی مسخره می‏دانستند
اسلام التذاذات جنسی در غير محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع‏ فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد كه بعد توضيح خواهيم داد ، ولی‏ لذت جنسی در حدود قانون را تحسين كرده است تا جائی كه فرموده دوست‏ داشتن زن از صفات پيغمبران است : « من اخلاق الانبياء حب النساء » (2)


در اسلام زنی كه در آرايش و زينت خود برای شوهر كوتاهی كند ، نكوهش‏ شده است كما اينكه مردانی كه در ارضاء زن خود كوتاهی می‏كنند نيز نكوهش‏ شده‏اند
حسن بن جهم می‏گويد : بر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام وارد شدم ، ديدم‏ خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشكی به كار برده‏ايد ؟ فرمود : بلی ، خضاب و آرايش در مرد موجب افزايش پاكدامنی در همسر او است . برخی از زنان به اين جهت كه شوهرانشان خود را نمی‏آرايند ، عفاف را از دست می‏دهند.


حديث ديگری از پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله نقل شده كه : « تنظفوا و لا تشبهوا باليهود »
يعنی نظيف باشيد و خودتان را شبيه به يهود نكنيد . بعد فرمود زنان‏ يهودی كه زناكار شدند بدان جهت بود كه شوهرانشان كثيف بودند و مورد رغبت واقع نمی‏شدند . خودتان را پاكيزه كنيد تا زنانتان به شما راغب‏ گردند عثمان بن مظعون يكی از اكابر صحابه رسول اكرم است ، خواست به تقليد از راهبان ، به اصطلاح تارك دنيا شود ، ترك زن و زندگی كرد و لذتها را بر خويش تحريم ساخت همسرش نزد رسول خدا آمده عرض كرد يا رسول الله ! عثمان روزها را روزه‏ می‏گيرد و شبها به نماز بر می‏خيزد . پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله‏ خشمگين شده برخاست به نزد وی آمد

. عثمان مشغول نماز بود . صبر كرد تا نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانيت دستور نفرموده‏ است . دين من روشی منطبق بر واقعيت و در عين حال ساده و آسان است . " « لم يرسلنی الله تعالی بالرهبانية و لكن بعثنی بالحنيفية السهلة السمحة» " ( 3 ) يعنی خداوند مرا برای رهبانيت و رياضت نفرستاده است ، مرا برای شريعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است .

من نماز می‏خوانم و روزه می‏گيرم و با همسرانم نيز مباشرت دارم . هر كس كه دين مطابق با فطرت‏ مرا دوست می‏دارد بايد از من پيروی كند . ازدواج يكی از سنتهای من است

عدم امنيت
ريشه ديگری كه برای به وجود آمدن پوشش ذكر كرده‏اند ناامنی است . در زمانهای قديم بيعدالتی و ناامنی بسيار بوده است . دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بيباكانه دراز بوده است . مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفينه در زير خاك پنهان كنند . علت‏ مخفی ماندن گنجها اينست كه صاحبان طلا و ثروت جرأت نمی‏كردند كه حتی‏ بچه‏های خود را از

پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند . می‏ترسيدند كه راز آنها به وسيله بچه‏ها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدين‏ ترتيب گاهی اتفاق می‏افتاد كه پدر با مرگ ناگهانی از دنيا می‏رفت و فرصت نمی‏كرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زير خاكها مدفون می‏ماند . جمله معروف استر ذهبك و ذهابك و مذهبك : پول و مسافرت و عقيده خود را آشكار نكن ، يادگار آن زمانها است

همانطور كه در مورد ثروت امنيت نبود ، راجع به زن هم امنيت وجود نداشت . هر كس زن زيبائی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زيرا اگر آنها اطلاع پيدا می‏كردند . او ديگر مالك زن خود نبود
ايران دوره ساسانی ناظر جنايتها و فجايع عجيبی در اين زمينه بوده است‏ . شاهزادگان و موبدان و حتی كدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زيبائی‏ در يك خانه مطلع می‏شدند به آن خانه می‏ريختند و زن را از خانه شوهرش‏ بيرون می‏كشيدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به‏ اصطلاح قايم كردن و مخفی داشتن زن بود كه احدی نفهمد . ويل دورانت در كتاب " تاريخ تمدن " قضايای شرم‏آوری در اين باره از ايران قديم نقل‏ می‏كند . كنت گوبينو در كتاب " سه سال در ايران " می‏گويد : حجابی كه‏ هم اكنون در ايران است بيش از آن اندازه كه مستند به اسلام باشد مستند به ايران قبل از اسلام است . و می‏نويسد كه در ايران قديم مردم هيچ امنيتی‏ در مورد زنها نداشتند
درباره انوشيروان - كه به غلط او را عادل خوانده‏اند - نقل شده كه وقتی‏ يكی از سرهنگان ارتش او زنی زيبا داشت . انوشيروان به قصد تجاوز به زن‏ او در غياب او به خانه‏اش رفت . زن جريان را برای شوهر خود نقل كرد


بيچاره شوهر ، ديد زنش را كه از دست داده سهل است جانش نيز در خطر است . فورا زن خويش را طلاق گفت . وقتی انوشيروان مطلع شد كه وی زنش‏ را طلاق داده است به او گفت شنيدم يك بوستان بسيار زيبائی داشته‏ای و اخيرا آن را رها كرده‏ای ، چرا ؟ گفت جای پای شير در آن بوستان ديدم‏ ترسيدم مرا بدرد . انوشيروان خنديد و گفت ديگر آن شير به آن بوستان‏ نخواهد آمد

اين نا امنی‏ها اختصاص به ايران و به زمانهای قديم نداشته است
داستان اذان نيمه شب كه در " داستان راستان " آورده‏ايم نشان می‏دهد كه‏ چگونه مشابه اين جريانها در دوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه‏ خلافت بغداد ، در بغداد هم رواج داشته است . در همين زمانها نزديك‏ خودمان يكی از شاهزادگان در اصفهان از اينگونه تجاوزها زياد داشته است و مردم اصفهان قصه‏های زيادی از زمان حكومت او نقل می‏كنند


بررسی
ما وجود نا امنی‏ها و بيعدالتی‏های زمان گذشته و تأثير آنها را در مخفی‏ كردن زن منكر نيستيم

مسلما حجابهای افراطی و عقائد افراطی درباره پوشيدن زن معلول همين نوع‏ جريانهای تاريخی است . ولی بايد ببينيم آيا فلسفه پوشش زن در اسلام همين‏ " قر " می‏زنند و او را از شوهر و فرزند آواره می‏كنند . اينگونه حوادث‏ و يا حوادثی از قبيل ربودن زنان و دختران به وسيله تا كسی يا وسيله ديگر زياد اتفاق می‏افتد و در روزنامه‏ها می‏خوانيم . در روزنامه اطلاعات مورخ 6 أ 47 / 9 تحت عنوان " زنان امريكا در معرض خطر حملات جنسی " می‏نويسد : . " واشنگتن آسوشيتدپرس - سه پزشك محقق امريكائی در گزارشی كه برای‏ دولت امريكا تهيه كرده‏اند اعلام نموده‏اند كه در ميان ايالات امريكا لوس‏آنجلس از لحاظ ميزان " زنای به عنف " مقام اول را دارد و واشنگتن‏ مقام سيزدهم را حائز است . البته اين بدان معنی نيست كه زنان و دختران‏ در واشنگتن از حملات جنسی در امانند ، اما امنيت آنها از بسياری از شهرهای بزرگ امريكا بيشتر است . در هر صد هزار جمعيت لوس‏آنجلس 52 مورد زنای به عنف وجود دارد . در حالی كه در واشنگتن اين رقم 17 / 7 می‏باشد . در نيويورك در مدت شش ماه 3000 شكايت از هتك ناموس به زور به اداره پليس رسيده است . سن اين عده شاكيان بين شش سال تا هشتاد و هشت سال بوده و قسمت اعظم شاكيان چهارده ساله بوده‏اند "
پس اين ادعا كه در عصر ما امنيت ناموسی كامل برقرار است و صاحبان‏ نواميس بايد از اين نظر خاطرشان جمع باشد ياوه‏ای بيش نيست
ثانيا فرض كنيم امنيت ناموسی كامل در جهان برقرار شده و تجاوز به‏ عنف ديگر وجود ندارد و هر تجاوزی كه به نواميس مردم می‏شود از روی رضای‏ طرفين است ، ريشه نظر اسلام درباره پوشش چيست ؟ آيا نظر اسلام به عدم‏ امنيت بوده تا گفته شود اكنون كه امنيت كامل برقرار شده دليلی برای‏ پوشش نيست ؟

مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنيت نبوده است . لااقل علت‏ منحصر و اساسی ، عدم امنيت نبوده است ، زيرا اين امر نه در آثار اسلامی‏ به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنين چيزی با تاريخ تطبيق می‏كند . در ميان اعراب جاهليت پوشش نبود و در عين حال امنيت فردی به واسطه‏ زندگی خاص قبيله‏ای و بدوی وجود داشت . يعنی در همان وقت كه در ايران‏ ناامنی فردی و تجاوز به ناموسی به حد اعلی وجود داشت و پوشش هم بود ، در عربستان ، اينگونه تجاوز بين افراد قبائل وجود نداشت


امنيتی كه در زندگی قبيله‏ای وجود نداشت امنيت اجتماعی يعنی امنيت‏ گروهی بود و اينگونه عدم امنيت‏ها را پوشش نمی‏تواند چاره نمايد . به اين‏ معنی كه قبيله‏ای به قبيله ديگر شبيخون می‏زد . در اين شبيخونها كه به‏ وسيله قبيله بيگانه انجام می‏شد همه چيز دستخوش غارت می‏گرديد ، هم مرد اسير می‏شد و هم زن ، پوشش زن برای او امنيت نمی‏آورد


زندگی اعراب جاهليت با همه تفاوت عظيم و فاحشی كه با زندگی صنعتی و ماشينی عصر ما داشته ، از اين جهت مانند عصر ما بوده يعنی فحشا و زنا حتی در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است . ولی به خاطر يك نوع‏ دموكراسی و نبودن حكومت استبدادی ، كسی زن كسی را به زور از خانه‏اش‏ بيرون نمی‏كشيد . با اين تفاوت كه نوعی عدم امنيت فردی در زندگی ماشينی‏ امروز هست كه در آن عصر نبود

پوشش ، برای جلوگيری از تجاوز كسانی است كه در يك جا زندگی می‏كنند . بر حسب خوی و عادت قبيله‏ای بين افراد يك قبيله‏ اينجور تجاوزها وجود نداشته است . لهذا نمی‏توانيم بگوئيم كه اسلام صرفا به خاطر برقرار ساختن امنيت دستور پوشش را وضع كرد


فلسفه اساسی پوشش چيز ديگر است كه توضيح خواهيم داد . در عين حال‏ نمی‏خواهيم بگوئيم كه مسأله امنيت زن از گزند تجاوز مرد به هيچ وجه مورد توجه نبوده است . بعدا در آنجا كه به تفسير آيه " جلباب " می‏پردازيم‏ ، خواهيم ديد كه قرآن كريم بدين اصل توجه داشته است . مدعی اين موضوع‏ نيز نيستيم كه در عصر ما اين فلسفه بی مورد است و امنيت كامل برای زن‏ از ناحيه تجاوزات مردانه برقرار است . تجاوزات به عنف كه در كشورهای‏ به اصطلاح پيشرفته همه روزه رخ می‏دهد ، در روزنامه های ما هم منعكس است‏ را خلق كردند



گويندگان اين سخن ، سعی كرده‏اند مسائل ديگری از قبيل نفقه و مهر را نيز براساس مالكيت مرد نسبت به زن توجيه كنند

در كتاب " انتقاد بر قوانين اساسی و مدنی ايران " صفحه 27 می‏نويسد :
" هنگامی كه قانون مدنی ايران تدوين شد هنوز از برده فروشی در بعضی از نقاط دنيا اثری به جا بود و در ايران نيز با اينكه اين كار علی الظاهر از ميان رفته بود ولی باز در مغز قانونگزاران آثاری از برده‏فروشی و آزار به زير دستان وجود داشت . زن را در آن دوره چون " مستأجره " می‏پنداشتند . زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست كند و در اجتماعات‏ راه يابد و به مقامات دولتی برسد . اگر صدای زن را نامحرم می‏شنيد آن زن‏ بر شوی خود حرام می‏شد . خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می‏دانستند كه كار او منحصرا رسيدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی كه‏ اين ابزار می‏خواست از خانه بيرون برود او را سر تا پا در چادری سياه‏ می‏پيچانيدند و روانه بازار يا خيابان می‏كردند "
علائم و نشانه‏های افترا و غرض و مرض از اتمام اين نوشته پيداست . كی‏ و كجا چنين قاعده‏ای وجود داشت كه اگر صدای زن را نامحرم می‏شنيد بر شوی‏ خود حرام می‏شد ؟ آيا در جامعه‏ای كه دائما سخنرانان مذهبيش از بالای منابر خطابه زهرای مرضيه را در مسجد مدينه و خطابه‏های زينب كبرا را در كوفه و شام به گوش مردم می‏رسانند ، ممكن است چنين فكری در ميان مردم آن جامعه‏ پيدا شود ؟ ! كی و كجا زن در ايران اسلامی برده مرد بوده است ؟ همه‏ می‏دانند كه در خانواده‏های مسلمان بيش از آنكه زن در خدمت مرد باشد ، مرد به حكم وظيفه اسلامی در خدمت زن بوده وسيله آسايش او را فراهم‏ می‏كرده است . زن در خانواده‏هائی مورد اهانت و تحقير و ظلم قرار گرفته‏ كه روح اسلامی در آن خانواده‏ها نبوده يا ضعيف بوده است

عجبا می‏گويد : " زن حق نداشت كه با مردان نشست و برخاست كند . " من می‏گويم : بر عكس ، در محيطهای پاك اسلامی اين مرد بود كه حق نداشت‏ در نشست و برخاستها از زن بيگانه بهره‏برداری كند . اين مرد است كه‏ همواره حرص می‏ورزد كه زن را وسيله چشم چرانی و كامجوئی خود قرار دهد . هيچگاه مرد به طبع‏ خود مايل نبوده حائلی ميان او و زن وجود داشته باشد و هر

وقت كه اين‏ حائل از ميان رفته آنكه برنده بوده مرد بوده است و آنكه باخته و وسيله‏ شده زن . امروز كه مردان موفق شده‏اند با نامهای فريبنده آزادی و تساوی و غيره اين حائل را از ميان ببرند زن را در خدمت كثيفترين مقاصد خويش‏ گرفته‏اند . بردگی زن ، امروز به چشم می‏خورد كه برای تأمين منافع مادی يك‏ مرد در يك مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می‏آرايد و به‏ صورت " مانكن " در می‏آيد و شرف خود را در ازاء چندرغا ز حقوق می‏فروشد


اين نشست و برخاست‏ها كه امثال اين نويسنده آرزوی آنرا می‏كنند جز بهره‏كشی مرد و بهره‏دهی زن مفهومی ندارد . همه می‏دانند نشست و برخاست‏ها در محيطهای پاك كه موضوع بهره‏كشی مرد از زن در ميان نبوده است هيچگاه‏ در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است
نويسنده همين كتاب ، تاريخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه‏شناسی به‏ چهار دوره تقسيم می‏كند : دوره اول مرحله طبيعی و اشتراكی اوليه كه زن و مرد بدون هيچگونه قيد و شرطی با هم خلطه و آميزش داشته‏اند . در اين دوره به عقيده اين نويسنده‏ اساسا زندگی خانوادگی وجود نداشته است
دوره دوم دوره تسلط مرد است . در اين دوره مرد بر زن غلبه كرده خود را مالك او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت خود در آورده است . حجاب يادگار اين دوره می‏باشد

دوره سوم مرحله قيام و اعتراض زن است . در اين مرحله زنان از ناسازگاری مردان به ستوده آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت‏ كردند و چون دريافتند كه طبيعت خشن مردان به اين آسانی حاضر نيست حق‏ آنها را رعايت كند به منظور احقاق حق خود متدرجا عليه مردان طغيان كردند ، اتحاديه‏ها تشكيل دادند ، به وسيله مطبوعات و كنفرانسها و دسته بندی‏ها با مردان مبارزه كردند . ضمنا چون دريافتند كه زورگوئی مردان نتيجه‏ تربيت ناسالم عهد كودكی و مخصوصا تبعيض بين پسران و دختران است در رفع‏ نقائص آموزش و پرورش عمومی كوشيدند
دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت كامل‏ دارد . اين دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار نيافته است
از نظر اين منطق ، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد ، و علت اينكه مرد ، زن را اينچنين اسير می‏كرده اين است كه می‏خواسته هر چه بيشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد .

بررسی
تقسيم تاريخ روابط زن و مرد به چهار دوره به نحوی كه ذكر شد تقليد نارسائی است از آنچه پيروان كمونيزم درباره ادوار تاريخی زندگی بشر از نظر عوامل اقتصادی كه به عقيده آنها زيربنای همه پديده‏های اجتماعی است ، ذكر كرده‏اند . آنها می‏گويند ادوار تاريخی بشر عبارتست از دوره اشتراك اوليه ، دوره ملوك‏ الطوايفی ، دوره سرمايه‏داری و دوره كمونيزم و اشتراك ثانوی كه شباهت‏ كامل به دوره اشتراك اوليه دارد
آنچه درباره ادوار زندگی زن در كتاب سابق الذكر آمده كپيه‏ای است از آنجا ولی كپيه‏ای كه به هيچ حسابی درست در نمی‏آيد . به عقيده ما چنين‏ دوره‏هائی در زندگی زن هرگز نبوده است و امكان نداشته باشد . همان دوره‏ اولی كه به عنوان اشتراك اوليه معرفی می‏كند ، از لحاظ تاريخ جامعه‏شناسی‏ به هيچ وجه مورد تصديق نيست . جامعه‏شناسی تاكنون نتوانسته است قرينه‏ای‏ به دست بياورد كه دوره‏ای بر بشر گذشته كه زندگی خانوادگی وجود نداشته‏ است . به عقيده مورخين ، دوره مادرشاهی بوده است ولی دوره كمونيزم جنسی‏ نبوده است . ما درباره اين ادوار نمی‏خواهيم به تفصيل بحث كنيم ، كافی‏ است درباره خود اين مدعا كه می‏گويند پوشش زن معلول مالكيت مرد نسبت‏ به زن است بحث كنيم و آنرا مورد بررسی قرار دهيم :


ما اين جهت را كه در گذشته مرد به زن به چشم يك ابزار می‏نگريست و از او بهره‏كشی اقتصادی می‏كرد ، به صورت يك اصل كلی حاكم بر همه اجتماعات‏ گذشته قبول نداريم . علائق عاطفی زوجيت هرگز اجازه نمی‏داده كه مردان به‏ صورت يك " طبقه " زبردست ، بر زنان به صورت يك " طبقه " زبردست‏ حكومت كنند ، آنان را استثمار نمايند ، همچنانكه معقول نيست فرض كنيم‏ در دوره‏های گذشته ، پدران و مادران به عنوان يك " طبقه " بر فرزندان‏ به عنوان يك " طبقه " ديگر حكومت و آنها را استثمار می‏كرده‏اند .

علائق عاطفی والدين و فرزندان همواره مانع چنين چيزی‏ بوده است . علائق زوجين به يكديگر ، حتی در اجتماعات گذشته بيشتر عاطفی‏ و عشقی بوده و زن با نيروی جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حكومت كرده او را در خدمت خود گرفته است . مرد به ميل و رغبت خود نان آور زن شده و راضی شده او با خيال راحت به خود برسد و مايه تسكين قلب و ارضای عاطفه‏ عشقی او باشد ، همچنانكه با ميل و رغبت خود ، زن را در پشت جبهه جنگ‏ برده خود به وظيفه سربازی و فداكاری و دفاع از زن و فرزند قيام كرده است‏
در عين حال انكار نمی‏كنيم كه مرد در گذشته هم به زن ظلم كرده و هم به‏ فرزند ، و از هر دوی اينها بهره‏كشی اقتصادی كرده است ، همچنانكه به خود نيز ستم كرده است . مرد به علت جهالت و تعصبهای بيجا ( نه به قصد استثمار و بهره‏كشی ) هم به خود ظلم كرده هم به زن و فرزند . مرد در گذشته‏ از لحاظ اقتصادی هم در خدمت زن بوده هم از او بهره‏كشی اقتصادی كرده است‏ . هر وقت طبيعت مرد به سوی خشونت گرائيده عشق و عاطفه در وجودش ضعيف‏ شده ، از زن به صورت يك ابزار اقتصادی استفاده كرده است . ولی اين را به صورت يك اصل كلی حاكم بر تمام جوامع ما قبل [ قرن ] نوزدهم نمی‏توان‏ ذكر كرد


تجاوز به حقوق واقعی زن ، استثمار زن ، خشونت نسبت به او منحصر به ما قبل قرن 19 نيست . در قرن نوزدهم و بيستم حقوق واقعی زن كمتر از گذشته‏ پايمال نشده است . منتها چنانكه می‏دانيم از مشخصات اين قرن اينست كه‏ روی مقاصد استثمارگرانه سرپوشی از مفاهيم انسانی گذاشته می‏شود

سخن ما درباره اسلام است . آيا اسلام در دستورات خود درباره پوشش و حريم ميان زن و مرد چه هدف و منظوری داشته است ؟ آيا خواسته است زن را از لحاظ اقتصادی در خدمت مرد قرار دهد ؟

قدر مسلم اينست كه حجاب در اسلام بدين منظور نيست . اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره‏كشی اقتصادی كند ، بلكه سخت با آن مبارزه كرده‏ است . اسلام با قطعيت تامی كه به هيچ وجه قابل مناقشه نيست ، اعلام كرده‏ است كه مرد هيچ گونه حق استفاده اقتصادی از زن ندارد .

اين مسأله كه زن‏ استقلال اقتصادی دارد از مسلمات قطعی اسلام است . كار زن از نظر اسلام‏ متعلق به خود او است . زن اگر مايل باشد كاری كه در خانه به وی واگذار می‏شود مجانا و تبرعا انجام می‏دهد ، و اگر نخواهد مرد حق ندارد او را مجبور كند . حتی در شير دادن به طفل با اينكه زن اوليويت دارد ، اولويت‏ او موجب سقوط حق اجرت او نيست ، يعنی اگر زن بخواهد فرزند خود را در

مقابل مبلغی فرضا يكهزار ريال در ماه شير بدهد و زن بيگانه‏ای هم به همين‏ مبلغ حاضر است شير بدهد پدر بايد اولويت زن را رعايت كند . فقط در صورتی كه زن مبلغ بيشتری مطالبه می‏كند ، مرد حق دارد طفل را به دايه‏ای كه‏ اجرت كمتری می‏گيرد بسپارد . زن می‏تواند هر نوع كاری همينقدر كه فاسد كننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد ، برای خود انتخاب كند و درآمدش هم منحصرا متعلق به خود او است

اگر اسلام در حجاب ، نظر به استثمار اقتصادی زن داشت بيگاری زن را برای مرد تجويز می‏كرد ، معقول نيست كه از يك طرف برای زن استقلال‏ اقتصادی قائل شود و از طرف ديگر حجاب را به منظور استغلال و استثمار زن‏ وضع كند
پس اسلام چنين منظوری نداشته است

حسادت
ريشه ديگری كه برای پيدا شدن حجاب ذكر كرده‏اند جنبه اخلاقی دارد . در اينجا نيز مانند نظريه سابق علت پديد آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت‏ زن معرفی كرده‏اند ، با اين فرق كه در اينجا برای تسلط جوئی مرد ، به جای‏ ريشه اقتصادی ريشه اخلاقی ذكر شده است ، گفته‏اند علت اينكه مرد ، زن را بدين شكل اسير نگه می‏دارد حس خودپرستی و حسادت وی نسبت به مردان ديگر است . مرد نمی‏خواهد ورشك می‏برد كه مردان ديگر و لو با نگاه كردن يا همسخن شدن ، از زنی كه تحت اختيار او است استفاده كنند
به عقيده اين دسته ، قوانين دينی و مذهبی با اينكه در جاهای ديگر با خودخواهيها و خودپرستيها مبارزه كرده است در اينجا برعكس عمل كرده روی‏ اين خودخواهی مردان صحه گذاشته منظور آنها را تأمين كرده است


برتراند راسل می‏گويد : بشر توانسته است تا حدی در مورد مال و ثروت بر خودخواهی و بخل غالب گردد ولی در مورد زن نتوانسته است بر اين خودخواهی‏ تسلط پيدا كند . از نظر راسل " غيرت " صفت ممدوحی نيست و ريشه آن نوعی بخل و امساك است

مفهوم سخن راسل اينست كه اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب است در مورد زن هم خوب است . چرا بخل و امساك و حسادت در مورد مال نكوهيده و در مورد زن ستوده است ؟ چرا نان و سفره داشتن و نمك خود را خورانيدن از لحاظ اخلاق اقتصادی مورد تمجيد و ستايش است و همين بذالی و گذشت و كام‏ ديگران را شيرين كردن در اخلاق جنسی مذموم است ؟ به عقيده امثال

راسل اين‏ تفاوت علت معقولی ندارد ، اخلاقی نتوانسته است در مورد امور جنسی بر خودخواهی و تسلط جوئی بشر غلبه كند ، برعكس تسليم خودپرستی شده همان‏ رذيله را به نام غيرت از طرف مرد ، و به نام عفاف و حجاب از طرف زن‏ تحت عنوان اخلاق حسنه پذيرفته است

بررسی
از نظر ما در مرد تمايل به عفاف و پاكی زن وجود دارد ، يعنی مرد رغبت‏ خاصی دارد كه همسرش پاك و دست نخورده باشد ، همچنانكه در خود زن نيز تمايل خاصی به عفاف وجود دارد . البته در زن تمايل به اينكه شوهر با زن‏ ديگر رابطه و آميزش نداشته باشد نيز وجود دارد ولی اين تمايل به عقيده‏ ما ريشه ديگری دارد مغاير با ريشه تمايل مشابهی كه در مرد است . آنچه در مرد وجود دارد غيرت است و يا آميخته‏ای است از حسادت و غيرت ، ولی‏ آنچه در زن وجود دارد صرفا حسادت است

ما فعلا درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحث‏ نمی‏كنيم
سخن ما فعلا درباره حسی است كه در مرد وجود دارد و به نام " غيرت " ناميده می‏شود كه : اولا آيا غيرت همان حسادت است كه تغيير اسم داده‏ است يا چيز ديگری است ؟ ثانيا آيا ريشه پوشش و حجاب اسلامی احترام به‏ حس غيرت مرد است يا جهات ديگری منظور است ؟ اما قسمت اول : ما معتقديم كه حسادت و غيرت دو صفت كاملا متفاوت‏اند و هر كدام ريشه‏ای جداگانه دارد . ريشه حسادت خودخواهی و از غرائز و احساسات شخصی می‏باشد ولی غيرت يك حس اجتماعی و نوعی است و فايده و هدفش متوجه ديگران است
غيرت نوعی پاسبانی است كه آفرينش برای مشخص بودن و مختلط نشدن‏ نسلها در وجود بشر نهاده است . سر اينكه مرد حساسيت فوق العاده‏ای در جلوگيری از آميزش همسرش با ديگران

دارد اينست كه خلقت مأموريتی به او داده است تا نسب را در نسل آينده حفظ كند . اين احساس مانند احساس‏ علاقه به فرزند است . همه كس می‏داند كه فرزند چقدر رنج و زحمت و هزينه‏ برای پدر و مادر دارد . اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدی اقدام به‏ تناسل و حفظ نسل نمی‏كرد . اگر حس غيرت هم در مرد نمی‏بود كه محل بذر را هميشه حفاظت و پاسبانی كند ، رابطه نسلها با يكديگر به كلی قطع می‏شد ، هيچ پدری فرزند خود را نمی‏شناخت و هيچ فرزندی پدر خود را نمی‏دانست‏ كيست ؟ قطع اين رابطه ، اساس اجتماعی بودن بشر را متزلزل می‏سازد

پيشنهاد اينكه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهی غيرت را كنار بگذارد درست مثل اينست كه پيشنهاد شود غريزه علاقه به فرزند را بلكه به طور كلی‏ مطلق حس ترحم و عاطفه انسانی را به عنوان اينكه يك ميل نفسانی است‏ ريشه كن كنيم . در صورتی كه اين يك ميل نفسانی در درجات پائين حيوانی‏ نيست بلكه يك احساس عالی بشری است


علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد ، ولی در آنجا احتياج به پاسبان‏ نيست ، زيرا انتساب فرزند به مادر هميشه محفوظ است و اشتباه پذير نيست . از اينجا می‏توان فهميد كه حساسيت زن در منع آميزش شوهر با ديگران ، ريشه‏ای غير از حساسيت مرد در اين مسأله دارد . احساس زن را می‏توان ناشی از خودخواهی و انحصار طلبی دانست ولی احساس مرد چنانكه‏ گفتيم جنبه نوعی و اجتماعی دارد . ما منكر حس حسادت و انحصار طلبی مرد نيستيم . ما مدعی هستيم كه فرضا

مرد حسادت خود را با نيروی اخلاقی از ميان ببرد يك نوع حس اجتماعی در او وجود دارد كه اجازه نمی‏دهد با آميزش همسرش با مردان ديگر موافقت كند . ما مدعی هستيم منحصر شناختن‏ علت حساسيت مرد به حس حسادت كه يك انحراف اخلاقی فردی است اشتباه‏ است
در برخی از روايات نيز بدين موضوع اشاره شده است كه آنچه در مردان‏ است غيرت است و آنچه در زنان است حسادت
برای توضيح اين مطلب می‏توان يك نكته را افزود و آن اينست كه زن‏ هميشه می‏خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد

جلوه‏گری‏ها ، دليری‏ها ، و خودنمائی‏های زن همه برای جلب نظر مرد است . زن‏ آنقدر كه می‏خواهد مرد را عاشق دلخسته خويش كند طالب وصال و لذت جنسی‏ نيست . اگر زن نمی‏خواهد كه شوهرش با زنان ديگر آميزش داشته باشد به‏ اين جهت است كه می‏خواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود كند . ولی در مرد چنين احساسی وجود ندارد . اينگونه انحصار طلبی در سرشت مرد نيست . لهذا اگر مانع آميزش زنش با مردان ديگر است ، ريشه‏اش همان‏ حراست و نگهبانی نسل است
زن را با ثروت هم نبايد قياس كرد . ثروت با مصرف كردن از بين می‏رود و لذا مورد تنازع و كشمكش واقع می‏شود و حس انحصار طلبی بشر جلو استفاده‏ ديگران را می‏گيرد . ولی كامجوئی جنسی يك نفر مانع استفاده ديگران نيست‏ . در اينجا مسأله انبار كردن و احتكار مطرح نيست . انسان اين

حالت را دارد كه هر چه بيشتر در گرداب شهوات شخصی فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقی را از كف بدهد ، احساس " غيرت " در وجودش ناتوان می‏گردد . شهوت پرستان از اينكه همسران آنها مورد استفاده‏های ديگران قرار بگيرند رنج نمی‏برند و احيانا لذت می‏برند و از چنين كارهائی دفاع می‏كنند . برعكس ، افرادی كه با خودخواهيها و شهوات‏ نفسانی مبارزه می‏كنند و ريشه‏های حرص و آز و طمع و ماده پرستی را در وجود خود نابود می‏كنند و به تمام معنی " انسان " و " انساندوست " می‏گردند و خود را وقف خدمت به خلق می‏كنند و حس خدمت به نوع در آنان بيدار می‏شود ، چنين اشخاصی غيورتر و نسبت به همسران خود حساستر می‏گردند .

اينگونه افراد حتی نسبت‏ به ناموس ديگران نيز حساس می‏گردند . يعنی وجدانشان اجازه نمی‏دهد كه‏ ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گيرد . ناموس اجتماع ناموس خودشان می‏شود
علی عليه السلام جمله عجيبی دارد . می‏فرمايد : " « ما زنی غيور قط » " يعنی هرگز يك انسان شريف و غيور زنا نمی‏كند . نفرموده است : انسان‏ حسود زنا نمی‏كند ، بلكه فرمود انسان غيور زنا نمی‏كند . چرا ؟ برای اينكه‏ غيرت يك شرافت انسانی و يك حساسيت انسانی است نسبت به پاكی و طهارت جامعه . انسان غيور همانطور كه راضی نمی‏شود . دامن ناموس خودش‏ آلوده گردد ، راضی نمی‏شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود . زيرا غيرت‏ غير از حسادت است . حسادت يك امر شخصی و فردی و ناشی از يك سلسله‏ عقده‏های روحی است ، اما غيرت يك احساس و عاطفه نوع بشری است
اين خود دليل است كه " غيرت " از خودپرستی ناشی نمی‏شود ، احساس‏ خاصی است كه قانون خلقت برای تحكيم اساس زندگی خانوادگی كه يك زندگی‏ طبيعی است نه قراردادی ، ايجاد كرده است


و اما اينكه آيا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش احترام گزاردن به حس‏ غيرت مرد است يا نه ؟

جواب اينست كه بدون شك اسلام همان فلسفه‏ای كه در حس غيرت هست يعنی‏ حفاظت پاكی نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد . ولی علت حجاب‏ اسلامی منحصر به اين نيست . در بخش بعد كه تحت عنوان " فلسفه پوشش و حجاب در اسلام " بحث خواهيم كرد ، اين مطلب را توضيح خواهيم داد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید