بخشی از مقاله

خانه های قدیمی

صدای غربت از خانه داوودی می رسد

خانه های قدیمی در حکم ریش سفید کوچه ها و محله ها می باشند و همچنان که چین خوردگی تاریخ بر پیشانی آن ها نمایان است، خاطرات فرهنگ و هنر و معماری گذشته را در دل خود به یادگار نگه داشته اند.توسعه شهرنشینی و لزوم ایجاد مجتمع های تجاری، اداری و مسکونی جدید از طرفی و سالخوردگی ابنیه قدیمی و روند رو به تخریب آن ها از طرف دیگر، سبب شده است تا این بناهای تاریخی در معرض نابودی قرار بگیرند.در این میان نقش دستگاه های مسئول و در رأس آن ها سازمان میراث فرهنگی در نگه داری و احیای این ابنیه غیرقابل انکار است.شهر مشهد اگرچه عمر درازی دارد، اکثر خانه های قدیمی آن به دلیل تخریب بافت تاریخی و مرکزی شهر، از بین رفته اند. بنابراین حفظ و معرفی خانه های باقی

مانده این شهر نیازمند نگاه ویژه مسئولان و اهتمام خاص آنان است.یکی از این خانه ها، خانه داوودی است. بنایی در خیابان توحید و در نزدیکی میدان شهدا که رنگ رخسارش خبر از سابقه تاریخی آن می دهد.به همراه دکتر پاپلی استاد بازنشسته دانشگاه فردوسی مشهد در چوبی خانه داوودی را به صدا درآوردیم تا ابراهیم داوودی راهنمای ورودمان به خانه اش باشد.از راهروی باریک ورودی خانه که می گذریم به حیاط بزرگی می رسیم که دور تا دور آن را اتاق ها احاطه کرده اند و پیداست سال ها، مهمانی نداشته اند.یک حوض سنگی و بی آب مثل غریبه ای بین درخت های حیاط نشسته است و برگ های زرد با خاکستری کف حیاط، تابلویی غم انگیز ساخته است.پله ها را بالا می رویم تا به اتاق آقای داوودی می رسیم و

در همین حال نگاهمان به اتاق بزرگی می افتد که آشپزخانه خانه داوودی است. به غیر از یخچال و گاز اکثر لوازم موجود، مثل خود خانه، قدیمی اند.در طبقه دوم، پرده اتاقی را کنار می زنیم که تنها اتاق نشیمن خانه است. می نشینیم و پیرمرد برایمان از خود و خانه اش می گوید: ابراهیم داوودی ام و ۷۹ سال سن دارم.تحصیلاتم را به صورت آزاد تا پایان پنجم متوسطه ادامه دادم. بعد از آن کارمند بانک صادرات شدم و تحصیلاتم را تا دیپلم کامل کردم و بلافاصله عازم اروپا شدم. در اروپا تحصیل را در کنار کار ادامه دادم تا این که لیسانس اقتصاد

کشاورزی را از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کردم. پس از آن ۲ سال را در آلمان، مدتی در کوبا، مکزیک و شمال آفریقا گذراندم و سرانجام به تقاضای سفارت ایران، به کشور برگشتم و کارشناس اداره صنایع و معادن شدم. چند کتاب تدوین و ترجمه کردم و در حال حاضر در این خانه زندگی می کنم.این خانه حدود ۱۲۰ سال عمر دارد و قدمت آن به اواخر دوران قاجار برمی گردد. پدرم این خانه را از مالک قبلی آن خرید و ۶۰ سال پیش این خانه به نام من شد. با وجود قدمت بالایی که دارد، خانه ای مستحکم و حدود ۸۰ درصد آن سالم است.تزئینات این بنا اعم از گچ بری و آجرکاری ها و در کل معماری این خانه بسیار زیباست و جزو خانه های کم نظیر مشهد محسوب می شود. من برای حفظ این خانه زحمت بسیاری کشیده ام.

۱۵ سال قبل ۵ کامیون خاک از پشت بام خانه جمع و سقف خانه را قیرگونی و آسفالت کردم وگرنه تا به حال خانه سرپا نمی ماند! در طول این مدت حتی یک مستأجر هم در این خانه نیاورده ام با این که اتاق های زیادی دارد حتی مغازه های حاشیه خیابان را خالی کرده ام.تمام آجرهای ریخته شده را از بنا جمع آوری و بسته بندی کرده ام تا اگر روزی قرار به مرمت بنا شد از آن ها استفاده شود اما دریغ ازاین که کسی بیاید و این کار را بکند!۱۲ سال پیش این خانه ثبت میراث شد و سازمان میراث فرهنگی خراسان رضوی متعهد شد که این جا را تعمیر و درست کند تا قابلیت تبدیل شدن را به یک فضای کاربردی بیابد. از آن زمان تا سال ۸۵ هیچ اقدامی انجام نشد. در این سال طی نامه ای اعلام شد که برای مرمت این بنا حدود

۳۰۰ میلیون تومان اعتبار تصویب شده است.بعد از آن تمام کاری که انجام شد این بود که آمدند کنار دیوار حیاط یک داربست زدند و همان دیوار را به نیمه راه نرسانده، رفتند!۲ سال است که می خواهند همان یک قسمت را درست کنند! بند کشی آجرهای بالای دیوار که مربوط به دوران قاجار است، هنوز سالم مانده اما قسمت هایی که مرمت شده با گذشت کم تر از ۲ سال، ریخته است! مسئول این کار که برای بازدید آمد خودش خجالت کشید! من دنبال این ها نرفته ام. آن ها آمدند سراغ من که خانه را ثبت کنم. الان هم سنی از من گذشته

و نمی توانم پی گیر همه این کارها باشم. آن روز که من سر حال تر بودم و هوش و حواس بهتری داشتم، کلی وعده دادند اما امروز از زیر کار شانه خالی کرده اند! مرتب هم نامه می فرستند که لطفا در این خانه سلیقه ای عمل نکنید و به بنا دست نزنید. چون خانه ثبت میراث شده است خودم هم کاری نمی توانم بکنم. روزنامه های مختلفی از این جا گزارش نوشته اند و شبکه استانی صدا و سیما هم فیلم تهیه کرده اما هیچ اتفاقی نیفتاده است.آقای داوودی از این همه حرف و سخن خسته است دکتر پاپلی که با لهجه اش ما را به دیار بادگیرها

می برد با چند کلامی به زبان فرانسه داوودی ادا می کند.سپس ادامه می دهد: از این خانه ها در یزد و اصفهان زیاد داریم و در آن جا میراث فرهنگی، در بازسازی ومرمت آن ها بسیار کمک کرده است. هم کاربری امروزی پیدا کرده اند و هم جلوی تخریبشان گرفته شده است. ضمن این که باعث ماندگاری بیشتر توریست ها و گردشگران داخلی و خارجی شده اند. در

یزد که بالغ بر ۱۰۰ خانه قدیمی داریم اکثر آن ها مرمت و قابل استفاده شده اند اما در مشهد که تعداد این خانه ها کم است معلوم نیست برای میراث چه مشکلی وجود دارد که این بنا را ثبت کرده اما به قول و قرارهایش عمل نکرده است. این پیرمرد هم علاقه مند است تا این جا پس از تعمیر، تبدیل به مهمان پذیر یا رستوران یا محلی برای گردشگران شود.با تسلط وی به زبان فرانسه وآلمانی، گردشگران خارجی به خصوص مسلمانان اروپایی یک مرکز اقامتی یا رفاهی در مشهد خواهند داشت که هم ارزان قیمت باشد و هم در خانه ای سنتی و

اصیل اقامت کنند. این ایده بسیار خوبی است و خانه مناسبی هم است، صاحب خانه هم که موافق است فقط گرفتار سیستم اداری شده است.داوودی سند ثبتی خانه را نشان می دهد که در آن نوشته شده: خانه داوودی به شماره ۲۹۱۸ در فهرست آثار ملی، ثبت شد.غروب شده است و باید برویم. قبل از رفتن اتاق های دیگر خانه را هم می بینیم. پنجره هایی قدیمی با طاقچه هایی که جای چراغ بوده و کلید و پریزهای مشکی روکار که همچنان دست نخورده باقی مانده اند همه زیر سقفی که با گچ بری تزیین یافته است، موزه ای کوچک از خاطرات قدیم است.از خانه خارج می شویم و امیدواریم دیدار دوباره ما با خانه داوودی در اتاق ها و حیاط بازسازی شده و قابل استفاده اش باشد. روزی که خانه داوودی پذیرای علاقه مندان به فرهنگ، هنر ومعماری مشهد باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید