بخشی از مقاله

درآمدی بر تفکر خلاق:

خبرگزاری " مهر" - گروه دین و اندیشه : متن زیر ترجمه مقاله رابرت هریس درباب تفکر خلاق است که در سه قسمت بر روی خروجی خبرگزاری " مهر" قرار می گیرد .
قسمت اعظم آنچه در رابطه با آموزش رسمی تفکر انجام شده ، بر مهارت هایی همچون تدریس تحلیلی تاکید می کند . این که چگونه دانش آموزان ادعاها را درک کنند، یک استدلال منطقی را به وجود آورند یا آن را دنبال کنند، پاسخ ها را بفهمند ، راه های نادرست را حذف کرده و بر راه های صحیح تمرکز کنند. با وجود این ، یک نوع تفکر دیگر هم وجود دارد که به بررسی ایده ها می پردازد، احتمالات را به وجود می آورد، به دنبال پاسخ های متعدد و صحیحی می گردد و تنها به یک پاسخ درست اکتفا نمی کند. هر دو نوع تفکر برای موفقیت در زندگی روزمره حیاتی هستند ؛ اما نوع دوم بیشتر پس از اتمام دروه کالج نادیده گرفته می شود. باید بین این دو روش بدین نحو تماییز قائل شویم :
تفکر خلاق تفکر نقدی
تولیدی تحلیلی
واگرا همگرا
عمودی عمودی
امکان احتمال
تعلیق داوری داوری
پخش شده متمرکز شده
ذهنی عینی
یک جواب جواب
نیم کره چپ مغز نیم کره چپ مغز
بصری شفاهی
تداعی کننده یک بعدی
پر مایه و تازه استدلال
بله و... بله اما...

در فعالیتی چون حل کردن مسئله، هر دو نوع تفکربرای ما مهم تلقی می شود. اول، باید مسئله را تحلیل کنیم؛ سپس باید راه حل های ممکن را به وجود آوریم، پس از آن باید بهترین راه حل را انتخاب کره وآن را کامل نماییم ، و سر انجام باید تاثیر راه حل را ارزیانی کنیم. همانطو که مشاهده می کنید، این فرآیند یک تناوب را بین دو نوع تفکر نقدی و خلاق آشکار می کند. عملاً این دو نوع تفکر بیشتر مواقع با هم عمل می کنند اما به یکدیگر وابسته نیستند.

خلاقیت چیست؟

توانایی . یک تعریف ساده می گوید خلاقیت توانایی تصور و ابداع چیزی است. همانطو که در زیر مشاهده خواهید کرد، خلاقیت به خلق چیزی از عدم اطلاق نمی شود( تنها خدا می تواند این کار را انجام دهد)، خلاقیت توانایی ایجاد ایده های تازه از طریق ترکیب ، تغییر یا دوباره استفاده کردن ازایده های موجود است. برخی ایده های خلاق شگفت انگیز وهوشمندانه هستند، درشرایطی که برخی دیگر ساده ، خوب و کاربردی بوده اما آنقدرها مور توجه قرار نمی گیرند.

باور کنید یا نه ، باید بگوییم که هر کس دارای توانایی خلاق ذاتی است. برای مثال ، خلاقیت کودکان را در نظر بگیرید. در سنین بزرگسالی اغلب خلاقیت توسط آموزش سرکوب شده، اما هنوز وجود دارد و می توان آن را بیدار کرد. تمام آن چیزهایی که برای خلاق بودن بدان نیاز داریم تعهد به خلاقیت و وقت گذاشتن برای آن است.

رویکرد. خلاقیت یک رویکرد است : توانایی پذیرفتن تغییر و تازگی، آمادگی بازی با ایده ها و امکانات، انعطاف در برابر دیدگاه ها ، در حالی که در جستجوی راه های اصلاح آن هستید.

فرآیند. افراد خلاق به سختی و به طور مستمر کار می کنند تا به وسیله تغییرات تدریجی و پالایش کارهایشان، ایده ها وراه حل ها را اصلاح کنند. بر خلاف اسطوره شناسی خلاقیت ، تنها تعداد بسیار اندکی از آثار خلاق و عالی با یک ضربه ناگهانی و هوشمندانه خلق شده است. آنچه بیشتر به حقایق واقعی نزدیک تر است، داستان آنهایی است که اختراع را از مخترع دور کردند تا آن را بفروشند ؛ چرا که مخترع می خواست تغییرات جزئی را در اختراع خود وارد کند و در کل آن را بهتر کند. شخص خلاق می داند هر چیز همواره جایی برای تغییر دارد.

روش های خلاق:

برای ایجاد نتایج خلاق روش های بسیاری وجود دارد. در اینجا به پنج روش کلاسیک اشاره کرده ایم :

تکامل تدریجی . این شیوه افزایش پیشرفت است. ایده های تازه ای که از دیگر ایده ها وراه حل ها تازه ای که از راه حل های قبلی مشتق می شوند، ایده های تازه ای به وجود می آورند که این ایده ها و راه حل های تاره نسبت به دیگر راه حل ها اندکی اصلاح شده اند. بسیاری از موارد پیچیده ای که امروزه از آن استفاده می کنیم، در طی یک دوره طولانی و افزایش مستمر به وجود آمده است. بهتر کردن چیز از زاویه های مختلف تدریجاً آن را بسیار بهبود می بخشد-،حتی ممکن است با ماهیت اصلی خود کاملاً تفاوت پیدا کند.

برای مثال به تاریخ اتومبیل با هر محصول پیشرفت تکنولوژی نگاه کنید. با تولید هر محصول جدیدی اصلاحات به وجود آمدند. هر مدل جدیدی براساس مجموعه خلاقیت های مدل قبلی ساخته می شود ، تا این که در طول زمان، پیشرفت در اقتصاد و داوم آسایش صورت می گیرد. دراین جا خلاقیت در پالایش ، پیشرفت مرحله به مرحله نهفته است تا بوجود آوردن چیزی کاملاً جدید. شیوه تکامل خلاقیت همچنین تداعی کننده اصول نقدی است : هر مسئله ای که یکبار حل شده ، برای بار دوم به شیوه ای بهتر قابل حل است. متفکران خلاق این ایده را قبول نمی کنند که هنگامی که یک مشکل حل شده است، فراموش می شود یا این که " اگر نشکسته ، تعمیرش نکن". فلسفه یک متفکر خلاق این است که " هیچ چیز همانند یک تغییر جزئی تاثیر ندارد".

تلفیق . با این روش، دو یا چند ایده موجود با یکدیگر ترکیب شده و یک ایده سوم را به وجود می آورد. ترکیب ایده یک مجله و یک نوار کاست این ایده مجله ای به وجود می آید که می توانید مجله ای را تاسیس کنید که شنیداری باشد. این مجله می تواند برای افراد ناشنوا و کسانی که فواصل دور شهری را هر روز طی می کنند ، مورد استفاده قرار گیرد.

تحول بنیادین . گاهی ایده جدید ایده ای کاملاً متفاوت و دارای تغییرات واضحی نسبت به ایده های پیشین است. در شرایطی که فلسفه پیشرفت تکاملی ممکن است یک استاد را به پرسیدن این سوال وادارد که " چگونه می توانم بهتر و بهتر درس بدهم؟" ، اما پیشرفت تحولی این سوال را بیان می کند که " چرا درس بدهم، دانشجویان را به درس دادن به یکدیگر ترغیب می کنم ، کار گروهی یا ارائه گزارش؟ " . برای مثال ، تکنولوژی تکاملی در زمینه مبارزه با موریانه هایی که وسایل خانه را می جوند گسترده شده و حشره کش ها و گاز های بی خطرتر و سریع تربرای از بین بردن آنها به وجود آمده است. یک تغییر نسبتاً تحولی می گوید: گازها را به دلیل نیتروژن استفاده نکنید. یک ایده خلاق تحولی می پرسد،" در ابتدا چه تدابیری بیاندیشیم تا از خوردن وسایل توسط موریانه ها جلوگیری کنیم؟" این پرسش به ابداع راه حلی چون تولید یک خوراک مخصوص موریانه منتهی می شود.

استفاده دوباره . به یک چیز قدیمی نگاهی نو داشته باشید. نام ها را کنار بگذارید تعصب ها، انتظارات و پیشفرض ها را دور بریزید و فکر کنید چگونه می توان از چیزی دوباره استفاده کرد. یک شخص خلاق ممکن است به گورستان اتومبیل ها برود و از موتور یک اتومبیل مدل T [ اتومبیل هایی که کمپانی فورد بین سال های 1908 تا 1927 ساخته می شد.] یک اثر هنری خلق کند. آن را نقاشی کرده و در اتاق نشیمن قرار دهد.

یک شخص خلاق دیگر ممکن است همان موتور را به ابزاری برای حرکت سریع گاری اش تغییر دهد. هدف، دیدن فراتر از همان ابزار قبلی و استفاده های سابق است تا بتوانیم ایده های تازه و راه حل های مناسب پیدا کنیم. برای مثال، یک گیره کاغذ می تواتد به عنوان آچار و رنگ به عنوان چسب مورد استقاده قرار گیرد، از مایع ظرفشویی می توان برای از بین بردن" اسید دی اکسی ریبونو کلیک" از باطری ها استفاده کرد. اسپری های پاک کننده می تواند مورچه ها را بکشد.

تغییر مسیر . بسیاری از پیشرفت ها زمانی اتفاق می افتد که توجه از یک زاویه مسئله به یک زاویه دیگر معطوف می شود و گاهی این امر را بینش خلاق می خوانند. یک مثال کلاسیک در این زمینه : اداره راهنمایی رانندگی سعی می کند مانع اسکیت سواری کودکان درگودال ها شود. ادراه راهنمایی رانندگی حصار به وجود آورد که کودکان دور شوند، اما چنین نشد. سپس یک نرده بزرگ تر گذاشتند که توسط کودکان سوراخ شد.

یک حصار قوی تر جایگزین آن کردند که آن هم شکسته شد. حصار بعدی یک حصار تهدید آمیز بود که نادیده گرفته شد. سر انجام شخصی تصمیم گرفت مسیر را تغییر دهد و پرسید، "مشکل در اینجا چیست؟ "کودکان می خواهند در گودال اسکیت سواری کنند ". "چگونه می توان مانع اسکیت سواری آنها شد؟" راه حل ریختن بتون وسط گودال بود تاسطح صاف آن را از بین ببرد. این راه حل هوشمندانه مشکل را حل کرد.

این مثال یک حقیقت نقدی را در حل مسئله نشان می دهد : هدف حل مسئله است ، نه اعمال یک راه حل خاص. وقتی یکی از راه حل ها عمل نمی کند، به راه حل دیگری فکر کنید. هیچ تعهدی نسبت به یک راه خاص وجود ندارد. تنها هدف را مد نظر داشته باشید. پافشاری در یک راه گاهی خود مشکل است. زیرا کسانی که در یک راه پافشاری می کنند، بیش از حد به یک راه احساس تعهد کرده ، کارشان عملی نخواهد شد ، و نتیجه نمی گیرند.

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=86688

تفكر خلاق:

وزن مغز سه پوند مي باشد و هر روز هزار تاي آن از بين مي رود. اين عضو مهم كم به كار گرفته مي شود و هيچ آموزش درستي درباره استفاده از آن داده نشده است .
فكر كردن يك مهارت است و بنابراين مي تواند آموخته شود .متاسفانه در مدارس ،دانشگاهها و مراكز آموزشي بندرت آموزش دغاده مي شود.يك مطالعه تازه در آمريكا نشان داد كه همبستگي زيادي ميان ضريب هوشي بالا و خلاقيت ،استقلال،حس كنجكاوي،معلومات رواني در كلام يا فعاليت وجود ندارد.
مغز داراي دو نيمه است كه به وسيله رشته اي از تارهاي عصبي به هم مربوط شده است .هر نيمه فعاليتي متفاوت را انجام مي دهد.
طرف چپ مغز بيشتر با فعاليتهاي علمي سروكار دارد مانند منطق ،استدلال ،استنتاج و تحليل.

طرف راست با فعاليتهاي هنري مربوط است مانند موسيقي ،تصور خلاق،رنگ و هنر.
بيشتر فعاليتها نياز به آن دارد كه هر دو طرف در زمانهاي مختلف به كار افتد تا توازني پديد آيد.تجزيه و تحليل مسائل كار طرف چپ است ولي يافتن راه حلي مناسب مي تواند از وظايف ناحيه راست باشد.
پديد آوردن راههاي مختلف تصميم گيري كاري تصوري است و مقايسه اين راه كارها با هدفهاي اصلي ، فعاليتي منطقي و مربوط به طرف چپ است .هنرمندان بايد داراي قرينه سازي و طراحي و نيز شناخت تناسب رنگها باشند،دانشمندان نياز دارند كه از موانع منطقي پرش نمايند تا اكتشافها ي تازه اي بكنند. گفته مي شود انيشتن نوعي تفكر خيالي را شروع كرده بود و مي پنداشت كه برروي اشعه خورشيد سفر مي كند،بدين سان وي اين حالت درون بيني و بصيرت را بدون ارتباط منطق ي دنبال مي كرد.اين دو نيمه مغز در دو طرف،دو شيوه تفكر جدا از هم را پديد مي آورند.لذا انسان داراي دو نوع تفكر مي باشد:
1-تفكر متقارب (به نزديك شونده ) Convergent
2-تفكر متباعد (از هم دور شونده) Divergent
تفكر متقارب:
تفكر متقارب هميشه كوشش م يكند كه به سوي يك راه حل،شعاع هاي خود را تنگ و متمركز كند.آن تفكري است استقرايي منطقي و داراي تطابق زماني ،و اين شيوه انديشيدن است كه مديران آن را طبيعي ترين نوع مي دانند.
تفكر متباعد
تفكر متباعد آن است كه پاره كند و در هم بشكند تا از طرح موجود دور شود .ديناسور،رهبر پيشين بازار جهان حيوانات ،از سازگاري و پيشرفت سرباز زد.ناگهان تعييري در وضع بازار،گونه هايي را محو و نابود كرد.عبرتي براي ما.
****

منبع : کتاب " مديريت اثربخش "-نويسنده : جان لاكت ،ترجمه : سيد امين الله علوي ،انتشارات :مركز آموزش مديريت دولتي ،چاپ اول :1373،شمارگان :5000
http://www.fekreno.org/ARFEK8.HTM

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید