بخشی از مقاله

تعریف عملیاتی واژه ها:
1-ازدواج (marriage) :
جفت گرفتن زن کردن – شوهر کردن – با یکدیگر جفت و قرین شدن
در این تحقیق منظور از ازدواج رابطه حقوقی است که برای همیشه به وسیله ی عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده است.

فصل اول
چکیده
ازدواج پيمان مقدسي است كه در آن زن و مرد بر اساس يك تعهد قانوني،شرعي و عاطفي پيمان مي بندند تا با تشكيل خانواده در يك زندگي مشترك ،نيازهاي همديگر را تامين و درنشيب و فرازها و تلخي و شيريني هاي زندگي يار و غمخوار هم باشند.با اين وجود،خانواده يكي از اركان جامعه بشمار مي رود و دستيابي به جامعه سالم در گرو سلامت خانو اده و تحقق خانواده سالم،مشروط به برخورداري معماران (زوجين)آن از سلامت رواني و داشتنرابطه اي مطلوب با يكديگر است.دراين راستا،مطالعه حاضر به بررسي موانع ازدواج بين جوانان

شهرستان اردکان که در کارخانه صدف این شهر مشغول به کارند مي پردازدو آسيب ها و موانع اقتصادي،فرهنگي و اجتماعي،خانوادگي و فردي از ديدگاه آنها مورد ارزيابي قرار ميدهد.
روش: اين مطالعه به روش توصيفي -تحليلي و مقطعي انجام گرفت و در آن 50 نفر ازکارکنان این کارخانه در رده ها و مدرکهای مختلف به روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي ،انتخاب و با پرسشنامه ارزيابي قرار شدند. ابزار پژوهش در اين مطالعه ،چهار حيطه كلي موانع (اقتصادي،اجتماعي-فرهنگي،خانوادگي و فردي)،را از مجموعه سوالات استخراج و تجزيه و تحليل كرد.

نتايج: در تجزيه و تحليل نتايج اين مطالعه مشخص شد كه مهمترين موانع ازدواج به ترتيب اولويت:موانع اقتصادي،فرهنگي-اجتماعي ،فردي و خانوادگي بوده است.همچنين مهمترين موانع اقتصادي براي جوانان نداشتن شغل مناسب،نداشتن مسكن و مخارج ازدواج در برگزاري جشن عروسي،مهمترين موانع فرهنگي-اجتماعي:دوست پسر يا دوست دختر داشتن ،مشكلات اخلاقي بستگان عنوان شده است،همچنين نتايج اين پژوهش نشان مي دهد كه بين ديدگاه جوانان پسر و دختر در مورد موانع ازدواج در بعضي گزينه ها تفاوت آماري معناداري وجود

دارد.اين تفاوت ها در مورد وسواس در انتخاب شوهر مناسب،ترس ا شكست در ازدواج ،وضع نامطلوب اقتصادي طرف مقابل و سيگاري بودن فرد،به نفع دانشجويان دختر و در مورد :ترس از جواب منفي طرف مقابل (دختر)،مخارج سنگين ازدواج،برگزاري جشن عروسي و نداشتن شغل مناسب ،به نفع جوانان پسر بوده است. بحث: نظر به اين كه ازدواج موفق زمينه ساز خانواده اي سالم و در نهايت نويددهنده جامعهاي سالم است،رفع موانع ازدواج مخصوصاً موانع شغلي با ايجاد شغل و فرصت هاي شغلي مناسب براي جوانان توسط متوليان و برنامه ريزان جامعه مي تواند آسيب ها وموانع ازدواج را به حداقل ممكن برساند.


مقدمه
زندگی در قرن بیست و یکم همه چیزش متفاوت است. تولدش، بزرگ شدنش، کار کردنش و حتی ازدواجش. هر روز یک آمار جدید منتشر می شود که سن ازدواج بالا رفته است، جوانان تمایلی به ازدواج ندارند و..
از گذشته های بسیار دور، ازدواج و تشکیل خانواده در هر دین و مسلکی مورد قبول بوده است به اعتقاد بسیاری از فلاسفه و دانشمندان فقط از طریق ازدواج است که فرد به آرامش واقعی دست پیدا می کند همان مساله ای که در قرآن کریم هم به آن اشاره شده است.


بالا رفتن سن ازدواج يكى از معضلات مهم جوامع بشرى است; زيرا با افزايش سن ازدواج، جوانان از شيوه بهنجار ارضاى غريزه جنسى و آثار و فوايد آن محروم مى شوند. در جوامع گذشته پسران و دختران با رسيدن به سن بلوغ، يا كمى بعد از آن اقدام به ازدواج مى كردند و مجرّد ماندن يك نقص اجتماعى محسوب مى شد. اما با پيچيده تر شدن جوامع و ايجاد خواسته ها و انگيزه هاى كاذب، ذائقه اجتماعى تغيير يافت و به تبع اين تغيير ذائقه، نياز طبيعى و غريزى به ازدواج سركوب و اين روند، تا جايى پيش رفته كه امروزه در بعضى جوامع

غربى، جوانان بكلى از ازدواج سرباز زده اند و آن را مانعى براى آزادى خود تلقّى مى كنند. تنها زمانى به ازدواج روى مى آورند كه نشاط جوانى را از دست بدهند و نيازمند يك پرستار يا مراقب هستند. متأسفانه اين فرهنگ اشتباه جوامع اسلامى از جمله جامعه اسلامى ما را نيز تحت تأثير خود قرار داده است، به گونه اى كه افزايش رو به تزايد سن ازدواج در كشور، مشكلات فراوانى به دنبال داشته است. مشكلاتى همچون افسردگى و از بين رفتن نشاط در جوانان، ابتلا به وسواس زياد در انتخاب همسر، مشكل آفرينى فرزندان بزرگ و ازدواج نكرده در خانه، افزايش اضطراب و نگرانى ـ بخصوص در دختران ـ بلاتكليفى، از دست رفتن طراوت و زيبايى، نااميدى و تصميم به عدم ازدواج به خاطر كاهش ميل به ازدواج، بى دقتى در انتخاب همسر، احتمال افزايش انحرافات، و ده ها مشكل از اين قبيل كه جوانان ما را، به چالش كشانده است.


این نکته ها بارها و بارها گفته شده است و کسی در صحت آنها شک ندارد، اما گاه مسائلی بوجود می آید که سن ازدواج را بالا می برد و تمایل افراد را به تشکیل خانواده و تداوم نسل کم می کند، عواملی که شاید روزی نبودند و حال وجودشان که قرار بود مایه آسایش انسان در دنیای تکنولوژی باشد دلیلی است تا بسیاری از جوانان از بزرگ ترین رویداد زندگی شان چشم بپوشند.

بیان مساله
زندگى در جوامع بشرى گذشته ساده‏تر بود و پيچيدگى و مشكلات امروز را نداشت و در نتيجه سن ازدواج پايين‏تر بود؛ ولى جوامع شهرنشين امروزى از پيچيدگى و مشكلات خاصى برخوردار است و همين امر باعث شده كه جوان‏ها نتوانند به راحتى تشكيل خانواده دهند و در نتيجه سن ازدواج بالاتر رفته است. آخرين آمارى كه در دست است سن ازدواج پسرها را حدود 27 سال و دخترها را حدود 24 سال نشان مى‏دهد (جوانان و ازدواج، ص 43).
ازدواج علاوه بر پاسخگويي به نياز هاي جنسي و عاطفي فرد، نياز هاي اقتصادي، ارتباطات اجتماعي و فرهنگي او را نيز تنظيم مي كند و به خاطر اهميت و تاثيري كه دارد، به عنوان هنجاري پذيرفته شده در تمامي كشور هاي دنيا به حساب مي آيد.

علاوه بر پيامد هاي يادشده، سن ازدواج مي تواند تبعات اجتماعي و رواني نيز به همراه داشته باشد. ازدواج در سنين بالاتر به آن معنا است كه جوانان بايد دوره هاي طولاني تر را در خويشتنداري جنسي (الزام اخلاقي مالتوس) بگذرانند، كه اين خود باعث وارد شدن فشار روحي، رواني، افسردگي، اضطراب و به وجود آمدن بسياري از امراض رواني ديگري در آنان مي شود. ازدواج در سنين بالاعلاوه بر عوارض يادشده، باعث ايجاد فاصله بين والدين و فرزندان هم مي شود. به موجب فاصله نسلي، شكاف و در مواردي تضاد نسلي به وجود مي آيد و همين امر همراه با بزرگ شدن بچه ها اختلاف سليقه و نگرش هاي متفاوتي را در درون خانواده به ثمر مي رساند.

اما افزايش سن ازدواج به افزايش سرمايه هاي اجتماعي منجر مي شود و فرد با ديدي بازتر و انديشمند تر همسر خود را انتخاب مي نمايد. مي توان گفت كه اين تاخير نقش مثبتي در زندگي فرد داشته است، ولي در بسياري از مواقع افزايش بيش از حد سن ازدواج باعث سرخوردگي هاي عاطفي و رواني در فرد مي شود كه حتي توانمندي هاي فردي هم نمي تواند اين سرخوردگي ها را درمان كند. در اصطلاح كلي مي توان گفت كه ازدواج فرد مي بايست در سن مطلوب انجام شود نه آنقدر زود كه صرفا مبتني بر غرايز جنسي و يا اجبار هاي اقتصادي و اجتماعي باشد و نه آنقدر دير كه منجر به بروز اختلافات رواني و يا حتي آسيب هاي اجتماعي شود.

اهمیت و ضرورت تحقیق
امروزه یکی از معیارهای توسعه یافتگی جوامع بشری را وجود تحقیقات گسترده علمی – کاربردی در تمام سطوح اجتماعی – اقتصادی و صنعتی آن جامعه می دانند. و کشورهایی را توسعه یافته می دانند که به تحقیقات بهای کافی می دهند. امروزه ما شاهد هستیم که در کشور های توسعه یافته بخشی از درامد ناخالص خود را به امر تحقیفات اختصاص می دهند که متاسفانه در کشور ما نه تنها این امر تحقق نیافته است بلکه به تحقیقاتی که توسط محققان در گوشه و کنار این کشور به صورت جسته و گریخته انجام می شود نیز توجه کافی مبذول نمی شود و هرگز نتیجه این تحقیقات به کار گرفته نمی شود .


حال اگر ما معتقد به پیشرفت کشور خود هستیم باید نگرش خود را به امر تحقیق تغییر دهیم و این امر در بحث مهمی مانند ازدواج ضرورت بیشتری پیدا می کند.
اگر ما محور توسعه هر کشور را نسل جوان آن بدانیم و اگر به ازدواج به عنوان مهمترین عرصه زندگی نگاه کنیم ضرورت این تحقیق بیشتر بر ما آشکار می شود.
همچنین با تاملی بر آمار های ثبت شده مشخص می شود که تا چه اندازه جوانان در امر ازدواج سرگردانند و مشکلات و موانع موجود در سر راه آنها در به تأخیر انداختن سن ازدواج آنها مؤثر است .


بر اساس این آمار ميانگين سن ازدواج مردان در ايران با تحول عمده اي روبه رو نبوده و همواره در اطراف سن 25 سال در نوسان است، ولي سن ازدواج زنان بين سال هاي 81- 1345 با افزايش تدريجي همراه بوده و اين افزايش در يكي دو دهه اخير شتاب بيشتري داشته است، به طوري كه در سال 1381 بيش از يك چهارم دختران 29-25 ساله هنوز ازدواج نكرده بودند. همچنين سن متوسط ازدواج زنان در ايران طي سال هاي سرشماري (81-1345)، به تدريج افزايش يافته و از 4/18 سال به 2/23 سال رسيده در صورتي كه سن متوسط مردان فقط از 25 سال به 9/25 سال رسيده است.


آمار هاي موجود در سالنامه آماري كشور نيز نشان مي دهد كه جمعيت افراد در سن ازدواج (مردان 34-24) و (زنان 29-15) در حال افزايش است، به گونه اي كه از 19 ميليون و 848 هزار و 39 نفر در سال 81 به 21 ميليون و 421 هزار و 541 نفر در سال 83 رسيده است. در اين آمار تعداد زنان در سن ازدواج بيشتر از مردان است.
حال با توجه به این آمار و ارقام در می یابیم تا چه اندازه تحقیق در مورد مسئله ازدواج مهم است زیرا این بالا رفتن سن ازدواج سبب می شود تا فساد و بی بند و باری در جامعه افزایش یابد و هرگاه نیروی جوان جامعه که کارامد ترین قشر جامعه می باشد دچار آسیب روانی شود جامعه رو به تباهی میرود.


پس واضح و مبرهن است که انجام تحقیقات در این زمینه – که البته کمتر کسی هم به سراغ آن رفته است – نه تنها مشکلات فردی را رفع می کند بلکه در ارتقای یک جامعه مؤثر است .


سؤالات تحقیق
1- بیکاری تا چه اندازه در به تأخیر افتادن سن ازدواج نقش دارد؟
2- مشکلات اقتصادی تا میزان سن ازدواج را بالا می برد؟


3- مشکل مسکن در به تعویق افتادن ازدواج تا چه اندازه اهمیت دارد؟
4- اشتغال به تحصیل تا چه اندازه مانع ازدواج جوانان می شود ؟
5- مخالفت والدین تا چه حد امر ازدواج را تحت تأثیر قرار می دهد ؟
6- آزادی روابط دختر و پسر در جامعه تا چه اندازه سن ازدواج را به تأخیر می اندازد؟


7- ترس از شکست در ازدواج در بالا بردن سن ازدواج چقدر مؤثر است ؟
8- نابرابری سطح تحصیلات پسر و دختر تا چه اندازه سن ازدواج را به تأخیر می اندازد؟
9- ازدواج ناموفق یکی از اعضای خانواده چه اندازه مانع ازدواج جوانان می شود؟
10- فقدان والدین تا چه میزان در بالا رفتن سن ازدواج تأثیر دارد؟


11- توقعات بیجا از همسر آینده در به تعویق افتادن ازدواج چقدر مؤثر است؟
12- ازدواج نکردن خواهران و برادران بزرگتر چه اندازه مانع ازدواج جوانان می شود؟

فرضیه های تحقیق
1- بیکاری یکی از مهمترین عوامل در به تأخیر افتادن سن ازدواج جوانا ن به شمار می رود.


2- مشکلات اقتصادی را می توان یکی از موانع مهم جوانان در بالا رفتن سن ازدواج تلقی کرد.
3- یکی از دلایل دیگر بالا رفتن سن ازدواج در جامعه مشکل مسکن است.
4- اشتغال به تحصیلات را از عوامل بالا رفتن سن ازدواج می توان به شمار آورد.
5- مخالفت والدین با تمایلات جوانان نسبت به ازدواج عاملی برای بالا رفتن سن ازدواج است.
6- یکی از دلایل بالا رفتن سن جوانان در ازدواج آزادی روابط پسر و دختر در اجتماع است.


7- ترس از شکست از عوامل دیگری است که در بالا رفتن سن ازدواج مؤثر است.
8- نابرابری سطح تحصیلات دختر و پسر در به تأخیر افتادن سن ازدواج مهم به شمار می رود.
9- یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج در بین جوانان ازدواج نا موفق یکی از اعضای خانواده می باشد.


10-فقدان والدین می تواند در به تأخیر افتادن سن ازدواج جوانان مؤثر باشد.
11- توقعات بیجا از همسر آینده از عواملی می باشد که سن ازدواج جوانان را بالا می برد.
12- وجود خواهران و برادران مجرد بزرگتر در خانواده در بالا رفتن سن ازدواج جوانان مؤثر است.


فصل دوم
پیشینه تجربی تحقیق :
با بررسیهای گونان و مراجعه به سایتهای مختلف اینتر نت به این نتیجه رسیدیم که تا کنون در ایران تحقیقی تحت عنوان علت بالا رفتن سن ازدواج صورت نگرفته است.

ازدواج چیست؟
ازدواج، در جوامع انساني يك رخداد ضروري و يكي از مهم‌ترين نيازهاي اجتماعي است كه در عين سادگي، گاهي با فراز و نشيب‌هاي بغرنج و پيچيده‌اي همراه مي‌شود.
مفهوم ازدواج، در طول قرون و اعصار و تحت تأثير تحولات اجتماعي، دگرگون شده است و در يك مسير تكاملي، ضمن حفظ ارزش‌هاي اين پيوند، نوع نگرش مردان و زنان نسبت به آن نيز تحول يافته است.


ازدواج مجموعه ترتيبات همسرگزيني است كه مورد تاييد جامعه باشد. اگر روابط زناشويي ميان زوجين به صورت نهادينه آغاز شود، ازدواج نقطه آغاز اين روابط تلقي مي‌شود. بنابراين ازدواج مي‌تواند نقطه عزيمت زندگي يك زن يا يك شوهر در قالب خانواده باشد. اين مفهوم ضرورتاً روابط زن و شوهر را متمايز از سايرپيوندهاي بيرون از حريم خانواده مي‌كند .
بنابراين روابط فاقد نيت ازدواج و فرزندپروري، نمي‌تواند ازدواج تلقي شود. يك‌سري تعاريف هم در دوره جديد مطرح شده‌اند، اين تعاريف مي‌گويد؛ ازدواج روابط قانوني و رسمي بين يك زن و مرد بالغ به شكل نهادينه است كه حقوق و تكاليفي را متوجه همديگر مي‌كند. اين مفهوم از ديدگاه فمينيستي از مفهوم صيغه‌گري و مشابه آن يا زندگي‌هاي رفاقت‌آميز كه به‌تازگي در غرب باب شده، متمايز است و در مجموع بستگي به جامعه‌اي دارد كه روابط را چگونه تلقی می کند.


در ازدواج براي فردي كه تازه وارد جامعه شده است يك جايگاه قانوني تعريف مي‌كنيم تا ببينيم از لحاظ توارثي، حقوقي و منزلت به چه كسي وابسته است و جايگاه واقعي‌اش كجاست؟ انتقال حقوق هريك از طرفين زن و شوهر در ازدواج اتفاق مي‌افتد، يكي حق محل سكونت، حق استفاده جنسي از طرف مقابل، حق استفاده از خدمات خانگي طرفين و حق استفاده از دارايي مشترك، كه همان مايملك است.


در ازدواج به لحاظ اقتصادي يك‌جور پشتوانه مشترك مالي ايجاد مي‌شود، كه فرزندان مي‌توانند به آن تكيه كنند تا بعدها بتوانند وارد جامعه بشوند. ازدواج يك‌جور ايجاد نظام خويشاوندي هم هست يعني فرد تعيين مي‌كند با چه اقدامي و با كدام خصوصيات اجتماعي مي‌خواهد وصلت كند.


لزوماً ازدواج بايد به تاييد عمومي برسد و مشروعيت بيابد. برخورد جامعه با اين واقعه با زماني كه فرد مجرد است، متفاوت مي‌باشد. از نظر فمنيست‌ها كاركرد ازدواج متفاوت است. آنها مي‌گويند، هويت جديدي كه براي زن متاهل ايجاد مي‌شود، او را به عنوان جنس دوم در پايگاه فروتري تعريف مي‌كند.
ازدواج يك ايدئولوژي و يك نظم تاريخي است كه با يك رابطه ناهمنجس‌خواهانه بين زن و مرد اتفاق مي‌افتد. زن از طريق دادوستدش و بده بستانش نظم خويشاوندي را حفظ مي‌كند و اين يك ترتيب تاريخي است كه اتفاق مي‌افتد. اين ايدئولوژي و ترتيب تاريخي سبب شده كه در دوره جديد نهادهاي سياسي تلقي نادرستي از ازدواج داشته باشند .

پیشینه عملی تحقیق

عنوان فارسي: مطالعه كيفي - كمي بر روي موانع ازدواج و عوامل تهديد كننده آن
عنوان لاتين:
تاريخ ارائه: 1382
محل دستيابي: دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
نوع تحقيق:
مقالات تحقيق
موضوعات مرتبط

مجري (مجريان): اشرف السادات موسوي استاديار دكتري تخصصي روانشناسي , ساير آثار
مقالات تحقيق:
كتابهاي تحقيق:
محل اجرا: - علوم بهزيستي و توانبخشي - معاونت پژوهش

کليد واژه:
چكيده: تحقيق حاضر موانع ازدواج و عوامل تهديد‌كننده آن را در دختران و زنان شهر تهران بررسي كرد. اين تحقيق در سه مرحله و در قالب سه مطالعه مجزا انجام شد. مطالعه اول اولين مطالعه با هدف بررسي موانع ازدواج در دختران شهر تهران در رابطه با تحصيلات و اشتغال بود. روش جمع‌آوري اطلاعات گروه متمركز و مجموعا در 8 جلسه و با شركت دختران تحصيل‌كرده و شاغل، دختران ديپلمه و شاغل، دختران تحصيل‌كرده و غيرشاغل، و دختران ديپلمه و غيرشاغل اجراء گرديد. مطالعه اول نشان داد كه تمام دختران جامعه ايراني تقريباً با موانع مشابهي (پيدا نكردن فرد مناسب؛ مخالفت و سختگيري خانواده با خواستگاران و يا فرد مورد نظر دختر؛ و داشتن تجربه شكست در رابطه قبلي چه به صورت عقد،نامزدي و يا دوست پسر) در امر ازدواج مواجه هستند. انتظار از ازدواج در طول سال‌هاي اخير تغيير كرده است ولي راهكار مناسبي براي رسيدن به ازدواج موفق توسط خانواده وجامعه به نسل جوان ارائه نشده است. ناهمگني در اين امر به موانع ازدواج و نيز ازدواج‌هاي ناپايدار ختم مي‌شود. مطالعه دوم در مطالعه دوم كه با هدف بررسي ميزان رضايت از زندگي زناشوئي و عوامل تهديد‌كننده ازدواج در رابطه با اشتغال و تحصيلات در زنان متاهل تهران بود. 100 زن متاهل (از ازدواج آنها كمتر از 5 سال گذشته)، تحصيل‌كرده و شاغل، با 100 زن ديپلمه و شاغل ،و100 زن تحصيل‌كرده و خانه‌دار، و100 زن ديپلمه و خانه‌دار تهراني مقايسه شدند. براي جمع‌آوري داده‌ها ي اين مرحله، از پرسشنامه‌هاي رضايت زناشوئي گلومبوك-راست و پرسشنامه رضايت زناشوئي انريچ هم ‌زمان استفاده گرديد. نتايج نشان داد كه تحصيلات و شغل زن نه تنها در امر ازدواج تاثير منفي ندارد بلكه رضايت زناشوئي در زنان را افزايش مي‌دهد.

اهمیت سن در ازدواج
سن در ازدواج از دو نظر داراي اهميت است يكي از نظر رواني و ديگري از نظر فيزيولوژيكي .
1) جنبه رواني: انسان در فرايند رشد از نظر رواني در سنين مختلف داراي ويژگي هاي متفاوت مي باشد. روان شناسي كودك با روان شناسي نوجوان، جوان و پير متفاوت است. خصوصيات رواني يك نوجوان با ويژگي هاي رواني يك فرد سالخورده در اكثر زمينه ها قابل مقايسه نيست. بنابراين ازدواج يك مرد پنجاه يا شصت ساله با يك دختر 18 ساله به دليل تفاوت فاز رواني به سعادت و خوشبختي نمي انجامد. دير يا زود به علت عدم ارضاي نيازهاي رواني، اين عروس جوان با دلمردگي به انتظار مرگ شوهر كهنسال خود روزشماري مي

نمايد؛ يا خواهان طلاق مي شود. از سوي ديگر اين مرد كهنسال براي ارضاي نيازهاي همسر جوانش مجبور به تظاهر به جواني و رفتارهاي نامناسب با سن خود مي شود و در نتيجه او نيز از مسير طبيعي زندگي خارج مي گردد و از نظر اجتماعي زبانزد خاص و عام مي شود. و در مجالس و محافل ممكن است همسرش را با فرزندش اشتباه بگيرند و همه جا مجبور است وضعيت خود را توجيه كند. او براي كسب رضايت همسرش ، چنانچه ثروتمند باشد به خريدن جواهرات و لباس هاي گران قيمت و خانه و اتومبيل متوسل مي شود و چنانچه عالم باشد كتاب ها و آثار خود را به او تقديم مي كند؛ ولي هيچيك از اينها او را ارضا نمي نمايد. عكس اين حالت يعني ازدواج زن پير با مرد جوان نيز همين وضع را خواهد داشت. بنابراين كساني كه قصد ازدواج دارند نبايد تحت تأثير پول، مقام اجتماعي، مقام علمي و ساير امتيازهاي ارزشمند، سن همسر آينده خود را ناديده بگيرند.


2) جنبه فيزيولوژيكي: علاوه بر جنبه هاي رواني، ارضاي غرائز جنسي خود مسئله مهمي است. پيرمردي كه توانايي عمل جنسي او كاهش يافته و ازدواج وي با يك همسر جوان بيشتر جنبه ي صحبت و ديدار دارد، قادر نيست به غرايز جنسي همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدي " نزن جوان را تيري بر پهلو ، به كه پيري !". واقعيت امر چنين است جواني كه در كنار پيري نياز به ارضاي غرائز جنسي دارد (و او توانايي اين كار را ندارد ) جز ملال و سرخوردگي در ازدواج چيز ديگري نصيبش نمي شود. بنابراين چنين ازدواجي به هيچ وجه فرجام خوبي نخواهد داشت و پايانش فساد و انحراف يا دلمردگي و آرزوي نجات از اين بحران خواهد بود.


سن مناسب برای ازدواج
سن در ازدواج از دو نظر دارای اهمیت است؛ یکی از نظرروانی و دیگری از نظرفیزیولوژیکی. انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی های متفاوت است. روان شناسی کودک با روانشناسی جوان قابل مقایسه نیست.بنابراین ازدواج یک مرد پنجاه یا شصت ساله با یک دختر 18 ساله به دلیل تفاوت فاز روانی به سعادت و خوشبختی نمی انجامد. دیر یا زود به علت عدم ارضای نیازهای روانی، این عروس جوان با دلمردگی به انتظار مرگ شوهر کهنسال خود روزشماری می نماید، یا خواهان طلاق می شود. از سوی دیگر

این مرد کهنسال برای ارضای نیازهای همسرجوانش مجبور به تظاهر به جوانی و رفتارهای نامناسب با سن خود می شود و در نتیجه او نیز از مسیر طبیعی زندگی خارج می گردد و از نظر اجتماعی زبانزد خاص و عام می شود بنابراین کسانی که قصد ازدواج دارند نباید تحت تاثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده خود را نادیده بگیرند. دوم از جنبه فیزیولوژیکی که علاوه بر جنبه های روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی است. بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت و پایانش فساد وانحراف یا دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران خواهد بود.


سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت است. معمولا در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پایین تر و در مناطق سرد و کوهستانی بالاتر است. مهم نیست که فرد در چه سنی بالغ می شود،مهم این است که دختر و پسر احساس کنند از نظر فیزیولوژیکی وروانی نیاز به ازدواج دارند. تشخیص زمان مناسب ازدواج از سوی دختر و پسر تازه بالغ مشکل است. در این مورد راهنمایی پدر و مادرو مشاوره با مشاور خانواده ضروری است. معمولا چون دختران از نظررشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر است، زودتربالغ و برای ازدواج آماده می شوند. به همین علت در اسلام سن تکلیف دختران نه سال و پسران 15 سال می باشد.در اینجا ذکر این نکته لازم است که چون اسلام دین جهان شمولی

است، بنابراین حداقل سن تکلیف برای تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص شده؛ یعنی روی زمین مناطقی هست که دختر در 9سالگی بالغ است ولی این بدان معنا نیست که این دختر 9 ساله باید حتما ازدواج کند. ازدواج زمانی واجب است که شرایط آن از نظر فیزیولوژیکی،روانی، فرهنگی و اقتصادی فراهم باشد و چنانچه انجام نگیرد فرد به گناه بیفتد. در ایران به طور عرف اکثر دختران بین 18 تا 25 سال ازدواج می کنند. پسرها نیز در روستاها در سنین پایین تر و در شهرها بین 25 تا 30 و گاه تا 35 سالگی ازدواج می کنند. تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و عوامل فرهنگی متفاوت است.


سن ازدواج در گذر ایام
هر جامعه ای درمورد شکل پیوند جنسی، قوانینی دارد. از جمله این قوانین سن ازدواج است. سن ازدواج، سنی است که افراد در آن سن به زندگی زناشویی قدم مي گذارند . طبق بررسی های به عمل آمده، عامل تعیین کننده آن در گذشته و حال تغییریافته است.
در پایان زمان ماقبل صنعتی و در ابتدای مرحله صنعتی شدن، مردان در سنین بالا تری ازدواج می کردند. علت اصلی تاخیر در ازدواج، به عدم آمادگی اقتصادی افراد برمی گردد، به این صورت که آماده شدن افراد برای ازدواج از نظر اقتصادی به زمان بیشتری نیاز دارد.
در نیمه دوم قرن بیستم و در آستانه قرن بیست و یکم، تنوع و ناهمانندی هنجاری های اجتماعی سبب شد تغییرات چشمگیری در نگاه يك فرد به همسرگزینی و شرایط پذیرش ازدواج رخ بدهد به طوری که این ناهمسانی ها تاثیرات خود را بر جوامع جهان سومی هم گذاشت و در نگاه این جوامع هم تغییراتی به مرور زمان به وجود آمد.


اما در ایران؛ سن ازدواج را در ایرانیان باستان دو یا سه سال پس از سن عادی بلوغ در نظر می گرفتند و سن عادی بلوغ در هر دو جنس مرد و زن، پانزده سالگی بود که در این سن کمربند مقدس به دختر و پسر اهدا می شد و آنان به این گونه پای به اجتماع می گذاشتند. سن ازدواج در ایرانیان باستان، هجده و نوزده سالگی بود. البته درهمان روزگاردر بعضی خانواده ها، پدران و مادرانی وجود داشتند که درباره ازدواج فرزندان خود که هنوز به دنیا نیامده يا خردسال بودند، به گفت وگو می پرداختند و این رسم گاهی اوقات موجب مرافعه و دعوا می شد...
از منظر قانونی هم اکنون سن ازدواج در ایران ۱۳ سال برای دختران و ۱۵ سال برای پسران است. ولی آمار و ارقام بیانگر این است که ازدواج زنان و مردان در ایران در گستره سنی ۳۵ - ۱۲ سال برای زنان و 40-15 سال برای مردان اتفاق می افتد.
براساس تحقیقات انجام شده در سال 1325، پسران در بیست سالگی ازدواج می کردند و دختران در نوزده سالگی، در سال 1345، سن ازدواج پسران به بیست و چهار سالگی و این سن در دختران به هجده سالگی کاهش یافت. پس از سال 1375، سن ازدواج مردان به بیست وشش سالگی و زنان به بیست ودو سالگی رسید و اکنون سن ازدواج مردان به میانگین 29-28 و سن زنان به 25-24 سال افزایش یافته است.


افزايش سن ازدواج و نقش آن در انحرافات اخلاقي جوانان
افزايش سن ازدواج و نقش آن در گسترش بي بند و باري هاي جنسي جوانان در سال هاي اخير هرزگي، بي بند و باري جنسي، روابط دختر و پسر، حاملگي نامشروع، و ديگر انحرافات اخلاقي در ميان جوانان افزايش چشمگيري يافته است. تبيين هايي كه از انحرافات اخلاقي و بي بند و باري هاي جنسي جوانان شده، به ندرت محتوا و شرايط سنّي آنان را در نظر گرفته اند; اكثر مؤلفان انحرافات اخلاقي جوانان را از نظر نوع انگيزه با انحرافات اخلاقي بزرگسالان يكسان و مشابه دانسته اند. در اين رويكرد، برخي به بررسي تأثير انواع مشكلات خانوادگي، مشكلات رواني، آموزشي، و مسائل اقتصادي و اجتماعي اشاره نموده اند. آنان بر اين عقيده اند كه الگوي انحرافات اخلاقي در جوانان تفاوتي با الگوي بزرگسالان ندارد. انحرافات اخلاقي و اجتماعي جوانان از نظر نوع انگيزه با بزرگسالان تفاوت اساسي دارد.


افراد بزرگسال و كساني كه نقش آنان تا حدودي در خانواده و جامعه احراز شده، اگر اقدام به عمل خلاف مي كنند و ـ مثلا ـ دست به خودكشي، خانه گريزي، و روابط جنسي با ديگران مي زنند، ممكن است به خاطر مشكلات اقتصادي، عدم رضايت از زندگي و فزون خواهي باشد، اما بخش عمده انحرافات اخلاقي جوانان ريشه در نيازهاي واقعي عاطفي و جنسي آن ها دارد كه به خاطر محروميت و فراهم نبودن شرايط ارضاي مناسب و مشروع آن به جستوجوي راه هاي ديگر براي رسيدن به خواسته ها و آرزوهاي خود برمي آيند.
بر اساس آموزه هاي ديني، اگر اين غريزه به صورت شرعي و معقول و در زمان مناسب ارضا شود، باعث آرامش خاطر، رشد عاطفي، تأمين سلامت رواني و نيز استمرار حيات بشر مي شود، و اگر امكان ارضاي صحيح آن فراهم نيايد به صورت انحرافات جنسي، كامجويي بدلي، هم جنس گرايي و بي بند و باري جنسي ظاهر خواهد شد كه سلامت رواني و جسمي فرد و جامعه را بر هم زده، عواقب ناگواري را به همراه خواهد داشت.


مهاجمان فرهنگي با شناخت دقيق از شرايط و ويژگي هاي سنّي، عاطفي و رواني جوانان و نوجوانان و نيز شناخت شرايط اقتصادي و سياسي جامعه، سعي كرده اند از اين نياز طبيعي انسان، حداكثر سوء استفاده را براي تحقق اهداف خويش به عمل آورند.
يكي از مشكلات جوانان تجرّد و فراهم نبودن زمينه براي ازدواج است كه به نوبه خود باعث انواع انحرافات و بي بند و باري هاي اخلاقي در جامعه و به ويژه در بين جوانان شده است. هرچند، تحقيق مستقلي در اين زمينه انجام نشده، اما گزارش هاي ضمني و مواردي كه به طوري جانبي به اين موضوع پرداخته اند، نشان دهنده رابطه مثبت بين افزايش سن ازدواج و انحرافات اخلاقي است. تأثير افزايش سن ازدواج در انحرافات اخلاقي جوانان به قدري وسيع و گسترده است كه تحقيقي مستقل و جداگانه اي را مي طلبد. زمينه يابي ها و يافته هاي

فراتحليلي نشان مي دهند كه حتي در مواردي كه به ظاهر هيچ ارتباطي با اين موضوع ندارند نيز محروميت از ازدواج و كامروايي هاي جنسي خارج از چارچوب خانواده، عامل اصلي است. بنابراين، گرچه نمي توان همه انحرافات اخلاقي و بي بند و باري هاي جنسي جوانان را ناشي از افزايش سن ازدواج دانست، اما به يقين بخش عمده اي از انحرافات اخلاقي جوانان، ريشه در اين مسئله دارد.

 


راهكارها همان گونه كه در طول اين بررسي تأكيد شد، افزايش سن ازدواج تنها يكي از عوامل انحرافات اخلاقي است كه بايد اقدامات پيشگيرانه درباره آن انجام شود.
قدر مسلّم اين است كه اقدامات پيشگيرانه در زمينه انحرافات اخلاقي و برنامه ريزي براي ازدواج در زمان مناسب، در قدم اوّل به خود جوانان مربوط مي شود كه با پي روي از دستورات اسلامي مبني بر اقدام به موقع براي ازدواج و مقاومت در برابر وسوسه، از خطرات احتمالي پيشگيري كنند. در مرحله بعد، خانواده ها و سازمان هاي اجتماعي، به ويژه دولت، در مورد ازدواج جوانان نقش و مسئوليت خطيري را بر عهده دارند.

 

افزايش سن ازدواج و نقش آن در گسترش بي بند و باري هاي جنسي جوانان

در سال هاي اخير هرزگي، بي بند و باري جنسي، روابط دختر و پسر، حاملگي نامشروع، سقط (كورتاژ) غيرقانوني و ديگر انحرافات اخلاقي در ميان جوانان افزايش چشمگيري يافته است.
تبيين هايي كه از انحرافات اخلاقي و بي بند و باري هاي جنسي جوانان شده، به ندرت محتوا و شرايط سنّي آنان را در نظر گرفته اند; اكثر مؤلفان انحرافات اخلاقي جوانان را از نظر نوع انگيزه با انحرافات اخلاقي بزرگسالان يكسان و مشابه دانسته اند. در اين رويكرد، برخي به بررسي تأثير انواع مشكلات خانوادگي، مشكلات رواني، آموزشي، و مسائل اقتصادي و اجتماعي اشاره نموده اند. آنان بر اين عقيده اند كه الگوي انحرافات اخلاقي در جوانان تفاوتي با الگوي بزرگسالان ندارد. اما كوهن (1982) معتقد است انحرافات اخلاقي و اجتماعي

جوانان از نظر نوع انگيزه با بزرگسالان تفاوت اساسي دارد.16بر اساس يافته هاي او، افراد بزرگسال و كساني كه نقش آنان تا حدودي در خانواده و جامعه احراز شده، اگر اقدام به عمل خلاف مي كنند و ـ مثلا ـ دست به خودكشي، خانه گريزي، و روابط جنسي با ديگران مي زنند، ممكن است به خاطر مشكلات اقتصادي، عدم رضايت از زندگي و فزون خواهي باشد، اما بخش عمده انحرافات اخلاقي جوانان ريشه در نيازهاي واقعي عاطفي و جنسي آن ها دارد كه به خاطر محروميت و فراهم نبودن شرايط ارضاي مناسب و مشروع آن به جستوجوي راه هاي ديگر براي رسيدن به خواسته ها و آرزوهاي خود برمي آيند.


بر اساس آموزه هاي ديني، اگر اين غريزه به صورت شرعي و معقول و در زمان مناسب ارضا شود، باعث آرامش خاطر، رشد عاطفي، تأمين سلامت رواني و نيز استمرار حيات بشر مي شود، و اگر امكان ارضاي صحيح آن فراهم نيايد به صورت انحرافات جنسي، كامجويي بدلي، هم جنس گرايي و بي بند و باري جنسي ظاهر خواهد شد كه سلامت رواني و جسمي فرد و جامعه را بر هم زده، عواقب ناگواري را به همراه خواهد داشت.


مهاجمان فرهنگي با شناخت دقيق از شرايط و ويژگي هاي سنّي، عاطفي و رواني جوانان و نوجوانان و نيز شناخت شرايط اقتصادي و سياسي جامعه، سعي كرده اند از اين نياز طبيعي انسان، حداكثر سوء استفاده را براي تحقق اهداف خويش به عمل آورند.
توجه به آمارهاي ارائه شده در زمينه انحرافات اخلاقي جوانان، راز تأكيد ائمّه(عليهم السلام) مبني بر ازدواج به موقع را برملا مي سازد و ما را بيشتر به اين نكته رهنمون مي سازد كه چرا در روايات توصيه شده كه پدران و مادران در امر ازدواج فرزندان خود اقدام كنند.


يكي از وظايف و مسئوليت هاي والدين در برابر فرزندان برنامه ريزي براي ازدواج آن هاست. در روايات متعدد، بر به موقع شوهر دادن دختران تأكيد گرديده و گوشزد شده كه اگر به موقع در اين زمينه اقدام نشود، از گمراهي و فساد ايمن نخواهند بود: «والاّ لم يُومَن عليهن الفتنة.»17
براي آنكه بيشتر به نقش و تأثير افزايش سن ازدواج در اشاعه و گسترش انحرافات اخلاقي جوانان پي ببريم، به برخي تحقيقات انجام شده در اين زمينه اشاره مي كنيم:

الف. افزايش سن ازدواج و خودكشي

آمارهاي ارائه شده درباره خودكشي در شهرهاي ايران حكايت از آن دارند كه در گذشته ميزان خودكشي در ميان گروه هاي سنّي بالا بيشتر بود، اما در 20 سال اخير اين الگو به هم خورده و ميزان بالاي خودكشي به سمت گروه هاي سنّي جوان تر گرايش پيدا كرده است.18 بر اساس پژوهش هاي جهاني و نيز برخي تحقيقات انجام شده در ايران، اكثر اقدام كنندگان به خودكشي را جوانان مجرد تشكيل مي دهند.19


طبق نظريه «روان تحليلگري» فرويد، ميان پديده خودكشي و ناكامي در عشق، رابطه قوي وجود دارد. تحليل او درباره جواناني كه اقدام به خودكشي مي كنند اين است كه آنان در ارضاي نيازهاي جنسي خود ناكام شده و در اثر محروميت و نوميدي از خواسته هاي خود اقدام به خودكشي مي كنند. اين تحليل فرويد اگرچه عموميت ندارد، اما به يقين موارد بسياري از خودكشي هاي جوانان به خاطر مشكلات ازدواج، و به ويژه در دختران به خاطر ماندن بيش از حد در خانه و احساس نااميدي از ازدواج است.
در تحقيقي كه به منظور بررسي عوامل اقدام به خودكشي بر روي 500 مورد انجام شد، اين نتيجه به دست آمد كه يكي از عوامل اصلي و عمده اقدام به خودكشي در جوانان، فراهم نشدن زمينه براي ازدواج آنان است.20


در مطالعه اي ديگر كه بر روي 690 پرونده مربوط به خودكشي انجام گرديد، آشكار شد كه ميزان خودكشي در سنين جواني (16ـ30 سالگي) بسيار بالاست و بخش قابل توجهي از افرادي كه اقدام به خودكشي كرده اند، در ازدواج ناموفق بوده يا از آن ناكام مانده اند. همچنين درپژوهشي كه درسال1383به منظور بررسي علل خودكشي در شهر كرمانشاه انجام شد، اين نتيجه به دست آمد كه ازدواج در كاهش ميزان خودكشي مؤثر است.21

ب. افزايش سن ازدواج و خانه گريزي دختران
فراز از خانه يكي از معضلات حاد اجتماعي است كه عوامل مختلفي در آن دخالت دارند. نسبت دخترها و پسرها در فرار از خانه تقريباً مساوي است، اگرچه دخترها بيش از پسرها دستگير مي شوند. طبق گزارش خبرگزاري ايسنا در سال 1380، 4 هزار و 73 جوان و نوجوان فراري شناسايي شدند كه بيشتر آنان را دختران تشكيل مي دادند و 72 درصد دختران فراري بين 16 تا 25 سال داشتند.22


تجزيه و تحليل ها نشان مي دهند كه در كنار موارد اختلافات خانوادگي، خشونت والدين، بي سرپرستي، فقر و پايين بودن سطح فرهنگ خانواده، درصد قابل توجهي از دختران فراري كساني هستند كه علي رغم نياز شديد آن ها به ازدواج و داشتن خواستگارهاي متعدد، والدين آن ها با ازدواجشان مخالفت كرده اند.

در يكي از پژوهش ها، تأثير نقش والدين بر فرار 20 دختر جوان مورد بررسي قرار گرفت. از 20 مورد كه با آن ها مصاحبه شده 16 نفر به اتفاق، كاركرد ناسالم خانواده را عامل فرار خود از خانه مي دانند. با توجه به اظهارات اين دختران، آن ها پيش از فرار، به نوعي درگير يافتن يك حامي بوده اند كه بتواند آن ها را دوست بدارد يا حمايت كند; مثل دوست شدن با يك يا چند پسر به قصد ازدواج، اما به علت مخالفت والدين، درگيري هاي خانوادگي شدت يافته و دختران نيز به دليل اينكه نسبت به موقعيت خود اعتراض آگاهانه داشتند و خود را مستحق ظلم والدين نمي دانسته اند، به قصد رسيدن به رهايي و آرزوي ازدواج، راه فرار در پيش گرفته اند.23 در پژوهش ديگر نيز كاركرد ناسالم خانواده، عدم ارضاي نيازهاي عاطفي و بي توجهي والدين به ازدواج فرزندان به عنوان يكي از عوامل زمينه ساز بي بند و باري هاي اخلاقي و خانه گريزي دختران، ياد شده است.24

 

مسلماً اين دختران نياز شديد به يك منبع قدرت قابل اعتماد دارند تا از آنان حمايت كند. بر اساس اين احساس و نياز دروني است كه هر يك خود را به شكلي تابع و تسليم يك قدرت قابل اعتماد (از ديدگاه خودشان) كرده اند.


با توجه به اظهارات اين دختران مي توان چنين نتيجه گرفت كه كاركرد ناسالم خانواده و مخالفت يا بي توجهي والدين به ازدواج فرزندان در فرار دختران تأثير دارد.
در نهايت، اين نكته را بايد يادآور شد كه به اعتقاد پژوهشگر، نوعي معصوميت خاموش در پشت اين چهره هاي به ظاهر سركش و ماجراجو، كه تعدادشان هم كم نيست، وجود دارد و بسياري از دختران و پسران جوان كه در خيابان ها پرسه مي زنند، كساني هستند كه به دليل نداشتن شرايط مساعد خانوادگي و عدم حمايت هاي لازم از سوي نهادهاي اجتماعي، نقش هايي را كه در جامعه مي توانستند به عنوان همسر و مادر يا پدر داشته باشند، به دست نياورده اند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید