بخشی از مقاله
راهکارهای توسعه فرهنگ کارآفرینی
چكيده
كارآفريني، مفهومي است كه همراه با خلقت بشر وجود داشته است. به تعبيري ديگر، كارآفريني، كانون و مركز ثقل كار و تلاش و پيشرفت بشر در عصر مدرنيته، تلقي ميشود. به زبان ساده، ”كارآفريني“ همان فرايند تاسيس و يا توسعه كسبوكار، برمبناي يك فكر و ايده نو است. كارآفريني، به منظور رشد و نمو در جوامع، نيازمند وجود فرهنگ خاصي است. با توجه به اهميت كليدي كارآفريني در اقتصادهاي نوين (ايجاد شركتهاي كوچك و متوسط)، كشورهاي مختلف
، برنامههاي مفصلي را براي بسط چنين فرهنگي در جامعه خود تدارك ديدهاند تا بتوانند همچنان مسير رشد و پوياييشان را ادامه دهند. بنابراين، شناسايي عوامل موثر بر ايجاد و
توسعه فرهنگ كارآفريني در جامعه و نيز ويژگيهاي منحصر به فرد كارآفرينان در سازمان شغلي يك فرد در دنياي امروزين به عنوان عنصر رشد و توسعه از ابعاد مختلف اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي محسوب مي¬شود؛ به گونه¬اي كه عنصر كارآفريني به عنوان موتور حركتي توليد و توسعه اقتصادي و از سويي پرورشدهنده و تقويت كننده روحيه سرمايه¬گذاري و بهره¬وري در نيروي انساني تلقي مي-شود. از همين رو مقاله حاضر نيز با ديدگاه توصيفي- تحليلي، مؤلفه¬ها و عوامل تأثيرگذار بر ايجاد و توسعه فرهنگ كارآفريني در ساز
مانها را برشمرده و به تشريح هر يك از آنها مي¬پردازد.
مقدمه
فرهنگ را ميتوان مجموعهاي از باورها، آيينها، انديشهها، آداب و رسوم، و ارزشهاي حاكم بر يك جامعه دانست. به ديگر سخن، فرهنگ مقولهاي است كه در سطح جامعه، گروه و در تعامل ميان آنها معنا مييابد و شيوه برقراري ارتباط و تعامل ميان افراد آن جامعه را بيان ميكند. (Joseph & Igor، 1999)
از سوي ديگر اگر از ديدگاه ”شيوه زندگي“ به فرهنگ بنگريم، نميتوانيم آن را از مقوله كار و نحوه كسب درآمد نيز جدا بدانيم. كار و فرهنگ همواره و در تمام جوامع بر يكديگر تاثير متقابل داشتهاند. روشهاي رايج كسب درآمد تا حد زيادي بر نحوه رفتار افراد و تعامل آنها با يكديگر موثر است. گسترش كارآفريني نيز به عنوان عامل ايجاد اشتغال و توليد ثروت در جامعه، نتايج فرهنگي ويژهاي را در پي خواهد داشت كه قابل تامل و بررسي است. در واقع بدون توجه كافي به مقوله «توسعه فرهنگ كارآفريني» نميتوانيم به شـاخصهاي رشد و توسعه كه از طريق تغيير در رونــد توليد، بهرهوري و توان¬افزايي فني و صنعتي در عرصه اقتصاد حاصل ميشود، دست يابيم. (Joseph & Igor، 1999)
ادبيات کارآفريني
فرايندي كه بتوان با استفاده از خلاقيت، عنصر جديدي را همراه با ارزش جديد با استفاده از زمان، منابع، ريسك و به كارگيري ديگر عوامل، به وجود آورد، كارآفريني گويند. كارآفريني فقط فردي نيست، سازماني هم ميتواند باشد. (Thompson & ALVY، 2000)
به عقيده «آرتوركول» كارآفريني عبارت است از فعاليت هدفمند كه شامل يك سري تصميمات منسجم فرد يا گروهي از افراد براي ايجاد، توسعه يا حفظ واحد اقتصادي است. از ديگر سو «روبرت نشتات» فرهنگ كارآفريني را قبول مخاطره، تعقيب فرصتها، ارضاي نيازها از طريق نوآوري و تأسيس يك كسب و كار ميداند. (دارياني، 1380)
جامعه¬شناسان و روانشناسان، ابعاد فرهنگي و اجتماعي تأثيرات محيط بر فرد و ويژگيهاي شخصيتي آن را بررسي کرده¬اند. بي¬شک در توسعه فرهنگ کارآفريني نيز عوامل متعددي دخيل هستند که ضروري است، درجه تاثيرگذاري هر يک از آنان مشخص شود.
نظريه¬ فرهنگ کارآفريني پارسنز
پارسنز، جامعه شناس شهير آمريکايي که نظريهها
ي خود را در چهار نظام زيستي، فرهنگي، نظام اجتماعي و ديني بيان كرده است، توسعه فرهنگ خلاقيت و ابتکار را محصول نظام اجتماعي و تحت تاثير نهاد خانواده و مدرسه مي¬داند که در پرتو آن، انگيزه کنشگران براي به عهده گرفتن نقشهاي توليدي بالا مي¬رود. در همين خصوص بايد به شيوه جامعه¬پذيري، ميزان رشد و انسجام شخصيت، استقلال فردي، طرز تلقي از کار در جامعه، سخت¬کوشي، پشتکار و وقت شناسي اشاره كرد.
نظريه¬ فرهنگ کارآفريني ماکس وبر
ماکس وبر جامعه¬شناس بزرگ آلماني در تشريح تبيين چگونگي شکل¬گيري تمدن نوين صنعتي و سرمايه¬داري در مغرب زمين به مفهومي اشاره مي¬کند که اين مفهوم به زبان امروزي، همان فرهنگ کارآفريني است.
وبر توسعه فرهنگ كارآفريني را متأثر از چهار عامل تشويق به كار براي سعادت، خطرپذيري براي تغيير سرنوشت، برنامهريزي براي آينده و صرفه جويي ميداند. (Haug & Pardy,1999)
نظريه¬ فرهنگ کارآفريني مككلهلند
مک کله¬لند، روانشناس اجتماعي معاصر، نظريه نياز به موفقيت را براي اولين بار در مباحث اجتماعي مطرح كرد. وي معتقد بود جوامعي که داراي نياز به موفقيت پايين هستند، نرخ سرمايه¬گذاري، خطر¬پذيري در آنها پايين است و به تبع آن توسعه¬نيافته هستند و در جوامعي که نياز به موفقيت بالا است، نرخ سرمايه¬گذاري و خطر¬پذيري نيز بالاست. در اين جوامع، افرادي پيدا مي¬شوند که کسب و کار جديدي راه¬اندازي مي¬کنن
د، شرکت يا واحد اقتصادي را سازماندهي مي كنند و ظرفيت توليدي و بهره¬وري آن را افزايش و بهبود مي¬بخشند. مک کله¬لند چنين افرادي را کارآفرين مي¬نامد و عواملي نظير شيوه جامعه¬پذيري، شيوه¬هاي تربيتي والدين، طبقه اجتماعي والدين، ايدئولوژي حاکم، مذهب و تحرک اجتماعي را عوامل موثر بر توسعه فرهنگ کارآفريني مي¬داند. توجه خاص او به فرهنگ در امر کارآفريني است و مناسبترين نوع جامعه¬پذيري را تقويت ا
ستقلال فردي و ايجاد اعتماد به نفس مي¬داند که موجب کارآفريني مي¬شود. (Brockhaus & Hurwitz,2000)
ويژگيهاي فرهنگ كارآفريني
- كارآفريني؛ فرهنگ درك تغيير و كشف فرصت
كارآفرينان و شركتهاي كارآفرين، همگام با تغييرات گام برميدارند و ميكوشند فرصتهاي ايجادشده در جريان اين تغييرات را كشف و از آنها بهرهبرداري كنند. همگامي با تغييرات، مستلزم بستري فرهنگي است كه به تغيير بها ميدهد و به استقبال آن ميرود. بستري كه ميتواند در صورت لزوم، رهيافتها و عملكردهاي سنتي و قديمي را كنار گذارد و رهيافتهاي نويني را برگزيند (Jeffrey & Baron, 2000).
در عميقترين لايههاي فرهنگ كارآفريني يك باور اساسي نهفته است و آن اينكه:
”نميتوان در امواج سهمگين تحولات، جزيرهاي كوچك و باثبات ساخت و با قراردادن حصارهاي به ظاهر مستحكم، جامعه را از تبعات مثبت و منفي تحولات، مصون نگاه داشت“.
- كارآفريني؛ فرهنگ مشاركت
در شركتهاي كوچك، كارآفريني، ساختار سازماني سادهتري دارد و سلسله مراتب، بسيار مختصر و مفيد است. درحالي كه در ساختارهاي منسجم و گسترده سازمانهاي سنتي، سلسله مراتب گستردهاي حكمفرماست. در اين سازمانها، فرهنگ تضمين امنيت شغلي، در مقابل ”اطاعت“ شكل ميگيرد. اما در كارآفرينها بيشتر ساختار شبكهاي وجود دارد و به جاي فرايندهاي عمودي، فرايندهاي افقي در آنها جاري است. با كمشدن سلسله
مراتب و برداشتن مرزها، روابط بيشتر بر مبناي مشاركت و درك متقابل شكل ميگيرد. (Jeffrey & Baron, 2000)
- كارآفريني؛ فرهنگ خلاقيت
كارآفرينان، افراد خلاقي هستند كه ايدههاي نو توليد مي كنند و آن را در قالب يك شركت به سرانجام ميرسانند. به علاوه در شركتهاي كارآفرين، كاركنان ميتوانند به دنبال ناشناختهها بروند و روشهاي جديد را به محك تجربه بگذارند. در اين شركتها افراد با خلاقيت و ابتكار عمل، تشويق ميشوند. بها دادان به خلاقيت نه تنها در درازمدت باعث رشد و توسعه شركتها ميشود، بلكه زمينه مناسبي را براي رشد و شكوفايي استعدادها و ظرفيتهاي انساني فراهم ميكند. (Jeffrey & Baron,2000)
- كارآفريني؛ فرهنگ استقلالطلبي و قبول مسئوليت
كارآفرينان، افرادي هستند كه روحيه استقلالطلبي (روي پاي خود ايستادن) را دارند و حاضرند مسئوليت كار و اشتغال خود (و حتي ديگران) را برعهده گيرند. اين افراد معتقدند بايد برپايه تواناييها، شايستگيها و فكرهاي خود، امرار معاش كنند و اساساً روحيه ”كارمندي“ ندارند. در ساختار سازمانهاي گسترده و سنتي ”امنيت شغلي“ بهايي بود كه در مقابل ”اطاعت“ به كاركنان پرداخت ميشد. اما در شركتهاي كوچكِ كارآفرين، نه ”امنيت شغلي“ به معناي فراگير آن وجود دارد و نه ”اطاعت“. در چنين شركتي كاركنان، خودگردان، خطرپذير و مسئوليتپذيرند و همه خود را در برابر منافع خود و شركت و جلب رضايت مشتري، مسئول و پاسخگو ميدانند. (Joseph & Igor,1999)
- كارآفريني؛ فرهنگ مخاطرهپذيري
كارآفرينان، بايد مخاطرهپذير باشند، يعني بتوانند نسبت به موقعيت
، شرايط، امكانات و در يك كلام آينده خود خطركرده و براي كسب ”موفقيتي محتمل“ مبارزه كنند. بايد دولت يا ديگر حاميان مستقل، حاضر به پذيرش مخاطره مورد نياز كارآفرين باشند و ”سرمايه مخاطرهپذير“ برايش فراهم و او را در مراحل مختلف كارآفريني همراهي كنند. افرادي كه داراي روحيه محافظهكاري و يا كارمندي هستند، اســاساً كارآفرينان موفقي نخواهند بود. (Elwood & Eliza,1999)
چنانکه می دانیم کارآفرینی را فرایند خلق چیزی نو و با ارزش به کمک راه اندازی یک کسب و کار از طریق اختصاص زمان و تلاش بسیار زیاد ، پذیرش ریسک های مالی ، روحی و اجتماعی به منظور رضایت شخصی ، استقلال و دریافت پاداشهای مالی تعریف کرده اند . این برداشت که راه اندازی شرکتی جدید امری است لازم ،از مطالب مختلفی از قبیل فرهنگ ، خرده فرهنگ ، خانواده ، معلمان و هم قطاران نشأت می گیرد .فرهنگی که برای مؤسس موفق فعالیت اقتصادی جدید ارزش قائل است در مقایسه با فرهنگی که این ارزش را قائل نیست در شکل گیری فعالیتهای کار آفرینانه ، نقش مؤثری دارد . در فرهنگی که برای تمام جنبه های کارآفرینی همچون رئیس خود بودن ، فرصتهای شخصی ر ا دنبال کردن ، موفقیت و پول درآوردن ، ارزش زیادی قائل است ، درصد بالای تشکیل شرکت تعجب آور نیست . از سوی دیگر در بسیاری از کشورهای تاسیس موفقیت آمیز فعالیت اقتصادی جدید و بدست آوردن پول چندان با ارزش نیست و شکست و رسوایی به شمار می رود .این کشورها درصد تشکیل فعالیت اقتصادی بالایی ندارند. هیچ فرهنگی بصورت تمام و کمال موافق یا مخالف کارآفرینی نیست . بسیاری از خرده فرهنگها که سیستم ارزشی را شکل می دهند درون چارچوب فرهنگی عمل می کنند . در خرده فرهنگهایی که حامی و حتی مشوق کارآفرینی هستند و کارآفرینی را یکی از مهمترین مشاغل قلمداد می کنند جای تعجب نیست که افراد بیشتری بطورفعالانه بنگاههای اقتصادی جدید را طرح ریزی می کنند.در این مقاله از طریق مروری بر موضوع فرهنگ ، فرهنگ کارآفرینی و مشخصه های فرهنگی به بررسی ارتباط فرهنگ و کارآفرینی و نقش فرهنگ در توسعه کارآفرینی پرداخته می شود.
چرا كارآفريني؟
دليل اوّل آن مطالبات حياتي شهروندان از مسوولان است. مسائلي مثل جامعه امن تر، فرصت هاي فراوان تر، سرمايه گذاري بيشتر در آموزش و بهداشت، محيط زيست پاكتر و برخورداري از اقتصادي سالم و رشد كافي از جمله اين مطالبات است.
در آينده سه حوزه اساسي براي ايجاد اشتغال است. يكي اقتصاد بدون نفت (يعني توليد انرژي غير وابسته به نفت) كه دنيا در اين جهت بسيج شده است. حوزه ديگر حوزه مواد است و حوزه سوم كه خيلي مهم و مد نظر ما است حوزه ساخت انسان است يعني حوزه اي كه شغل پيامبران است.
مطالبات مهم مردم ما از دولت عبارتند از: رفع بيكاري، افزايش درآمد، آموزش عالي، توسعه بهداشت.
سئوال اين است كه شاه كليد پاسخ به اين مطالب چيست؟
اين كار دو شاه كليد دارد اول فرصت سازي و دوم ثروت سازي كه حاصل اين دو جامعه اي سرآمد خواهد بود. بايد يك كارآفرين ما از اوّل در ذهنش باشد كه هدفش گرفتن بازارهاي بينالمللي است.
در كتاب رويارويي بزرگ سه اقتصاد در حال خيزش يعني آم
ريكا، آلمان و ژاپن را با هم مقايسه مي كند و در مورد ژاپن مي گويد اگر شركتي يك نفره هم در ژاپن تشكيل شود از ابتدا هدفش گرفتن بازارهاي دنيا است.
كارآفريني شاه كليد توليد فرصت و ثروت است. كارآفريني يعني ايجاد تغيير و تحول كه شكلي از آن انقلاب است. پس ما اگر انقلاب اقتصادي مي خواهيم بايد كارآفريني را توسعه دهيم. البته هر تغييري كارآفريني نيست و از ديد شومپيتر تغييري كارآفرين است كه مبتني بر علم و نوآوري باشد. كارآفريني يعني تبديل علم و ثروت يا همان ازدواج علم و ثروت.
كارآفريني با ايده شروع مي شود امّا ايده نوآوري نيست و مي تواند تبديل به اختراع شود امّا هنگامي نوآوري است كه مردم آن را بخرند و به بازار بيايد. (برود سر سفره مردم) پذيرش ريسك تبديل اين ايده ها به نوآوري كاري است كه كارآفرين مي كند. امّا در كشور ما بانك ها از ايده هاي ريسك پذير حمايت نمي كنند. دانشگاههاي ما كار جو تحويل مي دهند نه كارآفرين. لذا ازدواج علم و ثروت به يك رويا تبديل شده است.
كارآفرين كسي است كه فرصت شناس است و شامه تيزي دارد. بعضي از كارآفرينها مي توانند خودشان فرصت خلق كنند و خالق ارزش براي جامعه باشند.
ما سه نوع مديريت در طول زمان داشته ايم. ابتدا مديريت بر مبناي قوانين و دستورالعملها مرسوم بود. بعد مديريت مبتني بر هدف جاي آن را گرفت كه اكنون منسوخ شده و مديريت بر پاية ارزشها جاي آن را گرفته است.
ابتدا ما بايد ارزشهايمان را بشناسيم تا بتوانيم يك كارآفرين چطور مي تواند ارزش توليد كند.
انسان فرزانه و سازمان فرزانه كسي است كه ارزشهايش
را بشناسد. لذا شركتها ابتدا مأموريت و سپس ارزشهاي
شان را تعريف مي كنند. يك كارآفرين ارزشهايي كه جامعه (مشتريانش) ارج مي نهند توليد مي كند.
يك مسلمان بايد به ايجاد كسب و كار ارزش قائل باشد. چون اسلام نوعا مزدبگيري را تأييد نمي كند و تأكيد به كسب و كار آزاد دارد.
پس برمبناي تعريف ديگري كارآفريني به معني آفرينش فرصتها فراتر از منابع و امكاناتي كه در اختيار داريد مي باشد. اسرائيل يكي از شاخصهاي موفقيت خود را ايجاد سالانه 100 شركت كوچك و متوسط و بزرگ مي داند.
پس اگر هر كسي در همان جايگاه خودش كارآفرين باشد مي تواند با دست خالي فرصت بسازيم. از خصوصيات كارآفريني نيز ايجاد رقابت است.
ما سه راه براي نوآوري داريم: اول ايجاد محصول نو، دوم از طريق انتقال تكنولوژي و دانش مثلا از يك شركت خارجي. روش اول از طريق ابتكار و اختراع فردي است، مثل هنري فورد كه خودرو را اختراع كرد كه ابتدا همه او را مسخره مي كردند روش سوم از طريق واحدهاي تحقيق و توسعه كه بدون آن بهبود رخ نمي دهد.
كارآفرين هم حقيقي است و هم حقوقي. هر نهادي كه بخواهد يك كسب و كار جديد داير كند مي تواند كارآفرين باشد.
كارآفريني به طرق مختلفي تقسيم مي شود:
يك نوع تقسيم بندي بر اساس مضمون است.يك نوع آن كارآفريني سياسي است نوع ديگر كارآفريني آموزشي است (مثل موسسات آموزش) مدل د
يگر كارآفريني فرهنگي است يعني بتوانيم از فرهنگ پول توليد كنيم.تا فرهنگ فقط پول مصرف كن و بودجه گير نباشد.
نوع ديگر كارآفريني از لحاظ مضمون كارآفريني فكري است مثل كانونهاي تفكر و كارآفريني بهداشتي. نوع ديگر تقسيم بندي بر اساس شالوده و پايهاست که به تكنولوژيك و غير تکنولوژيک تقسيم مي شود.
متأسفانه الآن كارآفريني سخت افزاري و كا رخانه اي اصل شده در حالي كه الان با وجود كشوري مثل چين اين مدل بسيار كم سود است و بايد به سم
ت كارآفريني نرم حركت كرد يعني كارآفريني فكر و بهداشتي.
سه رويكرد به تأسيس SME هاي تكنولوژي محور وجود دارد. اوّلين رويكرد ايجاد شركتهاي تازه تأسيس از كنار دانشگاهها است. رويكرد دوم Spin-off يا زايش است. يعني در جايي كار مي كنيم بعد از آنجا بيرون آمده و با دانش و تجربه كسب شده كارآفريني مي كنيم. رويكرد سوم هم انتقال تكنولوژي مي باشد.
محيط در تبديل علم به ثروت خيلي مهم است. محيط كارآفريني 5 آيتم دارد. اوّل آدم كارآفرين، دوّم نهادهاي كارآفريني (كارخانه ها، مراكز تحقيقاتي،خوشه هاو …) سوّم داشتن سياست كارآفريني. اين كه از چه نوع كارآفرينيهايي دولت بايد حمايت كند. مورد چهارم وجود فرهنگ كارآفريني است.
قانوني وجود دارد به نام 65 در برابر 35 به اين معني كه در هر كاري %65 فرهنگ سازي نقش دارد و %35 اصل كار. كه اين %65 وظيفه نهادهاي فرهنگي است مثل صدا و سيما و مدارس و دانشگاه ها و …
فن بازارها نقش مهمي در بحث كارآفريني دارند. كارآفرين 3 چيز لازم دارد: پول، ايده، تكنولوژي. نهاد فن بازار ايده ها و تكنولوژيها را به كارآفرين ارائه مي دهد و بفروش مي رساند.
بر اساس يافته هاي بنياد کافمن توسعه كارآفريني در مناطق8 الزام دارد: اول حمايت مالي است. سياستهاي مناسب، زير ساختهاي مناسب، برنامههاي آموزشي با كيفيت، زير ساختهاي فيزيكي، فرهنگ كارآفريني و خدمات دولتي مناسب از ساير
الزامات اين امر هستند.
براي ايجاد توسعه متوازن نياز به يك مركز واحد است كه تمام دستگاههاي متولي اشتغال در آن جمع شوند و يك مركز هدايت و سياستگذاري باشد.
نقش شايسته كارآفريني و تاثير آن در رشد و تو
سعه اقتصادي، رقابت، شغلآفريني، اشتغالزايي پايدار، استقرار و توسعه عدالت اجتماعي، حضور گسترده و فعال در بازارهاي جهاني، فقرزدايي و افزايش اميد به زندگي، شاد زيستي و ساير آرمانهاي اجتماعي بر كسي پوشيده نيست. دستاورد راهبردي سياست كارآفرينانه، دو پيامد مهم ايجاد اشتغال و ايجاد رفاه است كه اين دو با هم در خد
مت توسعه اجتماعي خواهند بود.
از سوي ديگر، تحولات و دگرگونيهاي شگرف و عظيمي كه به دليل رشد فزاينده افزايش دانش، صنعت و فناوري در زندگي نوع بشر رخ داده موجب شده تا كشورهاي مختلف راهكارهاي مناسب و موثري را براي بهرهگيري هرچه بيشتر از اين تحولات بيابند و به كار بندند. انديشمندان و خردورزان كارآفريني را از مهمترين اين راهكارها دانستهاند كه در جهان كنوني مورد توجه بسياري از كشورها قرار گرفته است.
دستيابي به اهداف آرماني سند چشم انداز 20 ساله جمهوري اسلامي ايران و نيز تحقق كامل اهداف برنامه چهارم توسعه و شعارهاي چهارگانه د
ولت نهم (عدالت گستري، خدمت به بندگان خدا، مهرورزي و تعالي و پيشرفت مادي و معنوي ) مستلزم توسعه فرهنگ و دانش كارآفريني به عنوان عامل و محرك اصلي است.
گسترش فرهنگ كارآفريني و توسعه كسب و كار، ارزش آفريني، توليد و توسعه خدمات و محصولات ارزشمند بيش از هر جا، زيبنده و شايسته جامعه اسلامي است. از اين رو لازم است براي توسعه كارآفريني در سطح ملي، نسبت به موارد ذيل اهتمام جدي به عمل آيد.
1- شناسايي و استفاده از ظرفيتهاي كارشناسي كشو
ر در قالب الگوهاي سازماندهي خبرگان ملي به منظور شناسايي دورنماها، چالشها، استراتژيها و اهداف استراتژيك توسعه فعاليتهاي كارآفريني در كشور.
2- تدوين سند ملي توسعه كارآفريني در قالب لوايح قانوني
3- توسعه انواع كارآفريني فردي، سازماني ، عمومي ، اجتماعي به ويژه فعاليتهاي كارآفرينانه بخش خصوصي به عنوان استراتژي توسعه ملي
4- طراحي و بكارگيري هوشمندانه نظامهاي سنجش و توسعه كارآفريني و ارزشيابي محيط كارآفريني در كشور به منظور هدايت اثر بخش استراتژيها و سياستهاي توسعه كارآفريني.
5- توسعه نهادهاي آموزشي – پژوهشي توانمند براي توسعه كارآفريني در كشور
6- جهان آموزش عالي پس از دو انقلاب بر محور آموزش و پژوهش، اكنون انقلاب كارآفريني را فرا روي خود دارد و در انقلاب كارآفريني ماموريت دانشگاهها ايفاي نقش در توسعه اقتصادي – اجتماعي كشور است. اينك كه ظرفيتهاي آموزش عالي كشور به حد نياز نزديك ميشود، رويكرد آموزش عالي بايد به تربيت دانش آموختگان توانمند و متناسب با نيازهاي بازار كار و كارآفريني باشد. دانشگاهها بايد با مطالعه بازخور فعاليتهاي خود هرچه بيشتر توسعه كارآفريني را بين دانشجويان و اعضاي هيات علمي مورد توجه قرار دهند و بخش مهمي از تحقيقات دانشگاهي را در خدمت نيازهاي اقتصادي – اجتماعي جامعه قرار دهند. حركت به سوي دانشگاه كارآفرين، رويكرد نوين آموزش عالي.
7- وزارت علوم با بهرهگيري از قابليتهاي دانشكده كارآفريني دانشگاه تهران، هرچه سريعتر برنامههاي مربوط به ايجاد رشتهها و گرايشهاي كارآفريني را در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا براي دانشگاهها تدوين نمايد. به طوري كه درآينده هر دانشگاه متناسب با نيازهاي توسعه كشور و استان و بر اساس مزيتهاي موجود در دانشگاه رشته تخصصي كارآفريني خاص خود را اجرا نمايد.
8- دستگاههاي دولتي مسوول بخش هاي اقتصادي – اجتماعي در حوزه فعاليت خود امكانات رشد كسب و كار را براي دانشجويان كارآفريني فراهم نمايند تا در آينده شاهد تاسيس شركتهاي دانش محور در بخشهاي مختلف كشور باشيم.
9- وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري ، فرآيند توسعه كارآفريني در دانشگاهها را تسريع و تسهيل نمايد به طوري كه دانشگاههاي فني و صنعتي به محل توليد و فناوري و نوآوري تبديل شوند و دانشجويان بر اساس مسايل واقعي جامعه آموزش ببينند و درصد بالايي از دانش آموختگان دانشگاهها ، شركت دانش محور تاسيس نمايند.
اينجانب همكاري وزارتخانه هاي كار و امور اجتماعي و علوم، تحقيقات و فناوري را درتاسيس دانشكده كارآفريني دانشگاه تهران به عنوان قطب علمي كارآفرين
ي ارج مينهم و انتظار دارم با مساعي دانشگاه تهران، هر چه سريعتر برنامه توسعه دانشكده كارآفريني براي ايفاي نقش ملي براي اينجانب ارسال شود.
منابع و ماخذ
http://medu.ir
http://www.rie.ir/
http://www.roshd.ir/roshd