بخشی از مقاله

رنگ و ارتباط ان با معنویت در هنر

چکیده:
هنر نقشی قطعی در تحول همه ی دین های جهان داشته است. هنر با دیدار کردن تجربه ها، قصه ها و آرزوها، معنای انسان بودن را به تصویرهایی قابل مشاهده ترجمه می کند، در حالی که دین در مقام الهاحی معنوی برای خلاقیت و فرهنگ بشری، انسانیت و اولوهیت را از طریق آیین و اسطوره به هم پیوند می دهد. در اجرای آیین ها و روایت ها اسطوره ها دین و هنر هم در نظر و عمل با هم قرین میشوند. آثار هنری می توانند معنای این آیین یا تجربه ی دینی را «بگیرند» و یا انتقال دهند در صورت امکان تکرار (احتمالی) آیین اصلی یا تجربه ی دینی را بدهند.

مقدمه:
در طول قرن ها رنگ برای اشخاص مختلف معانی مختلف داشته است. دنیایی که نظاره گر آن هستیم از 2 عنصر مهم تجسیمی یعنی «فرم» شکل و رنگ که ضمناً هر کدام لازم و ملزوم یکدیگرند تشکیل گشته است. هر موجودی که در این دنیا به چشم می آید نخست از لحاظ شکل و اندازه، و پس به واسطه ی پوشش رنگی آن مورد توجه قرار می گیرد و رنگ علامت مشخصه هر شی طبیعی است. رنگ نیز مانند آب هوا بخشی از دنیایا ماست. هیچ چیز بدون رنگ شکل مادی – قابل رویت نیست نه معماری، نه هنر و نه طراحی و مد.


رنگها همواره در رابطه با طبیعت و اشیاء به چگونگی تابش نور و وضعیت بینایی است. در قرن 17 میلادی نیوتون موفق شد با تجزیه ی نور سفید رنگ های طیف را بدست آورد به نظر ایزاک نیوتون رنگ انرژی نوری است، برای سنت اگوتسین انعکاس افلاطونی خدا بود برای ولفانگ فون گوته یک ادراک زمینی و برای جان لاک کیفیتی از اشیایی که می بینیم. اما برای الکساندر اسکرمابین رنگ تمثیل رهبری موسیقی، برای سود یک اشتاین و در درجه اول یک مسله معنای و برای واسیلی کاندنیکی یک شیوه بیان روح بود.


رنگ اینکه شامل همه دین هاست برای یفتن یک جهان بینی خاص و راهی برای بیان احساس خود امری ذاتی است و می توانیم با اطمینان بگویم که رنگ برای بشریت طیف تقریباً نامحدودی از تأثیرات ظریف فراهم می کند و حامل اطلاعات اولیه و ابزاری قدرتمند است که برای هنرمند یک ستاره شناس و هرکس دیگر ارتباط برقرار می کند به یک اندازه اهمیت دارد.

پیشینه تاریخی رنگ
هنگامی که به آثار و هنر باستانی مصر، هند، چین و یونان و آمریکای مرکزی و ایران باستان توجه می کنیم از احساس بشر اولیه نسبت به رنگ شگفت زده می شویم.
فرض نادرست این است که بشر اولیه در زندگی خود به نوعی محتاج زیبایی بوده و خود ر با رنگ های فریبنده در شکل های مختلف هنری همچون معماری، نقاشی، آذین بندی، مجسمه سازی، نساجی و سرامیک محصور می کرده است. حال آنکه مردم باستان نسبت به رنگ دیدی مذهبی داشته اند و برخورد آن ها با طیف رنگ از زیباشناسی صرف فرسنگ ها فاصله داشته است.


تقریباً تا زمان رنسانس، انسان به نماد گرایی، عرفان و جادو معتقد بوده است و آنچه او را با رنگ انجام می داده، توسط عرفا، فلاسفه و واعظین به وی دیکته می شده است و می توان گفت که در آن شرایط در واقع تخیلات آزادش هیچ جایی برای بروز نداشته اند.

رنگ در اساطیر یونانی
در اساطیر، خدایان را با رنگ های درخشان توصیف می کنند، چرا که خدایان بدون استثنا در آسمان می زیستند و خدایان زمینی معمولاً فانی یا شیطانی بودند.
در یونان باستان یا طلایی را به آتنا (Athena) اختصاص می داند. معبد پارتنون که در آتن قرار دارد به این الهه اختصاص داشت. (قرمز) رنگ مقدس الهه درو سیروس (Ceres) بود. دینیزوس خدای شراب، (صورتی قرمز) رنگ داشت و ایریس به شکل رنگین کمان بود.


در هند رنگ بودا را زرد یا طلایی می دانستند. در کتاب مقدس بودائیان آمده است: «هنوز پای راستش را به داخل دروازه ی شهر نگذاشته بود که پرتوهایی از شش رنگ مختلف از بدنش ساطع شد و اینجا و آنجا در کاخ ها و معابد فرود آمد و آنها را غرق نور و رنگ کرد» حال آنکه اگر بودا به گناهان بشر می اندیشید قرمز می پوشید.

رنگ در اعتقادات مذهبی
رنگ در یهودیت و مسیحیت
در انجیل، عهد عتیق و جدید، به رنگ های زیادی اشاره شده است. در مورد محراب صحرایی آمده است که باید پرده ای کتانی به رنگ آبی، ارغوانی و سرخ داشته است. خداوند به موسی فرمان داد که: «به بنی اسرائیل بگو که در راه من اتفاق کنند. و تو باید هدایایی را از مردانی که آن را از صمیم قلب می دهند بپذیری و آنهایی که تو باید بپذیی ار این دسته است: طلا، نقره و برنج و پارچه ی کتانی و مرغوب به رنگ های آبی، ارغوانی و سرخ و پشم بز و پوست خز به نرگ قرمز و پوست گورکن و چوب صمغ، روغن برای روشنایی عقیق سلیمانی و جواهراتی که در پیش بندها و سینه های مذهبی استفاده می شود»


طبق سفر خروج رنگ خدای آب آبی بود: «سپس موسی و هارون و نداب و ابیهه همراه با هفتاد تن ار بزرگان بنی اسرائیل بالا رفتند و خدای اسرائیل را دیدند: زیر پاهایش با سنگ های یاقوت کبود نوشته شده بود و بر عرشه ی کشتی نوح نار سنگی بر رنگ قرمز داشت.
رنگ در اسلام
«در متون اسلامی در رنگ هایی که در جامعه ی سنت یا مکروه است سخن رفته است. بهترین رنگ ها در جامعه سفید است و بعد از آن زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخ نیم رنگ و کبود و عدسی است. سرخ تیره رنگ (خصوصاً در نماز) و جامه ی سیاه کراهت شدید دارد. در همه حال مگر در عمامه و عبا و موزه، اگر عمامه و عبا هم سیاه نباشد بهتر است. در چند حدیث معتبر از حضرت رسول (ص) منقول است: «که بپوشید جامه ی سفید که آن نیکوتر و پاکیزه ترین رنگ هاست و مرده های خود را در آن کفن کنید و از حضرت صادق (ع) روایت شده است که حضرت امیرالمومنین (ع) در اکثر اوقات جامه ی سفید می پوشند و حفص مؤذن روایت کرده است که دیدم حضرت امام جعفر صادق (ع) را در میان قبر و منبر نماز می

کردند و جامه ی زردی به رنگ به پوشیده بود و در حدیث حسن از زراره منقول است که حضرت امام محمد باقر (ع) بیرون آمدند جبه ی خز زرد و عمامه ی زرد و رداع خز زرد پوشیده بوند و در حدیث معتبر منقول است که حکم بن عتیه به خدمت حضرت امام محمدباقر (ع) رفت دید که جامه ی سرخ تیره که به گل کافشه رنگ کرده بودن پوشیده است. حضرت فرمودند که در این جامه چه میگویی؟

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید