بخشی از مقاله

روانشناسي بلوغ

روان شناسي بلوغ به بررسي تغييرات و ويژگيهاي مربوط به بلوغ در جنبه‌هاي مختلف جسمي ، رواني و اجتماعي مي‌پردازد و فرآيند بلوغ را به عنوان پديده مهم در انتقال از کودکي به بزرگسالي مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهد.


تاريخچه روان شناسي بلوغ
در مطالعه تغييرات مربوط به بلوغ "ارسطو" تغييرات خاص از بلوغ جنسي را شرح داده و همچنين به تغييرات رواني همزمان با اين تغييرات اشاره کرده است. "ژان" "ژاک" "روسو" در قطعه‌اي از خطابه مديحه سن برنارد به بوسوئه و همچنين در کتاب چهارم اميل از اسرار دوران بلوغ که آن را تولد ثانوي ناميده است، بحث مي‌نمايد. اولين مقاله معتبر و علمي در رابطه با بلوغ توسط برنمايم در سال 1891 منتشر شد و بالاخره با پژوهشهاي گسترده استانلي هال به عنوان پدر روان شناسي بلوغ (نوجواني) اين مطالعات وارد حيطه روانشناسي شد.


مباحث مورد بحث در روان شناسي بلوغ
مفهوم بلوغ و تفاوت آن با نوجواني
بررسي و تعييم مفهوم بلوغ از طرف روان شناسان بلوغ و صاحب نظران ساير حوزه‌هاي مورد بررسي قرار گرفته است. اکثريت قريب به اتفاق صاحب نظران در مورد واژه‌هاي بلوغ و نوجواني توافق ندارند و معمولا پيدا کران نظريه‌اي مشترک بين آنها کار دشواري است. عمدتا توجه به تغييرات جنسي در اکثريت تعاريف مورد تاکيد بوده است و بلوغ را مرحله شروع تغييرات جسمي و جنسي دانسته‌اند که در آغاز نوجواني اتفاق مي‌افتد.


ويژگيهاي بلوغ ، مراحل بلوغ ، انواع بلوغ ، سن بلوغ ، معيار بلوغ ، علل بلوغ
از ديگر مباحث مورد بحث در روان شناسي بلوغ است که توسط روان شناسان بلوغ مورد بررسي قرار گرفته و نظرياتي ارائه شده است.

عوامل موثر در بلوغ
در اين مقوله روان شناسي بلوغ تاثير عواملي چون عوامل اجتماعي ، اقتصادي ، زمان ، عوامل عصبي و هورموني را مورد بررسي قرار مي‌دهد. نظريات ارائه شده در اين مقوله با انجام پژوهشها و تحقيقات اجتماعي ، زيستي و ... در جوامع مختلف بدست مي‌آيد.
بررسي آگاهي از تغييرات بلوغ و بازتاب آنها در شخصيت
از مقوله‌هاي مهم و مورد علاقه روان شناسي بلوغ است. توجه به نگرانيهاي ناشي بويژه بلوغ جنسي و هموارسازي طي اين مسير براي نوجوان از ديدگاه روان شناسي نوجواني حائز اهميت است.
ارتباط روان شناسي بلوغ با ساير حوزه‌هاي علمي
از آنجائيکه بلوغ به عنوان يک مفهوم کلي و گسترده جنبه‌هاي مختلفي از رشد را شامل مي‌شود مثل بلوغ جنسي و جسمي ، بلوغ عاطفي ، بلوغ اجتماعي ، بلوغ اقتصادي و .... روان شناسي بلوغ علاوه بر ارتباط تنگاتنگ و عميق خود با ساير حوزه‌هاي روان شناسي همچون روان شناسي رشد ، روان شناسي شخصيت ، روان شناسي باليني و مشاوره با ديگر شاخه‌هاي علمي نيز ارتباط گسترده‌اي دارد.


در بررسي ويژگيهاي بلوغ اجتماعي و تغييرات خاص از آن در زندگي نوجوان روان شناسي بلوغ عمدتا از علوم اجتماعي و نظريات و مباحث موجود در اين شاخه سلاحي جويد. در پيوند بين روان شناسي بلوغ و علوم اجتماعي پرسشهايي چون يک جامعه چه استنباطي از بلوغ دارد، چه نقشي براي فردي که دوران بلوغ را سپري مي‌کند مي‌شناسد و شيوه تاثيرگذاري آن بر سهولت بلوغ چگونه است.
بنابراين پيوند تغييرات رواني دوارن بلوغ ، طول بلوغ و ... نشان داده‌اند. پژوهشهاي اريمان و همينطور تحقيقات لانديس بر اين تفاوت صحه گذارده‌اند. لانديس سه نوع ساخت اجتماعي شامل جامعه بدوي ، روستايي و شهري را بر شمارد که بلوغ افراد خود را به شيوه‌هاي متفاوتي تحت تاثير قرار مي‌دهند.
پژوهشهاي مارگرت ميد در مورد قبايل جزيره ساموا و گينه نو نيز از آثار به نسبت قديمي جامعه شناختي و مردم شناختي است که به تاثير عوامل محيطي در دوارن بلوغ توجه داشت. ميد نشان داده است که علائم بلوغ را نبايد تنها معلول تغييرات دروني و جسماني دانست و اين عوارض بر حسب شرائط و اجتماعي بسيار متنوع خواهند بود.
از سوي ديگر در مباحث مربوط به بررسي علائم جسمي و ظاهري بلوغ بين روان شناسي بلوغ و علوم زيستي و فيزيولوژيک پيوندي برقرار مي‌شود. شناسائي علائم بلوغ در حيطه جسمي و جنسي شامل رشد صفات اوليه و ثانويه جنسي ، رشد قد ، وزن ، اندامهاي داخلي مثل قلب ، ششها و ... سوخت و سازها و نيازهاي تغذيه‌اي ، تونايي بدني و عضلاني و شيمي خون ، ارتباط بين روان شناسي بلوغ و علوم زيستي را مستحکمتر مي‌سازد.


يافته‌هاي حاصل از تحقيقات زيستي و فيزيولوژيک مواد خاص براي تحقيقات روان شناسي بلوغ به شمار مي‌روند. در کنار بروز تغييرات طبيعي و همه‌گير بلوغ مواردي در اين دوارن ظاهر مي‌شود که ريشه به هنجار نداشته و اغلب به عنوان ويژگيهاي نابهنجار دوران بلوغ به شمار مي‌روند. برخي انحرافات و بزهکاريها و رفتارهاي نابهنجار با دوارن بلوغ ارتباط دارند و همچنين شروع برخي اختلافات رواني دوره بلوغ شناسايي شده است. در اين حيطه روان شناسي باليني ، روان شناسي مشاوره و علوم تربيتي با روان شناسي بلوغ وارد عمل مي‌شوند


به عنوان مثال آشنايي با يافته‌هاي روان شناسي بلوغ براي متخصصان علوم تربيتي و باليني و مشاوره از جهت تشخيص طبيعي بودن يا نابهنجار بودن رفتار ارجاع داده شده بسيار حائز اهميت است. همچنين در برنامه‌ريزيهاي مربوط به آموزش و تربيت ، به عنوان مثال ارائه بينش صحيح به نوجوانان در جهت شناخت بلوغ و ايجاد واقع بيني در آنان مورد توجه فراوان مي‌باشد.

روش پژوهش در روانشناسي بلوغ
روش و پژوهش در اين حوزه نيز همچون ساير حوزه‌هاي روانشناسي با روشهاي علمي پژوهشي صورت مي‌گيرد. به لحاظ ارتباط تنگاتنگ اين شاخه با علوم زيستي و اجتماعي و از روشهاي آزمايشي و غير آزمايشي (با سهم بيشتر تحقيقات غير آزمايشي) رايج است.

زندگي نامه ويرجينيا وُلف :
ويرجينيا وُلف ، بانوي رمان نويس بزرگ بريتانيايي در صبح يکي از روزهاي مارس سال 1941، پشت ميز کار خود قرار گرفته ، يادداشتي را با مضمون «وداع با دنيا» براي خواهر و همسرش (لئونارد وُلف) که سردبير مجله political Quarterly بود ، مي نويسد . سپس چوبدستي اش را برداشته و گردش مورد علاقه خود را شروع مي کند . همسرش وقتي اين نامه را مي بيند ، با نگراني به سوي او مي دود . اما وقتي به رودخانه مي رسد ، تنها چوب دستيش برروي چمن زار افتاده و .......
اين رمان نويس بزرگ ، در سال 1882 در لندن به دنيا آمد . چون ، تنها سيزده سال داشت که مادرش را از دست داد و هفت سال بعد پدرش را نيز از دست داد . به همين خاطر به صورت دختري زود رنج و حساس پرورش مي يابد . ويرجينيا دو سال قبل از شروع جنگ جهاني اول با لئونارد سيدني وُلف ازداج کرد . لئونارد وُلف روزنامه نگاري آزاد و منتقد ادبي بود .کمي پس از ازدواج ، عمارت عظيم آنها واقع در بلومزبري به عنوان هستة مرکزي انجمن هنري انگلستان با نام «گروه بلومزبري» مطرح گرديده و روشنفکراني همچون کليو بلِ منتقد ،

اي.ام فورسترِ رمان نويس ، ليتون استراچي زندگينامه نويس و جان مينارد کينس اقتصاددان در آن شرکت داشتند . ويرجينيا در اتاق همين ساختمان که کتب و آثار شيرازه بندي نشده وي ، ستونهاي آن را تشکيل داده بودند ، اولين رمان خود را به رشته تحرير در مي آورد . نخستين رمان خود را در سال 1915 به صورت بيوگرافي و با نام «سفر به خارج» را نوشت . از آثار او مي توان به «اتاق يعقوب» (1922)، «خانم دالوي» (1925)، «به سوي فانوس دريايي»1927 اشاره کرد . مقالات انتقادي وُلف از زباني صريح و روشن برخوردار بود . ماديگرايي در زمانهاي مختلف را بيان مي نمود . همچنين نوشته هاي بسياري را در مورد روابط دو جنس زن و مرد را به رشته تحرير درآورد . در مقاله اي نيازهاي زنان عصر مدرن را در برخورداري از استقلال و آزادي را اين چنين بيان نمود : «آنها نيازمند درآمدي بالغ بر پانصد پوند در سال و اتاقي تحت مالکيت خود هستند» . شخصيت وُلف چون حبابي بسيار نازک است . زيرا با مطالعه زندگينامه وي که در سال 1960 توسط همسرش لئونارد وُلف منتشر شد ، به شخصيت دروني او پي مي بريم . شايد هنگامي که در کنار رودخانه ايستاده و فکر خودکشي را در ذهن خود مي پروراند ، خودکشي اسميت را در کتاب خانم دالوي را به خاطر مي آورد . در آن چنين بيان شده است : «انسان جانور منزجر و تنفر آوري است که از سوراخ بيني او خون ميچکد ، آري همه دنيا چنين گفته اند که خودکشي کن ، خودکشي کن.»
ويرجينيا وُلف کار نويسندگي حرفه اي خود را از سال 1915 با انتشار نخستين رمانش «سفر خارج» آغاز کرد که نوشتنش هفت سال به درازا کشيده بود . اين رمان کمابيش قراردادي است ولي در آثاري که پس از آن انتشار يافت به ويژه «اتاق جيکاب» (1922) و «خانم دالووي» و «طرف فانوس دريايي» (1927) و «امواج» (1931) و «بين پرده‌ها» (1941) ، ويرجينيا وُلف روز‌به‌روز شيوه‌هاي نامتعارف‌تري براي نشان دادن خويش از زندگي و واقعيت پديد آورد . او در مقالة «آقاي بنت و خانم براون» ناخرسندي بسيار خود را از واقعيت دنياي قصه‌هاي نويسندگان ناتوراليستي مانند جان گالزوردي و هربرت جورج ولز و آرنولد بنت بر زبان آورد . او در جاي ديگري مي‌گويد : «زندگي مانند چراغ هاي تزئيني متقارن دو طرف درشکه نيست . هاله نوري است ،

محيط شفافي است که ما را از آغاز تا فرجام ذهن در بر مي گيرد .» براي رخنه در اين محيط ، براي نشان دادن «خود زندگي» ، بايد به «جريان انديشه ، جريان سيال ذهن» دست پيدا کرد که محمل ذهني آن است . در پي اين هدف ، وُلف روز‌به‌روز بيشتر از ظواهر زده و به جستجوي ساختار داستاني پرداخت که به طور معجزه‌آسايي بدون ديوار و پله هم قابل سکونت بود . اين تلاش وي موجب شد دوست و منتقدش ادوارد مورگان فورستر از خود بپرسد آيا او تند نرفته است : «نه داستاني مي‌گويد نه پيرنگي مي بافد .

يعني مي‌تواند شخصيتي بيافريند؟ «شخصيتي در نخستين رمان او مي گويد : « مي‌خواهم رماني بنويسم درباره سکوت ، درباره چيزهايي که مردم نمي‌گويند. « در رمان ما‌قبل آخرش امواج به اين مقصود بسيار نزديک مي شود . آرزوي زدودن همه تفاله و مردگي و پيرايه و ارائه تمام لحظه ، هر چه در بر دارد ، در خاطرات نويسنده او برآوردن نزديک مي شود . نشاني از داستان و پيرنگ و گفتگو و شخصيت‌پردازي (به معني رايجشان) بر جاي نمي ماند . در عوض ، جريان افکار و احساسات شش شخصيت را داريم که به صورت رويايي عرضه مي گردد .


نوشتن همه زندگي وُلف بود و به معنايي کاملا حقيقي ، مايه دوام او در برابر جنون و مرگ .
اگر امواج يک رمان نامتعارف بود ، نقش روي ديوار يک داستان نامتعارف است و شيوه او را به زيبايي نشان مي دهد . راوي که پيداست خود وُلف است ، نقشي را روي ديوار به خاطر مي‌آورد . نقش چه بوده است؟ در پايان به آن پي مي بريم و گويي پيرنگ همين بوده است . ولي نکته پيرنگ نيست ، همچنان که ارضاي چنين کنجکاوي نيز هدف زندگي نيست . نکته اين است که آن نقش ،گرانيگاه خيل وسيع تداعي هاي آزادي مي گردد که از شکسپير تا حقوق زنان را در بر مي گيرد . اما همه به همان پرسش هاي بنيادين هنر وُلف برمي گردند : چيستي واقيت و خود زندگي . اگر برخيزم و معلوم کنم که نقش روي ديوار در واقع سر يک ميخ است ، چه عايدم مي گردد ؟ دانش ؟ دانش چيست؟ او با اين پرسش دانش شناسانه بازي مي‌کند . اما زندگي چه ؟ پس اگر بخواهيم زندگي را با چيزي مقايسه کنيم ، بايد آن را تشبيه کنيم به پرتاب شدن در تيوب با سرعت پنجاه مايل در ساعت و فرود آمدن در انتهاي ديگر بدون حتي يک سنجاق باقي مانده در موها ! پرتاب شدن به پيشگاه خدا سرتا پا برهنه! ولي اين نقش ها مانند دانه شني که صدف برگردش مرواريد مي‌سازد ، هسته‌هاي هنر وُلف و پيوند ناپايدار او با سامانمندي و تندرستي بودند . او در سال 1941 خود را در رود اوز غرق کرد . چنان که داستان مي گويد : الياف يک به يک زير فشار سرد گزاف زمين پاره مي‌شوند .


روش هاي جديد تشخيص جنسيت
با ابداع تکنولوژي هاي جديد در عرصه توليد مثل امکان تشخيص جنسيت يک جنين در حال رشد در رحم يک زن را فراهم شده است. روش هاي تشخيص پيش از تولد که در دهه 1970 توسعه يافتند، از جمله اولتراسونوگرافي و آمنيوسنتز ثابت شده که در صورت استفاده به عنوان يک روش تشخيص جنسيت سودمند خواهد بود. با استفاده از روش هاي تشخيص پيش از تولد براي تشخيص جنسيت، فرد مي تواند تصميم بگيرد که فرزندي با جنسيت نامطلوب نداشته باشد و گزينه سقط را انتخاب نمايد (1). دسترسي به اين روش ها و قابليت آنها به عنوان ابزاري براي انتخاب جنسيت فرزند به ويژه در جنوب و شرق آسيا به سرعت در حال گسترش است.

در حال حاضر از اين روش ها در سراسر دنيا به طور گسترده اي استفاده مي شود. در جاهايي که اين روش ها بيشترين ميزان کاربرد را دارند، تشخيص پيش از تولد به منظور انتخاب جنسيت مي تواند منجر به عدم تعادل واضحي در نسبت جنسي در جامعه به ويژه بر عليه نوزاد دختر گردد. به عنوان مثال در هند، در سال 2001 بررسي ها نشان داده که تنها طي 10 سال اخير، نسبت جنسي فرزندان متولد شده از 945 به 927 دختر به ازاي هر 1000 پسر کاهش يافته است. در مناطق شهري، اين نسبت حتي از اين هم شديدتر بوده و از 935 دختر به ازاي هر 1000 پسر به 903 دختر رسيده است (2). در چين نسبت جنسي در هنگام تولد از اواسط دهه 1980 به بعد تنها 100 دختر به ازاي هر 107 تا 120 پسر است (3). براي ده ها سال، گروه هاي مدافع حقوق زنان در اين مناطق و نيز گروه هاي مدافع حقوق معلولين در سراسر جهان به مخالفت با آزادي تبعيض جنسي نهفته در استفاده از اين تکنولوژي هاي جديد پرداخته اند. آنها به دنبال گذراندن لوايح قانوني جهت منع يا محدوديت استفاده از اين روش ها بوده و در بسياري موارد نيز موفق شده اند. اما به واسطه دانش ناکافي و ديدگاه هاي ضعيف و نيز کاربرد نابجاي اين روش ها، متأسفانه استفاده گسترده و لجام گسيخته از اين تکنيک ها کماکان ادامه دارد.


با وجود چنين شرايطي، در ايالات متحده آمريکا، صنعت قدرتمند توليد مثل (4)، روش هاي جديدتري را نيز براي انتخاب جنسيت ابداع کرده و در حال گسترش کاربرد آنهاست. اين روش ها شامل جداسازي اسپرم هاي حاوي کروموزوم X از اسپرم هاي حاوي کروموزوم Y، و تشخيص ژنتيکي پيش از کاشت در رحم (PGD) است که هر دوي آنها داراي ارزش افزوده عدم نياز به سقط هستند که در آمريکا از جهت سياسي و اجتماعي، موضوعي قابل بحث و چالش برانگيز است. هر دوي اين روش ها احتمال داشتن فرزندي با جنسيت دلخواه افزايش مي دهند. از آنجا که اين روش ها پيش از لقاح تخمک توسط اسپرم (جداسازي اسپرم هاي حاوي کروموزوم X از اسپرم هاي حاوي کروموزوم Y) يا پيش از کاشت تخمک لقاح يافته در داخل ديواره رحم زن (PGD) به کار مي روند، لذا هيچ يک از اين دو روش لزوماً منجر به سقط جنين نخواهد شد. اما چون دقت هيچ يک از اين روش ها 100 درصد نيست، برخي زوج هايي که از اين روش ها استفاده مي کنند، هنوز ممکن است به روشهاي تهاجمي تشخيص پيش از تولد (PND) پناه برند که ممکن است همراه با سقط جنين به منظور انتخاب جنس مطلوب باشد. هر دوي روش تشخيص ژنتيکي پيش از کاشت در رحم (PGD) و جداسازي اسپرم هاي با کروموزوم جنسي دلخواه نيازمند کاربرد تکنولوژي هاي پرهزينه کمکي توليدمثلي (ART) هستند که معمولاً در طب توليدمثلي (مثل لقاح آزمايشگاهي IVF يا تلقيح مصنوعي AI) از آن استفاده مي شود. مجموع هزينه هاي جداسازي اسپرم هاي با کروموزوم جنسي دلخواه و تشخيص ژنتيکي پيش از کاشت در رحم (PGD) بسيار بالاست. به عنوان مثال در سال 2001 زوجهايي که از ريزجداسازي (Microsort) استفاده کرده اند، روشي که در ايالات متحده جهت جداسازي اسپرم هاي با کروموزوم جنسي دلخواه مجاز شناخته شده، به طور متوسط حدود 10000 دلار پرداخته اند. هزينه هاي ريزجداسازي 3200 دلار بوده و معمولاً سه دفعه تکرار مي شود (5). موافقين انتخاب جنسيت در ايالات متحده استفاده از اين تکنيک ها را براي آنچه که آنها "متعادل کردن خانواده" يا "گوناگوني جنسي" مي نامند، مجاز مي دانند.

در آمريکا فرض بر اين است که خانواده بايد فرزنداني از هر دو جنس داشته باشد. در ايالات متحده، بحث درباره انتخاب جنسيت بيشتر مربوط به کاربرد اين تکنيک ها براي حذف دخترها از طريق سقط انتخابي جنين دختر در جوامعي مثل هند و چين که تمايل شديدي به داشتن فرزند پسر وجود دارد. آنها معتقدند که اين اتفاق در ايالات متحده رخ نخواهد داد. اخيراً، آگهي هاي تجاري انتخاب جنسيت در روزنامه هاي پرفروش آمريکا مثل نيويورک تايمز (The New York Times) به چاپ رسيده است. جالب اين که اين آگهي ها اغلب هندي تبارهاي آمريکاي شمالي و نيز ساير مهاجرين آسياي جنوبي و آسياي شرقي که در آمريکاي شمالي زندگي مي کنند

به طور خاص هدف قرار داده اند (6). به نظر مي رسد که فراگير شدن کاربرد و پذيرش انتخاب جنسيت در ايالات متحده منجر به قانوني شدن کاربرد آن در جاهاي ديگر شود. ضروريست که تجويز غيراخلاقي و توسعه بي رويه و نابجاي تکنيک انتخاب جنسيت بايد مورد تجديد نظر قرار گيرد. به خصوص، هزينه بالاي اين روش ها، پتانسيل امکان استفاده نابجا، ماهيت روش آزمايشي و همينطور راندمان محدود اين روش ها بايد مورد بحث قرار گيرد.
انتخاب جنسيت و تبعيض جنسي
فشارهاي اقتصادي و اجتماعي براي افزايش تعداد پسرها در ايالات متحده آمريکا ممکن است به اندازه ساير جوامع نباشد، اما به هر حال وجود دارد. تصميم به داشتن يک فرزند دختر يا پسر بر اساس جايگاه اجتماعي هر جنس در اجتماع شکل مي گيرد. ارجحيت پسر يکي از پيامدهاي سيستمهاي اجتماعي مردسالار است که در سراسر جهان به چشم مي خورد. متأسفانه اين طرز انتخاب يک ويژگي منحصر به فرد شديداً زيان بخش براي اجتماع است که به فرزند پسر ارزش بيشتري قايل بوده معمولاً با بي توجهي و مراقبت ناکافي از فرزندان دختر همراه است. از نظر سابقه تاريخي نيز، تخريب شخصيت دختران به شکل هاي مختلف ابراز شده که از کشتن دختران تا عدم تغذيه و مراقبت از سلامت دختران پس از تولد متفاوت است. به دنبال پيشرفت هايي که در تکنولوژي توليدمثلي به دست آمده، تشخيص پيش از تولد که پس از آن به منظور انتخاب جنسيت سقط جنين تجويز گردد، نيز به اين فهرست استفاده نابجا از تکنولوژي افزوده شده است. خشونت عليه دختران و زنان اغلب به شکل محروميت و بي توجهي بروز مي کند. اما تغيير شکل خشونت هاي خانوادگي مي تواند به کنترل ظرفيت توليدمثلي زن نيز منجر شود.


در جنوب آسيا، تولد يک فرزند پسر جايگاه زن را در خانواده تقويت نموده در حالي که ناتواني زن در به دنيا آوردن يک فرزند پسر مي تواند منجر به سرافکندگي، تحقير، بي احترامي، خشونت و بدرفتاري با او در خانواده و در نهايت متارکه گردد. مردها اغلب همسران خود را سرزنش مي کنند که چرا برايشان پسر به دنيا نياورده اند. در شرايط سخت و خشونت بار به وجود آمده، زن ممکن است مجبور شود به آزمايشاتي تن دردهد تا جنسيت فرزند آينده اش مشخص شده و سپس در صورت دختر بودن جنين مجبور به سقط آن گردد. زنان ممکن است به دليل به دنيا نياوردن پسر مورد کتک کاري قرار گرفته و يا حتي طلاق داده شوند. يک همسر خشن ممکن است تولديک دختر را دستاويزي براي رفتار خشونت آميز با همسرش قرار داده و حتي بعداً نسبت به فرزند دختر ناخواسته اش نيز رفتار خشونت باري داشته باشد. اينگونه خشونت ها در ايالات متحده آمريکا نيز رخ مي دهد.


انتخاب جنسيت يک تجارت بزرگ است
از آنجا که تکنيک هاي انتخاب جنسيت نيازمند استفاده از تکنولوژي هاي کمکي توليدمثل (ART) هستند (7) (همانند لقاح آزمايشگاهي (IVF) و تلقيح مصنوعي (IA) و غيره)، طب توليدمثل مي تواند از انتخاب جنسيت به منظور گسترش بازار کار خود براي زوج هاي بارور نيز استفاده نمايد. مجله فورچيون (Fortune) تخمين مي زند که بازار اين تجارت بين 200 تا 400 ميليون دلار در سال براي روش جداسازي اسپرم هاي حاوي کروموزوم X و Y (ريزجداسازي) (8). باوجود قيمت بسيار بالا، تهاجمي بودن تکنيک و خطرات احتمالي، تقاضا براي اين روش ها در حال افزايش است. بررسي نشان داده است که بين 25 تا 35 درصد از تمامي والدين در ايالات متحده در صورت امکان تمايل به استفاده از روش هاي انتخاب جنسيت جنين خود دارند (9). شرکت هاي آمريکايي تاکنون سود بسيار زيادي را تنها از بازار جنوب آسيا به دست آورده اند. به عنوان مثال صنعت الکتريک عمومي (GE) بيشترين سهم بازار را جهت اسکنر هاي اولتراسوند در هند به دست آورده است. اين صنعت تعدادي بي حساب و نامتناسبي از اين دستگاه ها را در شمال غربي هند، جايي که نسبت جنسي دختر به پسر در آن کمترين مقدار است، به فروش رسانده است (11). يک شرکت آمريکايي ديگر (Gen-Select)، جديداً کيت هاي تعيين جنسيت کذايي خود را در نشريه تايمز هند (Times of India) به فروش رسانده است (12).
تکنولوژي هاي جديد توليدمثلي که در انتخاب جنسيت به کار مي روند عبارتند از:
1. تشخيص پيش از تولد (PND)


PND که در دهه 1970 ابداع شده، در بين تکنيک هايي مثل اولتراسونوگرافي و آمنيوسنتز که پس از آن سقط به منظور انتخاب جنسيت دلخواه انجام مي شود، کماکان به عنوان رايج ترين روش انتخاب جنسيت شناخته شده و در سراسر جهان مدت سه دهه است که مورد استفاده قرار گرفته است.
2. تشخيص ژنتيکي پيش از کاشت در رحم (PGD)
اين روش اولين بار در سال 1990 براي انسان مورد استفاده قرار گرفته و کاربرد آن طي پنج سال اخير عمدتاً توسط زوج هاي ناباروري که به لقاح آزمايشگاهي (IVF) تن در داده و در عين حال خطر داشتن فرزندي با بيماري ژنتيکي خاص در آنها بالاست، رو به گسترش است. پس از بارور شدن تخمک هاي زن با اسپرم مرد در آزمايشگاه آزمايشات ژنتيکي بر روي رويان هاي حاصل (تخمک هاي لقاح يافته) انجام مي گيرد تا جنسيت شان معلوم گردد. تنها رويان هاي با جنسيت دلخواه در رحم زن کاشته مي شوند. نگراني طرفداران حقوق معلولين درباره اين که آيا بايد خطي براي کاربردهاي قابل قبول و غيرقابل قبول روش PGD کشيد و اين که اين خط کجاست

در حال افزايش است. روش PGD براي غربالگري جنين هاي داراي ژن مارکر مرتبط با کري در نسل هاي آتي فرزندان به کار رفته است (13). آيا PGD براي غربالگري رنگ دلخواه مو و چشم نيز به کار خواهد رفت؟ اين پيامدهاي انتخاب جنسيت به شدت در ارتباط با شکل هاي مختلف رفتار خشونت بار با زنان بوده و نه تنها به جنسيت مربوط بوده بلکه به نژاد، توان مالي و طبقه اجتماعي نيز وابسته است. از آنجا که اين يک روش آزمايشگاهي است، معلوم نيست که آيا فرآيند حذف يک سلول از جنين به منظور انجام آزمايشات ژنتيکي مي تواند منجر به پيامدهاي درازمدتي براي سلامتي فرزند حاصل شود (14). براي زنان، IVF فرآيندي آزاردهنده است که ممکن است مجبور شود تا پيش از يک بارداري موفق، چند بار به آن تن دردهد (15). خطرات اين کار شامل سندروم بيش تحريکي تخمدان، يک وضعيت بالقوه تحديدکننده زندگي و نيز تولد چندقلويي است (16). مطالعات اخير نيز نشان مي دهد که نوزاداني که از طريق IVF به وجود آمده اند خطر وزن تولد پايين و ناهنجاري هاي مادرزادي بيش از باروري هاي طبيعي است (17).


3. جداسازي اسپرم هاي حاوي کروموزوم X و Y
از آنجا که کروموزوم جنسي اسپرم مرد است که جنسيت فرزند را تعيين مي کند، جداسازي اسپرم هاي حاوي کروموزوم جنسي نر و ماده، يکي از روش هاي انتخاب جنسيت است. اين يک روش انتخاب جنسيت پيش از لقاح است. زيرا پيش از بارور شدن تخمک زن با اسپرم، انجام مي شود که با تلقيح مصنوعي يا IVF همراه است. در حال حاضر دو روش براي جداسازي اسپرم ها وجود دارد که در اصل براي بارور نمودن حيوانات اهلي با يک جنس خاص ابداع شده اند. از آنجا که هر دوي اين روش ها در حال حاض براي استفاده براي انسان در حال ارزيابي است، خطراتي که ممکن است براي سلامت فرد داشته باشد به طور کامل شناخته نشده است. هنگام کاربرد همزمان جداسازي اسپرم و IVF، خطرات مرتبط با آن را بايد دوباره محاسبه و بررسي نمود. تکنيک هاي جداسازي اسپرم هنوز قابل اطمينان نيستند. به عنوان مثال ريزجداسازي اسپرم، به طور ميانگين ميزان خلوص 88 درصد براي اسپرم حاوي کروموزوم X و 66 درصد براي اسپرم هاي حاوي کروموزوم Y بوده که در 916 مورد آزمايش جداسازي اسپرم بين ژوئن 1994 و آوريل 2000 انجام شده، به دست آمده است (18).
شرايط قانوني براي انتخاب جنسيت در برخي کشورها بدين ترتيب است:
در انگليس، قوانين سختي توسط انجمن جنين شناسي و باروري انساني (HFEA) براي کاربرد PGD وجود دارد. HFEA اخيراً يک مشاوره عمومي براي تصميم گيري درباره مجاز شمردن جداسازي اسپرم هاي داراي کروموزوم X و Y برگزار نموده است.
انجمن قوانين حقوق بشر و پزشکي اروپا در مقاله 14 خود مي گويد: استفاده از تکنيک هاي پزشکي در زاد و ولد نبايد به منظور انتخاب جنسيت فرزند آينده به کار رود مگر در جايي که به منظور اجتناب از بيماري هاي وابسته به جنس ارثي شديد به کار رود (19).
در کانادا قانوني در ماه مي سال 2002 تصويب شده که انتخاب جنسيت را به منظوري غير از پيشگيري، تشخيص و درمان بيماري ها يا ناهنجاري هاي ژنتيکي وابسته به جنس، جرم محسوب مي کند (29).
در هند، کاربرد PND، PGD و تکنيک هاي پيش از لقاح از قبيل جداسازي اسپرم هاي حاوي کروموزوم X و Y به منظور انتخاب جنسيت، همگي توسط قانون منع انتخاب و تعيين جنسيت پيش از لقاح و پيش از تولد در سال 2001، قدغن شده اند.
در چين يک قانون در مارس 2003 براي منع تشخيص پيش از تولد براي انتخاب جنس تصويب گرديد.
در ايالات متحده آمريکا، در حال حاضر قوانين اندکي در حوضه طب باروري وجود دارد. انجمن پزشکي توليدمثل آمريکا (ASRM) يک انجمن سنتي است که توصيه هايي را جهت کاربرد اخلاقي اين تکنولوژي ها ارايه مي دهد. اما کلينيک ها ملزم به پيروي از آن نيستند

. ASRM کتابچه هاي راهنمايي را در سال 2001 منتشر نموده که جداسازي اسپرم در برخي شرايط خاص را از نظر اخلاقي مجاز مي شمارد. انجمن ASRM در سال گذشته توصيه هاي خود را درباره استفاده از PGD به منظور انتخاب جنسيت بيان نموده است. در عوض، کلينيک هاي باروري ايالات متحده آمريکا، از جمله کلينيک پزشکي تيلور در لس آنجلس و انستيتو پزشکي توليدمثل "شر" در لاسوگاس روش PGD را جهت انتخاب جنسيت انجام داده و آن را تبليغ مي کنند (20).
نقش مراسم و اماکن مذهبي در آرامش روان


«دکتر مير محمدولي‏مجد تيموري» استاد دانشگاه علوم پزشکي ايران و روان‏پزشک در سخناني با عنوان «مراسم مذهبي، عبادات و مکان‏هاي ديني در بهداشت رواني» گفت: بسياري از افراد عقايد افراطي و تفريطي در خصوص نقش مذهب در درمان بيماري‏هاي رواني افراد دارند که اين امر نمي‏تواند صحيح باشد، اما اگر پلي ميان اين دو زده شود و در مسير اعتدال حرکت کند در اين صورت مي‏توان به نتايج آن نيز اميدوار بود. وي افزود: به عنوان يک پزشک معتقدم نه دارو و نه اعتقادات هيچ کدام به تنهايي نمي‏توانند در افراد داراي اختلالات رواني مؤثر باشند، بلکه بايد ابتدا دارو را مصرف کرد، سپس دعا را چاشني آن قرار داد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید