بخشی از مقاله

زندانها در دوران بنی امیه


نام ، موقعیت و تعداد {شام}

گاهی زندان به اسم شهری که دران واقع شده بود نامیده می شد گاهی در یک شهر زندانهای متعدی وجود داشت و شک نیست که وجود زندان یک نیاز اجتماعی است ولازم است که در هر شهری زندانی در اختیار حکومت باشد.زندانهایی که ذکر می شوند زندانهایی هستند که در مرکز خلافت اسلامی یعنی حجاز عراق و شام احداث شده بودند.
زندانهای مرکزی شام :


1-زندان باب الصغیر که در جانب قبله یدمشق واقع شده بود .تاریخنگاران محل این زندان را مشخص کردهاند ولی کسی از انها اسامی بعضی از زندانیان انجا را ذکر نکرده اند.
نام بعضی از زندانیانی که در زندان دمشق بودند :
عبدالله بن هاشم المرقال بن ابی وقاص زهری که از پیشوایان و خطیبان عراق بوده است.


صعصعه بن صوحان عبدی –عبدالله بن الکوا یشکری –خالد بن مهاجر المخزومی .بیشتر انان را معاویه به خاطر دوستی با اهل بیت به زندان افکنده بود.
2-زندان خضراء که در دمشق واقع بود. خضراء کاخی بود که معاویه ان را ساخت و پول کلانی را صرف ساختمانش کرد وجای ان در قسمت جنوبی مسجد جامع اموی بوده است.
حاکم بن ولید اموی در انجا زندانی و کشته شد وافراد بسیار دیگری نیز در انجا زندانی بودند:از جمله یوسف بن محمد ثقفی والی ولید بن یزید است.
3-زندان حران که مکان ان در صحرای حران بوده است و مروان اخرین خلیفه اموی ، ابزاهیم امام ،برادر سفاح را در انجا زندانی کرد ونیز ابو محمد سفیانی و عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز در ان زندان محبوس بوده اند.


4-زندان عمان و مکان ان در پایتخت اردن امروزی بوده است و ولید بن یزید ،سلیمان بن هشام را در انجا زندانی کرد ونوعا"کسانی را در انجا زندانی می کردند که می خواستند علاوه بر حبس ،تبعید هم بشوند.
5- زندان بلقاء ،ان شهری است از نواحی دمشق و در ان زندان شخصی به نام لص تلید ضبی یکی از شاعران زندانی بوده است.
6-زندان حلب، ان در شهر معروف حلب واقع شده بود و عمر بن عبدالعزیز ،یزید بن مهلب را در انجا به حبس انداخت.
نام ، موقعیت وتعداد {عراق}


زندانهای عراق در دوران امویان :
1-زندان واسط یا زندان دیماس که مو قعیت ان در شهر معروف واسط که حجاج انرا ساخته بود ،قرار داشت.
تعداد زیادی در ان زندان اسیر بودند که تعداد انها به یکصد وهشتاد هزار نفر می رسید.
عده ای از تاریخنگاران درباره یاین زندان {واسط ،دیماس} اور ده اند که انجا مانند بیابان محوطه ی بزرگی بود که سقفی بزر ان وجود نداشت وبارزترین شخصیتهای که از افراد تابعین در این زندان اسیر بودند ،در ادامه خواهد امد.


سعید بن جبیر و کمیل بن زیاد نخعی وغضبان بن شیبانی وابن القریه که عموما" از بزرگان و ادیبان به شمار می ایند و جحدر عکلی نیز در ان زندان محبوس بوده است.
2- زندان کوفه ،ظاهرا" در کوفه به علت گستردگی ادارات ان ،بیشتر از یک زندان وجود داشته است،و نخستین زندانها توسط امام علی به نام نافع و مخیس در این شهر ساخته شده بود.


درکوفه زندان دیگری به وسیله ی یوسف بن عمر ثقفی که والی هشام بن عبد الملک بوده است ،احداث گردید که به {دار بلال }معروف است.
3-زندان بصره که در شهر معروف بصره واقع شده بود و از تاریخ بر می اید که در بصره نیز مانند کوفه به علت گستردگی و وسعت سازمانهای اداری ،بیشتر از یک وجود داشته است.
زندانی به نام {بیضاء البصره }در تاریخ نامبرده شده که گاهی انجا را به نام {مخیس }نامیده اند و شخصی به نام خحدر محرزی از شاعران دولت اموی زندانی بوده است.
4-زندان قرقیسا وان شهری است که در مصب {محل تلاقی }رودخانه ی خابور در عراق واقع شده است و درانجا عبدالله بن زبیر اسدی ،زندانی بوده است.


نام ،موقعیت و تعداد {حجاز}
1- زندان مدینه : زندانی را به شهر مدینه نسبت داده اند و اسم مخصوصی برای ان ذکر نکرده اند و نیز مکان ان را در مدینه ،مشخص نکرده اند.در این زندان مردی به نام هدبه بن خشرم عذری به مدت هفت سال به دستور معاویه وشخص دیگری به نام سهری بن بشیر العکلی به امر عبد الملک بن مروان محبوس بو ده اند.
2- زندان عسفان که ان در فاصله ی بین مکه و مدینه قرار داشته است و هشام بن عبد الملک ،فرزدق شاعر را به جرم اینکه به قصیده ی میمیه اش ،علی بن حسین را مدح نموده بود ،در ان زندان حبس کرد.


3- زندان مکه :این زندان در مکه بود وعمر العرجی ،نه سال در انجا زندانی بوده است.
4- زندان دوار که در یمامه قرار داشت و جحدر العکلی ،پیش از انکه به نزد حجاج بن یوسف ،منتقل شود به همراه دیگران در انجا زندانی بوده است.
5- زندان عقیق که در یمامه قرار داشت و شاعر مشهوری به نام ابن الطریه در انجا زندانی شده بود.
6- زندان تباله :این زندان در سرزمین تهامه به فاصله ی دور از مکه و طائف قرار داشته ومصعب بن محمد سلولی در انجا زندانی شده بود.

نظام زندانها در دوران بنی امیه
نظام واحدی برای زندانها از نظر احداث زندان ،علت ورود به انجا ،چگونگی رفتار با زندانیان و مدت حبس وبه طور کلی در مورد این مسایل ،وجود نداشته است.
در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز که در تاریخ ،اسنادی از او به دست امده است ،درباره ی کیفیت رفتار به زندانیان به کارگزاران خویش صادر کرده است، به علاوه او به مقتضای سیرت نبک که داشته سعی می کرده است که زندانها به قدر مقدور طبق احکام شریعت ترتیب یابد و اداره شود.
دیگر خلفای اموی به پیروی از هوی وهوس خویش عمل می کر دند.گاهی به گونه ای تصادفی به موازین شریعت تطبیق می کرد و بسا اوقات هم با شریعت مطابقت تداشت.
به طور خلاصه در زمان امویان ،در نظام زندانها مقررات شریعت رعایت نمی شده است.
انگیزه ی حبس


بخاری روایت می کند که در جنگ {جبل الاثل}،حکم بن عمر الغفاری ،غنایم زیادی به دست اورد.از طرف معاویه دستوری به او رسید مبنی بر اینکه هر چه طلا در میان غنایم هست جدا کرده و به معاویه اختصاص دهد.او بعد دریافت دستور معاویه گفت : دستور خدا قبل از دستور معاویه به من رسیده است و غنایم را بین مردم تقسیم کرد ،به این جهت معاویه او را به زندان افکند تا جان سپرد.


ابن الحکم مردی را به زندان انداخت و دستور داد که او را به زنجیر اهنین ببندند و سپس او را مجبور کرد که زن خود را طلاق دهد وسپسبا زن او ازدواج کرد.
در تاریخ ابن اثیر جلد 1 حوادث سال 51 نقل شده که زیاد بن عبید از عدی بن حاتم طائی خواست که یکی از افراد عشیره اش به نام قیس بت عباد را که سربازان از جای او اطلاعی نداشتند ،معرفی کند ،او امتناع ورزید و زیاد به این جهت او را زندانی کرد.
این نمونه ها بیانگر انگیزه هایی است که در دوران امویان مردم به خاطر انها به زندان می افتادند.
مدت حبس


مدت حبس در دوران امویان ضابطه ی درستی نداشته است چه بسا، انسانی را تا انجا در زندان نگه می داشتند که سر انجام مرگش فرا می رسید.
ولید بن یزید در پشت بام کعبه به شرابخواری پرداخت،جماعتی از مسلمانان قصد کردند که او را بعد از بیرون امدن از خانه ی خدا به قتل برسانند. خالد بنقسری او را از قصد انان با خبر ساخت. ولید از خالد خواست که اسامی ان جماعت را به او بدهد و ام از این کار سرباز زد. ولید فردی را به تعقیب خالد فرستاد واو را به دزدی متهم کرده وبه زندان افکند تا اینکه مرگش فرا رسید.


اقسام زندانها
در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز ،زندانها به طور صنفی اداره می شده است.
در دیگر دوران در زندانها به روی افراد گناهکار و بیگناه باز بوده در یک زندان ،زن ومرد به طور مختلط زندانی می شدند.
معاویه در زندان شام ،امنه دختر شرید زن عمرو بن خزاعی را با شوهرش زندانی کرد و بعد از مدتی عمرو را کشت و سر بریده ی او را به اغوش زنش انداخت.
مسعودی در باره ی زندان حجاج اورده است : حجاج مرد در حالیکه در زندان او پنجاه هزار مرد وسی هزار زن وجود داشت که سانزده هزار از ان زنان در زندان همسر نداشتند و حجاج همه ی انها را در یک زندان حبس کرده بود.

کیفیت رفتار با زندانی
در زندانهای کارگزاران معاویه کسانی زندانی می شدند که علاوه بر اینکه به زنجیرهای اهنی بسته می شدند ،با وسایل گوناگون ازار وشکنجه ،ناگزیر می شدند که به طلاق دادن زنانشان رضایت بدهند.
در زندانهای معاویه به زندانیان دوایی خورانده می شد که انان را به مرض اسهال مبتلامیکرد تا حدی که انها لباسهایشان را الوده می کردند و پس از ازارزیاد انها را سوار بر فیل میکردند و در خیابانهای بصره می گرداندند.


در زمان عبد الملک بن مروان در مدینه سعید بن مسیب ،فقیه مشهور زندانی شد و بعد از انکه شصت تازیانه به او زدند ،لباسی از پشم بر او پوشاندند و سپس در کوچه های مدینه گرداندند،
علت این بود که از بیعت ولید به جهت بیعتی که قبلا از عبدالملک در گردن داشت ،امتناع ورزیده بود،تا در ان واحد ،متحمل دو بیعت نباشد.
بدترین شرایط در زندانهای امویان ،زمانی به وجود امد که حجاج بن یوسف ثقفی در کوفه زندانی را ساخت.در این زندانمردان وزنان با هم در مکان واحد نگهداری می شدند ومحل زندان دارای پوششی نبود که زندانیان را از گرما وسرما حفظ کند .


روزی حجاج سوار اسب شده بود و به نماز جمعه می رفت که ناگهان ناله وفریادی به گوشش رسید. درباره ی ان پرسش کرد، پاسخ دادند: زندانیان هستند که از شدت ناراحتی به صدا در امده وناله سر داده اند. حجاج رو به زندانیان کرد وگفت: {اخسئوا و لا تکلمون}.

زندان حجاج

انجا محوطه ی وسیعی بود که با دیوار محصور شده بود وسقفی نداشت وزمانی که زندانیان به خاطر فرار از گرمای خورشید به سایه ی دیوار پناه می بردند ،نگهبانان انان را با سنگ هدف قرار می دادند و خوراک زندانیان، نان جوین بود که با نمک وخاکستر مخلوط می شد وهیچ مردی مدت کوتاهی در انجا نمی ماند ،مگر اینکه رنگ رخسارش تغییر می کرد و مانند یک فرد زنگی سیاه میشد.

زندان عمر بن عبدالعزیز

همانگونه که وی در سجیه وسیره با سایر خلفای اموی یکسان نبوده است ،زندانهایش نیز به طور کلی با دیگر زندانها ی ان دوران تفاوت کامل داشته است. در زندانهای او احکام و قوانینی حکمفرما بود که از شریعت مدد گرفته بود و تمامی زندانها در ان دوران تحت نظام واحدی اداره می شدند. زندانبانانی بر ان زندانها نظارت داشتند که احساس مسئولیت میکردند ومراقبت داشتند که اموزشهایی را که به انان داداه شده بود در زندان اجرا کنند.


زندانهای دوران او به صورت صنفی اداره می شد و زندان زنان از زندان مردان جدا بوده است. صاحبان گناهان گوناگون در یک جا نگهداری نمی شدند .زندان بدهکاران جدا از زندان جنایتکاران بوده است وبا زندانیان با داشتن جرمهای مختلف ،یکسان رفتار نمی کردند. بعضی به زنجیر بسته می شدند و بعضی از این کیفر معاف بودند.

زندان در دوران عباسیان

یکی از خصوصیات این دوران ،طول مدت زندانها ودیگری ظاهر شدن انواع شکنجه وعذاب واعمال قساوت بار است که در گذشته ی تاریخ اسلام سابقه نداشته است. این کارها از اینجا نشات میگرفت که در این دوران نهضت ترجمه ی کتابهای بیگانه شروع شد وعناصر جدیدی از دیگر اقوام مانند ترکان و ایرانیان وچینیان در میان مسلمین به حکومت رسیدند،که انواع وسایل شکنجه واعمال قساوت انگیز را با خود همراه اوردند.


نام و موقعیت
زندانهای دوره ی عباسیان که در مناطق مسلمان نشین وجود داشتند و عباسیان از انها برای سرکوبی مخالفان خویش استفاده می کردند را به دو دسته می توان تقسیم کرد
اول: زندانهایی که در دوران قبل از خلافت عباسیان احداث شده و تا ان زمان نیز در شام ،حجاز، عراق ونواحی انها به حالت زندان باقی مانده بودند.
دوم: زندانهایی که مخصوصا در تاریخ بنی عباس، اسمی از انها به میان امده است.

موقعیت و نام {زندانهای بغداد}
زندانهای بغداد: ظاهرا در بغداد بیشتر از یک زندان وجود داشته است ،زیرا در ان زمان محدوده ی بغداد گستردگی پیدا کرده وتعداد نفوس انجا متراکم شده بود واینها عواملی بود که ایجاب می کرد که بغداد زندانهای عمومی وخصوصی متعددی داشته باشد.
زندانهای عمومی


1- زندان المنطبق وان زندان بسیار تاریکی بود که منصور دوانیقی ان را ساخته بود ومکان ان در شهر بغداد، بین دروازه ی کوفه وبصره بوده است و به گونه ی بسیار محکم و بر اساس استواری بنا شده بود و تا زمان متوکل از مهمترین زندانهای بغداد به شمار می رفت.
2-زندان باب الشام که در بغداد در محل دروازه ی شام قرار داشت واداره کننده ی ان عثمان بن نهیک بود که در فتنه ی راوندیها، کشته شد.او پیوسته در حرکتهایی که در اوقات مختلف، پدیدار می گشت حالت تهاجم داشت.
3- زندان بستان موسی که به نام مکانی که در انجا احداث شده بود، نامیده شده است.
زندانبان انجا شخصی به نام مسرور کبیر غلام هارون الرشید بوده است.این زندان مانند چاه تاریکی در نزدیک اب ساخته شده بود.
4-زندان مطامیر که القاهر خلیفه ی عباسی، انجا را برای نظامیان ساخته بود وان زندان تاریکی بود که در زیرزمین قرار داشت.
5-زندان دار الشجره، این زندان مخصوص افراد عشیره ی زمامداران بود واین زندان در مقایسه با دیگر زندانها موضع خوب و ابرو مندی داشت.
زندانهای خصوصی
این نوع از زندانها به دو قسمت تقسیم می شوند: یکی زندانهایی که در نهایت سختی بودند که عباسیان این زندانها را به کسانی اختصاص داده بودند که قصد ازار وشکنجه ی انان را داشتند
دوم زندانهایی وسیع وگسترده که در خانه های وزیران و یا کارمندان عالی رتبه ی دولت وپیشکاران خلیفه ترتیب داده می شد.
1-از جمله زندانهای خصوصی که مانند اتاقک تاریک وظلمانی بود، جایی است که محمد بن قلسم وزیر القاهر بالله ابولحسن بن ابی طاهر را با پدرش در انجا حبس کرد.
ار جمله مکانهایی بود مانند قبر که پر ازمار افعی و حشرات موذی بود که در یکی از انها مهدی عباسی، ابراهیم موصلی را زندانی کرد. در یکی از این قبیل جاها به دستور هارون الرشید، امام موسی کاظم به وسیله ی سندی بن شاهک زندانی شد.


گاهی عباسیان افراد را در اغلها و جاهایی که حیوانات را در انجا نگهداری می کردند، زندانی می کردند. محسن بن ابی الحسن فرات در یک اغل در داخل حجره ای زندانی گشت در حالی
که بعد از به زنجیر بستن، لباسهای پشمی به او پوشاندند که اغشته به نفت بود وسرش را نیز در چاهی سرازیر کردند.
2- زندانهای خصوصی بغداد، زندانهای ویژه ای بودند مانند زندان عبدالملک بن صالح که در خانه ی فضل بن ربیع قرار داشت وزندان ابراهیم بن مهدی معروف به ابن شکله که در خانه
احمد خالد بود.از قرن چهارم هجری، حبس کردن افراد در خانه ی پیشکاران معمول شد.

زندانهای عباسیان {عراق}
1- زندان هاشمیه، شهر هاشمیه را سفاح احداث وسپس مدتی در انجا اقامت کرد و بعد از او منصور تا بنا کردن شهر بغداد در انجا می زیست وسپس به بغداد انتقال پیدا کرد.در زندانهای این شهر سلولها وسردابهای تاریک وسرد وجود داشت.
عبدالله محض حسنی در این زندان محبوس بوده در همان جا در سن هفتاد و پنج سالگی مرد.


2- زندان دیر القائم : مکان ان در ساحل غربی فرات در جاده ی رقه از بغداد تعیین کرده اند.
در این زندان برمکیها بعد از نگون بختی، به دستور هارون الرشید زندانی شدند.
3- زندان حمص: مکان این زندان نیز در شهر حمص مشخص نشده است و در این زندان، متنبی شاعر معروف و مشهور عرب زندانی شده بود.
4- زندان مشهور شهر سامرا: موقعیت محلی ان در داخل شهر مشخص نشده است. در این زندان افشین به دستور معتصم و نیز تمیم بن جمیل سدوسی و عده ی دیگری زندانی شدند.


محمد بن عبدالملک زیات که به کاتب مشهور است، در ایامی که از طرف معتصم و الواثق مسند وزارت را داشت، در داخل ان زندان، تنوری از اهن ساخت که مسمارهایی در ان به کار رفته بود که سر انها به طرف داخل تنور بود.
اقسام زندان
زندانها در دوران عباسیان از نظر گناه وگناهکار به طور صنفی اداره می شد.
زندانهایی برای زنها وزندانهایی برای مردها اختصاص داده شده بود واین زندانها نیز در عین حال به زندانهای خصوصی وعمومی تقسیم می شد.
انگیزه ی حبس


غالب انگیزه های حبس در دوران عباسیان، این عوامل بوده است:
1-وزارت: وزیرانی به خاطر اینکه تمام اموالشان مورد تصرف خلیفه قرار بگیرد به اتهام اخلالگری وفتنه انگیزی گرفتار حبس می شدند.
2- مخالفت با خلیفه: جزئی ترین مخالفت با خلیفه کافی بود تا اینکه انسانی را در داخل زندان جای دهد.


همان طور که عبد الملک بن صالح به خاطر سعایتی که از او در حضور هارون به عمل امد وافشین تنها به این گمان که عصای خلیفه را شکسته است، در زندان جای گرفتند .
3- بدهی ها و مصادرات: سلمان بن وهب و عباس بن خطیب به دستور ابن الزیات و نیز دیگران به خاطر این انگیزه به زندان افتادند.
4- عقیده و باور:حماد بن عجرد به جهت زندقه، ابو نواس به اتهام ملی گرایی و محمد بن هارون به اتهام الحاد و از دین برگشتن، زندانی شدند که این نفر اخری در زندان در گذشت.
هم چنین هر کسی را که رافضی نامیده می شد در زندان جای می گرفت.


5- کردار: جماعتی در عهد عباسیان به خاطر کردارهای گوناگونی زندانی گشتند.
ابراهیم موصلی به خاطر سبکسری و ابو دلامه به انگیزه ی باده گساری به زندان انداخته شدند وگاهی برخی از مردم به علت کارهای جزیی و کم اهمیت به زندان افکنده می شدند.
مدت زندان


برای زندان در ان دوران مدتی تعیین نگشته بود. اصولا کیفر زندان در ان زمان حدی نداشت، حتی بعضی ها تا لحظه ی مرگ زندانی می شدند. عبدالله بن محض و اسحاق بن خلف تا اخرین لحظه ی عمرشان در زندان به سر بردند.

مشروعیت حبس
مشروعیت حبس به این معنی که یک نفر را با حکم قاضی می توان زندانی کرد، در نزد عموم فقهای مسلمان ثابت است واحدی در این مورد مخالفتی ندارد، ولکن در منشاء مشروعیت ان اختلاف هست. گروهی را دلیل در این مدعا قران است و دسته ای از سنت مدد می گیرند .

جماعت فقها
جماعت فقها ودلیل انها از قران کریم، انها به ایه ی {33 سوره مائده} تمسک می جو یند که می فر ماید: انما الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفو من الارض.
فقها می گویند: مراد از نفی در این ایه زندانی کردن است و در این مورد استثناء انها علاوه بر روایات قابل اعتماد، به این است که نفی کردن انسان ازروی زمین بخ گونه ی حقیقی معقول نیست، چون به این منظور به هر کجا فرستاده شوند همان جا نیز جزء زمین است، پس منحصرا باید معنای نفی کردن، حبس کردن باشد، چون افرادی در محبس نمی توانند مانند دیگر در تصرف ازاد باشند.


عده ای از فقها معتقدند قران به مشروع بودن زندان دلالت نمی کند، بلکه نفی کردن را به تبعید، تفسیر می کنند و در این مبان دسته ی سومی نیز وجود دارد که نظرشان بر این است که افراد مشمول ایه ی ذکر شده بنا به استناد ایه باید تبعید نمود و در تبعید کاه به زندان افکند.
حنفی ها {علما}
سر دسته ی کسانی که نفی کردن را در ایه ی مذکور به معنای حبس کردن گرفته اند، پیروان ابوحنفیه اند که در تقریرات و تا لیفات فقهی خودشان به این موضوع تصریح کرده اند.
ابن عابدین در کتاب رد المحتار علی الدر المختار جلد 4 می گوید: مشروعیت حبس کردن از دیدگاه قران، به استناد ایه ی شریفه {او ینفوا من الارض} ثابت شده است ورسول خدا مردی را به خاطر اتهامی در مسجد زندانی کرد. در ادامه مطلب اورده است که علی بن ابیطالب زندانی احداث کرد و اسمش را نا فع گذاشت، دزدها دیوارهای انجا را سوراخ کرده و فرار می کردند. سپس زندان دیگری از خاک و گل ساخت و ان را مخیس نامید یعنی محل رام کردن و خوار نمودن.


محمد بن عبدالواحد سیواسی که به ابن الهمام معروف است و در سال 861 ه وفات کرده است در کتاب فتح القدیر جلد 5 اورده است: زندانی کردن به موجب قران کریم مشروعیت دارد زیرا مراد از ایه {او ینفوا من الارض} همان زندانی کردن است و از نظر سنت نیز این امر ثابت می باشد چون پیامبر مردی را به خاطر اتهامی حبس کرد.
خصاف نیز گفته است که مردمی از اهل حجاز با همدیگر به نزاع پرداختند ودر این میان یکی از انها کشته شد، پیامبر{ص} دستور داد همه ی انها را جلب و زندانی کردند.
سرخسی گفته است: حبس کردن عقوبتی مشروع است و از این جهت نیز در صدر اسلام کیفر زنا، حبس بوده است.

ملک العلما ی کاشانی در کتاب بدایع الصنایع جلد 7 تمامی اقوال را در مورد معنای نفی معترض شده و هیچ کدام از انها را به طور قطع نپذیرفته است، اگر چه ظاهرا نفی را به معنای حبس قبول کرده و گوید: نفی در سخن خدا که می فرماید{او ینفوا من الارض}.
عدهای از اهل تاویل درباره ی ایه ی ذکر شده اختلاف کرده اند و بعضی همزه را از اول جمله حذف کرده و گفته اند: محاربان از روی زمین باید برداشته شوند، یعنی نفی کردن از زمین با سایر کیفرهای معین شده قسیم نیست، بلکه در داخل انهاست.بعضی دیگر گفته اند یکی از کیفرهای سه گانه را درباره اش انجام دهد، اما نفی کردن از روی زمین خارج از انها نیست، زیرا با کشتن و دار زدن، نفی کردن نیز حاصل می شود و هم چنین جایز نیست نفی کردن را یکی از اطراف تخییر قرار بدهیم، زیرا نفی کردن با کشتن منافاتی ندارد ونفی کردن در طبقه ی نازله ی کشتن قرار دارد.

شیعه امامیه
از پیروان این مذهب نیز افرادی به جواز حبس کردن از دیدگاه قران قائل شده اند
در اینجا به سه نفر از انها اشاره می شود:
1-مرحوم شیخ حر عاملی گفته است: روزی در دوران معتصم راه بر حاجیان توسط راهزنان بسته شد و سپس راهزنان فرار کردند. معتصم پس از دستگیری در مورد کیفر انها از فقها استفتاء کرد.


عده ای از فقها در جواب ایه {انما جزاء الذین.....} بیان کرده و با توافق گفتند: خلیفه{معتصم
اختیار دارد که راهزنان را با هریک از ان عقوبتها مجازات کند.
این مسئله را از امام جواد{ع} پرسیدند و ان حضرت فرمود: انچه واجب است اینکه خلیفه باید ملاحظه کند که اگر راهزنان فقط راه را ناامن کرده وکسی را نکشته اند و مالی از کسی نگرفته اند در این صورت انان را به زندان افکند، زیرا معنای نفی کردن انها از روی زمین همان است و چنانچه کسی را کشته ومالی را هم برده باشند، باید بعد از بریدن دست راست و پای چپ به دار اویخته شوند.


2- سید علی بن محمد بن طباطبایی در کتاب شرح مختصر نافع درمورد معنای نافع میگوید:
مراد ومنظور از نفی کردن، زندانی نمودن است، همانگونه که ابن زهره از فقهای شیعه نیز این قول را پذیرفته است.
3- شهید اول محمد بن مکی بن محمد بن حامد بن احمد عاملی در کتاب خود به نام غایه المراد که در شرح نکت الارشاد علامه حلی نوشته شده، اورده است: بعضی از جمهور فقها گفته اند منظور از نفی کردن، حبس کردن است.

شافعی ها
در معنای کلمه نفی و مراد از ان از امام شافعی دو قول نقل شده است:
اول انکه منظور از نفی کردن حبس نمودن است که چنین امده است: زمانیکه دزدان با سلاح عریان با فردی و یا جماعتی روبه رو شدند، وضع انها از لحاظ عمل متفاوت خواهد بود.
بعضی از انها ممکن است هم مرتکب قتل بشوند و هم مالی را از کسی بگیرند و بعضی دیگر امکان دارد که قتل از انها سر بزند ولی مالی از کسی نگیرند، یا اینکه مالی را بگیرند ولی کسی را نکشند ودر مورد بعضی احتمال می رود که نه در کشتار دست داشته باشند و نه اقدام به دزدی مال کرده اند. همه ی این افراد باید با در نظر گرفتن جرمشان، اقامه ی حدود شوند.

کسی که هم قاتل است و هم مالی را از کسی گرفته است، باید علاوه بر کشتن به دار مجازات نیز اویخته شود که من اینگونه می پسندم، اول اورا بکشند و بعد به دار اویزند، زیرا اگر قبل از کشتن به دار اویخته شود باید متحمل عذابی بشود مانند مثله کردن که یک نوع شکنجه است
اما دیگران گفته اند: اول باید به دار اویخته شود و سپس با نیزه انقدر مورد ضرب قرار گیرد تا بمیرد. هرگاه کسی مرتکب قتل شود و چیزی از کسی نگرفته باشد باید کشته شود و سپس جسد اوبه منظور دفن به نزدیکانش تحویل گردد و چنانچه یک نفر مالی را از کسی بگیرد ولی مرتکب قتل نشده باشد باید دست راست او قطع شود و پس از اینکه خون بند امد، پای چپ او نیز بزیده شود و سپس ازاد گذاشته شود.


قول دوم اینکه: مراد از نفی دنبال نمودن راهزنان است تا اینکه امام به انها دست یابد و حدود را در مورد انها اجرا کند.
ابن قدامه هر دو قول را از شافعی نقل کرده و می گوید: امام انان را تعزیر می کند و اگر صلاح دانست به زندان می افکند و نیز از او نقل شده که مراد از نفی کردن ان است که امام اقدام به جلب انها می کند تا در باره ی انها حد را اجرا کند.

حنبلی ها
علی بن سلیمان مرداوی حنبلی، قول احمد بن حنبل را در مورد معنای نفی بیان می کند و می گوید: راهزنی که کسی را نکشته و مالی را از کسی نگرفته است بعد از جدا کردن از همدستانش نفی بلد می شود و نمی گذارند به شهری وارد شود.
اگر کسی را نکشد و مالی را نگیرد و تنها راه را ناامن نماید در این صورت نفی وطرد می شود و از سکونت او در یک شهر جلوگیری می گردد، تا اینکه توبه ی او نمایان شود و چنانچه راهزنان بیشتر از یک نفر باشند، باید جدا از همدیگر نفی بلد شوند.

زیدیه
ابو خالد الواسطی که راوی مسند امام زید بن علی بن الحسین است از او نقل می کند که او از جد بزگوارش حضرت علی{ع} در مورد حد راهزنان نقل کرده است که ان حضرت مطالبی را بیان کرده اند.


زمانی که دزد ها را را بستند و سلاح خودشان را برهنه ساختند ولی از کسی مالی را نگرفتند و مسلمانی را نکشتند و سپس دستگیر شدند، تا لحظه ی مرگ باید زندانی باشند و این معنای نفی کردن از روی زمین می باشد.
در صورتی که مالی را گرفتند وکسی را نکشتند، دست راست انها با پای چپشان بریده می شود. واگر علاوه بر گرفتن مال مرتکب قتل هم بشوند، بعد از بریدن دست وپای انها باید به دار اویخته شوند تا بمیرند.

سنت و شرع
دومین مدرکی که مشروعیت زندان ازان استفاده می شود، سنت است که قبل از پرداختن به بیان دلایل سنت در مورد شرعی بودن زندان، باید خود سنت شناخته شود تا در پرتو ان شناخت، بحث به طور کامل انجام شود.


لفظ سنت در نزد علمای لغت ونیز فقها و متکلمان و دانشمندان اصول فقه، معانی مختلف دارد که مورد حاجت ما ، معنایی است که از نظر علمای اصول معتبر است.
علمای اصول تعبیر کرده اند: هر چه را که از پیامبر صادر شده است از فعل و از قول و تقریر سنت می دانند که بعضی از مسلمانان شمول این مفهوم را گسترش داده اند و گفته اند: انچه که از صحابه نیز صادر شده است، نیز حجت است و احکام مخصوص سنت از نظرحجیت بر انها نیز جاری می گردد.

سنت قولی
حضرت رسول{ص} فرمود: کسی که داشته باشد و حق مردم را ندهد، عرض وحرمت خود را از دست می دهد و کیفر دادن به او جایز می گردد، به این معنی که با او به خشونت رفتار می گردد و زندانی شدنش جایز می کردد.
امام علی{ع} فرمود: سه کس در زندان به طور ابد حبس می شوند: 1- کسی که مقتولی را نگهداشته و دیگری او را کشته است. 2- زنی که مرتد شود ، مگر در صورتی که توبه کند.
3- دزد ی که در دفعات اول و دوم دست راست و پای چپش بریده شده است، برای بار سوم اگر دست به دزدی بزند، به حبس ابد محکوم می شود.
شیخ حر عاملی درباره ی سنت و تعزیر بحثی اورده است: در این مورد بر امام جایز است که مردم را ولو با حبس و زنجیر کردن از زنا و محرمات باز دارد. ودر این باره داستانی را نقل کرده است.
مردب به حضور پیامبر{ص} امد و گفت: مادر من دسن کسی را که با بدن او تماس بگیرد دفع نمی کند. پیامبر{ص} فرمود: مادرت را حبس نما. گفت: این کار را کرده ام ملی نتیجه ای نگرفتم. فرمود: از کسانی که بر او وارد می شوند ، جلوگیری کن. عرض کرد: از این عمل نیز نتیجه ای نگرفتم. حضرت فرمود: مادرت را به زنجیر بکش، زیرا بالاترین نیکی تو به مادرت ان است که او را از محرمات باز داری.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید