بخشی از مقاله

زندگی نامه پیامبر (ص)


حضرت محمد بن عبدالله صلی الله وعلیه وآله هنگام طلوع فجر روز جمعه 17 ربیع الاول در عام الفیل (مطابق سنه 570 میلادی)در مکه به دنیا آمد. پیش از تولد آن حضرت ، پدرش عبدالله در سن 25 سالگی در مدینه از دنیا رفته بود . مادرش آمنه تا یک هفته اورا شیر داد . بعد ( ثویبه) کنیز ابولهب به مدت چهار ماه شیر دادن او را به عهده گرفت.

پس از آن "حلیمه" از طایفه ی بنی سعد که به مکه آمده بودتا برای امرار معاش کودکی را برای شیر دادن بپزیرد ، عهده دار شیر دادن اوشد و او را به محل سکونت خود "بادیه" برد. پس از دوسال اورا به نزد مادرش برگردانید . اما چون از وجود این طفل برکت ها دیده بود ، با رضایت مادرش اورا مجددا به بادیه بازگرداند و پس مدتی اورا به مکه آورد ودر سن پنج سالگی به مادرش آمنه تحویل داد . محمد صلی الله علیه وآله به سن شش سالگی که رسید مادرش آمنه دختر وهب بدرود زندگی گفت و جدش عبد المطّلب به نگهداری او پرداخت.

هنگامی که پیامبر هشت ساله شد ، عبدالمطّلب نیز درگذشت وعمویش ابوطالب متکفل اوشد .پیامبر در سن دوازده سالگی عمویش ابو طالب را در مسافرت به شام که به منظور تجارت انجام گرفت همراهی کرد. در بین راه راهبی به نام "بحیرا" او را دید . به پیامبری او بشارت و از آینده او خبرداد .


پیامبر در سن بیست سالگی ناظر جنگی بوده است که بین قبایل قریش و هوازن واقع شد ومنجر به پیمان معروف "حلف الفضول" گردید . طائفه ی قریش با این پیمان سوگند یاد کردند که از هر مظلومی دفاع کنند و تا حق او را نستانند از پای نیاستند . پیامبر شاهد این پیمان مشروع بوده واز آن ابراز خرسندی کرده است پیامبر در سن بیست و پنج سالگی با خدیجه دختر خویلد که ازاشراف قریش و صاحب سرمایه بود آشنا شد وبا سرمایه ی او به همراهی غلامش "مسیره" برای تجارت به شام رفت و پس از بازگشت ، با وی ازدواج کرد .

در زمان سی وپنج سالگی پیامبر ، تجدید بنای خانه کعبه پیش آمد و برای نصب "حجر الاسود"میان طوایف نزاعی در گرفت و آخر الامر همگی به حکمیت پیامبر که محبوبیتی فوق العاده میان عموم طبقات داشت و مورد اعتماد همه بود رای دادند . پیامبر سنگ "حجرالاسود "را در میان ردای خویش گذارد و دستور داد همه طوایف، اطراف آن را گرفته و بلند کردند و نزدیک محل نصب رساندند .آنگاه پیامبر با دست خویش سنگ را برداشت ودر جای خود نصب کرد . پس از تجدیدبنای کعبه در مکه خشک سالی پیش آمد. پیامبر و عموی اوعبّاس ،نزد ابوطالب عموی دیگرش رفتند واز او خواستند دو تن فرزندان او را تحت کفالت خود در بیاورند تا به این وسیله به اوکمکی کرده باشند.

ابوطالب این پیشنهاد را پذیرفت . پیامبر علی (ع) را که پنج یا شش سال داشت و عباس ، جعفر را تحت سرپرستی خود درآوردند.پیامبر اکرم درسن چهل سالگی در27 ماه رجب (مطابق سال 610 میلادی ) به پیامبری مبعوث شد .


هنگامی که در غار حراء مشغول عبادت بود نخستین آیات قرآن از سوره ی اقراء به وسیله ی جبرئیل براونازل شد. سپس وضو و نماز واجب شد و جبرئیل کیفیت آن ها رابه پیامبر ابلاغ نمود . اولین مردی به پیامبرایمان آورد علی (ع) و نخستین زن، خدیجه بود.بعد چند نفر دیگر نیز اسلام را پذیرفتند. پیامبر با این عده کم ، تا سه سال مخفیانه در درّه های مکه عبادت و نماز به جا می آوردند. سه سال بعد بعثت، پیامبر مامور شد آشکارا به تبلیغ پردازد و در این زمینه آیاتی چند نازل گردید از آن جمله :


1-" فاصدع بما تومر" با آواز بلند آنچه را که ماموری به مردم برسان ". سوره ی حجر، آیهء 94.
2- " وانذر عشیرتک الاقربین " "خویشان نزدیک خود را (از عذاب الهی ) بترسان". سوره ی الشعراء ، آیهء 214


پیامبر بعد از ماموریت فوق ، دعوت خود را آشکار نمود . اما با مخالفت شدید اشراف مکه مواجه شد و تنها طبقات محروم بودند که کم کم به دعوت پیامبر پاسخ مثبت می دادند . ابو طالب عمو ی پیامبر در این گیر ودار ، نقش مهم و اساسی داشت و با تمام نیرو و نفوذاجتماعی خویش از برادرزاده خودحمایت می کرد. این بود که قریش نمی توانستند متعرض پیامبر شوند و اذیّت و آزار خود را متوّجه پیروان ضعیف و بی پناه پیامبر کردند .

پیامبر برای این که پیروان بی یاور خود را از زیر شکنجه ی قریش آزاد کند ،به آن ها دستور داد به حبشه مهاجرت کنند و در پناه پادشاه آن کشور که مردی عادل بود زندگی نمایند . این دستورعملی شد و به گفته ی بعضی ازمورّخین،عده ای متجاوز از 80 نفربه آن کشور مهاجرت نمودند .این روی داد در ماه رجب سال 5 بعد از بعثت واقع شد.در سال 6 بعثت ، حمزه عموی پیامبر ایمان آورد و به جانب داری از پیامبر همّت گماشت .در اواخر سال 6 ، کفّار قریش با هم پیمان بستند که با خانواده ی بنی هاشم و عبد المطلب قطع رابطه کنند واز ازدواج و خریدو فروش با آن ها ،خودداری نمایند.

این پیمان را در صحیفه ای نوشته در خانه ی کعبه آویختند. ماه اول سال 7 بعد بعثت ، بنی هاشم و بنی عبدالمطلب به جز ابو طالب گرد هم آمدند و از ترس جان خودبا پیامبروخدیجه در شعب ابوطالب اقامت این عده دو سال و نیم یا سه سال بنا بر اختلاف مورخین ، به این منوال در محاصره به سر برده و در نهایت سختی می گذراندند .تا این که روزی ابوطالب همراه تنی چند از یاران خود بر جمعی از مخالفین وارد شد و ضمن رساندن پیام برادرزاده ی خود که فرموده بود : تمام صحیفه بجز جمله " بسمک اللهم " به وسیله ی موریانه خورده شده از آنان دعوت نمود ،چنانکه این سخن درست باشد از پیمان خویش دست بردارند.

و در صورت نادرستی آن ،او برادرزاده ی خود را تسلیم آنان خواهد نمود . مخالفان پس از بررسی صحیفه و مشاهده ی درستی گفتارپیامبر ، محاصره راشکستند. ودر آغاز سال دهم بعثت ، بنی هاشم و بنی عبد المطلب از "شعب" خارج شدند. یک ماه پس از خروج از شعب درسن چهل ونه سال وهشت ماهگی پیامبر ،مرگ حضرت خدیجه و ابوطالب به فاصله ی سه روزیاسی و پنج روز یا شش ماه ، روی داد و پیامبر سخت متاثر گردید.ابوطالب هشتاد وچند روز داشت.

وحضرت خدیجه 65 سال، که 25 سال آنرا در خانه ی پیامبر بسر آورده بود.با مرگ ابوطالب ، کفار مکه بیش از پیش به آزارپیامبرپرداختند. زیرا مطمئن بودند که پیامبر پشتیبان خودرا از دست داده است.پیامبر اکرم در سن پنجاه سالگی به اتفاق "زیدبن حارثه"به "طائف" سفر کرد. اما بدون اینکه از تبلیغ خود نتیجه ای بگیرد به مکه بازگشت . ولی این عدم موفقیت ، اورنا امید نکرد .و از کوشش باز نداشت .سال یازدهم بعثت ، شش نفرازاهالی مدینه از طائفه خزرج پس از ملاقات با پیامبر و شنیدن آیاتی چند از قرآن در" منی " دین مقدس اسلام را پذیرفتند و هنگامی که به مدینه بازگشتند ، خبر بعثت پیامبر و نزول قرآن کریم را به مردم مدینه رسانیدند و زمینه برای نشر اسلام در مدینه فراهم آمد.

یک سال بعد ، یعنی در سال دوازدهم بعثت ، دوازده تن از طائفه خزرج از مدینه به مکه آمده وضمن پذیرفتن دین اسلام درمحلی به نام"عقبه"با پیامبر بیعت کردند .شرایط بیعت بطوری که در تواریخ آمده چنین بود:"بیعت" می کنیم که شریکی برای خدا قائل نشویم ، دزدی نکنیم ، فرزندانمان رانکشیم ، بهتان و افترانزنیم ودر کارخیر،نافرمانی تو نکنیم ".پیامبر در جواب آنان فرمود :" اگر به بیعت خود وفا کردید بهشت پاداش شما است و اگر آشکارا آنرا شکستید در دنیا مجازات می شوید واگر پنهانی آنرا شکستید به روز قیامت مولول می شود که خدا شما را ببخشد ویا عذاب کند. پیامبر بعد از بیعت خزرجیها "مصعب بن عمیر"را برای تعلیم دین وآیاتی که ازقرآن نازل شده بودبا آنها به مدینه روانه کرد.

سال دوازدهم بعد از بعثت ،هنگامی که پنجاه و یک سال از سن پیامبر می گذشت، جریان معراج آن حضرت پیش آمد.سال 13 بعثت ، دین اسلام در مدینه رواج یافت. در موسم حج هفتاد نفر مرد وزن از بزرگان مدینه در "عقبه"حاضر شده با پیامبر بیعت کردند . این بیعت ، بیعت دوم ، "عقبه"است که استوارترازبیعت سال گذشته بود.زیرامتعهدشدندکه همانطوری که از زن و فرزند خود حمایت می کنند از پیامبر نیز پشتیبانی نمایند.


خبر این بیعت ، قریش را سخت نگران کرد و با شدت بیشتری بنای آزارواذیت مسلمانان را گذارند.اما مسلمانان این بار بجای "حبشه" پناهگاه محکمتری همچون مدینه داشتند.این بودکه به دستور پیامبر رو به مدینه آوردند .
در آغاز سال چهاردهم بعثت ، قزیش بر آن شدند که با یک عمل دسته جمعی پیامبر را به قتل برسانند تا شخص معینی گرفتارمجازات نشود. پیامبر که از قصد آنان آگاه شده بود علی بن ابی طالب را در جای خویش خوابانید و خود از مکه به قصد مدینه خارج و به اتفاق "ابوبکر" سه روز در غار "ثور " پنهان شده و سپس از بیراهه رو به مدینه شتافتند. مهاجرت پیامبر از مکه به مدینه ،مبنای تاریخ مسلمانان قرارگرفت که به نام تاریخ هجری نامیده می شود.


اینک رویدادهای زندگی پیامبر پس از هجرت :
سال اول هجری که پیامبر پنجاه و چهار ساله بود این وقایع به وقوع پیوست :
1- روز دوشنبه 12ربیع الاول،پیامبر وارد مدینه شد.نخست در محله "قبا" بیرون شهر مدینه منزل گزید و تا آن جا بود ، مسجدی در آن محل ساخت . و این نخستین مسجدی است که بنا شده ، سپس به اتفاق همراهان به سوی شهر حرکت کرد . بین راه در میان قبیله ی "بنی سالم" نخستین نماز جمعه را با مردم خواند و بعد به شهروارد گردید و خانه "ابی ایوب" را منزل خود قرار داد.


2- علی بن ابی طالب سه روز پس از حرکت پیامبر از مکه ، این شهر را ترک کردو در "قبا" به پیامبر ملحق گردید . ظرف این سه روز بنا به توصیه پیامبر، امانتهائی را که مردم در نزد آن حضرت داشتند به صاحبانشان مسترد گردانید.
3- پیامبر پس از ورود به مدینه ، مسجد النبی را در آن شهر ، بنا نهاد.
4- پیامبر هفت ماه پس ازهجرت ، با عایشه دختر ابوبکر که درآن موقع دختری نه ساله بود ازدواج کرد.


5- پیامبر از جانب خداوند ، ماموریت یافت به منظور آگاه ساختن مردم برای حضور در مسجد و ادای نماز جماعت ، اذان گفته شود.
6- عقد ازدواج علی علیه السلام با فاطمه زهرا دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، صورت گرفت .
و امّا حوادث سال دوم هجری :
1- روزه ماه رمضان بر مسلمانان واجب شد.
2- قبله مسلمین از بیت المقدس به کعبه تغییر کرد.
3- رقیه دختر پیامبر در گذشت .


4- در آخر این سال ، ازدواج علی بن ابی طالب با فاطمه دختر پیامبر انجام پذیرفت .
5- در روز جمعه هفدهم ماه مبارک رمضان، جنگ بدر واقع شد.
حوادث سال سوم هجری:
1-پیامبر با "زینب"دختر"خزیمه"ازدواج کرد. این زن بعد از دو ماه وفات نمود.
2- پیامبر با "حفصه" دختر عمر بن الخطاب ازدواج کرد.
3- عثمان بن عفان با"ام کلثوم" دختر پیامبر ازدواج نمود.


4- در نیمه ماه مبارک رمضان ، حسن بن علی بن ابی طالب متولد شد.
5- جنگ احد به وقوع پیوست و حضرت حمزه بن عبدالمطّلب عموی پیامبر در این جنگ به شهادت رسید .
حوادث سال چهارم هجری :
1- جنگ معروف به "زات الرقاع" واقع شد و در همین جنگ بود که پیامبر و همراهان نماز را به طریق "نمازخوف"بجا آورد .
2- ازدواج پیامبر با "ام سلمه" دختر" ابی امیه" صورتگرفت.
3- جنگ با یهود "بنی النضیر"به وقوع پیوست که آنان به قلعه ها ی خود پناه برده بودند و پیامبر دستور داد آنان را محاصره کردند تا ناچار شدند با پیامبر صلح نمایند.


4- با نزول آیه ی زیر شراب و قمارحرام شد ..."انما الخمر و المیسرو الانصاب و الاذلام رجس"من عمل الشیطان فا جتنبوه لعلکم تفلحون همانا می ، قمار ، بت ها و تیرهای گروبندی ( به رسم نادرست جاهلیت) پلید است و از کارهای شیطان ، از آن ها دوری کنید تا رستگار شوید ".
5- جنگ " بنی المصطلق" واقع شد .
6- فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر المومنین وفات نمود.
7- امام حسین (ع) تولد یافت.

سال پنجم هجری :
1- جنگ خندق پیش آمدکه مسلمانان برای جلوگیری از پیشرفت دشمن ، خندقی حفر کردند
2- جنگ با یهود " بنی قریظه" اتفاق افتاد.
3- ازدواج پیامبر با زینب دختر"جحش" انجام پذیرفت .
وقایع سال ششم هجری
1- در این سال که مردم از خشکسالی به زیانها و قحطی افتاندند ، پیامبر اکرم استسقا (طلب باران) نمود و خداوند به دعای حضرتش باران رحمت ببارید.


2- پیامبر عمره "حدیبیه" را بجا آورد.
3- پیامبر"فدک" را تصرف کرد.
4- پیامبر با "ام حبیبه"دختر "ابوسفیان"ازدواج نمود.
5- پیامبر نماینگان خود رابا نامه هایی به نزد کسری و قیصروسایرملوک فرستاد. آن حضرت ، نامه را با بسم الله الرحمن الرحیم آغازمی کرد و با مهر مخصوص خود که روی آن حک شده بود :"محمد رسول الله" پایان می داد.


6- "جویریه" دختر "حارث"را که در جنگ "بنی المطلق" اسیر شده بود آزاد کرد و با او ازدواج نمود.
سال هفتم :
1-جنگ (خیبر) اتفاق افتادومسلمانان دراین جنگ پیروزشدند.
2- پیامبر در سفری که به عمره القضا می رفت با "میمونه" دختر حارث خاله "عبد الله بن عباس "ازدواج کرد.
3- "حاطب" فرستاده پیامبر از نزد پادشاه مصر "مقوقس" بازگشت و "ماریه قبطیه" را با هدایای دیگری از طرف آن پادشاه ، بحضور پیامبر تقدیم داشت. پیامبر از این زن صاحب پسری بنام "ابراهیم" شد.


4- جعفر بن ابی طالب با زن و فرزندان خویش و سایر مسلمانان از کشور "حبشه"بازگشتند.
سال هشتم:
1- جعفر بن ابی طالب ،زید بن حارثه و عبد الله بن رواحه هنگام جنگ با رومیان در سرزمین ،"موته" شهید شدند.
2- "زینب" دختر پیامبر وفات یافت.
3- فتح مکه صورت گرفت و پیامبر با کمک علی علیه السلام بت ها را که در اطراف کعبه بودند بشکست و قریش را با آنکه دشمنی و آزار بسیار از آنها دیده بود و در آن موقع کمال قدرت و نیرو را برای انتقام گرفتن داشت ، مورد عفو خود قرار داد .


4- جنگ "حنین" پیش آمد . دشمن مسلمانان در این جنگ قبیله "هوازن"بود که به سرکردگی "مالک بن عوف" اقدام به جنگ کرد. در این نبرد پیروزی با مسلمانان بود وپیامبر به منظور جلب قلوب ، به عده ای از سران قبائل از جمله به ابوسفیان و معاویه ، غنائم بسیار بخشید.
5- جنگ "طائف" اتفاق افتاد.
6- ابراهیم پسر پیامبر متولد شد.
سال نهم :
1- سوره ی "برائت" بر پیامبر نازل شد و آن حضرت علی (ع) را مامور کرد که به مکه برود و هفت آیه اول این سوره را برای مردم هنگامی که درمنی اجتماع کرده اند. بخواند. علی (ع) ضمن انجام این اموریت قطعنامه ای از جانب پیامبر بر مردم خواند که شامل این چهار ماده بود:
اول- کسی که ایمان به خدا نیاورده داخل بهشت نخواهد شد.
دوم- مردم مشرکی که حاضر نشده اند ایمان بیاورند نبایستی بعمل حج اقدام کنند.
سوم- هیچ کس نباید در حال برهنگی پیرامون کعبه طواف نماید.


چهارم- هر کس پیمان مدت داری با پیامبر خدا داشته باشد ، تا پایان آن مدت به قوت خود باقی است واگر بدون مدت باشد تا چهارماه در امان است و پس از گذشتن این مدت اگر مسلمان نشود خون و مال او هدر می باشد.
2- "ام کلثوم" دختر پیامبر ازدنیا رفت.
3- جنگ "تبوک" پیش آمد کرد.


4- پیامبر دستور داد مسجد "ضرار" را که منافقان مدینه به اشاره "ابوعامر نصرانی" به منظور ایجاد شکاف در صفوف مسلمین بنا کرده بودند خراب نمودند.

سال دهم هجری :
1- پیامبر برای آخرین بار ، حج بجا آورد واین حج "حج الوداع" نامیده شد. در بازگشت از این سفر بین راه مکه و مدینه در محلی به نام "غدیر خم" علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی فرمود
2- ابراهیم پسر پیامبروفات یافت و سن اودرهنگام وفات ، یک سال و ده ماه و هشت یا ده روز بود.
3- در ماه رمضان علی (ع) از طرف پیامبر به یمن رفت و مردم یمن را به اسلام دعوت نمود و در ماه ذی الحجه از یمن بازگشته ، در مکه بحضور پیامبر رسید. و تا پایان سفر "حجه الوداع" همراه آن حضرت بود.


سال 11 هجری :
1- پیامبر در 28 ماه صفر در سن 63 سالگی بدرود حیات گفتند.
2- فاطمه دختر پیامبر نیز وفات نمود.


فرزندان پیامبر
فرزندان پیامبر پیش از بعثت عبارت بودند از :
1- قاسم ، که کنیه آن حضرت ابوالقاسم بهمین مناسبت است .
2- زینب .
3- رقیه .
4- ام کلثوم .
و پس از بعثت :
1- "عبدلله "که " طیب" و "طاهر" لقب داشت .
2- فاطمه .
3- ابراهیم .


فرزندان آن حضرت بجز ابراهیم که مادرش (ماریه قبطیه ) بود همگی از حضرت خدیجه بوجود آمدند و بجز فاطمه زهرا همه در زمان حیات پدر خود، وفات نمودند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید