بخشی از مقاله

«اعلم أنّ المرأه باعتبار الحقیقه عین الرجل و باعتبار التعیّن یتمیّز کلٌّ منهما عن الآخر . . . ؛» یعنی از نظر حقیقت، میان زن و مرد امتیازی نیست و حقیقت زن، عین حقیقت مرد است و فقط از جهت تعیین و تشخص از یک دیگر ممتازند.
جناب محی الدین، سرّ محبوب بودن زن را که در بیان پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است، چنین تبیین می کند : «چون ذات اقدس خداوند منزّه از آن است که بدون مجلا و مظهر مشاهده شود، هر مظهری که بیشتر جامع اسما و اوصاف الهی باشد، بهتر خدا را نشان
می دهد و زن در مظهریت خدا کاملتر از مرد است ؛ زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال


است ؛ چون مخلوق حق است، اما زن، هم مظهر قبول و انفعال الهی است، هم مظهر فعل و تأثیر الهی ؛ چون در مرد تصّرف می کند و او را مجذوب و محبّ خود می سازد و این تصرّف و تأثیر، نموداری از فاعلیت خداست و از این جهت، زن کاملتر از مرد است.
اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست، ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام می رسد ؛ از این رو زن محبوب پیامبر اکرم (ص) قرار گرفت و در آن حدیث معروف فرمود : از دنیای شما زن و بوی خوش، محبوب من قرار داده شد و نور چشم من در نماز است .
خانواده، کانون مهر :


انسانی که می خواهد مظهر خداوند در امامت رحمت و رهبری رأفت شود یا خواهان پیروی پیامبر رحمت باشد و به اسوه بودن عاطفه فتوای علمی و عملی دهد، باید رأفت را که یک مطلب وجدانی و یافتنی است و نه گفتنی و سفارشی، در حیات خویش تجربه نماید. راستی ! چه کسی باید محبّت و رحمت و عاطفه را در گوش و جان انسان زمزمه کند؟ در پاسخ باید گفت : جز خانواده که جامعه ای کوچک است و تربیت صحیح آن در پرورش مدیران کارآمد اثر بسزایی دارد، هیچ کانونی نمی تواند این مسئولیت بزرگ را بر دوش گیرد ؛ از این رو تکویناً چنین پیش بینی شده است که یک زن به عنوان مظهر مهر و مجلای رأفت،


آهنگ گیرای همنوایی و هم آوایی، هماهنگی، انسجام، انثناء، انعطاف و گذشت را با حضور خود گوشنواز و دلپذیر کند.
پدر و مادر دو عنصرند که هیچ یک به تنهایی نمی توانند مظهر ربوبیت الهی باشند، لکن از نکاح این دو تا اندازه ای یک مظهریت پذیرفتنی پیدا می شود ؛ یکی منشأ رحمت و رأفت و دیگری مظهر شدّت و صلابت می گردد و از نکاح و ازدواج این دو گرمی خانواده پدید


می آید و در پناه قدرت و شدت پدر و عطوفت و رحمت مادر، کودک تربیت الهی می یابد و خلیفه الله می شود.
به دیگر سخن، انسانی که می خواهد مظهر خدا گردد و رئوف و مهربان تربیت شود و برنامه هایش رحیمانه تدوین گردد و در هر حالی کارهایش را با امامت رأفت و رحمت انجام دهد، باید رحمت و رأفت را کسب کند ؛ چون این صفات، ذاتی او نیست.


رحمت امری ذوقی و چشیدنی است ؛ نه گفتنی و شنیدنی و نیز جزو درسهای حوزه و دانشگاه نیست تا انسان با درس خواندن رئوف و مهربان شود ؛ بلکه رحمت چشیدنی و هنر و فن است که انسان در چند سال، مخصوصاً هفت سال اول زندگی لحظه به لحظه آن را می چشد.
جایگاه حقوقی ـ اجتماعی زن :
قرآن دربارة عظمت حقوقی و اجتماعی زن می فرماید : ای اهل ایمان ! برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید و بر زنان سختگیری و بهانه جویی مکنید که قسمتی از آنچه مهر آنها کرده اید، به جور بگیرید ؛ مگر عمل زشت و ناشایستی از آنها آشکار شود و با آنها در زندگانی با انصاف و خوش رفتار باشید و چنانچه دلپسند شما نباشند، اظهار کراهت مکنید ؛ بسا چیزها ناپسند شماست و حال آن که خدا در آن خیز بسیاری قرار داده است ؛ «یا أیّها الّذین امنوا لا یحلّ لکم أن ترثوا النساء کرهاً و لا تعضلوهُنّ لتذهبوا ببعض ما اتیموهنّ إلاّ أن یأتین بفاحشه مبیّنه و عاشروهنّ بالمعروف فإن کرهتموهنّ فعسی أنِ تکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیراً ».


مسائل مربوط به حقوق زن، بخشی مربوط به ارث و بخشی مربوط به نکاح و تعدّد زوجات و مهریّه و مانند آن است. این گونه مسائل را عدة فراوانی چون مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان بیان کرده اند و متأخران هم با رهنمودهای آن بزرگ مفسّر جهان اسلام، کتابهایی نوشته اند.


قرآن در بخش مسائل اجتماعی، در آیة گذشته می فرماید : با زنها معاشرت نیک و معروف داشته باشید و زن را چون مرد در مجامع خود راه دهید و اگر ناخوشایندتان نیست که آنها در مجامع شما شرکت کنند، این کار ناخوشایند را تحمّل کنید ؛ زیرا ممکن است خیر فراوانی در این کار باشد و شما ندانید.
سؤال نمایندة زنان از پیامبر :
موضوع حضور زن در ستمهای فرهنگی، اجتماعی، اجرایی و . . . را با حدیثی از پیامبر گرامی اسلام پایان می بریم. در المنثور از بیهقی نقل می کند : روزی رسول خدا (ص) در جمع یاران و اصحابش نشسته بود که اسماء بنت یزید انصاریه (از زنان انصار) به حضور پیامبر ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ رسید و عرض کرد : من نمایندة همه زنان به سوی شما هستم و این سؤال، تنها پرسش زنان انصار و زنان مدینه نیست ؛ بلکه سؤال همة زنهاست و هیچ زنی در مشرق یا مغرب نیست، مگر وقتی سخن مرا بشنود، آن را می پذیرد ؛ پس من در حقیقت نمایندة همة زنان عالم هستم ؛ زیرا شما پیامبر همة جوامع بشری اعم از زن و مرد هستید و این پرسش عموم زنان از شماست.


او ابتدا در کمال ادب گفت : «بأبی أنت و أ ُمّی» و سپس افزود : «نفسی لک الفداء» ؛ یعنی من و پدرم و مادرم فدای تو ! پس از ایراد خطبه به نمایندگی زنان جهان عرض کرد : «أنّ الله عزّ و جلّ بعثک إلی الرّجال و النّساء فآمنا بک و بإلهک» ؛ یعنی خدای سبحان تو را به پیامبری بشر مبعوث کرد ؛ چه برای رجال و چه برای نساء ؛ پس ما به تو و معبودت ایمان آوردیم .
سپس افزود : «و إنّا معشر النّساء محصورات مقصورات قواعد بیوتکم و مقضی شهواتکم و حاملات أولادکم و انّکم معاشر الرّجال فضّلتم علینا بالجمع و الجماعات و عیاده المرضی و شهود الجنائز و الحجّ بعد الحجّ و أفضل من ذلک الجهاد فی سبیل الله» ؛ یعنی ما زنها


خانه نشین و محصور و حامل فرزندان شما مردان هستیم و شما مردها بر ما فضیلت دارید ؛ زیرا در نماز جمعه و جماعت، در عیادت بیمار و تشییع جنازه شرکت می کنید و مکرّر می توانید به حج بروید و بالاتر از همه، در راه خدا جهاد کنید و ما از آن محرومیم.


آنگاه چنین ادامه داد : «و إنّ أحدکم إذا خرج حاجّاً أو معتمراً أو معتمراً أو مجاهداً حفظنا لکم أموالکم و غزلنا أئوابکم و ربّینا لکم أولادکم فما نشارککم فی هذا الآجر و الخیر» ؛ یعنی شما اگر به عنوان حج یا جهاد حرکت کردید، ما باید در خانه ها بنشینیم و اموالتان را حفظ کنیم و لباسهایتان را ببافیم و فرزندان شما را تربیت کنیم ؛ پس ما زنها با شما مردها در هیچ یک از فضیلتها شریک نیستیم.


حضرت رسول (ص) با تمام صورت رو به اصحاب کرد و فرمود : «هل سمعتم مسأله امرأه قط أحسن من مسألتها فی أمر دینها من هذه؟» ؛ یعنی تاکنون زنی به این فضیلت دیده اید که در مسائل دینی چنین سؤال کند؟ معلوم می شود شنیدن صدای زن در این گونه از مسائل دینی برای معصوم هم رواست و زن می تواند در مجامع عمومی دربارة مسائل دین سخن بگوید و مردها هم می توانند سخن زن را دربارة مسائل دینی بشنوند یا گوش دهند. اگر چنین سؤال و جواب و سخنرانی در اوائل اسلام و در مکه رخ می داد، ممکن بود کسی بگوید که آن روز هنوز دستور حجاب نبوده و . . .، اما این ماجرا در مدینه و در جمع انصار و در زمانی واقع شده که بسیاری از مسائل حجاب و فضائل دینی و دستورات عفاف نازل شده است.


به هر روی، اصحاب گفتند : ما فکر نمی کریدم زن به این مقام برسد ؛ «فقالوا یا رسول الله ! ما ظننّا أنّ المرأه تهتدی إلی مثل هذا» ؛ زیرا زمینه ای نبود تا زن را این گونه بپروراند، جز تفکّر جاهلی که توان تربیت چنین زنهایی را نداشت. آنگاه پیامبر رو به این زن فرمود : «افهمی أیّتها المرأه و اعلمی من خلفک من النّساء إنّ حُسن تبعّل المرأه لزوجها و طلبها مرضاته و اتّباعها موافقته یعدل ذلک کلّه فانصرفت و هی تهلل حتّی وصلت إلی نساء قومها » ؛ یعنی ای زن ! خود بفهم و به همة زنهایی که تو نمایندة آنهایی اعلام کن که مسئولیت تربیت فرزندان و شوهرداری خوب که چشم شوهر در بیرون به گناه گشوده نشود و گوشش در بیرون منزل به گناه و آهنگ باطل و دستش به خیانت باز نشود، معادل همة آن فضائل است که برشمردی.


از جمله زنان با فضیلت و مذکور در قرآن. مادر و خواهر حضرت موسی، زن فرعون مریم. خدیجه و فاطمه است که دربارة حضرت فاطمه در زیر سخنی به میان آورده شده است.
4ـ تربیت یافتگان مکتب حضرت فاطمه (س) :
حضرت امام (ره) در بخش دیگری از سخنان شان در این زمینه از تربیت شدگان مکتب صدیقه اطهر (س) سخن گفته اند : پرواضح است که از گلستان معطر مکتب فاطمه (س) انسان هایی برمی خیزند که همچون او عطر ایمان و تقویت و تعهد را در دل و جان
انسان ها شمیم افکن می کنند.


«زنی که در حجره ای کوچک و خانه ای محقر، انسان هایی تربیت می کند که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی می درخشد، سلام خداوند تعالی بر این حجزه محقری که جلوه گاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است».
فاطمه (س) در دامن خود «امام حسن (ع)» و «امام حسین (ع)» را پرورید، امامانی که با صلح و قیامشان حیات اسلام را تضمین کردند و شیوه مبارزه با دشمن را در شرایط مختلف به همگان آموختند.
او در دامن خود، «زینب» را پرورانید، زینبی که به تمام انسان ها درس شجاعت و شهامت آموخت و در برابر دیکتاتور خون آشامی همچون یزید آن چنان خروش برآورد که او را به روز ذلت نشانده و از کرده خویش پشیمان ساخت.


زینبی که به تعبیر امام (ره) : «در مقابل حکومت های جبار ایستاد و آن خطبه را خواند و آن حرف را زد، زنی که در مقابل جباری ایستاد که اگر مردها در برابرش نفس می کشیدند او همه را می کشت. پس نترسید و حکومت یزید را محکوم کرد و به یزید فرمود تو انسان نیستی ! ! ».
این ها تربیت شدگان مکتب فاطمه اند !


1ـ پیغمبر (ص) فرمود : بهترین زنان بهشت خدیجه و فاطمه و آسیه و مریم می باشند.
2ـ پیغمبر (ص) فرمود : فرشته ای است که همین که قصد زیارت مرا می نماید از آسمان، پروردگار من اجازه می دهد او را که در زیارت من بشارت دهد مرا به این که فاطمه (س) بزرگ زنان امت من است.
توجه نمود پیغمبر (ص) به سوی علی (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) و فاطمه (س) فرمود : من در جنگم با کسی که می جنگد با شما و در صلح هستم با کسی که صلح می کند با شما.


پیغمبر (ص) فرمود : بهترین زنان دو عالم چهار زن است : مریم، آسیه، خدیجه و
فاطمه (س).
پیغمبر (ص) فرمود : ای دختر من آیا راضی نیستی تو بزرگ زنان دو عالم باشی،
فاطمه (س) پرسید پس مریم در چه مقام است فرمود او بزرگ زنان ملت خود و تو بزرگ زنان امت خود هستید، خداوند تو را به همسری بزرگی که در دنیا و آخرت بزرگ است برگزیده.
پیغمبر (ص) فرمود : کفایت است از زنان دو جهان مریم و خدیجه و فاطمه و آسیه که برازنده ترین زنان دو عالم باشند.
پیغمبر (ص) فرمود : ای فاطمه آیا راضی نیستی که بزرگترین زنان مؤمنین و پیشوای زنان این امت باشی.
پیغمبر (ص) فرمود : فاطمه (س) پاره تن من است و به غضب آورده مرا هر کس او را به غضب آورد و خوشحال کرده مرا هر کس او را خوشحال کند.
پیغمبر (ص) در بالای منبر فرمود : فاطمه (س) پاره تن من است اذیت کرده مرا آن که اذیت کند او را و مسرور نموده مرا هر کس مسرور و خوشحال کند او را.
پیغمبر (ص) فرمود : ای فاطمه خداوند غضب می کند برای غضب تو و خداوند راضی است به رضای تو.
از مردان، بسیاری به کمال رسیدند ولیکن از زنان به کمال تامّ نرسیدند مگر چهار زن آسیه و مریم و خدیجه و فاطمه.
در امالی از ابن عباس روایت نموده که گفت پیغمبر (ص) مرا خبر داد از ظلمی که به
اهل بیتش می شود و فرمود اما دخترم، او بهترین زنان دو عالم است.

روایاتی در مورد فضائل فاطمه (س) :
ابن بابویه به سند معتبر از یونس بن ظیبان روایت کرده است که حضرت صادق (ع) فرموده که فاطمه (س) را نه نام است نزد حق تعالی : فاطمه و صدیقه و مبارکه و طاهره و زکیه و راضیه و مرضیه و محدثه و زهرا پس حضرت فرمود که آیا می دانی که چیست تفسیر فاطمه؟
یونس گفت : گفتم خبر ده مرا از معنی آن ای سید من.
حضرت فرمود : «فطمت من الشر» یعنی بریده شده است از بدی ها حضرت فرمود که اگر امیرالمؤمنین (ع) تزویج نمی نمود او را کفوی و نظیری نبود او را بر روی زمین تا روز قیامت نه آدم و نه آنها که بعد از او بودند.
علامه مجلسی (ره) در ذیل ترجمة این حدیث فرموده که صدیقه به معنی معصومه است و مبارکه یعنی صاحب برکت در علم و فضل و کمالات و معجزات و اولادکرام و طاهره یعنی پاکیزه از صفات نقص و زکیه یعنی نمو کننده در کمالات و خیرات و راضیه یعنی راضی به قضای حق تعالی و مرضیه یعنی پسندیدة خدا و محدثه یعنی ملک با او سخن می گفت و زهرا یعنی نورانی به نور صوری و معنوی و بدان که این حدیث شریف دلالت می کند بر این که امیرالمؤمنین (ع) از جمیع پیغمبران و اوصیای ایشان به غیر از پیغمبر آخرالزمان افضل می باشد بلکه بعضی استدلال بر افضلیت فاطمه زهرا (س) بر ایشان نیز کرده اند.


در احادیث متواتره از طریق خاصه و عامه روایت شده است که آن حضرت را برای این فاطمه نامیده اند که حق تعالی او را و شیعیان او را از آتش جهنم بریده است.
روایت شده که از حضرت رسول (ص) پرسیدند که به چه سبب فاطمه را بتول می نامی؟
فرمود : برای آن که خونی که زنان دیگر می بینند او نمی بینند دیدن خون در دختران پیغمبران ناخوش است.
در اینجا شیخ مفید و شیخ طوسی از طریق عامه روایت کرده اند که حضرت


رسول خدا (ص) فرمود که فاطمه (س) پارة تن من است هر که او را شاد گرداند مرا شاد گردانده است و هر که او را آزرده کند مرا آزرده است فاطمه (س) عزیزترین مردم است نزد من و شیخ طوسی از عایشه روایت کرده است که می گفت ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیه تر باشد از فاطمه (س) به رسول خدا (ص)، چون فاطمه به نزد آن حضرت می آمد او را مرحبا می گفت و دستهای او را می بوسید و در جای خود می نشاند چون حضرت به خانة فاطمه (س) می رفت و بر می خاست و استقبال آن حضرت می کرد و مرحبا می گفت و دستهای آن حضرت را می بوسید.


قطب راوندی روایت کرده است که چون حضرت فاطمه (س) از دنیا رحلت فرمود، ام ایمن سوگند یاد کرد که دیگر در مدینه نماند زیرا که نمی توانست جای آن حضرت را خالی ببیند پس از مدینه متوجة مکه شد، در بعضی از منازل او را تشنگی عظیمی روی داد چون از آب مأیوس شد دست به سوی آسمان دراز کرد و گفت خداوندا من خادمة حضرت فاطمه ام آیا مرا از تشنگی هلاک خواهی کرد پس به اعجاز فاطمه (س) دلو آبی از آسمانی برای او به زیر آمد چون از آن آب آشامید تا هفت سال محتاج به خوردن و آشامیدن نگردید، مردم او را در روزهای بسیار گرم برای کارها می فرستادند و او تشنه نمی شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید