بخشی از مقاله

ساختار مغز

مغز در داخل استخوان جمجمه و نخاع در داخل ستون فقرات جای گرفته‌ است. سه پرده که در مجموع مننژ نامیده می‌شوند، مغز و نخاع را از اطراف محافظت می‌کنند.


• پرده داخلی : پرده داخلی چسبیده به مغز و نخاع بوده و کار تغذیه بافت عصبی را انجام می‌دهد.
• پرده میانی : پرده میانی عنکبوتیه نام دارد که به پرده خارجی چسبیده و از پرده داخلی کم و بیش فاصله دارد.
• پرده خارجی : از بافت پیوندی محکم تشکیل شده و به استخوانهای محافظ چسبیده است.
در فاصله بین عنکبوتیه و پرده داخلی مایع شفافی قرار گرفته است که از ترشحات رگهای خونی است. این مایع را مایع مغزی-نخاعی می‌گویند و کار آن محافظت از بافت عصبی است.


مخ
مخ بزرگترین قسمت مغز است و دارای دو نیمکره است که توسط رشته‌های عصبی محکم و سفید رنگی بهم متصلند و ارتباط دو نیمکره نیز از طریق همین رشته‌های عصبی صورت می‌گیرد. قسمت سطحی مخ ، خاکستری رنگ است و قشر مخ نامیده می‌شود. قشر مخ در انسان به علت وسعت زیاد خود و جای گرفتن در فضای محدود حالت چین خورده دارد. در زیر قشر مخ ماده سفید رنگی وجو دارد که از اجتماع رشته‌های عصبی میلین دار تشکیل شده است و این رشته همان دنباله‌های نورونهایی هستند که در قشر خاکستری با سایر قسمتهای دستگاه عصبی قرار دارند.

 

علاوه بر قشر مخ چند هسته خاکستری در بخش سفید آن وجود دارد که مهمترین آنها غده تالاموس و غده هیپوتالاموس است. هر قسمت از قشر خاکستری کار ویژه‌ای انجام می‌دهد. مراکز مربوط به دریافت و تفسیر اطلاعات رسیده از اندامهای حسی مختلف مانند چشم و گوش و پوست در این قسمت است. قسمتی از قشر خاکستری مرکز حرکات ارادی است. مخ مرکز احساسات ، فکر کردن و حافظه است. نیمکره چپ مخ حرکات طرف راست و نیمکره چپ بدن حرکات طرف راست بدن را کنترل می‌کنند. هر نیمکره کارهای ویژه‌ای را نیز انجام می‌دهد.

نیمکره چپ در زبان آموزی ، یادگیری ، تفکر ریاضی و منطق ، تخصص دارد. نیمکره راست انجام دادن کارهای ظریف هنری ، موسیقی را کنترل می‌کند. تالاموسها مرکز تقویت پیامهای حسی مانند چشم ، درد و ترس هستند و پیامهای حسی را قبل از اینکه به قشر مخ برسند تقویت می‌کنند. هیپوتالاموس مرکز تنظیم اعمال مختلفی از جمله گرسنگی ، تشنگی ، خواب و بیداری و دمای بدن است.
هوش و استعداد
استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت برآورد می‌کنیم. اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار بگیرند متوجه خواهیم شد که افراد مختلف تفاوتهایی از لحاظ میزان کسب آن مهارت نشان می‌دهند. برخی افراد در یک زمینه یادگیری بهتر و کارایی زیادتری از خود نشان می‌دهند و پیشرفت آنها در آن زمینه سریعتر است، در حالی که افراد دیگر در زمینه‌های دیگری ممکن است از خود کارایی و مهارت و سرعت پیشرفت زیادتری نشان دهند. در واقع چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعدادهایشان مربوط می‌شود.

افراد علاوه بر تفاوتهایی که از لحاظ استعدادهایشان با یکدیگر دارند، مثلا یکی در زمینه فنی و دیگری در امور هنری استعداد دارند، از لحاظ هوشی نیز متفاوت از هم هستند. به عبارتی افراد از لحاظ بهره هوشی در طیفی گسترده شده‌اند که از عقب ماندگی ذهنی شدید تا نبوغ و غیر هوشی را شامل می‌شود. اما اکثریت افراد در حدود متوسط قرار می‌گیرند.

کاربرد هوش و استعداد
موفقیت افراد در تمامی فعالیتها و رفتارهای او تا درجاتی به میزان هوش و استعداد او بستگی دارد. هرچند برخی فعالیتها نیاز چندانی به سطح هوشی بالا و یا استعداد خاص در آن زمینه ندارند و همه افراد تا حدودی از عهده انجام آن فعالیتها برمی‌آیند، مثل امور روزمره و شخصی زندگی. اما برخی فعالیتها نیز وجود دارند که لازمه آنها و موفقیت در انجام آنها سطح معینی از هوش و استعداد فرد در آن زمینه است. به عنوان مثال در هنر موسیقی علاوه برداشتن سطح معینی از هوش ، داشتن استعداد از عوامل بسیار ضروریست. بنابراین کاربرد سطح هوشی و استعداد عمدتا در زمینه انتخاب مشاغل و رشته‌های تحصیلی مورد توجه است.
رابطه هوش و استعداد
در گذشته از بهره هوشی برای تعیین اینکه یک فرد در یک زمینه خاص می‌تواند کارایی لازم را از خود نشان دهد یا نه استفاده می‌کردند. به عبارتی آزمونهای هوشی برای تعیین میزان استعداد فرد در آن زمینه بکار می رفت و اولین بار چنین روشی در جنگ جهانی اول و دوم برای گزینش افراد برای تخصصهای مختلف استفاده شد. در جنگ جهانی دوم فقط داوطلبانی را که نمره آنها در آزمون هوشی از حد خاصی بالاتر بود برای آموزش خلبانی انتخاب می‌کردند. در تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده بود برای حقوقدان شدن بهره هوشی 95 - 157 ، مهندس شدن 100 -151 ، مکانیک شدن 60 - 155 و ... تعیین شده بود.

امروزه علاوه بر تأکید اساسی که بر بهره هوشی در یادگیری مهارتها و حرفه‌ها می‌شود مسأله استعداد نیز در کنار آن اهمیت ویژه‌ای دارد و آزمونهای هوشی نمی‌توانند تعیین کننده صرف میزان موفقیت فرد در یک زمینه باشند. به عنوان مثال فردی که از لحاظ سطح هوشی در حد بالایی قرار دارد لزوما مهندس یا پزشک خوبی نخواهد شد. موفقیت آن وابسته به بهره هوشی او در کنار استعدادهایی که در آن زمینه دارد می‌باشد. افرادی با بهره هوشی یکسان ممکن است استعدادهای مختلفی در زمینه‌های مختلف از خود نشان دهند. فردی ممکن است در زمینه موسیقی مهارت و شایستگی نشان دهد، دیگری در مکانیک و دیگری در علوم پزشکی.

سنجش هوش و استعداد
برای سنجش استعداد افراد در زمینه‌های گوناگون معمولا از آزمونهای ویژه سنجش استعداد استفاده می‌شود. برخی از این آزمونها کلی بوده و تواناییها و استعدادها فردی را به صورت کلی می‌سنجند. مثلا ابزارها و آزمایشاتی وجود دارد که توانایی فرد را در زمینه انجام فعالیتهای ظریف مورد سنجش قرار می‌دهند برخی از این افراد در این زمینه نمرات بالایی می‌گیرند که نشان دهنده استعداد آنها در کارهای ظریف مثل ساعت سازی ، طلاسازی و ... است. افرادی که در این زمینه نمره پایین می‌گیرند در یادگیری و انجام این فعالیتها دچار مشکل می‌شوند یا حداقل باید زمان بیشتری برای کسب مهارت در آنها صرف کنند.

برای سنجش هوش نیز از آزمونهای جداگانه‌ای استفاده می‌شود. یک آزمون استعداد بیانگر سطح هوشی فرد نخواهد بود و یک آزمون هوش میزان استعداد فرد را در یک زمینه بطور کلی مشخص نمی‌کنند. البته برخی از آزمونهای هوشی با تعیین هوش و عملی تا حدودی توانایی فرد را در زمینه‌های مختلف کلامی و عملی را برآورد کنند و به صورت یک راهنمایی کلی می‌توانند مفید باشند. به این ترتیب روشن می‌شود با توجه به مجزا بودن بحث هوش و استعداد آزمونهای جداگانه نیز برای برآورد دقیق ویژگیهای فرد مورد استفاده قرار می‌گیرند.
نابغه‌های کودن
در روانشناسی عقب ماندگی ذهنی با افرادی هر چند نادر مواجه می‌شویم که با وجود پایین بودن بهره هوشی حتی در سطحی که به عنوان یک عقب مانده ذهنی معرفی می‌شوند، استعدادهای فوق‌العاده‌ای از خود در یک زمینه خاص نشان می‌دهند. بطوری که استعداد آنها دائما چشمگیر و قابل توجه باشد. یکی از این نابغه‌های کودن با بهره هوشی مربوط به طبقه عقب ماندگی ذهنی متوسط قادر بود با یک قیچی و یک طلق اشکالی را با ظرافت و دقت تمام برش دهد. بدون اینکه از الگو یا مواد و ... استفاده می‌کند. این اشکال معمولا اشکال پیچیده مثل یک اسب در حال رسیدن ، یک گوزن با گردنی افراشته بر روی یک صخره و مواردی از این قبیل را شامل می‌شود که با تمام ظرافت هنری برش داده می‌شد.

توصیه‌هایی به والدین و مربیان در زمینه رابطه هوش و استعداد
والدین باید توجه داشته باشند که لزوما داشتن بهره هوشی بالا به منزله دارا بودن استعداد در تمامی زمینه‌ها نیست. افرادی که بهره هوشی بالا دارند ممکن است در زمینه‌های مختلف استعدادهای مختلف داشته باشند. از اینرو بهره هوشی به تنهایی نمی‌تواند تعیین کننده رشته تحصیلی یا شغلی فرد در آینده باشد. بر این اساس والدینی که اصرار دارند فرزند باهوش آنها حتما در رشته‌های ریاضی فیزیک یا مهندسی تحصیل کند ممکن است با در نظر نگرفتن استعداد فرزند خود در زمینه هنر استعدادهای او را سرکوب سازند.

مربیان در مدارس بویژه در مدارس دوره متوسطه باید تمام تلاش خود را در جهت راهنمایی دانش آموزان برای کشف استعدادهای خود به عمل آورند، یکی از این روشها می‌تواند اجرای آزمونهای معتبر استعداد سنج باشد.
انواع حافظه

مطالبی را که یادآوری می‌کنیم با توجه به زمان یادآوری می‌تواند مربوط به دو نوع مختلف حافظه باشد. دانش آموزی را تصور کنید که در کلاس درس مطالبی را در مورد موضوعی یاد می‌گیرد، مثلا نام یک آتشفشان یا پایتخت یک کشور و ... . زمانی که بلافاصله و در همان کلاس درس سوالاتی از این مطالب از وی می‌شود، در پاسخگویی به آن از حافظه کوتاه مدت خود استفاده می‌کند، ولی زمانی که سوالات در جلسه بعد و چند روز دیگر از او پرسیده می‌شود و او پاسخ می‌دهد، در واقع از حافظه دراز مدت خود استفاده کرده است. وقتی ما مطلبی را بلافاصله بعد از شنیدن آن به خاطر می‌آوریم، یادآوری آن کار آسانی خواهد بود و به سهولت انجام خواهد گرفت، اما زمانی که مدتی از شنیدن مطلب می‌گذرد و تلاش می‌کنیم آن را یاد بیاوریم، با مشکل بیشتری روبرو خواهیم شد.

زمانی که ما بلافاصله مطالب را یادآوری می‌کنیم، در واقع از دانش فعال خود که هنوز در سطح هشیاری ما قرار دارد، استفاده می‌کنیم، ولی زمانی که مدتی بعد از شنیدن مطالب قصد یادآوری آنها را می‌کنیم، دانشی که از آن استفاده می‌کنیم، نافعال است. با این توصیف در تقسیم بندیهایی که از حافظه به عمل آمده، آن را به دو نوع حافظه کوتاه مدت و دراز مدت تفسیم بندی کرده‌اند. تفاوت این دو نوع حافظه عمدتا به مدت زمان نگهداری اطلاعات مربوط می‌شود. هرچند تفاوتهای دیگری نیز با یکدیگر دارند.

مطالعات نشان داده‌اند که آدمی انواع مختلفی از حافظه (Memory) را دارد. اینکه «اطلاعات برای مدت زمان کوتهی ذخیره می‌شوند یا برای مدت زمان بلند» باعث تقسیم حافظه به انواع «حافظه کوتاه ‌مدت» (Short-Term Memory) و حافظه بلند ‌مدت (Long-Term Memory) شده است. با وجود این تقسیم آنها برای ذخیره کردن اطلاعات مراحل سه‌گانه حافظه را اجرا می‌کنند، البته به شیوه‌ها و ساختارهای مختلف این کار را انجام می‌دهند. نکته دیگر آنکه در بعضی از مطالعات و منابع از حافظه نوع سومی نیز به نام «حافظه حسی» (Sensory Memory) صحبت می‌شود.
حافظه کوتاه مدت (S.T.M)
مهمترین ویژگی این نوع حافظه ، گنجایش محدود آن است که بطور متوسط بین هفت ماده به اضافه یا منهای دو ماده (2±7) است. بعضی افراد تنها 5 ماده و برخی تا 9 ماده را در حافظه کوتاه مدت خود نگه می‌دارند، اما بطور متوسط گنجایش حافظه کوتاه مدت اکثریت افراد 7 ماده است. این رقم فراخنای حافظه نامیده می‌شود.

ویژگی دیگر حافظه کوتاه مدت آن است که اطلاعات در آن به صورت صوتی ، دیداری (عمدتا به صورت صوتی) رمزگردانی می‌شوند، مثلا شخصی که مجموعه حروف RLBKSJ را شنیده و آن را به صورت صوتی رمزگردانی کرده است، در یادآوری ممکن است به جای حرف B ، حرف T را که صدای مشابهی با حرف B دارد، بیان کند.

بازیابی در این حافظه کم و بیش عاری از خطاست، بطوری که اگر مطلبی در حافظه باشد، حتما قابل دسترسی است.
یک آزمایش ساده برای تعیین فراخنای حافظه
از دوست خود بخواهید فهرستی از کلمات مثل اسامی افراد ، مکانها یا ارقام را تهیه کند و برای شما بخواند. بعد از آن ببینید از فهرست خوانده شده ، چند نام یا رقم را می‌توانید به ترتیب به یاد بیاورید. رقمی که بدست می‌آورید، احتمالا بین 5 و 9 خواهد بود که فراخنای حافظه شما را نشان می‌دهد. در واقع حافظه کوتاه مدت مثل جعبه هفت خانه‌ای است. زمانی که این هفت خانه پر شود، به ناچار باید برخی از خانه‌ها خالی شوند تا اطلاعات جدید بتوانند در آنها قرا بگیرند. این مساله یکی از علل فراموشی است.
حافظه دراز مدت (L.T.M)
مهمترین ویژگی این نوع حافظه گنجایش نامحدود آن است، بطوری که مطالب زیادی را در آن می‌توان نگهداری کرد، بدون آنکه از بین بروند. به عبارتی اطلاعات در این نوع حافظه از بین نمی‌روند، هرچند ممکن است فراموش شوند. به عنوان مثال کتابخانه بزرگی را در نظر بگیرید که در آن دنبال کتابی می‌گردید که قبلا در آنجا قرار داده شده است. اگر نتوانید به کتاب مورد نظر دست پیدا کنید، به این معنی نخواهد بود که کتاب مورد نظر در آن کتابخانه وجود ندارد، یا از بین رفته است. ممکن است نحوه قرار دادن آن در محل مناسبی صورت نگرفته، یا پیگردی آن مناسب نیست.

رمزگردانی مطالب در این نوع از حافظه به صورت معنایی صورت می‌گیرد، برخلاف حافظه کوتاه مدت که از رمز صوتی و یا دیداری استفاده می‌کند. به عنوان مثال اگر فهرستی از کلمات به حافظه دراز مدت سپرده شوند، چند روز بعد از آن در حین یادآوری ممکن است کلمات هم معنی با آن کلمات یادآوری شوند، نه خود آن کلمات. اگر به فرض کلمه آفتاب در فهرست بوده، شخص ممکن است کلمه خورشید را یادآوری کند. این مساله را در یادآوری داستانها ، اخبار و مطالبی که می‌شنویم و مدتی بعد آنها را بازگو می‌کنیم، به وضوح می‌توانیم ببنیم. در حالی که موضوع داستان ، خبر یا مطالب دیگر بطور کامل ارائه می‌شود، اما لزوما از همان کلمات گوینده یا نویسنده کتاب استفاده نمی‌کنیم. از این مورد در روشهای بهسازی حافظه استفاده می‌شود، مبتنی بر اینکه مطالب را با توجه به معانی آنها یادسپاری کنیم.

بازیابی در این نوع حافظه برخلاف حافظه کوتاه مدت با خطا و اشکالاتی همراه است که گنجایش زیاد آن و اطلاعات نامحدود موجود در آن و گذشت زمان از دلایل آن می‌تواند باشد.
حافظه حسی
«حافظه حسی» نخستین مرحله به یاد‌سپاری و ذخیره کردن اطلاعات است. در این حافظه نسخه دقیقی از«اطلاعات حسی» ذخیره می‌شود. گنجایش این حافظه نامحدود است، اما مدت زمان ذخیره‌سازی اطلاعات بسیار کوتاه (حدود یک ثانیه) است. بعد از آنکه محرکی (از طریق گیرنده‌های حسی) وارد حافظه حسی شد، اگر مورد «توجه» (Attention) و دقت قرار گیرد، اطلاعات آن محرک به حافظه «کوتاه ‌مدت» انتقال می‌یابد. این فرآیند دقت و توجه برای انتقال اطلاعات با حافظه کوتاه مدت بسیار مهم است، زیرا آدمی در هر لحظه تحت تاثیر محرکهای حسی فراوانی قرار دارد، که اگر قرار بود این محرکها «ادراک» (Perception) شوند، زندگی غیر ممکن می‌شد. آدمی از طریق توجه کردن به بعضی از امور (محرکها) و بی‌توجهی به بعضی دیگر تصمیم می‌گیرد، تا آنچه را که می‌خواهد، ادراک کند. این فرآیند برای آغاز یادگیری مهم است.
رابطه بین دو نوع حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت
آیا بین حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت رابطه‌ای وجود دارد؟ این دو نوع حافظه از چه راهی با یکدیگر مرتبط می‌شوند؟ اینها سوالاتی هستند که نظریه‌های مختلفی در پاسخ آنها ارائه شده است. بر اساس یکی از این نظریه‌ها که به نظریه حافظه دوگانه معروف است، اطلاعات برای اینکه در حافظه دراز مدت ذخیره شوند، باید از حافظه کوتاه مدت به آنجا منتقل شوند. بنابراین اطلاعاتی که از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت منتقل می‌شوند، پایدار می‌مانند و در غیر این صورت بطور کامل از بین می‌روند.

از مهمترین راههایی که انتقال مطالب از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت را سبب می‌شود، ایجاد پیوند بین مطالب موجود در حافظه کوتاه مدت با مطالبی است که از قبل در حافظه بلند مدت وجود دارد و روش دیگر مرور ذهنی است. مرور ذهنی تحکیم و انتقال اطلاعات را به حافظه بلند مدت با سهولت انجام می‌دهد.
تفاوتهای حافظه کوتاه مدت و بلند مدت
تمایز روانشناختی
مراحل سه‌ گانه حافظه (رمز گردانی ، اندوزش ، ارزیابی) در هر دو نوع حافظه وجود دارند. اما تفاوتی که وجود دارد اینست که کار‌کرد و فرایند این سه مرحله در هر دو موقعیت یکسان نیست. برای مثال حافظه کوتاه مدت رمز‌گردانی را به صورت «شنیداری و دیداری» انجام می‌دهد، در حالیکه رمزگردانی حافظه بلند مدت به صورت «معنایی و پیوندهای معنی‌دار است».
تمایز زیست‌شناختی
حافظه کوتاه مدت و بلند از لحاظ ساختار مغزی نیز متفاوت هستند. پژوهش‌ها معلوم ساخته است که «هیپوکامپ» (Hippocampus) که ساختاری در زیر قشر مخ و نزدیک به مغز است، فقط در حافظه بلند مدت نقش دارد، ولی در حافظه کوتاه مدت تاثیر ندارد. این در حالی است که مناطق پیشانی قشر مخ (قطعه پیشانی) در حافظه کوتاه مدت دخالت دارند.
مراحل حافظه
اصطلاح حافظه مفهومی کلی دارد و به آن گروه از جریانات روانی که فرد را به ذخیره کردن تجارب و ادراکات و یادآوری مجدد آنها قادر می‌سازد، اطلاق می‌شود. بر این اساس گفته می‌شود که حافظه سه مرحله دارد: رمز گردانی ، اندوزش و بازیاب. مقصود از رمز گردانی تبدیل اطلاعات فیزیکی به نوعی رمز قابل قبول برای حافظه است. اندوزش عبارت است از نگهداری اطلاعات رمزگردانی شده و بازیابی فرایندی است که از طریق آن اطلاعات به هنگام نیاز از حافظه فرا خوانده می‌شوند.
نگاه اجمالی
به نظر می‌رسد ما آدمیان هر چه داریم یا هر چه که هستیم از برکت حافظه (Memory) است. حافظه پدیده‌های بیشمار هستی را در کل واحدی یکپارچه می‌کند. اگر نیروی پیوند دهنده و وحدت ‌بخش حافظه نبود، هوشیاری انسان به لحظه‌های زندگی‌اش تجزیه می‌شد. مطالعات زیادی در حوزه حافظه صورت گرفته و امروزه روان شناسان برای حافظه انواع مختلفی قائل هستند که ساده‌ترین آن تقسیم حافظه به «حافظه کوتاه مدت» (Short-Term Memory) و حافظه بلند مدت (Long-Term Memory) است. اما حافظه در هر نوعش یک چیز مشترک دارد و آن «مراحل حافظه» هم در حافظه کوتاه مدت و هم در حافظه بلند مدت مراحل حافظه وجود دارند. اگر چه از لحاظ «روانشناسی و زیست شناسی» کارکردها و ساختارهای متفاوتی را شامل می‌شوند.
تاریخچه
حافظه از نظر فلسفه کلاسیک یکی از توانائی‌ها یا قوای ذهنی است. از این رو قرنها اعتقاد بر این بود که بعضی از مردم حافظه بد و بعضی دیگر حافظه خوب دارند. امروزه کمتر بر حافظه به عنوان قوای ذهنی تاکید می‌شود، بلکه تاکید بیشتر بر شرایطی است که رمزگردانی ، اندوزش و بازیابی را تسهیل می‌کند. « نورمن » (Norman,D.A) از جمله روانشناسانی است که در نظریه خود تحت عنوان پردازش اطلاعات در یادگیری بر اهمیت حافظه و مراحل آن تاکید دارد.
نقش و تاثیر در زندگی
همه یادگیریها نشانی از حافظه دارند. اگر ما تجربه‌هایمان را به کلی فراموش می‌کردیم، نمی‌توانستیم چیزی یاد بگیریم، چرا که در این صورت زندگی ما متشکل تجربه‌های گذرایی می‌شد که هیچگونه پیوندی بین آنها وجود نداشت و حتی از عهده یک مکالمه ساده هم بر نمی‌آمدیم. برای ایجاد ارتباط با دیگران شما باید اندیشه‌هایی را که می‌خواهید، بیان کنید و همچنین مطلبی را که چند لحظه پیش شنیده‌اید، به یاد آورید. این مورد تنها یک مورد ساده از تاثیر حافظه در زندگی روزمره انسان است. روشن است در عظیم‌ترین یافته‌های علمی ، پیشرفتهای فنی و ... ردپای حافظه و تاثیر آن کاملا پیداست.
مراحل اصلی حافظه
بسته به اینکه اندوزش مطالب برای چند ثانیه (حافظه کوتاه مدت) یا برای مدت طولانی‌تری (حافظه بلند مدت) مورد نظر باشد، شیوه کار مراحل حافظه متفاوت خواهد بود. بطور کلی در مرحله رمزگردانی ، اطلاعات به شکل معینی یا به صورت رمز معینی در حافظه اندوخته می‌شوند.

• رمز گردانی در حافظه کوتاه مدت به صورت رمز صوتی ، دیداری و یا شنیداری است، ولی در حافظه بلند مدت به صورت رمز معنایی است.
• در مرحله اندوزش اطلاعات رمز گردانی شده در حافظه نگهداری می‌شوند. میزان مواد اندوخته شده بسته به نوع حافظه متفاوت خواهد بود. گنجایش حافظه کوتاه مدت برای اندوزش مطالب ماده است، در حالی که گنجایش حافظه بلند مدت نامحدود است.
• در مرحله بازیابی پی‌گردی در حافظه اتفاق می‌افتد و این پی‌گردی در حافظه کوتاه مدت با سرعت بسیار زیاد انجام می‌گیرد. در واقع با چنان سرعتی که ما از آن آگاه نمی‌شویم. در حافظه بلند مدت سرعت بازیابی بر حسب نوع طبقه بندی مطالب در حافظه ، مدت زمان سپری شده از زمان اندوزش تا بازیابی و دیگر عوامل متفاوت خواهد بود.
اساس زیستی مراحل حافظه
مراحل مختلف حافظه ساختارهای مختلفی در مغز دارند. گویاترین شواهد در این زمینه حاصل بررسی‌هایی است که در آنها از طریق عکسبرداری از مغز به جستجوی تفاوتهای «عصب شناسی ، کالبد شناسی» بین مراحل رمز گردانی و بازیابی پرداخته‌اند. در این آزمایشها آزمودنی‌ها در بخش اول (رمزگردانی) مطالبی را می‌خواندندو در بخش دوم بازیابی اطلاعات خوانده شده را بازیابی (فراخوانی) می‌کردند و همان حال بوسیله «پی.ای.تی»(P.E.T) فعالیت مغزیشان ثبت می‌شد. یافت‌ها نشان داد که در جریان خواندن مطالب (رمزگردانی) بیشتر نواحی نیمکره چپ مغز و در جریان فراخوانی (بازیابی) اطلاعات بیشتر در نیمکره راست مغز فعال می‌شود. بنابراین تمایز بین مراحل رمز گردانی و مرحله بازیابی اساس زیستی مشخصی دارد.
فراموشی و مراحل حافظه
فراموشی با مراحل حافظه رابطه تنگاتنگی دارد. اگر در هر یک از این سه مرحله خطایی صورت گیرد، دیگر مطالب آموخته شده یا وقایع و چیزها به خوبی بازیابی نخواهند شد. برای مثال اگر برای بار دوم نام فردی که با او آشنا شدید را نمی‌توانستید به یاد بیاورید، این احتمال وجود دارد که این ناتوانی ناشی از وقوع خطا در هر یک از سه مرحله مورد نظر باشد. امروزه اغلب پژوهش‌ها درباره حافظه هدفشان اینست که عملیات ذهنی هر یک از این مراحل را مشخص کنند و توضیح دهند که چگونه ممکن است در هر یک از این عملیات اشکالی پیش آید و به خطای حافظه منجر شود. در نظریه‌های حافظه ، فراموشی ناشی از وقوع خطا در یک یا چند مرحله از این مراحل سه‌گانه شناخته می‌شود.
چشم انداز بحث
مبحث حافظه و مراحل آن هر چند عمدتا مورد توجه روان شناسان می‌باشد، اما از لحاظ اینکه اساس بیولوژیکی برای حافظه شناخته شده است، به علوم عصب فیزیولوژیک نیز مرتبط است. بر اساس این نظریه در طول گذر اطلاعات از سه مرحله حافظه تغییرات بیولوژیکی در یاخته‌های عصبی اتفاق می‌افتد. روانشناسی تربیتی نیز جهت بهبود فرایند یادگیری از یافته‌های مربوط به پژوهشهای حافظه استفاده می‌کند. امروزه شیوه‌های نوین برای بهسازی حافظه با استفاده از بهبود شرایطی که منجر به تحکیم عمل هر یک از مراحل حافظه می‌شود، بکار می‌روند.

بطور کلی شناخت مراحل حافظه و ویژگیهای هر یک از مراحل و اینکه چگونه در هر یک از این مراحل تغییراتی روی اطلاعات اعمال می‌شود، متخصصان را در شناسایی علل فراموشی و درمان آنها ، شیوه‌های بهسازی حافظه به صورت شیوه‌های مناسب برای رمز گردانی بهتر ، نگهداری طولانی‌تر و بازیابی سریعتر مفید فایده خواهد بود.
بهسازی حافظه ( روش تقطیع و فراخنای حافظه )
در مورد اکثر افراد گنجایش حافظه کوتاه مدت نمی‌تواند به بیش از 2±7 افزایش یابد. با وجود این می‌توان اندازه قطعه‌ها را افزایش داد و از این راه بر تعداد ماده‌ها در فراخنای حافظه افزود. به عنوان مثال برای یادآوری 12 رقم 92-318-1499-231 می‌تواند آنها را در سه دسته چهارتایی دسته بندی کرد: 1892-4993-2311 و به راحتی 12 رقم را یادآوری کرد.
روش تصویر سازی ذهنی و رمز گردانی
هر وقت یک جفت واژه با یک تصویر ذهنی به هم ربط داده شوند، یادآوری آنها ، آسانتر می‌شود. هنگامی که ما دو واژه پروانه و کتاب را با یک تصویر ذهنی به هم ربط می‌دهیم، احتمالا یک پیوند معنادار بین آن دو برقرار می‌کنیم. این اصل عمده زیربنای بسیاری از نظامهای یادیار است. روش مکانها و روش واژه کلید از انواع نظامهای معروف یادیار هستند.
روش مکانها
این روش به ویژه در مواردی موثر است که با ردیف منطقی از ماده‌های دلبخواهی مانند واژه‌های نامربوط به یکدیگر سروکار داشته باشید. گام نخست این است که ردیف منظمی از مکانهای مختلف را به خاطر بسپارید. مثلا مکانهایی که ضمن قدم زدن در خانه خود با آنها برخورد می‌کنید. پس از این که توانستید قدم زدن ذهنی را راحت انجام دهید، شروع می‌کنید به ساخت یک تصویر ذهنی که در آن اولین واژه با اولین مکان ربط داده شده است و دومین واژه با دومین مکان و الی آخر.
روش واژه کلید
در یادگیری واژگان زبان خارجی می‌توان از این روش سود جست. برای مثال فرض کنید می‌خواهید یاد بگیرید که واژه اسپانیایی Caballo به معنی horse انگلیسی (اسب) است. روش واژه کلید دو مرحله دارد:
• مرحله اول یافتن بخشی از واژه اسپانیایی است که با یک واژه انگلیسی هم صدا است. از آنجا که Caballo به صورت Cab-eye-yo تلفظ می‌شود، eye می‌تواند به عنوان واژه کلید بکار رود.
• مرحله دوم ساختن یک تصویر ذهنی است که واژه کلید را به معادل انگلیسی واژه اصلی پیوند می‌دهد. مثلا یک اسب که بر یک چشم (eye) بسیار بزرگ لگد می‌زند. این تصویر ذهنی یک رابطه معنادار بین انگلیسی و معادل اسپانیایی آن برقرار می‌کند که برای به یاد آوردن آن ابتدا واژه eye و سپس تصویر ذهنی ذخیره شده که رابط eye و horse است، را بازیابی می‌کند.
روش بسط معنایی در بهسازی حافظه
هرچه معنای ماده‌ها بیشتر بسط بدهیم، آنها را بهتر به خاطر می‌آوریم. به سخن دیگر هرچه پیوندهای بیشتری بین ماده‌ها ایجاد کنیم، بر تعداد راههای بازیابی افزوده می‌شود. اگر می‌خواهید چیزی را به یاد آورید، معنای آن را بسط دهید. برای بسط دادن به یک مطلب می‌توانید سوالات متعددی برای خود مطرح کنید و به آنها پاسخ دهید.
روش استفاده از بافت در بهسازی حافظه
از آنجا که بافت نشانه بازیافتی نیرومندی است می‌توان با بازآفرینی بافتی که یادگیری در آن صورت گرفته، حافظه را بهبود بخشید. مثلا اگر جلسات درسی شما همیشه در اتاق معینی تشکیل شود، شما در این اتاق بهتر از هر جای دیگری مطالب آن درس را به یاد خواهید آورد، چون بافت آن اتاق بهترین نشانه بازیافتی برای مطالب درس شما محسوب می‌شود.

با این وجود اغلب اوقات وقتی می‌خواهیم چیزی را به یاد بیاوریم، نمی‌توانیم عملا به بافتی باز گردیم که یادگیری در آن صورت گرفته است. مثلا وقتی می‌خواهید نام یک همکلاسی دوره دبیرستان خود را به یاد بیاورید و نام او فورا به ذهن شما نمی‌آید، صرفا برای به خاطر آوردن آن روانه دبیرستان دوره تحصیل خود نمی‌شوید. در چنین موقعیتهایی می‌توانید بافت را بطور ذهنی بازسازی کنید.
روش سازمان دهی در بهسازی حافظه
روش سازمان دهی به این دلیل بازیابی را بهبود می‌بخشد که بر کارآیی پیگردی در حافظه می‌افزاید و به نظر می‌رسد که ما می‌توانیم اطلاعات بسیار زیادی را یاد اندوزی و بازیابی کنیم. به شرط این که این اطلاعات را سازمان داده باشیم. با مشخص کردن مطالبی از یک فصل درسی که باید به خاطر سپرده شوند، با توجه به عناوین و سر فصلهای بیان شده ، چارچوب کلی درس را ترسیم و سازمان دهی می‌کنیم. این کار هم از سوی معلم و هم از سوی خود فرد یادگیرنده قابل انجام است، اما زمانی که توسط خود یادگیرنده انجام می‌شود، تاثیرات قویتری خواهد داشت.
روش تمرین بازیابی در بهسازی حافظه
در این روش که به صورت تمرین بازیابی انجام می‌شود، می‌توانید درباره مطلب مورد یادگیری سوالاتی از خود مطرح کنید. بعد می‌توانید بخشهای معینی را که در دور اول برایتان مشکل بود، مجددا بخوانید تا بهتر درک کنید.
روش پس ختام
یکی از معروفترین فنون بهسازی حافظه روش پس ختام نام دارد. این روش 6 مرحله مشخص دارد که حروف اول آن وقتی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، نام این روش پس ختام را می‌سازند. این مراحل عبارتند از:

1. پیش خوانی
2. سوال کردن
3. خواندن
4. تفکر
5. از حفظ گفتن
6. مرور کردن

یادگیرنده در مرحله اول مطلب مورد نظر را پیش خوانی می‌کند تا یک برداشت کلی از موضوعات و قسمتهای مهم آن داشته باشد. در مرحله دوم فرد درباره هر بخش سوالهایی را طرح می‌کند و در مرحله سوم هر بخش را به قصد پاسخ دادن به سوالهایی که طرح کرده می‌خواند. در مرحله چهارم به تفکر در مورد مطالب خوانده شده و روابط بین آنها می‌پردازد و در انتهای هر بخش از کل مطالب مورد نظر برای یادگیری اقدام به از حفظ گفتن می‌کند و زمانی که تمام بخشها را به ترتیب مطالعه کرد، مرحله 6 یا مرور کل مطالب را انجام می‌دهد.

نگهداری ذهنی
مقدمه
مطالعه در چگونگی بدست آوردن توانایی تثبیت ذهنی کمیت‌ها که پیاژه آن را نگهداری ذهنی نامیده‌است، بطور تجربی و با روش بالینی ، تنها توسط ژان پیاژه انجام شده و دیگران آن را ادامه داده‌اند. پیاژه گستره روانشناسی بالینی ، دیدگاهی را ارائه داده‌است که طی آن به پدیدآیی و چگونگی تحول فرآیندهای روانی توجه جدی شده‌است. در نظر او بین تحول در زمینه شناختی و تحول در زمینه انفعالی (احساسی و هیجانی) ، همگامی وجود دارد.

در نظر پیاژه ، ساختمان روانی فرد به تدریج و در اثر تعامل با محیط بنا می‌شود. نظام روانی و ذهنی از پیش ساخته‌شده‌ نیست، بلکه تعامل زمینه زیستی و تعامل‌های محیطی و تفویض‌های اجتماعی ، آن را به تدریج در فرد بنا می‌کند. در واقع ، یک نوع هماهنگی و همسازی بین عوامل داخلی و خارجی ، تحول روانی را هموار می‌سازد. پیاژه یک روانشناس شناخت نگر است. او انسان را به در برخورد با محیط ، منفعل فرض نمی‌کند. بلکه مطرح می‌کند که انسان بر محیط اثر می‌گذارد و اثر نیز می‌پذیرد.
ادوار تحولی
در طول تحول ، ساخت‌های روانی و ذهنی یکی پس از دیگری در فرد تهیه و به استقرار می‌رسد. نکته مهم در تبیین تحول روانی- ذهنی کودک ، توجه به تحول تدریجی و ساخته شدن ساخت‌ها و توانایی‌ها در طی مراحل است. پیاژه دوره‌‌های تحول روانی را به سه دوره اصلی تقسیم کرده ‌است:
• دوره حسی و حرکتی ، از تولد تا 2 سالگی
• دوره پیش عملیاتی و عملیاتی ، از 2 سالگی تا 12 - 11 سالگی.
• دوره انتزاعی ، از 12 - 11 سالگی به بعد
نگهداری ذهنی
در دوره دوم ، در نیم‌دوره دوم این دوره ، در زمینه روانی و ذهنی فرد ، ظرفیت جدیدی بوجود می‌آید که طی آن ، کودک به خصوصیات و مشخصات اشیا ثبات می‌بخشد. تثبیت کمیت و ثبات بخشیدن به خصوصیات اشیا در نظر پیاژه ، نگهداری ذهنی نامیده‌ می‌شود. در نیم‌دوره قبلی ، نیم دوره پیش عملیاتی ، خصوصیات اشیا اعم از خصوصیات فیزیکی و هندسی برای کودک وضع ثابتی ندارد. پیشرفت بزرگی در نیم‌دوره عملیاتی در کودک حاصل می‌شود که بر اساس آن می‌تواند به دنیای خارج و به خصوصیات اشیا ثبات و دوام ببخشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید