بخشی از مقاله

سازمان و عناصر تشکیل دهنده ان


سازمان را از ديدگاه هاي مختلف تعريف نموده و عناصر تشكيل دهنده آن را تشريح نماييد

همين كه چند نفربراي دست يافتن به هدفي مشترك با هم كاري را انجام مي دهند شكلي از سازمان به وجود مي آيد. به عبارت ديگر در اين نوع كارهاي گروهي وظايف بايد بين افراد تقسيم و كارشان هماهنگ گردد و بين آنان ارتباط منطقي برقرار شود . در غير اين صورت دوباره كاري و تعقيب هدفهاي انفرادي ، رسيدن به هدفهاي مشترك را دشوار مي كند . تقسيم كار ، هماهنگ نمودن مساعي افراد و استقرار ارتباطات مناسب در جهت نيل به هدفها ، مهم ترين فرايند سازمان را تشكيل مي دهد و به محض پديد آمدن فرايند مزبور مي توان ادعا كرد كه تشكيلات به وجود آمده است .


بنابراين وقتي از سازمان صحبت مي شود منظور هم فرايند سازمان است و هم ساختار آن به عبارت ديگر هر سازمان فرايند و ساختار مشخصي دارد .
1- سازمان عبارت است دسته بندي و گروه بندي افراد در قالبهاي نظام يافته به گونه اي كه مساعي هماهنگ شده آنها در يك محيط متغير به صورت وسيله اي براي نيل به هدفهاي سازماني درآيد .


2- سازمان عبارت است از الگويي منظم و عقلاني از روايطي كه بين تعداد زيادي از افراد ( كه وظايف پيچيده و متعددي را انجام مي دهند و كثرت تعداد آنان به حدي است كه نمي تواند با هم در تماس نزديك باشند ) به منظور رسيدن به هدفهاي مشترك برقرار مي شود .
3- سازمان عبارت است از فرايندي نظام يافته از روابط متقابل افراد براي دست يافتن به هدفهاي معين ، مي بينيم كه تعريف اخير از 5 عنصر تشكيل شده است :
الف – سازمان هميشه از افراد تشكيل شده است .


ب- اين افراد به طريقي با يكديگر ارتباط دارند . به عبارت ديگر بين آنها روابط متقابل برقرار است .
ج – اين روابط متقابل را مي توان نظام بخشيد .
د – كليه افراد در سازمان داراي هدفهاي مشخصي هستند و بعضي از اين هدفها در عملكرد آنها اثر مي گذارد هر فرد انتظار دارد كه از طريق همكاري در سازمان به هدفهاي شخصي خود نيز نايل شود .


ه – اين روابط متقابل همچنين نيل به هدفهاي مشترك سازماني را كه ممكن است با هدفهاي شخصي كاركنان متفاوت باشد ميسر مي كند به عبارت ديگر اعضاي سازمانها براي دست يافتن به هدفهاي فردي ، حصول هدفهاي مشترك سازماني را دنبال مي كنند .

استعاره هاي شناخت سازمان (images of organization ) از نظر مورگان را تشريح كنيد .
استعاره را مي توان توصيفي دانست كه از طريق تشبيه يك پديده به پديده ديگري كه با هم داراي وجوه مشتركي هستند به روشن شدن ذهن ما ياري مي دهد استعاره به صورت خلاصه و كوتاه موضوع را توصيف و تبيين مي كند و وجوه اصلي مورد نظر در آن را نشان مي دهد .
به كمك استعاره هايي چون سازمان به عنوان يك ماشين ، سازمان به عنوان يك موجود زنده ، سازمان به عنوان فرهنگ ،؛ نظام سياسي ، وسيله تسلط و ابزار قدرت و ... مورگان مي كوشد تا چهره واقعي و پيچيده سازمان يا صورتهاي مختلف آن را بيان كند ونتيجاً تشريح و تبيين و پيش بيني ناقص و ناتمامي را كه تئوريهاي سازمان تا كنون ارائه داده اند به كمال و تمامي مبدل مي سازد .


ما در ادراك و فهم سازمان به مشابه آدمهاي درون تاريكي هستيم كه هر كدام به گونه اي متفاوت ، فيل را توصيف مي كردند و هيچ يك دركي درست از آن نداشتند . در تعريف سازمان علماي اين رشته نيز به همين تقدير گرفتار آمده هر كدام از ديدگاه خود و بر اساس استنباط تجربيات شخصي خويش توصيفي را ارائه داده اند كه بايد هشيار بود .


شما سيستم هاي باز را چگونه مشخص مي نماييد ؟ آيا حد و مرز دارند ؟ اگر چنين است پس باز يا بسته بودن سيستم به چه نحو قابل تبيين است؟
سيستم باز سيستمي است براي ادامه حيات به ارتباط با محيط خارج نيازمند است . به اين ترتيب تمام سازمانها سيستم باز هستند و با محيط شان ارتباط برقرار مي كنند لكن در حدود ارتباط آنها با محيط متفاوت است و باز بودن يا بسته بودن سيستم امري نسبي است شايد بتوان فقط اتم را سيستم بسته دانست زيراوقتي با محيط ارتباط برقرار مي كند تبديل به انرژي مي شود و ادامه نمي يابد در حالي كه ادامه حيات سيستم هاي باز منوط به برقراري ارتباط با محيط خارج است .

سازمان به عنوان يك سيستم را به طور مدلل و مبسوط توضيح دهيد ؟


با توجه به اينكه يك شرط بقاي سازمانها حفظ مرزهايي است كه آنها را از محيط خود جدا مي سازد با ذكر منابع و ماخذ يك مقاله تحليلي ارائه فرماييد .
واژه سيستم ( نظام ) به زبان ساده يعني يك كل سازمان يافته يا پيچيده تركيبي از چند چيز يا چند جزء كه يك كل واحد ياپيچيده اي را تشكيل مي دهد. واژه سيستم دامنه وسيعي از مفاهيم را در بر مي گيرد . بدن انسان نيز خود يك ارگانيسم پيچيده است كه سيستم استخوان بدني ، سيستم جريان خون ، سلسله اعصاب ، جهاز هاضمه ، دستگاه تنفس و غيره را شامل مي شود .

 

از سيستم تعاريف ديگري نيز به دست داده اند كه ذيلاً به ذكر بعضي از آنها مي پردازيم :
1- بر تالنفي سيستم را مجموعه اي از واحدهاي مرتبط به يكديگذر تعريف مي كند .
2- سيستم عبارت است از آرايش منظم اجزاء و عناصر كه به منظور تامين يك هدف مبتني بر برنامه طراحي شده است .
3- سيستم عبارت است يك گروه بندي منظم از عناصر مجزا و در عين حال مرتبط به يكديگر به منظور تامين هدفهاي از پيش تعيين شده
4- سيستم عبارت است از يك مجموعه يا اجتماعي از نظر عناصر مرتبط و وابسته به يكديگر است كه كل واحدي را تشكيل مي دهند . اين عناصر ممكن است فيزيكي باشند مانند قطعات موتور يك اتومبيل يا ارگانيك باشند مانند اعضاء و جوارح بدن انسان و يا ممكن است نظري باشند مانند مجموعه اي از مفاهيم ، اصول و قواعد نظام يافته و يكپارچه شده .

با توجه به تعاريف فوق مي توان خصوصيات يك سيستم را به شرح زير توصيف كرد :
1- هر سيستم از تعدادي اجزاء عناصر و يا سيستم هاي فرعي مجزا تشكيل شده است .
2- بين اجزا و عناصر و يا سيستم هاي فرعي تشكيل دهنده يك نظام ، همبستگي و ارتباط متقابل و تعامل وجود دارد .
3- مجموعه اجزاء و عناصر يا سيستم هاي فرعي يك نظام يك كل واحد يا يك منظومه پيچيده را تشكيل مي دهند كه داراي خاصيتي بيشتر از مجموع خواص اجزاي تشكيل دهنده آن است .
4- هر سيستم داراي هدف يا هدفهاي معيني است كه براي تامين آنها كليه اجزاء و عناصر يا نظامهاي فرعي تشكيل دهنده آن ، دست به دست هم داده و فعاليت مي كنند .

وست چرچمن در كتاب خود تحت عنوان نگرش سيستمي پنج نكته را در ارتباط با مفهوم سستم ذكر مي كند .
الف – هدفها و مقاصد كل سيستم به ويژه معيارهاي سنجش عملكرد مجموع سيستم
ب – محيط سيستم و محدوديت هاي آن
ج – منابع سيستم
د – اجزاء و عناصر تشكيل دهنده سيستم ، فعاليتهاي آنها و هدفها و معياراي سنجش عملكرد هر يك
ه – مديريت سيستم
سيستم ها مرزهايي دارند كه آنها را مي توان شناسايي و تشريح كرد . يك موتور اتومبيل را مي توان به صورت يك سيستم در نظر گرفت ولي همين موتور در حقيقت يك سيستم فرعي از يك اتومبيل را تشكيل مي دهد و اتومبيل نيز ( وقتي در يك بزرگراه به وسيله راننده اي رانده مي شود ) به نوبه خود يك سيستم فرعي از سيستم كنترل ترافيك است و الي آخر .

علل به وجود آمدن و شكل گيري سازمانها را تحليل نموده به نظر شما چرا افراد به سازمانها مي پيوندند ؟
اگر زندگي روزمره خود را مرور كنيم نتيجه مي گيريم كه سازمانها شديداً در زندگي ها نفوذ كرده اند . ما روزانه با سازمانهاي متعددي در تماس هستيم و بيشتر مردم اعظم زندگيشان را در سازمانها مي گذرانند چنانچه مقدار قابل توجهي از وقتشان را به عنوان عضو سازمان مصرف نكنند به عنوان مشتري و يا ارباب رجوع با سازمانها سر و كار دارند .
در واقع توليد مقدار زيادي از كالاها و خدمات در جامعه به اين ترتيب است كه عده اي دور هم جمع مي شوند و مساعي مشترك خود را به كار مي اندازند . در حقيقت جامعه از سازمانهاي گوناگون كه كالاها و خدمات مورد نياز را تامين مي كند تشكيل يافته است ( چون يك نفر نمي تواند كار زيادي انجام دهد ) ما در واقع در يك جامعه سازماني زندگي مي كنيم و سازمانها در زندگي ما بيشترين نقش را بر عهده دارند .


فلسفه اصلي و عقلاني براي وجود سازمانها اين است كه هدفهاي معين فقط از طريق همكاري گروهي از مردم تحقق مي يابد . بنابراين هدف خواه سود ، تعليم و تربيت ، تامين بهداشت ، امنيت عمومي ، مسكن ، كار و رفاه اجتماعي باشد و خواه ترويج مذهب ، سازمانها با هدفهاي مشخص ، علت وجودي خود را پيدا مي كنند .

با ذكر ويژگي سازمانهاي رسمي و غير رسمي آنها را مقايسه نموده ، تاثير سازمان غير رسمي بر سازمان رسمي راتحليل و واكنش مديريت نسبت به سازمان غير رسمي چيست ؟ تشريح نماييد .


رفتار در سازمانهاي رسمي كاملاً تحت تاثير احساسات و عواطف نبوده و بي هدف نيست بلكه اصولاً داراي هدف است . افراد با هم متشكل مي شوند تا هدف مشتركي را دنبال كنند . و براي رسيدن به هدف مشترك چاره اي ندارند جز اينكه فعاليتهاي خود را آگاهانه هماهنگ سازند دقيقاً همين خصوصيات يعني با هدف بودن و هماهنگي آگاهانه روابط است كه سازمانهاي رسمي را از ديگر فعاليتهاي گروهي اجتماعي متمايز مي كند . سازمان غي رسمي عبارت است از هر گونه فعاليت مشخص مشترك ، بدون هدف آگاهانه مي باشد . سازمان غيررسمي در نتيجه روابط اجتماعي بين افراد بوجود مي آيد و بدون هر گونه ضوابط جدي در خارج از نظام اختيارات رسمي شكل مي گيرد .


مديريت رااز ديدگاه هاي مختلف تعريف نموده و عناصر آن را از نظر انديشمندان بنويسيد و تعريف مناسب مفهوم مديريت رااز نظر خود بيان فرماييد .
الف – مديريت عبارت است از انجام عمليات براي حصول به هدف يا هدفهاي از پيش تعيين شده ازطريق هدايت و تلفيق مساعي افراد .
ب – مديريت عبارت است از استفاده مناسب از منابع و امكانات موجود منظور نيل به هدف و هدفهاي معين .
ج – مديريت را مي توان علم و هنر متشكل و هماهنگ كردن و رهبري و كنترل د- فعاليتهاي گروهي به منظور حصول به هدف يا هدفهاي مشترك خاصي تعريف كرد .
ه – مديريت عبارت است از استفاده مناسب از منابع مادي و انساني به منظور دست يافتن به هدف يا هدفهاي موسسه از طريق انجام عمليات مربوط به برنامه ريزي ، سازماندهي ، هماهنگي ، رهبري و كنترل با توجه به عوامل محيط فرهنگي موسسه .


م – مديريت عبارت است از علم و هنر يافتن و به كار گماردن شايسته ترين افراد ، تلفيق مساعي فكري و جسمي آنان و هماهنگ كردن اين مساعي در جهت هدف و يا هدفهاي موردنظر موسسه
ن – مديريت عبارت است از تامين هدف يا هدفهاي سازمان با حداكثر نتايج و حداقل مساعي از طريق استفاده از وسائل و تكنيكهاي پيشرفته و مناسب برنامه ريزي ، سازماندهي ، هماهنگي ، رهبري و كنترل در چارچوب محيط فرهنگي و خلق و خوي اجتماعي موسسه .
ي – مديريت عبارت است از تامين حداكثر نتايج با حداقل مساعي به نحوي كه حداكثر رفاه و رضايت خاطر را هم براي كاركنان و هم براي كارفرمايان فراهم كند و بهترين خدمات و يا مرغوبترين كالاها را به مشتريان و يا عامه مردم ارائه دهد .


مديريت عبارت است از هماهنگي و تناسب بين انساني با فعاليتهاي سازماني و اهداف سازمان يا منابع مادي به صورت بهينه مي باشد .

ضمن بيان مفاهيم بوروكراسي ، با استفاده از ديدگاه هاي انديشمندان ، نظر شما در مورد پديده بوروكراسي در سازمان خود چيست ؟ تحليل فرماييد .
واژه بوروكراس غالباً با مفاهيم منفي از قبيل تشريفات زائد اداري ، دوباره كاري ، كاغذ پراكني ، حاكميت مقررات خشك و بي روح اداري ، دستگاه هاي عريض و طويل و دست و پا گير اداري ، سلسله مراتب پيچيده و مفصل سازماني ، كندي جريان امور ، تمركز در تصميم گيري ، اتلاف وقت و منابع و نظاير آن به كار برده مي شود . بوروكراسي به مفهوم فني كلمه يعني به عنوان يك پديده اجتماعي ، نخستين بار با توجه به كاربرد عملي آن به وسيله ماكسي وبر بنيان نهاده شد . وبر توجه خود را عمدتاً روي تاثير سازمانها بوروكراتيك در ساختار سياسي جامعه متمركز كرد . او بيشتر به علت وجودي سازمانها و نحوه اعمال قدرت نظر داشت .


بنابراين اعتقاد « مشروعيت قدرت » و « ديوانسالاري » دو ضابطه اصلي است كه براي شناخت نوع سلطه از نظر وبر و پيروانش ضرورت دارد . در اين خصوص وبر سه نوع مشروعيت براي اعمال اقتدار تشخيص داده است كه هر يك با شكل معيني از دستگاه هاي اداري تطابق دارد .
اينها عبارتند از :
1- سلطه كريزماتيك
2- سلطه سنتي
3- سلطه قانوني

سلطه كريز ماتيك
كريزما در لغت به معناي موهبت رهبري است استعدادي استثنايي كه به اعتبار ان شخص لياقت رهبري پيدا مي كند پيروانش سلطه واقتدارش را به اين سبب كه به شخص او ايمان دارند مي پذيرند .

سلطه سنتي
در اين مورد رهبر قدرت مشروعيات خود را از اعتقاد به قانون ابدي « درست بودن و متناسب بودن طريقه سنتي انجام امور» به دست مي آورد . رهبر سنتي مديري است كه به اعتبار موقعيت و پايگاه موروثي خودش دستور مي دهد . دستورهاي او در محدوده آداب و سنن ، شخصي و مستبدانه است . عوامل او دستورهايش را بدون احساس وفاداري نسبت به شخص او يا بدون قايل شدن احترام براي موقعيت سنتي وي اطاعت مي كنند . در اين نوع سلطه دستگاه اداري معمولاً يا شكل موروثي به خود مي گيرد يا فئودالي.

سلطه قانوني
مشروعيت اين نوع سلطه رااعتقاد به درستي قانون حفظ مي كند . در اين مورد به فرمانروا به عنوان مافوقي كه بر اساس رويه هاي قانوني انتخاب ومنصوب شده است نگريسته مي شود و به اعتبار سمتاست كه او اعمال قدرت مي كند .


در شركتي كه همكاري مي كنيم از نوع سلطه سنتي برقرار است و به جاي تعريف كردن سيستم مناسب به صورت موردي كارها پي گيري گردد و اطلاعات با ثبات و ... موجود نمي باشد . هر موضوعي كه عنوان مي گردد بلافاصله كليه معاونتها به اطاق مدير عامل احظار و وقت صرف مي گردد يا براي انجام امور كميته و شورا تشكيل مي شود كه مناسب نمي باشد يا جلسات طولاني تشكيل مي شود كه 10 درصد وقت صرف شده كافي مي باشد .

دستاوردهاي مديران پيشين چه تاثيري بر نحوه عملكرد مديران امروزي دارد ؟ و سير پيدايش و تكوين نظريه هاي سازمان و مديريت را بيان نماييد .
با توجه به اينكه دستيابي به اصول مباني مديريت به دليل محدوديت عمر و زمان توسط هر فرد مقدور نمي باشد . لذا مي بايستي از دستاوردهاي مديران پيشين استفاده كرد كه بر اساس تجربه و اجرا و ارزيابي به دست آمده است .


آغاز طرح نظريه هاي مديريت و سازمان را مي توان در سالهاي اوايل قرن بيستم جستجو كرد زماني كه وبر نظريه بوروكراسي را مطرح ساخت و تيلور و فايول اصول مديريت علمي و اداري راارائه نمودند پس از آن نهضت روابط انساني و مديريت رفتاري در سالهاي دهه 1930 شكل گرفت و آخرين مكتب با نظريه هاي سيستمي و اقتضايي پا به عرصه وجود نهاد و امروزه نيز اين مكتب تفكر غالب در مديريت و سازمان مي باشد .

 

اهميت نقش مديران در سازمانها را تشريح نموده و به نظر شما مديران ما در حال حاضر با چه چالش هايي مواجهند ؟ تحليل نماييد .
كليه سازمانها به وسيله يك يا چند مدير اداره مي شوند . مديران ، منابع كمياب را در جهت حصول هدفهاي مختلف تخصيص مي دهند و در واقع مديران هستند كه رابطه بين هدف و وسايل نيل به هدف را تعيين مي كند . مديران شرايطي را براي ايجاد مشاغل جديد ، درآمد ، محصول ، خدمت ، امنيت ، بهداشت و آموزش به وجود مي آورند . اگر اداره امور سازمانها مورد توجه باشد نقش مديران به عنوان يك منبع مهم تامين نيازمنديهاي اجتماعي آشكار مي شود .


مديران مي توانند نقش حياتي در هرجامعه داشته باشند . پيچيدگي فراينده جامعه جامعه ، پيشرفت علم و تكنولوژي و به تبع آنها ، افزايش نيازمنديها و گسترش سازمانها ، ايجاب مي كند كه از مديران كارآمد در اداره امور سازمانها استفاده شود . زيرا بازده عملكرد معقول مديران موجب بقا رشد انسانها مي شود و براي جامعه ثمر بخش است . مديران امروز بيشتر دچار روزمرگي شده آن و به جاي اينكه يكبار نشسته و برنامه ريزي نمايند متاسفانه بيشتر در رفع مشكلات به صورت موقت مي باشند . كارهاي اجرايي رنگ سياسي گرفته و هزينه ها زياد و نتيجه گيري كم مي باشد .

 

در مديريت چگونه نظريه و عمل تلفيق مي شوند ؟ تشريح نماييد . اهميت واژه هاي كارايي و اثر بخشي را در امور مديريت سازمانهاي خود بيان نمايد .
مجموعه اي از تعاليم مديريتي كه در راستاي جهت گيري دانش مديريت در جهت اهداف ديني و انساني مورد توجه قرار مي گيرد ، به گونه اي كه اين جهت گيري در دو بعد ذهنيت و فكر مديران ( مباني مديريت ) ونيز رفتار و عملكرد مديران ( اصول رفتاري مديران ) انجام مي پذيرد . بنابراين آنچه را كه به عنوان مباني مديريت ( نظريه ) مي باشد مدير آن را فرا گرفته و به فعل در مي آورد مجموع اثر بخشي و كارايي بهره وري خواهد بود كه اثر بخشي به معناي انجام كار درست و كارايي به معناي انجام درست كار مي باشد كه در صورت رعايت نتيجه كار مطلوب خواهد بود .

حوزه هاي مهارتي در فراگيري مديريت را بيان نموده و رابطه آن را با سطوح مختلف مديريت تحليل فرماييد .
حوزه مهارتي شامل :
مديريتي ، روابط انساني و فني و سطوح مديريت شامل : عالي ، مياني و عملياتي مي باشد كه مديريت عالي بيشتر به مهارت مديريت نيازمند است تا مهارت فني و بالعكس مديريت عملياتي بيشتر به مهارت فني نيازمند است تا مهارت مديريتي و همه سطوح مديريت ها به يك نسبت به روابط انساني نيازمند مي باشد .
مهارتهاي مديريتي
مهارتهاي روابط انساني
مهارتهاي فني


نقشهاي مديريتي از نظر مينتر برگ را بيان كرده و رابطه ميان اين نقشها را تحليل نماييد .
1- نقش هاي متقابل شخصي شامل زئيس تشريفات – رهبر و رابط
2- نقش هاي اطلاعاتي شامل گيرنده اطلاعات – نشر دهنده اطلاعات – سخنگو
3- نقش هاي تصميم گيري شامل سوداگري – آشوب زدايي – تخصيص منابع – مذاكره

ويژگي ها و اصول مكاتيا كلاسيك سازمان را بيان نموده محاسن و معايب تقسيم كار را تشريح نماييد .
1- استفاده از روش علمي براي انجام هر يك از عناصرتشكيل دهنده كار به جاي اعمال روشها غير علمي متداول
2- انتخاب كاركنان بر اساس شايستگي ( طبق ضوابط علمي ) تعليم و تربيت و پرورش آنان به جاي اينكه هر يك از افراد راساً به انتخاب شغل و آموزش خويش اقدام كند .
3- همكاري صميمانه با كاركنان به منظور اطمينان از كاربرد روشهاي علمي تعيين شده در انجام وظايف شغلي


4- تقسيم كار و مسئوليت بين مديريت و كاركنان به گونه اي كه هر كدام بخشي را كه بيشتر مناسب آنها است به عهده بگيرند .
از محاسن تقسيم كار مي توان وظايف و مسئوليت هاي مشخصي ، رده هاي فرماندهي منظم و تخصصي شدن كار موجب كاهش ضايعات و افزايش بازدهي و از معايب تقسيم كار مي توان عدم تنوع كاري براي شاغلين ، محدوديت يادگيري مشاغل ديگر در سازمان را نام برد .

انتقادهاي وارد بر مكاتب كلاسيك سازمان و مديريت را بنويسيد .
هدف تيلور رساندن بازدهي هر يك از كاركنان به حداكثر توانايي آنها بود و براي رسيدن به اين مقصود از مديران مي خواست كه نسبت به بهبود شرايط محيط كار و كاهش فعاليت بدني در كار اقدام كنند و براي هر يك از كاركنان شرايطي فراهم آورند تا از حداكثر تواناييهاي خودشان استفاده كنن .


در مكتب مديريت علمي واحد تجزيه و تحليل را فرد تشكيل مي دهد و بر مطالعه تفصيلي حركات بدني كه مرتبط به انجام وظايف است تاكيد دارد . مدل تيلور يك مدل مكانيكي است و به احساسات ، طرز تفكر و هدفهاي فردي كاركنان توجهي نمي شود . همچنين نمي دانستند كه كارگر يا كارمند يك موجود اجتماعي است كه رفتار و نگرش او تحت تاثير ساختار اجتماعي و فرهنگي گروهي همكارانش قرار مي گيرد . تحميل روشهاي متحد الشكل و يكسان كار به كاركنان نه تنها هويت فردي را از بين مي برد بلكه اختلاف رواني ديگري نيز به وجودمي آورد . علاوه بر اين نحوه برخورد تيلوريسم با مساله روحيه و بازدهي به خوبي نشان مي دهد كه اين مكتب فاقد بصيرت جامعه شناسي بوده است .

هدف عمده مكتب روابط انساني چه بوده ؟ و چه تاثيري بر توسعه علم مديريت داشت ؟ بحث نماييد .
هدف عمده مكتب روابط انساني توجه به احساسات ، طرز تفكر و هدفهاي فردي كاركنان مي باشد و شامل 14 اصل : تقسيم كار ، اختيار و مسئوليت ، انضباط ، وحدت فرماندهي وحدت مديريت ، يا وحدت جهت ، تبعيت منافع فرد از منابع عمومي ، حقوق و مزاياي كاركنان ، تمركز ، سلسله مراتب ، نظم و ترتيب ، انصاف يا بي غرضي ، ثبات و استمرار خدمت كاركنان ، ابداع و ابتكار ، روحيه يگانگي گروهي مي باشد .


اصول مديريت علمي و مكانيزم مديريت تيلور را بنويسيد .
اصول شامل :
1- استفاده از روش علمي براي انجام هر يك از عناصر تشكيل دهنده كار به جاي اعمال روشهاي غير علمي متداول .
2- انتخاب كاركنان بر اساس شايستگي ، تعليم و تربيت و پرورش آنان به جاي اينكه هر يك از افراد راساً به انتخاب شغل و آموزش خويش اقدام كند .
3- همكاري صميمانه با كاركنان به منظور اطمينان از كاربرد روشهاي علمي تعيين شده در انجام وظايف شغلي
4- تقسيم منصفانه كار و مسئوليت بين مديريت و كاركنان به گونه اي كه هر كدام بخشي را كه بيشتر مناسب آنها است به عهده بگيرند .
مكانيزم شغل :


1- زمان سنجي با استفاده از روشها و ابزارهاي مناسب به منظور صرفه جويي در زمان انجام كار
2- اعمال سرپرستي چند جانبه ( بر اساسي تخصص ) به جاي روش سنتي سرپرستي فردي
3- استاندارد كردن كليه وسايل و ابزار كار مورد استفاده در حرفه هاي مختلف و همچنين استاندارد كردن اعمال و حركات كاركنان در انجام كار
4- اختصاص دادن يك واحد سازماني براي برنامه ريزي


5- به كار گرفتن اصل استثناء در مديريت به موجب اين اصل كاركناني كه بيشتر از استاندارد تعيين شده براي توليد بازده داشته باشند دستمزد تشويقي دريافت مي كنند و كساني كه توليدشان از استاندارد مزبور كمتر باشد دستمزدي كمتر مي گيرند .


6- استفاده از دستور العمل و شرح وظايف براي انجام كار و اعمال تدابير تشويقي براي انجام موفقيت آميز وظايف
7- به كار گرفتن نظام نرخ دستمزد متفاوت ( نرخ نظام دستمزد قطعه كاري )
8- استفاده از سيستم هاي راهنما براي طبقه بندي كردن محصولات توليد شده و ابزارهايي كه در توليد بكار برده مي شود .
9- استفاده از يك نظام كار ساده و تكراري چ


10- به كار گرفتن روش حسابداري قيمت تمام شده

اصول عام كلي مديريت از نظر فايول را تشريح فرماييد.
اگر چه فايول در كتاب خود از اصول مديريت نام مي برد ليكن مقصودش از اصل به آن معني نيست كه در اول علوم فيزيكي به كار مي رود . خود او در مورد اصول عام و كلي مديريت هشدار مي دهد كه نبايد آنها را احكام و قوانين قطعي و بي نقص دانست و بي قيد و شرط پذيرفت بلكه بهتر است كه آنها را اصولي انعطاف پذير به شمار آورد كه تحت شرايط متغير و خاص مورد استفاده قرار مي گيرد . با اين توضيح معلوم مي شود كه اصول عام و كلي مديريت فايول انعطاف پذير ند و قابليت تطبيق بانيازهاي متغيرسازمانها را دارند نكته حائز اهميت اين است كه مديريت بداند كه چگونه از اين اصول استفاده كند بديهي است كه اين امر مستلزم برخورداري از ذكاوت و تجربه و قدرت تصميم گيري معقول و مناسب است .

توانايي ها و ويژگي هاي لازم براي مديريت از نظر فايول را بنويسيد .
1- توانايي جسمي : يعني داشتن سلامت ، نيرو وانرژي و ظاهر مناسب


2- توانايي فكري : يعني داشتن قدرت فهم و يادگيري و تشخيص ، نيروي فكري و سازگاري
3- تواناي اخلاقي : يعني داشتن ثبات رواني ، اشتياق به پذيرفتن مسئوليت ، ابتكار ، وفاداري ، ظرافت ، طبع و متانت
4- معلومات عمومي : يعني آشنايي با اموري كه ارتباط خاص با وظايف سازمان ندارد .
5- معلومات تخصصي : يعني داشتن اطلاعات خاص در مورد وظايف شغلي و كار مورد تصدي كه ممكن است فني ، تجاري ، مالي ، تاميني ، حسابداري و يا اداري باشد .
6- تجربه : يعني دارا بودن معلوماتي كه ضمن انجام كار عايد انسان مي شود يا به عبارت ديگر آنچه در عمل فرا گرفته مي شود .

عناصر مديريت از ديدگاه فايول را تشريح نماييد .
1- برنامه ريزي : عبارت است از ارائه طرقي براي عمليات آينده كه متضمن نتايج معين با هزينه مشخصي و در دوره زماني معلوم است .
2- سازماندهي : عبارت است از ايجاد يك طرح يا الگويي كه در چارچوب آن بتوان مجموعه امور يك موسسه را به اجزاي قابل اجرا به گون اي تقسيم كرد كه رسيدن به هدفها و مقاصد موسسه به بهترين وجه تسهيل شود .


3- فرماندهي : به موجب اين اصل هر يك از كاركنان براي انجام هر كار فقط بايد از يك مافوق دستور بگيرند .
4- هماهنگي : فرايندي است كه از طريق آن هدفها و فعاليتهاي واحدهاي مختلف يك سازمان همسو و هم جهت مي شوند و وحدت مي يابند تا هدفهاي كلي سازمان به نحو مطلوب تامين شوند .
5- كنترل : فرايندي است كه از طريق آن مديران اطمينان حاصل مي كنند كه عملكرد سازمان با فعاليتهاي برنامه ريزي تطبيق دارند .

نظريه هاي سازمان و مديريت را از ديدگاه دانشمندان ( فالت ، چستر بارنارد و هربرت سايمون ) تشريح نماييد .
1- نظريه فالت : فلسفه مديريت بر مبناي انگيزش فردي ، مديريت به عنوان يك فرايند گروهي ، مفيد بودن تضاد و ستيز بين افراد براي كشف واقعيت در سازمان
2- نظريه چستر بارنارد : تئوري سازمان ، وظايف مدير ، مديريت به عنوان فرايند هماهنگي ، نياز براي ارتباطات تفويض اختيار از پايين به بالا به جاي از بالا به پايين ( تئوري پذيرش ) جنبه جامعه شناسي مديريت .
3- نظريه هربرت سايمون : مديريت به عنوان فرايند تصميم گيري ، هنگامي كه افرا براي دست يافتن به هدف معيني فعاليتهاي خود را هماهنگ مي كنند در واقع آگاهانه تصميم مي گيرند كه چه راهي را از بين طرق مختلف براي عمل انتخاب كنند .

اهميت اتخاذ نگرش اقتضايي در تحليل مديريت را از نظر انديشمندان تشريح فرماييد :
تئوري اقتضاء مانند تئوري سيستم ، روي سازمان و ارتباط آن با محيط تاكيد مي كند . به موجب اين تئوري سازمانها از حييث وسعت و اندازه ، شكل قانوني ، وضعيت تكنولوژيكي ، نيروي انساني و عوامل ديگر با امكانات و محدوديتهايي روبرو هستند . سازمانها براي بقاء و ادامه حيات ، بايد خود را با عوامل محيطي تطبيق دهند ، همانطور كه هر موجود زنده اي براي ادمه حيات ناگريز است خود را با شرايط وعوامل محيطي سازگار كند .به عبارت ديگر تحت چه موقعيت و كدام شرايط يكي از اشكال بود و كراتيك يا غير بوروكراتيك سازماني نتيجه موثر خواهد داشت .
به طور كلي دو مفهوم سيستم هاي باز و شرايط نامطمئن زير بناي ساختاري تئوري اقتضاء راتشكيل مي دهند .

تعريف سيستم و سطوح پيچيدگي سيستم ها از نظر بولدينگ را بنويسيد و اهميت آن را براي شناخت سازمانها تشريح نماييد .
واژه سيستم به زبان ساده يعني يك كل سازمان يافته يا پيچيده تركيبي از چند چيز با چد چز كه يك كل واحد يا پيچيده اي را تشكيل مي دهند .
سيستم : مجموعه اي از واحدهاي مرتبط به يكديگر است .
سيستم : عبارت است از آرايش منظم اجزاء و عناصر كه به منظور تامين يك هدف مبتني بر برنامه طراحي شده است .
سيستم : عبارت است از يك گروه بندي منظم از عناصر مجزا و در عين حال مرتبط به يكديگر به منظور تامين هدفهاي از پيش تعيين شده
سيستم : عبارت است از يك مجموعه يا اجتماعي از عناصر مرتبط و وابسته به يكديگر كه كل واحدي را تشكيل مي دهند .
بولدينگ سيستم ها رااز نظر پيچيدگي در نه سطح طبقه بندي كرده است :
1- سطح اول : سطح ساختار ايستا است كه آن را سطح چارچوبها نيز مي نامند .
2- سطح دوم : سطح سيستم پوياي ساده است كه آن را سطح چرخش ساعت نيز مي نامند .
3- سطح سوم : سطح سيستم هاي سايبرنتيك يا مكانيزم كنترل است كه آن را سطح ترموستات نيز مي نامند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید