بخشی از مقاله

شباهت زندگی با فوتبال

شباهت فوتبال به زندگی از آن کلیشه‌هایی است که لابد بارها و بارها شنیده‌اید حتی برای مثال، امیر حاج‌رضایی، کارشناس شناخته شده فوتبال پا را فراتر می‌گذارد و مدام در میزگردهای فوتبالی می‌گوید: «فوتبال زندگی نیست، چیزی فراتر از آن است.» ا

شباهت فوتبال به زندگی از آن کلیشه‌هایی است که لابد بارها و بارها شنیده‌اید حتی برای مثال، امیر حاج‌رضایی، کارشناس شناخته شده فوتبال پا را فراتر می‌گذارد و مدام در میزگردهای فوتبالی می‌گوید: «فوتبال زندگی نیست، چیزی فراتر از آن است.» اما واقعا هست؟! فارغ از این کلیشه، هیچ‌وقت شده وارد جزئیات شوید و به شباهت‌های فوتبال و زندگی فکر کنید؟ الان هم لازم نیست به مغزتان زحمت بدهید، چون ما این کار را برای‌تان کرده‌ایم و فقط زحمت خواندنش با چشم‌های شماست. برای این کار کلی گشتیم و یک روانپزشک فوتبالی پیدا کردیم. با دکر حامد محمدی کنگرانی روانپزشک، که خودش یک فوتبال‌دوست واقعی است، ساعت‌ها درباره فوتبال و زندگی حرف زدیم و حالا این گزارش از نگاه یک روانپزشک، فوتبال را تماشا می‌کند! فوتبال واقعا شبیه زندگی است؟ خودتان بخوانید.

گاهی یک پاس غلط سرنوشت شما را عوض می‌کند!
همیشه باید این را بدانیم که ما از جز به کل می‌رسیم. ما نباید هدف را خوشبخت شدن بگذاریم باید از کوچک‌ترین چیزها شروع کرد مثلا از یک خواب آرام شبانه می‌توان کم‌کم به موفقیت شغلی رسید. در مورد اشتباهاتی که در زندگی می‌کنی هم همین است گاهی اشتب

اه کوچکی سلسله اشتباهات بعدی را آغاز می‌کند و ادامه می‌دهد و در نهایت به نقطه‌ای می‌رسیم که با توجه به اشتباه کوچک اولیه فاجعه‌بار بودنش باور کردنی نیست! هرچند ما ناگزیر از انجام اشتباه هستیم اما باید بدانیم اشتباهات کوچک گاهی نتیجه بازی و گاهی تمام سرنوشت ما را عوض می‌کنند! همان‌طور که گاهی در فوتبال یک پاس ساده که به اشتباه به جای بازیکن خودی به بازیکن حریف می‌رسد نتیجه یک بازی مهم را کاملا عوض می‌کند.

وقتی سه- هیچ عقبی ...
انسان موفق در زندگی مسائل را به درستی تحلیل می‌کند و نیرویش را هم در جایی که جواب نمی‌دهد، صرف نمی‌کند. در مرحله اول تشخیص اینکه کدام مشکل و مسئله قابل حل است و کدام نیست بسیار مهم است و در مرحله بعد وارد كردن ضربه درست و نیروی به اندازه برای برداشتن مانع می‌تواند کارساز باشد.در فوتبال هم مثل زندگی مدیریت بحران وجود دارد شرایطی هست که شخص باید به سرعت تصمیم درست بگیرد و در عین حال ریسک‌پذیر باشد! مثالی برای این مورد همان‌جاست که مربی وقتی می‌بیند سه- هیچ عقب است در یک تصمیم عجیب 3 دفاع را بیرون می‌کشد با این تحلیل احتمالی که یا برنده خواهد شد یا به‌جای سه گل شش گل خواهد خورد!! این ریسک‌پذیری است و مدیرخلاق گاهی برای حل بحران در موقع دفاع، حمله می‌کند!

مدیریت با چاشنی انحرافی!


«مسئله»، همان چالش‌های معمول زندگی است! یعنی در وضعیتی هستید که بحرانی نیست اما نیاز به این است که درست عمل کنید تا در آینده با بحران مواجه نشويد. به‌طور مثال حضور دکتر خانم برای تیم فوتبال چلسی یک ترفند مدیریتی است برای اینکه تمرکز رسانه‌ای و حرفه‌ای را به جای اصل مسئله به فرع بکشاند تا مربی تیم چلسی (مورینیو) کاری را که دوست دارد در پشت پرده با استفاده از انحراف اذهان عمومی و مطبوعات و حتی همکاران

ش با آرامش و زیرکی از پیش ببرد! و این مدیریت هوشمندانه مسئله است در زندگی هم باید برای حل مسائل پیش رو و خلاق بود.

بین دو نیمه زندگی ...
بین دو نیمه زندگی جایی است که شما می‌ایستید و اشتباهات خودتان را بررسی می‌کنید و باتجزیه و تحلیل اشتباهات تصمیمات تازه می‌گیرید، البته بسیاری از اشتباهات قابل جبران نیستند بلکه فقط می‌شود تکرارشان نکرد و تجربه آموخت!
با این تعبیر، ایرانی‌ها هر سال موقع سال تحویل بین دو نیمه دارند و تصمیم می‌گیرند اشتباهات سال قبل را تکرار نکنند و حال‌شان را به اصطلاح نو کنند و متحول شوند.

تصمیم دقیقه 20 را دقیقه 80 نگیر!
در فوتبال تصمیم‌گیری درست و به‌خصوص سر وقت مناسب خودش بسیار مهم و سرنوشت‌ساز است. وقتی شما تصمیمی را که در دقیقه 20 بازی باید می‌گرفتید در دقیقه 80 بگیرید به دردی نخواهد خورد و نتیجه بازی تحت تاثیر این اهمال به احتمال زیاد عوض خواهد شد! معادلش برای زندگی این است که شما وقتی مشکلاتی دارید که برای‌تان قابل تحمل نیست با مشاوره درست باید در زمان مناسب و قبل از اینکه مشکل مورد نظر تمام زندگی‌تان را نابود کند برای حل آن تصمیم بگیرید وقتی که به‌طور مثال 25 سال با یک شیوه غلط و فرساینده به زندگی ادامه دادید دیگر هر تصمیم درستی هم که بعد از این بگیرید در این مورد به دردتان نخواهد

خورد!

فوتبال و زندگی
نمی دونم تا الان به شباهت و البته تفاوتهای یک بازی فوتبال با زندگی ما انسان ها توجه کرده اید یا نه.اما شاید بشه به جرعت گفت که این دو به اندازه ی دو تا انسان دو قلو با همدیگر تشابه دارند،و البته همانطوری که دو تا انسان دو قلو با همدیگر تفاو تهای دارند،زندگی ما انسان ها و بازی فوتبال هم خالی از این تفاوت نمی باشد.
بیاید قبل از هر چیزی به تجزیه و آنالیز این دو بپردازیم.اول از بازی فوتبال شروع می کنیم.

 


فوتبال:
یه بازی است که در آن دو تیم اجرای آن را بر عهده دارند.دو تیمی که 11 نفر بازیکن در درون زمین دارند و تعدادی هم به عنوان کادر فنی،از روی نیمکت بازی آنها را مدیریت و راهنمایی می کنند.البته درصد بسیار زیادی از این مدیریت در خارج از مستطیل سبز بازی صورت می گیرد.
حالا برسیم به هدف:
هدف هر تیمی از انجام این بازی ،مثل تمام بازی های دیگر،رسیدن به پیروزی و موفقیت و ارتقای رتبه و جایگاه خودش در جدول بازی ها می باشد.(درست مثل هدف از انجام زندگی).
حالا قوانین:
برای هرچه بهتر انجام شدن این بازی جذاب،یک سری قوانین بر این بازی حاکم است و تعدادی از آنها عبارتند از:
1-دادن کارت زرد و قرمز:
که اگر بازیکنی دست به خطا بزند، با توجه به شدت خطای انجام شده با این کارت ها جریمه می شود.
2-گرفتن آفساید:
که اگر بازیکنی زمانی که توپ برای او ارسال می شود،از خط دفاعی تیم مقابل جلوتر باشد،محکوم به افتادن در تله ی آفساید می شود و بازی توسط داور بازی متوقف می شود.


3-اگر گل نزنی گل می خوری:
یکسری قوانین نانوشته شده در فوتبال وجود دارد،که این قانون یکی از آنها می باشد و شاید جالبترین قانون،در بین تمام قوانین حاکم بر بازی می باشد.
4- زمان:
زمان هم یکی از قوانین این بازیست که 90 دقیقه می باشد.
البته همانطوری که می دانید،اجرای همه ی قوانین حاکم بر این بازی توست داور بازی صورت می گیرد و حرف اول و آخر را قاضی بازی می زند.
و حالا به زندگی بپردازیم:
زندگی:
آیا تا به حال به زندگی فکر کرده اید،که این زندگی ایی که شب و روز از اون حرف می زنیم چیه؟هدف از انجام اون چیه؟چه قوانینی بر اون حاکمه و چه کسی در اون کار قضاوت رو انجام میدهد؟نه آیا واقعا تا به حال به این چیز ها توجه ای کرده اید ؟
زندگی:
اجازه می خوام که برای شرح چیستی اون به یه شعر زیبا اشاره کنم:
"زندگی صحنه ی یکتای هنرمنی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"
زندگی یه جریانه،که با به دنیا آمدن ما آدم ها صورت می گیرد و به جریان می افتد، و با مرگ،به مرحله ای جدید تر و کامل تر وارد می شود(درست مثل بازی فوتبال که به پایان می رسد و دوباره با بازی بعدی وارد یک مرحله ی جدیدتر می شود)
"ما انسانها ما بین تولد و مرگ یه خط فاصله ای داریم ،که آن را زندگی می نامیم"
حالا واقعا هدف از اجرای زندگی چیست؟
هدفی کاملا متشابه با هدف بازی فوتبال،که چیزی جز رسیدن به پیروزی و موفقیت نمی باشد.
تا به حال زیاد این حرفو از پدر و مادرامون شنیدیم که می گن:
"از زمانی که تونستم دست چپ و راستمو از هم تشخیص بدم،تمام تلاشمو برای خوشبخت شدن خودم و خانواده ام صورت دادم و...."و حرفهایی از این قبیل.
پس همانطوری که می بینید،هدف،"ایجاد شرایط مناسبی

برای رسیدن به خوشبختی و موفقیت است".رسیدن به موفقیتی(پول و ثروت،علم و دانش،خانه،اتوموبیل،شغل،سفر به کشورهای خارجی و ....)که ارتقای سطح زندگی ما به آن وابسته است.
حالا برای رسیدن به موفقیت یه سری قوانین وجود دارد

که شاید مهمترین آنها عبارت باشند از:
1-گرفتن آفساید:
می دانید که یکی از ساده ترین گل ها در زمین فوتبال گلی است که مهاجم با تیزهوشی می تواند از خط دفاعی تیم مقابل بگذرد و با تک به تک شدن با دروازه بان توپ را وارد دروازه کند و به موفقیت برسد.
حالا اگه ما آدم ها هم بتونیم به موقع از خط دفاعی شکست ها و مشکلات بگذریم(باید از خط دفاعی مشکلات و شکست ها گذشت نه آنها را نادیده گرفت)،می توانیم به موفقیت برسیم.
پس یادتون نره که باید از خط دفاعی شکست ها و مشکلات گذشت نه اینکه جلوتر از آنها ایستاد و سعی کرد که بدون گذشتن از آنها،به موفقیت رسید."پس برای رسیدن به موفقیت باید از سختی ها گذشت،نه اینکه سعی کرد که جلوتر از آنها قرار داشت و آنها را نادیده گرفت."
2-گرفتن کارت زرد(اخطار)و کارت قرمز(اخراج):
حالا اگه بخواهیم از زندگی خودمان در برابر مشکلات دفاع کنیم،باید برای رسیدن به هدف،بدون خطا کردن پیش برویم.
یعنی اگر بخواهیم برای دفاع و حمله،خطا کنیم(سر اینو اون کلاه بگذاریم،دروغ بگیم،خبرچینی کنیم،گناه کنیم،...)و به نوعی برای رسیدن به موفقیت به هر وسیله ای متکی بشویم،داور بازی(خداوند)با توجه به شدت خطای صورت گرفته، یا به ما اخطار می دهد(با شکستی مواجه می کند)یا ما را از صحنه ی زندگی و رسیدن به موفقیت اخراج می کند.
3- اگر گل نزنی گل می خوری:


یعنی چه؟یعنی اینکه اگر از موفقیت های کوچکی که در راه رسیدن به موفقیت اصلی برای ما بدست می آید،بهره ای نجوییم هیچگاه به موفقیت اصلی نمی رسیم.
"پس در راه رسیدن به هدفت هیچ چیز را نادیده مگیر"
همانطوری که در بازی فوتبال اگر یک تیم از کاشته ای که بدست می آورد و یا اگر از پنالتی ایی که برای گل زدن نسیبش می شود،استفاده ای نکد،گل می خورد(با شکست مواجه می شود و یا به موفقیت کامل نمی رسد)،اگر هم گل نخورد،جای حسرت آن تا ابد باقی است.
پس،از همه ی موفقیت های کوچک، در راه رسیدن به موفقیت های بزرگ،استفاده کرد.
4- زمان:
یه چیزی که باید خیلی خیلی به اون بها داد زمان است.":ما تا ابد زنده نیستیم"،پس باید با توجه به شرایط زندگیمون از قبیل نوع کار،میزان درآمد،جنس،کشور،آب و هوا،شرایط اقتصادی خود و جامعه و...،یک محدوده ی عمر برای خود در نظر بگیریم(مثلا 70 سال) و با توجه به همین محدوده برای رسیدن به موفقیت ها و اهداف برنامه ریزی داشته باشیم.
همانطوری که در بازی فوتبال،90 دقیقه برای گل زدن زمان داریم،باید برای زندگی هم یک زمان خاص را مشخص کرد،مثلا با توجه به شرایط بالا،یک محدوده ی زمانی به نام عمر برای خود انتخاب می کنیم و سعی کنیم که در این محدوده ی زمانی مشخص، برای رسیدن به موفقیت های تعیین شده ی زندگی،تلاش کنیم.
"توجه،توجه":
در بازی فوتبال اگر صدای سوت داور بازی به صدا در آید،

دیگر زمانی برای گل زدن نیست. و باید در طول 90 دقیقه از تمام فرصت ها برای رسیدن به گل تلاش کرد،تا بعد از به صدا در آمدن صدای سوت داور،حسرت موقعیتهای از دست رفته را نخوریم،که حسرت دردی را دوا نمی کند،و این درست مثل زندگی است.
حرف آخر:
در آخر جا دارد که به یکی از تفاوت های اصلی زندگی و فوتبال اشاره ای شود و آن بحث"عدالت"است.


تا به حال مطمئنا در بازی های مختلف فوتبال دیده اید که گزارشگر بازی می گوید"واقعا که بی رحم ترین بازی، فوتبال است"و این جمله را زمانی به کار می برند که حق به حق دار نمی رسد و به نوعی عدالت در بازی به تیمی که برتر بوده و خیلی تلاش کرده است،نمی رسد،اما در زندگی اینطور نیست و اگر از تمام امکانات لحظه ی حال با بیشترین تلاش و پشتکار استفاده کنیم، مطمئنا حق به حق دار می رسد و پایان راه همان چیزی است که ما به آن می اندیشیم و آن چیزی جز رسیدن به موفقیت نمی باشد
آیا تا‌کنون از خود پرسیده‌اید از میان این همه سرگرمی، بازی و رشته‌ی ورزشی که بشر در طول هزاران سال برای خود ساخته است، چرا ورزش فوتبال به این میزان از محبوبیت دست یافته است؟ پاسخ در شباهت بی‌اندازه‌ی فوتبال و زندگی است. زندگی مانند فوتبال به معنای واقعی خود یک بازی است با قواعدی تقریبا مشخص، که در عین حال، رعایت آن‌ها نمی‌تواند تضمینی صد‌درصد برای موفقیت باشد و چه‌بسا آن‌ها که قواعد و ساختارهای موجود را شکسته‌اند به نتایج بهتری رسیده‌اند.

از بزرگ‌ترین لذات این دو بازی آن است که نتیجه‌‌اش بر ما مشخص نیست و‌گرنه جذابیتش را برای ما از دست می‌دهد، به همین سبب است که دیدن مسابقه‌ای که نتیجه‌اش را از پیش می‌دانیم، برایمان لطفی ندارد. اگر فرض کنیم که در زندگی نیز انسان‌ها زمان مرگشان را می‌دانستند، زندگی چیزی نمی‌بود به جز رنجی دایمی. زمان در فوتبال از مهم‌ترین عناصر است درست مانند زندگی. در هر دو آن‌ها اگر از زمان به درستی بهره گرفته نشود، شاید دیگر فرصتی برای جبران خطاها باقی نماند، در سوی دیگر همیشه می‌توان به آینده امیدوار بود و شاید بتوان در دقیقه‌ی نود کاری کرد که در تمام زندگی در حسرت آن مانده‌بودیم. عنصر اتفاق در فوتبال بسیار تاثیر‌گذار است و متاسفانه قاعده‌ی ثابتی در این مورد وجود ندارد. یک ضربه ممکن است بر خلاف جهت کلی بازی به گل شدن توپی بیانجامد که اگر هزار بار دیگر تکرار شود، آن نتیجه را حاصل ننماید. این روح حاکم بر بازی فوتبال و زندگی، از سویی آن‌ها را به شدت بیرحم می‌نمایاند و از سوی دیگر این غیر‌قابل پیش‌بینی بودن بر شیرینی و جذابیت هر دوی آن‌ها می‌افزاید.


خطاکردن و جریمه‌شدن دو موضوعی‌اند که از شباهت‌های دیگر آن‌هاست. در فوتبال می‌توان خطا کرد اما باید تاوان آن‌را هم پس داد. جریمه‌ها بعضی از مواقع آن‌قدر س

ختند که منجر به اخراج شما از بازی می‌شوند. در زندگی مانند فوتبال متاسفانه بعضی‌ها بدون آن‌که در گناه و اشتباه شما سهیم باشند، باید در پیامد‌هایش شریک شوند و این زندگی را دردناک می‌کند. سرنشینان یک اتومبیل گاهی در اثر خطای راننده به کام مرگ می‌روند و هیچ‌گاه بر کسی روشن نخواهد شد که چرا تاوان اشتباه یکی را جمعی دیگر باید بپردازند؟ همین دردناکی است که بارها سبب شده بر سرنوشت زندگی و یک بازی فوتبال براحتی اشک بریزیم و دل بسوزانیم. فوتبال بازی جمعی است و فرد هر چقدر هم که توانایی‌هایش بالا باشد، بدون کمک دیگران نمی‌تواند به نتایج خوبی برسد، نمونه‌اش هم تیم‌هایی در تاریخ فوتبال بوده‌اند که با وجود دار

ا بودن بازی‌کنان بزرگ و ستاره‌های نام آشنا، نتوانسته‌اند به نتایج چشم‌گیری دست پیدا کنند. در زندگی هم به‌طور معمول انسان‌های خود‌رای که به نظر جمعی و تجربیات دیگران در تصمیماتشان بی‌توجه بوده‌اند، به موفقیت‌های کم‌تری دست می‌یابند.

پاکی و ناپاکی و یا استفاده از روش‌های اخلاقی یا غیراخلاقی برای رسیدن به پیروزی وجه مشترک این دو است. کم نبوده‌اند آن‌هایی که در زندگی همانند یک بازی فوتبال دست به اعمال ناپسندی زده‌اند که از چشم داور بازی نیز دور مانده‌ است و به‌وسیله‌ی آن نیز به موفقیت‌هایی دست پیدا کرده‌اند، ولی بالاخره روزی پرده از این کارشان ب

رداشته شده است و آن‌ها را رسوا کرده. حتا اگر چنین اتفاقی هم روی ندهد روزی فرا خواهد رسید، که فرد نمی‌تواند با وجدانش کنار بیاید و لب به اعتراف گشوده و همه چیز را افشا می‌کند.

 


چیز دیگری که در فوتبال دایم در بین آن دو حالت در رفت و آمدیم، حمله و دفاع است. ثابت ماندن در هر کدام از این دو وضعیت سودمند نیست، برخی اوقات باید عقب بنشینیم و با تحلیل حریف دوباره به سمت او هجوم آوریم. در زندگی نیز زمان‌ه

 

ایی پیش می‌آید که باید بایستیم و دست از حرکت بر داریم و با تجدید قوا و بازنگری در رشوهایمان، بار دیگر بازی را از سر بگیریم. در زندگی نیز هم‌چون فوتبال در برابر پیش‌رفت‌مان مدافعان سرسختی ایستاده‌اند، که بدون گذر از آن‌ها دست‌یابی به هدف غیر‌ممکن است.

شاید یکی از مشهورترین جملات که درباره‌ی فوتبال بیان می‌شود، همان است که می‌گوید: « بی‌رحمانه‌ترین بازی دنیا فوتبال است». این جمله را زمانی به‌کار می‌بریم که در پایان یک مسابقه حق به حق‌دار نمی‌رسد و به نوعی عدالت درباره‌ی تیمی که برتر بوده و خیلی تلاش کرده است، برقرار نمی‌شود. خیلی وقت‌ها در زندگی نیز چنین است و برخی با وجود تلاش فراوان و پشتکار باز هم به چیزی که لیاقتشان بوده است دست نمی‌یابند و ناکام از دنیا می‌روند.
فوتبال زندگی است و زندگی بازی است هم‌چون فوتبال به شیرینی و دردناکی یک‌دیگر.
شباهت های زیادی بین بازی فوتبال و زندگی وجود داره که بعضیاشو میخوام بگم.
زندگی هم مثل فوتبال یه مبارزس. گاهی در تجربه های زندگی آدم گل می زنه و برنده میشه و گاهی هم مثل مالدیو 17 تا گل می خوره و آبروش میره. گاهی هم نه می بازه و نه میبره که اون همون روال عادی و کسل کننده زندگیه.


فوتبال یه کار گروهیه و پاس کاری معمولاً به نتیجه می رسه. زندگی هم یه مسئله اجتماعیه و شخص با کمک جامعه است که پیشرفت می کنه و به هدفش می رسه.
توی هر تجربه زندگی یه دروازه وجود داره که همون فرده که همه تلاش فرد رسیدن به اون هدفه و وقتی به اون می رسه احساس رضایت خاطر می کنه.
توی فوتبال هم گاهی یه توپ باد آورده روی پای فوتبالیست یا حریف میفته که منجر به گل میشه. توی زندگی هم گاهی یه سری مسائل که آدم انتظارش رو نداره اتفاق میفته که باعث پیروزی یا شکست میشه که اسمشو گذاشتن شانس.
توی فوتبال دریبل زدن وجود داره که فرد از بعضی از حریف هاش باید بگذره. توی زندگی هم رقابت فردی وجود داره که باید پشت سر گذاشته بشن.
توی فوتبال خطا وجود داره که باعث میشه توپ از فوتبالیست گرفته بشه و به حریف داده بشه که این هم خیلی شبیه به زندگیه. توی زندگی هم بعضی اشتباهات فردی وجود داره که باعث توقف انسان یا جریمه شدنش میشه.
توی فوتبای کارت زرد و قرمز میدن. توی زندگی هم گاهی اشتباهات اونقدر بزرگن که آدم یا میفته زندان یا حکم اعدام واسش صادر میشه.
توی فوتبال آفساید وجود داره که توی زندگی معادل وقتیه که انسان طمع میکنه یا میخواد بدون تلاش به هدف برسه که معمولاً هم به هدفش نمی رسه.
وقتی توپ به اوت میره معادل زمانیه که بطور موقت راهمون رو اشتباه رفتیم و فرصت رو به حریف دادیم. البته گاهی اوقات هم توی فوتبال و هم توی زندگی

لازمه.
توی فوتبال حرکات جوانمردانه وجود داره ، توی زندگی هم گاهی اینها رو می بینیم.
توی فوتبال اعتراض به داور وجود داره و توی زندگی هم گاه

ی انسان نسبت به سرنوشتش اعتراض داره.
احتمالاً شباهت های دیگه ای هم وجود داره ولی من معتقدم که با وجود همه این شباهت ها تفاوت های زندگی با فوتبال خیلی خیلی بیشترن. نه... فوتبال با زندگی خیلی فرق داره.
توی فوتبال اشتباهات داوری وجود داره ولی داور واقعی زندگی ما هیچ وقت اشتباه نمی کنه. اونقدر مهربونه که گاهی خطاهای ما رو که مستحق کارت زرد یا حتی قرمزه می بخشه. وقتی توپمون توی اوت میره دوباره اجازه میده که توپ زندگی به ما برگرده.... ما یه داوری داریم که ضمن عادل بون بخشندگی زیادی داره و همیشه فرصت ها رو در اختیارمون میذاره. وقتی هم که در زندگی شکست میخوریم دوباره اجازه میده بازی رو از اول شروع کنیم. آره به نظر من همین تفاوت کافیه که تمام شباهت ها رو دیگه در نظ

 

ر نگیریم. نه ... فوتبال با زندگی واقعی خیلی فرق داره... اشکال خیلی از ما آدما اینه که فکر می کنیم توی زندگی داریم فوتبال بازی می کنیم به همین خاطره که گل نمی زنیم یا از شکست هامون خیلی ناراحت میشیم و نا امید میشیم ولی توی زندگی واقعی همیشه یه چیزی وجود داره که به آدم دلگرمی و امید میده. پس زندگی کنید با امید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید