بخشی از مقاله

مقدمه

»مفهوم ارزشها، مفهومی مرکزي در تمامی علوم اجتماعی است. متغیـر وابسـته عمـده در مطالعـه فرهنگ، جامعه و شخصیت و متغیر مستقل عمده در مطالعه نگرشهاي اجتمـاعی و رفتـار اسـت«

(روکیچ، 1973، ص .(11

روکیچ، که نظریه ارزشهاي فردي را مطرح میسازد، آن را »باوري راسخ نسبت به شـیوة خاصـی از رفتار یا هدفی از زندگی که به لحاظ فردي یا اجتماعی در برابر انواع دیگري از رفتار یا اهـداف متفـاوت مرجح است«، تعریف میکند (روکیچ، 1973، ص .(5 فیدر (1988) ارزشهاي فـردي را هسـته مرکـزي شخصیت افراد میداند که بر رفتارها، نگرشها، ارزشیابیهـا، قضـاوتهـا، تعهـدهـا و رضـایت آنهـا از زندگی اثر میگذارند. جونز (1991) بر این باور است که ارزشهاي یـک فـرد، معیـار ارزشـیابی اعمـال وي بوده و رفتار اخلاقی یا غیراخلاقی او را توجیه میکند. شوارتز (1999) در یک تعریف پذیرفتهشـده، ارزشها را اهداف تصویبشدهاي میخواند که برانگیزانندة اعمـال و توجیـهکننـدة انتخـاب راهحـلهـا است. این اهداف ماهیت انگیزشی، مطلوب و فرامـوقعیتی داشـته و نقـش اصـول راهنمـا را در زنـدگی بهعهده دارند (شوارتز و ساگیو، .(1995 فراموقعیتی بودن ارزشها، بیانگر تأثیر نافـذ و گسـتردة آنهـا بـر سایر موقعیتهاي زندگی است.

هافستید و هافستید استدلال میکنند که ارزشها اصلیتـرین مـدخل تأثیرگـذاري فرهنـگ بـر رفتـار است (لی و کایی، .(2011 ارزشها مبناي نظام نگرشهـا، شـناخت، انگیـزش و رفتـار آدمـی را شـکل میدهند (همان). آنها قالبهاي انتزاعی شناخت اجتماعی هسـتند کـه بـهعنـوان تبیـینهـاي نیرومنـد و اثرگذار بر رفتار آدمی عمل میکنند (هامر و کاهلی، .(1988 ارزشهـا تعیـینکننـدة مهـم شـیوة عمـل و مسیر فعالیتها هستند. ارزشها خنثا نبوده و بار عاطفی دارند، تا جایی که سادلر از رابطه میـان ارزشهـا و اختلالات روانپزشکی سخن میگوید (نوربالا و دیگران، .(1386 از نظر اندیشـمندان مسـلمان مـلاك ارزش، مصلحت عمومی فرد در جامعه و مصلحت حقیقی آدمی اسـت؛ یعنـی هرآنچـه موجـب کمـال واقعی انسان میباشد. در این دیدگاه، ارزشها اصولی کلی، ثابت و مطلقاند که متـأثر از شـرایط نیسـتند، اما مصادیق آن بسته به شرایط تغییرپذیرند (مصباح، 1376، ص .(230 اسـلام ارزش حـاکم بـر فرهنـگ جامعه را مسئلهاي کلیدي در زندگی افراد و جوامع میداند و آن را سرآغاز هر حرکتـی برمیشـمارد. تـا آنجا که درك ارزشهاي واقعی و راستین تضمینکنندة سعادتمندي جامعه و روي آوردن بـه ارزشهـاي خیالی و بیاساس سوقدهندة آن به ورطه تباهی است (مکارم شیرازي و همکاران، 1374، ص .(125

شناسایی و تحلیل ارزشها در دانشجویان دکتری  ۹۲


نظریه ارزش- باور- هنجار پیشنهاد میکند که ارزشها از طریق شکلدهی نگرشهاي محیطی و بـه شیوة غیرمستقیم بر رفتار تأثیر میگذارند (استرن و دیگران، .(1999 این نظریـه، رفتـار را نتیجـه چنـدین متغیر میداند که از طریق یک زنجیرعلّةی به هم گره خوردهاند. ارزشهاي فـردي، کـه عناصـر مرکـزي شخصیت هستند، پایههاي این زنجیره را تشکیل میدهند و به باورهایی متمرکز بر روابط انسان- محـیط از طریق انتخاب و کنترل کردن اطلاعات دریافتی منجر میشوند. بنابراین، »فردي که به زیبـایی فیزیکـی طبیعت بیش از امور اجتماعی بها میدهد، ممکن است اطلاعاتی را بپذیرد کـه از بـاوري کـه هـر تغییـر محیطی تهدیدي جدي در برابر آن ارزش است، حمایت میکند« (استرن و دیتز، 1994، ص .(67

ارزشهاي فردي پیشبین خوبی براي مجموعهاي از نگرشها و رفتارهاست. براي نمونه، نگرش بـه روابط جنسی (فیدر، (2004، رفتار مصـرفی (گرونـرت و جـول، (1995، رأيدهـی (کپـرارا و دیگـران، (2006، دینداري (روکاس،(2005 و جهتگیري شـغلی و حرفـهاي (لان و همکـاران، .(2013 ارزشهـا همچنین عاملی تعیینکننده در تعهد سازمانی بـهشـمار مـیآینـد (فیشـر و اسـمیت، (2006 و بـر رفتـار اخلاقی در محل کار تأثیر میگذارند (فینگن، .(1994

تقسیمبنديهاي متفاوتی از ارزشها، با هدف بررسی آن در گروهها و شناسـایی عوامـل و پیامـدهاي آن بهعمل آمده است. آلپورت و همکاران (1970) در نخسـتین کوشـش رسـمی، ارزشهـا را بـه شـش دسته نظري، دینی، اجتماعی، اقتصادي، هنري و سیاسی تفکیک کردند. در کاربرديترین تقسـیمبنـدي و مطابق با نظریه ارزشهاي اساسی انسان (شوارتز، 1992، ص (14، ارزشها یک پیوستار انگیزشی مـدور شامل ده ارزش قدرت، پیشرفت، لذتطلبی، انگیختگی، خودرهبري، جهانی بودن، خیرخـواهی، سـنت، همرنگی و امنیت میباشد. این ارزشها با هم رابطه متقابل دارند و الگوي کلـی روابـط میـان آنهـا یـک ساختار دایرهاي را نشان میدهد. این ارزشها، از سه نیـاز همگـانی- نیازهـاي زیسـتی، نیـاز بـه تعامـل اجتماعی هماهنگ و نیاز به بقا و رفاه گروهها- سرچشـمه مـیگیرنـد. بـهویـژه لـزوم تعامـل اجتمـاعی هماهنگ به تغییرپذیري در فرهنگها میانجامد. شیکویچ و شوارتز (2012)، در تجدیدنظر بعـدي خـود و با روش تحلیل عاملی تأییدي با تفکیک جهانیشدن به دو زیرگروه (حفاظت از محیط و نگرانـیهـاي اجتماعی)، پیشرفت به دو زیرگروه (بلنـدپروازي و نشـان دادن موفقیـت)، خودفرمـانی بـه دو زیرگـروه (استقلال عمل و استقلال اندیشه)، امنیت به دو زیرگروه (امنیت شغلی و امنیت شخص)، و سنت بـه دو زیرگروه (سنت و فروتنی) پانزده ارزش نظري را تمیز دادنـد. اگرچـه شـواهد نشـان مـیدهـد کـه ایـن ارزشها، جهانیاند (شوارتز، 1992، ص 17؛ شـوارتز و همکـاران، (2001، امـا امکـان تفکیـک آنهـا بـه

۰۳  ، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۳۹۳۱

تعدادي بیشتر محال نیسـت (شـیکویچ و شـوارتز، .(2012 لطفآبـادي و نـوروزي (1383) در یـک تحقیق میهنی از دانشآموزان کشورمان، ده نوع ارزش شـامل ارزشهـاي فـردي، خـانوادگی، اقتصـادي، سیاسی، اجتماعی، هنري، علمی و نظري، دینی، ملی و جهانیشدن و جهانیسازي را بازشناسی نمودنـد. ارزشهاي موردنظر افراد، ملتها و گـروههـاي اجتمـاعی مختلـف متفـاوت اسـت (شـوارتز و بـاردي، .(2001 پژوهشگران فرهنگی معتقدند که رفتـار از فرهنگـی بـه فرهنـگ دیگـري متفـاوت اسـت؛ زیـرا گروههاي فرهنگی مختلف ارزشهاي متفـاوتی دارنـد (لیگـوهیرل و دیگـران، .(2009 در حقیقـت، فرهنگ مجموعهاي از ارزشهاي مشترك است که منجر به تمایز گروه خاصی از افراد از گـروه دیگـري میشود (پیزام و همکاران،.(1997 افزون بر این، ارزشها حالت سلسلهمراتبی دارنـد (شـوارتز، 1992، (1994 و افراد در یک مجموعه ارزشها، دست به اولویتبندي میزنند. وقتـی فـرد ارزشهـایش را بـر حسب اهمیتی که برایش دارند مرتب میکند، نظام ارزشی خود را شکل میدهد. نظام ارزشی فرد ثابـت نمیماند و طی دوران نوجوانی و سالهاي پس از آن تغییر میکند (کرامتیمقدم و دیگـران، .(1386 ایـن تغییر در اموري همچون کسب ارزشهاي جدید و ویرانی ارزشهاي سنتی منعکس مـیشـود (همـان). بنابراین، ثبات نسبی ارزشهـا در طـول موقعیـتهـا و زمـان نشـان داده شـده اسـت (شـوارتز، .(2006 ارزشها در برابر تغییر مقاومت میکنند و به اندازة کافی باثبات هستند که نقش معیارهـا یـا مـلاكهـاي عمل را ایفا کنند (لی و کایی، .(2011 در این زمینه، شواهد نشان میدهد ارزشهـا و نگـرشهـا، کـه در قیاس با ارزشها به اهداف و موقعیتهاي ویژهاي مرتبط هستند، تا حـدودي توسـط یـک مؤلفـه ارثـی تعیین میشوند. براي نمونه، نیمی از تغییرپـذیري در ارزشهـاي نـوعدوسـتی و همـدلی توسـط عامـل ژنتیک تعیین میشود (راشتون و همکاران، (1986 و این میـزان بـراي مسـئولیتپـذیري اجتمـاعی %42 است (راشتون، .(2004 از سوي دیگر، تـا حـدودي نظـام ارزشـی از تجـارب اثـر مـیپـذیرد و عوامـل اجتماعی و فردي از راه فرایند جامعهپذیري یا انتقال محیطی بر شکلگیـري ارزشهـا تـأثیر مـیگذارنـد (شوارتز و باردي، .(2001 بر این اساس، آموزش ارزشها مطرح میشود.

بررسی نظام ارزشی دانشجویان، بهویژه مورد توجـه بـوده اسـت. ایـن افـراد از یـکسـو، بـهعنـوان محصولات نظام آموزشی کشور، جایی که آموزش ارزشها مورد تأکید است، و از سوي دیگر، بهعنـوان نیروهاي متخصصی که با حضور زودهنگام در عرصههاي مختلف اجتماعی، اقتصـادي و سیاسـی تـأثیر تعیینکنندهاي بر تحولات جامعه خواهند داشت، توانستهاند توجه پـژوهشهـایی از ایـن نـوع را جلـب کنند. تحقیقات پیشین در ارتباط با ارزشهاي دانشجویان، نتایج متفاوتی را بـهدسـت داده اسـت: برخـی

شناسایی و تحلیل ارزشها در دانشجویان دکتری  ۱۳


ارزشهاي اقتصادي (روشـنفـر، (1390، تعـدادي ارزشهـاي اجتمـاعی (نوربـالا و دیگـران، (1386 و برخی دیگر نیز ارزشهاي دینی (همـان) را ارزشهـاي غالـب در دانشـجویان دیدنـد. از سـوي دیگـر، تحقیقات روشنفر (1390) بیانگر کمرنگ شدن ارزشهاي اجتماعی و مذهبی و گـرایش افراطـی قشـر تحصیلکرده به ارزشهاي مـاديگرایانـه اسـت. لطفآبـادي و نـوروزي (1383) نیـز در یـک بررسـی تأملبرانگیز، اظهار داشتند که چالش جهانیشدن با تـأثیر بـر حـوزههـاي سیاسـی، نظـامی، اقتصـادي و حقوقی بر فرهنگ و تعلیم و تربیت اثر کرده و نظام ارزشی گروههـاي وسـیعی از جوانـان کشـور مـا را بهویژه آنهایی که به تحصیلات بالاتر دست مییابند، متزلزل ساخته، تا جایی کـه ارزشهـاي ایـن گـروه متفاوت از انتظاراتی است که بزرگسالان متعهد به ارزشهاي کلاسیک و ملی دارند.

مقایسه ارزشهاي دانشجویان در سالهاي مختلف تحصیل، بیانگر این است کـه ارزشهـاي غالـب دانشجویان در سالهاي اول بیشتر جنبه نظري داشته، ولی در سالهاي بعد جنبـه عملـی و کـاربردي بـه خود میگیرد (هلکاما و دیگران، (2003، هماهنگی و انسجام ارزشها در دانشجویان سال آخر، بیشـتر از تازهواردها است و دانشجویان جوانتر به لحاظ ارزشی از منش آزادتري برخوردارند (همان).

در حوزة ارزشها، خلأ پژوهش در دانشجویان دکتري بهعنوان محصولات نهـایی نظـام آموزشـی و قشري با تأثیرگـذاري بسـیار بـر فراینـدهاي پـیشروي جامعـه مشـهود اسـت. آایـلزومـاً ارزشهـا در دانشجویان دکتري، همان ارزشهاي شناخته شده است؟ یا آنها به دلیل شرایط ویژة خود، صـرفنظـر از استعداد ذاتی یا مهارتهاي آموختهشده، ارزشهاي متفاوتی دارند؟ بیتردیـد ارزشهـاي ایـن گـروه از دانشجویان تأثیر خود را بر آیندة جامعه نشان خواهـد داد. بنـابراین، شناسـایی آن نـهتنهـا خواسـتههـا و اولویتهاي این افراد را آشکار میکند، بلکه کارآمدي خطمشـی آموزشـی را نمایـان سـاخته و مـا را در پیشبینی تحولات پیشرو و آسیبشناسی آن یاري میدهد. بدین منظور، هدف از انجام ایـن پـژوهش، شناسایی ارزشها در دانشجویان دورة دکتري میباشد.

روش تحقیق

این مطالعه در سالهاي 1391 و 1392 در دانشگاه تبریز، با رویکرد پدیدارشناسی و روش تحقیـق کیفـی به انجام رسید. بکر بودن این بررسی در دانشجویان دکتري و تردید نسبت به کارآیی مدلهاي شناختهشدة ارزشها در این گروه، به سبب شرایط ویژة اعضاي آن، دلیل انتخاب شیوة مذکور است. تحصیل در مقطع دکتري، مرد بودن و گذراندن دستکم دو نیمسال معیارهاي انتخاب نمونه بود. مرد بودن به دلیل پرهیز از

۲۳  ، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۳۹۳۱

پیچیدگی و گذراندن حداقل دو نیمسال، با هدف آنکه شـرکتکنندگان شـرایط هیجـانی زمـان ورود بـه دانشگاه را پشت سر گذاشته باشند و به نوعی تثبیت در ارزشها رسیده باشند، بـه مطالعـه افـزوده شـده است. از روشهاي نمونهگیري گلوله برفی و هدفمند در این مطالعه استفاده شـد. تعـداد نمونـه، کـه تـا رسیدن به اشباع در دادهها ادامه یافت، 14 نفر از گروههاي آموزشی مختلف را شامل شد.

از مصاحبه باز و سازماننیافته براي حصول اطلاعات موردنیاز استفاده شـد. سـکونت پژوهشـگر در خوابگاه دانشجویی و آشنایی با دانشجویان گروههـاي آموزشـی مختلـف و دعـوت از شـرکتکننـدگان توسط دوستان مشترك امکان بهرهگیري از نمونه متنوع و ترغیب پاسخگویان به ارائه پاسـخهـاي واقعـی را مقدور ساخت. در ابتدا، از شرکتکنندگان خواسته شد تا ارزشهاي خـود را بیـان کننـد. پاسـخهـاي شرکتکنندگان با طرح پرسشهایی راجع به چرایی اهمیت و چگونگی تأثیر آن ارزش بر زندگی آنهـا و سپس سؤال »آیا ارزش دیگري داري یا موضوع دیگري هست که براي تو ارزشی فراتر یا معـادل مـوارد مطرح شده داشته باشد؟« پیگیري شد. مصاحبهها بنا به تمایل شرکتکننـدگان در اتـاق محـل سـکونت پژوهشگر، اتاق محل سکونت پاسخگو یا محوطه خوابگـاه دانشـجویی انجـام گرفـت و بـین 30 تـا 60 دقیقه به طول انجامید. با فهرست کردن پیشفرضهاي محقق، که حاصل تجربه و مطالعـه بـود، پـیش از جمعآوري دادهها و نیز در جریان کار از تأثیر آنها بـر نتیجـه پـژوهش جلـوگیري بـه عمـل آمـد. مـرور گسترده بر پیشینه تا اتمام تحلیل دادهها به تعویق افتاد.

شرکت در پژوهش اختیاري بود. محرمانه ماندن اطلاعات و حق کنارهگیري یا پاسخ ندادن به برخـی یا تمام سؤالات مصاحبه و نیز چگـونگی انتخـاب نمونـه و هـدف از انجـام پـژوهش در آغـاز کـار بـه شرکتکنندگان اطلاع داده شد و جریان مصاحبه با رضایت آنهـا ضـبط شـد. پـس از اتمـام مصـاحبه و شنیدن آن براي چندینبار، متن و بیانات شرکتکنندگان استخراج شد و بـا روش پیشـنهادي اسـمیت و همکاران (1999) مورد تحلیل قرار گرفت. به این ترتیب، نسخهها مکرر خوانـده شـد و جمـلات مهـم آنها در مورد ارزشهاي شرکتکنندگان استخراج و عنوان داده شد. آنگاه متغیرها بـر مبنـاي ارتباطشـان دستهبندي و به خوشههایی سازمان داده شدند. با تلفیق خوشـههـا، توصـیفی از ارزشهـاي دانشـجویان بهعمل آمد.

براي اطمینان از اینهمانی دادهها، یافتهها با شرکتکنندگان در میان گذاشته شد. آنها هماهنگی آن بـا تجربیات خویش را تأیید کردند. از یک دانشجوي دکتري، که در تحقیـق پدیدارشناسـی تجربـه داشـت، در بازنگري نسخهها و تحلیل دادهها استفاده شد. علاقهمندي محقـق بـه پدیـدة تحـت بررسـی، تمـاس

شناسایی و تحلیل ارزشها در دانشجویان دکتری  ۳۳


طولانیمدت با دادهها، استفاده از نظرات افراد مطلع و حفظ مستندات در تمـام مراحـل مطالعـه، قابلیـت تأیید پژوهش را تضمین نمود. کنار هـم قـرار دادن بیانـات شـرکتکننـدگان، یادداشـتهـاي عرصـه و مضمونهاي استخراج شده و بهرهگیـري از رهنمودهـاي دو تـن از اسـتادان پـژوهشهـاي کیفـی، هـم همسانی و هم قابلیت تأیید یافتهها را ممکن میساخت.

یافتههای پژوهش

بررسی دادهها، مضمونهاي زیـر را در خصـوص ارزشهـاي دانشـجویان دورة دکتـري بـه دسـت داد: ارزشهاي اخلاقی، ارزشهاي دینی، ارزشهـاي خـانوادگی، ارزشهـاي اجتمـاعی، ارزشهـاي مـادي، ارزشهاي ملی، نوعدوستی، پیشرفت شخصی، مفید بودن، نمایش خود واقعی، احترام نفس و ایمنی.

.1 ارزشهاي اخلاقی

بسیاري از دانشـجویان شـرکتکننـده در پـژوهش راسـتگـویی، یکرنگـی، وفـاي بـه عهـد، دوري از تملقگویی، پرهیز از خیانت و رعایت حقوق دیگران را اصلیترین باور ارزشی خود عنوان کردنـد و بـر تعهد به آن اصرار داشتند. این دانشجویان ریشه بسیاري از مشکلات جوامـع را عـدم التـزام افـراد آن بـه رعایت ارزشهاي اخلاقی میدانستند. آنها احساس گناه و عذاب وجدان را پیامدهاي معمول تـرك ایـن ارزشها برمیشمردند. یکـی از دانشـجویان گفـت: »یـک مجموعـه باورهـا و اعتقـادات اخلاقـیمـثلاً راستگویی، حقالناس براي من بسیار مهم است. نمیتوانم رعایت نکنم، عذاب وجدان مـیگیـرم. ایـن براي من مهم است که حتی ذرهاي حق کسی را پایمال نکنم. براي ایـن حاضـرم چیزهـاي دیگـه را فـدا کنم. از شغلم بگذرم.« شرکتکنندة دیگري رعایت این ارزشها را معادل با »انسـان بـودن« عنـوان کـرد: »براي من رعایت ارزشهاي انسانی مهم است. انسان بودن، فارغ از هر دین و مذهبی که داري.«

.2 ارزشهاي دینی

اعتقادات مذهبی و باورهاي دینی، یکی از ارزشهاي غالـب شـرکتکنندگان بـود. ایـن شـرکتکنندگان حضور خداوند در تمامی عرصهها را احساس میکردند. رضایت او را بر دیگر امور مقـدم میپنداشـتند. آنها ارزشهاي دیگر را تحت عنوان این ارزش مینویی میدیدند و سعادت واقعی را همانا گردن نهادن به مشیت خداوندي میدانستند. شرکتکنندهاي در این خصوص گفت: »هر ارزشی، ارزشش را از ارتباطش با خدا میگیرد.« براي این افراد، باورهاي مذهبی روحیه امید، توان تحمـل دشـواريها و آرامشخـاطر را موجب میشود. یکی از شرکتکنندگان گفت: »وقتی خدا را داري، نگرانی جایی ندارد.«

۴۳  ، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۳۹۳۱

بیشتر این شرکتکنندگان ضمن تأکید بر اهمیت انجام رفتارهاي معمول آیینی، اعتقادات و باورهـاي دینی را شاخصی اصیل و پشتوانهاي محکم میدیدند. براي نمونه، »خدا و رضایت او اصـلیتـرین ارزش است و براي این مهم راههاي زیادي وجود دارد. اگرچه مـن خـودم اجـراي دسـتورات دینـی را وظیفـه میدانم، ولی این اعتقادات است که اصل است.«
.3 ارزشهاي خانوادگی

حفظ حرمت خانواده، رضایت خانواده و کمـک بـه اعضـاي خـانواده، بـهویـژه والـدین از اصـلیتـرین ارزشهاي دانشجویان شرکتکننده بود. آنها خود را متعلـق بـه کـانون خـانواده مـیدانسـتند. موقعیـت، داشتهها و ارزشهاي خود را مدیون خـانواده و فـداکاري والـدین مـیدیدنـد و بـراي رفـاه و پیشـرفت خانواده، احساس تعهد میکردند. یکی از دانشجویان میگفت: »حاضرم بـراي رضـاي خـانوادهام خیلـی چیزها را از دست بدهم؛ یعنی اونا بیشتر از خودم برام ارزش دارند.« دانشجوي دیگري مـیگفـت: »یـک ارزش خیلی بزرگ من این است که به خانوادم کمک کنم، مخصوصاً پـدر و مـادرم. حـالا هـر جـوري، مادي، معنو.يمثلاً من براي بورسم نمیخوام شهر دیگه بزنم. در آینده میخواهم هـم کنارشـون باشـم، هم آنها را کمک کنم.«

شرکتکنندگان در ازاي سختیهایی که خانواده براي آنها و پیشرفتشان متحمل شده بود، احسـاس مسئولیت میکردند و مصمم به جبران دینی بودند که بر گردنشان نهاده شده بود. براي نمونه، »مـیدونـی یه جوري دین حساب میشه.« آنها همچنین تعلق و خدمت به خانواده را به علاقه قلبـی خـویش نسـبت میدادند. شرکتکنندهاي میگفت: »براي اینکه شدیاً من خودم به خانوادم علاقهمندم، به پدر و مادرم.«

تعدادي از شرکتکنندگان در این خصوص بـه تشـکیل خـانواده و شـروع زنـدگی مشـترك اشـاره کردند. آنها این مرحله از زندگی را حساس قلمداد نموده، بر این عقیده بودند که حضور فـرد شایسـته و مورد علاقه میتواند زندگی را جلوة نو داده، آن را معنایی تازه بخشد. تا جـایی کـه یکـی از ایـن افـراد، شریک مدنظر را ناجی معرفی نمود. »زندگی مشترك براي من ارزش خاصی دارد. زندگی بـا فـردي کـه سالهاست میشناسمش و بهش علاقه دارم. احساسم اینه که با اومدن او، زندگیم معنا پیدا مـیکنـه و از این بلاتکلیفی نجات پیدا میکنم.«

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید