بخشی از مقاله
مقدمه:
انسان در درون خانواده متولد ميشود، رشد مي يابد و بسياري از امور و مفاهيم را از خانواده مي گيرد و همواره با آن سر و كار دارد، بنابراين مهمترين تجربيات انساني كه اساسي ترين عوامل شكل دهندة شخصيت محسوب ميشود در درون خانواده شكل مي گيرد. خانواده نخستين
مدرسه و مهد اصلي تربيت است، كارگاه اصلي الگوسازي است، زمينه ساز تحول و تكامل است. ما هيچ بنيادي را نمي شناسيم كه جنبة سرنوشت سازي و تربيت از خانواده مؤثرتر باشد. كودك درسهاي اصلي و اساسي خود را از خانواده مي گيرد هر سازندگي يا اشتباهي كه در آن واقع گردد مستقيماً در كودك اثر مي گذارد.
خانواده عامل انتقال فرهنگ، تمدن، ادب و سنن است و اهميت آن هميشگي است و براي دوام و بقاي جامعه و تمدن و فرهنگ راهي جز آن وجود ندارد. از لحاظ واحد مي يابيم كه خانواده كوچك است ولي از لحاظ اهميت بسيار مهم و بزرگ است. زيرا هستة اصلي و زيرساز جامعه هاي بشري است.
خانواده در كودكان داراي دو گونه تأثير است: وراثتي و محيطي
در بعد وراثت بايد گفت كودكان وارث بسياري از صفات و ويژگيهايي از والدين خويشند، ازجمله: ساخت و اسكلت بندي بدن، مسائل مربوط به جنبه هاي هوشي و استعدادي، بيماريهاي جسمي و رواني، مخصوصاً آنها كه مزمن بوده اند، جنبه هاي مربوط به فيزيولوژي و وظايف اعضا و قد و رنگ و طول عمر و حتي طاسي سر، ويژگيهاي مربوط به خون و ارهاش آن.
در جنبة محيط بايد گفت طفل تحت تأثير محيط داخل رحم و محيط بيرون است. سلامت يا عفونت هاي رحمي به كودك سرايت كرده و اثرات كشنده اي مي تواند داشته باشد. محيط خارج رحمي براي او امري حتمي و اجتناب ناپذير و حتي غيرقابل انتخاب و نوع تربيت آن تحميلي و اجباري است. طبيعي است كه كودك در چنين محيطي شكل گيرد و نتواند از جبر محيط لااقل در دوران كودكي رهايي يابد.
افراد يك خانواده، ساخته و پرداخته عوامل محيطي وراثتي هستند و به همين دليل
شخصيت شان شديداً تحت تأثير اين عوامل است تا حدي كه مي توان گفت كودك آئينهاي تمام نما از معجون و تركيب شخصيت والدين است. شرايط عادي و يا بحرانهاي خانوادگي د
ر او شديداً اثر گذارده و رشد آنان را تحت نفوذ قرار خواهد داد. (قائمي، 1374)
خانه مكاني است كه شخصيت اوليه انسان در آنجا شكل گرفته و سنتها و الگوها، قوانين و همين طور ضوابط آن، در كودك اثر داشته و براي او مي تواند مثبت يا منفي باشد. زماني بيشتر مي توان به اهميت خانواده واقف شد كه فردي عاري از خانواده بشود و به خاطر مسائلي همچون طلاق، مرگ، و ... از خانواده جدا شود. خانواده مي تواند عامل سازندگي يا ويراني و نابودي اعضا خود مخصوصاً كودكان شود، خانواده مي تواند سلامت و شرافت و يا انحرافات و اختلال در فرد ايجاد كند. خانواده همچنين در تذهيب اخلاق، حفظ سلامت جسمي و رواني و تربيت افراد تشكيل دهندة خود مؤثر است، در صورت موجود بودن كانون گرم خانوادگي همراه با سلامت و تربيت صحيح، مي تواند عامل پيشرفت و تكامل هر يك از اعضاي خود باشد.
بطور كلي مي توان اينگونه بيان كرد كه خانواده جايي است كه تعليم و تربيت همه جانبة كودك در آنجا صورت مي گيرد. كودك طي تماسهاي روزانه خود با اعضاي خانواده با دنياي اطراف خويش آشنايي حاصل مي كند و در معرض تجربيات جديد و فراگيري قانونمندي و اصول زندگي مي باشد. اكثر متخصصين امور تربيتي، به نقش اساسي والدين در شكل گيري شخصـــيت كودك تأكيد ورزيده و خانواده را به عنوان هستة اجتماعي معرفي مي كنند. (نجاتي، 1371)
يكي از مهمترين مشكلاتي كه معمولاً نظامهاي آموزش و پرورش جهان، با آن روبرو مي باشند و به عنوان عمده ترين معضل نظام آموزش محسوب مي گردد افت تحصيلي است كه هر سال بگونه هاي مختلف مقدار قابل توجهي از منابع انساني و اقتصادي جامعه را تلف نموده و موجب آثار زيانبار و جبران ناپذيري در حيات فردي و خانوادگي افراد مردود برجاي گذارده و نابساماني هاي اجتماعي فراواني نيز به وجود آورده و كارايي و باروري نظامها را با نقصان روبرو مي سازد.
با توجه به مهم بودن اين مسئله خاص و عام هر يك به دلايلي چند به اين مسئله توجه داشته و غالباً از بهاي سنگين اين ضايعه و يا اتلاف منابع عظيم مالي و انساني صحبت مي كنند و در اين ميان مجامع علمي و فرهنگي بخصوص دست اندركاران تعليم و تربيت با تحقيقات و پژوهشهاي پر دامنه خود سعي در كاهش انواع افت تحصيلي دارند كه علاوه بر جلوگيري از خسارتهاي اقتصادي و مالي باعث تخفيف مشكلات رواني و اجتماعي در سطح خانواده ها و جامعه مي گردد و گاهي انتقال ميراث فرهنگي جامعه، پرورش استعدادهاي دانشآموزان و آماده سازي آنان براي شركت فعال در جامعه را سبب مي شوند.
امروزه در كشور ما نيز اين پديده به ميزان چشمگيري رقم بالايي را به خود اختصاص داده و موجب تلف شدن استعدادهاي بالقوه انساني و توان مالي خانوادهها و جامعه مي گردد كه شناخت انواع و ابعاد اين افت، و تحليل اين مسئله و تجسس در علل بوجود آورندة آن و راههاي م
قابله با آن يكي از مهم ترين موضوعهاي پژوهشي و تحقيقي نظامهاي آموزش و پرورش است. بسياري از افراد ناتواني دانش آموز در يادگيري مواد درسي را افت تحصيلي مي دانند به نظر مي رسد كه اين تصور درست نباشد چرا كه ناتواني كودك در فراگيري دروس ممكن است از نقصان ذهني و محدوديتهاي آن ناشي شود درحاليكه افت تحصيلي به معناي نزول از سطح بالاتر به سطح پايين تر در تحصيل و آموزش است.
به منظور تمايز بين اين قبيل ناتوانيها و افت تحصيلي ارائه تعريفي از افت تحصيلي لازم و ضروري است. «افت تحصيلي به كاهش عملكرد تحصيلي دانش آموز از سطحي رضايت بخش به سطحي نامطلوب گفته ميشود» توجه به تعريف فوق نشان مي دهد كه مقايسه دو بخش عملكرد تحصيل قبلي و فعلي دانش آموز بهترين شاخص از افت تحصيلي است. (ليامي، نجاريان، مكوندي 1373)
از آنجا كه افت تحصيلي علاوه بر نظام آموزش (هدفها و برنامه هاي آموزش، مواد درسي، برنامة درسي، وضعيت و نقش معلمان و مديريت آموزش، روشهاي تدريس ...) با فرهنگ
و نظام اجتماعي، ساختار سياسي و نظام خانوادگي هر كشور رابطه تنگاتنگي دارد، محقق را بر آن مي دارد تا در تحقيق و پژوهش خود ارزيابي هاي دقيقي از عوامل خانوادگي مؤثر بر تكرار پاية دانشآموزان مقطع راهنمايي داشته باشد.
بيان مسئله
افت تحصيلي را به دو صورت كمي و كيفي طبقه بندي مي كنند. افت كمي به صورت نسبت دانشآموزاني كه نمي توانند يك دورة آموزشي را بر اساس هدفهاي آموزشي آن دوره بگذرانند به كل دانشآموزاني كه وارد دورة آموزشي مذكور مي شوند تعريف ميشود. و افت كيفي منظور درصد معيني از دانشآموزان هستند كه از عهدة گذراندن امتحانهاي رسمي برمي آيند اما مهارتها و توانائيهاي لازم را آنچنان كه در هدفهاي آموزشي و پرورشي پيش بيني شده است، به دست نمي آورند. (شريفي، 1369)
در اين تحقيق نيز به مسئله تكرار پاية تحصيلي يا مردودي كه فقط جنبة كمي بازدهي نظام آموزش و پرورش كه در چارچوب نمرات درس دانشآموزان است مي پردازيم تا با بررسي آماري درصد دانشآموزان مردود به نتايجي مثمر ثمر رسيده و آن را مورد استفاده قرار دهيم.
در تعريف مردودي يا تكرار پايه تحصيلي مي توان گفت كه «تكرار يك كلاس براي دانش آموزي كه در خلال يك سال تحصيلي در همان كلاس و پايه كه در سال قبل به سر مي برده به تحصيل ادامه مي دهد و همان كاري را انجام مي دهد كه در سال گذشته نيز انجام داده است» (امين فر، 1365)
ضرورت پژوهش
امروزه يكي از مشكلات عمده نظام آموزشي كشور ما پديدة مردود شدن دانشآموزان است كه علاوه بر خسارات اقتصادي كه رقم قابل توجهي را به خود اختصاص مي دهد و با توجه به تأثيرات فراوان مردود شدن در حيطه فردي و اجتماعي مي توان برخي از علل اين پد
يده را شناسايي كرده و به دنبال آن با ارائه راه كارهاي مناسب با اين معضل فردي، اجتماعي مقابله كرد و موجب جلوگيري از هدر رفتن نيروي بالقوه انساني و مالي گرديد.
چاره انديشي در اين زمينه:
1) موجب جلوگيري از هدر رفتن نتايج مادي و معنوي و نجات انسانهايي است كه پس از شكست تحصيلي زمينه مساعدي براي بزهكاريهاي اجتماعي دارند.
2) جلوگيري از اين امر با كاهش تعداد مردودين باعث خواهد شد كه نظا
م آموزشي بتواند امكانات تحصيلي در اختيار افرادي كه اين مردودين جاي آنها را اشغال كرده اند قرار دهد.
3) از تراكم كلاسها كاسته شود و كيفيت آموزشي بهبود يابد.
4) منابع را در اختيار بهبود برنامه هاي تربيت معلم و مواد آموزشي، كمك آموزشي و غيره قرار دهد كه ضعف و كمبود آنها عامل اصلي افت تحصيلي و مردودي به شمار مي آيد.
سئوالهاي1 پژوهش
پژوهش حاضر به دنبال پاسخ براي پرسشهاي مطروحة زير است.
1- آيا بين ميزان تحصيلات والدين و مردود شدن فرزندان رابطه اي وجود دارد؟
2- آيا بين ميزان درآمد والدين و مردود شدن فرزندان رابطه اي وجود دارد؟
3- آيا بين عدم روابط صميمي والدين با فرزندان و مردود شدن آنان رابطه اي وجود دارد؟
4- آيا بين جداييهاي والدين (فوت، طلاق) و مردود شدن فرزندان آنان رابطه اي وجود دارد؟
5- آيا بين علاقه و انتظار كمتر والدين به تحصيل فرزندان و مردود شدن آنان رابطه اي وجود دارد؟
6- آيا بين عدم روابط والدين دانش آموز با معلم دانش آموز و مردود شدن فرزندان آنان رابطه اي وجود دارد؟
7- آيا بين مهاجرت و جابهجايي خانواده و مردود شدن فرزندان آنان رابطه اي وجود دارد؟
8- آيا بين عدم وجود منابع و مواد خواندني در خانه (كتاب، روزنامه، مجله) و مردود شدن فرزندان رابطه اي وجود دارد؟
9- آيا بين عدم آموزشهاي درسي و غير كلاسي (مثل معلم خصوصي و كلاس تقويتي و متفرقه و كمك خانواده) و مردود شدن رابطه اي وجود دارد؟
10- آيا بين تعداد فرزندان خانواده و مردود شدن رابطه اي وجود دارد؟
11- آيا بين ترتيب تولد فرزندان و مردود شدن رابطه اي وجود دارد؟
فرضيه هاي1 پژوهش
فرهنگ وبستر2 فرضيه را چنين تعريف مي كند: «فرضيه عبارت است از حالت يا اصلي كه اغلب بي آنكه اعتقادي نسبت به آن موجود باشد، پذيرفته ميشود تا بتوان از آن نتايج م
نطقي استخراج كرد، و بدين ترتيب مطابقت آن را با واقعيتهائي كه نزد ما معلوم است يا مي توان آنها را معلوم ساخت آزمود.» 0(هومن 1380)
فرضيه هاي پژوهش به شرح زير مي باشد:
1- ميزان تحصيلات والدين دانشآموزان مردود كمتر از تحصيلات والدين دانشآموزان عادي است.
2- ميزان درآمد والدين دانشآموزان مردود كمتر از درآمد والدين دانشآموزان عادي است.
3- روابط صميمي والدين با دانشآموزان مردود كمتر از روابط صميمي والدين با دانشآموزان عادي است.
4- ميزان جدايي (فوت، طلاق) والدين دانشآموزان مردود بيشتر از والدين دانشآموزان عادي است.
5- ميزان علاقه و انتظار تحصيل والدين دانشآموزان مردود كمتر از والدين دانشآموزان عادي است.
6- ميزان روابط والدين با معلم دانشآموزان مردود كمتر از روابط والدين با معلم دانشآموزان عادي است.
7- ميزان مهاجرت و جابه جايي والدين دانشآموزان مردود بيشتر از والدين دانشآموزان عادي است.
8- ميزان وجود منابع و مواد خواندني در خانه (كتاب، روزنامه، مجله) دانشآموزان مردود كمتر از منابع موجود در خانه دانشآموزان عادي است.
9- ميزان آموزشهاي درسي غير كلاسي (مثل معلم خصوصي و كلاس تقويتي
و متفرقه و كمك خانواده) دانشآموزان مردود كمتر از دانشآموزان عادي است.
10- ميزان جمعيت خانوادة دانشآموزان مردود بيشتر از جمعيت خانوادة دانشآموزان عادي است.
11- فرزندان غير اول بيشتر از فرزندان اول خانواده مردود مي شوند.
تعريف مفاهيم و اصطلاحات
در اغلب موارد به منظور آنكه رابطه اي كه در فرضيه بيان شده آزمون پذير باشد، يعني بتوان آن را از طريق مشاهده و آزمايش آزمود، لازم است متغيرهاي مورد مطالعه از شكل انتزاعي و مفهومي خارج و به شكل عملي تعريف شود به بيان ديگر، پژوهشگر متغيرهاي مورد مطالعه خود را به صورت عملي تعريف و نامگذاري مي كنند (هومن، 1380) در اين پژوهش نيز هر يك از متغيرها1 به صورت عملياتي2 تعريف شده است و در پايان به هر يك از مؤلفهها نمرهاي داده شده است.
متغير مستقل3: عوامل خانوادگي (تحصيلات والدين، درآمد والدين روابط والدين با فرزندان، جدايي والدين، توجه و علاقه و انتظار والدين به تحصيل فرزندان، رابطة والدين با معلم دانش آموز، مهاجرت و جابجايي، منابع و مواد خواندني در خانه، آموزشهاي درسي و غير كلاسي، تعداد خانوار جنسيت)
1- تحصيلات والدين: منظور از تحصيلات والدين مدركي است كه با تحصيل در مدارس براي آنان صادر شده است.
2- روابط والدين با فرزندان: سطح طرد كنندگي و تأييد كنندگي: مقصود از والدين طرد كننده به خانواده هايي اطلاق ميشود كه در آنها وضع رفتاري والدين موجب ميشود فرزند از پدر و مادر خود فاصله بگيرد و در نتيجه از خانواده گريزان شود و مقصود از والدين تأييد كننده والديني است كه با خوشرويي به پيشنهادهاي فرزندان خود توجه مي كنند و به نظر و عقايد آنها احترام مي گذارند و به نيازهاي آنها و آرزوهايشان علاقه مند هستند. آنها را به اظهار نظر و ابراز وجود ترغيب مي كنند و هرگونه رفتار خوب را مورد تحسين و ستايش قرار مي دهند. (انجمن اوليا و مربيان ايران، 1358)
3- جدايي والدين: طلاق و مرگ والدين
4- توجه، علاقه و انتظارات: تأثيرگذاري فرد بر ديگران است كه در اين تحقيق تأثيرگذاري والدين بر فرزندان و دانشآموزان است كه از طريق ابراز علاقه و نگرش مثبت به فرزندان يا دانشآموزان است و يا نگرش منفي و عدم توجه و علاقه به خود و كارهاي او.
5- مهاجرت و جابجايي: منظور از مهاجرت و جابهجايي تغيير محل سكو
نت خانواده از شهري به شهري كه دانش آموز در آن تحصيل مي كند، است.
6- منابع و مواد خواندني در خانه: منظور كتابهاي غيردرسي، مجله هاي مختف، روزنامه و ... مي باشد.
7- آموزشهاي درسي غير كلاسي: منظور آموزشهاي درسي غيركلاسي، كلاسهاي جبراني، تقويتي، معلم خصوصي، و كمك خانواده است كه از طرف خانواده براي فرزندانشان تدارك ديده ميشود.
8- تعداد خانوار: منظور تعداد افراد خانواده است.
متغير وابسته : مردود شدن دانشآموزان دختر مقطع راهنمايي.
مردود شدن2: مردود شدن به معناي عدم موفقيت دانشآموزاني كه در بخشي از يك نظام آموزشي پذيرفته شده اند در دست يابي به معيارها، ملاك هايي كه براي موفقيت آنها در هر سال تحصيلي تعيين گرديده است. در بيشتر نظامهاي آموزشي اين معيارها و ملاكها هدفهاي هر سال تحصيلي را به طور يكسان براي همه دانشآموزان يك پايه تحصيلي قرار مي دهند. و اين عدم موفقيت بر اساس ارزيابي مدرسه از كار دانشآموزان در خلال يك سال تحصيلي و يا بر اساس امتحاني كه در پايان سال انجام مي گيرد. در اينجا منظور دانشآموزاني است كه در پايان سال تحصيلي 82-81 در كارنامه هايشان مردود اعلام شدهاند.
متغير مداخله گر1: يادگيري2 يك صفت نهاني و باطني است و فقط مي توان آن را از روي رفتار فرد استنباط كرد. در اينجا يادگيري با رفتار دانشآموزان به صورت كلامي و غير كلامي از طريق نمره هاي ثبت شده در كارنامه هاي تحصيلي فهميده ميشود.
متغير كنترل كننده3: اين متغير توسط آزمايشگر كنترل ميشود تا اثر آنها با اثر متغير مستقل آميخته نشود و هرگونه اثر احتمالي آنها در پديده مورد مشاهده حذف يا خنثي گردد.
1- سن4: سن همة آزمودنيهاي تقريباً بين 13 سال تا 17 سال كامل قرار گرفته، كه در كلاس سوم راهنمايي مشغول به تحصيل مي باشند جهت پژوهش انتخاب گرديده اند.
مقدمه
اسلام آيين الهي و مقدسي است كه براي خانواده اهميت قايل است. و آن را سنگ بناي مهم حيات اجتماعي مي شناسد. و بناي آن را بنايي محبوب مي داند.
انسان و حيوان تفاوتهاي زيادي دارند. از جمله اينكه حجم مغز انسان نسبت به جثة او از تمام حيوانات بيشتر است. در بحث خانواده و زناشويي، بارزترين تفاوت انسان و حيوان وجود خانواده و شبكة خويشاوندي است. انسان از كودكي مي آموزد كه دنيا را آن طور ببيند كه خانواده مي بيند. عمدتاً افراد خواسته هاي خود را كم و بيش با معيارهاي خانواده مي بينند.
نظام تربيتي شامل تمام شيوه هايي است كه والدين با كمك يكديگر و براي تربيت و نگهداري بچه ها در پيش مي گيرند. لذا روابط بين والدين و كودك و نيز روابط خود فرزندان چگونگي جريان رشد فرزند را تأمين مي كند. (ثنايي، 1375)
امروزه از عمده ترين مشكلات نظام آموزشي هر كشور پديدة مردود
ي يا تكرار پايه است. كه در برخي از كشورها ميزان آن بسيار چشمگير است. تكرار پايه موضوعي است كه علاوه بر خسارات اقتصادي بر دولت و دانشآموزان مردودي و خانواده هايشان، تأثير روان شناختي خاص بر مردودشوندگان مي گذارد و به تبع آن علاوه بر اتلاف نيروي انساني و استعدادهاي بالقوه، خسارتهاي مالي چشم گيري در سطح جامعه بر جاي مي گذارد.
با توجه به مهم بودن مسئله، تحقيقات فراواني از سوي مجامع بين المللي، دولتها و مؤسسات آموزشي و غيره انجام مي گيرد كه نتايج بيشتر تحقيقات نشان مي دهد كه برخي از اين علت ها با ويژگي هاي دانشآموزان و خانواده شان ارتباط دارند. برخي ديگر به آمو
زشگاه و آموزگار و شرايط ياددهي و يادگيري مربوط مي شوند و برخي هم در زمينة سياست اجرايي و نظام آموزشي هستند.
اين يافته ها و نتايج تحقيقات برنامه ريزان و سياست گذاران را بر آن مي دارد تا در كشور خود به اين موضوع پرداخته و روز به روز در كاهش اين پديدة ناگوار فردي و اجتماعي گام بردارند.
عوامل ايجاد كنندة افت تحصيلي و تكرار پايه
بيشتر صاحب نظران علوم تربيتي در يك جمع بندي كلي عوامل ايجاد كنندة افت تحصيلي را به دو طبقه كلي يعني عوامل داخلي يا درون سازماني و عوامل خارجي يا بيرون سازماني تقسيم مي كنند. كه علل داخلي ناظر بر آموزشگاه به (آموزگار، مواد درسي، برنامه درسي، شرايط ياددهي و يادگيري و ...) اشاره مي كند و علل خارجي به بيرون از آموزشگاه از قبيل خانواده و عوامل خانوادگي (درآمد والدين، شغل والدين، تحصيل والدين و ...) محيط و اجتماع و عوامل فردي (هوش و ميل و انگيزه، هيجان و عــواطف و ..) اشاره دارد.
روشهاي تدريس يكي از عناصر جدايي ناپذير فرايند آموزش و پرورش است كه بايد در بررسي و مطالعة افت كمي و كيفي تحصيلي مورد توجه قرار گيرد. تدريس را نبايد وسيله اي براي انتقال دانش از ذهن معلم يا محتواي كتاب به ذهن دانش آموز تلقي كرد. بلكه مراد از تدريس، فراهم كردن شرايط مناسبي است كه دانش آموز تحت آن شرايط به يادگيري بپردازد و روش آموختن اكتشاف و تفكر علمي را فرا گيرد. معلمان به جاي انباشتن ذهن شاگردان از اطلاعات و دانش هايي كه همواره در حال تغيير و تحولند بايد به دانشآموزان چگونه آموختن را بياموزند. (شريفي 1369)
هدف اساسي نظام آموزش و پرورش آن است كه شرايط و امكانات لازم را براي يادگيري و رشد همه جانبة كودكان و دانشآموزان فراهم كند. نخستين شرط تحقق اين هدف آن است كه فضاي آموزشي، كتابها، مواد درسي، برنامه و ديگر امكانات آموزشي با نيازهاي دانشآموزان هماهنگ باشد.
افراد نه تنها از نظر ويژگيهاي بدني متفاوتند بلكه از نظر بسياري از خصايص شخصيتي مانند هوش، استعدادهاي مختلف، علايق، نگرش ها، توانائيها، احساسات، نحوة سازگاري با شرايط محيطي و ... نيز با هم تفاوت دارند. (همان)
ازجمله علل و عوامل آموزشي مي توان به:
1) تراكم برنامه هاي درسي
2) عدم برنامه ريزي تحصيلي مناسب
3) عدم وجود معلمان كافي و شايسته
4) عدم انطباق هدف و محتوي آموزشي با علايق دانشآموزان
5) نامناسب بودن روشهاي آموزشي
6) ارزيابي هاي نادرست از عملكرد دانشآموزان
7) كمبود فضاهاي آموزشي
8) حفظ طوطي وار مطالب جزيي و كم اهميت
9) عدم ارتباط بين مطالب درسي و تجارب واقعي زندگي اشاره كرد. (ليامي، نجاريان، مكوندي 1373)
ازجمله علل و عوامل مؤثر ديگر در يادگيري و در افت تحصيلي مي توان به عو
امل فردي و مشكلات خانوادگي اشاره كرد. عوامل فردي را مي توان به دو دستة «رواني» و فيزيولوژيكي تقسيم كرد. و ازجمله علل فردي كه در افت تحصيلي مؤثر است، مي توان به هوش، رابطه معلم و دانش آموز، ميل و انگيزه دانش آموز و آشفتگي و مشكلات عاطفي و هيجاني و ... اشاره كرد. مشكلات خانوادگي را مي توان يكي از مهمترين علل افت تحصيلي دانست. عوامل عديدهاي در ارتباط با خانواده دانشآموزان مي تواند موجب افت تحصيلي آنان شود كه اهم آن به قرار زير است:
1- روابط و نظام ارزشي: شايد بتوان گفت مهمترين عامل مؤثر در شكل گيري نگرش دانش آموز نسبت به تحصيل، خانواده است. اينكه والدين با دانش آموز و درس و تحصيل او چگونه برخورد مي كنند و در الگوهاي تربيتي خود براي چه نوع رفتارهايي ارزش قايل مي شوند، يكي از اجزاي اساسي در شكل گيري نگرش دانش آموز نسبت به تحصيل است. در بعضي از خانوادهها رسم بر اين است كه والدين به طور كلامي به كودك توصيه مي كنند كه درس بخواند، اما هيچ گاه عملاً رفتار درس خواندن كودك را تقويت نكرده، بر آن ارزش عملي قايل نميشوند.
2- اشتغال كودكان: يكي از عوامل منفي خانوادگي كه همواره منشاء انحراف توجه كودك از تحصيل مي گردد، جابجايي وظايف والدين و فرزندان است. به اين ترتيب كه كودكان در سني به كار و اشتغال مي پردازند كه معمولاً از آنها انتظار مي رود در آن مقطع بيشتر به نقشهاي مورد انتظار از جمله تحصيل بپردازند. عدم تأمين نيازهاي مالي و نياز نيروي كار كودك از دلايل عمده اشتغال كودكان در سنين پايين است كه در اين زمينه صرف وقت، نير
وي بسيار در اشتغال، باعث افت تحصيلي آنان ميشود. مسئلة اشتغال كودكان و نقش آن در افت تحصيلي، در خانواده هاي طبقه اجتماعي – اقتصادي پايين و بويژه محيطهاي روستايي از اهميت خاصي برخوردار است.