بخشی از مقاله

چکیـده
عنوان تحقیق: فـدک


و اما مسائل مطروحه به 5 فصل تقسیم می شود.
فصل اول: در بیان مسئله و ضرورت آن می باشد. پس از ذکر مقدمه ای کوتاه به بیان مسئله که فدک می باشد پرداختم. و این که فدک از نظر سیاسی و اقتصادی به قدری مهم بود که می توانست در دفاع از ولایت نقش بسیار مهمی داشته باشد و همچنین در تحکیم ولایت
فصل دوم: از زندگی حضرت زهرا (س) فقط به ولادت و واقعة ولادت از زبان امام جعفر صادق (ع) پرداخته و سپس موقعیت ممتاز آن حضرت از نظر نسب را به طور مختصر و کوتاه بیان کردم.


فصل سوم: به عصمت حضرت زهرا (س) و آوردن تنها یک شاهد از قرآن و روایات به عنوان سند معصومیت آن حضرت اکتفا کردم.
فصل چهارم: به فضیلت حضرت زهرا (س) پرداختم و در اینجا هم از بین خروارها مطلب فقط توانستم سه موضوع را به عنوان پیش درآمد عنوان کنم.
فصل پنجم: در این فصل به بیان فدک پرداختم و از نظر موقعیت جغرافیایی و سیاسی و نقش فدک در دفاع از حریم امامت و ولایت پرداخته و سپس در مورد غاصبین فدک و ادعاهای آنان قلم فرسایی کرده و در نهایت به بخش کوچکی از خطبة مفید و غرّاء حضرت زهرا (س) بسنده کردم.


در پایان به نتیجه گیری از این مباحث پرداختم.
به یاری خدا و نظر خاص حضرت زهرا (س) توانستم این تحقیق را به پایان برسانم. امیدوارم که مورد رضای حق تعالی قرار گرفته باشد.


مقدمه
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین و اللعن علی اعدائهم اجمعین.
حوادثی که پس از رحلت رسول اکرم (ص) بر فاطمه زهرا (س) پیش آمد همة آنها جهت رسیدن عده ای به مناصب و امتیازاتی بود که استحقاق آن را نداشتند.
علت از ایجاد این همه حادثه برای حضرت زهرا (س) این بود که آن حضرت را سدی قوی در راه بلندپروازیهای نامشروع خود می دانستند.


از جملة این حوادث «فدک» بود که آن را جهت تضعیف مولای متقیان علی (ع) و تحکیم حکومت غاصبانة خویش از حضرت زهرا (س) گرفتند و دست آن حضرت را از آن کوتاه کردند.
هدف از این تحقیق و پرداختن به این مسئله این بود که چون متأسفانه از این مسئله و حادثه ی بسیار مهم کمتر سخن به میان می آید و در جامعة اسلامی به آن پرداخته
می شود. لذا برای آگاهی بیشتر خودم و خوانندگان محترم از بین این همه حوادث به ذکر مسئله «فدک» پرداختم.


با استعانت از خدای متعال کار را شروع کردم و امیدوارم مورد رضای حق سبحانه و تعالی قرار گیرد.

فصـل اول:
ـ مقدمه
ـ بیان مسئله و ضرورت آن
ـ اهمیت مسئله
ـ اهـداف


بیان مسئله و ضرورت آن
فدک دهی است که یهودیان با مصالحه آن را به پیامبر (ص) تقدیم کردند و هر چیزی که با صلح به دست می آید «فیء» می باشد و مخصوص رسول خداست و حضرت صاحب اختیار آن می باشد. همانطور که قرآن می فرماید: «ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب و لکن الله یسلط رسله علی من یشاء»


آنچه خداوند از کفار به رسولش برگردانده و شما اسبی و شتری بر آن نتاختید. اما خدا پیامبران خود را بر هر که بخواهد مسلط کند.
و آن گاه چون آیه «و آت ذا القربی حقه» اسراء/ 26 نازل گردید پیامبر (ص) فدک را به فاطمه زهرا (س) دادند که از آن پس فدک دست فاطمه زهرا (س) بود و خانواده علی (ع) و بنی هاشم از عایدات آن استفاده می کردند.
پس از رحلت پیامبر (ص) ابوبکر ان را از دست فاطمه (س) گرفت و نماینده آن حضرت را از آنجا بیرون کرد.
لازم است اشاره شود که رسول خدا (ص) از «فیء» و اراضی دیگر به اشخاص دیگری زمین و مزرعه داد. از جمله:
ابوبکر، زبیر، عمربن الخطاب، عبدالرحمن بن عوف، صهب بن سنان، ابوسلم بن عبدالاسد، سهل بن حنیف، ابودجانه، وائل بن حجر، علی بن ابیطالب و... رسول خدا (ص) می خواست زمینها و املاک دست مسلمانها باشد و بی صاحب نماند و مردم از آنها استفاده کنند. پس از رحلت پیامبر (ص) هیچ کدام از این زمینها پس گرفته نشد مگر فدک.


به هر حال فاطمه زهرا (س) چون از ماجرا باخبر شد پیش ابوبکر رفت و فرمود: «پدرم فدک را به من داده است.» ابوبکر گفت: «آیا شاهدی داری؟» آن حضرت، علی (ع) و ام ایمن و ریاح غلام رسول خدا و حسن و حسین (ع) را شاهد آوردند.
ابوبکر حسنین و ریاح را نادیده گرفت و گفت: «با یک مرد و زن نمی توانی مستحق فدک باشی. در این کار باید دو نفر مرد یا یک مرد و دو زن شاهد باشد.» عجبا !!! آیا ابوبکر
نمی دانست که فاطمه (س) راستگوست. آیا کسی که آیه تطهیر درباره او نازل شده، کسی که غضب خدا در غضب او و رضای خدا در رضای اوست، می شود گفت: چنین کسی دروغ ادعا می کند؟ !!!


آیا احتمال داشت علی (ع) به دروغ شهادت دهد؟!!!
آیا احتمال داشت حسن و حسین (ع) هر چند به بلوغ نرسیده بودند دروغ بگویند؟ با آن که آیه تطهیر درباره آنها نازل شده بود.
آیا ریاح غلام رسول خدا (ص) به علت غلام بودن می بایست شهادتش نادیده گرفته شود؟
آیا کسی نبود از ابوبکر بپرسد چرا فقط از فاطمه (س) شاهد می خواستی؟ و از کسان دیگر حتی از خودت که آن حضرت از اموال بنی نضیر به تو داده بود شاهد نخواستی؟!!!


در اسلام شاهد بر عهده مدعی است فاطمه (س) که «ذوالیه» بوده، لازم بود ابوبکر شاهد بیاورد.
بالاخره حضرت زهرا (س) صلاح بر آن دید که شکایت را نزد مهاجران و انصار برد. به همین جهت چادر بر سرش کرده به مسجد وارد شد. ابوبکر در مسجد بود و جماعت زیادی از مهاجر
و انصار نیز حضور داشتند. پشت پرده نشست و ناله کرد. حاضران از شنیدن ناله فاطمه (س) گریه کردند و مسجد یکپارچه گریه شد. مقداری منتظر ماند تا حاضران آرام گیرند. آن گاه لب به سخن گشود و چنان خطبه ای خواند که همه را مات و مبهوت کرد و خلیفه را استیضاح نمود.
چون این استیضاح نیز فایده ای نبخشید و مسلمانان به دفاع برنخاستند و از پاره تن
رسول الله (ص) حمایت نکرده، خلیفه با قیافه حق به جانب گفت: «اموالی که مصادره

شده در صلاح مسلمین به کار خواهد رفت ما نفع شخصی را قصد نکردیم.»
پس با بیان همگان باید بدانند که برای غصب خلافت چه کارهایی که صورت نگرفته است و حضرت زهرا (س) به عنوان یک زن از هر نوع فداکاری در حق ولایت کوتاهی نکرده است. پس ضرورت دیدم این مسئله را به صورت تحقیق درآورم تا هم برای خود و دیگران این مسئله به خوبی روشن شود.
اهمیت مسئله
مسئله فدک به قدری مهم بود که موجب تقویت خلافت می شد به طوری که ابن ابی الحدید در کتاب خود نقل می کند:


«به یکی از متکلمین شیعه که علی بن تقی نام داشت گفتم: «آیا فدک نخلستان کمی و آبادانی کمی نبود؟»
گفت: «نه، جداً مهم بود. قصد ابوبکر و عمر از منع فاطمه (س) آن بود که مبادا علی بن ابیطالب (ع) با محصول فدک تقویت شود و در خلافت با آنها منازعه کند.»

در جای دیگر می گوید: از علی بن فارقی مدرس مدرسه غربی در بغداد پرسیدم: «آیا
فاطمه (س) بر ادعای فدک راستگو بود؟ گفت: آری.
گفتم: پس چرا ابوبکر حرف او را قبول نکرد؟


خندید و به عنوان شوخی گفت: اگر آن روز ابوبکر فدک را به فاطمه (س) می داد فردا
می آمد برای شوهرش ادعای خلافت می کرد. ابوبکر نیز چیزی نمی توانست بگوید. چون راستگو بودن حضرت زهرا (س) را حتمی کرده بود. دیگر نمی توانست در ادعای فاطمه (س) شاهد بخواهد.»
آن گاه خود ابی الحدید می گوید: این سخن حق است هر چند استاد به صورت شوخی بیان کرد.» یعنی ابوبکر با این کارش خواست به طور کلی راه را بر ادعای به حق فاطمه ببندد. (خاندان وحی، سید علی اکبر قریشی، ص 120)
اهـداف:
آشنایی با:
1- زندگی حضرت زهرا (س)
2- عصمت آن بزرگوار
3- مقام و منزلت حضرت
4- ارتباط حضرت با فدک
5- فداکاریهای حضرت در مورد ولایت
6- موقعیت فدک


7- ارتباط فدک با مسئله ولایت
8- غصب فدک توسط خلف
9- ارزش مادی فدک
10- عاقبت غاصبین فدک

فصـل دوم: ولادت فاطمـه زهـرا (س)
ـ ولادت
ـ واقعة ولادت
ـ موقعیت ممتاز حضرت

ولادت
اولین چیزی که در زندگی حضرت زهرا (س) مطرح است تاریخ تولد آن حضرت است.
بعضی معتقدند 5 سال پیش از بعثت بدنیا آمده (این تاریخ از دید شیعه درست نیست) از امامان ما روایت شده که حضرت زهرا (س) 5 سال پس از بعثت رسول اکرم (ص) یعنی در سال هجرت به حبشه به دنیا آمد و در 18 سالگی رحلت نمود. (رنجهای حضرت زهرا (س) علامه سید جعفر مرتضی جبل عاملی، ص 43)
واقعة ولادت
مفضل گوید: خدمت امام صادق (ع) عرض کردم: ولادت فاطمه (س) چگونه بود؟
فرمود: «بلی، چون حضرت رسول (ص) خدیجه (س) را تزویج نمود زنهای مکه از خدیجه دور شدند. نه خود خدیجه بر آنها وارد می شد و نه آنها بر وی. و نه می گذاشتند زن دیگری بر او وارد شود. آن بزرگوار از تنهایی وحشت کرده و از این که به حضرت هم صدمه ای برسد
می ترسید. تا این که فاطمه (س) را حامله شد. فاطمه (س) در شکم مادر با وی صحبت
می کرد و مادر را به صبر دعوت می نمود. خدیجه این مسئله را کتمان می کرد.


روزی حضرت رسول (ص) بر خدیجه (س) وارد شد و سخن فاطمه (س) با مادر را شنید. فرمود: ای خدیجه! با که سخن می گویی؟ عرض کرد: این جنین که در رحم من است مونس من است و با من سخن می گوید.
فرمود: ای خدیجه! این جبرئیل است که مرا مژده می دهد که این جنین دختر است. نسل او طاهره، مطهره و میمونه است. خداوند نسل مرا از وی قرار داده و از او امامانی می آیند که جانشین خدا بر روی زمین هستند.
نزدیک حمل خدیجه شد. به دنبال زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که پیش او بیایند و او را در این ولادت کمک نمایند. آنها پاسخ دادند: چون تو در عدم پذیرش محمد (ص) با ما نافرمانی کردی ما هم از تو دوری می کنیم. در این هنگام 4 زن گندمگون وارد شدند. خدیجه (س) ترسید و فریاد کشید. یکی از آنها گفت: ای خدیجه! اندوهگین مباش. ما رسولان پروردگار توایم. من ساره، این آسیه، این مریم و این ام کلثوم خواهر موسی بن عمران است. خداوند ما را فرستاده تا تو را یاری کنیم.


پس یکی به دست راست دیگری دست چپ یکی به پشت نشسته و فاطمه (س) پاک و پاکیزه متولد شد. نوری از وی ساطع شد که همة خانه های مکه را فرا گرفت و در شرق و غرب زمین مکانی نبود که این نور در آن داخل نشود. (چرا فاطمه، فاطمه شد، سیمین دخت بهزادپور، ج 1، ص 88)
موقعیت ممتاز حضرت زهـرا (س)
چنانکه می دانیم فاطمه (س) دختر حضرت محمد رسول خدا (ص) و مادر او خدیجه (س) دختر خویلد است. از زندگانی خدیجه (س) چیز زیادی در دست نیست. این قدر می دانیم که خویلد بن اسد بن عبدالفرّی بن قصی بن کلاب از تیره ای معروف و از محترمان قریش بوده است.
خویلد در دوره جاهلیت مهتر طایفة خود بوده و در جنگ مجار دوم روزی که به نام «شمطه» معروف است و در آن روز قریش آمادة جنگ با کنانه شد ریاست طائفه اسد را داشت.
برخی نوشته اند: هنگامی که تبّع خواست حجرالاسود را به یمن ببرد خویلد به مخالفت پرداخت و این نشان دهندة موقعیت ممتاز اوست. (زندگانی فاطمه زهرا (س)، جعفر شهیدی، ص 23)
فاطمه (س) از چنان پدری و چنین مادری زاده شد.

 

فصـل سـوم: عصمت
ـ عصمت حضرت زهرا (س)
ـ قرآن سند عصمت
ـ رضای خدا در رضای اوست

عصمت فاطمـه زهرا (س)
ابتدا باید توجه کنیم که منظور از عصمتی که انبیا و اولیا داشته اند چیست؟ آیا معنای لغوی آن یعنی: مصون بودن و محفوظ بودن منظور است که انبیا و اولیا از مطلق خطاهای مادی و معنوی مصون بودند و یا فقط محفوظ بودن از خطاهای معنوی است؟
آنچه از ظاهر آیات و روایات به دست می آید معنی دوم مدنظر است. و دلیل بر این که نسبت به امور ظاهری هم از خطاها باید عصمت داشته باشند نداریم. اگرچه اگر بخواهند می توانند به اذن خدا نسبت به آن نیز آگاه شوند. زیرا ریشة عصمت، نسبت به این بزرگواران به عدم انحراف از فطرت بازگشت می کند.
به این ترتیب غیر از انبیا و اولیا و دیگران نیز اگر با توجه به دستوراتی که شارع مقدس تشریع نموده مجاهده کرده و حجابهای غفلت را که نتیجة گناه و توجه به عالم طبیعت است پاک کرده و دوباره به فطرتشان بازگردند و هیچ گونه حجابی میان آنها و فطرتشان نماند از همان لحظه معصوم به حساب می آیند. چنان که در ادعیه تمنای چنین معنایی را از خداوند می کنیم و می گوییم:
و تقصمنی من کل ما نهیتنی عنه


«مرا با عصمت خود از تمام چیزهایی که نهی فرمودی حفظ کن.»
و اعتصمنی ان اخطی
« مرا از خطا معصوم و محفوظ بدار.»
و عصمنی فیما بقی من عمری
« و مرا در باقی عمرم معصوم نما.»
و اما عصمت حضرت زهرا (س) قطعاً از عصمتی بوده که انبیا و اولیا از آن برخوردار بوده اند. زیرا فاطمه (س) در احادیث بسیاری از جهت مقام و منزلت، نورانیت و ولایت هم ردیف با ایشان بلکه بالاتر بوده و هم ردیف با رسول الله (ص) و ائمة اطهار (ع) معرفی شده است. و این بدان معناست که هیچ حجابی میان او و فطرتش در هیچ زمانی حائل نشده تا خطایی و حتی غفلتی داشته باشد.


فاطمه (س) معصومه ای است که طینتش از اعلی علییین خلق شده و طاهره و مطهره ای است که به هیچ پلیدی آلوده نشده است.
خلاصه این که: اگر نه این بود که ارادة حق تعالی بر این قرار گرفته است که نبوت و وصایت منصب خاص مردان باشد به حضرت زهرا (س) نیز عطا می شد. (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا (س)، علی سعادت پرور، ص 132)
قرآن سند عصمت
قرآن مجید در بین زنان، فاطمه (س) را معصوم می داند. خداوند سبحان با آیة مبارکه «تطهیر» در مقام و منزلت اهل بیت سند قطعی از فضیلت و عصمت اهل بیت به دست بشر داده است.
انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
«خداوند اراده نموده است که هرگونه آلودگی را از ساحت قدس و دامن اهل بیت پیامبر (ص) دفع کند.»


آیة مبارکه که مقام اختصاصی اهل بیت را بیان می کند یعنی گرچه رسیدن به عصمت برای همه میسر است اما آنان که به طور قطع به این مقام رسیده اند اهل بیت هستند. و در این فضیلت هیچکس از اهل خانه و صحابه رسول الله (ص) شرکت ندارند. زیرا روایت از طریق شیعه و سنی چنین می رساند که این مقام از آنِ افراد مخصوص است. حتی آنان که از نظر عرف مردم اهل بیت به حساب می آیند در این آیه و در این مقام شریک نیستند. این افراد خاص عبارتند از:
علی و فاطمه و فرزندان فاطمه (س) (فاطمه الگوی زندگی، حبیب الله احمدی، ص 82)

رضای خدا در رضای فاطمه است
انسان هر قدر در مدارج کمال و تقوی پیش رود نمی تواند به حدی برسد که رضایتش مورد رضای خدا و غضبش مطابق غضب خدا باشد، زیرا کارهای بسیاری ممکن است انجام دهد که رضای خدا در آنها نباشد و یا از کارهایی ناراضی باشد که رضای خدا در آن است.
فقط معصومین علیهم السلام هستند که از هر کس و هر چیزی راضی بودند خداوند از آن راضی است و از هر چیز و هر کس خشمگین بودند خدا هم به واسطة آنان خشمگین
می شود. زیرا معصومین (ع) کاری جز رضای خدا نمی کنند.


حضرت فاطمه زهرا (س) در مقام تقوی و عصمت و طهارت به جایی رسید که رسول
خدا (ص) در شأن او فرمود:
«خدای برای غضب فاطمه غضب می کند و برای خشنودی فاطمه خشنود می شود.»
می دانیم که رسول خدا (ص) تابع احساسات نبوده. محال است که محبت پدر و فرزندی آن حضرت را وادار به کاری یا گفته ای کند. بلکه آنچه فرموده یک واقعیت است.
علی هذا فاطمه زهرا (س) زنی است که «فانیه فی الله» فقط کاری را می پسندد که رضای خدا در آن بود و از کاری اجتناب می کرد که خدا آن را خوش ندارد و بر آن غضبناک
می شود. (خاندان وحی، سید علی اکبر قریشی، ص 92)


فصـل چهارم: فضیلت
ـ منزلت حضرت زهرا (س)
ـ برترین زنان عالم
ـ فاطمـه (س) خیر کثیر


منزلت حضرت زهرا (س)
برخی می گویند: شرکت دادن زهرا (س) در قضیة مباهله هیچ دلالتی بر منزلت عظیم و فضیلت رفیع او ندارد. زیرا پیغمبر (ص) از این جهت خانواده اش را آورد که ثابت کند در راه دین آمادگی دارد که حتی عزیزترین افراد خود را قربانی کند.
در پاسخ می گوییم: خداوند متعادل زهرا (س) را در قضیه ای مشارکت داده که به بقای دین و حقانیت آن مربوط است و تا قیامت جوهرة ایمان به آن بسته است زیرا آنچه با مباهله ثابت می شد مربوط به بشر بودن عیسی (ع) و نفی الوهیت او بود.
خداوند با مشارکت دادن زهرا (س) کمال سروری و فضیلت زهرا (س) را بیان کرده چه این که خداوند دستور داده که پیامبر (ص) به عنوان سند بر صدق گفتار خود علی (ع)، حسن و حسین (ع) و فاطمه (س) را در روز مباهله با خود ببرد.


بنابراین پیامبر (ص) این عزیزان را از آن جهت که اهل بیت او بودند نبرد بلکه از این جهت که آنان گرامی ترین افراد نزد خداوند بودند، برد. به گونه ای که خداوند اراده کرد به همه بفهماند که بدرفتاری با این عزیزان نابودی همه چیز است و بدون آنان دنیا فاقد ارزش است.
شرکت دادن چند مرد و صرف یک زن در مباهله اشاره به این دارد که هیچ یک از زنان به مقام و منزلت زهرا (س) نزد خداوند نرسیده اند.
بنابراین هیچ یک از زنان پیامبر (ص) نمی توانند برای خود ادعایی کنند که به واسطة آن ادعا همة اعمال آنها توجیه شود.
اما کارهای حضرت زهرا (س) معیار و میزان است زیرا در راه اطاعت خداوند متعادل انجام شد و فاطمه (س) زن پاکیزة معصومه ای است که می توان به گفتار و کردار او استدلال کرد. (رنجهای حضرت زهرا (س) سید مرتضی جعفر جبل عاملی، ص 50)
برترین زنان عالم
در روایات از رسول خدا (ص) نقل شده که: برترین زنان عالم 4 نفرند، آسیه زن فرعون، مریم مادر عیسی (ع)، خدیجه کبری و فاطمة زهرا (س) و در میان این 4 نفر فاطمه (س) از همه افضل است. بنابراین فاطمه زهرا (س) از همة زنان عالم فضیلتش بیشتر است.


1. ابن عباس می گوید: روزی رسول خدا (ص) نشسته بود. علی (ع) و فاطمه (س) و حسین و حسین (ع) نزد او آمدند. آن حضرت فرمود: خدایا تو می دانی که اینان اهل بیت منند و بهترین مردم پیش من هستند. خدایا دوست بدار هر کس آنها را دوست دارد و دشمن بدار هر کس با آنها دشمن است. و کمک کن هر کس آنها را یاری دهد و آنها را از هر پلیدی پاک گردان...
از رسول خدا (ص) پرسیدند: آیا فاطمه (س) سیدة زنان زمان خویش است؟ فرمود: آن مریم دختر عمران است اما دخترم فاطمه (س) سیدة زنان جهان از اولین و آخرین است.
2. حسین بن زیاد عطار می گوید: به امام صادق (ع) گفتم: رسول خدا (ص) که فرمود: «فاطمه سیده نساء اهل الجنه» آیا منظور زنان زمان آن حضرت است؟ فرمود: آن مریم است ولی فاطمه (س) سیدة زنان بهشت از اولین و آخرین است.
3. محمدبن سنان از مفضل بن عمر نقل می کند: به امام صادق (ع) گفتم: از قول رسول
خدا (ص) خبر دهید که به فاطمه (س) گفتند: «انها سیده نساء العالمین» آیا او سیدة زنان زمان خودش است؟ فرمود: آن مریم است که سیدة زنان زمان خویش بود ولی فاطمه (س) سیدة زنان جهانیان است از اول تا آخر.


4. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد گوید: رسول خدا (ص) فاطمه (س) را در دنیا و آخرت افضل زنان عالم فرموده است. عایشه و غیر او از رسول خدا (ص) نقل کرده اند که فرمود: «فاطمه ابشری فان الله اصطفاکِ علی نساء العالمین و علی نساء الاسلامِ و هو خیر دین.»
(خاندان وحی، سید علی اکبر قریشی، ص 98)

فاطمـه (س) خیر کثیر
بسم الله الرحمن الرحیم. انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک وانحر. الن شانئک هو الابتر.
به نام خداوند بخشندة مهربان. ای پیامبر ـ به درستی که ما به تو خیر کثیر بخشیدیم پس به شکرانة این نعمت بزرگ نماز بگزار و دستت را به هنگام تکبیر مقابل قبله بلند کن. به درستی که دشمن تو دم بریده و مقطوع النسل است.
(فاطمه سلام الله علیها نور الهی، علی ثقفی، ص 81)
«کوثر» یک معنی جامع و وسیع دارد و آن «خیر کثیر» است و مصادیق آن زیاد است ولی بسیاری از علمای شیعه یکی از روشن ترین مصداقهای آن را وجود مبارک فاطمه زهرا (س) دانسته اند. چرا که شأن نزول آیه می گوید: آنها پیغمبر اکرم (ص) را متهم می کردند که بلاعقب است. قرآن ضمن نفی سخن آنها می گوید: «ما به تو کوثر دادیم.»


از این تعبیر استنباط می شود که این «خیر کثیر» همان فاطمة زهرا (س) است زیرا نسل و ذریة پیامبر (ص) به وسیله همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت.
فخر رازی در ضمن تفسیر کوثر می گوید:
این سوره به عنوان رد بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم (ص) خرده می گرفتند. بنابراین معنی سوره این می شود که خداوند به او نسلی می دهد که در طول زمان باقی می ماند. ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند، در عین حال جهان مملو از آنهاست، این در حالی است که از بنی امیه شخص قابل ذکری در دنیا باقی نماند. سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنهاست مانند باقر و صادق و رضا و نفس زکیه.
(تفسیر نمونه، ج 27، ص 376)
روایات بسیار زیاد است که سورة مورد بحث در پاسخ کسی نازل شده که رسول خدا (ص) را به اجاق کوری زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامی بود که قاسم و عبدالله دو فرزندان رسول خدا (ص) از دنیا رفتند.
و چون جمله «انا اعطیناک ... » در مقام منت نهادن بود با سیاق متکلم آمد که منظور از آن خوشدل ساختن رسول خدا (ص) بود مطلب را ب

ا واژة «اعطاء» که ظاهر در تملیک است بیان داشت و فرمود: «به تو کوثر عطا کردیم»
و این جمله از این دلالت خالی نیست که فرزندان فاطمه (س) ذریه رسول خدا (ص) هستند و این خود یکی از خبرهای غیبی قرآن است. چون همان طور که می بینیم خدای تعالی بعد از درگذشت آن حضرت برکتی در نسل آن جناب قرار داد، به طوری که در همة عالم نسلی معادل آن دیده نمی شود آن هم با همة بلاها که بر سر ذریة آن جناب آوردند و گروه گروه از آنها را کشتند.
(تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 20، ص 639)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید