بخشی از مقاله

فقر مساوي با فحشا


نمي دانم که تحت چه شرايطي يک سري از احکام اسلام لغو مي شود، اما هر چه هست بايد خيلي شرايط خاصي باشد. مثلا خوردن گوشت مردار حرام است، اما تحت شرايطي خاص؛ مثلا هنگامي که انسان از گرسنگي در حال مردن است، مي تواند گوشت مردار بخورد.
اما نمي دانم اين مطلب براي خودفروشي و انجام فحشا چگونه است. تحت چه شرايطي انسان مي تواند خودفروشي کند؟ آيا هنگامي که نمي تواند خرج تفريحات فرزندانش را بدهد يا زماني که نمي تواند گوشت و شير بخورد يا زماني که اجاره خانه اش مانده است، يا زماني که در حال مرگ است؟


فيلم «فقر و فحشاء»، ساخته ی «مسعود ده نمکي» به نوعي سعي دارد تا به رابطه بين فقر و فحشاء در جامعه ما بپردازد. در اين فيلم ادعا مي شود که بيشتر فسادهاي امروز، مربوط است به بي پولي و فقر دختران و زناني است که وارد اين کار شده اند. اولين جمله اي كه در فیلم بعد از اعلام وضعيت قرمز عنوان مي شود اين است كه هنگامي كه فقر از يك در وارد مي شود، دين و ايمان از در ديگر خارج مي شود و شكم گرسنه دين و ايمان نمي شناسد. سپس چند نمونه ازمواردي كه خود به اين مطلب اعتراف مي كنند به طور مختصر نشان داده مي شود، كه در ادامه در فيلم به طور مفصل به آنها مي پردازد، و در ادامه سخناني از قول رسول الله و حضرت امير نقل مي شود به اين مضمون كه اگر هر جايي ظلم بشود وظيفه حاكمان است كه از آن اطلاع پيدا كنند و در مقابل آن بايستند.


اين مقدمه فيلم است كه در واقع از آن مي توان نتيجه گرفت كه هدف از ساختن اين فيلم اين است كه اين واقعيت ها را به حاكمان نشان دهد تا ديگر نگويند نمي دانستيم. يعني اينكه اولا بدانيد كه اين ها به واسطه ظلم هايي كه روا مي شود، فقير شده اند و دوم اينكه بدانيد فقر اينان باعث مي شود به راه هاي فساد كشيده شوند.


اين که فيلم چگونه ساخته و پرداخته شده و آيا نمونه هاي ارائه شده در آن براي اثبات اين ادعا، يعني فقر زنان فاحشه، کفايت مي کند يا نه، موضوع بحث ما نيست. چرا که آوردن چندين نمونه نمي تواند اثبات يک اصل باشد و محتاج به کار ميداني و دقيق است. مثلا از نظر آماري مشخص نيست که چند درصد آنان هم از خانوادگان مرفه هستند و براي عياشي و شهوت اين کار را انجام مي دهند؟ حال فرض کنيم اين مدعا درست باشد و مثلا 80 تا 90 درصد دختران و زنان، خود اذعان کنند که به دليل مشکلات مالي وارد اين کار شده اند

.
براي اينكه بتوانيم فيلم را نقد كنيم، موضوع را به دو قسمت تقسيم مي كنيم. اول اينكه چرا اين عده فقير شده اند و از نظر مالي با مشكل مواجه هستند و دوم اينكه اينان چرا براي علاج فقر خود، به سراغ فساد و فحشا رفته اند. در مورد بحث اول نظر سازنده فيلم درست است و آن اينكه به دليل ظلم ها و بي عدالتي هايي كه مي شود، عده اي در جامعه فقير مي شوند و فقير شدن اين عده معادل است با پولدار شدن و بي درد شدن عده اي ديگر و حاكمان بايستي اين مطالب را بدانند و براي علاج آن چاره اي بينديشند.


اما موضوع دوم جاي بحث دارد و نمي توان به سادگي آن را پذيرفت. آيا وارد شدن فقر معادل است با از بين رفتن ايمان؟؟ و به تبع آن از بين رفتن ايمان هم معادل خواهد بود با فساد و فحشا و ارتشا و ساير مسائل ديگر كه در فيلم نمونه هايي از آن آورده شده است.
جواب اين سوال خير است و نمونه اي در فيلم هم مشاهده مي شود كه با بي پولي سالم مانده است. پيرزني که با شکلات فروشي و با داشتن 4 دختر زندگي خود را مي گذراند، اما آلوده نشده است، چگونه توانسته سالم بماند؟ مگر وي هم فقير نيست و اجاره خانه و كرايه اش نمانده است؟ مگر وي نيز چهار دختر دم بخت ندارد كه همگي آنها قابليت كشيده شدن به اين راه ها را دارا هستند و مي توانند از اين راه زندگي مرفهي براي خود تهيه كنند؟ چگونه مادر آنها توانسته آنها را سالم نگه دارد و به زندگي خود ادامه دهند؟


تازه اين نمونه اي است كه در فيلم آورده شده و ساير نمونه هاي آن كساني هستند كه به اين راه ها كشيده شده اند. مگر ما نمي شناسيم كساني را كه با فقرهاي مالي بسيار شديدتر از نمونه هاي فيلم، به زندگي سالم خود ادامه مي دهند؟ بسياري از زنان هستند كه براي تامين مخارج زندگي خود به كارگري در خانه هاي ديگران مي پردازند و از اين راه به تامين مخارج خود مي رسند. بسياري ديگر هستند كه با كمكهاي آشنايان و اين در و آن در زدن زندگي خود را تامين مي كنند.

نگارنده خود نمونه هاي بسياري را مي شناسد كه آلوده نشده اند و وضع آنها بسيار بدتر از نمونه هاي فيلم است و در صورت لزوم مي تواند آنها را معرفي كند. اما سوال اساسي اينجاست كه چگونه اين عده آلوده نشده اند و آن عده ديگر آلوده شده اند؟ مگر هر دو قشر فقير نيستند؟
جواب آن روشن است و همه ما هم آن را مي دانيم و آن ايمان است. انسان با ايمان مي تواند

سالم بماند و انسان بي ايمان است که با کوچکترين سختي و مشکلي حاضر به خودفروشي مي شود. اصلا فرق انسان با ايمان و بي ايمان اين است که اولي همه چيز خود را فداي دين خود مي کند، اما دومي همه چيز حتي ايمان خود را فداي دنيا مي کند. ولي يك سوال مطرح مي شود و آن اينكه اين انسان هاي با ايمان پس چگونه زندگي خود را مي گذرانند؟


نکته اي که کليد حل مساله است اين است که متکفل انسان هاي با ايمان خود خداست، اما انسان هاي بي ايمان خارج از ولايت خدا هستند. در کتاب چهل حديث حضرت امام خمینی، حديث سی و چهارم، مطلب را روشن مي سازد. در آنجا بيان مي شود که انسان هاي با ايمان دو دسته اند، دسته اول آن هايي که با ثروت ايمانشان حفظ مي شود و لذا خدا به آنان وسعت رزق مي دهد و دسته دوم آناني که در حالت فقر مي توانند دين و ايمان خود را حفظ کنند و لذا خدا آنان را در فقر نگه مي دارد. بدين ترتيب فقر و دارايي انسان مومن از جانب خدا و براي حفظ ايمان اوست و زندگي مملو از امتحانات الهي است.


اگر انسان بدين گونه نسبت به زندگي نگاه کند، ديگر حاضر به خود فروشي نخواهد شد و مثل زني که در فيلم ادعا مي کرد که حداکثر يک سال مي تواند صبر کند، تسليم اين فشارها نخواهد شد. هنگامي كه ديدگاه توحيدي در زندگي حاكم شود، انسان روزي خود را دست خدا مي بيند و ديگر براي تامين زندگي خود اين افكار به ذهن وي خطور نخواهد كرد.


در هر حال اين مسائل اصلا نمي تواند دليل موجهي براي کار اينان باشد، به علاوه اين که اگر اين کار درآمد نمي داشت، کسي به دنبال آن نمي رفت. چرا که بازار اين کار که جوانان پولدار مي باشند فراهم است و تا آنان پول ندهند، اينان نمي توانند درآمد کسب کنند. فرض كنيم هيچ كس حاضر نباشد براي كار اينان پول بدهد، آيا اينها مي توانستند از اين راه كسب درآمد كنند؟ پس قشر پولدار نيز در اين امر موثرند و نمي توان از نقش آنها صرف نظر كرد و شايد بتوان فيلمي هم در مورد آنان ساخت با عنوان ثروت و فحشاء!


بنابراين دليل اين مطلب به نظر من چيز ديگري است و آن اين که دين و ايمان از ميان اينان رخت بربسته و براي به دست آوردن دنيا و خوشي هاي آن، کما اين که اين کار نيز خود لذت دارد، حاضر به اين کار شده اند. اما يك مطلب را بايد پاسخ دهيم و اينكه اين مطلب كه فقر كه از يك در وارد شد، ايمان از در ديگر رخت برمي بندد، چيست؟ جواب آن اين است كه اين حديث براي تنبه دادن و آگاهي است، نه اينكه يك قضيه حتميه باشد. هنگامي كه انسان فقير مي شود، احتمال اينكه دين و ايمانش كم رنگ شود، زياد است. اما اين مطلب نفي نمي كند كه هنگامي كه انسان ثروتمند

شد، دين و ايمانش در معرض خطر نخواهد بود، بلكه در آن حالت نيز خطرات بسياري براي انسان و جود دارد و از راه هاي ديگر انسان مي تواند به گناه بيفتد. مگر مشتري اين زنان فقير، ثروتمندان نيستند؟


حاصل بحث اينكه ما موافقيم كه بحث عدالت و فقير شدن عده اي، بحثي است كه حاكمان بايد به آن توجه كنند و حكومت به كفر مي ماند، ولي به ظلم نمي ماند. اما اينكه آن عده اي كه فقير هستند، بعضا به راههاي فساد كشيده مي شوند، بحثي است كه به دين و ايمان آنها برمي گردد و اينكه متولي آن كيست، در مورد آن حرفي نمي زنيم. ما قبول نداريم كه فقر مساوي است با فحشاء.
رابطه فقر و فساد از دیدگاه اسلام


اسلام دینی است معتدل و میانه رو در تمام زمینه ها ولی فقر مالی را زمینه مساعد و خطرناک برای بی دینی و دروغ و تهمت و هر گونه فساد دیگری می داند و لذا شدیدا با آن مخالف است و پیروان خود را راهنمایی می کند و به آنان دستور می دهد که عملا با آن به مبارزه برخاسته و فقر را از جامعه خود ریشه کن کنند.


عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم:
اللهم انی اعوذ بک من الکفر و الفقر1
خدایا من از کفر و نداری به تو پناه می برم.

در این حدیث فقر در کنار کفر و معادل آن ذکر شده است و آن چنان خطرناک است که رسول گرامی از آن به خدا پناه می برد. به طور کلی از روایات برمی آید که فقر عامل خطر برای انحراف در مسیر دین و تخدیر عقل و مایه دشمنی است و انسان اگر مال دنیا نداشته باشد و از سوی دیگر نیاز شدیدی به پول داشته باشد، قهراً در صورت عدم دسترسی به راههای مشروع دست به

خلاف خواهد زد . به ویژه اگر خبری از دین و تعهد در میان نباشد غوغا خواهد کرد. و به طور کلی عدم رسیدگی به مسائل مالی و تأمین نکردن نیاز فرزندان و همسران و ملت و مردم سرانجام سر از فحشاء و انحراف و خودفروشی درمی آورد و به تدریج به اعمال همیشگی می انجامد. به طور مثال در جنگ جهانی دوم در اثر فقر مالی و شکست قوای آلمانی ها از نیروی مخالف وضع زنان و دختران آنان به جایی رسید که حتی پس از جنگ نیز در مقابل اخذ یک عدد بیسکویت یا شکلات و غیره خود را تسلیم سربازان دشمن می کردند تا جایی که دویست هزار کودک نامشروع از این

طریق متولد شدند و با کمال تأسف این عمل از مهمترین عوامل انحراف برخی افراد تنگدست در مجامع ملی و میهنی ما گردیده است.
رابطه فقر و فساد از دیدگاه جامعه شناسان:
اقتصاد دانان و بعضی از جامعه شناسان با مطالعاتی که انجام داده اند منشأ عمده انحرافات اجتماعی را در عوامل اقتصادی اعلام کرده اند. از میان عوامل مختلف اقتصادی که منجر به انواع کجرویها می گردند می توان از مشکلات اجتماعی که خود زاینده عاملی چون پس افتادگی فرهنگ غیر مادی نسبت به پیشرفت تکنولوژی است یا بحران اقتصای و ضعف قدرت مالی واقتصادی در یک دوره بخصوص ، فقر و بی چیزی و زندگی در جایی که واقعاً قابل سکونت نیست نام برد.
بیشتر نویسندگان به این حقیقت معترفند که عوامل اقتصادی در زندگی اجتماعی اهمیت فوق العاده ای دارند و اساس بیشتر جوامع مترقی بر پایه های اقتصادی درست و انسانی بنا گردیده است.
آنچه از مفهوم ضمنی این مطالعات درک می شود این است که اگر فقر ریشه کن شود و دور سوداگری از میان برود و پیشرفتهای فنی زیر کنترل دقیق قرار بگیرند و همه از سخت داشتن احتیاجات اولیه برخوردار گردند درآن صورت جامعه بشری عاری از بسیاری انحرافات و کجرویهای اجتماعی خواهد بود.2


فقر و رفتارهای انحرافی:
افرادی که درشهرهای بزرگ خود را فقیر و تنها احساس می کنند برای دوست یابی و معاشرت با دیگران کمتر فرصت خواهند یافت. بدون شک ناسازگاریهای جسمانی روانی و اخلاقی آنها معلول علت های دیگری به جز فقر هم می تواند باشد هر چند که فقر مهمترین عامل این ناراحتی هاست با وجود این بعضی از انحرافاتی که مجوزات فقر گسترش می یابند تنها ناشی از فقر نیست.
نویسندگانی چون هنری جورج، چارلز بوس، جاکوب ریتز، جین آدامز و ویلیام باگز احساس کردند که ما باید کوشش هایمان را دراصلاح روشهای نادرست و غیرعادلانه توزیع درآمدها و علیه نوسانات

 

اقتصادی متمرکز سازیم نه فقط بدین جهت که توزیع نادرست درآمدها خودبخود نادرست است بلکه بدین علت که منشأ و موجبات بیشتر فساد، بزهکاری و تباهیهای اجتماعی در تمام دنیاست
آنها عقیده داشتند که جرم، روسپیگری و فساد اخلاقی نتیجه فقری است که زاینده نظام امپریالیزم است، نظامی که تملک وسائل تولید توسط گروهی خاص است و توزیع نادرست ثروت و در نتیجه مبارزات طبقاتی از ویژگی های آن به شمار می آیند.
ارزیابی فقر و انحرافات اجتماعی:
تأثیر فقر درسلامتی جسمانی، کیفیت فرهنگی زندگی خانوادگی و فرصتهای تحصیلی غیر قابل تردید می باشد بالاتر از همه فقر از میزان شرکت اجتماعی، مخصوصاً در زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می کاهد.


اعتراضات و مخالفت های زیادی با این نظریه که فقر علت اصلی انحرافات و آلت ابزار شده چراکه باید به این نکته توجه کرد که مفهوم فقر به طور کلی مفهومی نسبی است و مطالعات انجام گرفته با گرایش ها و تا حدی با تعصبات پژهشگران آمیخته شده اند.
باید قبول کرد که انحرافات اجتماعی خاص طبقه فقیر نیست اغینا و ثروتمندان نیزبه کجروی گرایش دارند و علت کجروی آنها را باید در رفاه بیش از حد اقتصادی و فقر فکری و معنوی آنها جستجو کرد. هم چنین باید نوع و میزان «فقر» گروه اقتصادی کم درآمد و حداقل معیار زندگی به طور روشن و صحیح توضیح داده شود.


اگر فقر با توجه با انتظارات و خصوصیات فرهنگ تعبیر و تفسیر گردد نکته قابل توجه این است که با وجود افزایش مداومی که در سطح زندگی کشورهای آسیائی، اروپائی بوجود آمده هیچ نشانه ای از تقلیل انحرافات و کجرویها به چشم نمی خورد بیشتر پژوهشگرانی که در زمینه علل اقتصادی کج رفتاریها تحقیق کرده اند نتواسته اند جلوی پیشداوری خود را بگیرند. شاید این مدعی این است که بیشتر این محققین توجه نکرده اند که تعداد زیادی از جمعیت سالم و دور از انحرفات، توده های کم درآمدی میباشند که در منازل تا حدودی نامناسب سکونت دارند.
بنابراین فقر را به تنهایی نمی توان عامل و علت همه انحرافات اجتماعی دانست چون بسیاری از افراد فقیر هستند که مجرم نمی باشند.

بنابراین علت انحرافات اجتماعی به عوامل دیگری چون تعلیم و تربیت نادرست فرهنگ تحمیلی نظام سیاسی و اجتماعی نادرست هم بستگی دارد.
ولی نمی توان عامل فقر را نادیده گرفت چون فقر خود ریشه بیشترین انحرافات است و هر نوع انحراف اجتماعی در پیدایش انواع دیگر انحرافات مؤثر است. به همین دلیل است که میزان کجروی بین توده های فقیر در محلات فقرنشین بیش ازطبقات دیگر است و به همین دلیل توجه مقامات مسئول را به خود جلب کرده است و علت آن هم به خاطر تعهدات و مسئولیتهایی است که مقامات مسئول در مقابل گروههای بی بضاعت و عقب مانده جامعه بر عهده دارند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید