بخشی از مقاله

بسم الله الرحمـن الرحيـم
« ... الحمدُ لِلّهِ و سلامٌ علي عباده الذينَ اصطفي »
با سلام و اداء احترام – بمنظور تضارب آراء، شكوفايي انديشه ها و اصلاح امور در جهت خشنودي پروردگار متعال به استحضار مي رسانم :


1- پيشگفتار :
در صورتيكه عقايد، اعمال و قوآنين خويش را به آيات روشن و محكم قرآن منطبق نمائيم علاوه بر آنكه موجبات رستگاري اخروي خود را مهيا مي كنيم دامنه عدالت، آزادي، رفاه، امنيت و ساير نيكويي ها را در دنيا گسترش خواهيم داد:
بعضي قول و حديث ها حق را به باطل پوشانده و شرك و خرافه را به توحيد و يگانه پرستي آميخته و تفرقه و فساد را افزايش داده اند و به بيان قرآن كه مي فرمايد: « ... لِمَ تَلْبِسونَ الْحَقَّ بِالباطلِ ... چرا حق را به باطل
مي پوشآنيد ...( 71 آل عمرآن) وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ... – و از مردمان كساني( هستند كه) بدون دانش، خريدار رواياتي بيهوده اند تا( خود و ديگران را) از راه خدا گم نمايند ...


«6 لقمان)» برخي از ما انسان ها ندانسته به تعدادي از احاديث نادرست گرايش پيدا كرده و بعضي از اعتقادات و اعمال خود را بر اساس آن ها شكل داده ايم ، در حاليكه طبق بعضي بررسي ها و به تصريح آياتي كه نمونه هايي از آن ها ذيلاً بيان مي شود قرآن كريم بهترين حديث، كتاب هدايت خدا، نور، قانوني كامل و نعمتي تمام، فرقان و ميزان سنجش حق و باطل، رحمت و بيان

كننده همه حقايق مورد نياز براي هدايت و كمال و رستگاري بشر ميباشد، و حضرت محمد(ص) نيز رسول خدا و ابلاغ كننده قرآن، امام و رحمت و در متابعت از قرآن و درعمل به دستورات آن سرمشقي نيكو براي جهانيان بوده ، آن حضرت و ساير انسان ها مخصوصاً مسلمانان به تمسك به قرآن و اجراي دستورات آن موظف گرديده و از تفرقه و داشتن عقيده و عمل خلاف قرآن ممنوع شده اند.


البته بعضي روايات داراي مفاهيمي حكيمانه، پندآموز و در جهت تبيين و تفسير مطالب مندرج در كتاب هاي الهي مي باشند، ولي آنچه مسلم است، آنستكه ما انسان ها با شنيدن يا ديدن چيزي نمي توآني تمام قسمت ها و جوانب آن را به ذهن خود بسپاريم و بازگو كنندگان حديث و خبر به فرض اين كه راستگو و


بي غرض بوده باشند، هر يك از آنان برداشت و نظر خود را بيان كرده اند و معمولاً كمبود اطلاع و اشتباه و فراموشي موجب تغييري موثر در عبارات و مفاهيم حديث و خبر مي باشد و علاوه بر تغيير غير عمد اكثر عبارات و مفاهيم روايات، چون در طول تاريخ حديث، رواياتي نيز تسط افراد بي تقوا، جعل و تحريف گرديده و بسياري از آن ها و خيلي از احاديثي كه بغير عمد تغيير يافته است به

رسولان و اولياء دين خدا استناد و نسبت داده شده و در اثر اغواگري ها، كم تقوايي، جعل و تغيير روايات و به سبب وجود روياهاي شيطاني كه تاييد كننده عقايد باطلند، خيلي از آثار رسالت انبياء خدا از ميان رفته و ايمان واعمال اكثر افراد خداپرست به شرك و خرافه پرستي گرائيده است. لذا مي بايد بيش از پيش به قرآن اهميت و بها بدهيم و با مطالعه دقيق و مداوم آن، به زبان و مفاهيم

اين كتاب عظيم آشنا و مانوس شويم و در مقام تفسير هر آيه آن، بدون پيش داوري و حب و بغض، ضمن در نظر داشتن اهداف كلي نزول قرآن به توضيحات و اشاراتي كه در ساير آيه هاي قرآن و با جمع بندي كليه آيه هاي مربوط به موضوع آيه مورد نظر، تفسير آن آيه را مشخص نمائيم و نه تنها نظر خود يا بعضي روايات مورد نظر خود را به قرآن تحميل نكنيم

، بلكه به وسيله قرآن اعتبار و ارزش روايت ها را بسنجيم و رواياتي كه با آيات محكم قرآن هم خواني و هماهنگي ندارند به كنار بگذاريم و بيشترين جهاد و تلاش ما بر آن باشد كه با افزايش دانش و بهره گيري هر چه بهتر از خرد خويش همه اعتقادات و اعمال خود را قرآني نمائيم، تا با متابعت از خشنودي خداوند مهربان در دنيا و آخرت سعادتمند و رستگار باشيم.

نمونه آيات مورد استناد:
1/1- قرآن از هر حديثي بهتر است
آيه 23سوره زمر:« اللهُ نَزَّلَ اَحْسَنَ الحَديث ... – خداوند قرآن را كه بهترين حديث است نازل كرد (تا هر كه بخواهد هدايت شود به وسيله آن او را هدايت نمايد) ...»
2/1 – قرآن كتاب هدايت خداوند است:
آيه 9 سوره اسراء :« ان هذا القرآن يَهدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَمُ ... – اين قرآن به درستي و به آنچه راست تر و پايدارتر است هدايت مي نمايد ...»


3/1- قرآن نور است :
آيه 174 سوره نساء : « يا ايها الناسُ قَدْ جاءَكم بُرهان مِنْ رَبِكُمْ وَ انزَلنا اليكم نوراً مُبينا – اي مردم
( براي هدايت شما) از جانب پروردگارتان حجت حق( و دليلي آشكار) آمد و به سوي شما نوري تابان نازل كرده ايم »
4/1- قرآن قانوني كامل و نعمتي تمام است:
آيه 3 سوره مائده:« ... اَكْمَلْتُ لَكُم دينكم وَ اَتْمَمْتُ عليكم نِعْمَتي ... – (قانون) دين شما را به حد كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم .»


5/1- قرآن فرقان و جداكننده حق از باطل است:
آيه 1 سوره فرقان :« تَباركَ الذي نَزَّلَ الفُرقان عَلي عَبده ليكونَ لِلعالمينَ نَذيراً – خجسته و پر بركت است آن كه فرقان( جدا كننده حق از باطل) را بر بنده اش نازل كرد تا براي جهانيان هشدار دهنده باشد» .
6/1- قرآن ميزان سنجش حق و باطل است:
آيه 17 سوره شورا:« الله الذي انزَلَ الكتابَ بالحقِ وَ الميزان ... – خدا كسي است كه كتاب را به حق و ميزان نازل كرد ...»


7/1- قرآن رحمت و بيان كننده همه حقايق مورد نياز براي هدايت و رستگاري است:
آيه 89 سوره نحل: « ... وَ نَزَّلنا عَلَيْكَ الكِتابَ تبيانا لكلِّ شيئٍ وَ هُديً وَ رحمه و بشري للمسلمين – و ما كتاب را كه تبيين كننده هر چيز و هدايت و رحمت و بشارت براي تسليم شدگان ( به حق) است بر تو نازل كرديم»


8/1- حضرت محمد(ص) رسول خداوند براي همه مردم است:
آيه 28 سوره سبا :« ... و ما ارسلناك الا كافه للناس بشيرا و نذيراً... – و ما تو را به پيامبري نفرستاديم مگر براي همه مردم مژده دهنده و بيم رسان ...»
9/1- حضرت محمد(ص) ابلاغ كننده قرآن است:
آيه 5 سوره نور:« ... و ان تطيعوه تهتدوا و ما علي الرسول الا البلاغ المبين ... – و اگر آنرا اطاعت كنيد هدايت
مي شويد و بر پيغمبر چيزي جز ابلاغ آشكار نمي باشد »

10/1- حضرت محمد(ص) امام و رحمت براي جهانيان است:
آيه 80 سوره نساء: « من يطع الرسول فقد اطاع الله ... – كسي كه رسول خدا را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است ...» و آيه 107 سوره انبياء: « و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين – ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم »
11/1- حضرت محمد(ص)مكلف به متابعت از قرآن بوده است:
آيه 2 سوره احزاب:« و اتبع ما يوحي اليك من ربك ...- و آنچه از سوي پروردگارت به تو وحي مي شود پيروي كن ...»


12/1- حضرت محمد(ص) طبق احكام قرآن قضاوت و رفتار مينموده است:
آيه 49 سوره مائده :« و ان احكم بينهم بما انزل الله و لا تتبع اهواء هم و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل الله اليك ...- و ميانشان بر وفق آنچه خدا نازل كرده است حكم كن و از هوس هايشان پيروي مكن و از ايشان بر حذر باش كه مبادا بفريبندت تا از بعضي از چيزهايي كه خدا بر تو نازل كرده غفلت نمائي ...»
13/1- رسول خداوند امام و سرمشقي نيكو است:
آيه 21 سره احزاب:« لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيراً ...- براي كساني از شما كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را زياد ياد مي كنند رسول خدا، امام و الگوئي نيكو مي باشد»


14/1- همه ما بايد قرآن را وسيله اتحاد خود با يكديگر قرار بدهيم:
آيه 103 سوره آل عمرآن:« واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرَّقوا ...- همگي به ريسمان خدا
( قرآن) چنگ بزنيد و متفرق نشويد...»
15/1- حضرت محمد (ص) و مسلمانان( و ساير انسانها)به تمسك به قرآن و اجراي دستورات آن موظف گرديده آند:
آيه هاي 43 44 سوره زخرف: فاستمسك بالذي اوحي اليك انك علي صراط مستقيم – ( اي محمد) پس به آنچه به تو وحي شده چنگ بزن( در اين صورت) تو بر راه راست هستي(43) و انه لذكر لك و لقومك و سوف تسئلون – و به درستي كه اين (قرآن) قانون تو و قانون قوم توست و به زودي( در مورد نحوه عمل به آن) مورد سوال قرار خواهيد گرفت 44»

 


16/1- در اثر اغواگريها، جعل و تغيير روايات و بعضي روياهاي شيطاني، خيلي از آثار رسالت انبياء خداوند از ميان رفته و ايمان و اعمال اكثر افراد خداپرست به شرك و خرافه پرستي گرائيده است، نمونه آيات مبين اين موضوع:
آيه هاي 116 و 117 سوره مائده:« و اذ قال الله يا عيسي ابن مريم ءانت قلت للناس اتخذ وني و امي الهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لي ان اقول ما ليس لي بحق ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما في نفسي و لا اعلم ما في نفسك انك انت علام الغيوب – و هنگامي كه( در روز قيامت) خداوند گفت: اي عيسي پسر مريم، آيا تو براي مردم گفته اي كه مرا و مادرم را از دون خدا

پرستش نمائيد؟! (حضرت مسيح در بيان واقعيت خواهد) گفت پاك و منزهي از هر گونه شريك، شايسته و سزاوار من نيست كه سخني بگويم كه حقم نباشد، اگر چنين ناحقي را گفته بودم تو خود ميدانستي، تو به اسرار و ضمير من آگاهي و من از آنچه در ذات تو است بي خبرم، به درستي كه تو داناي غيب هائي(116) ما قلت لهم الا ما امرتني به ان اعبدوا الله ربي و ربكم و كنت عليهم

شهيدا ما دمت فيهم فلما توفيتني كنت انت الرقيب عليهم و انت علي كل شيء شهيدٌ- تنها چيزي كه من براي آنان گفتم، همان بود كه به من ماموريت دادي تا آنان را دعوت به عبادت تو نمايم و بگويم خداوند يگانه را كه پروردگار من و پروردگار شماست پرستش كنيد و تا زماني كه در ميانشان بودم گواه بر آنان بودم( و حتي الامكان نگذاشتم شرك ورزي و خرافه پرستي نمايند) و وقتي مرا برگرفته و ميراندي( ديگر اطلاعي از آنان نداشتم) تو خود مراقب آنان بودي و تو بر هر چيز گواهي(117)» .


17/1- قرآن مي بايد بطور مداوم مورد مطالعه قرار گيرد:
آيه 20 سوره مزمل:« ... فاقروا ما تيسر من القرآن ... – پس هرچه ميسر است قرآن بخوانيد( با توجه به آيات 1 تا 4 و آيه 20 سوره مزمل و بعضي ايه هاي ديگر قرآن كريم، شايد بهتر باشد كه حتي الامكان حدود 6 ساعت از شبانه روز قرآن را به دقت مطالعه و در آن تدبر و تفكر نمائيم)»
18/1- خداوند براي آشنايي و عمل به قرآن، فراگيري اين كتاب عظيم را آسان نمود:


آيه 17 سوره قمر:« و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مذكر – ما قرآن را براي ذكر (يادآوري، حكمت آموزي و به عنوان وسيله هدايت و قانوني لازم الاجرا) آسان نموديم، پس آيا پندگيرنده( و اجرا كننده) اي هست؟
(كه حق آن را به جاي آورده، از كم اعتنايي به آن اجتناب كرده و هدايت شونده باشد) »
19/1- بايد براي افزايش دانش قرآني و بهره گيري هر چه بهتر از خرد خويش تلاش كنيم:
آيه 114 سوره طه: « ... و قل رب زدني علما – و بگو پروردگارا به دانش من بيفزايي» و آيه 9 زمر:« ... هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولوالالباب – آيا كساني كه مي دانند با

كه نمي دانند برابرند؟! تنها خردمندان پند مي پذيرند» و آيه هاي 7 و 8 بينه« ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه – كساني كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند بهترين آفريدگانند (7) جزاوهم عند ربهم جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضي الله عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشي ربه – پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشت هاي جاويد است كه از زير آن نهرها جاريست و تا ابد در آن متنعمند هم خدا از آنان خشنود است و هم آنان از خدا خشنود مي باشند، آن( مقام و موقعيت عالي در آخرت) براي كسي است كه


( در دنيا) از نافرماني پروردگارش بيمناك بوده است(8) و به موجب آيه 28 فاطر تنها بندگان داناي خدا از نافرماني او و از اين كه افكار يا گفتار و يا كردارشان خلاف رضاي خدا باشد بيمناك
مي باشند:« ... انما يخشي الله من عباده العلموا ...»20/1- با متابعت از هدايت و خشنودي خداوند متعال در دنيا و اخرت سعادتمند و رستگار باشيم:
آيه 71 سوره انعام:« ... قل ان هدي الله هو الهدي و امرنا لنسلم لرب العالمين – بگو هدايت خدا هدايت است،

. امر شده ايم كه براي پروردگار جهانيان تسليم شويم» و آيه هاي 15 و 16 سوره مائده :« ...قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين- از جانب خداوند نور و كتاب آشكار بر شما نازل شده است(15) يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي صراط مستقيم- خداوند به وسيله آن هر كس را كه در پي خشنودي اوست به راه هاي سلامت، آرامش و رستگاري هدايت مي كند و طبق مشيت خود آنان را از ظلمت ها( ظلمت شرك، ستم، دروغ، نادرستي و ... ) خارج و به سوي نور( نور توحيد، عدل، راستي، درستي و ...) رهبري و ايشان را به راه راست هدايت مي نمايد»

اميد است قرآن پژوهان خردمند و حقوقدانان و قضات آشنا به مفاهيم قرآن از راه هاي مقتضي در رفع نقائص اين جزوه و در تكميل مطالب آن اقدام فرمايند، باشد كه به عنايت خداوند مهربان و در اثر تبليغ قرآن و عمل به دستورات آن در انجام تعهد خود نسبت به دين حق موفق شويم و همچون افراد مرتد يا كساني كه آيات خدا را كتمان مي كنند مورد لعن خدا و ملائكه و مردمان نباشيم و يا از آناني محسوب نشويم كه به گناه بي اعتنائي به قرآن مشمول شكايت رسول خدا بوده آند

.
الف/1- در رابطه با ارتداد: « كيف يهدي الله قوما كفروا بعد ايمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاء هم البينات و الله لا يهدي القوم الظالمين – چگونه خداوند جمعيتي را هدايت كند كه بعد از ايمان و گواهي به حقانيت رسل، و آمدن نشانه هاي روشن كافر( مرتد) شدند، خداوند جمعيت ستمكاران را هدايت نمي كند اولئك جزاوهم ان عليهم لعنه الله و الملائكه و الناس اجمعين – كيفر اين افراد مرتد آنست كه خداوند و ملائكه و مردمان بر آنان لعن فرستند( و به ايشان بي اعتنائي نمايند) 87 ال عمرآن و ...

ب/1- در خصوص مخفي نگهداشتن آيات:« ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيناه للناس في الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون – كساني را كه آيات روشن و هدايت كننده اي را كه نازل نموده ايم پس از آن كه در كتاب براي مردم بيانشان كرديم كتمان مي كنند، خداوند لعنت ( و از رحمت خود دورشان) مي كند و لعنت كنندگان نيز آنان را( در رديف افراد مرتد

) لعنت مي كنند) (159 بقره) ( با توجه به آياتي نظير آيه هاي 174 و 217 بقره ، 26 انعام، 24 و 42 انفال، 6 غافر، 49 توبه، 97 نحل، 167 تا 171 آل عمرآن ، 26 يس، 50 و 51 حج و 99 تا آخر سوره مومنون، كساني كه با كتمان قرآن آنرا فداي دنياي خود مي كنند در حقيقت جز آتش در بطون خود نمي خورند و مانند افراديكه ازدين حق برگشته و مرتد شده اند با ساير تباه كرداران از اهل هلاكت ميشوند و همچون ال فرعون و ديگر كافراني كه گوئي از هم اكنون جهنم ناظر و محيط بر

آنانست اين كتمان كنندگان قرآن نيز جهنم را جايگاه دائمي خود مي كنند، اما افراد مومني كه با رعايت قرآن و عمل به آن از اعمالي صالح برخوردارند همچون كشته شدگان در راه خدا اهل جنت و حيات طيبه مي شوند و روز قيامت در جنت و جوار رحمت خدا متنعم و شاد خواهند شد) و ...
پ/1- در مورد شكايت رسول خدا: « و قال الرسول يا رب ان قومي اتخذوا هذا القرآن مهجورا – پيامبر گفت: اي پروردگار من، قوم من از اين قرآن دوري جستند ( و آنطور كه لازمست به آن اعتناء ندارند) 30 فرقآن » و ...


2- مقدمه:
الف/2- قرآن باطل كننده اتهاماتي است كه عليه اسلام مطرح ميشود:
در جهت تبيين پاسخ قرآن به بعضي اتهامات از قبيل اتهام تجويز بعضي رفتارهاي ظالمانه و مخالفت با پاره اي از حقوق بشر، در اين جزوه به جرائمي كه مجازات دنيائي آنها در قرآن مشخص شده و موارد تجويز جنگ و به آياتي مربوط به حجاب، حقوق زن، تعدد زوجات، حقوق اقليت ها ... اشاره گرديده است تا با تدبر و تفكر در قرآن، ضمن توجه به مردود بودن اتهام هاي ذكور، پيوسته در مسير حق و در جهت رضاي خدا قرار داشته و با عمل به قرآن از خوبان و رستگاران باشيم

.
ب/ 2- لزوم اصلاح قوآنين پيشي گيرنده از قرآن:
« لا تقدموا بين يدي الله و رسوله ...- از خدا رسول او پيشي نگيريد( 1 حجرات) ... من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون - ... من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون - ... و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون – طبق كتاب هدايت خدا قضاوت و رفتار نماييد تا از كافران، ظالمان و فاسقان محسوب نگرديد( 44 و 45 و 47 مائده) »...


با آنكه در شريعت اسلام انسان ها در اعمال خود به ويژه در تعيين مجازات خطاكاران نبايد از خداوند و رسول او پيشي بگيرند و مجازاتي سنگين تر از آنچه در قرآن كريم تصريح گرديده است براي افراد مجرم معين كنند و عليرغم آن كه قرآن به اعدام مرتكبين غير حرفه اي يا غير مفسد بزه هاي زنا و لواط دستور نداده و مجازات خاصي نيز براي مرتكب شرب خمر مقرر نكرده است، بعضي افراد و جمعيت ها مجازات اعدام براي مرتكبين بزه هاي زنا و لواط و نيز مجازات 80 ضربه شلاق براي

مرتكب بزه شرب مسكر، و بعضي مجازات هاي ديگر كه قرآن مجيد بر لزوم آن ها نيز تصريح نفرموده مانند اعدام براي سب النبي را بهانه اي جهت تخطئه دين مبين اسلام قرار داده اند و با بيان اين كه مجازات هاي مذكور غير عادلانه، خشن و خلاف حقوق بشر مي باشد حقانيت قرآن را در انظار جهانيان مخدوش جلوه مي دهند(

موضوع قسمت هائي از مواد 82 تا 126 و مواد 174 و 513 قانون مجازات ايران مصوب دهه 1370) در حالي كه قرآن ضمن تاكيد به تقويت تقوا پيروان خود را به عدالت و ميانه روي و اجتناب از سخت گيري هاي جبارانه امر فرموده و خواسته است مانند اقوامي همچون قوم عاد نباشيم كه در ايه 130 سوره شعرا با خطاب:« و اذا بطشتم بطشتم جبارين» مورد سرزنش قرار گرفته اند، و تقواي الهي نيز اقتضا مي كند كه براي خودداري از ظلم، اگر ابهامي وجود دارد آنرا به نفع افراد متهم تفسير نمائيم ...


البته قرآن تمام جرائمي را كه در موقعيت هاي گوناگون وقوع مي يابند نام نبرده ، ولي با نشان دادن خط مشي كلي و مشخص نمودن نمونه هائي از جرائم و مجازات آنها، روش تشخيص جرم و نحوه تعيين مجازات عادلانه را ضمن دستوالعملهاي لازم تبيين نموده است.


3- جرائمي كه مجازات دنيائي آنها در قرآن مشخص شده است:
1- زنا ولواط
2- محاربه با خدا و رسول و افساد في الارض و قتل عمد
3- قذف يا رمي بهتان زنا
4- سرقت
5- ايراد صدمه عمدي به بدن ديگران
6- قتل غير عمد
7- شكستن عهد و سوگند
8- ظهار
9- نشوز زوجه
10- شكار حيوانات صحرائي در حال احرام
11- شرك ورزي به خدا در داخل مسجد.
1/3- كيفر قرآني زنا و لواط:
طبق آيه 2 سوره نور كه مي فرمايد: « الزانيه و الزاني فاجلدوا كل واحد منهما مائه جلده و لا تاخذكم بهما رافه في دين الله ...» مجازات افراد زناكار صد ضربه شلاق مي باشد و عند الاقتضا، به ويژه اگر زانيه شوهر دار باشد به تجويز آياتي نظير ايه 15 و 16 سوره نساء:« والاتي ياتين الفاحشه من نسائكم فاستشهدوا عليهن اربعه منكم فان شهدوا فامسكوهن في البيوت حتي يتوفهن الموت او يجعل الله لهن سبيلا و(15) الذان ياتيانها منكم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان الله

كان توابا رحيما (16) اضافه بر محكوميت به تحمل شلاق مي توان هر يك از زانيه و زاني را مدتي در محل مناسبي زنداني نمود تا هم شاكي تسكين يابد و هم فرد مجرم با فراگيري مفاهيم قرآن تربيت و اصلاح شود، و مرتكبين لواط و بعضي ديگر از برقرار كنندگان روابط نامشروع نيز طبق ايات 15 و 16 فوق الذكر مي بايد مورد اذيت يا مجازات هائي از قبيل حبس، شلاق و تبعيد قرار گيرند تا توبه نموده و اصلاح گردند و در تكميل كيفرهاي مذكور به دلالت اياتي مانند ايه 19 سوره نساء كه استرداد بعضي از آنچه به زوجه داده شده را ممنوع فرموده مگر هنگاميكه مشاراليها مرتكب عملي ناشايست شود:

« لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتيتموهم الا ان ياتين بفاحشه مبينه ... » همسر شخصي كه مرتكب زنا يا لواط گرديده است مي تواند خساراتي عادلانه از زوجه يا زوج خطاكار خويش دريافت نمايد و اگر خواهان طلاق نيز باشد در صورتي كه شخصاً به زنا يا لواط آلودگي نداشته و پاك باشد با استناد به آيات 3 و 26 سوره نور كه زناكار و ناپاك را فاقد شايستگي جهت همسري شخص پا

ك معرفي مي نمايد مي توآند براي جدائي از همسر ناپاكش از تسهيلاتي ويژه استفاده و او را از زندگي خود خارج نمايد:« الزاني لا ينكح الا زانيه او مشركه و الزانيه لا ينحكها الا زان او مشرك و حرم ذلك علي المومنين – مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشركه نكاح نكند و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك به نكاح خود درنياورد و اين كار بر مومنين حرام است (3)الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات و الطيبات للطيبين و الطيبون للطيبات ...- زنان پليد براي مردان پليدند و مردان پليد براي زنان پاك ... (26) و ...
تبصره – به موجب آيه 25 سوره نساء كه مي فرمايد:« ... فاذا احصن فان اتين بفاحشه فعليهن نصف ما علي المحصنات من العذاب ...» كيفر كنيزان شوهرداري كه مرتكب زنا و ديگر روابط نامشروع مي شوند نصف كيفر زنان آزاد شوهرداري مي باشد كه مرتكب آن جرائم مي گردند.
تذكره: به بيان ماده 82 قانون مجازات اسلامي ايران مصوب دهه 1370: « حد زنا در موارد زير قتل است و فرقي بين جوان و غير جوان و محصن ( داراي همسر) و غير محصن نيست: الف- زنا با محارم نسبي

.
ب- زنا با زن پدر كه موجب قتل زاني است ج- زناي غير مسلمان يا زن مسلمان كه موجب قتل زاني است . د- زناي به عنف و اكراه كه موجب قتل زاني اكراه كننده است» و به بيان ماده 83:« حد زنا در موارد زير رجم است: الف- زناي مرد محصن ب- زناي زن محصنه با مرد بالغ ...» و به بيان ماده 88:« حد زناي زن يا مردي كه واجد شرايط احصان نباشند صد تازيانه است.» و به بيان ماده 90:« هرگاه زن يا مردي ( كه مجرد است و يا در وضعيت تجرد قرار دارد) چند بار زنا كند و بعد از هر بار حد(تازيانه) بر او جاري شود در مرتبه چهارم كشته مي شود»


و به موجب ماده 108:« لواط و طي انسان مذكر است چه بصورت دخول باشد يا تفخيذ» و طبث ماده 109:« فاعل و مفعول لواط هر دو محكوم به حد خواهند شد» و به موجب ماده 110:« حد لواط در صورت دخول قتل است ...» و بموجب ماده 111:« لواط در صورتي موجب قتل مي شود كه فاعل و مفعول بالغ و عاقل و مختار باشند» و بموجب ماده 112:« هرگاه مرد بالغ و عاقل با نابالغي لواط كند فاعل كشته مي شود و مفعول اگر مكره نباشد تا 74 ضربه شلاق تعزير مي شود» و

طبق ماده 113:« هرگاه نابالغي نابالغ ديگر را وطي كند تا 74 ضربه شلاق تعزير مي شود مگر آنكه يكي از آنها اكراه شده باشد» و بموجب ماده 121 و تبصره ذيل آن:« حد تفخيذ و نظاير آن بين دو مرد بدون دخول براي هر يك صد تازيانه است. و در صورتي كه فاعل غير مسلمان و مفعول مسلمان باشد حد فاعل قتل است» و بموجب ماده 122 قانون فوق الذكر:
« اگر تفخيذ و نظاير آن سه بار تكرار و بعد از هر بار حد جاري شود در مرتبه چهارم حد آن قتل است.»


2/3- اعلام مجازاتي است براي محاربه با خدا و رسول و افساد في الارض و قتل عمد:
به موجب آياتي نظير آيه هاي 33 و 34 سوره مائده :« انما جزاوا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فساداً ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزيٌ في الدنيا و لهم في الاخره عذاب عظيم (33)الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم فاعلموا ان الله غفور رحيم(34) .كسآني كه با كارهاي حرامي مانند قيام مسلحانه عليه قرآن واحكام آن مرتكب محاربه با خدا ورسول او شوند وبراي ايجاد فساد در زمين تلاش نمايند ،اگر قبل از آن كه مورد تعقيب قرار گيرند توبه نكرده باشند ،مجازات آنان يا اعدام يا آويخته شدن به صليب يا

قطع دست وپا ويا نفي بلد است وبه موجب آياتي نظير آيه 178 سوره بقره :«يا ايها الذين امنوا كتب عليكم القصاص في القتلي الحر بالحر والعبد بالعبد والانثي بالآنثي فمن عفي له من اخيه شي فاتباع بالمعروف واداءاليه باحسان ذلك تخفيف من ربكم ورحمة فمن اعتدي بعد ذلك فله عذاب اليم » كسي كه به طور عمد وبه ناروا انساني بي تقصير را بكشد در صورت نبود جهتي براي تخفيف مجازات او ،مجازاتش اعدام مي باشد .اما مرتكب يك بار زنا يا لواط وحتي كسي كه يك بار مرتكب بزه اهانت به نبي عاليقدر اسلام (ص) شده اگر تلاشي براي گسترش فساد در اجتماع به عمل نياورده وعليه حكومت قرآن جنگ ننموده است به نظر نمي رسد كه محارب ومفسد في الارضي

محسوب شود كه به موجب آيات فوق الاشعار ، اعدام وي امكان پذير باشد وقانون گذار محترم ايران نيز با آن كه اعدام را براي بزه هاي مذكور منظور داشته است در مقام تعريف بزه محاربه وافساد في الارض ، بزه هاي سب النبي ، لواط وزنا را از مصاديق محاربه وافساد في الارض محسوب ننموده است .

1/2/3- بزه محاربه وافساد في الارض در قانون مجازات :
در ماده 183 «هر كس كه براي ايجاد رعب وهراس وسلب آزادي وامنيت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب ومفسد في الارض مي باشد ...»ودر ماده 185 «سارق مسلح وقطاع الطريق هر گاه با اسلحه امنيت مردم يا جاده را بر هم بزند و رعب و وحشت ايجاد كند محارب است .» ودر ماده 186 «هر گروه يا جمعيت متشكل كه در برابر حكومت اسلامي قيام مسلحانه كند مادام كه مركزيت آن باقي است تمام اعضاء وهواداران آن كه موضع آن گروه يا جمعيت يا سازمان را مي دانند وبه نحوي در پيشبرد اهداف آن فعاليت وتلاش موثر دارند محاربند ، چه در شاخه نظامي شركت نداشته باشند ...» و در ماده 187« هر فرد يا گروه كه طرح براندازي حكومت اسلامي را بريزد و براي اين منظور اسلحه و مواد منفجره تهيه كند و نيز كسآني كه با اگاهي و اختيار امكانات مالي موثر و يا وسايل و اسباب كار و سلاح در اتيار آن ها بگذارند محارب و مفسد في الارض مي باشند» و در ماده 188 « هر كس در طرح براندازي حكومت اسلامي خود را نامزد يكي از پست هاي حساس حكومت كودتا نمايد و نامزدي او در تحقق كودتا به نحوي موثر باشد، محارب و مفسد في الارض است.»


2/2/3- مصاديقي قرآني از بزه محاربه و افساد في الارض( توام با بيان بعضي اهداف حجاب)
الف- : با توجه به آياتي مانند ايه هاي 57 الي 62 سوره احزاب ، اگر كسي بي اعتناء به بعضي اموزش هاي قرآن كريم، با تكرار كارهاي مجرمانه اي از قبيل ايجاد مزاحمت براي بانوان با تقوا و نشر اكاذيبي كه موجب بدنام شدن افراد خوب است سبب ناامني يا فساد محيط و يا موجب آزار برخي مومنين به قرآن باشد و اقدامات پيش گيرانه و مجازات هاي تاديبي و بازدارنده نيز در مورد او موثر واقع نشود و به تكرار رفتار ظالمانه ادامه داده، زيان او براي جامعه قرآني و بندگان صالح خدا با زيان مرتكب محاربه و افساد في الارض برابري كند، چنين فرد مفسدي را دادگاه مي توانند از محاربه

كنندگان يا در حكم محاربه كننده با خدا و رسول به حساب اورد و براي سالم سازي محيط زندگي به مجازات اعدام محكوم نمايد:« ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و اعد لهم عذابا مهينا (57). والذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و اعد لهم عذابا مهينا(58). يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نسائ المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يوذين و كآن الله غفورا رحيما (59). لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينه لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيهم الا قليلا(60) . ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و

قتلوا تقتيلا (61). سنه الله في الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنه الله تبديلا (62)– همانا كساني كه خدا و پيامبرش را مي رنجانند خداوند آن ها را در دنيا و اخرت از رحمت خود دورمي سازد و براي آنان عذابي خوار كننده آماده كرده است . و كساني كه مردان وزنان با ايمان را( به ناحق) به خاطر كار بدي كه نكرده اند ازار مي دهد بهتان و گناه اشكاري را حملمي كنند . اي پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو كه از جلباب هاي خود( يا لباسهاي رويي كه سر را پوشيده و نقاط هوس انگيز و برجستگي هاي تحريك كننده بدن را پنهان مي دارند) بر خويشتن بپوشانند اين نزديك تر است به اين كه( به داشتن ايمان و به پرهيزگاري) شناخته شوند ( با پوشش و رفتار مناسب ا

ز تحريك شهوت و از برانگيخته شدن طمع مردم نسبت به خود جلوگيري كنند) تا مورد اذيت( دو ريان و بيمار دلان) واقع نشوند و ( از آنجا كه) خداوند آمرزنده و مهربان است( علاوه بر استفاده از امنيت و مصونيتي كه پوشش مورد نظر ايجاد مي كند با رعايت تقواي خداوند هر چه بيشتر از بخشايش و رحمت او برخوردار شوند) . اگر منافقين و بيماردلان و مرجفون در مدينه ( از اعمال ظالمانه اي كه سبب رجفه يا تشنج و نگراني در بين مردم است) باز نايستند تو را بر آن ها مي گماريم تا جز اندكي نزديكت در شهر باقي نمانند. لعنت شدگان( كه نفرت عمومي عليه ايشان است) هر كجا يافت شوند دستگي( محاكمه) و كشته شوند. كشته شدني عادلانه . اين سنت خداوند است در آنان كه از پيش گذشتند و هرگز در سنت خدا دگرگوني نخواهي يافت.

ب- با توجه به آياتي نظير آيه هاي 88 تا 91 سوره نساء هر منافقي كه به سبب دشمني و مخالفت با قرآن مجيد با مسلمانان جنگ نمايد، هم چنين هر شخص فتنه جوئي كه انسان ها را بدون مجوز قرآني مورد تعرض و تعدي قرار داده موجب سلب آزادي و امنيت آنان باشد،
مي توان به اتهام محاربه با خدا و رسول و ايجاد فساد در زمين محاكمه و به مجازات اعدام محكوم نمود:


« فما لكم في المنافقين فئتين و الله اركسهم بما كسبوا اتريدون ان تهدوا من اضل الله و من يظلل الله فلن تجد له سبيلا(88). ودوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء فلا تتخذوا منهم اولياء حتي يهاجروا في سبيل الله فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم حيث وجدتموهم و لا تتخذوا منهم وليا و لا نصيرا (89). الا الذين يصلون الي قوم بينكم و بينهم ميثاق اوجاوكم حصرت صدورهم ان يقاتلوكم او يقاتلوا قومهم و لو شاء الله لسلطهم عليكم فلقاتلوكم فان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم والقوا اليكم السلم فما جعل الله لكم عليهم سبيلا(90). چرا در مورد منافقان دو گروه شده ايد و حال آن كه خدا آنان را به سبب كردارشان مردود ساخته است، آيا مي خواهيد كسي را كه خدا ( به طور ضابطه مند) گمراه كرده است هدايت كنيد؟ و هر كه را كه نخواهد با قرآن هدايت شود و او را) خدا گمراه نمايد هرگز راهي براي( هدايت) او نخواهي يافت(88). دوست دارند همچنان كه خود به راه كفر


مي روند شما نيز كفر ورزيده همانند آنان باشيد، پس با آنان دوستي نكنيد تا در راه خدا هجرت نمايند. پس اگر( در جهت كمك به نيروهاي كفار و مشركين حربي، به اسلام) پشت كردند( علاوه بر آن كه بايد) از آن ها يار و ياور اختيار نكنيد، مي بايد هر كجا آنان را يافتيد دستگي( محاكمه) و به قتل برسانيد(89) به جز آنان كه به قومي مي پيوندند كه ميان شما و آن قوم پيمان وجود دارد ، يا در حالي كه از جنگيدن با قوم خود دلتنگ شده باشند نزد شما بيايند، و اگر خدا مي خواست آنان را بر شما تسلط مي داد تا با شما جنگ كنند، پس اگر از تعرض به شما خودداري كردند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح كردند، در اين حالت خدا راهي براي تعرض به آنان براي شما قرار نداده است(90) ستجدون اخرين يريدون ان يامنوكم و يامنوا قومهم كل ماردوا الي الفتنه اركسوا

فيها فان لم يعتزلوكم و يلقوا اليكم السلم و يكفوا ايديهم فخذوهم واقتلوهم حيث ثقفتموهم ... – به زودي گروهي ديگررا خواهيد يافت كه مي خواهند از شما و از قوم خود در امان باشند ولي هرگاه به فتنه اي خوانده شوند در آن سرنگون مي شوند( و سعي خود را براي ايجاد فساد به كار مي برند) پس اگر از ايجاد فتنه و فساد عليه شما خودداري نكردند و به شما پيشنهاد صلح و سازش ندادند و از تجاوزات ظالمانه باز نايستادند، ايشان را هر كجا يافتيد دستگير( محاكمه) و به قتل برسانيد ...( 91 نساء)
3/3 - هشتاد ضربه شلاق: كيفر قذف – يارمي بهتان زنا:
خداوند متعال در آيات 4 و 5 سوره نور با بيان « والذين يرمون المحصنات ثم لم ياتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانين جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئك هم الفاسقون- الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا فان الله غفور رحيم» براي كيفر افراد بي تقوائي كه زنان عفيف را به زنا متهم مي كنند و در اثبات ادعاي خود چهار شاهد معرفي نمي نمايند، هشتاد ضربه شلاق مقر فرموده است، تا اگر بعد از بهتاني كه زده اند توبه نكرده، با جبران گناه خويش به صلاح در نيامده باشند ضمن محروميت از قبول شهادت، مجازات مذكور را تحمل نمايند.


شايان ذكر آن كه قانونگذار محترم طي مواد 139 تا 164 قانون مجازات ، در ماده 139 نسبت دادن زنا يا لواط به اشخاص را قذف ناميده است و در ماده 140 و دو تبصره آن بيان داشته« حد قذف براي قذف كننده مرد يا زن هشتاد تازيانه است. تبصره 1- اجراي حد قذف منوط به مطالبه مقذوف است. تبصره 2- هرگاه كسي امري غير از زنا يا لواط ، مانند مساحقه و ساير كارهاي حرام را به شخصي نسبت دهد به شلاق تا 74 ضربه محكوم خواهد شد.» و در ماده 145 بيان نموده است :« هر دشنامي كه باعث اذيت شنونده شود و دلالت بر قذف نكند مانند اينكه كسي به زنش بگويد تو باكره نبودي موجب محكوميت گوينده به شلاق تا 74 ضربه مي شود.» و در ماده 146 بيان

كرده:« قذف در مواردي موجب حد مي شود كه قذف كننده بالغ و عاقل و مختار و داراي قصد باشد و قذف شونده نيز بالغ و عاقل و مسلمان و عفيف باشد ...» و در ماده 157 قانون مذكور بيان داشته است :
« هرگاه كسي چند بار اشخاص را قذف كند و بعد از هر بار حد بر او جاري شود در مرتبه چهارم كشته
مي شود»


4/3- قطع دست: كيفر سارق
سوره مائده ، آيات كريمه 38 و 39:« السارق و السارقه فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا نكالا من الله و الله عزيز حكيم(38) فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه ان الله غفور رحيم(39) دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر گناهي كه كرده اند ببريد، اين عوقبتي است از جانب خدا، خدا قدرتمند و حكيم است (38) پس كسي كه بعد از ظلمش توبه كند و با جبران گناه خود به صلاح درآيد خدا او را خواهد بخشيد، خدا امرزنده و مهربان است»
كيفر سارقي كه بعد از ربودن اموال ديگران پشيمان نمي شود و نمي خواهد ظلم خويش را جبران كند آنست كه دست او بريده شود. و اگر سارق به سبب نحوه سرقت يا به علت تكرار جرم محارب و مفسد في الارض محسوب شود در آن صورت به مجازات محارب و مفسد في الارض محكوم مي گردد.
البته بايدتوجه داشت كه خداوند اگر در يك آيه به بريدن دست سارق دستور داده است در آيات متعدد به انفاق، پرداخت زكاه، دادن صدقه و قرض الحسنه امر فرموده و با قرار دادن ثروت هاي عمومي و بيت المال اعم از انفال، و بسياري از وجوهاتي نظير خمس و زكاه دراختيار رسول خود، و بعد از رسول (ص) با قرار دادن آنها در اختيار حكومت هاي مومن عادل مردمي خواسته است به

امامت قرآن و در جهت اجراي عدالت و تامين امنيت و رفاه عمومي ضمن به كيفر رساندن شخص مجرم براي تقليل بيكاري، فقر مالي، جهل و ضعف ايمان و تقوا تلاش و سرمايه گذاري كنيم و رفع محروميت در زمينه هاي تغذيه، مسكن، كار، بهداشت و اموزش و پرورش را از اهم اهداف خود قرار داده و در مسيري باشيم كه از نظر رشد معنوي و مادي سرامد امت ها گرديم.
1/1/4/3- اگر سارق بسبب نحوه سرقت يا به علت تكرار جرم محارب و مفسد في الارض محسوب شود، در آنصورت مي توان او را به استناد آيات 33 و 34 سوره مائده به مجازات محارب و مفسد في الارض محكوم نمود:


« انما جزاءا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزيٌ في الدنيا و لهم في الاخره عذاب عظيم( 33 مائده) الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا فاعملوا ان الله غفور رحيم- كيفر كساني كه با خدا و رسولش مي جنگند و سعي شان آنست كه در زمين فساد كنند انست كه كشته شوند يا به صليب كشيده شوند يا يك دست و يك پاي آنان از خلاف يكديگر قطع شود يا از زمين رانده شوند، اين براي ايشان خواري است در دنيا و ايشان را در آخرت عذابي عظيم است (33) مگر آنان كه پيش از دست يابي برايشان توبه كنند. پس بدانيد خداوند آمرزنده و مهربان است
( 34 مائده)


2/1/4/3- بعضي حقايق و راهكارهاي مهم و ضرورت انفاق:
« يا ايها الذين امنوا انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و لا خله و لا شفاعه ...- اي كساني كه ايمان اورده ايد از انچه به شما روزي داده ايم انفاق كنيد پيش از آن كه روزي فرا رسد كه نه خريد و فروش در آن است و نه رابطه دوستي و نه شفاعت ...( 254 بقره)- والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلوه و امرهم شوري بينهم و مما رزقناهم ينفقون – و ( از مومنين اهل توكل به خدا و انان كه نزد خداوند پاداشي نيكو و باقي ماندني خواهند داشت) آنانند كه به پروردگار خويش

پاسخ مثبت داده اند و نماز را بر پا ميدارند و امر آنها( بويژه در اداره كشور) بطريق شورا و ( مشاركت و مشورت با يكديگر) صورت مي گيرد و از آنچه به ايشان روزي داده ايم انفاق مينمايند( 38 شورا) »
3/1/4/3- لزوم پرداخت زكات و توجه به اينكه نحوه پرداخت زكات( اعم از ماليات حكومت اسلامي و كمك به افراد جامعه) نشاندهنده ميزان ايمان پرداخت كننده آن است:
« ... يا ايها الذين امنوا انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و لا خله و لا شفاعه ...- اي كساني كه ايمان اورده ايد از انچه به شما روزي داده ايم انفاق كنيد پيش از آن كه روزي فرا رسد كه نه خريد و نه فروش در آن است و نه رابطه دوستي و نه شفاعت ...( 254بقره) والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلوه و امرهم شوري بينهم و مما رزقنا هم ينفقون – و( از مومنين اهل توكل به خدا و انان كه نزد خداوند پاداشي نيكو و باقي ماندني خواهند داشت) آنانند كه به پروردگار خويش پاسخ مثبت داده اند و نماز را برپا مي دارند و امر انها( بويژه در اداره كشور) بطريق شورا( و مشاركت و مشورت با يكديگر) صورت ميگيرد و از آنچه به ايشان روزي داده ايم انفاق مينمايند(38 شورا)


3/1/4/3- لزوم پرداخت زكات و توجه به اينكه نحوه پرداخت زكات( اعم از ماليات حكومت اسلامي و كمك به افراد جامعه) نشاندهنده ميزان ايمان پرداخت كننده آن است:
« ... و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز – خدا ياري مي كند كسي را كه( با متابعت از حق و دفاع از عدالت، بطور مالي يا جاني در اجراي قوانين واقعي شرع) او را ياري نمايد، خدا توانا و عزتمند است( 40 حج) الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزكوه و امروا بالمعروف

و نهوا عن المنكر ... – كسانيكه اگر انان را در زمين مكنت دهيم، نماز را بر پا مي دارند و زكات مي پردازند و امر به خوبي و نهي از بدي مي كنند ...( 41حج) ... انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون – جز اين نيست كه دوست شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آوردند، انان كه برپا مي دارند نماز را و مي پردازند زكات را و ايشان ركوع كنندگانند(55 مائده)
طبق اياتي نظير آيه 55 فوق الذكر، از نشانه هاي مومن اصيل انست كه نه تنها زكات خود را بموقع و كامل پرداخت مي كند، زكات وي هر مقدار زياد هم باشد انرا در مقابل احسان و نعمتهاي خدا اندك مي بيند و مانند بدهكاري شرمنده، با طيب خاطر و متواضعانه بحالت خميده زكات مي دهد.
4/1/4/3- در رابطه با پرداخت صدقه:
« لا خير في كثير من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بين الناس ...‌» در بسياري از نجواها خيري نيست مگر براي كسي كه به صدقه دادن يا نيكي كردن و يا اصلاح نمودن بين مردم توصيه نمايد( 114 نساء)...

5/1/4/3- در خصوص قرض الحسنه:
« من ذا الذي يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيره ...- كيست به خدا قرض الحسنه دهد تا خدا آن را برايش چندين برابر كند... (25 بقره) - ... و اقيموا الصلوه و ءاتوا الزكاه و اقرضوا الله قرضا حسنا ...- و نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و وام دهيد خدا را وامي نيكو ...( 20 مزمل) » و ...
6/1/4/3- در مورد انفال ...
:« يسئلونك عن الانفال قل الانفال لله و الرسول ...- اي رسول از تو راجع به انفال( يا امال اضافي كه فاقد مالك خصوصي مي باشد) سوال مي كند، بگو انفال براي خدا و رسول است(1 سوره انفال) ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل كي لا يكون دوله بين الاغنياء منكم و ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نها كم عنه فانتهوا

...- خداوند آنچه را از انفال به رسولش از اهل ابادي ها ارزاني داشت از براي خدا و رسول و نزديكان و يتيمان و درماندگان و راه گذران است تا( با مصرف آن ها در كارهاي اساسي و بين نيازمندان جامعه) ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد...( 7 حشر) »
7/1/4/3- آيه مربوط به خمس و موارد مصرف آن:
« واعلموا انما غنمتم من شي ء فان لله خمسه وللرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل ...- و بدانيد انچه غنيمت بدست آورده ايد خمس آن( مانند انفال) از براي خدا و رسول و نزديكان و يتيمان و درماندگان و راه گذران است ...( 41 انفال)»


تبصره( در خصوص خمس): با توجه به اينكه سازمان هاي مسئول ساماندهي ايتام و محرومين كشور براي انجام مسئوليت هاي خود فاقد امكانات كافي مي باشند و در اكثر شهرستان ها براي نگهداري مجانين، مجرمين غير مسئول، ايتام و سايرمحجورين بي سرپرست و اطفال و زناني كه به علت اختلافات خانوادگي و طلاق ولگرد و خياباني شده اند مكاني وجود ندارد و كم توجهي به مسئله نگهداري، آموزش و اشتغال محجورين و محرومين سبب افزايش جرائم، مفاسد و ناامني جامعه است. در صورتي كه مراجع قانوني مسئول، نظير سازمان بهزيستي و كميته امداد، با

موافقت و نظارت مسئولين رده بالاي كشور، ضمن تبليغ اهداف، برنامه ها و عملكرد خويش، افراد ملت را تشويق به انجام حكم منعكسه در ايه كريمه 1 سوره انفال و واريز خمس شرعي به حساب بانكي آن سازمان نموده، با تهيه املاك آموزشگاه ها و كارگاه هاي مجهز و كافي در مناطق مختلف كشور، وجوه دريافتي را جهت نگهداري- آموزش- اشتغال و تامين آتيه محجورين و محرومين هزينه و سرمايه گذاري كنند علاوه بر آنكه در رفع مشكلات موجود و در مبارزه با مفاسد و پيشگيري از جرائم موثر مي باشد، براي رفاه و تعالي مردم و سربلندي قرآن و تحكيم نظام اسلامي سودمند خواهد بود.
8/1/4/3- وجوب عدالت ورزي حاكمان بر اساس آموزشهاي قرآن:
« ... قل امنتُ بما انزل الله من كتاب و امرت لاعدل بينكم ... – بگو ايمان اوردم بدانچه فرستاد خدا از كتاب و مامور شدم كه ميان شما عدالت كنم ...( 15 شوري) » و ...


9/1/4/3- وجوب اطاعت از سرپرستان امور، در حدود وظيفه و مسئوليت انان- بايد تا جائيكه بر خلاف آموزشهاي قرآن و سنت رسول خدا نباشد از مسئوليتي كه در مصدر كارها قرار داده ايم اطاعت نمائيم تا همه امور ما بخوبي انجام پذيرد:
« يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شيء فردوه الي الله و الرسول ... – اي كساني كه ايمان اورده ايد اطاعت كنيد خدا و اطاعت كنيد رسول را و اولياء امر از خودتان را و اگر در چيزي اختلاف كرديد آن را به ( قرآن) خدا و (سنت قرآني) رسول ارجاع دهيد ...( 59 نساء) و ..

.
10/1/4/3- بايد به امامت قرآن براي اصلاح امور فردي و اجتماعي تلاش كرد:
« اتبعوا ما انزل اليكم من ربكم و لا تتبعوا من دونه ...- از آنچه از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است پيروي كنيد و غير از آن را پيروي نكنيد ...( 3 اعراف) – و هذا كتاب انزلناه مبارك فاتبعوه ...- و اين كتابي است پر بركت و سرچشمه خيرات و نيكي ها، پس از آن پيروي كنيد ...( 155 انعام) – ان اتبع الا ما يوحي الي – (مَنِ رسول هم) از چيزي جز آنچه به من وحي كرده شد پيروي نمي كنم ...( 50 انعام) ... من قبله كتاب موسي اماما و رحمه ...- از پيش از قران كتاب موسي امام و رحمت بود ...( 12 احقاف و 17 هود)»


11/1/4/3- مي بايد عدالت را در كليه زمينه ها برقرار نمائيم تا انگيزه اي قابل توجه براي ارتكاب جرايمي نظير سرقت باقي نماند:
« لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط ...- همانا فرستاديم رسولانمان را با دلائل روشن و نازل كرديم با‌انان كتاب و ميزان را تا مردم به عدالت قيام كنند ...(25 حديد) » و ...
12/1/4/3- خداوند براي بندگان خود امنيت و رفاه را مي پسندد:
« ... يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر ...- خداوند راحتي شما را مي خواهد و ناراحتي شما را
نمي خواهد ...( 185 بقره) ... ما يريد الله ليجعل

من حرج ...- خداوند نمي خواهد شما را در تنگنا قرار دهد( 6 مائده) و لو ان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليكم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون – اگر اهل قريه ها ايمان آورده و از نافرماني پرهيز كرده بودند هر آينه گشاده بوديم بر ايشان بركت ها از آسمان و زمين، و لكن تكذيب كردند پس گرفتيم ايشان را به آنچه كسب مي كردند( 96 اعراف) » و ...
13/1/4/3- هر چه تقواي مومنين به قرآن افزايش يابد، تدبر و دقت آنان در اين كتاب الهي بيشتر مي شود و در نتيجه بد و خوب را بهتر تشخيص مي دهند و ضمن دوري بيشتر از ارتكاب جرائم، سعي ايشان براي اصلاح خود و امور جامعه افزايش مي يابد:


« يا ايها الذين امنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم سياتكم ... – اي كساني كه ايمان اورده اي اگر تقواي خدا را داشته باشيد براي شما( قران را) وسيله تشخيص حق و باطل قرار مي دهد و ( به اين وسيله) بدي هايتان را مزدايد ...( 29 انفال)» و ...

(اميد است با مطالعه دقيق قرآن و تفكر در پديده هاي جهان قلب هايمان در برابر عظمت خدا نرم و خاشع شود و از بيم آن كه مبادا موجب ناخشنودي خدا، يا مستوجب عذاب ناشي از نافرماني او شويم، قرآن را مرجع و امام خود قرار دهيم و در اثر آشنايي با مفاهيم و ضوابط آن، خير و شر، و حق و باطل را به درستي تشخيص داده و در اجتناب از عقايد، گفتار و اعمال خلاف حق موفق باشيم.)
14/1/4/3- مسلمانان بايد از لحاظ رشد، سرامد امتها باشند:
« ... ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماء تين و ان يكن منكم مائه يغلبوا الفا من الذين كفروا بانهم قوم لا يفقهون – به سبب آن كه دشمنان شما نسبت به حق كافر و مردماني ناشكيبا و كم فهمند، اگر از شما بيست نفر با استقامت باشند بر دويست نفر آنان غلبه مي كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر ايشان غلبه خواهند كرد(65 انفال)» و ...


ما مسلمانان مي بايد با فهم قرآن و عمل به آن، از نظر فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و رفاهي
الگوي رشد و پيشرفت ساير ملت ها و به عنوان بهترين امت« كنتم خير امه اخرجت للناس ...- (110 آل عمران)» شاهد و معرف حقانيت قرآن نزد جهانيان بوده« ... تكونوا شهداء علي الناس ...( 78 حج)» از نظر دفاعي آنچنان قوي و مجهز باشيم كه دشمن جرأت تجاوز به حقوق ما را نداشته باشد« و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرين من دونهم ...(61 انفال)
2/4/3- بزه سرقت در قانون مجازات ايران:
بزه سرقت از جرايم عمديست و يكي از اركان تشكيل دهنده آن سوئيت مجرمانه مي باشد. قانون مجازات ايران در باب هشتم كتاب حدود شامل مواد 197 تا 203، در تعريف سرقت بيان داشته:« سرقت عبارت است از ربودن مال ديگري به طور پنهاني» و در مواد 198 و 200 در صورتي حكم قطع يد يا حد را قابل صدور مي داند كه سارق: بالغ، عاقل، مختار، قاصد و غير مضطر باشد و بداند كه مال غير را به ناحق و به عنوان دزدي مي ربايد و مال نيز در حرز مناسبي نگهداري شده باشد و

محل نگهداري آن هم از سارق غصب نشده باشد و نيز ارزش مال مسروقه درهر بار سرقت كمتر از 5/4 نخود طلاي مسكوك نباشد همچنين مال متعلق به فرزند سارق و يا از اموال دولتي و وقف و مانند آن كه مالك شخصي ندارد نباشد و سرقت در سال قحطي هم صورت نگرفته يا سارق قبل از بيرون آوردن مال از حرز دستگير نشده و نيز سارق پس از سرقت مال را تحت يد مالك قرار نداده

باشد و علاوه بر كليه شرايط مذكور صاحب مال از سارق نزد قاضي شكايت كرده و قبل از شكايت هم نه مال را به سارق بخشيده و نه سارق را بخشيده باشد و مال مسروقه نيز قبل از ثبوت جرم از راه خريد و مانند آن به ملك سارق در نيامده و يا سارق قبل از ثبوت سرقت توبه نكرده باشد.
توضيح آن كه قانونگذار محترم در ماده 201، حد سرقت را در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست

راست سارق از انتهاي آن و در مرتبه دوم قطع نصف كف پاي چپ و در مرتبه سوم حبس ابد، و در مرتبه چارم اعدام مي داند، و در ماده 203 سرقتي را كه فاقد شرايط اجراي حد باشد و موجب اخلال در نظم يا خوف شده يا بيم تجري مرتكب يا ديگران باشد موجب يك تا پنج سال حبس دانسته است. و در فصل بيست و يكم كتاب تعزيرات و مجازات هاي بازدارنده شامل مواد 651 تا 667 براي بسياري از اقسام سرقت مجازات حبس و شلاق تعيين نموده است.


5/3- قصاص عضو: كيفر كسي كه عمداً و به ناحق به بدن ديگران صدمه مي زند.
با توجه به آياتي نظير آيه 45 سوره مائده:« و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين و الانف بالانف و الاذن بالاذن والسن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفاره له و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون – مقرر كرديم برايشان در تورات، كه انسان در برابر انسان است و چشم در برابر چشم و بيني در برابر بيني و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و در جراحت ها قصاص است. پس كسي كه تصدق كندد به آن، پس آن زاينده گناه اوست و كساني كه به آنچه خداوند نازل كرده است حكم نكنند هم انان ظالم


مي باشند» و آيه 126 سوره نحل:« و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خير للصابرين- اگر خواستيد مجازات كنيد فقط به مقداري كه به شما تعدي شده كيفر دهيد. ولي اگر شكيبايي پيشه كنيد اين كار براي شكيبايان بهتر است» و ايه 40 سوره شوري:« و جزاو سيئه سيئه مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علي الله انه لا يحب الظالمين – و جزاي بدي كيفري همانند آنست پس آن كه عفو كرد و اصلاح نمود پاداش او به عهده خداوند است، خداوند ستمكاران را

دوست نمي دارد» و ايه 179 سوره بقره:« و لكم في القصاص حيوه يا اولي الالباب لعلكم تتقون- اي خردمندان براي شما در قصاص زندگاني است تا شايد ( در اثر اجراي قانن قصاص از ايراد صدمه به يكديگر و از بي عدالتي در كيفر مجرم و از ناامن كردن محيط زندگي ...) پرهيز نماييد.» و با توجه به ايه 13 شوري:« شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا والذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي ... – قرار داد براي شما از دين، انچه نوح را به آن توصيه كرد و آنچه بر تو وحي كرديم و آنچه به ابراهيم و موسي و عيسي وصيت كرديم ...» چنين استنباط مي شود كه در دين

خداوند متعال از زمان هاي قبل از نزول قرآن كريم و شايد از زمان شروع زندگي انسان ها در زمين، كيفر عادلانه قصاص كه مجازاتي كاملاً برابر و متناسب با جرم مجرم است، علاوه بر مورد قتل عمد، در موارد ايراد صدمه عمدي به اعضاء بدن انسان قابل اعمال بوده و در صورتي كه شاكي حاضر به سازش نبوده، يا موردي براي تخفيف مجازات وجود نداشته، به عنوان بهترين نوع كيفر، به اجراي دقيق آن توصيه گرديده است.( موضوع قسمت هايي از مواد 269 تا 293 قانون مجازات) .
6/3- كيفر قتل غير عمد: پرداخت ديه و ازاد نمودن بنده اي مومن ...


طبق آياتي نظير آيه 92 سوره نساء:« ما كان لمومن اي يقتل مومنا الا خطا و من قتل مومنا خطا فتحرير رقبه مومنه و ديه مسلمه ال اهله الا ان يصدقوا فان كان من قوم عدو لكم و هو مومن فتحرير رقبه مومنه و ان كان من قم بينكم و بينهم ميثاق فديه مسلمه الي اهله و تحرير رقبه مومنه فمن لم يجد فصيام شهرين متتعابعين توبه من الله و كان الله عليما حكيما- هيج مومني شخص مومن را نمي كشد مگر به خطا و هر كس به خطا مومني را به قتل برساند بايد بنده اي مومن را آزاد نمايد و خون بهاي مقتول را نيز به اهلش بپردازد مگر آن خون بها را ببخشند و اگر مقتول فردي مومن بود ولي

قوم او دشمن شما باشند بايد بنده اي مومن آزاد گردد( همانطور كه اين دشمنان از پرداخت خون بها به مسلمانان خودداري مي كنند از پرداخت خون بها به انان خودداري شود ... فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم .. آيه 194 سوره بقره) و اگر مقتول از قومي است كه بين شما و ايشان پيمان وجود دارد( طبق پيمان و تعهدات متقابل يا عرف عادلانه اي كه پذيرفته ومي باشد يا همانند اقدام انان در موارد مشابه) خون بها را به خانواده مقتول پرداخت كنيد و بنده مومني را نيز ازاد نماييد و هر كس بنده مومن نيابد دو ماه پي در پي روزه بگيرد( و اگر از گرفتن روزه نيز معذور باشد حداقل، شصت نفر مسكين را خوراك دهد... فمن لم يستطع فاطعام ستين مسكينا ... آيه 4 سوره مجادله) توبه اي از خدا و خدا دانا و حكيم است.»

1/6/3- در رابطه با حقوق ميهمانان و اقليت هاي كشور:
قانونگذار محترم در ماده 297 قانون مجازات با بيان اينكه:« ديه قتل مرد مسلمان يكي از امور ششگانه ...» و در تبصره دوم الحاقي به اين ماده با بيان:« بر اساس نظر حكومتي ولي امر، ديه اقليت هاي ديني شناخته شده در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به اندازه ديه مسلمان تعيين مي گردد.» و در ماده 300 قانون مذكور با بيان اينكه:« ديه قتل زن مسلمان خواه عمدي خواه غير عمدي نصف ديه مرد مسلمان است...» براي هموطنان و ميهماناني كه مسلمان،

زرتشتي، كليمي و مسيحي گفته نمي شوند ديه معلوم ننموده، همچنين درماده 207 با بيان:« هرگاه مسلماني كشته شود قاتل قصاص مي شود...» و در ماده 210 با بيان:
« هرگاه كافر ذمي عمدا كافر ذمي ديگر را بكشد قصاص مي شود ...« در مواردي كه مسلمان مرتكب قتل عمد غير مسلمان گردد مجازات او را معين نكرده است. لذا صرفنظر از سردرگمي و دغدغه خاطر قضاتي كه به شكايت اقليت هاي كشور و اتباع خارجي رسيدگي مي كنند، اتخاذ تصميم بر خلاف ميثاق هاي ملي و بين المللي و حقوق پذيرفته شده سياسي و مدني موجب نارضايتي و بدبيني طيف وسيعي از ملت ايران و نيز بهانه اي موثر براي تبليغ عليه اسلام در جامعه جهاني مي باشد


در صورت توجه به آياتي از قرآن كريم كه هدف از فرستادن رسولان و ارسال كتاب هاي الهي را اقامه عدل بيان مي فرمايند، نظير آيه 25 سوره حديد:« لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط ...- همانا پيغمبران خويش را با دلايل و كتاب و ميزان فرستاديم تا مردم به عدالت قيام نمايند...» و با عنايت به اينكه نمي بايد آيه اي از ايات قرآن كريم به گونه اي تفسير شود كه بر خلاف هدف نزول آن داراي نتيجه اي غير عادلانه باشد. و با توجه ب

ه آيه هايي نظير ايه 8 سوره ممتحنه كه رفتار عادلانه توام با نيكي را در مورد كافراني كه به خاطر دين با مسلمانان جنگ ننموده اند تجويز فرموده است، همچنين باتوجه به بعضي اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، نظير اصل چهاردهم كه بيان داشته: « به حكم آيه شريفه: لاينها كم الله عن الذين لم يقاتلو كم في الدين و لم يخرجواكم من دياركم عن تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين- دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غيربا اخلاق حسنه و قسط و عدل عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت كند. اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.»
و اصل نوزدهم با بيان:« مردم ايران از هر قوم و قبيله كه باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اين ها امتياز نخواهد بود.»


و اصل بيستم با بيان:« همه افراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سياسي، اقتصادي و فرهنگي با رعايت موازين اسلام برخورداند.» و با عنايت به اينكه در قرآن ( كتاب پيغمبر خاتم(ص)) تصريح نگريده است كه اگر از مسلمانان كسي غير مسلماني را به ناحق بكشد قصاص نداشته و يا مقدار ديه كافر غير حربي كمتر از خون بهاي يك مسلمان باشد، و به موجب كتاب هاي پيغمبران پيشين نيز كه خداوند متعال آن ها را امام و

راهنماي مردم زمان خود توصيف نموده و در ايه 12 سوره احقاف و آيه 17 هود با بيان« و من قبله كتاب موسي اماما و رحمه ...» كتاب حضرت موسي را امامي از زمان قبل از نزول قرآن معرفي كرده و در آيه 45 مائده فرموده است:« و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين و الانف بالانف و الاذن و بالاذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفاره له و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون

مقرر كرديم بر ايشان در آن ( تورات) كه انسان در برابر انسان است و چشم در برابر چشم و بيني در برابر بيني و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و در جراحت ها قصاص است. پس كسي كه تصدق كند به آن، پس آن زداينده گناه اوست و كساني كه به آنچه خداوند نازل كرده است حكم نكن هم انان ظالم مي باشند» به نظر نمي رسد در زمان هاي پيش از نزول قرآن ديه غير مومن و مومن تفاوت داشته يا اگر مومن غير مومني را عمدا و به ناحق مي كشت از مجازات قصاص معاف بوده باشد و با توجه به سيره عادلانه پيغمبر رحمت حضرت محمد و روش قراني ائمه هدي صلوات الله عليهم اجمعين و تكليف ما انسان ها به تلاش براي بهره مندي كامل از پندار، گفتارو

كردار عادلانه ( منطبق با راهنمايي هاي قرآن كريم ) و با توجه به تعهد مسئولين محترم كشور به اجراي عدالت، اميد است علاوه بر قوانين مربوط به اقليت هاي كشور، قسمت عمده نقاط ضعف بعضي قوانين ديگر( منجمله قوانين مربوط به حقوق زن) برطرف و از مشكلات مربوط به آن ها كاسته گردد.
2/6/3- در رابطه با حقوق زن : عدم بيان يا عدم تصريح قرآن به تفاوت ديه زن و مرد:
بر خلاف موضوع ارث كه در اكثر موارد سهم زن نصف سهم مرد بوده ، در بعضي از موارد سهم الارث زن با مرد برابر است( و كمبود سهم الارث زن به وسيله مهريه و نفقه جبران گرديده است) در قرآن مجيد به نصف بودن ديه زن تصريح نگرديده و مورد خاصي نيز بيان نگشته است تا در آن مورد خاص ديه زن نصف ديه مرد قرار داده شود. با توجه به آياتي كه ملاك برتري و فضيلت را تقوا مي دانند،

:« ... ان اكرمكم عندالله اتقكم ...- گرامي ترين شما نزد خدا با تقوا ترين شما است ... ( 13 حجرات)» و ايه هايي كه مانع اسراف در قتل مي باشند و اجازه نمي دهند بيش از تعدادي كه به عمد و به ناحق كشته شده اند از مرتكبين قتل انان كشته شوند، نظير:« يا ايها الذين امنوا كتب عليكم القصاص في القتلي الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثي بالانثي ...- اي كساني كه ايمان اورده ايد نوشته شده است بر شما قصاص در كشتگان، آزاد به آزاد، بنده به بنده و زن به زن ...(178 بقره) و « ... ان النفس بالنفس ...- جان برابر جان ... (5 مائده) » و « و لا تقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه كان منصورا-

نفسي را كه خدا محترم قرار داده جز به حق نكشيد و كسي كه مظلوم كشته شده ما براي ولي دم او حق قصاص قرار داده ايم، اما نبايد در قتل اسراف كند همانا او ياري شده است( 33 سره اسرا)» و با توجه به آياتي كه قضاوت ها و اقدامات ما را در مورد همه مردم و در هم حال عادلانه مي خواهند، مانند:« ... اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل ...
( 58 نساء) و « يا ايها الذين امنوا كونوا قوامين بالقسط ...(135 نساء) لازم است در كليه محاكمات جزائي به ميزان تقصير هر متهم: قصد وي در عمل ارتكابي، وضع خاص و اوضاع و احوالي كه تحت تاثير آنها مرتكب جرم گرديده است( از قبيل رفتار مجرمانه يا تحريك آميز مجني عليه و انگيزه حق

طلبانه يا شرافتمندانه جاني) دقيقا توجه گردد و مجازات هايي كه تعيين مي شود از همه لحاظ متناسب و عادلانه بوده و هيچ تعارضي با فلسفه حكم الهي قصاص نداشته باشد. توضيح ان كه به سبب نقص بعضي قوانين و به علت اين كه قضات دادگاه ها در مورد بسياري از جرائم مجاز به لحاظ كردن جهات مخففه و مشدده كيفر نمي باشند، تعداد قابل توجهي از احكامي كه با استناد به موادي نظير ماده 206،209،297 و 300 قانون مجازات صادر مي شود با عدالت قراني سازگاري

ندارند، مانند آن كه: اگر مرد با سوء نيت متعرض زني با تقوا گردد و زن بي گناه را ضمن شكنجه با وضعي فجيع به قتل برساند قابل قصاص نيست مگر ان كه خانواده مقتوله نصف ديه كامل را به مرد مجرم بدهند، و گار انساني خوب( اعم از زن و مرد) هنگام تعرض مردي مزاحم بدون آن كه بخواهد مرد را بكشد در دفاعي نامتناسب مرتكب عملي شود كه نوعا كشنده است، فرضاً در حالتي كه بدون ايراد ضرب هم مي تواند رهايي يابد ضربه اي به يكي از نقاط حساس مرد مزاحم بزند و مرد بميرد


( چون طبق ماده 206 مذكور يكي از موارد قتل عمد آن است كه قاتل عمدا كاري را انجام دهد كه نوعا كشنده باشد هر چند قصد كشتن شخص را نداشته باشد و طبق مواد 625 ، 627 و 629 در مورد دفاع از نفس يا عرض يا مال، قتل شخص متجاوز لازم باشد لذا) عليرغم رفتار مجرمانه يا تحريك آميز مرد مقتول و انگيزه حق طلبانه يا شرافتمندانه قاتل و غير عمدي بودن نفس قتل، قاتل بدون دريافت ديه و بدون برخورداري از هر گونه تخفيف قانوني به تقاضاي خانواده مقتول اعدام مي شود...
ضمنا در رابطه با ارث كه قبلا به‌ان اشاره شد لازم است بيان شود كه مواد 946، 947 و 948 قانون مدني موجب محروميت زوجه از زمين شوهر متوفاي وي و سبب گلايه و انتقاد و زير سوال بردن حقانيت قرآن و اسلام مي باشد زيرا به حكم مواد مذكور حتي زناني كه با شوهران خود در منزلي كه به نام شوهر است زندگي و در زمين و مزرعه شوهر به وي كمك و كشت و زرع و امرار معاش

مي نمايند، وقتي شوهر قبل از زن فوت كند و ورثه براي صدور گواهي حصر وراثت و تقسيم ما ترك اقدام نمايند، دادگاه در گواهي حصر وراثت زندگي و در زمين و مزرعه شوهر به وي كمك و كشت و زرع و امرار معاش مي نمايند، وقتي شوهر قبل از زن فوت كند و ورثه براي صدور گواهي حصر وراثت و تقسيم ما ترك اقدام نمايند، دادگاه در گواهي حصر وراثت، ضمن تعيين ورثه و سهم الارث هر يك

، قيد نمايند كه سهم الارث زوجه( حسب مورد) يك هشتم يا يك چهارم از اموال منقول و بهاء ابنيه و اشجار متوفي مي باشد( زوجه از بردن ارث از زمين محروم اعلام مي شود) و ساير وراث ضمن برداشت سهم خود از اموال منقول، با پرداخت مبلغي ناچيز بابت سهميه زوجه از ابنيه و اشجار( بدون پرداخت سهم زن از زمين) با حمايت قانون زوجه را از خانه محل سكونت و از زمين وسيله امرار معاش وي بيرون مي كنند. لذا با توجه به مفاد آياتي نظير آيه 25 سوره حديد كه هدف از ارسال رسولان و نازل كردن كتب آسماني را قيام كردن به عدالت بيان فرموده است و با توجه به آيه 12 سوره نساء داثر بر اين كه اگر زن هنگام فوت فرزند نداشته باشد شوهر نصف ماترك و اگر

مشاراليها هنگام فوت فرزند نداشته باشد زوجه يك چهارم و اگر مشاراليها هنگام فوت فرزند داشته باشد زوجه يك هشتم ما ترك او را به ارث مي برد و بين زن و شوهر از لحاظ نوع اموالي كه بايد ارث ببرند فرقي گذاشته نشده است و با توجه به اين كه در آيات ديگر قران كريم نيز زوجه از ارث بردن زمين محروم نشده است

و با توجه به آيه 240 سوره بقره:« والذين يتوفون منكم و بذرون ازواجالازواجهم متاعا الي الحول غير اخراج ...» كه علاوه بر منع اخراج زن از مسكن شوهر متوفاي وي مفادا مقرر شده وسيله امرار معاش مشاراليها نيز( حداقل تا يك سال) فراهم باشد و با توجه به سيره قرآني حضرت محمد(ص) و روش عادلانه ائمه هدي(ع) : به نظر مي رسد كه نسخ مواد 946 و 947 و 948 قانون مدني موجب خدمت به اسلام و سبب خشنودي خداوند متعال مي باشد. شايان ذكر آن كه حكم عادلانه و قراني سهم الارث زن و شوهر در مواد 913 ،927 ،938 و 941 قانون مدني بيان شده است و نسخ سه ماده 946 و 947 و 948 خلأ و اشكالي بوجود نخواهد آورد.


7/3- كيفر شكستن عهد و سوگند: كمك به نيازمندان جامعه و گرفتن روزه:
« لا يواخذكم الله بالغو في ايمانكم و لكن يواخذكم بما عقدتم الايمان فكفارته اطعام عشره مساكين من اوسط ما تطعمون اهليكم اوكسوتهم او تحرير رقبه فمن لم يجد فصيام ثلثه ايام ذلك كفاره ايمانكم اذا حلفتم و احفظوا ايمانكم كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تشكرون – خداوند شما را براي عهد و قسم هاي لغو( از ان قبيل كه بدون هدف و بي اراده سر مي زنند) ماخذه نمي كند

ولي براي سوگندي كه به اراده و اختيار ياد كنيد مورد ماخذه قرار مي دهد و كفاره آن طعام داده ده نفر مسكين از متوسط غذايي است كه به خانواده خود مي دهيد، يا لباس پوشاندن آنان، يا آزادي بنده، پس كسي كه( فاقد امكانات ماليست و يا در موقعيتي قرار دارد كه به هيچ يك از موارد مذكور) دسترسي ندارد بايد سه روز روزه بگيرد، اين كفاره قسم هاي شما مي باشد وقتي سوگند خوريد( و خلاف كنيد) سوگندهاي خود را حفظ كنيد( سوگند ظالمانه و ناروا و سوگندي كه عمل به آن نافرماني از احكام خدا بوده و شكستن ان لازم باشد ياد نكنيد و از عهد و سوگندهاي صحيح خود نيز تخلف ننماييد) اين چنين خداوند اياتش رابراي شما بيان مي كند تا( با عمل به آن ها) شكرگزار باشيد( 89 مائده) » و ...


8/3- كيفر ظهار: ياري نيازمندان و گرفتن روزه و يا طلاق زوجه ضمن پرداخت مهريه او:
« الذين يظاهرون منكم من نسائهم ما هن امهاتهم ان امهاتهم الا اللائي ولدنهم و انهم ليقولون منكرا من القول و زورا و ان الله لعفو غفور(2) و الذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون لما قالوا فتحرير رقبه من قبل ان يتماسا ذلكم توعظون بله والله بما تعملون خبير(3) فمن لم يجد فصيام شهرين

متتعابعين من قبل ان يتماسا فمن لم يستطع فاطعام ستين مسكينا ذلك لتومنوا بالله و رسوله و تلك حدود الله و للكافرين عذاب اليم(4 مجادله)» خداوند حكيم در آيات مذكور ضمن تقبيح ظهار و تحريم گفتار مرداني كه همسر خود را هماند مادر خويش توصيف و از آميزش با آنان دوري مي كنند، به ظهاركنندگان توصيه مي فرمايد كه از سخن ناپسند و باطل خود بازگردند و پيش از اميزش

جنسي با زوجه اي كه نسبت به وي ظهار كرده اند بنده اي را نيز ازاد نمايند و هر يك از انان بنده اي براي ازادي نيابد قبل از تماس دو ماه پي در پي روزه بگيرد و اگر نتواند روزه بگيرد شصت نفر مسكين را خوراك دهد تا با افزودن به تقوا و اعمال صالح و ايمان خود از عفو و آمرزش او برخوردار شوند و از كساني نباشند كه به سبب كفران حدود خدا به عذابي دردناك گرفتار خواهند شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید